نظریه مصلح جهانی در ادیان پیشین

نظریه مصلح جهانی در ادیان پیشین

اعتقاد به نجات و اصلاح و عدل فراگیر، اندیشه ای نو و مختص اسلام نیست، بلکه اندیشه ای کهن است که عقول بشری را از زمانی که مبارزه حق و باطل آغاز شده به خود مشغول داشته و در طول زمان شکل های گوناگونی به خود گرفته است؛ قرآن کریم در این باره چنین می فرماید: « وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلُهُم الوارِثینَ × وَنُمَکَّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَنُرِیَ فِرْعَونَ وَهامانَ وَجُنُودَ هُما مِنْهُم مَا کَانُوا یحْذَرُونَ» (1)، (می خواهیم بر کسانی که در زمین به استضعاف کشیده شده اند نسبت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم و در زمین به آنان قدرت بخشیم و به فرعون و هامان و سپاهیانشان آنچه را که از آن بیم داشتند بنمایانیم).

این مبارزه تا برپایی قسط و عدل، یعنی روزی که گرگ و میش در کنار هم به آرامش زندگی کنند ادامه خواهد داشت.
بررسی ساده ای در تاریخ انسانی نشان می دهد که اصحاب حق و پیروان افکار الهی گرفتار چه ظلم ها، آوارگی ها و قتل و کشتارهایی شده اند، به گونه ای که اعتقاد به ظهور مصلح جهانی مایه آرامش دردها و رنج ها و ترس های آنان بوده است.
آنچه در روزگار نرون، در سال 64 م و در عهد «ترازان» در سال 106 م و در حکومت «دسیون» بین سالهای 349 – 351 م بر سر مسیحیان مؤمن و موحد آمد، کافی بود تا آرزوی عدل وعده داده شده الهی و قسط آرمانی و آرزوی ظهور رهایی بخش و مصلح جهانی در دل های آنان شعله ور گردد.
در این فصل درباره این اندیشه در ادیان یهودی و مسیحی و نیز برخی ادیان غیر آسمانی بحث خواهیم کرد.

مصلح در اعتقاد یهودیان
منابع یهودی در موارد متعددی به نظریه اصلاح و رهبری مهدی موعود اشاره کرده اند. کعب الاخبار می گوید: « در کتب انبیا آمده است؛ مهدی در کارش نقص و عیبی نیست»، سعید ایوب در شرحی بر این مطلب می گوید: « گواهی می دهم که من مهدی را در کتب اهل کتاب همین گونه یافته ام». اهل کتاب اخبار مهدی را همچون اخبار جدش پیامبر (ص) پی می گرفتند، در سِفْر رؤیا به زنی اشاره شده که دوازده مرد از طریق او زاده می شوند و پس از آن، از زن دیگری نام می برد که آخرین این مردان از او به دنیا می آید. (2) و از خطرهایی که این زن با آن ها مواجه می گردد به زبان رمز و با عنوان اژدها یاد شده است که می تواند تعبیری از موضع حکومت بنی عباس در برابر مولود موعود باشد.
در سِفْر رؤیا آمده است: « اژدها در برابر آن زن می ایستد تا فرزند او را به محض ولادت ببلعد». (3) اسفار از این هم فراتر رفته و به غیبت آن مولد به اذن خدا اشاره کرده است و می گوید: « خداوند فرزند او را با عنایت خود می پرورد و حفظ می کند». (4) که منظور غیبت او به اراده الهی است.
این تصریح آشکار گواه واقعیتی است که نمونه عینی آن ائمه دوازده گانه خاندان علوی و مصایبی است که بر سر این خاندان می آید. بارکین در این باره می گوید: « در واقع، این اژدها با نسل آن زنی جنگی سخت خواهد کرد». پس از آن روایت سِفْر را ادامه داده می گوید: « اژدها بر آن زن خشم می گیرد و می رود تا با دیگر نسل ها، که حافظ فرمان های الهی هستند، بجنگد». (5)
کسی که در این مطالب تأمل کند، درمی یابد که اعتقاد به ائمه دوازده گانه مورد قبول و تصدیق ادیان گذشته بوده است. در سفر تکوین بر این امر چنین تصریح شده است: « اما سخن تو را درباره اسماعیل شنیدم، بدان که من او را برکت می بخشم و نسلش را افزون و گسترده می کنم؛ از نسل او دوازده پیشوا خواهند آمد و من از او امتی بزرگ می سازم». (6) عدد دوازده با عقیده امامیه اثناعشریه تطبیق می کند و مصداق آن ائمه دوازده گانه شیعه هستند.
یهودیان نیز همانند دیگران، در انتظار نجات بخش و مصلحی از نسل داوود پیامبر هستند، ابن قیم می گوید: « آنان، یعنی یهود، در انتظار قائمی از نسل داوود نبی به سر می برند که وقتی لب به دعا بگشاید تمام امت ها می میرند». (7)
آیین یهود نه تنها بر وجود نجات بخش و مصلح تصریح کرده، بلکه نشانه های ظهور او را که تقریباً با اعتقادات اسلامی درباره مصلح موعود مطابقت و مشابهت دارد، ذکر کرده است. یکی از انبیای یهود می گوید: «ترکه ای از شاخه یسیَّ (8) می روید و از ریشه آن شاخه ای می بالد و روح الهی، روح حکمت و خرد، روح مشورت و قدرت، روح معرفت و خداترسی در آن حلول می کند، او بر اساس دیده ها و شنیده های خود حکم نمی کند، بلکه بر اساس عدالت برای بینوایان و انصاف نسبت به درماندگان حکم می راند و زمین را به تازیانه زبانش می زند و منافق با کلام او می میرد، نیکی بر شانه های او و امانت داری در میان دو پهلوی اوست، گرگ و میش با هم در آرامش زندگی می کنند، پلنگ و بزغاله در یک آغل به سر می برند، گاو و شیر و گوسفند با هم می آرامند .. و طفل شیرخوار در کنار سوراخ مار بازی می کند و کودک از شیر بازگرفته دست در سوراخ افعی می کند». (9)
علاوه بر این ها، نشان ها و صفاتی دیگر در متون یهودی آمده که مشابه احادیث اهل بیت است. بنا به روش معمول، یهود در تحریف این گونه عقاید و افکار و استفاده ابزاری از آن ها برای اهداف سیاسی و نفسانی این بار نیز شیوه ها و ابزار خود را به کار گرفتند تا این اندیشه را در قالبی نژادپرستانه و برتری جویانه بریزند و زنجیره تحریف حقایق و قلب واقعیت ها را برای سلطه بر ملت ها و جوامع دیگر تکمیل کنند تا این کار آنان را بر زمین مسلط کند و مانع حضور سایر ملت ها، در صحنه سیاسی جهان شوند و حاکمیت تنها متعلق به یهودیان باشد و مردم دسته دسته به آیین یهود درآیند. (10)
این روحیه فریبکارانه و تحریف کننده که به ثروت های جهان طمع بسته و شیفته ظلم به بیچارگان و فقراست، توانست با ابزارهای گوناگون، میراث و اعتقادی یهود را به خدمت یهودیان و خواسته های آنان در آورد. از این رو، وقتی در کتاب های آنان سخن از ظهور به میان می آید، چنین می نویسند: « ارتفاع بنای اورشلیم به سه مایل می رسد و درهای آن از لؤلؤ و سنگ های قیمتی خواهد بود». (11)
تعالیم یهود در راستای تکمیل حلقه جعل و تحریف نشانه های ظهور نجات بخش جهان است و به این نشانه ها شکل نژادپرستانه دادند و به گونه ای تقسیم کردند که قبل از ظهور، سیطره و قدرت برتر برای یهودیان فراهم سازد. در کتاب اسرائیل و تلمود آمده استک « هر یهودی باید تمام توان خود را به کار گیرد تا سایر ملت ها از منابع قدرت و ثروت در زمین محروم مانند و حاکمیت تنها از آن یهود باشد؛ اگر غیر یهودیان بر وطن یهود تسلط یابند، آن ها باید شیون کنند و بگویند وای از این ننگ و این ویرانی! یهودیان باید، ایستاده یا نشسته، جنگ را آغاز کنند تا دو سوم مردم دنیا از بین بروند. یهودیان پس از آن هفت سال بر قدرت باقی می مانند و سلاح هایی را که بعد از پیروزی به غنیمت گرفته اند می سوزانند و در انتظار رسیدن روز موعود، در حال جنگ با سایر ملت ها می مانند، آن گاه مسیح حقیقی می آید و پیروزی وعده داده شده تحقق خواهد یافت و امت یهود با دستیابی بر منابع ثروت جهان به اوج ثروت و رفاه خواهد رسید…» (12)
افزون بر این اینها، خرافاتی است که علمای یهود نوشته اند و حاصل همگی این است که با وجود انحطاط روحی و اخلاقی یهودیان، اسرائیلی ها بر سایر ابنای بشر برتری خواهد یافت و ثروت ها در اختیار و انحصار آنان درخواهد آمد.
شگفت آن که در تمام عقاید تحریف شده یهودیان از وجود حق و باطل سخنی به میان نیامده است، بلکه تنها به شخصیت و عظمت موهوم یهود و قدرت و استقلال و کیفیت غارتگری آنان پرداخته شده است.
اعتقاد به منجی و رهایی بخش را که ادیان از یکدیگر به ارث برده اند و از آن سخن گفته اند، از نظر یهودیان کاملاً فرق دارد. به عنوان مثال، دین اسلام اعتقاد به مهدی (عج) را با انتشار عدالت و دفع ظلم و ستم طرح می کند و می گوید: « یملا الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً»، (زمین را همچنان که از ظلم و جور پر شده است، از قسط و عدل پر می کند) و مستضعف و مظلوم را در زمین قدرت می بخشد: « و ترید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض»، (می خواهیم بر آنان که در زمین به ضعف کشیده شده اند منت نهیم)، اما هیچ گاه درباره قدرت بخشیدن به ستمگران به صرف وابستگی ظاهری به اسلام سخنی به میان نیاورده است.
نصارا از قسط و عدل سخن گفته اند، مثلاً آمده است: « مسیح، فرزند خداست، او به زودی برمی گردد تا حکومت خود را بر زمین بگستراند و هر کس که به او ایمان آورده، از نعمت های پایدار آخرت بهره مند خواهد شد». (13)

نظریه مصلح در اعتقاد مسیحیان
ایمان به ظهور مصلح بر یهود نیست بلکه نصارا نیز از طریق بشارت انجیل هایشان، به آن ایمان دارند و رد شماری از انجیل ها بر آن تصریح شده است.

1. انجیل یوحَنّا
در این انجیل چنین آمده است: « به حق به شما می گویم زمانی خواهد آمد که اموات صدای فرزند خدا را می شنوند و زنده می شوند؛ از این امر تعجب نکنید، چون ساعتی خواهد آمد که تمام مردگان صدایش را می شنوند؛ کسانی که عمل نیک انجام داده باشند، به زندگی دنیا باز می گردند و بدکاران در قیامت برای حسابرسی زنده می شوند». (14)

2. انجیل لوقا
در این انجیل آمده است: « مردم را ترس و انتظار فرا می گیرد که بر سرِ زمین و زمینیان چه خواهد آمد، چون آسمانیان به لرزه می افتند». (15)

3. انجیل متی
در این انجیل چند متن درباره ظهور مصلح آمده است، متن اول این گونه است: « بعد از آن روزهای سخت، خورشید، تاریک و ماه بی نور می شوند، و ستارگان از آسمان فرومی افتند، در این هنگام تمام مردم روی زمین نالان می شوند و فرزند انسان را می بینند که از پشت ابرها با اقتدار و عظمتی شکوهمند به زمین می آید، او فرشتگان خود را با شیپوری طنین افکن می فرستد و آن ها یاران برگزیده او را از گوشه و کنار آسمان ها گرد می آورند». (16)
در این شرح حال آشفته، بعضی از نشانه های تفکر اسلامی در خصوص مهدی (عج) به چشم می خورد، از جمله ظلم و ستم حاکم در آن زمان که از آن به «روزهای سخت» و خورشید گرفتگی که به «تاریکی خورشید» و نیز ماه و ستارگان و صیحه آسمانی که به «شیپور پرصدا» تعبیر شده است و همه از نشانه های ظهور به شمار می رود که ادیان آسمانی آن ها را نقل کرده اند.
در متن دوم آمده است: « شما نیز آماده باشید، چون فرزند انسان، در ساعتی که شما از آن خبر ندارید خواهد آمد». (17)
انجیل ها به این اکتفا نکرده اند و نشانه هایی را برشمرده اند که زمینه ساز و بشارت دهنده ظهور منجی و رهایی بخش جهان است؛ در انجیل مرقس آمده است: « مسیح بر بالای کوه زیتون، روبه روی معبد سلیمان نشسته بود که پطرس و یعقوب و یوحنا و اندرواس از او پرسیدند: این امر (خروج تو) چه وقت خواهد بود؟ و نشانه تحقق کامل قیام تو چیست؟ یسوع در جواب آن ها گفت: بسیاری به نام من خواهند آمد و مدعی خواهند شد که مسیحند و افراد بسیاری را گمراه خواهند کرد؛ وقتی خبر جنگ ها به شما برسد، ناراحت نشوید، چون از آن گریزی نیست و پایان ندارد، زیرا ممالک و ملت ها علیه یکدیگر قیام می کنند و در جاهایی زلزله و قحطی و آشوب روی می دهد، این آغاز دردها خواهد بود، به خودتان بنگرید، آن ها شما را به زندان می افکنند و در اجتماع و ملأعام شما را می زنند و شما به خاطر من در برابر حکّام می ایستید … .
وقتی خرابی هایی را که دانیال نبی از آن خبر داده، که کر آن ها شایسته نیست، ببینید، یهودیها باید به کوه بگریزند و کسانی که بیرون خانه ها هستند برای برداشتن چیزی وارد خانه ها نشوند و آنان که در کوچه و بازارند، برای برداشتن لباس خود نباید برگردند؛ در آن روزگار وای بر زنان حامله و کودکان شیرخوار و … .
در این هنگام اگر کسی به شما بگوید: “مسیح این جا یا آنجاست” باور نکنید، چون مسیح ها و پیامبران دروغین سر برخواهند داشت و آیات و عجایب خواهند آورد تا اگر بتوانند یاران خاص مرا نیز گمراه کنند؛ پس به هوش باشید و بدانید که من می گذرم و شما را از همه چیز با خبر کردم». (18)
عقیده به منجی و رهایی بخش، مختص مسیحیت نیست، بلکه همه آیین ها بر آن تصریح کرده اند و علاوه بر آن، همه مسیحیان به آن معتقدند؛ ویل دورانت می گوید: « عقیده مشترکی که مسیحان سراسر جهان، متفقاً به آن ایمان دارند این است که مسیح، فرزند خداست و برخواهد گشت تا بر زمین فرمان براند و هر کس به او ایمان آورد، از نعمت های جاودانه آخرت بهره مند خواهد شد». (19)

نظریه مصلح در ادیان غیر آسمانی
ادیان و عقاید ساختگی و غیر وحیانی یا مشکوک، از این عقیده برکنار نمانده اند. شاید در نتیجه خلأ اعتقادی آنان، نوعی خیال پردازی و افسانه سازی بر ایمان به مصلح جهانی سایه افکنده است. بنابراین، اگرچه متولیان یهود و مسیحیت، در تحریف و قلب حقایق کوشیده اند، گاهی ناگزیر شده اند بعضی از نشانه های حقیق را که پیامبرانشان آورده اند، نقل کنند. اما ادیان غیر الهی این اندیشه را با نوعی اسطوره پردازی آمیخته اند؛ به گونه ای که کار به جایی رسیده بود که وقتی در تشییع و کفن و دفن جنازه ای شرکت می کردند، بر آن بودند که او روزی برخواهد گشت تا آن ها را نجات دهد و توصیفات عجیب و غریبی به مردگان نسبت می دادند. بودایی ها معتقد بودند که بودا فرزند خداست و بشریت را از درد و رنج نجات خواهد داد و او دوباره به دنیا بر می گردد تا عدل و داد را، بنا به تعبیر آنان گسترش دهد.
زردشتیان نیز به بازگشت «بهرام شاه» و مجوس به بازگشت «ارشیدوا» و اسپانیایی ها به بازگشت پادشاهشان «رودریک» و مغولان به بازگشت چنگیزخان اعتقاد دارند؛ چینی ها و مصریان باستان نیز از این عقیده برکنار نمانده اند. (20)
بنابراین، این اندیشه از گذشته های دور، ذهن بشر را در تسخیر خود داشته تا در شرایط سخت که انسان ها در گوشه و کنار جهان گرفتار ستم و طغیان جباران می شده اند، آرام بخش آلام آنان باشد.

نظریه مصلح از دیدگاه فلاسفه و علمای غیر مسلمان
فلاسفه و اندیشمندان و صاحب نظران زنده هر جامعه، زبان گویای احساسات و عواطف عامه به شمار می روند و می توانند احساسات مردم را متناسب با حجم حقیقی و نقش متداول آن ها بیان کنند. عواطف و احساسات مردم بیانگر روحیات و اندیشه آن هاست. اما مردم، خود از نوشتن و بیان آن ها در قالب الفاظ درست، که نسل های بعدی بتوانند آن ها را بخوانند و دریابند، عاجزند. یکی از عقایدی که فلاسفه ابراز می کنند و علما بر آن تصریح دارند، اعتقاد به مُنجی و مصلح جهانی است. برتراند راسل، فیلسوف انگلیسی می گوید: « عالم در انتظار مصلحی است که جهان را متحد کند و زیر یک پرچم و شعار واحد درآورد». (21)
اینشتین، صاحب نظریه نسبیت می گوید: «روزی که تمام دنیا به صلح و صفا دست یابند و مردم دوستدار هم باشند، دور نیست». (22)
برنارد شاو، فیلسوف انگلیسی در کتاب انسان و سوپرمن به این عقیده اشاره کرده است، عباس محمود عقاد در شرح آن می گوید: « بر ما روشن است که وجود اَبَر مردی که برنارد شاو از او سخن گفته، ناممکن نیست و دعوت شاو به چنین کسی عاری از حقیقت نیست». (23)
همه این تصریحات، گواه نفوذ این عقیده در افکار و روحیات انسان هاست.
تا این جا روشن شد که این عقیده در ادیان پیشین پذیرفته شده یا در متون بسیاری آمده است، ولی در ترجمه آن متون، حق مطلب ادا نشده و در ارائه آن، جانب امانت رعایت نگردیده است و این غیر از قلب و تحریف مطلب است که در منابع سایر ادیان فراوان است.
بنابراین، اندیشه مصلح و اصلاح گری، فکر جدیدی نیست که اسلام مطرح کرده باشد، بلکه ریشه در اعماق تاریخ دارد و برخاسته از فطرت بشریت دوستدار صلح و عدالت و گریزان از ظلم و طغیان است.
——————————————-

پی نوشت ها :
1- القصص، 5 – 6.
2- المسیح و الدجال، ص 379 – 380 .
3- سفر رؤیا، ج 13، ص 3.
4- همان، ج 13، ص 5 .
5- همان، ج 13، ص 13 .
6- سفر التکوین، ج 17، ص 20 .
7- هدایه الحیاری فی اجوبه الیهود و النصاری، ص 133.
8- یَسّی (به معنای قوی) پدر داود نبی و نوه راعوت که نسبت وی در عهد قدیم دو بار آمده است (قاموس کتاب مقدّس، ذیل یسی).
9- اشعیاء الاصحاح الحادی عشر.
10- قصه الدیانات، ص 376.
11- همان جا.
12- اسرائیل و تلمود، ص 60 .
13- المسیح فی القرآن و التواره و الانجیل، ص 533 .
14- انجیل یوحنا، ص 25 – 28 .
15- انجیل لوقا، ج 21، ص 26 .
16- انجیل متی، «الاصلاح 24»، آیه 29 .
17- همان، «الاصلاح 34»، آیه 44 .
18- انجیل مرقس، «الاصلاح 13»، آیه 3 .
19- المسیح فی القرآن و التواره و الانجیل، ص 533 .
20- الامامه و قائم القیامه، ص 27 .
21- حقیقه الاعتقاد بالامام المهدی المنتظر، ص 74 .
22- همان جا.
23- برنارد شاو، ص 134 – 135.
منبع :الحسنی، سید نذیر یحیی، 1389،مصلح جهانی، ابراهیم خاکپور و سید محمد صالحی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول.
نویسنده: سید نذیر یحیی الحسنی
مترجمان: ابراهیم خاکپور و سید محمد صالحی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید