حریم خصوصی و امر به معروف و نهی از منکر (2)

حریم خصوصی و امر به معروف و نهی از منکر (2)

تعیین قلمرو حریم خصوصی

اکنون که جایگاه، اهمیت وتعریف حریم خصوصی مشخص شد، ضروری است که تعیین دامنه و قلمرو آن پرداخت. بدین منظور، دو راه مشخص می تواند مطرح باشد:
الف ــ از طریق افعال مجرمانه: یکی از راه های تعیین حریم خصوصی، آن است که معلوم شود قانون، انجام کدام رفتار را در خصوص افراد، جرم و برای آن مجازات تعیین کرده است (کدخدایی، سایت ایران و جامعه اطلاعاتی). افعالی چون: تجاوز به املاک (Trespass)، مزاحمت و ایذا و اذیت (Nuisance)، هتک حرمت اشخاص، جرایم علیه اشخاص و اطفال، جرایم ضد عفت، جرایم بر ضد حقوق خانوادگی، افشای سرّ، ربودن مال غیر، سرقت، تهدید، اتلاف اموال غیر، هتک حرمت منازل، افترا و تهمت از این نوع هستند که در هر کدام به نوعی نقض خلوت و حریم خصوصی وجود دارد (Breach of confidence). می توان گفت دلیل مجازات برای چنین رفتارهایی آن است که مرتکب، با انجام آن حقی از حقوق انسانی فرد که ناظر و مربوط به حریم خصوصی او می باشد را مورد تجاوز و تجاسر خود قرار داده است. در قانون مجازات اسلامی ــ کتاب پنجم ــ با عناوین متفاوتی نوع مجازاتهای مربوط به مرتکب نقض چنین حقوقی، از زندان تا اعدام تعیین شده است.
ب ــ استناد به مبانی نظری: مبانی نظری در بنیادهای اسلامی و غربی متفاوت است. به عبارت دیگر، آنچه در اسناد حقوق بشری به عنوان حقوق اولیه و ذاتی انسان مطرح شده است، با مبنای خاص خود تعریف و تبیین شده اند. این مبانی شامل عقل بسندگی، گرایش سکولاریستی، فرجام انکاری، پذیرش تفکرات اومانیستی و مسؤولیت گریزی است (جمعی از نویسندگان، 1388: 271 ــ 275). مطابق این مبانی، حریم خصوصی دامنه ی گسترده ای پیدا می کند. به عبارت دیگر، اصل بر آزادی افراد است که در پرتو آن،
دخالت جامعه باید به حداقل برسد و تنها مرجعی که تعیین می کند یک فرد تا کجا می تواند خود برای خود تصمیم بگیرد، قانون، نظم عمومی و اخلاق حسنه، آن هم ویژه ی یک جامعه دموکراتیک است (ماده ی 29 اعلامیه ی جهانی حقوق بشر). نتیجه آنکه نوع رفتار، پوشش، مذهب و سایر مسائل فردی، چنانچه به دیگران ضرر نرساند و مزاحم آزادی آنها نشود، کاملاً در اختیار فرد است و ممنوعیتی ندارد. در مقابل، مبانی نظری پذیرفته شده در آموزه های اسلامی به گونه ای کاملاً متفاوت تعریف می شوند. بر اساس این مبانی، دامنه ی حریم خصوصی به آن رفتاری که کاملاً جنبه ی شخصی داشته و آثار اجتماعی به دنبال خود نداشته باشد، محدود خواهد شد (جمعی از نویسندگان، 1388: 274). مهمترین مبانی نظری در اسلام عبارتند از: خدامحوری، مسؤولیت محوری، پذیرش اصل حکمت الهی و کمال محوری.
متفکرین اجتماعی و فلاسفه ی حقوق در غرب، فقط به دو حق؛ یعنی حق فرد و حق جامعه توجه کرده اند (کاتوزیان، 1384: 40 ــ 43). علت این اعتقاد، پذیرش مبانی نظری خاصی است که به آنها اشاره شد.از این رو، اهتمام این اندیشمندان آن بوده است که تعارض حقوق فردی و اجتماعی را حل کرده و چاره ای برای آن بیندیشند. اما بر اساس مبانی نظری اسلامی، حق سومی نیز متصور است که نقش مهمی در تعیین حریم خصوصی دارد و آن، حق خالق جهان و انسان است. باید گفت که حق خداوند، بدان جهت که کاملاً در راستای تحقق استکمال فردی است و در نتیجه، استکمال جامعه را به دنبال خواهد داشت، بر هر حق دیگری تقدم دارد ودر مقام تعارض، آنچه می تواند معیار تعیین اولویت باشد، توجه به حق الله است. پذیرش تقدم حق خداوند بر همه ی حقوق، تقدم عبادت و اطاعت او از خداوند لطمه وارد کند، هر چند این اجازه برای دولت وجود ندارد که حریم خصوصی را نقض کند. این سخن بدان معنا است که هر فردی وظیفه دارد که از حریم خصوصی خود، استفاده مطلوب کرده و آن را وسیله ای برای سوء استفاده قرار ندهد و دولت نیز وظیفه ی پاسداشت از این حریم را دارد. پس می توان گفت که تعیین قلمرو باید با لحاظ مفاهیمی همچون: ایده، مذهب، مکان، زمان و باورهای صحیح فرد و جامعه صورت گیرد.
روش دوم در مقایسه با روش اول، این برتری را دارد که می تواند معیاری روشن و
قابل ارزیابی ارائه کند و در ضمن در اختیار فرد خاص و یا مجموعه ای خاص به عنوان قانونگذار انسانی قرار نگیرد. این رویکرد، اصل انصاف را نیز در پی دارد که خود، مزیت د یگری محسوب می شود؛ چرا که اصل انصاف، مکمل عدالت فردی و اجتماعی بوده و اجرای عدالت را هموارتر و آسان تر کرده و پذیرش آن را سهل تر می کند. افزون بر اینها، تکیه بر عدالت، انصاف و سایر مفاهیم دینی ــ اسلامی، راهکار استکمال نفس را به صورت معین و شفاف در اختیار انسان قرار می دهد و او را از انجام هر گونه تجربه ی غیر ضروری بی نیاز می سازد.
حضور عنصر انصاف در تعیین قلمرو حریم خصوصی، منوط و مربوط به چند عامل است که به طور مختصر بدان اشاره می شود:
الف ــ عمومی بودن و یا خصوصی بودن مکان نقض حریم خصوصی؛
ب ــ عادی یا حساس بودن موضوع مورد شنود و استراق سمع؛
ج ــ استفاده ی احتمالی از اطلاعات و یا عدم وجود چنین احتمالی؛
د ــ نوع وسایل و ابزارهای مورد استفاده برای نقض حریم خصوصی؛
هـ ــ استمرار و یا موردی و یا موقتی بودن نقض حریم خصوصی؛
و ــ آگاهی و یا جهل فرد از نقض حریم خودش؛
ز ــ رضایت یا عدم رضایت او در خصوص نقض حریم خصوصی (انصاری، 1386: 128).
وجود این عوامل که هم معرّف عنصر انصاف و عدالت در حریم خصوصی است و هم مبیّن قلمرو و معیارهای مد نظر برای شناخت حریم خصوصی است، باعث شده که معیار شخصی بودن حریم خصوصی به گونه ای بر ضابطه ی نوعی آن ترجیح پیدا کند؛ به گونه ای که می توان با اولویت بخشی به ضابطه ی شخصی در تعیین قلمرو حریم خصوصی به مصادیق نقض آن نیز توجه کرد، هر چند در آموزه های اسلامی، موضوع رضایت فرد برای شکستن حریمش نمی تواند یک عامل مورد قبول تلقی شود؛ چرا که امام صادق (علیه السلام) فرمودند: (1) آبروی مؤمن در اختیار خود او نیست (کلینی، 1367، ج 5: 63). البته نسبت به شهروندان دارای شهرت بد، باید به گونه ی دیگری تعریف شود که در آموزه های اسلامی از آن، به مجاز بودن غیبت افرادی که مشهور به فساد می باشند، تعبیر شده است (متقی هندی، 1409ق، ج 3: 595).

ضرورت حریم خصوصی

با بررسی آموزه های وحیانی، ضرورت تکریم و عدم مداخله و تجاوز به حریم خصوصی نمایان می شود. مبانی دینی به ویژه اسلام، مشحون از توجه به این نکته ی مهم است. به عنوان مثال، دستورات مختلفی در قرآن وجود دارد که از آنها استفاده می شود در حد امکان باید آبروی اشخاص حفظ شود (دهقان، 1379: 365)؛ مانند: قرض دادن (انفال (8): 74)، محروم نکردن سائل (ضحی (93): 10)، اجازه گرفتن برای ورود به منزل دیگران (نور (24): 27) و مهلت دادن به بدهکار (بقره (2): 280). بدین منظور قرآن کریم دستورات خاصی را برای جلوگیری از ارتکاب و اقدام به امور منافی با تکریم و از بین برنده ی حریم افراد داده است؛ مانند: ممنوعیت سوء ظن، تجسس و غیبت (حجرات (49): 12)، ممنوعیت تهمت (نساء (4): 112)، ممنوعیت تمسخر (حجرات (49): 19)، ممنوعیت بد زبانی (حجرات (49): 11)، ممنوعیت اشاعه ی فحشا (نور (24): 19) و ممنوعیت فاش کردن عیوب مؤمنان (نساء (4): 148).
ضرورت این موضوع در روایات معصومین (علیه السلام) با مفاهیم مختلفی تبیین شده است؛ مانند حق حاکم بر مردم و بالعکس و حق مؤمن بر مؤمن. در روایتی می خوانیم که خداوند، حق مردم را بر حق خود مقدم داشته است (آمدی، 1378، ح 4780) و در روایتی دیگر، عظیم ترین و با لاترین حق، حق حاکم بر مردم وحق مردم بر حاکم معرفی شده است (نهج البلاغه، خطبه ی 216) و در روایت دیگری نیز آمده است که خداوند به هیچ چیزی همانند ادای حق مؤمن، عبادت نشده است (کلینی، 1367، ج 2: 170) و در روایتی دیگر، حداقل حقوق مؤمن، آن دانسته شده است که انسان دوست بدارد برای او، آنچه را برای خود می پسندد و بد بداند برای او، آنچه را برای خود بد می داند (همان: 174).
از جمع بندی این نمونه از احادیث استفاده می شود که پذیرش حریم خصوصی و عدم مداخله ی بی مورد در آن و نقض نکردن آن، حداقل مطلوبهای مؤمن است؛ هر چند هر مؤمنی مکلف است که خود نیز در خلوت وجلوت به مراقبت از حدود الهی بپردازد. تاریخ حاکی از آن است که در زمان حکومت امام علی (علیه السلام) در کوفه، مردم شهر انبار، مورد تجاوز لشگر معاویه قرار گرفتند و یکی از سربازان معاویه، خلخالی را از
پای یک زن یهودی ربود. وقتی که این خبر به امام رسید، فرمودند: اگر کسی از این خبر، غصه بخورد تا بمیرد از نظر من، قابل سرزنش نیست.
همه ی اینها حاکی از ممنوعیت ورود به حوزه ی حریم خصوصی افراد می باشد.

امر به معروف و نهی از منکر

از مهمترین فرایض الهی که بر مبنای تحقق سعادت جمع و رساندن آنها به جامعه ی نمونه و ارائه ی یک الگوی موفق، تبیین شده است، امر به معروف و نهی از منکر است. برخورداری از جامعه ی نمونه با این فریضه الهی، ارتباط مستقیم دارد؛ چرا که قرآن کریم در سوره ی آل عمران، آیه ی 110 اعلام می نماید که شما بهترین امت می باشید؛ بدان دلیل که امر به معروف و نهی از منکر می کنید و این مبنای تحقق سعادت یک جامعه است. اهمیت این موضوع تا بدان حد است که پیامبر (صل الله علیه و آله) فرموده اند: «الدنیا معلونه ملعون ما فیها الا امراً بمعروف او نهیاً عن منکر او ذکراً لله» (متقی هندی، 1409ق، ج 3: 187). وحدت اجتماعی، رهین امر به معروف است؛ چنانچه این معنا در دو آیه از سوره ی آل عمران (103 ــ 105) تبیین شده است. جامع ترین اصول اخلاقی در امر به معروف و نهی از منکر تعبیه شده است (نحل (16): 125 ــ 128). از جمله علل مهم شکست ملت ها بی توجهی افراد نسبت به سعادت و عدم سعادت خود وجامعه بوده است. تفرقه و اختلافات در جامعه، ناشی از فقدان امر به معروف و نهی از منکر است (انفال (8): 47) و وجود چنین اختلافی، سستی و منازعه و نابودی را در پی خواهد داشت
(آل عمران (2): 152).
دلیل سعادت محوری در بنیادهای این فریضه ی الهی را می توان این گونه تقریرکرد: رسالت کلی پیامبران در قالب برداشتن زنجیرها، رهانیدن از زشتی ها و پلیدی ها و بارهای سنگین غلط و انحرافات اجتماعی، تعریف شده است (اعراف (7): 157). بر اساس سخن امام (علیه السلام)، پیامبران آن گاه مبعوث شدند ــ به ویژه پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله) ــ که میوه ی زندگی، آشوب، خوراک جهان، مردار، جامه ی زیرین آن بیم و هراس و جامه ی رویین آن، شمشیر بود (نهج البلاغه، خطبه ی 89). از طرف د یگر، هر جامعه ای نیاز به انجام اصلاحات دارد و این یک فرمول کلی است که هم در سیره ی عقلا وجود دارد و هم در سیره ی شارع مقدس. این اصلاحات یا در مورد انحرافات است یا کمبودها و نقایص و یا
برای ایجاد شتاب بهتر و مناسب و در هر حال، ایجاد توازن سالم و مناسب در جامعه. تحقق این مسیر به نوع حاکمان بستگی زیادی دارد؛ چرا که امام علی (علیه السلام) در جواب معمر بن خلاد فرمودند: «نصب من از حاکمیت شما به خدا سوگند، فقط کیسه کوچکی است که در آن مشتی آرد جو نبیخته است و سر آن هم مهر شده تا کسی چیزی بر آن نیفزاید» (حرانی، 1404ق: 329). این رسالت در خصوص سازندگی معنوی، نشر دانش و مبارزه با نادانی نمایان تر است که سهم حاکمان هم در آن خیلی نمایان است (بقره (2): 129؛ طلاق (65): 11؛ انبیاء (21): 48).
روشن است که هدف ارسال رسل آن است که انسان تا حد ممکن، خود را از آلایش های طبیعت و هواهای نفسانی پاک سازد و به سیر روحانی بپردازد تا بتواند در جهان آخرت به درجات بالاتر معنوی برسد. رسیدن به آن در گروِ عمل مردم است و مبنای عمل نیز باید دین باشد؛ چرا که مبنای دین، عدالت است و انسان فطرتاً به دنبال دین حرکت می کند. وجود چنین مبنایی، زمینه ی اقامه ی حق را به وجود می آورد و اقامه ی حق، زمینه ساز رشد و بلوغ انسانی است. بنابراین، زمینه ی اصلی حضور دین در نتیجه ی عمل مردم به دین است. سیاست راهبردی قرآن در این خصوص، هموار کردن راه های اصلاح در قالب مبارزه با سران و مستکبران (هود (11): 27 ــ 29) و مترفین و شادخواران (سبأ (34): 34 ــ 35) و شکستن قبح گناه و منکر در بین افراد گناهکار (مائده (5): 104) است. از این رو، فرمودند: سه گروه را احترامی نیست؛ هواپرست بدعت گذار، حاکم ستمگر و فاسقی که آشکارا به فسق می پردازد (الحمیری، 1417ق: 107).
با لحاظ آنچه گذشت و جمع بین وظیفه ی مردم و دولت، می توان گفت: آنچه می تواند این پیوند مبارک را به وجود آورد، به گونه ای که نتیجه ی آن تحقق سعات باشد، امر به معروف و نهی از منکر است (حکیمی و همکاران، 1384، ج 2: 56).

پی‌نوشت‌ها:

* محقق حوزه ی علمیه ی قم و عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد نجف آباد.
1.طبق حدیث نبوی، پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله) فرمودند: «ان الله عزوجلّ فوّض الی المؤمن اموره کلها و لم یفوض الیه ان یذّل نفسه؟ الم تسمع قول الله «وَلِلَّه العِزهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلمُؤمِنینَ …» (لئالی الاخبار، ج 2: 36).

منبع:نشریه حکومت اسلامی، شماره 56.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید