شرح دعای ششم صحیفه سجادیه

شرح دعای ششم صحیفه سجادیه

الحمدلله الذی خلق اللیل و النهار بقوته، و میز بینهما بقدرته و جعل لکل واحد منهما حدا محدودا و امدا ممدودا یولج کل واحد منهما فی صاحبه و یولج صاحبه فیه، بتقدیر منه للعباد فیما یغذوهم به و ینشئهم علیه، فخلق لهم اللیل لیسکنوا فیه من حرکات التعب و نهضات النصب و جعله لباسا لیلبسوا من راحته و منامه فیکون ذلک لهم جماما و قوه و لینالوا به لذه و شهوه.
و خلق لهم النهار مبصرا لیبتغوا فیه من فضله، و لیتسببوا الی رزقه، و یسرحوا فی ارضه طلبا لما فیه نیل العاجل من دنیاهم، و درک الآجل فی اخریهم.
بکل ذلک یصلح شانهم، و یبلو اخبارهم، و ینظر کیف هم فی اوقات طاعته ؛ و منازل فروضه و مواقع احکامه لیجزی الذین اساؤ ا بما عملوا و یجزی الذین احسنوا بالحسنی.
اللهم فلک الحمد علی ما فلقت لنا من الاصباح، و متعتنا به من ضو النهار، و بصرتنا من مطالب الاقوات، و وقیتنا فیه من طوارق الآفات.
اصبحنا و اصبحت الاشیا کلها بجملتها لک، سمائها و ارضها، و ما بثثت فی کل واحد منهما، ساکنه و متحرکه، و مقیمه و شاخصه، و ما علا فی الهوا و ما کن تحت الثری.
اصبحنا فی قبضتک، یحوینا ملکک و سلطانک، و تضمنا مشیتک و نتصرف عن امرک، و نتقلب فی تدبیرک، لیس لنا من الامر الا ما قضیت، و لا من الخیر الا ما اعطیت.
و هذا یوم حادث جدید، و هو علینا شاهد عتید، ان احسنا و دعنا بحمد، و ان اسانا فارقنا بذم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد، و ارزقنا حسن مصاحبته، و اعصمنا من سو مفارقته بارتکاب جریره، او اقتراف صغیره او کبیره.
و اجزل لنا فیه من الحسنات، و اخلنا فیه من السیئات، و املا لنا ما بین طرفیه حمدا و شکرا و اجرا و ذخرا و فضلا و احسانا.
اللهم یسر علی الکرام الکاتبین مؤ ونتنا و املا لنا من حسناتنا صحائفنا، و لا تخزنا عندهم بسو اعمالنا.
اللهم اجعل لنا فی کل ساعه من ساعاته حظا من عبادک، و نصیبا من شکرک، و شاهد صدق من ملائکتک.
اللهم صل علی محمد و آله، و احفظنا من بین ایدینا، و من خلقنا و عن ایماننا و عن شمائلنا، و من جمیع نواحینا، حفظا عاصما من معصیتک، هادیا الی طاعتک، مستعملا لمحبتک.
اللهم صل علی محمد و آل محمد، و وفقنا فی یومنا هذا، و لیلتنا هذه، و فی جمیع ایامنا؛ لاستعمال الخیر و هجران الشر، و شکر النعم و اتباع السنن، و مجانبه البدع و الامر بالمعروف و النهی عن المنکر، و حیاطه الاسلام و انتقاص الباطل و اذلاله، و نصره الحق و اعزازه، و ارشاد الضال و معاونه الضعیف و ادارک اللهیف.
اللهم صل علی محمد و آله، و اجعله ایمن یوم عهدناه، و افضل صاحب صحبناه، و خیر وقت ظللنا فیه.
و اجعلنا من ارضی من مر علیه اللیل و النهار من جمله خلقک، اشکرهم لما اولیت من نعمک و اقومهم بما شرعت من شرائعک، و اوقفهم عما حذرت من نهیک.
اللهم انی اشهدک و کفی بک شهیدا، و اشهد سمائک و ارضک، و من اسکنتهما من ملائکتک و سائر خلقک، فی یومی هذا و ساعتی هذه و لیلتی هذه، و مستقری هذا، انی اشهد انک انت الله الذی لا اله الا انت قائم بالقسط، عدل فی الحکم، رؤ وف بالعباد، مالک الملک، رحیم بالخلق.
و ان محمدا عبدک و رسولک، و خیرتک من خلقک، حملته رسالتک فاداها، و امرته بالنصح لامته فنصح لها.
اللهم صل علی محمد و آله، اکثر ما صلیت علی احد من خلقک، و آته عنا افضل ما آتیت احدا من عبادک و اجزه عنا افضل و اکرم ما جزیت احدا من انبیائک عن امته.
انک انت المنان ؛ بالجسیم، الغافر للعظیم، و انت ارحم من کل رحیم، فصل علی محمد و آله الطیبین الطاهرین الاخبار الانجبین.
فراز اول
الحمدلله الذی خلق اللیل و النهار بقوته، و میز بینهما بقدرته و جعل لکل واحد منهما حدا محدودا و امدا ممدودا یولج کل واحد منهما فی صاحبه و یولج صاحبه فیه، بتقدیر منه للعباد فیما بغذوهم به و ینشئهم علیه، فخلق لهم اللیل لیسکنوا فیه من حرکات التعب و نهضات النصب و جعله لباسا لیلبسوا من راحته و منامه فیکون ذلک لهم جماما و قوه و لینالوا به لذه و شهوه. حمد خدایی را که شب و روز را به قدرت خود آفرید و هر یک را از دیگری ممتاز ساخت و برای هر یک حد خاصی را معلوم ساخت و مدت معینی را تعیین فرمود و در فصول مختلف مدتی از روز را با شب جابجا می کند؛ یعنی در زمستان از روز می کاهد و به شب اضافه کند و در تابستان از شب کاسته و به روز می افزاید و این خود تقدیری الهی است که در تغذیه مناسب و پرورش بندگان ضروری است ؛ پس خلقت شب تعب و رنج روز را آرامش می دهد و هم چنان پوشش آرام بخشی است که براحتی می خوابند و موجب رفع خستگی و بازیافت قدرت از دست رفته است و بدان وسیله نیز به لذایذ و خواسته های خود می رسند.
شرح:
امام علیه السلام در این دعا قدرت خداوند متعال و رابطه مستقیم او با جهان آفرینش را بیان کرده و جملگی موجودات را در پناه قدرت و عظمت خداوند می داند.
گاهی از زبان بعضی دانشمندان این توهم خام مطرح می شود که پیشرفت علم و کشف روابط موجودات و قوانین جاری در طبیعت کافی است و دیگر روی آوردن به مذهب مفید نیست ؛ زیرا همه چیز را می دانیم و تنها در محیط مسجد و محراب و مراکز دینی است که باید خدا را خواند و خدا و دستورات او را باید در چهارچوب مساجد و کلیساها محصور نمود. امام علیه السلام این توهم را مردود می داند. این گونه فکر کردن در واقع محدود و کوچک بودن فکر و ذهن آنان را نشان می دهد نه واقعیت عالم را در یک کشف طبیعی آنچه را یک محقق به دست می آورد آیه ای از آیات حضرت حق است. و چه بسیار رازهای عظیم که در کتاب آفرینش موجود است و بشر قرنی پس از قرنها سطری از اوراق این کتاب را در می یابد.
دعاهایی که از حضرات معصومین به ما رسیده است با روایات فرق مهمی دارد؛ زیرا در دعای مخاطب فقط خداست و معصوم با تمام حقیقت در آن تجلی کرده، و حقایق و معارف بسیار زیادی را در آن به ودیعه گذارده است.
دعاها در بردارنده رازهای زیادی هستند و بر محققان است که در کشف این معارف بکوشند اما در روایات مطلب به گونه ای دیگر است ؛ زیرا محدوده فهم مخاطب بکوشند که شخص راوی است، حتما در جواب ملحوظ گردیده است حضرات معصومین با زبان دعا حقایق بسیاری را برای امت خود بازگو کرده اند که با روش های علمی و فلسفی فرق بسیار دارد؛ مثلا در فلسفه و همینطور بسیاری از علوم رسمی و متداول در مراکز علمی، فعل و انفعال ها و علل و معول های بسیاری را می بینید که هر یک بجای خود دارای اثری خاص است و تمامی فرایندهای علمی را در ارتباط با همان فعل و انفعال ها می بینید. یک فیلسوف الهی نیز وسایط را بر حسب چهارچوب فلسفی خود مؤ ثر می داند، ولی در مکتب دعا کل آن وسایط و فعل و انفعال ها و پیدایش طبایع موجود را در جای خود صحیح دانسته، اما استقلال در تاثیر را از آن ها می گیرد و تاثیر علت و مؤ ثریت تمام مؤ ثرها را مخلوق خدا می داند و به صاحب اصلی که خداست نسبت داده و حکومت مطلق بر عالم را از آن یگانه ای متعال که هیچ گونه حدی و نقصی بر او حاکم نیست می داند؛ یعنی به طور دقیق تصویر می کند که هستی را خدا آفریده و آثار هستی را قائم به خواست او می داند.
البته در میان علوم مختلف تنها عرفان نظری است که رابطه بین مخلوق و خالق را بدون واسطه دیده و هر چیزی را همانند جدول هایی که دارای ارتباطی تنگاتنگ با اقیانوس عظیم است و همه از آن نشات گرفته و عاقبت هم به طرف آن برمی گردد در رابطه مستقیم با مبدا می داند و بر آن باور است که هر موجودی دارای وجهی خاص بوده که به واسطه آن وجه خاص با خدای متعال مرتبط است.
در نامه ای که دکارت فرانسوی به یکی از دوستان خود به نام مرسن می نویسد، از رمز بسیار جالبی پرده برداشته و می گوید: حقایق ریاضی که شما آن را ازلی و ابدی می خوانید، جملگی را خداوند مقرر کرده است و آن ها مانند تمام مخلوقات دیگر تابع خداوند هستند و قول به اینکه این حقایق تابع خدا نیست، مثل این است که خداوند بزرگ را همانند خدایان یونان تابع قضا و قدر سابق و سلسله امور دیگر بدانیم – خواهش می کنیم بیم نداشته باشید از این که همه جا بگویید و منتشر کنید که خداوند همانند امپراطوری که قوانین را در مملکت برقرار می سازد و مملکت را با آن قوانین مدیریت کند – تمام قوانین طبیعی و ریاضی را نیز او در این عالم برقرار کرده است و اگر به شما بگویند که آیا خداوند می تواند قوانین خود را همانند حکمرانان تغییر دهد؟
در جواب بگویید آری چنین است اگر اراده خداوند تغییر کند او نیز تغییر خواهد کرد، خواهند گفت که ما این حقایق و قوانین را نامتغیر می دانیم. جواب گویید که من هم معتقدم اراده خدا لایتغیر است که این قوانین لایتغیر است و اگر خدا بخواهد هر کاری می تواند بکند و ما آنقدر دانسته ایم که خداوند قادر است آنچه را ما می فهمیم انجام دهد و نمی توانیم بگوییم آنچه را ما نمی فهمیم او نمی تواند انجام دهد؛ زیرا این یک گستاخی و ادعای بی دلیل است که ما دامنه تخیل خود را به اندازه وسعت قلمرو الهی بدانیم.[1] پس خداست که فعال لما یرید است و تمامی آزمایشگاه ها و مراکز علمی عمیق عالم گواه نظام توحیدی و بازگو کننده عظمت صنع و تصویر کننده ی حکمت و تدبیر حضرت حق متعال است.


[1] . در اینجا مضمون نامه دکارت را آورده ایم و عزیزان می توانند برای اطلاع بیشتر از مضمون نامه به فلسفه عمومی، یا ما بعد الطبیبه پل فوکلیه ص 204 و 205 مراجعه فرمایند.
@#@
و لذا امام علیه السلام فرمود: و جعل لکل واحد منها حدا محدودا و امدا معدودا. و برای هر یک از شب و روز حد و مدت معینی قرار داد. تنظیم حرکات و گردش افلاک بر حسب شرایط زندگی آدمی است، بدان معنی که اگر شب طولانی تر می بود، خستگی آور می شد، چنان که اگر روز نیز طولانی تر می شد انسان فوق توان خود تلاش می کرد که در این صورت برای بقا نوع مضر بود و لذا هر یک از شب و روز را محدود و آن ها را از همدیگر متمایز کرد گذشته از آنکه در این تنوع ها و پدیده ها اسراری است که خود حکمت های مهمی در برداشته که باید فکر کرد و بهره برد.
و با اشاره به همین حکمت امام معصوم علیه السلام در فراز دیگری فرمود:
یولج کل واحد منهما فی صاحبه، و یولج صاحبه فیه بتقدیر منه للعباد فیما یغذوهم به و ینشئهم علیه ؛ در تمام طول سال شب و روزگاه کوتاه و گاهی ممتد می شود و پیوسته در این نوسان هر یک با حساب دقیقی به جای دیگری گمارده می شود و در این شب و روز بسیاری از امور بندگان تقدیر و اندازه گیری شده و پرورش بندگان نیز انجام می پذیرد.
آنچه از جملات اخیر امام در این فراز از دعا بدست می آید آن است که خلقت شب و روز و کوتاه شدن شب و ممتد گردیدن آن و یا بالعکس در موجود شدن و روزی گرفتن بندگان تاثیر تمام دارد.
خداوند متعال در آیه 10 سوره فصلت می فرماید: و قدر اوقاتها فی اربعه ایام خداوند روزی مخلوقات را در چهار دوره – که فصول اربعه است – تقدیر فرمود. در این فصول چهارگانه گاهی قوس شب از دو طرف روز را پیوسته می کاهد تا به کوتاهترین زمان خود می رسد و گاهی قوس روز از دو طرف شب را احاطه کرده و از آن می کاهد و این جریان با حرکات شمالی و جنوبی خورشید انجام گرفته که در هر یک از رفت و برگشت خورشید دو فصل طی می شود که در مجموع رفت و برگشت شمالی و جنوبی آن چهار فصل بر حسب آنچه ظاهر محسوس است انجام می پذیرد و این فرمایش امام سجاد علیه السلام یولج کل واحد منهما فی صاحبه تا آنجا که می فرماید: بتقدیر منه للعباد فیما یغذوهم و ینشئهم علیه مضمون همین آیه شریف است.
در حقیقت اندازه گیری روز و شب و پرورش بندگان در این چهار فصل انجام می گیرد و فراز دعا به طرز جالبی جریان پرورش انسان ها را تصویر فرموده است.
فخلق لهم اللیل لیسکنوا فیه من حرکات التعب، و نهضات النصب، و جعله لباسا لیلبسوا من راحته و منامه، فیکون ذلک لهم جماما و قوه، و لینالوا به لذه و شهوه.
البته این قسمت از دعا در خواص شب است، ولی فراز قبل مربوط به اختلاف زمان در شب و روز می باشد.
امام علیه السلام در این قسمت از دعا به چند چیز که از مهمترین مسایل در زندگی بشر می باشد اشاره می فرماید که هر یک در جای خود از اصولی ترین مسایل زندگی بشری است.
1 – از جنب و جوش های خسته کننده و دشواری های روز بیارامند؛
2 – گویی لباسی از آرامش به آنان پوشانیده که آسایش پیدا کنند و نیروی از دست رفته را مجددا باز یابند و نیز در پناه آن، خوشی و لذت در کام آنان فرو ریزد.
در آیه شریفه نیز می فرماید: و هو الذی جعل لکم اللیل لباسا و تشبیه شب به لباس به جهت تاریکی آن است که خود نوعی پوشش دارای آرامش و لذت است.
و کلمه شهوت در این فراز به معنی غرایز جنسی نیست، بلکه به معنی هرگونه میل و رغبتی است که طبع انسان را به آن راغب است.
فراز دوم
و خلق لهم النهار مبصرا لیبتغوا فیه من فضله، و لیتسببوا الی رزقه، و یسرحوا فی ارضه طلبا لما فیه نیل العاجل من دنیاهم، و درک الآجل فی اخریهم. و روز را برای ایشان روشن آفرید تا از (روشنایی ) آن استفاده کنند در زمین گردش نموده و فضل و احسان خدا را طلب کنند و در تامین دنیا و آخرت خود بکوشند.
شرح:
خداوند متعال می فرماید: جعل لکم اللیل و النهار لتسکنوا فیه و لتبتغوا من فضله[1] (خداوند) برای شما شب و روز را قرار داد تا در آن (شب ) بیارامید و (در روز) از فضل الهی بهره برداری نمایید.
در این فراز از دعا نکات بسیار جالبی وجود دارد که – به طور اجمال – به آنها اشاره می کنیم:
1 – آنچه را انسان در روز کسب کند، جملگی فضلی است که خداوند عنایت فرموده و هرگز نباید آن را به خود نسبت داد؛ زیرا مثلا کشاورزی که توهم می کند او رنج برده و باغ را به ثمر رسانده باید بداند که هزاران هزار علل و اسباب با یکدیگر درگیرند تا کمترین و ساده ترین موجودی که مورد عنایت و توجه نیست، پیدا شود، چه رسد به پیدایش یک خوشه گندم و یا یک حبه از دانه های نباتی و یا میوه جات که اگر فضل و لطف الهی نبود کشاورز یک برگ را نیز نمی توانست با زحمت تمام عمر به دست آورد.
شاید بعضی توهم کنند که مثلا آزمایشگاه ها قادر به تجزیه و ترکیب هستند و چه بسا بتوانند الگو برداشته و بعضی از فرآورده ها را بطور مشابه بسازند، ولی این توهم، اشتباهی بسیار روشن است ؛ زیرا اولا: ایشان الگو را از خارج برداشته و ثانیا: از مواردی که مخلوق الهی است استفاده کرده اند و نیز خواص عناصر که در ساخت و سازها نقش دارد، فقط به اذن الهی پیدا شده و در دعای سمات اشاره به همین فرازها آمده است و بحکمتک التی صنعت بها العجائب و خلقت بها الظلمه و جعلتها لیلا و جعلت اللیل سکنا و خقلت بها النور و جعلته نهارا و جعلت النهار نشورا مبصرا ؛
یعنی خدایا (درخواست می کنم ) به حکمت تو که عجایب را آفریده و ظلمت را نیز که سبب پیدایش شب شد و شب را موجب آرامش (آدمیان ) قرار دادی و به حکمت خود نور را نیز خلق فرموده و آن را آماده برای حرکت و فعالیت انسان ها قرار دادی.
2 – اسلام به طور دقیق و هماهنگ با نظام تکوینی عالم، زندگی طبیعی انسان ها را مورد دقت قرار داده، ولی به او هشدار داده که در ادامه زندگی طبیعی او گونه ای دیگر از حیات انسانی قرار دارد که در امتداد حیات طبیعی او و غیر متناهی است و آن حیات غیر متناهی پیوندی ناگسستنی با حیات طبیعی او دارد.
اسلام نظام تعاون را در زندگی انسان از نظر دور نداشته و بشر را مکلف به هماهنگی با دستگاه طبیعی آفرینش کرده است، به طوری که هرگز به کسانی که دنیا را با معیارهایش نادیده گرفته و می خواهند یکباره به سوی آخرت حرکت کنند، نظر مثبت ندارد و رهبانیت و کناره گیری از مردم در زندگی اجتماعی را حرام می داند.
چنان که حرص زدن و فرو رفتن در دنیا و فراموش کردن آیین آخرت را نیز جایز نمی داند و حریصان و بی دینان را بندگان طاغوت و شر الدواب (بدترین جنبندگان ) می خواند.
پس از دیدگاه اسلام دنیا و آخرت هر دو مورد لحاظ بوده و باید مورد توجه قرار گیرند و اگر دین ما را به اعتدال و صراط مستقیم دعوت نموده معنای آن همین است و روش انبیا علیهم السلام در زندگی چنین بوده است.
فراز سوم
بکل ذلک یصلح شانهم، و یبلو اخبارهم، و ینظر کیف هم فی اوقات طاعته ؛ و منازل فروضه و مواقع احکامه لیجزی الذین اساوا بما عملوا و یجزی الذین احسنوا بالحسنی خداوند متعال با این تدابیر (خلق شب و روز و فصول چهارگانه و کوتاه و بلند شدن روزها و شب ها و آسایش شب و فعالیت روز) زندگی مردم را سامان می دهد و رفتار و کردار آنان را می آزماید که اینان در اوقاتی که طاعت الهی واجب است و مواردی که می بایست به تکالیف عمل کنند و امتثال امر نمایند و در مورد احکام الهی که باید اهمیت به آنها دهند، چگونه عمل می نمایند، بنابراین تمامی این اعمال زیر نظر دقیق خداوند است تا نیکوکاران را به پاداش و بدکاران را به کیفر رساند.
شرح:
نکته اساسی و قابل توجه این است که زیبایی های جهان، کشش و جذابیت فراوانی دارد و در عین حال عمل به تکالیف و وظایف بندگی نیز در موارد فراوانی در مقابل این جذابیت چشم گیر قرار گرفته و انسان را دعوت به خود نباختن می کند و نفس اماره و شیطان نیز با وسوسه های فراوان زمینه روی گردانی از تکالیف را فراهم می کنند، لذا در این میدان وسیع عقل و نفس پیوسته به مبارزه با یکدیگر می پردازند و پیروز این میدان می بایست مستمرا اعتدال را حفظ کند. پیروزی بر این دو حریف ؛ یعنی (شیطان و نفس اماره ) که در صدد لغزاندن انسان هستند مقاومت پیوسته ای را می طلبد و رشد و تکامل انسان نیز در گروهمان مقاومت است و اگر انسان در این میدان رقابت موفق شود به عالی ترین مقامات واصل می گردد و از قضا یکی از اسرار خلقت شیطان و نفس اماره همین پیدایش رقابت و پیگیری مقاومت انسان است. از این رو این کشمکش قهرمانی می سازد که جایگاه او مرتبه ای بلند خواهد بود تا مقاماتی را طی کند که مورد حسرت فرشتگان قرار گیرد.
و راستی انسان در این مسابقه چه قدر باید مراقب باشد که نلغزد و نبازد و شکست نخورد که شکست خوردن او مساوی با هدر دادن تمام وجود خود باختن همه هستی خویش است، چون ارزش هر فرد در حد باورها و اعتقادات اوست.
به قول مولوی:
ای برادر تو همه اندیشه ای
ما بقی خود استخوان و ریشه ای
نکته دیگری که از این فراز بلند دعا استفاده می شود آن است که دنیا مرکز آزمایش و امتحان است و هر کس می تواند در این مدت محدود آخرت خود را ساخته و در جاودانگی هستی، موطن و مرتبه خود را مشخص می کند و انسان در دنیا همانگونه که دلخواه اوست عمل می کند و در انتخاب آزاد است، ولی باید بداند که هر یک از اعمال او همانند مصالح ساختمان که پی و بنا آن را می سازد، روش های آینده جاودان ما را نیز می سازد، لذا به طور دقیق می توان گفت: هر کس در آخرین دم که از این جهان رخت بر می بندد وجود او ادغام شده مجموعه اعمال اوست و تراکم اعمال و رفتار او یا مناسب با حشر ملائکه و فرشتگان است یا آنکه آتشگیره ای برای جهنم خواهد بود و به طور طبیعی هر فردی در جایگاه مناسب خود قرار خواهد گرفت بدون آن که مورد کمترین ستمی قرار گیرد.[1] . قصص، 73.
@#@
لیجزی الذین اساؤ بما عملوا و یجزی الذین احسنوا بالحسنی[1] تا آنکه کیفر دهد کسانی را که (اعمال ) بد کرده اند به سبب اعمالشان و پاداش دهد نیکوکاران را به سبب نیکویی شان.
فراز چهارم
اللهم فلک الحمد علی ما فلقت لنا من الاصباح، و متعتنا به من ضو النهار، و بصرتنا من مطالب الاقوات، و وقیتنا فیه من طوارق الآفات. بار پروردگارا سپاس فقط تو را است که با شکافتن و شکستن ظلمات، صبح را به ما مرحمت فرمودی و ما را از نعمت روشنایی روز بهره مند ساختی، و به ما آگاهی دادی که چگونه و از کجا به رزق و روزی دست یابیم و در تهیه ی حوایج زندگی ما را از آفات و حوادث و بلاها حفظ کردی.
شرح:
خداوند متعال آن چنان توانا است که بر حسب حکمت دقیق شب و روز را آفرید و هر یک را از دیگری ممتاز ساخت و پیوسته آن دو را با تغییر بسیار جالبی – در فصول مختلف – گاه از آن ها می کاست و گاهی می افزود.
و شب را برای آرامش و روز را برای فعالیت قرار داد؛ پس جمیع ستایش ها تو را است ای خداوند بزرگ که تمام کارهای تو بر میزان حکمت است.
و نیز حمد تو را سزاست که صبح را آفریدی و از ضو روز بهره مندمان ساختی.
در زبان عرب بین ضو و نور تفاوت وجود دارد و از ضو به روشنایی حاصل از منبع نور گفته می شود حال آن که نور مربوط به روشنایی چیزی است که آن را از دیگری گرفته است ؛ همانند خورشید و ماه و لذا در دعای سمات آمده است و خلقت بها الشمس و جعلت الشمس ضیا و خلقت بها القمر و جعلت القمر نورا.
بعنی خداوندا به حکمت خود خورشید را خلق کردی و آن را ضیا قرار دادی، و به حکمت خود ماه را آفریدی و آن را نور قرار دادی ؛ پس نور را به قمر و ضیا را به خورشید نسبت داده است.
در این فراز از دعا امام علیه السلام به دو نکته مهم اشاره فرموده است: 1. خدای تعالی آگاهی می دهد که انسان ها قوت و رزق خود را چگونه و از کجا تهیه کنند. شاید در ایتدا این مساله ساده جلوه کند که انسان ها با کشت و زرع، قوت لازم را از زمین تحصیل می کنند، ولی باید دانست که تکرار یک واقعیت هر چند مهم باشد، موجب می شود که ما آن را ساده توهم کنیم، ولی اگر به حوبی دقت کنیم، می دانیم که اولا: خداوند متعال آنچه را نیاز واقعی انسان است در مهد زمین قرار داده و به انسان ها کیفیت به دست آوردن آنها را آموخته ثانیا: بین نیازهای انسان با استعدادی که در مزارع، معادن در پرورش نباتات، گیاهان و دانه ها و میوه ها است تطابق بسیار جالبی وجود دارد. در زمین محصولات طبیعی از حد و حصر بیرون بوده و جملگی به وسیله تجربیات انسانها است که به تعلیم الهی تحصیل می گردد. ثالثا: کیفیت ترکیب و تهیه غذاهای متنوع از ابتکاراتی است – که جملگی را – در دستگاه آفرینش تعلیم یافته ایم. خداوند متعال فکر و تدبیر مناسب به ما عنایت کرد و طبیعت عالم را مطابق با الگوی حاجات ما به طور بسیار دقیق تنظیم فرمود.
2 – خداوند ما را از حوادث و بلاهای گوناگون و اصطکاک ها که طبیعی نظام خاکی عالم است حفظ فرمود، چنان که در آیات کریمه قرآن به این مضمون نیز اشاره فرموده و در سوره لقمان می فرماید:
و جعلنا فیها رواسی ان تمیدبکم[2] در زمین کوه هایی را قرار دادیم که مبادا زمین به اضطراب در آید و امن و امان شما را به خطر افکند و نیز در سوره نبا فرمود: والجبال اوتادا[3] یعنی کوه ها را در زمین همانند میخ ‌های بسیار بزرگ و قوی کوبیدیم تا آن که زمین را آرام نگه دارد.
از آیات فوق معلوم می شود که بین قرار دادن کوه ها و (ایمنی از حرکت زمین و زلزله ها) رابطه خاصی است ؛ چون گاه در اثر بخارات و گازهای تحت الارضی که از گسل ها خارج می شود زمین به شدت می لرزد.
و گاه در اثر باران های بسیار و پیاپی که می آید و در زمین فرو می رود در عمقی خاص به پوسته ای فشرده و محکم می رسد که آب از آن عبور نمی کند و با تراکم آب و جریان آن، قسمتی از خاک ها به طرف سرآشیبی قرار گرفته و سطح عمده ای از پوسته ظاهری زمین به حرکت در می آید که در این صورت وجود کوه ها از این گونه حرکات نیز جلوگیری کرده و گاهی آب ها را در دل خود جای داده و به صورت چشمه های خروشان ظاهر می گردد.
و نیز گازهای واقع در اطراف کره زمین سنگ های فضایی را که دارای حرکتی بسیار سریع هستند، محترق کرده و از فرود آمدن آن که بس خطرناک و سهمگین است جلوگیری می کنند.
و نیز چه بسیار ویروس ها و موجودات بسیار کوچک خارج از دید هستند که اگر از سرعت رشد آنها جلوگیری نشود، نسل انسانی را تهدید می کنند. البته این ویروس ها به وسیله ویروس های دیگری که برای زندگی انسان ها نافع هستند کنترل گشته و از نفوذ آنها جلوگیری می شود.
و یا بنی الجان که موجوداتی قوی و خارج از دید هستند و در این جهان نیز زندگی خاص خود را دارند، هرگز اجازه نخواهند داشت که از حد خود تجاوز کرده و برای انسان ها ایجاد مزاحمت کنند. حضرت امام سجاد علیه السلام در این فراز از دعا خدای متعال را سپاس کرد که از جملگی این سلسله از تهاجمات و آنچه را که کسی نمی داند و آن بزرگوار می داند، ما را در این جهان محفوظ داشته است و راستی برای انهدام نسل انسانها کافی بود که ویروس های مضر را بدون هیچ مانعی بر ما مسلط می کرد، مثلا در دریاها آبزی های بسیار ریز هستند و هر یک در هر 24 ساعت، 25 لبتر آب دریا را تصفیه می کنند که اگر آن ها نبودند و یا یک سلسله فعل و انفعال های شیمیایی دیگری نبود، فقط فضولات حیوانات عظیم الجثه دریایی و یا لاشه مرده آنان دریاها را عفونی می کرد و در کمترین مدت به حیات بشری خاتمه می داد.
فراز پنجم
اصبحنا و اصبحت الاشیا کلها بجملتها لک، سمائها و ارضها، و ما بثثت فی کل واحد منهما، ساکنه و متحرکه، و مقیمه و شاخصه، و ما علا فی الهوا، و ما کن تحت الثری. هستی ما و جملگی کائنات از توست ؛ چه آسمان و زمین و آن چه را در آسمان ها آفریدی و آنچه را در زمین خلق کردی، آن چه که ساکن و پابرجاست و آنچه را که ناآرام و پیوسته در دگرگونی است و آنچه را که در گوشه ای مقیم و یا از نقطه ای به نقطه ای دیگر قرار گیرد و آنچه در بلندای هوا و فضا جا دارد و یا در خاک و گل این عالم مدفون است.
شرح:
مالکیت خداوند متعال نسبت به اشیا و انسان ها از سنخ مالکیت معمول در بین ما مردم نیست ؛ زیرا مالکیت ما امری است اعتباری که عقلا برای آسان زندگی کردن در بین خود اعتبار کرده اند؛ به طوری که با سلب مالکیت از فردی، نسبت به چیز معینی، در خارج چیزی کم و کاست نخواهد شد و آن خود فقط امری وهمی و تعلقی را از دست داده است. ولی ملکیت خداوندی واقعیتی قراردادی نیست، بلکه به گونه ای است که اگر بخواهیم به زبان فلسفه آن را بیان کنیم باید بگوییم: ملکیت او به اضافه اشراقی خواهد بود که فرق بین آن دو، فرق بین اضافه مقولی و اضافه اشراقی است. توضیح آن که اضافه مقولی واقع بین دو طرف است ؛ همانند مالکیت بین مالک و مملوک، ولی اضافه اشراقی یک طرف بیشتر ندارد، همانند آن که مملوک خود را ایجاد و انشا می کند؛ یعنی بین ایجاد کننده و ایجاد شده رابطه ای است که یکی معلول و دیگری علت می باشد و ایجاد شده حالت وابستگی محض به علت داشته و هیچ استقلالی از خود ندارد؛ یعنی وجود او از خداست ؛ پس تمامی مخلوقات هستی خود را از مبدا خود گرفته اند و اگر به جمیع آیات قرآن کریم و مضامین ادعیه دقت کنیم، خواهیم دید که آن صحف مکرمه جملگی دلیل بر این حقیقت است که پدیده ها ربط محض به خدا هستند و تمامی معارف بلندی که علمای برجسته ما در جهان بینی خود دارند، از همین مبادی وحیانی بدست آمده است که گستره هستی و هر چه هست عبارت از کلمات حق و ظهور اسما و صفات حضرت اوست. قرآن کریم می فرماید: ذلک بان الله هو الحق و ان ما یدعون من دونه الباطل.[4] و یعلمون ان الله هو الحق المبین[5] و یحق الحق بکلماته.[6] الحق من ربک فلاتکن من الممترین[7] هو الذی جعل الشمس ضیا و القمر نورا[8] و هو الذی یسیر کم فی البر و البحر[9] ان ربکم الله الذی خلق السموات و الارض[10] و هو الذی مد الارض و جعل فیها رواسی و انهارا و من کل الثمرات جعل فیها زوجین[11] هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا.[12] الله یتوفی الانفس حین موتها[13] و الله لا اله الا هو الحی القیوم[14] یعنی هم مبدا و هم منتهی اوست. از او نشات گرفته ایم، ما و همه پدیده های عالم به طرف او برمی گردیم و قائم به او هستیم هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن
و در دعاها نیز در این زمینه به قرآن کریم اقتدا فرموده اند و گنجینه های معارف بسیار عظیمی را برای نهادهای فکری انسانی به ودیعه گذارده اند.
در دعای صباح می گوید: و اتقن صنع الفلک الدوار فی مقادیر تبرجه[15] و نیز گوید:
من ذایعلم من انت فلایها بک الفت بقدرتک الفرق و فلقت بلطفک الفلق و انرت بکرمک دیاجی الفسق و انهرت المیاه من الصم الصیاخید عذبا و اجاجا و انزلت من المعصرات ما ثجاجا.[16] در دعای کمیل می فرماید: اللهم انی اسئلک برحمتک التی وسعت کل شی.[17] در دعای شب عرفه می فرماید: باسمک الذی رفعت به السموات بلا عمد و سطحت به الارض علی وجه ما جمد[18] و نیز فرموده: باسمک السبوح القدوس، البرهان الذی هو نور علی کل نور و نور من نور، یضیئی منه کل نور[19] و نیز فرموده: اللهم رب الریاح و ماذرت و السما، و ما ظلت و الارض و ما اقلت و الشیاطین و ما اضلت و البحار و ماجرت.[20]
[1] . نجم، 31.
[2] . لقمان، 10.
[3] . نباء، 7.
[4] . لقمان، 30: آن (مظاهر مختلف آفرینش ) به سبب آن است که خداوند متعال (فقط) حق (ثابت ) است و آنچه که از غیر خداوند می خوانند، باطل (پوچ ) است.
[5] . نور، 25: و می دانند به درستی که خداوند حق آشکار است.
[6] . شوری، 24: و ثابت (برقرار) می کند حق را با کلمات خودش
[7] . آل عمران، 60: حق از ناحیه پروردگار توست، پس از تردید کنندگان مباش
[8] . یونس، 5: او آن کسی است که خورشید را روشن و ماه را نورانی قرار داد.
[9] . یونس، 22: او آن کسی است که شما را در خشکی و دریا حرکت می دهد.
[10] . یونس، 3: به درستی که مالک (پروردگار شما خداوند متعال است که آسمانها و زمین را خلق کرد.
[11] . رعد، 3: و او آن کسی است که زمین را گسترانید و در آن کوه ها و نهرها را قرار داد و از هر میوه ای یک زوج در آن (زمین) قرار داد.
[12] . دهر، 1: به تحقیق که روزگاری بر انسان گذشت که او چیز قابل ذکری نبود.
[13] . رعد، 42: خداوند است که در هنگام مرگ جانهای انسانها را به طور کامل می گیرد.
[14] . بقره، 255: خداوند است که هیچ معبودی جز او نیست (خداوند) زنده و نگهدارنده (اشیا).
[15] . و ساختار چرخ گردون را در اندازه (و مقدار) بر جایش محکم ساخت.
[16] . چه کسی است که بداند تو کیستی و از تو نهراسد. با قدرت خود پراکنده ها را جمع کردی و با لطف خود صبح را (از دل شب ) شکافتی و با کرم خود تاریکی های شب را روشن کردی و از سنگ های سخت آب گوارا و تلخ را جاری نمودی و از ابرها آب (باران ) فراوان فرو فرستادی.
[17] . ترجمه دعای کمیل: خدایا من از تو درخواست می کنم به رحمت تو که همه اشیاء عالم را فرا گرفته.
[18] . (درخواست می کنم ) از تو به نام تو که به آن آسمانها را بلند کردی، بدون آنکه ستونی نصب کنی و زمین را بر آب بسته شده گسترش دادی.
[19] . ترجمه قسمتی از دعای شب عرفه: و (درخواست می کنم ) به نام تو که بسیار منزه و بی عیب و آشکار کننده (هر شی ء) است، آنچنان که روشنایی بر هر روشنی است و روشنایی است (نشاءت گرفته ) از روشنایی و هر روشنایی از او روشنایی گرفته است.
[20] . ترجمه قسمتی از دعای شب عرفه: خدایا (ای ) پروردگار بادها و آنچه که پراکنده سازند و آسمان و آنچه بر آن سایه اندازد و زمین و آنچه که بر خود گیرد و شیاطین و آنکه را گمراه سازند و دریاها و آنچه جاری سازند.


@#@
همه چیز در ملکیت خداست و اگر آنی نخواهد همه نیست و نابود می شوند. و اما مساله آسمانها بسیار جالب توجه است آنچه را ما در روزها به صورت سقف موجود نیلگون رنگ دیده ایم واقعیتی جز مجموعه ای از هوا و گازهای مختلف دیگر در قسمت بالاتر ندارد که با تابش نور، به رنگ آبی می نماید؛ همانند آب دریاها و استخرهای بزرگ که اگر به صورت شفاف و صاف باشد در اثر تابش نور هم چنان می نماید که رنگ آن آبی است، در صورتی که آب هیچ گونه رنگی ندارد، بلکه بازتاب نوری بیش نیست.
پس آنچه را به طور نیلگون یافته ایم طبقه اول آسمان نخواهد بود تا که طبقات بعدی فوق آن قرار گرفته باشد.
از آیات قرآن نسبت به مساله آسمانها چنین استفاده می شود که آسمانی که ستاره دارد، آسمان دنیاست و در قرآن کریم آمده است: و لقد زینا السما الدنیا بزینه الکواکب[1] و آسمان های دیگر چنین نیست و البته آن آسمانها به طور طبقات منطبق بر آسمان دنیا نیز نیست.
و غیر از آسمان دنیا، آسمان های دیگری نیز هست که نمی توان آن ها را طبقات فوق قرار داد و یا آن ها را از قبیل اجرام علوی دانست ؛ زیرا اوصافی برای آن آسمانها در آیات و احادیث نقل می شود که امکان ندارد جرم هایی می باشند که بین آن ها نسبت فوقیت و تحتانیت برقرار باشد، بلکه آن ها از یک سنخ وجود دیگر غیر از عالم ماده هستند.
علامه طباطبایی رحمه الله در ذیل آیه شریفه ترجمه: پس آن ها را هفت آسمان قرار داد در دو دوره و امر (دستور) هر آسمان را به آن الهام کرد و ما آسمان دنیا را به زینت ستارگان آراستیم فقضاهن سبع سماوات فی یومین و اوحی فی کل سما امرها و زینا السما الدنیا بمصبابیح
می فرماید:
مراد از آسمان های هفت گانه اجرام علوی نیست ؛ زیرا آسمان های دیگر اقامتگاه ملائکه الله است و ایشان از جایگاه خویش نزول کرده و امر الهی را فرود می آورند و در هر یک از آسمان ها سنخی از ملائکه ساکن هستند و آنان از نوری آفریده شده اند، غیر از نور قابل رؤ یت، و غذای آن ها فقط تسبیح است[2] و یا در آیات و روایات آمده که در آن آسمانها درهایی است که بر روی کفار بسته است و یا از آن آسمانها رزق و روزی و برکات نازل می شود. این قراین جملگی به ما می گوید که آن آسمان ها عوالم خاصی است که ملکوت هستی بوده و از آن ها تعبیر به السموات العلی شده است ؛ بعنی عوالم ملکوتی و محل نزول قرآن و آنچه را هیات کنونی و فضاشناسان و فیزیک دانان شناخته اند؛ یعنی آسمانی که ستارگان و کرات در آن واقع هستند و حاکم بر نظام آنان احکام نظام های مادی است و غیر از سلسله سماواتی است که مرکز ملائکه و یا نزول برکات و رحمت است و صفات این سماوات غیر از خصایص نظام کهکشان ها و منظومه شمسی است.
در نهج البلاغه آمده است که اگر آسمانها در مقابل امر خداوند که فرمود: ائتیا طوعا اوکرها جواب مثبت نمی دادند لما جعلهن موضعا لعرشه و لا مسکنا لملائکته و لا مصعدا للکلم الطیب و العمل الصالح من خلقه.[3] امام سجاد علیه السلام در ادامه می فرماید: و ما بثثت ص کل واحد مشا ساکنه و متحرکه و مقیمه و شاخصه.
از دعا استفاده می شود که در آسمان ها ملائکه ای هستند که مقیم و ثابت می باشند؛ نه ساکن و یاید دانست که بین ساکن و ثابت تفاوت وجود دارد، ساکن می تواند به حرکت درآید ولکن ثابت اینگونه نیست ؛ پس ثابت و مقیم، فوق عالم حرکت هستند.
و در روایات و ادعیه نیز به همین مسایل اشاره شده است که مضمون روایات چنین است فمنهم من هو ساجد ابدا لا یقوم من سجوده لیرکع و منهم من هو راکع ابدا لم ینتصب قط و منهم الصافون بالصلوه بین یدی خالقهم لا یتزایلون.
ترجمه: پس بعضی از آنان همیشه ساجد هستند و سجده را برای رکوع ترک نکنند و بعضی راکع اند هرگز از رکوع به قیام روی نیاورند و بعضی در نماز در محضر خالق خود ایستاده و از این حال منصرف نشوند.
چنان که در نهج البلاغه خطبه اول نیز آمده است ثم فتق ما بین السموات العلی فملاهن اطوارا من الملائکه منهم سجود لا یرکعون و رکوع ینتصبون و الصافون لا یتزایلون.[4] ترجمه: سپس در بین آسمان های بالا امتیازی فراهم آورد و در هر یک عده ی بسیاری از ملائکه هستند که بعضی در سجده بوده و رکوع نکنند و برخی در رکوعند برنخیزند و یا قائم هستند هرگز منصرف نشوند.
و نیز ملائکه ای هستند که در این فراز از دعا از ایشان به شاخص تعبیر شده ؛ یعنی از آسمان نازل شوند و کارهای مختلفی دارند، بعضی موکل بالا بردن ارواح هستند و بعضی اعمال را می نویسند و سپس بالا می برند و بعضی در هنگام نماز بر مؤ منان نازل و واقف بر آن ها هستند و اعمال صالح آن ها را تحت نظر دارند و یا ارزاق و روزی مردم را نازل کنند و نمونه هایی در قرآن کریم آمده: الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه الاتخافوا و لا تحزنوا[5] یا در بعضی جنگ ها ملائکه بر مسلمین نازل می شوند و به ایشان کمک می کردند که در آیه شریفه قرآن می فرماید: پنج هزار ملائکه بر آنان نازل گردید.
یممدکم ربکم بخمسه آلاف من الملائکه مسومین[6] و یا فرموده: تعرج الملائکه و الروح الیه فی یوم کان مقداره خمسین الف سنه[7] نکته دقیقی که باید به آن توجه نمود آن است که هرگز نباید ملائکه را هم چنان یک فرد انسان تصویر کرد و آنگاه اشکال نمود که چگونه ممکن است آن ها سجود الی الابد داشته باشند و یا تسبیح دائم گویند و یا در حال قیام پیوسته و ابدی هرگز خسته نشوند؛ زیرا ملائکه موجوداتی هستند که در تصور غالب افراد نمی گنجند و قدرت فهم واقعی آن ها را هر کس ندارد؛ زیرا آنان در منظر چشم و دسترس لمس و سایر حواس ظاهری قرار نمی گیرند.
حال سؤ ال این است که اگر موجودی در دسترس حواس ما نبود آیا می توانیم آن را انکار نماییم ؟ باید گفت: ندانستن و نفهمیدن، هرگز مجوز انکار نیست و منکران جز ظاهر بینان نادان نیستند، چنان که در داستان های اساطیر و یا آثاری از قدما همانند کاشیکاری ها دیده شده که انسانهایی را بسیار زیبا ترسیم می کنند و با قرار دادن دو بال در دو طرف ایشان به خیال خود فرشته ای را تصویر کرده که در حقیقت ترسیمی جز ذهنیت های شخصی خودشان نیست ؛ زیرا فرشته موجود خاصی است که شکل و شمایل آن قابل تصویر نیست.
و به طور اجمال فقط می توان گفت: ملائکه قوا و مجریان نظام خارجی عالم هستند که از نزول وحی بر ارواح طیبه انبیا گرفته تا روییدن گیاهان از زمین و باریدن باران تا امداد جهادگران و خلاصه در خرد و کلان این جهان دخالت تمام دارند.
در تتمه این فراز سریان نفوذ قدرت و علم و حکمت الهی را به طور جاری و ساری در سراسر هستی حاکم دانسته که می فرماید: و ما علا فی الهوا و ما تحت الثری.
خدایا آنچه در فضا شناور و یا در خاک و گل این عالم مدفون است، جملگی از آن توست و این کنایه از سیطره بر هستی است که اگر پر کاهی در جهان حرکت کند و یا در دل خاک هر گونه فعل و انفعالی صورت پذیرد، چه در معادن و در کشتزارها و یا در فضا، هرگونه اتفاقی بیفتد، جملگی در سیطره ی قدرت مطلقه توست و به خواست اله واقعی عالم است که هر طور بخواهد خلاصه شد. خلاصه آن که قانون مندی در نظام موجودات ثابت و نیز هر حرکت و سکون در نظام هستی چه در ظاهر اشیا و یا در نهاد آنان جملگی در تحت ضابطه حکیمانه و دقیقی است که نشات یافته از تدبیر و حکمت حضرت ربوبی جل جلاله می باشد که این معنی همان سریان حکمت و عظمت اوست و قبلا به این مساله نیز اشاره شد که قانون مندی هستی عبارت از رابطه های گوناگون موجودات است که خداوند متعال با نظمی بسیار دقیق جهان را بر آن حسب تنظیم و تدبیر فرموده و مدیریت تکوینی را در دست قدرت دارد و هیچ چیز از آن قانون مندی و حاکمیت نظم الهی خارج نیست.
اصبحنا فی قبضتک، یحوینا ملکک و سلطانک، و تضمنا مشیتک و نتصرف عن امرک، و نتقلب فی تدبیرک، لیس لنا من الامر الا ما قضیت، و لا من الخیر الا ما اعطیت. خدایا خویش را در قبضه اقتدار و سلطه تو یافته ایم و مشیت تو همواره بر ما مسلط است، هر جنبش و جوششی که از ما نشات یافته، از امر توست و هر گونه حرکت و سکونی به حکم تو و هر خیر و نعمتی از توست.
فراز پانزدهم
و اجعلنا من ارضی من مر علیه اللیل و النهار من جمله خلقک، اشرکهم لما اولیت من نعمک و اقومهم بما شرعت من شرائعک، و اوقفهم عما حذرت من نهیک. خدایا، مرا از راضی ترین و مرضی ترین گروه های خلق خود که شب و روز بر آنان گذشته است، قرار بده و از سپاسگزارترین ایشان نسبت به نعمتهایی که عطا کرده ای و از پایدارترین کسان نسبت به فرمان هایت و از خوددارترین کسان نسبت به آنچه را که نهی فرموده ای قرار ده.
شرح:
شیخ بهایی از بعضی از دانایان ارباب قلوب نقل کرده اند که فرمود: علامت رضای خدا از بنده اش آن است که او راضی با قضای الهی باشد و این ملازمه برقرار است.
چنان که بعضی از عارفان گفته اند: علامت بنده شاکر چند چیز است:
1. با آن که هرگز گناه نمی کند، ولی هرگز به خود مغرور نیست و به کوتاهی خود اقرار دارد؛
2. با آن که به کم راضی و قانع است، ولی خود را مبرا از میل به دنیا نمی بیند؛
3. پیوسته در عمل می کوشد، اما به درگاه الهی خود را مقصر می داند؛


[1] . صافات، 6: و به تحقیق که آسمان دنیا را به ستارگان زینت دادیم.
[2] . المیزان، ج 17، ذیل آیه.
[3] . نهج البلاغه، خطبه 182.
[4] . ترجمه قسمتی از خطبه 182 نهج البلاغه مربوط به (ص 120 / 119) آن ها را جایگاهی برای عرش خود قرار نمی داد و مسکن ملائکه نمی ساخت و مکانی برای صعود عقاید صحیح و اعمال صالح بندگانش نمی گذاشت.
[5] . فصلت، 30: آن کسانی که گفتند پروردگار ما الله است و بر این عقیده استوار ماندند، ملائکه بر ایشان نازل می شوند که نهراسید و محزون نباشید.
[6] . آل عمران، 125.
[7] . معارج، 4: ملائکه و روح بالای روند در روزی که اندازه آن پنج هزار سال است.


@#@ ذکر دائم و در عین حال عمل خود را کم می بیند.
و در خودداری کردن و دوری از معاصی، گذشته از آن که معصیت نمی کند، از شبهات نیز خودداری می نماید، بلکه از خوف مسلط شدن نفس اماره به نفس خود ریاضت و تمرین داده، احیانا از مباحات نیز خودداری می کند، ولی به لذایذ نفسانی خود را عادت نمی دهد. البته چنین فردی که این چنین خود را قانون مند و مطیع فرمان الهی قرار می دهد، قهرا از موفق ترین بندگان الهی خواهد بود و کسی که در تلاش است از موفق ترین افرادی باشد که شب و روز بر او سایه افکنده، حتما مسلط بر خویش و خواسته های خود است و مقاومت او در این راه مساوی با مقاومت تمام کسانی است که فرایند شب و روز کوشش داشته اند.
بابا طاهر گوید:
مو که چون اشتران قانع به خارم
خوراکم خار و خرواری به بارم
به این مزد قلیل و رنج بسیار
هنوز از روی مالک شرمسارم
فراز شانزدهم
اللهم انی اشهدک و کفی بک شهیدا، و اشهد سمائک و ارضک، و من استکنتهما من ملائکتک و سائر خلقک، فی یومی هذا و ساعتی هذه، و مستفری هذا، انی اشهد انک انت الله الذی لا اله الا انت قائم بالقسط، عدل فی الحکم، رؤ وف بالعباد، مالک الملک، رحیم بالخلق. خدایا تو را گواه می گیرم و تو در این گواهی کافی هستی و نیز آسمان و زمین تو را و ساکنان آن دو و سایر خلق تو را در همین امروز و امشب و همین ساعت و همین مکان شاهد می گیرم که من شهادت می دهم که تو یگانه ای، و جز تو خدای دیگری نیست و قائم به عدل و عادل در حکم و مهربان به بندگانی و مالک و مسلط بر آن ها هستی و بر خلق خود رحیمی.
شرح:
در این فراز از دعا، گویی در حضرتش انقلاب حالی پیش آمده است ؛ زیرا نعمت های خدا را یکایک شمرده و صفات رحمانی و رحیمی او را بیان کرده است، چنانکه در فراز قبل تمنای عطای شکر و سپاس را نموده و اکنون یکباره اوج می گیرد و معصوم به تمام حقیقت خود تجلی کرده و از راز بزرگترین کمال معنوی خود پرده برداری می فرماید: خدایا تو را شاهد می گیرم و بلکه جمیع ملائکه و خلقت را که این واقعیت از من به هیچ وجه غایب نیست که تنها مؤ ثر و فرمانروای یگانه هستی تویی و جز تو هیچ خدایی نیست و هر حکمی که فرموده ای و هر چه را خلق کرده ای، جملگی بر حسب عدل محض است.
شاهد گرفتن خدا بر این گونه گفتارها کار ساده ای نیست، آن هم بر یک چنین ادعایی که از در و دیوار و زمین و آسمان ثابت و سیار جز خدا نمی بینم و هرگز این مساله از نظر من غایب نیست.
و از نظر امام معصوم آنچه از پدیده ها رخ می نماید، جملگی در خط تربیت و تکامل قرار گرفته و سازگار با کمال رافت خدای یگانه می باشد. فرستادن پیامبران، کتب آسمانی و تمامی فرامین و دستورات او جملگی خلاصه در آن است که انسان ها رشد کنند و خط اصیل و مستقیم تمامی حرکات و سکنات موجودات را دریابند و بفهمند که بر خرد و کلان هستی جز یک حکم و یک حاکم جاری نیست و نظام حکیمانه صنع را مشاهده کنند و در مقابل عظمت آن سلطان مطلق سر بندگی فرو آورند، چنان که از صدر و سیاق این فراز از دعا همین معرفت پیدا بود.
فراز هفدهم
و ان محمدا عبدک و رسولک، و خیرتک من خلقک، حملته رسالتک فاداها، و امرته بالنصح لامته فنصح لها. خدایا شاهد می گیرم تو را که پیامبر اسلام بهترین بندگان و رسولان و بهترین خلق تو است که رسالت تو را بر دوش گرفت و امانت را ادا فرمود. او را امر به ارشاد و نصیحت بندگانت فرمودی و او نیز اطاعت کرد.
شرح:
در این فراز از دعا امام علیه السلام پیامبر را معرفی می کند که او بنده ای تمام عیار است، از خود هرگز حرفی ندارد، هر چه هست وحی است و پیام از خداست و از بهترین بندگانی است که خدای متعال او را برگزیده است.
او در کمال امانت آنچه را می بایست عمل کند، به جا آورد و تو پیوسته به او گفته بودی که مشفقانه عمل کند و او را رحمه للعالمین قرار دادی و او هم بر حسب آنچه فرمان فرمودی عمل کرد و مشفقانه نصیحت می کرد.
نصیحت کلمه جامعی است که دیگران را از فساد و تباهی باز می دارد و به جمیع خیرات و صلاح ترغیب می کند.
و در مورد نصیحت قرآن کریم می فرماید: البلغکم رسالات ربی و انالکم ناصح امین[1] این پیام را از هود و نوح نقل فرموده است که البته این صفت همه پیامبران است.
و پیامبر اکرم هم در گرفتن وحی از خدا، و در نگهداری وحی، و در ابلاغ بر مردم، و انتخاب موقعیت معصوم بود، به طوری که خدای متعال تمامی گفته های او را گفته خود می داند؛ زیرا فرمود: ان هو الا وحی یوحی علمه شدید القوی ؛[2] یعنی هر چه می گوید به تعلیم من است و تا چنین نباشد اثر لازم را ندارد و تا ما پیامبر را اینگونه نشناسیم تسلیم قطعی نخواهیم بود.
فراز هیجدهم
اللهم فصل علی محمد و آله، اکثر ما صلیت علی احد من خلقک، و آته عنا افضل ما آتیت احدا من عبادک و اجزه عنا افضل و اکرم ما جزیت احدا من انبیائک عن امته. خدایا بر محمد و آلش درودی فرست که افضل از تمام تحیت هایی باشد که بر خلق خود نثار فرمودی و بهترین سلام ما را که افضل از تمامی درودها بر بندگانت باشد بر او عرضه بدار و بهترین پاداشی را که همه انبیا در رابطه با هدایت امت هایشان داشته اند، به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اهدا بفرما.
شرح:
امام علیه السلام بزرگترین اجری را که خداوند بر بندگان مقرر فرموده برای پیامبر خاتم طلب می فرماید و این مربوط به نظام عاطفی خویشاوندی نیست، بلکه سر این دعا را در فراز قبل فرمود که او فردی ممتاز بود و به همین دلیل از بین خلایق او را برگزید و چون بهترین بندگان بوده پس بهترین اجر را برای آن بزرگوار درخواست داشته است و در عین حال سپاسگزاری و قدردانی را به امت تعلیم فرموده که مردم باید در مقابل زحمات طاقت فرسای آن بزرگ منجی عالم، ارادت قلبی خود را ابراز دارند.
آن حضرت در هدایت خلق آن قدر کوشید که آیات مکرری نازل شد و پیامبر را در این زمینه نه تنها تحسین، بلکه امر به خودداری فرمود. به طوری که خدای متعال از پیامبر خود نسبت به سختی کار قدردانی فرموده و می فرماید: طه ما انزلنا علیک القرآن لتشقی[3] و آیه لا تذهب نفسک علیهم خسرات[4] از حسرت بر این مردم نفس شریف خود را در تعب و غم قرار نده.
گذشته از آن که شکرانه بر زحمات پیامبر اکرم خود عامل وادار کننده است مردم نیز پیوسته باید در کنار فرامین آن بزرگوار آماده بر عمل باشند.
پس اگر امام علیه السلام برای پیامبر خاتمی که افضل انبیا است، افضل پاداش ها را درخواست می کند، امری بسیار متناسب و عادلانه و به دور از هرگونه شائبه است ؛ زیرا هیچ پیامبری همانند او به رنج و تعب به خاطر امت خود قرار نگرفت.
فراز نوزدهم (آخرین فراز)
انک انت المنان ؛ بالجسیم، الغافر للعظیم، و انت ارحم من کل رحیم، فصل علی محمد و آله الطیبین الطاهرین الاخیار الانجبین. خدایا تو بر بندگان منت فراوان داری و بخشاینده گناهان بزرگی و از هر مهربانی مهربان تر هستی ؛ پس بر محمد و آل طاهرینش درود و سلام ما را ابلاغ بفرما!
شرح:
خدای تعالی در عین بخشندگی نعمت های بزرگ، غفار نیز هست ؛ یعنی هم خلق را غرق در نعم قرار داده و هم از لغزش ها می گذرد و از هر رؤ وف و مهربانی، خداوند مهربان تر است.
رؤ وف ترین افراد نافرمانی ها را در مرتبه اول و یا دوم و یا سوم نادیده می گیرند ولکن پس از چند مرتبه به خروش آمده و عذاب می کنند، ولی خدای متعال جهان را غرق در غفلت می بیند و در عین حال مردم غرق در نعم او هستند و هرگز عفو و رحمت و مغفرت او لحظه ای دریغ نمی گردد.
نقل است که حضرت ابراهیم علیه السلام بدون میهمان غذا تناول نمی فرمود. روزی بر در خانه منتظر ایستاد تا شاید فردی را بر سفره خود بخواند و تنها غذا نخورد، پیری فرتوت را مشاهده نمود، بر او رافت آورده و به خانه خود به طعام دعوتش فرمود، آن پیرمرد مشغول به خوردن غذا شد و نام خدا را بر زبان نراند، آن حضرت تذکرش داد که چرا بسم الله نگفتی ؟ او در جواب گفت: نام کدامین خدا را؟ من خدایی را نمی شناسم تا نام او را ببرم. پیامبر خدا از خانه خارج شد و در بین راه که می رفت به او گفت: ای ابراهیم همان خدایی که تو گفتی چرا نام او را نیاورده ام، نزدیک به قرنی است که به من روزی می دهد و من حتی یک بار هم نام او را بر زبان نیاوردم، و او هرگز مرا از سفره گسترده اش محروم نفرمود و مرا بیرون نراند، ولی تو نتوانستی برای یکبار هم مرا تحمل بکنی. و در آخرین فراز مجددا بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و آل منزه و نجیب او درود می فرستد تا تکمیل کننده شکر و ثنای آن امام باشد؛ زیرا درود بر آن پیامبر و آلش مورد عنایت حضرت حق است و با این ستایش جلب رضایت حضرت حق بیشتر شده و در مزید لطف او مؤ ثر است.


[1] . اعراف، 68: پیام های پروردگارم را به شما می رسانم و من برای شما خیرخواهی امین هستم.
[2] . نجم، 4 و 5.
[3] . طه، 1 و 2: این قرآن را بر تو نفرستادیم که خود را به سختی و مشقت اندازی.
[4] . فاطر، 8.
آیت الله حسن ممدوحی – شهود و شناخت، ص 265

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید