سنجش گرایش دانش آموزان به نماز

سنجش گرایش دانش آموزان به نماز

الف) خلاصه تحقیق:
ما در این پژوهش در صدد هستیم تا به صورت عینی و نظام مند وضعیت نوجوانان دانش آموز را از حیث شاخص های مذهبی همچون گرایش نسبت به نماز، پایبندی به نماز، اعتقادات دینی و تعهد دینی (اهمیت خداوند در زندگی) مورد سنجش قرار دهیم. با توجه به اهمیت نماز در دین اسلام که به عنوان ستون دین تلقی شده (نماز) را به عنوان محور اصلی این پژوهش انتخاب کردیم.[1] سپس با محوریت شاخص گرایش نسبت به نماز تلاش نمودیم عوامل درون مدرسه ای مرتبط با آن را شناسایی کنیم.
دراین پژوهش پیمایشی تمامی دانش آموزان دختر و پسر پایه های اول، دوم و سوم دبیرستان روزانه ی دولتی، نمونه ی مردمی و غیر انتفاعی منطقه ی 5 تهران در سال تحصیلی 76 ـ 77 (29977نفر) جامعه ی آماری تحقیق را تشکیل دادند. دامنه ی سنی گروه مورد مطالعه بین سنین 14 تا 18 سال در نوسان بود.
تعداد نمونه بر اساس فرمول برآورد حجم نمونه ی معادل 385 نفر محاسبه گردید، ولی با توجه به تفکیک جامعه ی آماری بر حسب طبقاتی همچون جنس، نوع مدرسه،‌ پایه تحصیلی و رشته ی تحصیلی و لزوم اتخاذ روش نمونه گیری طبقه ای چند مرحله ای این حجم نمونه به تعداد 733 نفر افزایش یافت.
جمع آوری اطلاعات به طور کلی از طریق پرسشنامه توسط پرسشگران آموزش دیده صورت پذیرفت. ابزار سنجش گرایش نسبت به نماز مقیاسی شامل 16 گویه بود که اعتبار آن معادل 85 درصد یعنی در حد بسیار بالا تعیین گردید.
یافته های اصلی پژوهش تا آنجا که به پرسش های تحقیق ارتباط دارند به طور خلاصه به شرح ذیل است:
1. میانگین گرایش به نماز در دانش آموزان جمعیت نمونه ی تحقیق بسیار بالاتر از میانگین نظری مقیاس بوده که نمایانگر گرایش کاملاً مثبت پاسخگویان نسبت به نماز است. اقلیت بسیار ناچیزی از دانش آموزان نمونه ی تحقیقی (6/2 درصد) گرایش منفی به نماز داشته در صورتی که اکثریت قابل توجه پاسخگویان (82 درصد) واجد گرایش مثبت به نماز بوده اند.
2. یافته های تحقیقی نشان داد که تنها 7/15 درصد دانش آموزان مورد مطالعه تقید و پایبندی به نماز نداشته اند. در صورتی که اکثریت قابل توجه جمعیت نمونه ی تحقیقی یعنی 3/84 درصد دانش آموزان نماز خوان بوده و به درجات متفاوت و یا به نحوی از انحاء (به صورت مرتب یا اکثر مواقعی یا گاهگاهی) به این فریضه ی الهی پایبند بوده اند.
3. نتایج پژوهش در خصوص وضعیت تعهد دینی جمعیت تحقیق نشان داد که اکثریت قریب به اتفاق دانش آموزان مورد مطالعه یعنی 93 درصد آنان در زندگی شان به خداوند اهمیت زیادی می دهند. این امر نشانگر اهمیت ذهنی دین در زندگی پاسخگویان است. مقایسه ی نتیجه ی حاصل از این پژوهش با پیمایش بین المللی ارزشهای جهانی (سال 1982 ـ 1981) در جوان ترین گروه سنی یعنی گروه سنی 24 ـ 18 سال نشان داد که نوجوانان مورد مطالعه در منطقه ی 5 تهران از جوانان 16 کشور جهان اهمیت بیشتری به نماز می دهند. اگر قول اینگلهارت را بپذیریم که این شاخص، حساس ترین معرف دینداری است (اینگلهارت 1373، 210) جوانان نمونه ی تحقیق در تهران از جوانان کلیه ی کشورهای مورد مطالعه در پیمایش بین المللی ارزشهای جهانی دیندارترند.
4. در خصوص اعتقادات دینی پاسخگویان یافته ها نشان داد که اکثریت مطلق دانش آموزان جمعیت تحقیق یعنی 93 درصد به خداوند ایمان داشته اند.
اقلیت بسیار ناچیزی از پاسخگویان یعنی یک درصد (معادل 7 نفر) معتقد به خداوند نبوده و 4/6 درصد نیز در این زمینه مردد هستند که در مجموع نسبت ناچیزی را از کل جمعیت نمونه ی تحقیق تشکیل می دهند.
مقایسه ی این یافته با نتایج حاصل از پژوهش پیمایش بین المللی ارزشهای جهانی نشان داد که این میزان ایمان به خداوند در بین دانش آموزان 14 تا 18 سال جمعیت تحقیق از مقدار مشاهده شده گروه سنی 24 ـ 15 سال یازده کشور جهان بیشتر و از 5 کشور کمتر است. البته اگر نسبت به بی اعتقادی به خداوند در نظر گرفته شود، جوانان تهرانی نمونه ی تحقیق از جوانان هیچ کشوری (16 کشور مورد مطالعه) نسبت به خداوند بی اعتقادتر نیستند و در مقایسه با کلیه ی کشورهای مورد مطالعه کمترین میزان بی اعتقادی به خداوند مربوط به همین گروه جوانان تهرانی است.
5. اکثریت قابل توجه پاسخگویان یعنی 85 درصد به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشته در حالی که گروه اندکی از دانش آموزان (3 درصد) اظهار عدم اعتقاد به زندگی پس از مرگ نموده اند.
6. اکثریت قریب به اتفاق دانش آموزان نمونه ی تحقیق (بیش از 84 درصد) اعتقاد به بهشت و جهنم دارند، در حالی که اقلیتی از آنان (3/3 درصد) اظهار داشته اند که به بهشت و جهنم اعتقاد ندارند و 4/12 درصد نیز در این خصوص مردد بوده اند.
7. پس از ترکیب سه شخص بعد عقیدتی دین یعنی اعتقاد به خداوند، اعتقاد به زندگی پس از مرگ و اعتقاد به بهشت و جهنم یافته های پژوهش نشان داد که تنها 6/1 درصد پاسخگویان (12 نفر) نسبت به ارکان اعتقادی دین بی اعتقاد محسوب می شوند، در صورتی که حدود 93 درصد دانش آموزان جمعیت تحقیق (679) نفر اعتقاد کاملی به معرف های بعد عقیدتی دین داشته اند که نسبت کاملاً قابل توجهی است.
8. با ترکیب سه بعد «اعتقادات دینی»، «پایبندی به نماز» و «تعهد دینی» متغیر استنتاجی دینداری ساخته شد. نتایج به دست آمده نشان داد که تنها اقلیت بسیار ناچیزی از دانش آموزان نمونه ی تحقیق (6/2 درصد) دینداری ضعیف دارند. در مقابل اکثریت قابل توجه پاسخگویان (حدود 83 درصد) دینداری شان قوی ارزیابی شده است.
9. ضریب همبستگی میان متغیر دینداری با گرایش نسبت به نماز و معاد 71/.+ محاسبه شده که مبین ارتباط بسیار قوی میان این دو متغیر در دانش آموزان نمونه ی تحقیق بوده است.
10. مقادیر قابل توجه ضرایب همبستگی میان چهار متغیر «گرایش نسبت به نماز» و «پایبندی به نماز» و «اعتقادات دینی» و «تعهد دینی» نمایانگر میزان قابل توجهی از انسجام و همسانی در تعلق دینی نوجوانان (18 ـ 14 سال) جمعیت تحقیق بوده و سطوح نسبتاً بالایی از پیوستگی را به نمایش می گذارد.
11. در خصوص اثر متغیرهای زمینه ای تحقیق (جنس، نوع، مدرسه، پایه ی تحصیلی، رشته ی تحصیلی و تحصیلات پدر و مادر) بر گرایش دانش آموزان نسبت به نماز، یافته ها نشان داد که میزان گرایش نسبت به نماز پسران مدارس دولتی که پدر و مادرشان تحصیلات زیر دیپلم داشته اند مثبت تر از سایر گروه هاست.
متغیرهای پایه تحصیلی و رشته ی تحصیلی اثر معناداری بر گرایش دانش آموزان نسبت به نماز نداشته و تفاوت بارز و واقعی میان گرایش نسبت به نماز در دانش آموزان این گروه ها مشاهده نشده است.
نتایج آزمون تحلیل واریانس نشان داد که چهار عامل جنس (به نفع پسران)، نوع مدرسه (به نفع مدرسه دولتی)، سواد مادر (به نفع زیر دیپلم) و سواد پدر (به نفع زیر دیپلم) بر گرایش دانش آموزان نسبت به نماز مؤثر بوده است.
12. در خصوص اعتقادات دینی پاسخگویان تنها دو عامل سواد مادر و سواد پدر اثر معناداری بر این بعد دین داشته است که بیشترین مقدار مربوط به اولیایی بوده که سواد زیر دیپلم داشته و کمترین مقدار متعلق به دانش آموزانی است که اولیایشان سواد دانشگاهی داشته اند. متغیّرهای جنس، نوع مدرسه، پایه تحصیلی، و رشته ی تحصیلی فاقد اثر معنا دار بر بعد عقیدتی دین پاسخگویان بوده است.
13. در خصوص پایبندی به نماز (بعد مناسکی دین) یافته نشان داد که سه عامل جنس (به نفع پسران)، سواد مادر (به نفع زیر دیپلم) و سواد پدر (به نفع زیر دیپلم) اثر معناداری بر این بعد داشته است.
14. در خصوص اثر متغیرهای زمینه ای تحقیق بر تعهد دینی (اهمیت خداوند در زندگی) نتایج این مطالعه نشان داد که تنها عامل سواد مادر (به نفع سواد دیپلم) اثر معناداری بر این بعد داشته است. سایر عوامل زمینه ای مانند جنس، نوع مدرسه، پایه تحصیلی، رشته تحصیلی و سواد پدر اثر معناداری بر تعهد دینی دانش آموزان جمعیت تحقیق نداشته و تفاوت مشهود و واقعی میان تعهد دینی پاسخگویان در گروه های جنسی (دختر ـ پسر)، نوع مدرسه (دولتی ـ نمونه مردمی ـ غیر انتفاعی)، پایه تحصیلی (اول ـ دوم ـ سوم) رشته تحصیلی (عمومی ـ ریاضی ـ تجربی ـ انسانی) و تحصیلات پدر (زیر دیپلم ـ دیپلم ـ بالای دیپلم) وجود نداشته است.
لازم به توضیح است که کمترین میزان تعهد دینی مربوط به پاسخگویانی است که مادرشان تحصیلات دانشگاهی داشته اند. تفاوت میان گروهی که مادرشان تحصیلات زیر دیپلم و دیپلم داشته است نیز بسیار ناچیز (میانگین 7/13 در مقابل 8/13) ارزیابی شده است.
15. در خصوص چگونگی ارتباط عوامل درون مدرسه ای با گرایش دانش آموزان نسبت به نماز ابتدا عوامل درون مدرسه ای به سه بعد امکانات و فعالیت های مدرسه در زمینه ی نماز، جو مذهبی مدرسه و میزان مقبولیت و محبوبیت نمادهای مذهبی مدرسه (معلم دینی، مربّی تربیتی و انجمن اسلامی) نزد دانش آموزان تقسیم شد نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیّری نشان داد که این مجموعه عوامل تنها 19 درصد تغییرات گرایش دانش آموزان نسبت به نماز را توضیح می دهند. در واقع گرایش دانش آموزان نسبت به نماز ارتباط کمی به عوامل درون مدرسه ای داشته و عوامل اصلی مرتبط با آن را باید در جاهای دیگر جستجو نمود.[1] . پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در حدیثی فرمودند: جایگاه نماز در دین مانند جایگاه سر در بدن است (کنزالعمال، جلد 7، حدیث 18972.) @#@
16. نتایج آزمون T مربوط به آزمون معناداری ارتباط تک تک متغیرها با گرایش نسبت به نماز بعد از حضور همزمان 17 شاخص عوامل درون مدرسه ای در کنار هم نشان داد که تنها چهار شاخص از مجموع هفده شاخص عوامل درون مدرسه ای ارتباط معناداری با گرایش دانش آموزان نسبت به نماز داشته است. این چهار متغیّر که بیشترین مشارکت معنا دار را در گرایش نسبت به نماز داشته اند به ترتیب اهمیت عبارتند بودند از:
الف ) اهل نماز دانستن دبیر یا دبیران مورد علاقه به عنوان الگوی مذهبی.
ب ) پذیرفتن مربی تربیتی مدرسه به عنوان الگوی مذهبی.
ج ) پذیرفتن دبیر دینی مدرسه به عنوان الگوی مذهبی.
د ) اعتقاد به تقیّد اعضای انجمن اسلامی مدرسه به انجام فرایض دینی.
دانش آموزانی که به این چهار مقوله اعتقاد و باور داشته اند بالاترین گرایش نسبت به نماز را دارا بوده به نحوی که میزان گرایش نسبت به نماز آنان (به مقدار 06/31) بسیار نزدیک به حداکثر نمره ممکن این مقیاس (یعنی عدد 32) بوده است.
ب) نتیجه گیری و پیشنهاد
1. بررسی مطالعات اکتشافی و پیشینه ی پژوهش نشان داد که چه در داخل و چه در خارج از کشور، نوجوانان و جوانان (منظور گروه سنی بین 13 تا 24 سال است) نسبت به دیگر گروه های سنی به ارزش ها، گرایش ها و رفتارهای مذهبی تعلق خاطر کمتری نشان می دهند و هر چقدر از سنین سالخوردگی به جوانان نزدیک تر می شویم بر میزان کاهش تعلقات دینی افزوده می شود.
نتایج مطالعات اینگلهارت در خارج از کشور و پژوهش های وسیع و گسترده ی مرحوم دکتر اسدی و همکاران و همچون دکتر محسنی در داخل کشور حاکی از قطعی بودن تفاوت های سنی بوده است، به نحوی که در همه ی کشورهایی که از آنها داده هایی وجود داشته (از جمله ایران) جوانانی به طور متوسط با همسانی قابل توجهی اهمیت کمتری به دین می دهند.
با این حال شایان ذکر است که دینداری و گرایش های مذهبی به موازات افزایش سن از دوره ی جوانی به میانسالی و سپس به سالخوردگی فزونی می گیرد. بر این اساس می توان ادعا نمود که کاهش میزان تعلق دینی در سنین جوانی و افزایش آن در سنین بالاتر در بازتاب طبیعی چرخه ی زندگی انسان است. تمامی یافته ها نشان می دهد که جوانان وقتی بزرگتر می شوند به تدریج دیندارتر خواهند شد تا جایی که برخی از جامعه شناسان افزایش باورها و اعتقادات مذهبی را در سنین بالاتر از کارکردهای این دوران سنی تلقی نموده اند.
چرخه ی زندگی آثار متعددی دارد، این طبیعی است که جوانان (به طور متوسط) به دلیل شرایط خاص سنّی‌شان بالاخص بحران هویت یابی و نداشتن تجربه ی لازم در زندگی اهمیت کمتری به دین و مذهب می دهند، با تاکید مجدد بر این نکته که واقعیات اکثر کشورها به ما اطمینان می دهد که که دینداری «جوانان امروز» با افزایش سن آن ها فزونی خواهد گرفت. شخص هر چه سالهای زیادتری از عمرش بگذرد به خداوند و مذهب و زندگی پس از مرگ اهمیت بیشتری می دهد . (لازم به ذکر است که طبیعی دانستن یک موضوع یا پدیده، مساوی با جواز اخلاقی یا درست تلقی کردن آن نیست.)
نتیجه آن که در جامعه ما (مثل هر جامعه دیگر) کاملاً قابل پیش بینی است که دینداری جوانان کمتر از بزرگسالان باشد. نمی توان انتظارات و توقعاتی را که از بزرگسالان داریم به جوانان تعمیم دهیم و سپس بر اساس فاصله ی واقعیات با توقعات مذکور، دینداری نوجوانان و جوانان کشور را دور از انتظار و بحرانی بدانیم. لازم است انتظارات و توقعات خود را از دینداری جوانان و نوجوانان در خور مرحله ی سنی آنان تنظیم و تصحیح نماییم.
2. تحلیل پاسخ های داده شده به سؤالات مربوط به «گرایش نسبت به نماز»، «بعد عقیدتی دین»، «بعد مناسکی دین» و «بعد تعهد دینی» ،‌دانش آموزان جمعیت نمونه ی تحقیق نشان داد که علی رغم باور برخی از مسؤلان مملکتی و بسیار از مذهبیون سنتی دینداری و تعلق مذهبی نوجوانان و جوانان به هیچ وجه بحرانی و اسفناک نیست. مشاهدات این پژوهش مبنی بر میزان بالای دینداری جوانان نمونه ی تحقیق کاملاً مغایر با دیدگاه کسانی است که همواره وضعیت ایمان مذهبی نوجوانان و جوانان تهرانی را فاجعه آمیز و بسیار ضعیف ارزیابی می کنند.
به هر حال یافته های این پژوهش مبین این واقعیت بوده که جوانان دانش آموزان منطقه 5 تهران از جوانان کلیه کشورهایی که در پیمایش بین المللی ارزشهای جهانی مورد مطالعه قرار گرفته اند، دیندارترند.
البته حوزه ی این پژوهش، منطقه ی 5 تهران بوده که یک منطقه ی حاشیه ای و مهاجر پذیر است. لذا کاملاً منطقی است که با سطح اطمینان بالایی پیش بینی نمائیم که میزان اعتقاد، گرایش و رفتارهای مذهبی این گروه سنی در مناطق مرکزی و جنوبی تهران، شهرهای دیگر و بالاخص مناطق سنتی و روستاهای کشور از گروه مورد مطالعه در منطقه ی 5 تهران بیشتر باشد.
شایان ذکر است که در این پژوهش نیز به علت نمونه گیری تصادفی، تعداد زیادی از جمعیت نمونه ی تحقیق (یعنی 292 نفر) از مدارس شهرک اکباتان انتخاب شده که ساکنان این شهرک به تجدد مآبی و غربگرایی شهرت دارند. وقتی کل جمعیت نمونه تحقیق به دو گروه دانش آموزان شهرک اکباتان (292 نفر) و دانش آموزان غیر شهرک اکباتان (441 نفر) تقسیم شدند. میانگین گرایش نسبت به نماز این در دو گروه به ترتیب معادل 5/24 و 77/26 محاسبه گردید که سه واحد تفاوت را به ضرر دانش آموزان مدارس شهرک اکباتان نشان می داد. آمار مشاهده شده F برای آزمون معناداری این دو میانگین معادل 08/31 محاسبه شد که در سطح بسیار بالای آماری (000/0=P) معنادار بود.
نتیجه ی آن که یافته های این پژوهش با وجود یک چنین بافت فرهنگی از دانش آموزان به دست آمده است. وقتی از این جمعیت تحقیق، دینداری بالایی (بالاتر از کلیه ی کشورهای مورد مطالعه در پیمایش بین المللی ارزشهای جهانی) مشاهده شده به طور منطقی می توان دینداری امیدوار کننده ای را برای جوانان کشور استنباط نمود.
3. به نظر می رسد که احساس ناخشنودی و نگرانی بسیاری از مسؤولین فرهنگی و متدینین از وضعیت اعتقادی و مذهبی جوانان تهرانی (جدا از توقعات غیر واقع بینانه و متناسب با دنیای بزرگسالان) بیشتر متکی بر برخی شیوه های رفتاری مغایر با ارزشها و موازین اجتماعی و مذهبی ابراز شده از طرف جوانان باشد. در واقع بسیاری از افراد با مشاهده ی برخی رفتارهای اجتماعی نابهنجار از طرف جوانان چگونگی اعتقاد و تعلقات مذهبی این گروه را استنباط نموده، بر آن اساس وضعیت دینداری آنها را بحرانی و فاجعه آمیز تلقی می کنند. اگر نتیجه گیری و استنباط های خود را به جای استفاده از اطلاعات جزئی تر و مشخص تر مبتنی بر تحقیقات، فقط بر اساس رفتارهای اجتماعی جوانان بنا سازیم، تصویری نسبتا گمراه کننده و خام از گرایشهای نوجوانان و جوانان نسبت به دین به دست خواهیم آورد. به هر حال رفتارهای جوانان هر چند که نابهنجار و کجروانه باشد باز هم مسلماً جانشین سنجش های مستقیم اعتقادات و گرایش های دینی نیست.
در این خصوص این سؤال جدی قابل طرح است که اگر برخی جوانان و نوجوانان، شیوه ی رفتاری مغایر با شیوه ی رفتاری بزرگسالان یا الگوهای رفتاری مذهبیون انقلابی در پیش گرفتند، آیا مجاز هستیم آنها را غیر مذهبی، غیر معتقد به دین و واجد گرایش منفی نسبت به ارزش ها و شعائر مذهبی بدانیم و بنامیم؟
با تأمّل به این نکته ی مهم که نوجوان و جوان این مرز و بوم که به دلایل متعدد ساختاری و سنی، از قبل در تعیین هویت واقعی خویش دچار آشفتگی است، احتمال دارد چنین نامهای منفی را به خود بگیرد تا به هر حال هویتی یافته باشد. بسیاری از نابهنجاری های نوجوانان و جوانان که تا بزرگسالی ادامه می یابد نتیجه ی چنین تعامل هایی بین نیازهای نوجوانان و جوانان جهت تهیین هویت خویش و اشتیاق غیر مدّبرانه ی جهان بزرگسالان برای نامگذاری او بر مبنای برخی رفتارهای اجتماعی اش می باشد.
به هر حال برای قضاوت در دینداری جوانان و نوجوانان باید دقت نظر فراوانی داشت و به دور از هر گونه تعجیل، از یک یا چند وجه رفتاری، کل دینداری وی را نتیجه نباید گرفت. فروکاستن دینداری صرفاً به یک سلسله موازین رفتاری خاص و ظاهری، در واقع محدود کردن دین در قالب تنگ و ظاهری است.
4. یافته های مربوط به تحلیل چند متغیری نشان داد که علی رغم اینکه بسیاری از شاخص های عوامل درون مدرسه ای در نگاه اول با گرایش دانش آموزان نسبت به نماز مرتبط به نظر می رسیدند لیکن بعد از حضور همزمان آنان در کنار هم ملعوم شد که در حقیقت چهار عامل اصلی به صورت مستقیم بر گرایش دانش آموزان نسبت به نماز تأثیر می گذارد. این چهار متغییر به ترتیب اهمیت عبارتند از:
الف) اهل نماز دانستن دبیر یا دبیران مورد علاقه ی دانش آموزان.
ب) پذیرفتن مربی تربیتی مدرسه به عنوان الگوی مذهبی.
ج) پذیرفتن دبیر دینی مدرسه به عنوان الگوی مذهبی.
د) اعتقاد به تقید مذهبی اعضای انجمن اسلامی مدرسه.
به عبارت دیگر وقتی کلیه‌ ی هفده متغیر مربوط به عوامل درون مدرسه ای (یعنی وجود نماز خانه، برگزاری مرتب نماز جماعت در مدرسه، تبلیغات کافی برای ترغیب دانش آموزان به اقامه ی نماز در مدرسه، اهل نماز دانستن کادر مدیریت مدرسه و دبیر یا دبیران مورد علاقه ی دانش آموز:، پنداشت دانش آموز مبنی بر افزایش نسبت دانش آموزان نمازخوان مدرسه به دانش آموزانی که کلاً نماز نمی خوانند، مساعد بودن جو مدرسه برای دانش آموزان نماز خوان، پذیرفتن دبیر دینی به عنوان یک الگوی مذهبی، آگاه نمودن مستمرّ دانش آموزان به اهمیت و فواید نماز توسط دبیر دینی، تطابق بین گفتار و عمل دبیر دینی، محبوبیت مربّی تربیتی، پرهیزگاری مربّی تربیتی، پذیرفتن مربّی تربیتی به عنوان الگوی مذهبی، تأثیر اخلاق و رفتار اعضای انجمن اسلامی در افزایش گرایش دانش آموزان به دین، مقیّد بودن اعضای انجمن اسلامی به انجام فرایض دینی و اعتماد دانش آموزان به نمادهای مذهبی کادر مدرسه یعنی دبیر دینی و مربّی تربیتی) را به عنوان متغیّرهای همبسته با گرایش دانش آموزان نسبت به نماز وارد تحلیل رگریسون نمودیم، نتایج نشان داد که تنها چهار متغیر فوق الذکر اثر معناداری بر گرایش دانش آموزان نسبت به نماز داشته و با حضور این چهار متغیر نیازی به 13 متغیر دیگر عوامل درون مدرسه ای جهت توضیح و پیش بینی گرایش دانش آموزان نسبت به نماز نیست.@#@
بنابراین می توان نتیجه گرفت که اگر چه احداث فضای خوب و دوست داشتنی نمازخانه و تبلیغات متنوع برای نماز شاید بتواند تا حدودی ترغیب کننده ی کودکان به اقامه ‌ی نماز و تجلّی بخش روحیه ی معنویت در بین آنان باشد، اما باور کنیم که در سطوح سنی نوجوانان و جوانان، پیش از ساختن نماز خانه و بیش از تولید تبلیغات و پوسترهای رنگینی که برای ترغیب آنان به نماز زینت بخش در و دیوار مدرسه می شود،‌ این اخلاق و رفتار مربیان تربیتی و دبیران دینی و اعضای انجمن اسلامی به عنوان نمادهای مذهبی مدرسه است که گرایش دانش آموزان نسبت به نماز را تحت تأثیر قرار می دهد.
اگر نمادهای مذهبی مدارس متوسط (مربیان تربیتی، دبیران دینی، و اعضای انجمن اسلامی) به جای پرداختن همیشگی به امر و نهی دانش آموزان نوجوان و تلاش برای تغییر مصنوعی محیط مدرسه، بیشتر به خود بپردازند و خود سازی مذهبی ـ اخلاقی را در سرلوحه ی کارهایشان قرار دهند و رفتار و کردارشان در مدرسه به گونه ای باشد که نوجوانان دانش آموز آنها را به عنوان یک الگوی مذهبی بپذیرند، در این صورت می توانند به طور قابل توجّه‌تری بر گرایش مذهبی دانش آموزان تأثیر بگذارند. اگر هدف فعالیت نمادهای مذهبی مدارس متوسطه (مربی تربیتی، معلم دینی، انجمن اسلامی) افزایش گرایشهای مذهبی دانش آموزان است، نتایج این پژوهش نشان داد که این مهم از طریق پرداختن به خود آنها حاصل می شود.
فصلنامه نیایش نامه، ستاد اقامه نماز، پیش شماره 1

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید