چگونگی اجرای امر به معروف و نهی ازمنکر

چگونگی اجرای امر به معروف و نهی ازمنکر

چکیده :

هیچگونه شبهه ای نیست که امر به معروف و نهی از منکر از اهم واجبات و جزء فروع دین اسلام است و جامعه اسلامی با اجرای این دو فریضه به عنوان یک جامعه زنده و پویا از هر گونه آسیب های معنوی و فساد اخلاقی و اجتماعی مصون می ماند و به یک جامعهء ایده آل تبدیل میشود. اما اجرای این دو فریضه بدون در نظر گرفتن آداب و شرایط نه تنها مطلوب نیست که نتیجه معکوس خواهد داشت. بدین لحاظ برای این فریضه الهی احکام و آدابی در سنت و روش ائمه ما و همچنین در کتب فقهی آمده که در این نوشته به آن پرداخته ایم نخست به صفات آمر و ناهی یعنی اینکه کسی که این دو فریضه را در جامعه پیاده میکند باید دلسوز و مهربان و دارای خلوص نیت باشد و خودش نیز امر و نهی الهی را در زندگی فردیش رعایت کند و امر و نهیش تاثیر مثبت داشته باشد و از تجسس و پرده‏ درى و دشنام دوری کند زیرا کشاندن امر به معروف و نهى از منکر به حریم خصوصى مردم نوعی تجسس به حساب می آید؛ که باید از آنها پرهیز نماید. و همچنین در اجرای این دو فریضه باید رفاقت و مدارا؛ و صبر و برد باری را بکار بیاندازد. که به طور تفصیل به این موارد خواهیم پرداخت.

مقدمه :

دین مقدس اسلام دین راءفت و مهربانی است و تمام برنامه ها و تکالیفی که برای افراد درنظر می گیرد ریشه در لطف و مهربابی پروردگار و در نتیجه رساندن افراد جامعه به سعادت دنیا و آخرت دارد و مسئله امر به معروف ونهی از منکر نیز در جهت همین لطف و سعادت برای جامعه پیش بینی و واجب شده است و اگر مسئله خیر و صلاح و لطف الهی نسبت به بندگانش نمی بود خداوند آنرا واجب نمی کرد، پس همانگونه که فلسفه وجوب آن ریشه در سعادت و خوشبختی جامعه اسلامی دارد در مراحل اجرای این دو فریضه نیز باید مسئله لطف و مهربانی و خیر صلاح افراد جامعه در نظر گرفته شود لذا رعایت آداب و سلسله مراتب این آداب از بحث های مهم و ضروری است که در اجرای این دو فریضه نقش کلیدی دارد و بدون رعایت آداب و عدم آشنایی با آن نمی تواند آنگونه که باید در اجرای این دو فریضه موفق بود لذا آشنایی با این آداب برای آمران به معروف و ناهیان ازمنکر ضروری به نظر می رسد که نمی شود بدون آشنایی با این آداب و صفات یک آمر و ناهی خوب به حساب آمد لذا قبل از اینکه بخواهد امر و نهی را در جامعه اجرا نماید باید از صفات آمر و ناهی به خوبی آگاه باشد و روش و آداب اجرای آن را به خوبی ازمنابع فقهی و روایی بدست آورده باشد ما برای آشنایی آمرین به معروف و ناهیان از منکر همه این شرایط را و آداب این فریضه مهم الهی را در این نوشته به بحث خواهیم گرفت و با استفاده از منابع فقهی خوانندگان را با این آداب و شرایط آشنا خواهیم نمود بعون الله وتوفیقه .

1 : صفات آمر به معروف و ناهی ازمنکر:

الف: حس مهربانی و مودت نسبت به افراد:
کسی که امر به معروف و نهی ازمنکر میکند باید مانند طبیب معالج و مهربان و پدر دلسوز با افراد بر خورد نماید و از باب لطف و رحمت این کار را انجام دهد و اخلاص شرط اصلی در این فریضه مهم الهی است که فقط برای رضای الهی آنرا انجام بدهد و خود را برتر از دیگران نداند
ب : تناسب صفات آمر و ناهی با امر و نهی
مناسب ترین افراد برای اجرای این فریضه بزرگ کسانی است که خودآنان عاملان معروف و دوری کنندگان از منکر باشند که تاثیرش بیشتر از همه است مخصوصاً رهبران و علماء دین و روسای مذهب هستند که این لباس بر تن آنان بیشتر می زیبد. و بیشتر از این اینکه اخلاق و منش خود آمر و ناهی، با معروف مطابق و ازمنکر دور باشد و با رفتارش مردم را به معروف نزدیک و از منکر دور سازد .(1)
ج : تاثیر امر و نهی برافرا د
شرط تاثیر از شرایط کلیدی این دو فریضه است :
زیرا از میان فرایض اسلامى، تنها فریضه‏اى که مشروط به تأثیر است، همین امر به معروف و نهى از منکر است. زیرا در سایر فرایض از ما خواسته شده تا بى‏توجه به تأثیر،مثلا : نماز بخوانیم یا روزه بگیریم و… لیکن در مورد امر به معروف، مؤثر واقع شدن آن، یکى از شرایط وجوب محسوب شده است در واقع همه شرایط و مراتب و آدابى که براى اجراى این فریضه در نظر گرفته‏ شده ازجانب شارع، چیزى نیست جز کوشش براى مؤثرتر شدن آن..
بنا بر این آن‏که در پى امر به معروف و نهى از منکر است، باید طبیب‏ وار و مشفقانه درد بیمار خود را بشناسد و داروى مناسب آن را تجویز نماید و در این راه آدابى را به‏کار بندد که او را موفق سازد. اما مقصود از آداب، آن چیزهایى است که رعایت آنها در حصول غرض و گرفتن نتیجه مؤثر است (2)برخى از این آداب، اختصاص به امر به معروف ندارد و شامل بسیاری از عرصه‏هاى زندگى نیز مى‏شود و پاره‏اى از آنها در پاره‏اى از کتاب‏ها تحت عنوان شرایط امر به معروف و نهى از منکر ذکر شده و یا از مشتقات آنها به‏شمار آمده است.

تأمل در این آداب، ما را متوجه حقیقتى ناخوشایند مى‏کند مثلا: بسیارى از امر به معروف ‏هاى ما، در حقیقت امر به منکر و زیر پا گذاشتن حقوق مسلم دیگران و تجاوز به حریم زندگى آنان است(3)که شارع به هیچ روى بدان خشنود نیست. لذا اگر از قبل بدانیم که امر و نهی ما موثر واقع نمی شود لازم نیست به این امر اقدام کنیم .در نتیجه باید اذعان کرد که اجرای این دو فریضه منوط به این صفات است که آمر و ناهی باید متصف به این صفات مذکور باشند.

2:آداب امر به معروف و نهی از منکر

پیشوایان و فقهای مذهبی ما، در کنار تأکیدات بسیار بر اصل این فریضه، همواره بر آن هستند تا با آموختن آداب آن، دیگران را از کج‏ فهمى و برداشت ناصواب برحذر داشته و شیوه درست آن را به مؤمنان بیاموزند. در این‏ جا پاره‏اى از آداب این فریضه را از منظر کلام معصومین (علیهم السلام ) نقل مى‏کنیم. مهم‏ترین این آداب عبارتند از: دوری از تجسس؛ دوری از پرده‏درى؛ 1.پرهیز از دشنام؛ رفاقت و مدارا؛ 2.صبورى و برد باری، اکنون به طور تفصیل به این موارد می پردازیم:

الف -دوری از تجسس

امر به معروف و نهى از منکر، ناظر به حقوق اجتماعى مسلمانان است و تنها در این حوزه کاربرد دارد. از این‏رو کشاندن آن به حریم خصوصى مردم جز مسخ این فریضه و مشکل‏سازى نتیجه‏اى ندارد. اساسا تا ترک معروف یا ارتکاب منکرى آشکار نباشد، کسى را حق پى‏جویى و تجسس براى احراز آن نیست. اگر کسى در نهان گناهى مرتکب مى‏شود و یا واجبى را فرومى‏گذارد، تنها به خودش زیان مى‏زند، نه دیگرى. این مسئله، از مسلمات اسلام است که هر کس حریم خصوصى خود را دارد و کسى را حق تجسس در آن نیست. داستان خلیفه دوم و بالا رفتن از خانه دیگران براى کشف منکر و عکس‏العمل آن مسلمان،( که در نوشته دیگر به آن پرداخته ایم) گواه خوبی برای این مدعا است. آن مرد مدعى شد که اگر من مرتکب یک منکر شده باشم، تو سه منکر را بجا آورده ای که یکى از آنها، تجسس است. از نظر اسلام اساسا اگر گناهى در نهان صورت گیرد و یا واجبى ترک شود، تنها عامل و تارک زیان مى‏بیند و از رحمت خدا محروم مى‏گردد، و دیگران از این کار زیانى نمى‏بینند. فلسفه امر و نهى نیز در درجه اول حفظ سلامت جامعه است. امام علی ‏علیه السلام از رسول‏خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) نقل مى‏کند که ایشان فرمود : (هرگاه بنده‏اى در نهان وخفا گناهى را مرتکب شود، جز او زیانى نمى‏بیند و هرگاه آشکارا آن را مرتکب شود و بر او خرده نگیرند، عموم مردم از آن زیان مى‏بینند(4)از نظر امام کیفر و مجازات الهى هنگامى دامنگیر جمع مى‏گردد که گناه فردى آشکارا صورت گیرد: (خداوند سایر مردم را به گناه خاصه، هرگاه او در نهان مرتکب کار زشتى شود و عامه از آن باخبر نشوند، کیفر نمى‏دهد(5)» بدین‏ترتیب قلمرو کاربرد امر به معروف و نهى از منکر، اعمال آشکار و جایى است که ترک معروف یا ارتکاب منکر، آشکار و عیان باشد. فقها در این زمینه چندان دقت‏نظر و احتیاط به خرج مى‏دهند که نه تنها گناه نهانى را مشمول امر به معروف و نهى از منکر نمى‏دانند، بلکه معتقدند اگر ترک واجب یا ارتکاب منکر نیز آشکار باشد، اما از سر جهل به موضوع صورت گرفته باشد، باز امر به معروف و نهى از منکر واجب نیست. براى مثال امام خمینى، در این باب مى‏گوید: (اگر فاعل منکٌرجاهل به موضوع باشد، انکار او و رفع جهلش واجب نیست؛ مانند آن‏که نماز را از سر غفلت یا فراموشى نخواند و یا بر اثر جهل به موضوع، مسکرى بنوشد.) (6)البته این مسئله ناظر به موارد عمومى یا جزئى است، اما جایى که مسئله حیاتى باشد، دیگر نمى‏توان سکوت کرد: البته اگر آن مسئله به‏گونه‏اى باشد که خداوند متعال به هیچ روى ارتکاب و یا ترکش را نمى‏پسندد، مانند قتل نفس محترمه، و اقامه [فریضه‏] که درین صورت امر و نهى در این موارد واجب است. (7)بنابراین در امر و نهى هم باید ترک واجب یا ارتکاب منکر، آشکار باشد و هم فاعل و تارک دچار فراموشى یا غفلت و یا جهل به موضوع نشده نباشد و گرنه جایى براى اجراى این فریضه نیست

ب- دوری از پرده‏ درى و افشای گناه

انسان، طبیعتا به خطاکارى گرایش دارد، و گرنه دیگر نیازى به امر و نهى نبود. از آن‏جا که غرایز در او بالفعل و تربیت ‏پذیرى بالقوه است، اگر به خود وا گذاشته شود، به کجروى خواهد افتاد. در این مرتبه نفس بسیار نیرومند و حاکم و آمر است و همان است که حضرت یوسف از آن چنین یاد مى‏کند:وَمَااُبَرِّیُ نَفسِی اِنًَ النًَفسَ لَاَمَّارَهً بِاالسُوءِ اِلٌامَا رَحِمَ رَبِی«نفس خود را تبرئه نمى‏کنم که نفس به بدى فرمان مى‏دهد، مگر آن که پروردگارم رحم کند(8).بدین‏ ترتیب، حتى در آرمانى ‏ترین جوامع و با بودن بهترین الگوها، نمى‏توان تضمین کرد که هیچ خطایى رخ ندهد. از این ‏رو، گفته‏اند: «انسان جایزالخطا ـ و حتى گاه واجب ‏الخطا ـ است.» توجه به این حقیقت، هشدارى است در باب شناخت بیش‏تر ماهیت انسان و به‏ کار گرفتن درست اصل امر به معروف و نهى از منکر. افزون بر این، نه تنها ارتکاب فحشا و اعمال ناپسند، از نظر دینى منکر است، گزارش و نقل و نشر آن نیز نوعى منکر به ‏شمار مى‏رود. از این ‏رو اگر کسى مرتکب گناهى شد، موظف است آن را پنهان نگه دارد و از تجاهر به آن خود دارى کند. رسول‏ خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) پس از آن‏که مسلمانى را که زنا کرده و آن‏گاه خود به آن اعتراف کرده بود، حد زد، فرمود :«هر کس بدین ناپاکى‏ ها آلوده شد، سزاوار است که خود را با پوشش خداوند متعال، بپوشاند و اظهار نکند.(9) امام على(‏علیه السلام) نیز پس از آن‏که مسلمانى به گناه کبیره ای اعتراف کرد، خشمگین شد و فرمود: «چه‏قدر زشت است که یکى از شما مرتکب این‏گونه فحشاها مى‏شود و سپس در برابر همگان خود را رسوا مى‏کند! چرا در خانه‏اش توبه نکرد؟ به خدا سوگند، توبه ‏اش میان خود و خدا برتر از اجراى حد بر او به ‏وسیله من است. (10)بنابراین نه تنها مرتکب گناه حق ابراز آن را ندارد، بلکه دیگران نیز حق ندارند که گناه پنهان کسى را آشکار و عیان سازند و آن را منتشر کنند. قرآن کریم نیز، در این باب تهدید سنگینى کرده است.(11) رعایت ظواهر و پای بندى به اصول اخلاق اجتماعى، مسئله‏اى است و اخلاقى زیستن در نهان و داشتن خشیت الهى، مسئله دیگرى است. امر به معروف و نهى از منکر در پى تأمین مسئله نخست است. بر این اساس، هرگونه پرده ‏درى و افشاگرى درباره گناهان نهان، خود نوعى منکر است و مستوجب مجازات. نوشته‏اند: روزى خلیفه دوم بر منبر خود با صحابه رسول‏ خدا صلى الله علیه و آله و سلم مشورت کرد و پرسید: «چه میگویید، اگر رهبر مسلمین به چشم خویش منکرى ببیند،آیا روا بود که حد زند؟» گروهى گفتند: «روا بود.(12) اینان فقط مسئله مجازات را مد نظر داشتند، گویى که هدف اصلى مجازات، تنبیه مجرم است. حال آن‏که واضع قانون، که علیم و حکیم است، اهداف دیگرى را نیز براى آن در نظر گرفته است که مهم‏ترین آن حفظ سلامت جامعه و حفظ ظاهر آن است. امام على‏ علیه السلام که در آن‏جا حضور داشت، این پاسخ را نپسندید و اعلام داشت: خداوند متعال خود، شرط اجراى این‏گونه حدود را گواهى دو شاهد عادل قرار داده است و امام را که یک‏ تن است نرسد به استناد گواهى خود حدى اجرا کند. این کارى است که خداى ـ عزوجل ـ در دو عدل بسته است، به یک تن کفایت نیفتد. و روا نداشت که امام به علم خویش در این، کار کند و واجب داشت فرو پوشیدن.(13) از نظر امام، حفظ سلامت آشکار جامعه، مهم‏تر از اجراى حدود خاص است که مستلزم رسوا سازى و افشاگرى است. از این ‏رو طى سخنان کوبنده ‏اى از یاران خود مى ‏خواهد دست از پرده درى بردارند و خود را برتر از گناهکاران ندانند و همواره در نظر داشته باشند که بسا گناه دیگران آمرزیده شود، اما از آنان، نه. امام در این باب چنین توصیه مى‏کند:(بر کسانى که گناه ندارند و از سلامت دین برخور دارند، سزاوار است که بر گناهکاران و نافرمانان رحمت آورند و شکر این نعمت بگزارند؛ چندان‏که این شکرگزارى آنان را مشغول دارد و به گفتن عیب مردمان نپردازد. تا چه رسد به عیب‏جویى که برادر را نکوهش کند و به آنچه بدان گرفتار است، سرزنش کند. آیا به خاطر ندارد که خدا چگونه بر او بخشید و گناهانش را پوشید ـ بزرگ‏تر از گناهى که او را بدان مذمت کند ـ و چگونه او را مذمت کند که خود چنان گناهى کرده است ـ لیکن پوشیده و در پرده است ـ و اگر چنان گناهى نداشته گناهان دیگرى داشته که از آن گناه بزرگ‏تر است؛ و به خدا سوگند، اگر گناهى که کرده بزرگ نیست و گناهى است کوچک، جرأت او را بر زشتى مردمان گفتن، گناهى بزرگ ‏تر باید شمرد. اى بنده خدا در گفتن عیب کسى که گناهى کرده است، شتاب مکن! چه، امید مى‏رود که آن گناه را بر او ببخشند و بر گناه خرد خویش ایمن مباش! چه، بود که تو را بر آن عذاب کنند. پس اگر از شما کسى عیب دیگرى را دانست، بر زبان نراند، به خاطر عیبى که در خود مى‏داند . و شکر بر کنار ماندن از گناه او را بازدارد از آن‏ که دیگرى را که به گناه گرفتار است، بیازارد.) (14)

ج- دوری از دشنام و اهانت

امر به معروف و نهى از منکر، فریضه و واجب است. اما براى اجراى آن نباید پا از حدود شرع بیرون گذاشت. این واجب از آنهایى است که نمى‏توان براى اجراى آن واجب‏هاى دیگر را فروگذاشت و به محرماتى دیگر مرتکب شد. یکى از محرمات رایج در اجراى این فریضه، بدزبانى و دشنام‏گویى است، که آمر و ناهى مى‏پندارد چون حق با او است، مى‏تواند از هر زبانى و واژه ای استفاده کند. منطق قرآن و دستور خداوند متعال به موسى و هارون ‏علیهما السلام(15)باید در این زمینه راهنماى هر مسلمانى باشد. قرآن کریم حتى دشنام دادن به مشرکان را درست نمى‏شمارد (16) و مؤمنان را کسانى مى‏داند که از هرگونه لغوى دورى مى‏گزینند(17)و حتى به جاهلان پاسخى در خور و مسالمت‏آمیز مى‏دهند.(18) زیرا هدف از امر و نهى، نفوذ در دل‏ها و برانگیختن مردمان در جهت پدید آوردن معروف و از میان برداشتن منکر است؛ حال آن‏که دشنام‏گویى مانع از نفوذ و سد راه همدلى است. اگر هم کم‏ترین امکان تأثیرى در میان باشد، دشنام دادن و بدگویى، آن‏را از میان مى‏برد. از این‏ رو در تفکر امام على‏(علیه السلام) جایى براى دشنام دادن وجود ندارد و ایشان روا نمى‏دارد که مسلمانى دهان خود را بدان بیالاید. حضرت چون در جنگ صفین دید که یارانش به لشکریان معاویه دشنام مى‏دهند، آنان را از این کار برحذر داشت و فرمود: «من خوش ندارم شما دشنام گو باشید؛ لیک اگر کرده‏هاى آنان را باز گویید و حالشان را به آنها گوشزد کنید، به صواب نزدیک ‏تر بوده و در عذر خواهى رساتر.»(19)

د-نرمش و مدارا

از جمله آداب امر به معروف و نهى از منکر در لسان معصومین (علیهم السلام ) تحت عنوان رفق آمده است. مقصود از رفق، ملایمت، نرمى، مدارا و رفاقت با تارک معروف و مرتکب منکر است. نه این‏که با او دوستى و رفاقت به معناى مصطلح داشته باشد، بلکه در برخوردها، راه نرمى و مدارا را پیش بگیرد و دوستانه و مشفقانه بکوشد خطا کار را از راه کج باز گرداند. هنگامى امر و نهى ما مؤثر مى‏افتد که راه همدلى را برگزینیم و تارک معروف را همچون بیمارى بدانیم که نیازمند کمک ما است. خداوند متعال به پیامبرش‏(صلى الله علیه وآله وسلم) مى‏آموزد تا از منکر بیزار باشد، بى ‏آن‏ که از عاملان آن بیزارى جوید و به او مى‏فرماید: «پس اگر تو را نافرمانى کردند، بگو: من از آنچه مى‏کنید بیزارم.(20) » در نتیجه حضرت رسول (صلى الله علیه وآله وسلم) از کردار نادرست آنان بیزارى مى‏جوید، نه از خود آنان. همچنان که طبیب از بیمار متنفر نیست و بر آن است تا او را درمان کند و از چنگال بیمارى برهاند .
کسانى که در صدر اسلام مى‏زیستند و از نزدیک با تعالیم وحیانى و نبوى آشنا بودند، این نکته را نیک دریافته بودند. لذا اگر کسى از آنان مرتکب گناهى مى‏شد و براى حد خوردن خود را معرفى مى‏کرد، به رسول‏خدا(صلى الله علیه وآله وسلم )یا امام على(‏علیه السلام) عرض مى‏کرد: طَهِّرنِى؛ یعنی مرا پاکیزه کن. آنان به نیکى مى‏دانستند که هدف از حد زدن، نه کیفر دادن گناهکار، بلکه پاک ساختن او از گناه است.

آن‏ که در پى امر و نهى است، نیز باید چنین نگاهى به امر و نهى خود داشته باشد. امام على(‏علیه السلام) از رسول‏خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل مى‏کند که فرمود: نباید امر به معروف و نهى از منکر کند، جز آن که این سه صفت در او باشد: «در آنچه بدان امر مى‏کند، رفیق و در آنچه از آن نهى مى‏کند رفیق باشد…(21). تعبیر کلیدى رفق در گفتار معصومان فراوان وارد شده است. براى مثال امام صادق، پس از نقل ماجرایى عبرت‏آموز مى‏فرماید: «امامت ما با رفق و دوستى و معاشرت خوب و پرهیزگارى است.(22) » خطبه 140 نهج‏البلاغه که پیش‏تر ذکر شد، بر این اصل پا مى‏فشارد که آنان که خود را پاک مى‏دانند، چندان غره نشوند و باید به سپاس این نعمت به بدکاران با چشم رحمت و شفقت بنگرند . همچنین امام از مالک اشتر مى‏خواهد تا مهربانانه با بدکاران برخورد کند و آنچه را که شایسته پوشاندن است، بپوشاند. سخن کوتاه، اینکه اساس امر به معروف و نهى از منکر، نفوذ و تأثیر است و این بدون رفق و مدارا و نرمى حاصل نمى‏شود.

ر- صبورى و برد باری در راه تحمل مشقت ها

مسائل اجتماعى،مولد عوامل بسیارى است که همگى در طول زمان شکل مى‏گیرند. اگر کسى خیال کند که با امر و نهى او همه چیز به سرعت درست مى‏شود، خود را فریفته و ماهیت جامعه و سازوکار آن و روحیات مردم را نشناخته است. از این‏ رو آن که در پى تحقق این فریضه است، باید صبورانه و پیگیرانه به کار خود ادامه دهد و اگر نتیجه کارش نیز ظاهر نشد، نومید نگردد؛ که: «شکیبا، پیروزى را از کف ندهد، اگرچه روزگارانى بر او بگذرد. » (23) با همین نگاه است که امام به فرزندش فرمان مى‏دهد تا امر به معروف و نهى از منکر کند و خود را به سختى عادت دهد و در این کار صبورى پیشه کند. اساس اثر بخشى این فریضه آن است که از حالت اتفاقى و گاه به گاهى بیرون آید و به شکلى مستمر و خستگى‏ ناپذیر صورت گیرد، تا آن‏که به‏ تدریج معروف در جایگاه درست خود قرار گیرد و منکر از سطح جامعه ناپدید شود. اگر همچنان در سخنان امام و سیره عملى ایشان به کاوش ادامه دهیم، آداب بسیار دیگرى را خواهیم یافت، مانند اخلاص در عمل که همه‏ جا و به ‏ویژه در این ‏جا کارساز و حیاتى است . داستان مبارزه امام‏ (علیه السلام) با عمرو بن عبدود و اخلاص ایشان در آن جنگ، زبانزد بسیارى از بزرگان است(24). اما این مقال بیشتر از این گنجایش ندارد. این بود نمونه های از آداب و روش امر به معروف و نهی از منکرکه در مقام عمل باید رعایت شود.

نتیجه

آنچه از این بحث بدست آوردیم اینکه آداب و شرایط و مراتب و موقعیت ها، در اجرای این دو فریضه باید مورد دقت قرار بگیرد و بدون در نظر گرفتن صفات وآداب و مراتب ،اجرای این دو فریضه مطلوب نخواهد بود که ما به طور جداگانه در همه زمینه های لازم، از صفات آمر و ناهی گرفته تا رعایت آداب و آشنای با این آداب و چگونگی اجرای این دو فریضه با فراگیری آداب و بکار بستن این آداب را با استفاده از سخنان معصومین(علیهم السلام) به طور مستوفی بحث نمودیم .و دیدگاه بلند معارف تشیع که برگرفته از سخنان آن پیشوایان آسمانی است در این زمینه راهگشای خوبی است که ما از آن استمداد جسته و در اثبات این نظریه به آنها استناد نمودیم .و به این نتیجه رسیدیم که اجرای امر به معروف و نهی ازمنکر زمانی می تواند موثر باشد که این آداب و شرایط از طرف آمر و ناهی رعایت گردد و بدون رعایت این آداب، امر ها و نهی های ما راه به جایی نخواهد برد. و زمانی یک آمر و ناهی می تواند نتیجه مطلوب را از امر و نهیش بگیرد که متصف به صفات خلوص ورفق و مدارا و صبر و بردباری دلسوزی نسبت به مردم باشد .

پی‌نوشت‌ها:

1.اقتباس ازتحریرالوسیله ج1 ص463
2.راه اصلاح یا امر به معروف و نهى از منکر، ص‏ .37
3.همان
4.ثواب الاعمال و عقاب‏الاعمال، ص 596 0
5.علل الشرایع، ص‏ 522 0
6.تحریرالوسیله، ج1،ص447 0
7.همان0
8.سوره یوسف، آیه .53
9.الاحکام السلطانیه، ص‏ .295
10.فروع کافى، ج‏7، ص‏ 0188
11.سوره نور، آیه 19 0
12.کیمیاى سعادت، ج‏1، ص‏ 507 .
13.همان 0
14.نهج‏البلاغه، خطبه 140
15.سوره طه، آیه 044
16.سوره انعام، آیه 010
17.سوره مؤمنون، آیه 3 0
18.سوره فرقان، آیه 63 0
19.نهج‏البلاغه، خطبه 206 0
20.سوره شعراء، آیه .216
21.مستدرک الوسائل، ج‏12، ص‏ .186
22.وسائل الشیعه، ج‏16، ص‏ .165
23.نهج‏البلاغه، حکمت 153.
24.براى مثال ر.ک:، مثنوى معنوی، داستان «آب دهان انداختن خصم در روى امیرالمؤمنین على (ع)»، و کیمیاى سعادت، ج‏1، ص‏ .517

منابع :
1.قرآن کریم.
2.امام خمینی ره، تحریرالوسیله، ج 1،چاپ بیروت ،1365.
3.ابویعلی، محمد بن حسین الفرا،الاحکام السلطانیه، تهران، 1360 ش ،انتشارات توحید .
4.حاکم نیشابوری ،محمدابن عبدالله ،المستدرک، بیروت ،مکتبه عصریه، 1420ق.
5.دکترشهیدی، سید جعفر، ترجمه نهج البلاغه، 0نشر فرهنگ اسلامی ،تهران ،1379.
6.شیخ حر عاملی، محمد حسن، وسایل الشیعه، ج 14 ،قم ،موسسه آل البیت،1363 ش.
7.صدوق، محمد بن بابویه، علل الشرایع، بیروت، دارالاحیأ التراث العربى، 1385 ،چاپ دوم.
8.صدوق، محمد بن بابویه، ثواب الاعمال و عقاب‏الاعمال، تهران، انتشارات توحید،1363.
9.صافى، لطف‏اللّه، راه اصلاح یا امر به معروف و نهى از منکر،قم ،دفتر انتشارات اسلامی،1378ش.
10.غزالی ،امام محمد ،کیمیاى سعادت، ج‏1، چاپ ارومیه، موسسه انتشاراتی حسینی اصل، 1375 .
11.کلینى، محمدابن یعقوب،فروع کافى، ج‏7، قم، انتشارات دار العلم، بی تا .
12.مولانا جلال الدین بلخی، محمد، مثنوى معنوی، انتشارات سنایی ،تهران،1369.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید