ترک نکردن نماز حتّی در صحنه جنگ

ترک نکردن نماز حتّی در صحنه جنگ

فان خفتم فرجالاً او رکباناً فاذا امنتم فاذکروا الله کما علّمکم مالم تکونوا تعلمون.
و اگر (به خاطر جنگ یا خطر دیگری) بترسید نماز را در حال سواره و یا پیاده انجام دهید، امّا به هنگامی که امنیت خود را باز یافتید خدا را یاد کنید نماز را به صورت معمولی بخوانید آنچنان که به شما تعلیم داد چیزهایی را که نمی‌دانستید.«بقره ، 239»
رجال در اینجا جمع (راجل) به معنی پیاده است و (رکبان) جمع (راکب) به معنی سواره است، یعنی شما به هنگام ترس از دشمن در میدان نبرد یا مانند آن می‌توانید نماز را در حالتی که پیاده یا سواره، در حال حرکت و فعالیّت هستید انجام دهید.
در این آیه تأکید شده است که حتّی در سخت‌ترین شرائط همانند صحنه جنگ نباید نماز را ترک کنید با این تفاوت که اگر در معرض خطر قرار گرفته باشید، بسیاری از شرائط نماز همچون رو به قبله بودن، و انجام رکوع و سجود به طور متعارف، و امثال آن ساقط می‌گردد، و می‌توانید رکوع و سجود را با ایماء و اشاره بجا آورید.
چنانکه نقل شده است که امیر المؤمنان ـ علیه السّلام ـ در بعضی از جنگها دستور می‌داد تا هنگام جنگ با ایماء و اشاره نماز بخوانند.[1]و نیز در حدیث دیگری وارد شده است که: (ان النبی ـ صلّی الله علیه و آله ـ صلّی یوم الاحزاب ایمائاً) :پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در جنگ احزاب با اشاره نماز خواند.
و نیز امام کاظم ـ علیه السّلام ـ در پاسخ این سؤال که اگر شخصی گرفتار حیوان درنده‌ای شود و نتواند کوچکترین حرکتی به خود دهد، وقت نماز هم تنگ شده باشد چه وظیفه‌ای دارد؟ فرمود: با همان وضعی که دارد باید نماز بخواند گرچه پشت به قبله باشد.[2] ممکن است کسانی تصور کنند که اصرار و تأکید درباره نماز، تا این حدّ یک نوع سخت‌گیری محسوب می‌شود و شاید انسان را از وظایف خطیری که برای دفاع از خود در چنین لحظات دارد غافل سازد.
در حالی که این یک اشتباه بزرگ است معمولاً انسان در این حالات بیش از هر چیز نیازمند به تقویت روحیه دارد، و اگر ترس و وحشت و ضعف روحیه بر او غلبه کند شکست او تقریباً قطعی خواهد بود، چه عملی بهتر از نماز و پیوند با خدایی که فرمانش در تمام جهان هستی نافذ است و همه چیز در برابر اراده او سهل و آسان است، می‌تواند روحیه سربازان مجاهد یا کسانی که مواجه با خطری شده‌اند، تقویت کند؟ گذشته از شواهد فراوانی که در مجاهدات مسلمین صدر اوّل دیده می‌شود، در اخبار مربوط به جنگ چهارم مسلمانان با صهیونیستها که در رمضان امسال (1393 هجری قمری) روی داد می‌خوانیم که توجّه سربازان اسلام به نماز و مبانی اسلام، اثر فوق العاده‌ای در تقویت روحی آنها و پیروزی بر دشمن داشت.
فاذا امنتم فاذکرو الله کما علمکم مالم تکونوا تعلمون.
این قسمت از آیه خاطر نشان می‌سازد، که خواندن نماز به صورت نماز خوف و در حال راه رفتن و سواره، مخصوص حالت ترس و خوف است، امّا هنگامی که امنیت باز گردد و آرامش حاصل شود باید نماز را به همان صورت عادی خواند، «فاذا امنتم فاذکرو الله».
سپس اضافه می‌کند که خداوند، بسیاری از چیزها که نمی‌دانستید به شما تعلیم کرد، و از جمله طرز نماز خواندن در حالت امن و خوف. روشن است که شکرانه این تعلیم همان است که بر طبق آن عمل شود، و هر دستوری در جای خود انجام گردد .
«کما علمکم مالم تکونوا تعلمون».[3] در تفسیر المیزان آمده:
اگر ترس ندارید بر نمازها محافظت کنید و اگر ترس دارید به هر اندازه‌ای می‌توانید پیاده یا سواره، ایستاده یا در حال حرکت و این همان نماز خوف است.
حرف فاء در جمله فاذا امنتم… برای تفریح است، یعنی محافظت بر نمازها به کلی ساقط نمی‌شود چنانچه ترسی ندارید و محافظت برایتان امکان دارد واجب است آن را رعایت کنید و چنانچه برایتان دشوار است به هر اندازه‌‌ای امکان دارد محافظت کنید و اگر ترستان مرتفع شد و مجدداً ایمن شدید وجوب برمی‌گردد و باید یاد خدا کنید.
خدا را یاد کنید یادی که همانند نمازی باشد که در حال امن بر شما واجب است و آن را در ضمن سایر دستورات دینی به شما تعلیم داده است.[4] ـ در همین کتاب از امام صادق ـ علیه السّلام ـ روایت کرده که فرمود: هر گاه در سرزمین خوفناکی بودی و بیم درنده یا راهزنی داشتی نماز را در همان حالی که بر مرکب سواری می‌‌گزاری.
از امام باقر ـ علیه السّلام ـ روایت کرده که فرمود: کسی که از راهزنانی می‌ترسد نماز را روی مرکب با اشاره بگذارد.[5] روایت شده که علی ـ علیه السّلام ـ در لیله الهریر (در جنگ صفین شبی که تا صبح نبرد ادامه داشت به نام (لیله الهریر) نامیده شده است) پنج نماز را با اشاره خواند و بعضی گفته‌اند که با تکبیر خواند.
و نیز نقل شده است که رسول اکرم در روز احزاب نماز را با اشاره به جا آورد.[6] [1] . تفسیر نور الثقلین.
[2] . وسائل الشیعه، ج 5، ابواب صلوه الخوف.
[3] . تفسیر نمونه، ج 2، ص 146 و 147 ـ 148.
[4] . المیزان، ج 2، ص 348.
[5] . المیزان. ج 2، ص 367.
[6] . مجمع البیان. ج 3، ص 58.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید