شهروندى نوین و امر به معروف و نهى از منکر

شهروندى نوین و امر به معروف و نهى از منکر

چکیده
امر به خوبى ها و نهى از بدى ها دو اصل پذیرفته شده همه اقوام و ملل مختلف در طول تاریخ زندگى انسان ها بوده است؛ زیرا این دو اصل در بردارنده منافع انسان ها و منطبق با عقل و فطرت اند. از آنجا که افراد یک جامعه سالم مانند اعضاى بدن، در راه زندگى اجتماعى و ایجاد حیات صحیح انسانى سهیم و شریک مى باشند و هیچ یک از آنها نمى توانند در برابر قوت ها و کاستى هاى جامعه بى تفاوت باشند، لذا مسئله نظارت همگانى، امر به معروف و نهى از منکر، براى جلوگیرى از فساد و سوق دادن جامعه به سوى اصلاح ضرورت مى یابد. آنچه امروزه بر اهمیت این وظیفه شرعى مى افزاید، تحول مفهوم شهروندى، توسعه ملى، امنیت انسانى و اجتماعى است. امروزه شهروند حق مدار که لازمه تامین امنیت اش رهایى از ترس و نیاز و مشارکت فعالانه در امور جامعه است، به جاى شهروند صرفا تکلیف مدار نشسته است. مسئولیت پذیرى فعالانه و داوطلبانه شهروند آگاه رکن اصلى تامین امنیت انسانى، اجتماعى و توسعه پایدار ملى در دنیاى کنونى مى باشد. امر به معروف و نهى از منکر، مهم ترین بستر سیاسى- اجتماعى است که این امر را محقق مى سازد.

مقدمه
عصر جهانى شدن با متحول نمودن عناصر متشکله دولت؛ یعنى ملیت، سرزمین، حکومت و حاکمیت و تعاملات میان آنها، سبب شده است که رابطه سنتى میان مشروعیت، کارآیى، استقلال و اقتدار به هیچ وجه نمى تواند مبین موقعیت دولت در عرصه داخلى و بین المللى باشد. تحت این شرایط، روابط میان شهروندان و دولت را نمى توان به مثابه گذشته بر اساس ارتباطات و وفادارى هاى سنتى توضیح داد؛ زیرا عناصر متشکله شهروندى کلاسیک؛ یعنى هویت، مسئولیت، حقوق و مشارکت تجزیه شده است.( قوام، سید عبدالعلى 1382).
بنابراین، شهروندان در عصر جهانى شدن کسانى هستند که اکثرا در فعالیت هاى جدید سیاسى؛ نظیر عملیات مستقیم دخالت دارند و ضمن وابسته بودن به جنبش هاى جدید اجتماعى معمولا کمتر در فعالیت هاى سیاسى قدیم و سنتى در چارچوب احزاب سیاسى و اتحادیه ها، سندیکاها شرکت مى نمایند. در مفهوم جدید، شهروند حق مدار به جاى شهروند صرفا تکلیف مدار مى نشیند. و امر به معرف و نهى از منکر مهم ترین بستر سیاسى- اجتماعى است که این امر را محقق مى سازد.
همان طور که مى دانیم، معروف به کارى اطلاق مى شود که با عقل و شریعت نیکو شناخته شود. (مفردات الفاظ قرآن، ج 2، 2613، ص 29. 7) به عبارت دیگر “معروف” یعنى شناخته شده و مقابل منکراست، یا کار نیک مطابق فطرت “معروف” آن است، که مردم با ذوق آن را از حیات اجتماعى متداول مى دانند و به فطرت سلیم آن را درمى یابند. (قاموس قرآن، ج 6، چ چهارم، 4613، ص 72. 3) طبق این تعریف ها، معروف ها در بین ملت ها فطرى و همگانى هستند و معمولا با تفاوت بسیار اندک بین دسته هاى گوناگون بشر یکسانند. در واقعیات زندگى بشرى، یک سلسله معیارهاى اصیل براى خوب وبد و زشت و زیبا وجود دارد و بشر با همان توان بشرى قدرت تشخیص شایستگى ها و زیبایى ها را دارد. بنابراین، خوبى ها و بدى ها ذاتى هستند و انسان با بینش فطرى و برداشت هاى نخستین خود مى تواند برخى از آنها را دریابد و مختصات کلى آنها را باز شناسد و در جزئیات و سطوحى که عقل انسان از شناخت آن قاصر است، وحى به کمک انسان مى شتابد و در تشخیص خوبى ها از بدى ها او را راه مى نماید. (بایدها و نبایدها، بنیاد نشر آثار و اندیشه هاى آیت الله بهشتى، چ دوم، ص 67- 77) راغب اصفهانى در مفردات مى گوید: “مَنکَر، چیزى است که به زشتى شناخته شده است. منکر از “نکر” به معناى نشناختن ریشه دارد و انکار نوعى عدم قبول است. ” (قرشى، سیدعلى اکبر، ج 7، ص 90. 1) منکر، هر کارى است که عقل ها و خردهاى صحیح زشتى آن را حکم مى کنند، یا این که عقل ها در زشتى و خوبى آن کار سکوت مى کنند، سپس دین و شریعت بدى وزشتى آن را بیان مى کند. (اصفهانى، راغب، ج 3، ص 69. 3) کارى که مردم در جامعه خود آن رإ؛ ّّ + نشناسند؛ یعنى در جامعه متروک باشد، حال یا به خاطر زشتى اش یا به خاطر این که جرم و گناه است. (تفسیر المیزان، ج 21، ص 18. 4)
بنابراین، معروف ومنکر قلمرو وسیعى دارد و در محدوده عبادات یا یک سرى از گناهان کبیره نمى گنجد. معروف، شامل امور اعتقادى، اخلاقى، عبادى، حقوقى، اقتصادى، نظامى (همانند مرزدارى و پیکار در راه خدا) سیاسى (مثل حضور در صحنه هاى انقلاب اسلامى و حفظ دستاوردهاى آن) و امور فرهنگى مى شود و منکر نیز شامل منکرات اعتقادى، عبادى، اخلاقى، اقتصادى (مانند کم فروشى و احتکار)، سیاسى (همانند جاسوسى و کمک به ضدانقلاب)، نظامى (نظیر فرار از جبهه و جنگ، عدم رعایت سلسله مراتب فرماندهى) و… مى شود. در مجموع مى توان از معروف و منکر، به ارزش ها و ضد ارزش ها تعبیر نمود.
در مجموع مى توان گفت: توجه خاصى که به این فریضه در آیات و روایات شده نشان دهنده ابعاد مهم آن مى باشد و نتایج عینى و عملى زیادى از آیات و روایات متعدد قابل برداشت مى باشد که اجراى احکام اسلامى، اجراى وظایف متقابل مردم و دولت، نظارت صحیح و مدبرانه مردم بر فعالیت هاى دولتى و افزایش پاسخ گویى و مسئولیت پذیرى نهادهاى حکومتى، برقرارى نظم اجتماعى داوطلبانه در جامعه، افزایش مسئولیت پذیرى مردم در جامعه، اصلاح شیوه هاى حکومت دارى مبتنى بر نیازهاى سیاسى، اجتماعى و اقتصادى جامعه، نشان دادن راه و سلوک انبیاء و اولیاء و صلحا، معرفى مؤمنان واقعى، بینش عقیدتى و تفکر سالم، اقتصاد سالم، امنیت قضایى عمران و آبادانى کشور، استحکام و استوارى امور کشور و نظم و انضباط، وظیفه شناسى گسترش عدل و داد و تقویت نیروهاى صالح و تضعیف منافقان و دشمنان، از مهم ترین نتایج اجرایى شدن این وظیفه مى باشد که با تحول مفهوم شهروندى و توسعه پایدار ملى در دنیاى کنونى تلازم دارد.

نگاهى به مفهوم شهروندى و سیر تحول آن
واژه لاتین politeia در نیمه دوم قرن پنجم قبل از میلاد به مجموعه جامعه شهرى اطلاق مى شد، که بیانگر نظام نهادهاى دولت شهر یا polis بود. وجود جامعه شهرى و مشارکت در آن به معنى شهروندشدن و برخوردارى از حقوق مدنى آن بود. در آن دوران شرط لازم جامعه سیاسى ، وجود شهروندى بود و همسانى میان شهروند و قدرت سیاسى وجود داشت. به عبارت دیگر، شهروندان به صورت متناوب هم فرمان روا بودند و هم فرمان بر .
بطورکلى در دموکراسى هاى باستانى یونان و رم نیز شان شهروندى به معنى داشتن حقوق و تکالیف یکسان در نزد قانون و مشارکت در امور سیاسى و عمومى جامعه بود. حق حکومت کردن و تکلیف اطاعت از حکومت هر دو جزء شان شهروندى تلقى مى گردید، اما در آتن، شهروند تنها به مردان آزاد محدود مى شد و بردگان، زنان و کودکان از شمار شهروندان خارج بودند، در حالى که در امپراطورى رم شأن شهروندى به عامه مردم و مردمان سرزمین هاى مغلوب ( فتح شده) نیز گسترش داده شد. تفاوت میان شهروندى رم و یونان باستان در این بود که در میان رومى ها، شأن شهروندى بیشتر در معناى منفى برخوردارى از امنیت قانونى بود تا به معناى مثبت شرکت فعال در زندگى عمومى جامعه. متفکران دوره رنسانس، به خصوص در ایتالیا معتقد بودند که انسانیت فرد تنها به عنوان شهروند جامعه اى آزاد و خود مختار تحقق مى یابد. در نهایت، شکوفایى مفهوم شهروند(ى) را در انقلاب فرانسه مى توان دید ،که ضمن اعلامیه حقوق انسان و شهروند در سال 1789 اعلام گردید. در قرن نوزدهم، شهروندى معناى برخوردارى از حقوق عمده اى؛ چون آزادى بیان ، برابرى در نزد قانون؛ حق اجتماع و غیره بدون توجه به وضع طبقاتى، جنسى، نژادى یا مذهبى بود. ولى در قرن بیستم، مفهوم حقوق اجتماعى، مضمون شهروندى را گسترش بیشترى داد و منظور از حقوق اجتماعى ، برخوردارى از خدمات اجتماعى ، بهداشتى، آموزشى، تامین اجتماعى و غیره بود. بدین ترتیب، مفهوم شهروندى دیگر خصلت صرفا حقوقى و سیاسى نداشت، بلکه مضمون اجتماعى و اقتصادى نیز پیدا کرد .
مفهوم شهروندى مدرن امروزه از جهات دیگرى نیز با چالش روبروست . مساله جهانى شدن روابط اقتصادى و اجتماعى را از یک سو و تشدید هویت هاى قومى و ملى و نیز ظهور گرایش هاى نئولیبرالى با نفى عناصر اجتماعى و اقتصادى شهروندى، را از جمله چالش هاى پیش رو براى شهروندى مدرن ذکر کرده اند. به نظر مى رسد که وجود چنین مسائلى، ضرورت تجدید نظر در مفهوم رایج شهروندى را بویژه برحسب مفهوم حقوق بشر ایجاب مى کند.
عصر جهانى شدن با متحول نمودن عناصر متشکله دولت؛ یعنى ملیت، سرزمین، حکومت و حاکمیت و تعاملات میان آنها سبب شده است که رابطه سنتى میان مشروعیت، کارآیى، استقلال و اقتدار به هیچ وجه نمى تواند مبین موقعیت دولت در عرصه داخلى و بین المللى باشد. تحت این شرایط، روابط میان شهروندان و دولت را نمى توان به مثابه گذشته بر اساس ارتباطات و وفادارى هاى سنتى توضیح داد؛ زیرا عناصر متشکله شهروندى کلاسیک؛ یعنى هویت، مسئولیت، حقوق و مشارکت تجزیه شده است.( قوام، سید عبدالعلى 1382).
بنابراین، شهروندان در عصر جهانى شدن کسانى هستند که اکثرا در فعالیت هاى جدید سیاسى؛ نظیر عملیات مستقیم دخالت دارند و ضمن وابسته بودن به جنبش هاى جدید اجتماعى معمولا کمتر در فعالیت هاى سیاسى قدیم و سنتى در چارچوب احزاب سیاسى و اتحادیه ها، سندیکاها شرکت مى نمایند. در مفهوم جدید، شهروند حق مدار به جاى شهروند صرفا تکلیف مدار مى نشیند.
دگرگونى هاى گسترده اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و فرهنگى یک قرن اخیر در سطح جهانى، و تاثیر تدریجى و بعدها سریع آن بر جوامع گوناگون، و از جمله جامعه ایرانى، به پیدایش نیازهاى نوینى انجامید که امروزه به شکل هاى گوناگون در خواسته هاى مردم و گروه ها و نیروهاى اجتماعى و سیاسى تجلى پیدا مى کند. نیازهاى نوین جامعه ایران که دگرگونى هاى جهانى در ایجاد آنها مؤثر بوده است به شکل پنج نیاز اساسى خودنمایى نموده و در جنبش هاى اجتماعى ایران نمود یافته است. بنابراین، مى توان عنوان نمود که جنبش هاى اجتماعى نوین نقش بسیار مهمى در تحول مفهوم شهروندى از شهروند تکلیف مدار به شهروندحق مدار داشته است.

چیستى توسعه پایدار ملى
واژه توسعه از نظر لغوى در زبان انگلیسى، به معنى بسط یافتن، درک کردن، تکامل و پیشرفت است. گرچه این واژه از قرن هشتم هجرى (14 میلادى) براى توضیح برخى پدیده هاى اجتماعى بکار رفته است، لیکن استفاده وسیع از این واژه به عنوان یک چارچوب تحلیلى براى درک پیشرفت جوامع انسانى، به بعد از جنگ جهانى دوم و در دهه هاى1960-1950 مربوط مى شود.(ازکیا، 1380) در آن موقع، این واژه مترادف با نوسازى، رشد، صنعتى شدن و براى تعبیرات و اصطلاحات مشابه به کار مى رفت. به اعتقاد نظریه پردازان این دوران، براى دستیابى به توسعه باید از مرحله سنتى خارج شد و به تجدد رسید؛ الگویى که مورد توجه افرادى؛ چون لرنر، شرام و راجرز بود.(ازکیا، همان)
بطورکلى مى توان گفت که توسعه، مفهومى است که از آغاز دوران مدرنیته از سوى نظریه پردازان براى کشورهایى که از سطح پائین رشد اجتماعى، اقتصادى و سیاسى برخوردار بودند مطرح شد و هدف اولیه نظریه پردازان از مفهوم توسعه ارائه الگو و مدلى براى حرکت جوامع مختلف، به ویژه به سبک کشورهاى غربى بود. با این حال، کم کم مفهوم توسعه دچار پیچیدگى و تعریف هاى متعدد و مبهمى شد، به طورى که ارائه یک تعریف جامع براى آن مشکل شد. براى مثال، مایکل تودارو جامعه شناس مشهور غربى، توسعه را چنین تعریف مى کند: توسعه را باید جریانى چند بعدى دانست که مستلزم تغییرات اساسى در ساخت اجتماعى، طرز تلقى عامه مردم و نهادهاى ملى و نیز تسریع رشد اقتصادى، کاهش نابرابرى و ریشه کن کردن فقر مطلق مردم است. توسعه در اصل باید نشان دهد که مجموعه نظام اجتماعى، هماهنگ با نیازهاى متنوع اساسى و خواسته هاى افراد و گروه هاى اجتماعى در داخل نظام، از حالت نامطلوب زندگى گذشته خارج شده و به سوى وضع یا حالتى که از نظر مادى و معنوى بهتر است، سوق یابد. (تودارو، 1366)
جامعه شناسان برخلاف اقتصاددانان که از توسعه بر مفاهیم و شاخص هاى کمى تأکید مى ورزند، بر بعد ارزشى آن نیز تاکید مى کنند. به عنوان مثال، گى روشه جامعه شناس فرانسوى، در مفهوم توسعه مى گوید: »بطورکلى صحبت از مفهوم توسعه، قضاوتى است ارزشى که با ارزش هاى معینى ارتباط دارد و این مفهوم با نظامى از ارزش ها مرتبط مى شود که داراى کارکرد است. همه جوامع به یک اندازه به افزایش سطح زندگى ارزش نداده و اهمیت یکسانى در این مورد قائل نیستند«.(روشه، 1368)
اما امروزه با متحول شدن فضاى سیاسى و اقتصادى جهان تحت تاثیر پدیده جهانى شدن و تحول مفهوم شهروندى و حقوق انسانى، مفهوم توسعه نیز از دیدگاه بیشتر صاحب نظران، همه ابعاد زندگى بشر را در برمى گیرد. در این مفهوم توسعه از نیازهاى انسانى آغاز مى شود و حتى مسائل مربوط به زندگى معنوى انسان را نیز در برمى گیرد. (سیف زاده، 1388) برهمین اساس مى توان گفت: توسعه بهبود، رشد و گسترش همه شرایط و ابعاد مادى و معنوى حیات اجتماعى را دربرمى گیرد که در رابطه بین دولت و ملت بوجود مى آید و شرایط مناسبى از امنیت، آزادى فردى، مشارکت سیاسى، رشد اقتصادى و رفاه مالى و غیره را مهیا مى کند. با توجه به گستردگى مفهوم توسعه، این مفهوم در شاخه هاى متعددى تقسیم بندى مى شود، که شامل توسعه اقتصادى، توسعه سیاسى، توسعه اجتماعى، توسعه فرهنگى و غیره است که مجموع اینها شاخص هاى یک جامعه توسعه یافته را تشکیل مى دهد.(بخشایش اردستانى، 1388)
در مفهومى کلى تر، توسعه، فرایندى است که متضمن تغییرات مداوم در تمام عرصه هاى زندگى انسانى، اعم از مادى و معنوى و بهبود بنیان هاى اقتصادى، اجتماعى و سیاسى است که انسان در این فرایند، آزادانه به حیاتى توأم با عزت نفس و اتکاى به خویش، در محدوده اى پذیرفته شده، نایل مى شود. (سیف زاده، پیشین)با در نظرگرفتن چنین مفهومى از توسعه مى توان گفت: آن جنبه اى از توسعه امروزه مى تواند زمینه اصلى پیشرفت یک جامعه را بوجود آورد که ماهیتى چند بعدى و سیاسى داشته باشد. توسعه ملى پایدار، به معناى افزایش ظرفیت ها و پویایى هاى نظام ملى در همه ابعاد سیاسى ، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى است، تا حدى که نظام ملى قادر به پاسخ گویى به نیازهاى فزاینده و سازگارى و تعامل با شرایط متغیر داخلى و خارجى شود. هم چنین این مفهوم از توسعه دربرگیرنده افزایش ظرفیت افراد در تاثیرگذارى بر آینده شان مى باشد؛ یعنى این که نه تنها برنامه ها و پروژه ها نیاز به انجام تغییرات فیزیکى و عینى دارد، بلکه این تغییرات به شیوه اى باید صورت گیرد که افراد ظرفیت و توانایى بیشترى براى انتخاب و پاسخ گویى به این تغییرات را داشته باشند و تغییرات برنامه ریزى شده باید متوجه پتانسیل افراد و مصونیت شخصیت آنها باشد.(برایانت و وایت، 1982) این تعریف از توسعه پایدار ملى نه تنها دولت و ملت یک جامعه را در مسیر پیشرفت همه جانبه قرار مى دهد، بلکه نقش بسیار مهمى در مصون نمودن آنها در برابر آفات توسعه دارد.
در کل مى توان گفت: اگر هدف بلند مدت توسعه پایدار ملى را، دستیابى به سطحى از توسعه ظرفیت ها و قابلیت هاى تولید و بازتولید خلاقیت، ثروت، قدرت و حیثیت ملى بدانیم، به گونه اى که بتواند امنیت، آزادى، کرامت، مشارکت، رفاه و عدالت را براى آحاد ملت فراهم کند، هدف درازمدت بعد سیاسى این توسعه نیز باید دستیابى به نوعى از نظم، ثبات و تعادل سیاسى و اجتماعى مى باشد، که مسلما این جنبه از توسعه کمتر متکى به کاربرد زور و اقتدار دولت، و بیشتر متکى به سازوکارهاى خود تنظیم کننده میان عرصه ها، نیروها و نهادهاى مختلف اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى؛ یعنى متکى به گسترش فرهنگ مشارکت، اخلاق و فضیلت مدنى مى باشد. این مفهوم از توسعه، با مؤلفه هایش است که امروزه مى تواند زیربناهاى مقاوم سازى ، توانمندسازى و تأمین امنیت اجتماعى یک جامعه را بوجود بیاورد. رکن اصلى دستیابى به چنین مفهومى از توسعه ملى مسئولیت پذیرى داوطلبانه و مشارکت فعالانه شهروندان حق مدار- تکلیف مدار در جامعه مى باشد. امر به معروف و نهى از منکر مهم ترین فریضه دینى است که بسترساز اصلى تحقق چنین مسئله اى مى باشد.

نقش امر به معروف و نهى از منکر بر توسعه پایدار ملى
براى رسیدن به چنین مفهومى از توسعه پایدار ملى شهروندان باید داوطلبانه در مسؤولیت هاى اجتماعى مشارکت فعال داشته باشند و این مساله ایجاب مى کند که یک شهروند فعال و حق مدار، ناظر و مراقب همه امورى باشد که پیرامون وى اتفاق مى افتد. این مطلب در فقه اسلامى تحت عنوان امر به معروف و نهى از منکر مطرح شده و از مهم ترین مبانى تفکر سیاسى یک مسلمان به شمار مى رود، چنان که از مهم ترین فرایضى است که وجوب کفایى آن ضرورى دین شناخته شده و ضامن بقاى اسلام است. (مصباح یزدى، 1389)
قرآن کریم در بیان صفات ممتاز مؤمنان مى فرماید: »وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ (توبه، آیه 71)؛ مردان و زنان با ایمان ولى (و یار و یاور) یکدیگرند، امربه معروف و نهى ازمنکر مى کنند، نماز را برپا مى مى دارند و زکات را مى پردازند و خدا و رسولش را اطاعت مى کنند.
به موجب این آیه، افراد مؤمن به سرنوشت یکدیگر علاقمند بوده و به منزله یک پیکر مى باشند. پیوند سرنوشت ها موجب مى شود که تخلف و انحراف یک فرد، در کل جامعه تأثیر بگذارد، چنان که یک بیمارى واگیر در صورتى که معالجه نگردد، از فرد به جامعه سرایت نموده و سلامت آن را به خطر مى اندازد.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در این زمینه مى فرماید: »یک انسان گنه کار در میان مردم، همانند فرد ناآگاهى است که با گروهى سوار کشتى شده و آن گاه که کشتى در وسط دریا قرار مى گیرد، تبرى برداشته و به سوراخ نمودن جایگاه خود مى پردازد، هر کسى به او اعتراض مى کند او در پاسخ مى گوید: من در سهم خودم تصرف مى کنم، به یقین این، یک حرف احمقانه است. اگر دیگران او را از این عمل خطرناک باز ندارند، طولى نمى کشد که همگى غرق مى شوند«. براى روشن تر شدن نقش فریضه امر به معروف و نهى از منکر در راستاى توسعه پایدار ملى باید به تبیین کارکردها و آثار امر به معروف و نهى از منکر پرداخته شود. از آنجا که امر به معروف و نهى از منکر پدیده اى اجتماعى و نظارتى همگانى است و ارزنده ترین آثار آن نیز در اجتماع نمود مى یابد، لذا نتایج و آثار امر به معروف در این بخش؛ یعنى اجتماع مورد کاوش قرار مى گیرد. این نتایج عبارتند از :
امنیت: هر جامعه اى براى پویایى خویش نیازمند آرامش و امنیت از جانب داخل و خارج است. از مهم ترین آثار اجتماعى امر به معروف و نهى از منکر حفظ امنیت مى باشد و سایر آثار اجتماعى این فریضه، مثل بقاى جامعه، وحدت، اجراى احکام، آبادانى، سازندگى و… همگى در راستاى توسعه پایدار ملى قرار مى گیرند و وجود آنها به نوعى با ایجاد آن مرتبط مى باشد.
انسجام و بقاى جامعه و وحدت آن: همه افراد در جامعه هم چون سرنشینان یک کشتى، داراى سرنوشت یکسانى هستند و مسافران کشتى صرف نظر از مقرراتى که توسط مؤسسه کشتى رانى یا ناخدا به آنها ابلاغ مى شود، به طور طبیعى حق دارند و موظفند از امورى که ممکن است آنها را در کام دریا جاى دهد، شدیداً جلوگیرى کنند و در جهت حفظ کشتى و مسافران از خطرات کوشش نمایند. از دید قرآن و روایات امر به معروف و نهى از منکر ضامن بقاى جامعه، و ترک این دو سبب نابودى و هلاک جوامع است.
ضمانت اجراى احکام و دستورات الهى: امر به معروف و نهى از منکر به عنوان اصل “نظارت عمومى” یا “ضمانت اجرایى” قوانین اسلام مطرح مى باشد. خداوند نظارت بر حسن اجراى احکام الهى را برعهده فرد فرد جامعه اسلامى از هر قشرى نهاده و از این رو، هر فرد و گروهى همواره چشمان بیدار امت اسلامى را مراقب خویش دانسته و تلاش مى کند حتى الامکان قوانین اسلامى را رعایت نموده و زیر پا نگذارد. امام باقر(ع) مى فرمایند: “امر به معروف و نهى از منکر فریضه بزرگى است که به سبب آن واجبات برپا مى شود.” (وسائل الشیعه، ج 11، ص 59. 3)
برقرارى عدالت اجتماعى: نظارت عمومى بر حسن اجراى احکام عدالت گستر اسلام، زمینه فراگیرى عدالت اجتماعى را فراهم مى سازد. امام على(ع) در این مورد مى فرمایند: “… امر به معروف و نهى از منکر با برگرداندن مظالم (به صاحبان اصلى آن) و مخالفت ستمگر همراه است. هم چنین تقسیم (عادلانه) بیت المال و غنایم را در پى دارد و صدقات (مالیات هاى شرعى) از جاهاى لازم گرفته شده و در جاى حق و مناسب مصرف مى شود«. (وسایل الشیعه، ج 11، ص 30. 4)
آبادانى و سازندگى در جامعه: عمران و آبادانى کشور ساختار امر به معروف و نهى از منکر است. امام باقر(ع) در این مورد مى فرمایند: “بوسیله امر به معروف و نهى از منکر سرزمین ها آباد مى شود. “( وسائل الشیعه، ج 11، ص 59. 2)
خیر و سلامتى: پیامبر گرامى (ص) در این باره مى فرمایند: “امت من تا زمانى که امر به معروف و نهى از منکر کنند در خیر و سلامتى اند. ” (وسائل الشیعه، ج 61، چ دوم، ص 32. 1)
قدرتمندى مومنان: تقویت نیروهاى صالح درون جامعه و تضعیف منافقان از برکات امر به معروف و نهى از منکر است. حضرت على(ع) مى فرمایند: “هر کس امر به معروف کند مومنان را قدرتمند مى کند. “( نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، حکمت 13).
تضعیف جبهه نفاق: خداوند متعال این برنامه را بسیار زیبا در آیه شصت و هفت سوره توبه بیان مى نماید، که: »منافقان سعى در امر به منکر و نهى از معروف دارند و مومنان باید با امر به معروف و نهى از منکر توطئه آنان را خنثى نمایند«. حضرت على (ع) نیز تاثیر امر به معروف و نهى از منکر را در شکست خط نفاق و درمانده کردن منافقین قطعى دانسته و مى فرماید: “کسى که نهى از منکر کند بینى منافقان را به خاک مى مالد. ” (نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، حکمت 13)
مصلحت عمومى جامعه و طرد نااهلان از پست هاى کلیدى: حضرت على(ع) در این باره مى فرماید: “خداوند امر به معروف را براى مصلحت عامه مردم و نهى از منکر را براى طرد سفیهان واجب کرده است.( نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، حکمت 25. 2)
شکوفایى اقتصاد: اقتصاد سالم منوط به امر به معروف و نهى از منکر است. با امر به معروف و نهى از منکر راه هاى صحیح کسب و تجارت و پیشرفت صنعت، هموار گشته و هر کسى درخور استعداد خویش به امرار معاش مى پردازد و بیکارى، گران فروشى، احتکار و سایر انحرافات اقتصادى ریشه کن مى گردد. امام باقر (ع) در ادامه حدیث جابر مى فرمایند: “به وسیله امر به معروف و نهى از منکر کسب ها حلال مى شود. ” (وسائل الشیعه، ج 11، ص 59. 3)

جمع بندى
امر به معروف و نهى از منکر هم چون خون در پیکره دین جریان دارد و ضامن حیات اسلام است. خیزش و قیام مصلحان در جامعه اسلامى نیز، بازتابى از عمل به این فریضه مى باشد و اگر مصلحان بزرگى، هم چون امام حسین علیه السلام نمى بودند، ارزش هاى انسانى و الهى از بین رفته و اسلام قرن ها پیش توسط تبه کاران دفن شده بود. انقلاب اسلامى ایران، خود یکى از ثمرات و نتایج با ارزش این اصل در جنبه هاى سیاسى و حکومتى است که توسط مصلح بزرگ، امام خمینى(رحمه الله علیه) رهبرى شده و به پیروزى رسید و هم اکنون به زعامت رهبر معظم انقلاب اسلامى به راه خود ادامه مى دهد. امر به معروف و نهى از منکر یکى از دستورات مهم و اساسى در فرهنگ دینى است. در قرآن کریم آیات متعددى در زمینه امر به معروف و نهى از منکر وجود دارد و جزو ویژگى هاى مومنین شمرده است. امر به معروف و نهى از منکر داراى مراتبى است که دقیقاً باید رعایت شود، به نحوى که اگر با رعایت یک مرتبه از آن، به وظیفه شرعى عمل شد، نوبت به مرتبه دیگر نمى رسد.
اولین مرتبه آن است که کارى انجام دهیم که دلخورى خود را از عمل انجام شده برسانیم. همین مرتبه نیز مى تواند مراحلى داشته باشد، مانند این که با مشاهده عمل زشت او، چشم خود را ببندیم یا اخم کنیم یا چهره در هم بکشیم.
دومین مرتبه امر به معروف و نهى از منکر، امر و نهى به وسیله زبان است که این مرتبه خود نیز داراى درجاتى است. اگر با موعظه، ارشاد و گفتار ملایم مقصود به دست مى آید، نوبت به مراتب بعدى نمى رسد.
سومین مرتبه، اقدام عملى است. این مرتبه نیز داراى مراحلى است که دقیقاً باید رعایت شود. کسى که متصدى امر به معروف و نهى از منکر است، باید در تمام مراتب این واجب دینى، همانند پزشک دلسوز و مهربانى برخورد کند که جز کمک به بیمار و نجات او انگیزه دیگرى ندارد؛ زیرا انسانى که مرتکب منکر مى شود یا نسبت به معروف بى توجه است یا علیه آن موضع گیرى مى کند، مبتلا به نوعى بیمارى روحى و روانى است و باید با ابراز امر به معروف و نهى از منکر او را از چنین بیمارى نجات بخشید.
امام صادق علیه السلام مى فرماید: »تنها کسى مى تواند امر به معروف و نهى از منکر کند که سه ویژگى داشته باشد: آگاه بودن از آنچه به آن امر یا از آن نهى مى کند، اجراى عدالت در امر و نهى، و مراعات رفق و مدارا در امر و نهى«.
مسلماً اگر امربه معروف و نهى از منکر با مراتب و شرایط مذکور انجام پذیرد، یکى از اثرات مهم این فریضه، امنیت بخشى به فرد و جامعه و عملى شدن مفهوم نوین شهروند حق مدار مى باشد. هم چنین سایر اثرات و کارکردهاى امر به معروف و نهى از منکر مثل بقاى جامعه و حفظ وحدت، عدالت اجتماعى و اقتصادى، آبادانى و سازندگى، قدرتمندى افراد صالح جامعه و تضعیف دشمنان و منافقان، همگى در راستاى ایجاد امنیت و آرامش افراد اجتماع و در واقع مفهوم نوینى از توسعه پایدار ملى است.
منابع:
1. ازکیا،(1380) جامعه شناسى توسعه، چاپ سوم، تهران، نشر کلمه.
2. بایدها و نبایدها، بنیاد نشر آثار و اندیشه هاى آیت الله بهشتى، چ دوم، صص 67- 77.
3. قرشى، سیدعلى اکبر، ج 7، ص 90. 1.
4. اصفهانى، راغب، ج 3، ص 69. 3.
5. تفسیر المیزان، ج 21، ص 18. 4.
6. وسائل الشیعه، ج 11، ص 59. 3.
7. ع.قوام،(1369)درآمدى بر جامعه پذیرى سیاسى، نامه علوم اجتماعى، دانشگاه تهران، شماره یک، زمستان 1369.
8. ع.کمالى،(1374)بررسى مفهوم جامعه پذیرى، تهران: مرکز چاپ نشر سازمان تبلیغات اسلامى، 1374.
9. قاموس قرآن، ج 6، چ چهارم، 4613، ص 72. 3.
10. قوام، سید عبدالعلى.(1382)”جهانى شدن و جهان سوم”، تهران: دفتر مطالعات سیاسى و بین المللى.
11. گى. روشه،(1366) تغییرات اجتماعى، ترجمه دکتر منصور وثوقى، نشر نى، تهران.
12. گى روشه.(1387)”تغییرات اجتماعى”، ترجمه منصور وثوقى، تهران: نشر نى.
13. م. تودارو،(1366) توسعه اقتصادى در جهان سوم، ترجمه غلامعلى فرجادى، چاپ دوم، وزارت برنامه و بودجه، تهران.
14. م. دوورژه،(1378) بایسته هاى جامعه شناسى سیاسى، ترجمه ابوالفضل کاظمى، شریعت پناهى، تهران، دادگستر.
15. م. نظرپور،(1378) ارزش ها و توسعه، بررسى مواد قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى.
16. م. وینر و س. هانتینگتون، (1379)درک توسعه سیاسى، ترجمه پژوهشکده مطالعات راهبردى، تهران.
17. م. وینر،(1353) نوسازى جامعه، ترجمه رحمت الله مقدم مراغه اى، چاپ دوم، شرکت سهامى کتاب هاى جیبى، تهران.
18. م. چلبى،(1375) جامعه شناسى نظم: تشریح و تحلیل نظرى نظم اجتماعى، تهران: نشر نى.
19. مفردات الفاظ قرآن، ج 2، 2613، ص 29. 7.
20. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، ح 13.
21. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، ح 25. 2.
22. وسائل الشیعه، ج 11، ص 59. 3.
23. وسائل الشیعه، ج 11، ص 59. 3.
24. وسایل الشیعه، ج 11، ص 30. 4.
25. وسائل الشیعه، ج 11، ص 59. 2.
26. وسائل الشیعه، ج 61، چ دوم، ص 32. 1.
27. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، حکمت 13.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید