ره توشه حج

ره توشه حج

اشاره: با توجه به فرارسیدن ایام فرخنده ماههای ذیقعده و ذیحجه واهمیت برگزاری مناسک حج و جایگاه کعبه در اسلام، برآن شدیم از محضر استاد جوادی آملی بهره‌مند گردیم تا عزیزانی که رهسپار آن دیار قدسی هستند، با آمادگی روحی و معنوی شایسته‌تری بر خوان نعمت الهی بنشینند. آنچه در پی می‌آید، گزیده‌هایی از کتاب «جرعه‌ای از صهبای حج» با انتخاب پایگاه اینترنتی «بنیاد بین‌المللی علوم وحیانی اسراء» است.‏

مصونیت کعبه

کعبه تأسیس شد تا عبادت‌کنندگان به آن رو کنند و چون عبادت برای انسان ضروری است و این سنت دیرپای الهی، قابل زوال نیست و نیز چون حج که همچون نماز از پایه‌های اصیل اسلام و یکی از بارزترین چهره‌های عبادی بشر است، همگانی و همیشگی است، پاسداری از کعبه و حفظ آن از گزند تهاجم، جزو برنامه‌های حتمی خداوند است. از همین رو خداوند اصحاب فیل را که قصد نابودی اصل کعبه را داشتند، با اعجاز غیبی به هلاکت رساند.
مستفاد از آیه شریفه «ومن یرد فیه بإلحاد بظلم نذقه من عذاب ألیم» این است که حتی تصمیم اعمال ظلم درباره حج و زیارت کعبه، گرچه به مرحله عمل هم نرسد، موجب انتقام الهی است و هر کس با اراده ستمگری لباس الحاد دربر کند و بخواهد این راه الهی را ببندد و مردم را از زیارت کعبه و عبادت آن منصرف کند، مشمول آن تهدید رعب‌آور و تحدید هراس‌زای الهی است و خداوند سبحان او را عذاب دردناک می‌چشاند. اگر در بعضی از ادوار تاریخ، کعبه مورد تهاجم و آسیب واقع شده و مهاجمان و آسیب رسانندگان فوراً عذاب نشدند، نکته‌ای دارد که در تحلیل پیوند بین کعبه و امامت و اهمیت مقام والای امامت تبیین خواهد شد.

کعبه، نشان قبله

اهمیت و جایگاه قبله، به لحاظ نشان کیان دین و امت بودن، چنان است که مسلمانان را «اهل قبله» می‌نامند؛ همان گونه که به اهل قرآن معروف‌اند. از این رو خدای سبحان قبله را آزمونی بزرگ دانسته است: «و إن کانت لکبیره».
قبله مسلمانان پیش از هجرت و اندکی پس از آن، بیت‌المقدس بود؛ اگرچه رسول اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم تا ممکن بود هنگام نماز، کعبه را بین خود و بیت‌المقدس قرار می‌داد تا درآن واحد، هم به طرف کعبه و هم به سوی بیت‌المقدس روکرده باشد. البته این کار از جهت فنی در مدینه ممکن نبود. یک سال و اندی پس از هجرت به مدینه، با فرمان خداوند، قبله مسلمانان از بیت‌المقدس به کعبه تغییر یافت. در این هنگام دشمنان عنود و لجوج اسلام گفتند: «اگر روکردن به بیت‌المقدس حق نبود، چرا بیش از چهارده سال (بنابر اینکه نماز در آغاز بعثت واجب شده باشد) به طرف آن نماز گزاردید؟ و اگر استقبال به آن حق بود، چرا از حق رو برگرداندید؟»‏
با توجه به اینکه در قبله، جهت مطرح است، نه مکان ـ بر خلاف طواف که در آن سخن از مطاف (مکان طواف) است ـ ، خدای سبحان در پاسخ این اعتراض فرمود: «لله المشرق و المغرب»؛ یعنی همه جهات ازآن خداست؛ زیرا همه چیز ملک و ملک خداست و زمام همه اشیا به دست اوست و بر اساس کرویت زمین و حرکت وضعی آن، اولا همه نقاط زمین به لحاظ طلوع و غروب خورشید در آن، به نوبه خود مشرق و مغرب است. ثانیا اگر مشرق و مغرب نباشد، شمال و جنوب هم نیست. پس همه جهات در این که ملک حق است، یکسان است و هیچ مزیتی بر یکدیگر ندارد. چنین نیست که بیت‌المقدس از کعبه اشرف باشد تا عدول از آن عقلا مستحیل و ممنوع باشد. هیچ یک از این جهات رجحان ذاتی ندارد. همه از آن خداست و مبدأ فاعلی برای قبله قرار دادن انها هم اوست؛ بنابراین هر سو که انسان به آن رو کند، وجه‌الله است: «فأینما تولوا فثم وجه‌الله» و از این جهت کعبه خصوصیتی ندارد؛ یعنی چنین نیست که اگر انسان رو به کعبه نبود رو به خدا نباشد، گرچه رسول اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم رو به قبله می‌نشستند. ‏
وجوب رو به کعبه بودن در برخی امور، نظیر نماز و ذبح، یا حرمت رو یا پشت به کعبه بودن در پاره‌ای موارد، صرفا در محدوده احکام فقهی است، وگرنه معینا هیچ جهتی از جهات را نمی‌توان درباره خداوند مشخص کرد. مؤید این مطلب آن است که اگر در اصل نماز قیام واجب نبود، در درون کعبه نمازگزار می‌توانست بر پشت خوابیده و نماز بگزارد؛ زیرا درون کعبه همه جهات، اعم از اضلاع و زوایا قبله و مصداق بارز «فأینما تولوا فثم وجه‌الله» است.
به هر تقدیر، کعبه بدان سبب اولین قبله مسلمانان قرار داده نشد که تعصب جاهلی از بین رفته و مرتجعان، از پیروان واقعی رسول اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم مشخص شوند: «لنعلم من یتبع الرسول ممن ینقلب علی عقبیه»؛ زیرا اگر کعبه در آغاز بعثت قبله قرار داده می‌شد، رسوبات جاهلی عرب و تعصبات قومی احیا می‌شد. پس از تأمین هدف فوق و نیز برای برخورد با تعصب و طعن یهودیان مدینه و اطراف آن که می‌گفتند: مسلمانان در مورد قبله استقلال نداشته و تابع قبله ما هستند، خداوند دوباره کعبه را قبله قرار داد.
توهم تبعیت از یهودیان در مورد قبله، باعث احساس حقارت و ذلت در مسلمانان شده بود، به گونه‌ای که رسول اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم برای حل این مشکل منتظر وحی بود: «قد نری تقلب وجهک فی السماء». گرچه خداوند، رسول اکرم را کامل‌ترین مصداق اهتداء معرفی کرد: «إنک علی صراط مستقیم» و فرمود: هدایت یافتگان، سنگینی مسئله قبله را احساس نمی‌کنند: «و إن کانت لکبیره الا علی الذین هدی‌الله»، لیکن درخواست و انتظار آن حضرت به لحاظ طعن و تحقیر کج‌اندیشان و بدزبانان نسبت به اسلام و مسلمانان بود، نه بر اساس انگیزه‌های شخصی، قبیله‌ای یا نژادی. از این رو خدای سبحان فرمود: ما تو را به قبله‌ای که بدان خشنود شوی، برمی گردانیم: «فلنولینّک قبله ترضیها». این بدان جهت است که انسان کاملی که به مقام رضا رسیده و خدا از او راضی است، چنان که او از خدا راضی است: «رضی‌الله عنهم ورضوا عنه» رضای نفسی یا قومی ندارد: «رضی‌الله رضانا أهل البیت». چنین انسانی آنچه را خدا می‌پسندد درخواست می‌کند، آن هم به اذن‌الله. پس او قبله‌ای را می‌پسندد که مرضی خدا باشد و خدا قبله‌ای را می‌پسندد که از طعن مصون باشد.

ولایت، روح کعبه

کعبه، محاذی بیت معمور است و بیت معمور برابر عرش خداست. بیت معمور بنا نهاده شد تا فرشتگانی که مقام انسانیت را به خلافت نشناخته و تسبیح و تقدیس خویش را سند شایستگی خود برای خلیفه‌اللهی یاد کردند و با تنبیه خداوند به اوج مقام انسان کامل آگاه شده و بر پیشنهاد خویش رقم ندامت کشیده و بر استفهام تعجیبی و استخبار و استعلام و استفسار خود قلم استقاله و پشیمانی زدند، بر گرد آن طواف کنند و با این عبادت، نقص کار خود را ترمیم کنند. ساختمان کعبه نیز برای طواف بر گرد آن جهت ترمیم همه قصورها و جبران همه تقصیرها مخصوصا غفلت از مقام انسانیت، و سهو و نسیان یا عصیان در پیشگاه خلیفه‌اللهی انسان است. از این رو بهترین تنبه برای طائفان غافل و حج گزاران ذاهل، تدارک جهل و جبران غفلت درباره خودشناسی و معرفت مقام شامخ انسان کامل و خلیفه عصر، حضرت بقیه‌الله (عج) است تا مانند فرشتگان، طواف مقبول و سعی مشکور داشته باشند.
بنابر این گرچه نگاه به کعبه، محمود و نظر به آن ممدوح و ناظر به آن مثاب و مأجور است، لیکن همان گونه که کلمه توحید به شرط ولایت، حصن امن و دژ نجات است، نگاه عارفانه و هماهنگ با ولایت به کعبه نیز مایه غفران گناه و پایه نیل به جاه و رهایی از چاه طبیعت و اندوه دنیا و آخرت است؛ چنان که امام صادق علیه‌السلام فرمود: «من نظر الی الکعبه بمعرفه فعرف من حقنا وحرمتنا مثل الذی عرف من حقها وحرمتها، غفر‌الله ذنوبه وکفاه همّ الدنیا و الآخره». گواه مطلب، عدم قبول عبادت منکران ولایت است.
از این رهگذر معنای حدیثی که درباره محبوبیت سرزمین مکه و همه آنچه در فضای آن است، اعم از خاک، سنگ، درخت، کوه و آب روشن خواهد شد؛ یعنی منطقه حرم که ادراک حق و حرمت آن آمیخته به عرفان حق ولایت و امتثال آثار ولاست، محبوبترین امور است و چیزی همتای محبوبیت آن نیست؛ زیرا قرآن همتای ثقل اصغر خود (ولایت) محبوب و معروف محبان عارف ثقلین است و سرزمین وحی مایه شکوفایی این احترام آمیخته با امتثال و این معرفت هماهنگ با عمل بوده و از این جهت محبوب‌ترین سرزمینهاست:
اگر فضل رسول از رکن و زمزم جمله برخیزد
یکی سنگی بود رکن و یکی شوراب، چه زمزم!‏
پس اگر کعبه به همه شرافتها مزین است و وظایفی در این باره مقرر شد، روح مراسم و جان مناسک آن، ولایت و امامت و شناخت امام و خضوع در برابر اوست. از این رو آنگاه که فضایل امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه‌السلام مطرح شد و عده‌ای خود را برتر از آن حضرت می‌پنداشتند، خداوند در بیان برتری آن حضرت به عنوان برجسته‌ترین مصداق اهل ایمان و جهاد فرمود: سیراب کردن حج‌گزاران و عهده‌داری تعمیر کعبه، هرگز همتای ایمان مؤمنان به مبدأ و معاد، و هجرت و جهاد آنان در راه خدا نیست: «أجعلتم سقایه الحاج وعماره المسجد الحرام کمن آمن بالله والیوم الآخر وجاهد فی سبیل‌الله»؟‏
حرمت کعبه که قصد سوءنسبت به آن عذاب دردناک الهی را در پی دارد، به احترام ولایت است که این ولایت، باطن مقامهای شامخ نبوت، رسالت و امامت است. از این رو کسی که امام خود را نشناخت و زندگی او چون مرگش جاهلی بود، اگر به درون کعبه نیز پناه ببرد، از امن الهی برخوردار نیست و دشمن وی مهلت می‌یابد تا دستگیرش کند، هر چند این کار در گرو ویرانی کعبه باشد؛ زیرا هیچ فراخوانی از سوی خداوند به اندازه دعوت به ولایت و امامت نیست: «لم یناد بشیء کما نودی بالولایه».

کعبه،کانون اتحاد

وحدت مرجع زمینه اتحاد راجعان را فراهم می‌کند؛ زیرا احساس وحدت مقصد و مأوا وسیله‌ای مناسب برای تضارب آرای راجعان و تعامل فکری آنان است و همین کار مقدمه‌ای مناسب برای ادراک ضرورت هماوایی است تا جهانی شدن اسلام و اصول جامعه مهدوی فراهم شود. گرچه از نظر ملکوت، هر کس به هر سمتی رو کند، به خداوند سبحان روکرده است: «أینما توَلّوا فثم وجه‌الله»، لیکن از نظر ملک و قلمرو طبیعت، چاره‌ای جز توجه به یک نقطه مرکزی و تکیه گاه محوری نیست.
خدای سبحان کعبه را برای وحدت جهانی آفرید تا همگان با عنایت به اصول ارزشمند توحید از زندگی مسالمت‌آمیز برخوردار شوند. کانون اجرایی چنین ایده‌ای، فقط کعبه است که خداوند سبحان برای گردهمایی سراسر جهان اسلام آن را قبله و مطاف عالمیان دانست تا مسلمانان جهان با داشتن این محور وحدت‌بخش، با یکدیگر آشنا و متحد شوند؛ بنابراین کعبه، مرکزی همگانی و محوری برای تبادل نظر سراسری است تا مسلمانان از دور و نزدیک در کنار آن گرد هم آیند و در آنجا با طرح و حل مسائل علمی و عملی و مشکلات سیاسی و اجتماعی، روابط آنان تحکیم شود.
کعبه به دست توانای پیامبری عظیم‌الشأن بنا شد تا مرکز نشر توحید باشد و هنگامی که در زمان خاتم انبیا صلی‌الله علیه وآله وسلم به تجدید بنا نیاز داشت و بعد از چیدن مقداری از دیوار، در نصب حجرالأسود بین قبایل عرب اختلاف شد که این افتخار نصیب چه قبیله‌ای شود، همگان حضرت محمد امین صلی‌الله علیه وآله وسلم را به عنوان خردمندی بی‌طرف و صاحب‌نظری بی‌غرض پذیرفتند تا هر تصمیمی که آن حضرت گرفت، اجرا شود. آن حضرت فرمود تا ردایی بگسترانند و حجرالأسود را درون آن گذارند و هر قبیله گوشه‌ای از آن پارچه را بردارد. آنگاه حجرالأسود را به جایگاه ویژه آن آورده، آن حضرت با دست مبارک خود، در محل کنونی آن نصب کرد. در پرتو راهنمایی خاتم انبیا زمینه اختلاف جاهلی قومی و نژادی، تا حدودی برطرف شد و رسول اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم با این ابتکار تاریخی، مردم را به اتحاد عمومی فراخواند و کعبه را منادی اتحاد و کانون یگانگی معرفی کرد.
این وصف ممتاز، در ردیف دیگر اوصاف برجسته کعبه می‌درخشد و آن را مدرسه توحید، اتحاد و وحدت می‌کند؛ زیرا خانه‌ای که مورد تقدیس ملتی باشد و همگان در ساختن آن سهیم باشند و مهمترین جزء آن با حفظ حقوق همه در جای معین نصب شود و در نصب آن جزء مقدس، پاکترین انسان کامل که یکی از رسالتهای مهم او تأمین وحدت مردمی است، سهم تعیین‌کننده داشته باشد، می‌تواند کانون وحدت باشد.

کعبه، تجلی عرش

انسانهایی که به یک سمت رو می‌کنند و گرد یک محور و مطاف می‌گردند، هنگامی که به مزایای معنوی آن معبد آشنا باشند، معبود خود را بهتر می‌شناسند و حضرتش را بی شائبه‌تر می‌پرستند. از این رو خدای سبحان برای قبله جهانیان و مطاف زائران، یعنی بیت‌الله الحرام، خصوصیاتی را ذکر فرموده که بعضی از انها طی اشاراتی بیان خواهد شد. با توجه به آن ویژگیها سر برخی بیانات پیامبر گرامی و امامان معصوم علیهم‌السلام درباره کعبه آشکار می‌شود؛ مانند این بیان نورانی رسول اکرم صلی‌الله علیه و اله و سلم که: «کمترین پاداش کسی که به کعبه می‌نگرد، این است که خداوند در برابر هر نگاه، پاداشی به او می‌بخشد و بدیی را از او پاک می‌کند و او را درجه‌ای بالا می‌برد: من أیسر ما یعطی من ینظر الی الکعبه أن یعطیه‌الله بکل نظره حسنه و تمحی عنه سیئه وترفع له درجه» و اینکه امام صادق علیه‌السلام فرمود: «نگاه کردن به کعبه عبادت است: النظر الی الکعبه عباده» و همچنین فرمود: از جمله موارد تبرک جستن به پوشش کعبه، استفاده از آن برای (جلد و پوشش) مصاحف است. همچنین اینکه امام باقر علیه‌السلام فرمود: «ورود به کعبه، دخول در رحمت خداست و بیرون شدن از آن خارج شدن از گناهان است و چنین کسی در باقی‌مانده عمر خویش محفوظ بوده، گناهان گذشته او آمرزیده شده است: الدخول فیها دخول فی رحمه‌الله و الخروج منها خروج من الذنوب، معصوم فیما بقی من عمره مغفور له ما سلف من ذنوبه» و «آن که در کعبه داخل می‌شود، در حالی داخل می‌شود که خداوند از او خشنود است و هنگامی که از کعبه بیرون می‌رود، از گناهان پاک است: الداخل الکعبه یدخل والله راض عنه و یخرج عطلا من الذنوب».
همه اشیا نزد خداوند، خزائنی پایدار و فناناپذیر دارد و از آن خزائن غیبی نازل می‌شود: «و إن من شیء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم»، آن هم نه به شکل تجافی که مستلزم نابودی و زوال است، بلکه به گونه تجلی؛ بنابراین همه موجودات جهان ماده، اصلی دارد که نزد خداوند محفوظ است و برابر هندسه‌ای خاص از آن اصل فرو فرستاده می‌شود و هر آنچه فروفرستاده شده، نشانه و آینه خداست: «الحمد لله المتجلی لخلقه بخلقه»؛ چنان که به سوی او باز می‌گردد: «ألا إلی‌الله تصیر الأمور». از جمله این امور، اجزای کعبه و ارکان آن است که اصلی پاک در پیشگاه خدا دارد و همه این امور از آن اصل طیب نازل شده است. گواه این سخن، روایتی است که درباره راز تربیع کعبه وارد شده و در آن آمده است که: کعبه در محاذات بیت‌المعمور، و بیت‌المعمور در محاذات عرش واقع است و عرش چهار ضلع و رکن دارد؛ از این رو کعبه نیز مربع و بر چهار رکن ساخته شد. آنگاه امام صادق علیه‌السلام در بیان راز تربیع عرش فرمود: این بدان جهت است که کلماتی که اسلام بر آن بنیان نهاده شده چهار تاست و این کلمات همان تسبیحات اربعه (سبحان‌الله، الحمدلله، لااله الاالله و ‌الله‌أکبر) است.
مفاد کلام بلند و نورانی امام صادق علیه‌السلام این است که: تسبیحات اربعه که نظام هستی بر انها مبتنی است، سبب تحقق عرش مربع است و تکون عرش، مایه تحقق بیت‌المعمور، و بالأخره بیت‌المعمور سبب تحقق موجودی طبیعی در عالم طبیعت می‌شود که کعبه است و چهار دیوار دارد؛ یعنی آنچه در عالم طبیعت است، الگویی از عالم مثال است، و عالم مثال، خود الگویی از عالم مجردات تام است، و عالم مجردات تام نیز الگویی از اسمای حسنای الهی است که فوق تمام است. خلاصه اینکه آن نظام ربانی به ترتیب درجات وجودی، مایه تحقق نظام عقلی، مثالی و طبیعی است.

مراحل چهارگانه ارکان و معارف دین

همان گونه که کعبه برابر عوالم بالا تنظیم می‌شود، قرآن، نماز، روزه، حج و عمره و سایر عبادات و آیات الهی نیز چنین است. بر این اساس، ولایت نیز دارای مراحل چهارگانه مزبور است؛ زیرا ولایت یکی از مبانی مهم اسلام است. ولایت و رهبری، در عالم طبیعت و در جامعه انسانی به منزله کعبه است؛ چنان که امیر مؤمنان امام علی علیه‌السلام فرمود: «مثل الامام مثل الکعبه إذ تؤتی و لا تأتی». پس وجود طبیعی و عنصری ولایت به منزله کعبه طبیعی است؛ چنان که وجود مثالی آن به منزله بیت‌المعمور و وجود عرشی آن به منزله وجود عرشی کعبه است. همچنین ولایت، باطنی دارد که برابر همان تسبیحات اربعه است. از این رو امامان معصوم علیهم‌السلام فرمودند: «سبحنا و سبحت الملائکه»؛ یعنی همان طور که در نشئه طبیعت به انسانها فرمودند: «صلّوا کما رأیتمونی أصلی»، یا «خذوا عنی مناسککم»، در عالم بالا نیز اهل بیت علیهم‌السلام امام ملائکه‌اند. قهراً ولایت هم مانند نماز معراج مؤمنی می‌شود که از صبغه تولی اولیای الهی برخوردار است؛ بنابراین همان گونه که به قاری قرآن گفته می‌شود: «إقرأ و ارق»، به نمازگزار هم گفته می‌شود: «صل و ارق»، به متولی اولیای الهی هم گفته می‌شود: «تول و ارق»، به حج‌گزار و معتمر نیز گفته می‌شود: «حج و اعتمر و ارق». کسی که مراحل چهارگانه مزبور را بپیماید، قلب او عرش خداوند رحمان است؛ «قلب المؤمن عرش الرحمن».
با توجه به روایتی که بیانگر راز تربیع کعبه بود، معنای این حدیث که: «کعبه از جایگاه خویش تا اعماق آسمان، قبله است: انها قبله من موضعها الی السماء» نیز آشکار می‌شود؛ زیرا اگرچه ظاهر این حدیث بر وجوب رویکرد به این بعد عمودی به عنوان حکم فقهی، دلالت دارد، اما به قرینه حدیث بیانگر سرّ تربیع کعبه، باطن آن از ارتباط وجودی میان عوالم طبیعت و مثال و عقل حکایت می‌کند. راهی که پیمودن آن برای نیل به این حقایق ممکن است، تأمل و تدبر در معارف مستفاد از «تسبیح» و «تحمید» و «تهلیل» و «تکبیر» است.
روح پارسای زائران کعبه با امداد الهی و توفیق یافتن تعالی و صعود، به مقام شامخ بیت معمور و سپس به مقام عرش خواهد رسید: «الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه» و همان طور که تنزل عرش الهی و همچنین بیت معمور به گونه «تجلی» است، نه «تجافی»، ترقی انسان و تعالی او به مقام بالا نیز به صورت صعود روحانی و سیر مکانت است، نه ترقی مکانی و تجافی زمینی. پس اگر زائری این معنای بلند را ادراک نکند و هدف او از طواف کعبه، تعالی روح نباشد و این خانه را معادل بیت معمور نبیند و این بیت مکعب را همانند عرش در زمین نیابد، به موقعیت والای کعبه راه نیافته است و از قبولی مصطلح علم کلام طرفی نمی‌بندد، گرچه از صحت و قبول رائج در فن فقه برخوردار است.
حج‌گزار و معتمرِ زمینی‌اندیش بر گرد همین کعبه طواف می‌کند. او تنها به این فکر است که از محدوده فقهی مطاف (13متر و اندی) نگذرد؛ اما کسی که همت و اندیشه والاتری دارد، بر گرد کعبه و بیت‌المعمور می‌گردد و طواف‌کننده ژرف‌نگری که برتر از دیگران می‌اندیشد، بر گرد کعبه و بیت‌المعمور و عرش می‌گردد و چنین حج‌گزار و معتمری، قلب او عرش رحمان می‌شود. تنها اوحدی از معتمران و حج گزاران، بر گرد تسبیحات اربعه می‌گردند. در نگاه چنین زائری، برجستگی کعبه تنها به لحاظ ارتفاع دیوارهای آن نیست، بلکه همان طور که رسول اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم مرفوع الذکر است: «و رفعنا لک ذکرک»، برجستگی کعبه نیز در رفعت الهی نام و یاد آن است که مایه رفعت طائفان است؛ وگرنه اکنون کعبه چنان در میان ساختمانها و برجهای بلند احاطه شده که تنها مناره‌های مسجدالحرام پیداست و برجستگی آن مشهود نیست!‏

کعبه، وسیله هدایت

کعبه وسیله هدایت جهانیان است: «ان اول بیت وُضع للناس للذی ببکه مبارکاً و هُدی للعالمین». اسناد هدایت به غیرخدا، مانند قرآن و کعبه، به اعتبار مظهر بودن آن برای هدایت حق تعالی است. کعبه کتاب نیست تا هدایت لفظی داشته باشد، بلکه قبله مسلمانان، مطاف زائران و معجزه جاودان اسلام است و از این رو مظهری از مظاهر خداوند سبحان و مثل اعلای رهنمود عملی اوست.
همه عابدان و سالکان به سوی کعبه متوجهند و از آنجا دعوت حق تعالی به وسیله بسیاری از انبیا علیهم‌السلام به گوش جهانیان رسیده است؛ از این رو خدای سبحان درباره آن می‌فرماید: «هدی للعالمین»، چنان که خاتم‌الانبیا صلی‌الله علیه وآله وسلم از آنجا مردم را به توحید فراخواند و وجود مبارک خاتم‌الاوصیا(عج) نیز هنگام ظهور و قیام از آنجا پیام خویش را به گوش جهانیان می‌رساند؛ همچنین در آنجا نشانه‌های روشن الهی: «فیه آیات بینات» و وسیله‌های فراوان دیگر برای هدایت مردم وجود دارد؛ بنابراین عنوان «هدی للعامین» شامل هدایت جهانیان از زمان تأسیس تا هر عصر و مصر می‌شود و چون کعبه اولین معبد عمومی است، لذا عنوان مزبور راهنمای همگانی را به همراه دارد. هدایت تنها به قبله بودن نیست، بلکه مزار بودن، مطاف بودن، مرکز اجتماعی و فراگیری علوم و معارف قرار گرفتن، آغاز دعوت انبیای الهی بودن و مانند آن همگی مصداق «هدی للعالمین» است؛ لذا می‌توان گفت که برکت اقدام حضرت داوود و سلیمان علیهماالسلام به ساختن بیت‌المقدس نیز از آثار خیر همان کعبه و معمار و دستیار آن است، و اگر چند روزی بیت‌المقدس قبله مسلمانان قرار گرفت، همه برکات کعبه، مانند مطاف بودن و حج و عمره داشتن و حضور از هر فج عمیق را به همراه نداشت و چنان دعایی که حضرت ابراهیم علیه‌السلام برای کعبه کرد، حضرت داوود و سلیمان علیهماالسلام برای بیت‌المقدس نداشتند.
شناخت خدای سبحان به دلالت آیات بین الهی در کعبه و اطراف آن، و نیز دلالت کعبه بر جهتی که باید بدان سو نماز گزارد، و راهیابی به بهشت به سبب انجام حج و طواف بر گرد کعبه، از مصادیق «هدایت» الهی در آن سرزمین به شمار آمده است، لیکن ظاهرا هیچ دلیلی بر تقیید «برکت و هدایت» مذکور یا تفصیل بین آن دو وجود ندارد.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید