دومین زیر بناى اقتصادى اسلام(3)

دومین زیر بناى اقتصادى اسلام(3)

استحقاق اهل زکات (قسمت اول)

چه کسانى صلاحیت دریافت زکات دارند؟
امام صادق علیه السلام از طریق قرآن افرادى را که صلاحیت دریافت زکات دارند معرفى مى نماید:
سماعه از یاران آن حضرت مى گوید:
سؤ ال کردم از حضرت امام صادق علیه السلام که چه کسانى صلاحیت دریافت زکات را دارند؟
فقال علیه السلام : هى للذى والله فى کتابه للفقراء و المساکین و العاملین علیها و المؤ لفه قلوبهم و فى الرقاب و الغارمین و فى سبیل الله و ابن السبیل فریضه من الله
حضرت فرمود: زکات براى کسى است والله در کتاب خدا، قرآن آمده است :
زکات براى فقراء و مساکین ، کسانى که زکات را جمع آرى مى کنند، و در راه تاءلیف قلوب و براى آزاد کردن بنده ها و براى ورشکسته ها و قرض دارها، و در راه خدا و براى در راه مانده ها، از طرف خداوند فرض و واجب شده است .
آنگاه حضرت امام علیه السلام معیارى براى گیرندگان زکات معین فرمود:
پس از بیان آیه شریفه فرمود:
و قد تحل الزکوه لصاحب ثلاث ماءئه درهم و تحرم على صاحب خمسین درهما .
چه کسانى صلاحیت دریافت زکات دارند؟ حضرت امام علیه السلام مى فرماید:
گاهى زکات براى کسى که صاحب سیصد درهم است حلال مى باشد و براى کسیکه مالک و صاحب پنجاه درهم است حرام مى گردد.
راوى مى گوید عرض کردم ، چگونه چنین است ؟
فقال علیه السلام : اذا کان صاحب الثلاثمائه درهم له مختار کثیر، فلو قسمها بینهم لم یکفهم ، فلم یعفف عنها نفسه ، و لیاءخذها لعیاله .
حضرت فرمود: اگر براى صاحب سیصد درهم ، مختار کثیر و عائله زیاد باشد پس اگر تقسیم کند در بین آنها این مبلغ را، کفایتشان نمى کند، و آن شخص نمى تواند خود را نگهدارد، و باید این زکات را براى اداره عیال و ناخوارانش بگیرد.
و اما صاحب الخمسین فانها تحرم علیه اذا کان وحده ، و هو محترف یعمل بها، و هو یصیب فیها ما یکفیه ان شاءالله .(1)
و اما صاحب پنجاه درهم پس همانا زکات بر او حرام است هرگاه تنها باشد در حالى که صاحب حرفه و شغلى هم هست که به سبب آن کار مى کند و خود را کفایت مى نماید.
این معیارها از حضرت امام براى تاءمین زندگى فقراء و استفاده از زکات قابل توجه است .
از امام پنجم علیه السلام در این رابطه مى خوانیم : ان الصدقه لا تحل لمحترف و لا لذى مره سوى قوى فتنز هو عنها (2)
آن حضرت فرمود:
زکات براى صاحب حرفه و فرد قوى و سالم حلال نیست از آن دورى جوئید.
یعنى به کسى که حرفه اى براى تاءمین عیالات خود دارد و یا انسان سالمى است که مى تواند کار کند و زندگى نماید، زکات و هر نوع کمک از قبیل خمس و صدقات به او حلال نیست ، که چنین انسانهائى تنبل و تن پرور مى گردند و در اقتصاد اسلام خلل بوجود مى آورند و رفته رفته ، اقتصاد اسلام را فلج مى نمایند، تنها کسانى که از زکات استفاده مى کنند که از زندگى و تاءمین خود و اعضاء خانواده از راه کسب و کار بسوى ایشان بسته گردد زکات متعلق به چنین انسانهاى از کار افتاده مى باشد.
مستحقین زکات قدرت بر سیر و سفر ندارند
براى آنکه جامعه اسلامى به تخدیر کشیده نشود، و از کار و صنعت و هنر و کشاورزى و اقتصاد بازنمانند و بطورکلى جامعه مسلمان و اسلام به ضعف کشیده نشوند و بر اثر تنزل و شکست اقتصادى و صنعتى توسرى خور استکبار جهانى نباشد، و مکاتب اجوف و توخالى مارکسیسم و کمونسیم و مائوئیسم به مسلمانان فخر نفروشند و مسلمانان را به بردگى نگیرند، اسلام در راه کمک به مساکین و فقراء بابى گشوده و افراد مستحق دریافت وجوهات بریه را معرفى نموده است ، تا مسلمانان ، ضعیف وامانده شناخته نشوند و زکات ، و وجوهات واجب را جهت اداره فقراء امت مقرر فرموده که به آنان پرداخت گردد و انسانهاى متمکن و مالدار را از دریافت زکات و خمس و وجوء دیگر، محروم ساخته است تا ریشه فقر خشک گردد.
در این فصل آیات قرآن ، مساکین مستحق دریافت زکات را معرفى مى نماید و از بیان پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان معصوم علیه السلام نیز هر کدام از مصارف زکات و اصناف مستحق زکات مفروضه را به نحوى معرفى مى نمائیم .
در این آیه شریفه خداوند متعال مى فرماید:
قال الله تعالى :
للفقراء الذین احصروا فى سبیل الله لا یستطیعون ضربا فى الارض یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف تعرفهم بسیماهم لا یسئلون الناس الحافا و ماتنفقوا من خیر فان الله به علیم .(3)
زکات و صدقات از براى فقراء و مساکین است که بازداشته شده اند در راه خدا، و توانائى ندارند در زمین سیر کنند و نادانان مى پندارند ایشان را که از عفت گزینى از توانگرانندد (اى پیامبر) تو مى شناسى ایشان را به علامتشان که در سیمایشان مى باشد، سئوال نمى کنند از مردمان به ابرام ، و آنچه را که انفاق مى کنید از مالى ، پس بدرستى خداوند به آن داناست .
بنابراین آنانکه : در تمامى قرون و اعصار به استضعاف کشیده شده اند، و توان زندگى در روى زمین خدا را ندارند و صورت از سیلى قرمز نگهداشته اند که هرگز دست سؤ ال به پیش ‍ این و آن دراز نمى کنند، آنان را باید جست و از وجوهات بریه بحد کافى در آغوششان ریخت که آنان مؤ منان و در تحت ظل اسلام و قرآنند.
و نیز در سوره توبه دریافت کنندگان زکات را اینچنین معرفى مى کند:
انما الصدقات للفقراء و المساکین و العاملین علیها و المؤ لفه قلوبهم و فى الرقاب و الغارمین و فى سبیل الله و ابن السبیل فریضه من الله و الله علیم حکیم .(4)
جز این نیست که صدقات از براى درویشان است و درماندگان و کارکنان بر جمع صدقات و آنانکه دلهاشان بدست آورده شده ، و در آزاد کردن گردنها، و قرضى دادن به مفلسان ، در راه خدا، و رهگذاران محتاج . فرض کردنى از خدا و خدا داناى درست کردار است .
این گروه را قرآن مستحق دریافت زکات معرفى کرده است .
گاهى مالک هفتصد درهم مى تواند زکات بگیرد؟
در اسلام و در مذهب جعفریه فقیر به کسى مى گویند که خرج یکسال خود و عیالاتش را بالفعل یا بالقوه ندارد، یعنى اینکه نه مالى جهت اداره زندگى و خانواده اش دارد، و نه توانائى تحصیل آن مخارج را.
در روایتى که مى خوانیم که امام علیه السلام فقیر را معرفى مى نماید:
ابوبصیر مى گوید:
از امام صادق علیه السلام شنیدم که مى فرمود:
کسى که هفتصد درهم دارد زکات به او مى رسد اگر چیزى جز آن نیابد.
عرض کردم : آیا زکات بر او واجب نیست ؟ فرمود:
زکات او صدقه است بر عیالاتش ، و زکات بر او نمى رسد مگر آنکه بر آن هفتصد درهم اعتماد کند و در کمتر از یکسال آن را تمام کند، چنین کسى زکات بگیرد زکات بر کسى که حرفه دارد نمى رسد، و کسى که چیزى دارد که بر آن زکات تعلق مى گیرد، حق دریافت زکات را ندارد.(5)
مسلمان سالم و عاقل نباید از راه زکوه زندگى کند!!
در حدیثى از محمد بن مسلم است که از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که حضرت فرمود:
بر کسیکه دارائیش پنجاه درهم بوده و نیز حرفه اى دارد و مى تواند مخارج خود و خانواده اش را تاءمین نماید زکات حلال نیست .
امام باقر علیه السلام مى فرماید: که رسول الله صلى الله علیه و آله فرمود:
صدقه بر توانگر، و شخصى که حرفه یا درآمدى دارد، و همچنین سالم و نیرومند است ، حلال نیست . پرسیدند این به چه معنى است ؟
فرمود: یعنى کسى که مى تواند از زکات بى نیاز باشد، گرفتن آن بر او حلال نیست .(6)
صرف نادارى و فقر کاذب موجب استحقاق زکات نمى شود، بنابراین کسى که قدرت بر کار، کسب و زراعت و کشاورزى دارد و از سلامت جسم و عقل برخوردار است . باید خود و عائله اش را تاءمین کند و حق دریافت زکات ندارد، بچنین کسى مؤ دیان زکات شایسته است زکات پرداخت ننمایند و جامعه را به تنبلى و تکدى و مصرف گرائى گرفتار نکنند.
منزل ملکى یا خادم ، مانع از استحقاق زکات نیست :
اما زکات بر حداقل ضرورتها محدود نمى شود بلکه تمام نیازهاى متعارف شخصى را تاءمین مى کند.
در این مورد سماعه حدیثى آورده که مى خوانیم :
سماعه مى گوید:
از امام جعفر صادق علیه السلام پرسیدم :
آیا کسى که خانه و خادمى دارد زکات بر او مى رسد؟
حضرت فرمود:
آرى ، مگر آنکه آن خانه براى او منبع درآمدى باشد که بتواند از آن محل خرج زندگى خود و خانواده اش را تاءمین کند، اما اگر درآمدى نداشته باشد که خرج خوراک و پوشاک خود و خانواده اش را بدون اسراف و تبذیر، تاءمین نماید، گرفتن زکات بر او حلال است .(7)
و در روایت ابوبصیر از امام صادق علیه السلام آمده است که مى گوید:
به امام صادق علیه السلام عرض کردم :
دوستى دارم که خانه او چهار هزار درهم ارزش دارد، بعلاوه داراى یک کنیز و یک غلام نیز مى باشد، اما در آمد او روزانه در حدود دو تا چهار درهم است که از طریق آب کشى با یک شتر تاءمین مى شود و داراى عیال نیز است ، آیا به چنین شخصى زکات مى رسد؟
حضرت فرمود:
آرى ، عرض کردم علیرغم اینکه این اشیاء را دارد؟
فرمود: اى ابا محمد آیا مى گویى خانه اش را که محل سکونت و مایه آبروى او است بفروشد؟ یا اینکه مى گویى کنیز خود را که کمک حال او در سرما و گرما است و آبروى او و عیالش را حفظ مى کند به فروش برساند؟ یا اینکه مى گویى شترش را که وسیله امرار معاش و غلامش را که مایه کمک مساعدت او در تحصیل قوت روزانه اوست بفروشد؟ نه ، هیچکدام را نباید بفروشد و زکات بر او حلال است ، بعلاوه در دادن زکات بهتر آنست که فقیر، بى نیاز شود، نه اینکه فقط در حد یک مقدار معینى به او داده شود.(8)
اسحق ابن عمار از امام موسى بن جعفر علیه السلام پرسید:
آیا از زکات مبلغ هشتاد درهم به مستحق بدهم ؟
حضرت علیه السلام فرمود:
آرى . بلکه بیشتر هم به او بده .
اسحاق بن عمار مى گوید:
سپس عرض کردم : آیا صد درهم به او بدهم ؟
حضرت علیه السلام فرمود: بلى و اگر مى توانى او را بى نیاز کن .
و در همین رابطه از امام باقر علیه السلام منقول است که حضرت فرمود:
اگر به فقیر و شخص مستحقى ، صدقه مى دهید، آنقدر بدهید که بى نیاز شود. ناگفته نماند، این قدر از زکات را راوى به امام علیه السلام مى گوید که به مستحق بدهم ، داراى ارزش ‍ زمانى است مثلا هشتاد درهم در آن زمان ، از یک ارزش بیشترى برخوردار بوده است .
مسئله مهم دیگر این است که امتیازات اسلامى که در راه تاءمین ضعفاء و مساکین در آن با این گستردگى خاص بچشم مى خورد، که در سایر ملل و فرق با این خصوصیات مشهود نیست .

زکات مال خود را به مستحق مؤ من بپردازید:
در روایت اسحاق بن غالب از امام صادق علیه السلام مى خوانیم :
قال ابوعبدالله علیه السلام : یا اسحق کم ترى اهل هذه آلایه ، فان اعطوا منها رضوا و ان لم یعطوا منها اذاهم یسخطون .(9)
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
اى اسحاق چقدر از اهل این آیه دیده اى و مى شناسى ، اگر به آنها زکات داده شود خوشحال و مسرور مى گردند و اگر به آنها اعطا نگردد از آن ناگهان خشمگین و عصبانى مى شوند.
اسحاق ابن غالب گفت عرض کردم : نمى دانم .
حضرت علیه السلام فرمود:
هم اکثر من ثلثى الناس (10)
آنان بیشتر از دو ثلث از مردمان مستضعف جامعه اند.
چرا که مستضعفان در زندگى ناراضى اند و عدم رضایتشان براى چیست ؟
چرا فقراء اگر اشباع گردند راضى و اگر نه خشمگین اند؟
بطوریکه حضرت امام علیه السلام چنین مردم بیچاره را زیادتر از دو، سوم ، از اکثر جامعه خوانده است .
پاسخ اینست ، که ایمان به خدا، و رضایت به مشیت الهى ، موجب صبر و تحمل و خشنودى در تمامى حالات زندگى است و اگر بنده راضى بوده باشد خدا و مولا و پروردگارش از او راضى نباشد همیشه در زندگى ناراضى است .
به فقیر مجهول الهویه زکات ندهید.
براى دریافت زکات ، ایمان و ولایت اهلبیت پیامبر شرط است ، و مؤ من کسى است که طبق دستور خداوند تعالى در قرآن و بر اطاعت از ائمه هدى علیه السلام که پروریده آغوش ‍ پیامبر صلى الله علیه و آله و مهبط و فرودگاه وحى مى باشند، عمل نمایند، و اگر فقیر، از مؤ منین باشد، در اینصورت مستحق دریافت زکات مى باشند.
زراره از حضرت ابى عبدالله الصادق علیه السلام مى پرسد از آیه :
انما الصدقات للفقراء….
هر یک از این مستحقین مذکور را مى توان زکات داد، اگر چه شناخته نباشند؟
قال ان الامام یعطى هؤ لاء جمعیا لا نهم یقرون له بالطاعه
حضرت فرمود: همانا امام عطا مى کند زکات را به این دسته ، براى اینکه آنان اقرار به اطاعت از امام دارند و امام از آنان شناخت دارد.
زراره گفت : اگر شناخته نشوند چطور؟
… فقال : یا زراره لو کان یعطى من یعرف دون من لا یعرف لم یوجد لها موضع ، و انما کان یعطى من لا یعرف لیرغب فى الدین فیثبت علیه ، و اما الیوم فلا تعطها انت و اصحابک الا من یعرف .(11)
حضرت فرمود: اى زراه ، اگر عطا کند زکات را به کسى که مى شناسد، غیر از آنکسى که او را نمى شناسد، براى زکات موضعى نباید، (یعنى مؤ دى زکات باید استحقاق گیرنده را بداند تا به او زکات بدهد)، البته اگر زکات بدهد به کسى نمى شناسد (یعنى کسیکه صلاحیت مشروع ندارد) ولى او از گرفتن زکات به اسلام راغب مى گردد (بعنوان تاءلیف قلوب ) و براى او ثابت است که رغبت به خدا و پیامبر صلى الله علیه و آله پیدا مى کند، (زکات دادن به او پذیرفته و صحیح است ) .
حضرت فرمود: اى زراره ، اما از امروز تو و اصحابت به افرادى که نمى شناسى زکات ندهید، تا مگر او را بشناسى .
با این روایت مى فهمیم که زکات مال و زکات فطره که از اهمیت بیشترى برخوردار است ، را نمى توان به افرادى که مطیع و منقاد خداوند و پیامبر صلى الله علیه و آله و اءئمه علیه السلام نیستند، پرداخت کرد.

زکات در خدمت تاءلیف قلوب
زراره از امام باقر علیه السلام مى پرسد که قول خداى تعالى و المؤ لفه قلوبهم چیست ؟
قال علیه السلام : هم قوم وحدو الله و خلعوا عباده من یعبد من دون الله تبارک و تعالى و شهدوا ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله ، و هم فى ذلک شکاک من بعدما جاء به محمد صلى الله علیه و آله فاءمر الله نبیهم ان یتاءلفهم بالمال و العطاء لکى یحسن اسلامهم و یثبتوا على دینهم الذى قددخلوا فیه و اقروابه .(12)
حضرت فرمود: المؤ لفه قلوبهم ، آنان قومى هستند، که خداوند را بوحدانیت مى پذیرند و بت نمى پرستند و خلع عبادت مى کنند از کسانیکه غیر خدا را مى پرستند (یعنى تابع بت پرستان نیستند و غیر خدا را نمى پرستند) و شهادت به یگانگى خدا و شهادت به رسالت حضرت ختمى مرتبت مى دهند، اما در این رابطه شک مى نمایند و به وحى و آنچه که به پیامبر صلى الله علیه و آله نازل شده است مشکوکند، پس خداوند به پیامبرش امر فرمود که بین چنین مسلمانانى بوسیله مال و عطایا (زکات بدهد و) تاءلیف قلوب نماید تا که اسلامشان نیکو گردد و بر دینشان ثابت قدم شوند دینى که بر آن داخل شده اند تا اقرار به حقانیت آن نمایند
در تاءلیف قلوب :
زراره و حمران و محمد بن مسلم از ابى جعفر و امام باقر و امام صادق علیه السلام سؤ ال کردند:
و المؤ لفه قلوبهم قال : قوم تاءلیفهم رسول الله و قسم فیهم الارض . (13)
آن دو بزرگوار فرمودند: زکات را براى قومى که بجهت تاءلیف قلوب مى پردازند رسول خدا صلى الله علیه و آله خمس را در بینشان تقسیم مى کرد.
یعنى جهت تاءلیف قلوب خمس را نیز مى توان به آنان داد.
امام صادق علیه السلام فرمود:
و المؤ لفه قلوبهم قومى هستند که خدا را به وحدانیت مى پذیرند، ولى به پیامبرى محمد صلى الله علیه و آله شناخت ندارند و معتقد نیستند و پیامبر خدا صلى الله علیه و آله (با زکات ) بین چنین گروهى تاءلیف قلوب و تعلیم و تربیت مى نمایند تا معرفت و شناخت پیدا کنند، پس خداوند براى این گروه نصیبى از زکات مقرر فرمود تا آنکه اعتقاد به مبانى اسلام پیدا نموده و تا راغب شوند و به اسلام رغبت نمایند.(14)
حقوق عاملین زکات از خود زکات تاءمین مى شود:
محمد بن مسلم از حضرت ابى جعفر امام باقر علیه السلام مى پرسد:
قول خداى تعالى که فرمود و العاملین علیها چیست ؟
قال : هم السعاه )(15)
حضرت علیه السلام فرمود: و العاملین علیها، عمال زکات ، یعنى کسانیکه سعى و تلاش دارند براى جمع آورى زکات و همچنین حضرت صادق علیه السلام فرمود:
و العاملین علیها هم السعاه و الحباه فى اءخذها و جمعها و حفظها و حتى یؤ دوها الى من یقسمها .(16)
عمال زکات ، همان کسانى هستند که با سعى و تلاش و طى طریق ، خود را در گرفتن و جمع آورى و حفظ زکات و رساندن به کسیکه بین فقراء و مساکین تقسیم مى نماید، نقش ‍ دارند.
بنابراین از خود زکات ، به عمال و جمع کنندگان زکات مى توان داد، و زندگى کسى را که ماءمور جمع آورى زکات است و کارش اینست که آن را به اهلش برساند، مى توان تاءمین کرد.

رفق و مدارا با مؤ دیان زکات
ایجاد حکومت عدل و امحاء و محو باطل ، مبتنى بر توان مالى و اقتصادى حکومت اسلامى است ، اگر جامعه مرفه خمس و زکات اموال خویش را به دولت اسلامى بپردازد، حکومت عدل بهتر و عالیتر به خدمت خود ادامه داده و حقوق آحاد ملت در رده هاى مختلف ادا مى گردد.
امیر مؤ منان علیه السلام براى احقاق حقوق و ایجاد عدالت اجتماعى ، به عمال خویش توصیه مى فرمود که در دریافت زکات و گرفتن مالیات ، تقواى الهى را مراعات کنند، و توصیه مى فرمود که با مردم چگونه برخورد نمایند و از ترسانیدن و ارعاب مردم بازشان مى داشت ، و با کلمات زاهدانه و عارفانه اش به آنان این چنین خطاب مى فرمود:
انطلق على تقوى الله وحده لا شریک له و لا تروعن مسلما و لا تجتازن علیه کارها و لا تاءخذن منه اکثر من حق الله فى ماله … .(17)
حضرت امیر علیه السلام دستور العمل و کیفیت مدارا و مرافقت با ادا کنندگان زکات و جمع آورى آن و مهربانى با کسى که زکوه مى پردازد به عاملین زکوه توصیه و سفارش مى نمود و مى فرمود:
برو، با پرهیزکارى و ترس از خداى یگانه و بى همتا، و اینکه هیچ مسلمانى را نترسانى ، و به (مزرعه و باغ ) او گذر مکن در صورتیکه کراهت داشته و به دلخواه او نباشد و بیشتر از حقى که خدا در دارائى از او مگیر این نهایت مرافقت و مداراى اسلام با مؤ دیان زکوه است .

اخلاق و برخورد عاملان زکات با مؤ دیان آن
سپس حضرت امیر علیه السلام در برخورد صحیح با مؤ دیان زکوه به عاملان چنین توصیه فرمود:
ثم امض الیهم بالسکینه و الوقار حتى تقوم بینهم فتسلم علیهم و لا تخدج بالتحیه لهم .(18)… بعد از آن با آرامش به سوى ایشان برو تا بین آنان بایستى ، پس بر آنان سلام کن و درود بر ایشان را کم و کوتاه مکن .
ارسلنى الیکم ولى الله و خلیفته لاخذ منکم حق الله فى اموالکم فهل لله فى اموالکم من حق فتؤ دوه الى ولیه ؟… . (19)
پس از آن مى گویى اى بندگان خدا، دوست و خلیفه خدا (جانشین خداوند در زمین ) مرا بسوى شما فرستاده تا حق و سهم خدا را از دارائیتان از شما بستانم ، آیا خدا را در دارائیتان حق و سهمى هست که آنرا به ولى او بپردازید؟.
پس اگر گوینده اى گفت : نه ، به او مراجعه نکن و اگر کسى گفت : آرى ، و پاسخ مثبت داد، پس با او برو، بدون اینکه او را بترسانى و یا وعده و وعیدشان دهى ، یا بر او سخت گرفته او را به دشوارى و ادارى و بدون تحمیل ما لا یطاق زکاتشان را بگیر.
(گرفتن مالیات بر در آمد از مودیان آن در صورتى که به هیچ گونه رضایتى الزام و اجبار به پرداخت آن مى نمایند اثر زشت و واکنشهاى اقتصادى خواهد داشت و اسلام هرگز رضایت نمى دهد که خمس و زکوه مال مردم را به اجبار و اکراه بگیرند چگونه مالیاتهاى اکراهى و با زور روى تپانچه روى کتک مى تواند گوارا باشد و حلال !!!

امام على علیه السلام در توصیه عاملان بر اءخذ زکات
پس از بیان این مقدمات اینک حضرت مى فرماید:
فخذ ما اءعطاک من ذهب او فضه ، فان کان له ماشیه او ابل فلاتد خلها الا باذنه . فان اکثرها له ، فاذا اءتیتها فلا تدخل علیها دخول متسلط علیه و لا عنیف به و لا تنفرن بهیمه و لا تفز عنها و لا تسوءن صاحبها فیها. و اصدع المال صدعین ثم خیره ، فاذا اختار فلا تعرضن لما اختاره ، فلا تزال کذلک حتى یبقى ما فیه وفآء لحق الله فى ماله ، فاقبض حق الله منه (20)
پس بگیر از آنان آنچه بتو از طلا و نقره مى دهند، و اگر گاو و گوسفند یا شتر داشته باشد بى اجازه او نزد آنها مرو، زیرا بیشتر آن ها مال اوست ، و چون نزد چهار پایان ایشان رسیدى به آنها نگاه مکن مانند کسیکه بر صاحب آنها تسلط دارد، و نه مانند کسى که بر او سخت گیرد، و چهار پائى را نرانده مترسان ، و صاحب آن را در گرفتن آن مرنجان ، و مال را به دو بخش قسمت کن ، پس او را مختار گردان (تا هر کدام را خواهد اختیار کند) پس هرگاه اختیار نمود، معترض آنچه اختیار کرده مشو و همچنین پیوسته قسمت نما تا آن مقدار بماند که حق خدا (زکات ) در مال او مى باشد، پس حق خدا را از او دریافت کن .
در حکومتهاى اسلامى اگر عدالت و انصاف با مردم رعایت شود. باید عاملان و کارگزارانى تربیت کنند، که بر مال و جان و عرض مردم حرمت نهند، و با هر چه مدارا و ملاطفت بیشتر با مردم عمل شود.

حق مستضعفین را به ایشان برسانید
زکات و خمس و هر گونه مالیه اى ، تحت دستور العملى که در اختیار ما نهاده اند باید بنحوى صحیح و مشروع عمل شود.
انسانهائى واجد شرائط هستند که هر نوع کمک به آنها مطابق با واقع است ، و مرضى رضاى حضرت حق است و خلاف رضاى او نیست ، پس ملمان و مؤ من باید زیرک و کیس باشد و قدمى در راه باطل نگذارد، درهمى بباطل صرف نکند. و وجوه بریه خویش را در مسیر واقعى حق مصرف نماید.
در کتاب زکات و صدقات ، باب مصارف انفاق ، علامه بزرگوار مجلسى قدس سره یک داستان بسیار جالب و تکان دهنده و بیدار کننده و راهنما بسوى حق و حقیقت ، در اختیار پویندگان راه حقیقت و ولایت و رهبرى و راه على علیه السلام گذاشته است . این داستان را با ترجمه به فارسى بنظر شما خوانندگان بیدار و گرامى مى رسانیم :
علامه مجلسى از اءمالى شیخ طوسى نقل مى نماید که :
طایفه اى از یاران و اصحاب امیرالمؤ منین علیه السلام به نزد آن بزرگوار رسیدند، هنگامى که مردم از دور و بر حضرت علیه السلام متفرق شده بودند و به طرف معاویه علیه الهاویه مى رفتند (از حق به باطل گریختند) تا شاید به دنیا برسند، و آنچه از معاویه عایدشان مى گردد به آن دست یابند. یاران گفتند: اى امیرمؤ منان علیه السلام : اعط هؤ لاء الا موال و فضل هولاء الا شراف من العرب و قریش على الموالى و العجم و من تخاف علیه من الناس و فراره الى معاویه … .
این اموال (بیت المال ) را به آنان بده و این اشراف از عرب و قریش (که بسوى معاویه رفته بودند) را بر غلامان و عجمان ، و هر کسیکه مى ترسى بسوى معاویه فرار کند، فضیلت و برترى بده ، (و اینها را براى خویش نگهدار).
حضرت امیر علیه السلام (با کمال شهامت و حریت و آزادگى ) به آنان فرمود:
اءتاءمرونى ان اطلب النصر بالجور؟ لا و الله ، ما افعل ما طلعت شمس و لاح فى السماء نجم ، و الله لو کان مالهم لى لواسیت بینهم و…
آیا به من مى گوئید که طالب نصرت و کمک بوسیله ظلم و جور باشم ؟ (یعنى حقوق مردم را از بیت المال به فراریها بدهم و از چنین انسانهاى بى ایمان و سست عنصر استمداد نمایم ؟!) نه بخدا سوگند، اگر آنچه که آفتاب بر آن مى تابد و نجوم آسمان بر او نور افشانى مى کنند، اگر همه این اموال متعلق به من باشد چنین کارى نمى کنم ، و چیزى به آنها نخواهم داد، بلکه بین همه بندگان خدا هر آنچه که به آنان تعلق بگیرد بطور مساوى و یکسان خواهم داد، چگونه چنین نباشد. چرا که همه این اموال متعلق به همه آنان است .
راوى گفت : حضرت سکوت کرد، سکوت طولانى ، سپس فرمود: کسى که بر او مال و ثروتى است پس او باید بپرهیزد از فساد، چرا که اعطا و بخشش (زکات ، خمس ، و صدقات دیگر) در غیر موضع و حق خودش اسراف و تبذیر به حساب مى آید، و این بخشش اگر چه براى صاحبش در دنیا به منزله ذکر حق است ، اگر در غیر راه حق به غیر.
مستحق پرداخت گردد به پیشگاه خداوند تعالى ضایع و بى اجر است (و باید هر وجوهى و هر خدمتى به حق و در موضع مشروع خودش صرف گردد) و هیچکس مالش را در غیر حقش صرف نمى کند، و به نا اهل نمى دهد، مگر آنکه خداوند او را از نعمت شکر گزارى آن محروم مى گرداند….(21)
چهار نوع مال را در چهار چیز نمى توان صرف کرد!!
در اسلام ثواب و اجر وافرى در راه خدمت به بشر مقرر شده ، و هر نوع کار مشروع که خلق الله از آن بهره مند و مستفیض گردند مثاب و ماءجور است ، و لیکن همین خدمات با مال حرام و نامشروع قابل قبول نبوده و اجر و پاداشى ندارد و هیچگونه اجر و ثوابى بوسیله مال حرام (که از طرق مختلف بدست آمده ) براى شخص مجرم وجود ندارد و از نظر فقهى این گونه معاملات حرام و نامشروع است و هرگز مورد تاءیید قرار نمى گیرد. زیرا که خمس دادن و زکات و صدقه و انفاقات و کارهاى شایسته دیگر از قبیل حج و عمره و ساختن مسجد و حسینیه و کارهاى خیر دیگر او را حلال و پاک نمى گرداند و اصلا مجاز نیست صاحب اموال حرام و پولى که از راه حرام بدست آمده کار خیر و عمل واجب انجام دهد و با مال حرام این نوع کارها ممنوع اعلام شده است .
عن ابى جعفر الباقر علیه السلام قال :
من اصاب مالا من اربع ، لم یقبل منه فى اربع : من اصاب مالا من غلول او ریاء او خیانه او سرفه ، لم یقبل منه فى زکوه ، و لا فى صدقه و لا فى حج و لا فى عمره و قال ابو عمره .(22)

زکات در خدمت معلولین ، جزامیها و مساکین جامعه
امام صادق علیه السلام منظور از مساکین مستحق زکات در آیه شریفه را، چنین بیان مى فرماید:
و المساکین ، هم اهل الزمانه من العمیان و العرجان و الجذومین و جمیع اصناف الزمنى الرجال و النساء و الصبیان .(23)
مساکین آنهائى هستند که در هر زمانه از کورها و شلها، و جذامیها، و جمیع اصناف از مردان و زنان و کودکان که به هر زمان تعلق دارند.
و اما نده هائیکه از نعمت بینائى و سلامت پاها محرومند و جذامیها و تمامى زنان و مردان و کودکان مسکین و بیچاره اى که در هر زمان هستند از نعمت شریعت مقدس اسلام یعنى از زکات اسلام بهره مند و برخوردار مى گردند.

پرداخت هزینه حجاج و مجاهدین از زکات
در تفسیر على ابن ابراهیم در تعریف و الغارمین آمده است :
قومى هستند که دین و قرض برگردنشان واقع شده و مدیونند یعنى از راه دین و بدهکارى کارهاى خیر انجام مى دهند و با آن پولها و مالها در طاعت خداوند انفاق مى کنند و با آن زندگى نموده و اسراف نمى کنند که در این صورت بر امام مسلمین است که دین آنان را از زکات ادا کند و آنان را از زیر بار قرض آزاد نماید.
در تفسیر آیه فى سبیل الله آنچه از زکات که در راه خدا مصرف مى گردد، و اینکه راه خدا چه راهى است ؟
امام صادق علیه السلام مى فرماید:
قومى که براى جهاد مى روند و مخارج و نفقه ندارند و یا قومى که پول مخارج حج ندارند و یا در تمامى راههاى خیر، امام مسلمین از زکات و صدقات به آنان مى دهد، تا به زکات تقویت شوند.(24)
بنابراین از زکات مى توان فقیر را مستطیع حج نمود، و در راه خدا هر کار خیرى را مى توان انجام داد، ولى با اذان و اجازه امام و ولى فقیه ، و حتى بقدرى از زکات مى شود به آنان پرداخت کرد که هزینه هاى تفریحى آنان و فرزندانشان تاءمین گردد، نه اینکه بقدر بخور و نمیر و قوت لا یموت به آنان داده شود. البته ایجاد رفاه براى فقراء در صورت قدرت و توان مالى اسلام و با اذن و اجازه حاکمیت اسلامى صورت مى گیرد.
به فقیر زکات بدهید تا ازدواج کند و حج نماید
به فقیر از زکوه به قدرى مى توان کمک کرد تا غنى شود و مستطیع گردد.
عن الصادق علیه السلام انه سئل کم یعطى الرجل من الزکوه ؟
قال : قال ابو جعفر علیه السلام : اذا اعطیت الفقیر فاغنه .(25)
از حضرت صادق علیه السلام پرسیدند:
چقدر از زکات به مستحق داده شود؟ آن حضرت فرمود: ابوجعفر امام باقر، (پدر بزرگوار من ) فرمود: هرگاه زکات به فقیر میى دهى او را غنى کن . (یعنى تمام نیاز او را تاءمین نموده و بیشتر از حد نیاز به او بده ).
پس اگر وضع مالى و اقتصادى جامعه اسلامى خوب باشد. و اگر مستحقى در بین ایشان یافت گردد، باید از زکات بقدرى به او بدهند که تا او هم ، همانند مؤ دیان زکات مستغنى شود و این یک دستور اسلامى است .
در این زمینه به روایت دیگرى بر مى خوریم که شگفت آورتر است و آن این است :
عن الباقر علیه السلام : و یعطى المؤ من من الزکوه ما یاءکل منه و یشرب و یکتسى و یتزوج و یحج و یتصدق . (26)
حضرت امام باقر علیه السلام فرمود:
از زکات به مؤ من داده مى شود به اندازه اى که از آن بخورد و بیاشامد و لباس تهیه نماید و ازدواج کند و حج نماید و صدقه بدهد.
این روایت از امام معصوم علیه السلام گویاى این واقعیت است که در اسلام بهیچ وجه فقیر نباید یافت گردد، همه مردم باید در رفاه کامل بسر برند و کسى نباید پیدا شود که نیازمند باشد، چرا که آن سفارشاتى که در پرداخت زکات است و آن طور تاءکید شده است ، و آن دستور العملى که در راه تاءمین فقراء و مستضعفان به حد اشباع در اسلام وجود دارد چنین حقیقت و واقعیتى فقط در این مکتب وجود دارد لا غیر.

در راه ماندگان را از زکات تاءمین نمائید
در تفسیر على ابن ابراهیم قمى ، ابن السبیل را اینطور تعریف مى نماید:
ابناء الطریق یعنى فرزندان راه که در راه سفر خیر، و در طاعت خدا هستند، و راهزنان اموالشان را مى برند، و بر امام امت و ولى امر مسلمین است که با زکات آنان را تاءمین و به وطنشان برساند.
و صدقات (زکات ) به هشت جزء تقسیم مى گردد، به هر انسانى از این هشت جزء اعطاء مى گردد، تا در آنچه که نیاز دارند بدون اسراف و تبذیر و سختگیرى مصرف نمایند، و اقدام به این خدمت از جانب امام مسلمین است تا در آنچه که صلاح دید عمل نماید.(27)

به والدین ، همسر و فرزند خود نمى توانید زکات بدهید
امام صادق علیه السلام فرمود:
خمسه لا یعطون من الزکوه : الولد و الوالدان ، و المراءه و المملوک ، لانه یجبر (الرجل ) على النفقه علیهم .(28)
پنج نفرند که به آنها زکات نمى رسد:
1 به فرزند خود
2و3 والدین (پدر و مادر).
4 همسر
5 عبد مملوک (که در ملکیت انسان است ).
زیرا نفقه همه اینها بر شخص واجب است و مجبور به تاءمین آذوقه آنان است .

به غیر اهل ولایت زکات حلال نیست
و نیز از امام صادق علیه السلام روایت شده که حضرت فرمود:
لا یحل ان تدفع الزکوه الا الى اهل الو لایه و المعرفه .(29)
حلال نیست که دفع زکات کنید مگر به اهل ولایت و معرفت .
یعنى به شیعه و کسى که اهل معرفت به خاندان عصمت و طهارت است باید زکات پرداخت کرد و شاید مقصود از اهل معرفت ، اهل عرفان و شناخت خداوند باشد. ناگفته پیدا است که ائمه علیهم السلام مرکز شناخت الله و عبودیت او جل جلاله مى باشند که خود فرمودند: بنا عرف الله و بنا عبدالله .
امام رضا علیه السلام براى ماءمون نوشت :
لا یجوز ان یعطى الزکوه غیر اهل الولایه المعروفین .(30)
جائز نیست اعطاء زکات مگر به اهل ولایت ، و آنهائیکه معروف و شناخته شده اند.

پى‌نوشتها

1) تفسیر عیاشى نقل از بحار جلد 93 صفحه 3839.
2) جامع احادیث الشیعه جلد 8 ش 526
3) سوره بقره آیه 273
4) سوره توبه آیه 60
5) نقش عبادات در سازندگى انسان صفحه 50
6) نقش عبادت در سازندگى انسان ص 150
7) نقش عبادت در سازندگى انسان صفحه 150.
8) نقش عبادات در سازندگى انسان صفحه 152
9) سوره توبه آیه 58
10) تفسیر العیاش جلد 2 صفحه 89 نق از بحالانوار جلد 93 صفحه 5 (چاپ بیروت رحلى )
11) تفسیر عیاشى ج 2 صفحه 90 نقل از بحارالانوار ج 93 صفحه 39 (چاپ بیروت )
12) بحارالانوار جلد 93 صفحه 3940 چاپ بیروت
13) بحارالانوار جلد 93 صفحه 39 40 چاپ بیروت
14) تفسیر عیاشى جلد 2 صفحه ؤ 90 از بحارالانوار جلد 93 صفحه ئ 39 (چاپ بیروت رحلى )
15) تفسیر عیاشى جلد 2 صفحه ؤ 90 نقل از بحارالانوار جلد 93 صفحه ئ 39 (چاپ بیروت رحلى )
16) بحار الانوار جلد 93 صفحه 42 (چاپ بیروت رحلى )
17) نهج البلاغه (فیض الاسلام ) صفحه 879 نامه 25
18) نهج البلاغه (فیض الاسلام نامه 25 صفحه 879 و 880
19) نهج البلاغه (فیض الاسلام نامه 25 صفحه 879 و 880
20) نهج البلاغه (فیض الاسلام نامه 25 صفحه 880.
21) امالى شیخ طوسى جلد 1 صفحه 197 نقل از بحار الانوار جلد 93 صفحه 105 و 106 (چاپ بیروت )
22) امالى شیخ صدوق صفحه 265 نقل از بحارالانوار جلد 93 صفحه 104 (چاپ بیروت )
23) بحارالانوار جلد 93 صفحه 42 (چاپ بیروت )
24) بحارالانوار جلد 93 صفحه 42 (چاپ بیروت )
25) جامع الا حادیث الشیعه جلد 8 ش 671 و ش 673.
26) جامع الاحادیث الشیعه جلد 8 ش 671 و ش 673.
27) تفسیر على ابن ابراهیم قمى صفحه 274.
28) الخصال جلد 1 صفحه 319 (مترجم )
29) الحصال جلد 2 صفحه 152 نقل از بحارالانوار جلد 93 صفحه 28 (چاپ بیروت )
30) عیون اخبار الرضا علیه السلام جلد2 صفحه 123 نقل از بحارالانوار جلد 93 صفحه 43 (بیروت )

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید