انسان گرایی حضرت علی (علیه السلام) در مدیریت امور مالیاتی (2)

انسان گرایی حضرت علی (علیه السلام) در مدیریت امور مالیاتی (2)

6- در وضع و دریافت مالیات باید نهایت انصاف و عدالت رعایت شود.
در نهج البلاغه به انواع مالیات – نظیر مالیات یکسان، تصاعدی یا تنزلی – اشاره نشده و مشخص نیست که کدامیک از دیدگاه امام موجب رسیدن به شرایط عادلانه و در نتیجه استقرار عدالت می شود. اما تصریح شده است که در وضع و اخذ مالیات باید نهایت انصاف و عدالت را رعایت کرد. به طور کلی احقاق حق و رعایت عدالت و توجه به رضایت مندی مردم جزو اصول حکومت اسلامی است و امام، مالک اشتر را به کارهایی فرا می خواند که “سازگارتر با حق، در برگیرنده عدالت و نزدیک تر به رضایت مردم” باشد (نهج البلاغه، ن: 53).
این برای آنست که مبادا مالیات دهندگان که با صرف پول، انرژی و وقت ارزشمند خویش سرگرم تولید محصولات و عرضه خدمات مورد نیاز مردم هستند با احساس سنگین بودن مالیاتها، انگیزه های خود را از دست داده و با تحلیلی ساده در مورد نفع و ضرر (تحلیل هزینه – منفعت) حاصله از فعالیت اقتصادی خود، آن را مقرون به ضرر تلقی کرده و از عرصه کار و تولید خارج شوند و یا با ترفندهای گوناگون از پرداخت مالیات شانه خالی کنند.
امام (علیه السلام) خطاب به مالک اشتر می فرماید:
«فان شکوا ثقلاً او عله او انقطاع شرب او باله او احاله ارض اغتمرها غرق او اجحف بها عطش خففت عنهم بما ترجو ان یصلح به امرهم؛ همان؛
و اگر از سنگینی مالیات شکایت کردند یا از آفات محصول یا بریدن آب یا نیامدن باران یا دگرگون شدن زمین همچون در آب فرو رفتن آن یا بی آبی، شکایت نزد تو آورند، از هزینه و
رنجشان بکاه آنقدر که امیدواری که کارشان را سامان دهد».

7- رضایت مردم و اعتماد اجتماعی، عامل ثبات و توسعه اقتصادی است.
شکایت مردم از سنگینی مالیات و اطلاع حاکم از آن، وظیفه مهمی را بر عهده او می گذارد؛ به گونه ای که بی توجهی به نارضایتی مردم – که از ناتوانی آنان در پرداخت مالیات ناشی می شود – ضررهای بی شماری در بردارد. از جمله نابسامانی اوضاع زندگی مردم – مردمی که مالیات از آغاز و اساس برای اصلاح امور زندگی آنان دریافت می شود – و دیگر تأثیری ضد تربیتی یعنی عادت دادن مردم به دروغگویی و طفره رفتن از ادای واجبات و نیز بر هم زدن زمینه های مشارکت جویی آنان در امور اجتماعی را می توان نام برد. چیزی که موجب فرار از مالیات، کم شدن درآمد دولت و در نتیجه افزایش فشار مالیاتی بر مردم و تشدید نارضایتی ها و تکرار این دور باطل می شود.

اشاره امام (علیه السلام) به تأثیرات مثبت توسعه ای کاهش بار مالیاتی بر مردم بسیار جالب است:
«ولا یثقلن علیک شیء خففت به المئونه عنهم فانه ذخر یعودون به علیک فی عماره بلادک و تزیین و لایتک مع استجلابک حسن ثنائهم؛ نهج البلاغه، ن: 53؛
و کاستن از خراج بر تو گران نیاید زیرا اندوخته ای شود برای آبادانی بلاد تو و زیور حکومت تو باشد که ستایش آنان را به خود جلب کرده ای و سبب شادمانی دل تو شود»
در توضیح این کلام ارجمند باید گفت: جامعه اسلامی جامعه وفاق و اعتماد است. جامعه اطمینان متقابل و راستگویی است (یا به عبارت دقیق تر باید باشد) این بدان معنا نیست که امام (علیه السلام) یک آرمان شهر دست نیافتنی را طلب کرده و با توجه به آن، راه حلهای دست نیافتنی ارائه داده اند؛ بلکه معنای کلام این است حکومت اسلامی باید به گونه ای رفتار کند که در بین مردم جو وفاق و اعتماد و اطمینان و راستگویی ایجاد شود در این صورت افراد در بیان میزان درآمد خود واقعیت را اظهار خواهند داشت.
بدین ترتیب توجه امام به تأثیرات روانی بلندمدت کاهش بار مالیاتی – آن هم به استناد شکوه های مردم و یا آگاهی شخص حاکم از وضع موجود – و تعبیر آن به سرمایه گذاری که پس از مدتی خود را باز می گرداند؛ و تأثیر اجتماعی سازنده ای در پی خواهد داشت، بسیار جالب و مورد توجه است.
در این کلام امام (علیه السلام) بازگشت سرمایه گزاری دولت با کاهش بار مالیاتی بر مردم از طریق ایجاد انگیزه برای تولید به واسطه برخورداری از امکانات بیشتر (سرمایه و نیروی کار) و در نتیجه سازندگی، زیباسازی و آرایش شهرها و نیز شادمانی ناشی از بخشودگی مالیاتی، به عنوان ابزارهای نامرئی اصلاح امور مردم یا به تعبیری توسعه مطرح شده است. چه، کاهش بار مالیاتی
به نوعی، تکیه دولت بر فزونی قوت مردم است. به واسطه آنچه نزد آنان اندوخته است چیزی که می توان از آن تعبیر به سرمایه گزاری دولت با مال مردم در نزد مردم نمود. (2) و این موجب آسایش، امنیت و اطمینان ناشی از عدالت گستری و مدارای دولت با مردم و افزایش میل آنان به مشارکت جویی برای حل مشکلات ناشی از رخدادهای بحران زا (نظیر زلزله، جنگ و…) خواهد شد. کلام مولا امیرالمؤمنین (علیه السلام) مؤید این ادعاست:
«معتمداً فضل قوتهم بما ذخرت عندهم من اجمامک لهم و الثقه منهم بما عودتهم من عدلک علیهم و رفقک بهم فربما حدث من الامور ما اذا عولت فیه علیهم من بعد احتملوه طیبه انفسهم. نهج البلاغه، ن: 53؛
و به افزودن ارزاقشان و به آنچه نزد ایشان اندوخته ای از آسایش خاطرشان و اعتمادشان به دادگری خود و مدارا در حق ایشان برای خود تکیه گاهی استوار ساخته ای. چه بسا کارهایی پیش آید که اگر رفع مشکل را بر عهده آنها گذاری با خوشدلی به انجامش رسانند».

بدین ترتیب اگر جامعه ای آباد، سالم و به دور از تنگدستی و فقر به وجود آید و مردمان از حاصل دسترنج خود بهره گیرند، حاضر به تحمل بارهای گران و کمک به هم نوعان و داشتن سهم بیشتری در بهره مندی سایرین از کالاهای عمومی و نیز کمک به دولت برای مدیریت بحرانهای اجتماعی خواهند بود. اما اخذ بی حساب مالیات و بهره گیری شخصی دولتمردان از اموال مردم، زمینه های بر هم زدن اعتماد اجتماعی (3) و در نتیجه عدم همکاری را بین مردم و زمامداران فراهم می آورد و نارضایتی اوج می گیرد و رشته امور گسسته می شود. (4)
«فان العمران محتمل ما حملته و انما یوتی خراب الارض من
اعواز اهلها و انما یعوز اهلها لاشراف انفس الولاه علی الجمع و سوء ظنهم بالبقاء و قله انتفاعهم بالعبر؛ نهج البلاغه، ن: 53؛
زیرا چون بلاد آباد شود، هرچه بر عهده مردمش نهی، انجام دهند که ویرانی زمین و تنگدستی مردم آن سبب شود و مردم زمانی تنگدست شوند که همت والیان به گردآوری مال باشد و به ماندن خود بر سر کار اطمینان نداشته باشند و از آنچه مایه عبرت است سود برنگیرند».

8- نحوه اخذ مالیات باید منطبق بر اصول انسان گرایی باشد.
نهج البلاغه نحوه دریافت مالیات و شیوه مواجهه شدن با مردم هنگام وصول مالیات را مورد توجه قرار داده است. برای مثال حضرت امیر (علیه السلام) افزون بر توصیه هایی که به مالک اشتر دارد، با صدور فرمانهایی به مأموران جمع آوری زکات، در کارهای خرد، باریک و سترگ نشانه های عدالت را برای مردمان بر جای می گذارد.
نامه بیست و پنجم نهج البلاغه اولین فرمان امام (علیه السلام) به مأموران دریافت خراج است. در این نامه به مأموران حکومت سفارش می کند که مراقب باشند مبادا هنگام اخذ مالیات مردم از آنان بترسند و یا بر آنان کار ناراحت کننده ای را تحمیل کنند یا بیش از حق خدا از مال آنان بستانند. امام می فرماید:
«فاذا قدمت علی الحی فانزل بمائهم من غیر ان تخالط ابیاتهم ثم امض الیهم بالسکینه و الوقار حتی تقوم بینهم فتسلم علیهم و لا تخدج بالتحیه لهم؛ (نهج البلاغه، ن: 53؛
چون به قبیله ای برسی بر سر آب آنها فرود آی و به خانه هایشان داخل مشو. آنگاه با آرامش و وقار به سوی ایشان رو. تا به میانشان برسی. سلامشان کن و تحیت گوی و در سلام و تحیت امساک منمای».
این شیوه، زیبا، صمیمی و مؤدبانه ترین نحوه روبرو شدن یک مالیات گیرنده با مالیات دهندگان است. شیوه ای که علاوه بر اخذ مالیات، نوعی تبلیغ دین و اشاعه اخلاق اسلامی از طرف کارگزاران نظام اسلامی است. کارگزارانی که اگر خلق نیکو نداشته باشند موجبات نارضایتی مردم و دل زدگی آنان را از حکومت فراهم می آورند. امام به مأموران مالیاتی فرمان می دهد:
«ثم تقول: عبدالله ارسلنی الیکم ولی الله و خلیفته لآخذ منکم حق الله فی اموالکم؛ همان، سپس به مردم بگو ای بندگان خدا مرا ولی خدا و خلیفه او به سوی شما فرستاده تا حقی را که خدا در مالهایتان نهاد از شما بگیرم».
این شیوه رفتار، مربوط است به زکات که پرداخت آن بر مسلمانان واجب شرعی است، چه رسد به مالیات که واجب شرعی تلقی نمی شود. نکته بسیار جالبی که در نامه بیست و پنجم نهج البلاغه بدان اشاره شده است، مسئله اعتماد به مردم و تصدیق مدعای آنان است. چه، اگر حکومت عینک بی اعتمادی به چشم بزند و به خلق خدا بدبینانه نگاه کند آنان نیز او را بدبینانه می نگرند. در این زمینه حضرت امیر (علیه السلام) می فرماید:
«فهل الله فی اموالکم من حق فتودوه الی ولیه فان قال قائل لا فلا تراجعه و ان انعم لک منعم فانطلق معه من غیر ان تخیفه او توعده او تعسفه او ترهقه؛ همان؛
به مردم بگو؛ آیا خدا را در مالهای شما حقی است تا آن را ادا کنید و به ولی امر او بپردازید؟ اگر کسی گفت نه معترض مشو و اگر گفت آری با او برو بی آنکه او را بترسانی یا بیمش دهی یا بر او سخت گیری یا کار را بر او سخت گردانی».
ملاحظه می شود که هدف تمامی فعالیتهای اقتصادی در جامعه اسلامی تربیت آحاد مردم و تقویت روح صدق و صفا و اعتماد و اطمینان در بین آنان است. زیرا مالی که حکومت از راه زور و ترساندن مردم جمع آوری کند – آن هم دستگاهی که به سخنان مردم بی اعتنا و بی اعتماد است – بیشتر برای از بین بردن مفاسد اداری و اجتماعی هزینه خواهد شد! و چیزی جز توده هیزم های انباشته ای نیست که آتشی مهیب را در جامعه اسلامی برپا می کند و پایه های حکومت را می سوزاند و می لرزاند. زیرا اعتماد و اطمینان به مسلمانان و جلب موافقت و ایجاد حس همکاری در آنان – به ویژه در زمینه مسائل مالی و زندگی فردی و اجتماعی آنان – از پایه های اصلی حکومت اسلامی مردمی است و اگر مردم حس کنند که اموالشان در اختیار افراد دنیا طلب و بی ایمان قرار می گیرد، بی شک خود را متضرر می یابند. از این رو امام (علیه السلام) به دستگاه مالیاتی خود فرمان می دهد:
«و لا تامنن علیها الا من تثق بدینه رافقاً بمال المسلمین حتی یوصله الی ولیهم فیقسمه بینهم و لا توکل بها الا ناصحاً شفیقاً و امیناً حفیظاً غیر معنف و لا مجحف و لا ملغب و لا متعب؛ همان؛
و چون مال مسلمانان را با کسی روانه می داری بدان بسپار که به دینداری او اطمینان داری تا به ولی مسلمانان برساند و او میان آنان پخش کند، و بر آن مگمار جز خیرخواهی مهربان و درستکاری نگاهبان که نه بر آنان درشتی کند و نه زیانشان رساند و نه مانده اشان سازد و نه خسته اشان گرداند».
همه اینها برای آن است که مردم از پرداخت مالیات احساس رضایت کنند و حس مفید بودن و دستگیری از بینوایان و حس همکاری و مشارکت در امور اجتماعی و روحیه انفاق و کمک به هم نوع و… در آنان رشد کند.
اگر مدیران اقتصادی جامعه مسلمین با بهره گیری از دانش روز و ابزارهای علمی و فنی به فرامین سازنده و حکمت بار علی (علیه السلام) بیندیشند و نکات اخلاقی و رفتاری مذکور را در فعالیتهای خود مد نظر داشته باشند، بدون تردید مالیات دادن به مسابقه ای مبدل خواهد شد که عده بی شماری در آن شرکت می کنند و مسلمانان، بی نیاز از ترفندهای پیچیده و گاه ناکارآمد قانونی، بدون هیچ اجباری به پرداخت مالیات مبادرت می ورزند. چرا که آن را
وظیفه الهی و انسانی خود می دانند. بدین ترتیب جامعه بی نیاز از هزینه های گزاف تبلیغاتی، پرسنلی و اداری در ارتباط با اخذ مالیات می شود. رشوه خواری مأموران مالیاتی و رشوه دهی مالیات دهندگان پایان می یابد و مردم خود را موظف به پرداخت مالیات می دانند.
از دیگر سوی رشد معنوی و اخلاقی در جامعه ایجاد می شود؛ عاملی که باعث حفظ حرمت و حریت و کرامت انسانها در پی دارد و موجبات رشد و صلاح جامعه را فراهم می کند.

خلاصه و نتیجه گیری
با این فرض که همانند تربیت، در مدیریت نیز انسان گرایی – که بیش از هر چیز بر عنصر حریت و حیثیت آدمی تأکید دارد – اساسی ترین اصل تئوریک و در واقع نقطه آغازین همه اقدامات تلقی می شود و نه تنها عمل، بلکه نظریه ها نیز باید حافظ ارزش، کرامت، حرمت و حریت آدمی باشند و هیچ مخالفتی با ارزش های الهی و مقام خدادادی انسان نداشته باشد و با این اعتقاد که اصل انسان گرایی در اسلام و در آرای امیر مؤمنان (علیه السلام) چونان امری مفروض به شمار می رود؛ مسئله این مقاله یافتن مستنداتی در کلام امام – آن هم با عنایت بر نهج البلاغه – بود که نشان دهنده اهتمام امام به این اصل اساسی باشد. این، فرضیه مقاله حاضر بود که می بایست با ارائه شواهدی – صرفاً از نهج البلاغه – مورد بررسی قرار گیرد.
مقاله حاضر این مستندات را تنها در زمینه مدیریت اقتصادی جامعه مسلمین، آن هم در زمینه اخذ مالیات مورد توجه قرار داده و به دنبال استدلال برای بررسی این مدعا بود که در اندیشه امیر مؤمنان و نیز در آرای حکومتی ایشان در زمینه اخذ مالیات و مدیریت، انسانگراست و به تربیت و رشد انسان منجر می شود. برای حل مسئله، با تمرکز بر روی موضوع مالیات به عنوان یکی از مصادیق مدیریت اقتصادی جامعه اسلامی، شواهدی برای اثبات انسانگرا بودن مدیریت در دیدگاه و کلام امیرمؤمنان (علیه السلام) در قالت چند گزاره زیر صورت بندی گردید و با استناد به فرمایشات حضرت ارائه شد. این
گزاره ها عبارت اند از:
1. مالیات اصلی ترین منبع درآمد دولت است.
2. هدف از اخذ مالیات، تحقق اهداف توسعه ای است.
3. مهمترین هدف توسعه ای، اصلاح زندگی مردم است.
4. اصلاح معیشت مردم و تحقق اهداف توسعه ای اخذ مالیات، “وظیفه” دولت اسلامی است.
5. اصلاح معیشت مردم و توسعه و آبادانی، درآمد دولت از محل مالیات را افزایش می دهد.
6. در وضع و اخذ مالیات باید نهایت انصاف و عدالت رعایت شود.
7. رضایت مردم و اعتماد اجتماعی، عامل ثبات و توسعه اقتصادی است.
8. نحوه اخذ مالیات باید منطبق بر اصول انسان گرایی باشد.

پی نوشت ها :

1. پژوهشگر تعلیم و تربیت، Rahimie48@gmail.com
2. بی شک اینجا بحث بر سر آن نیست که میزان مالیات مطلقاً کم باشد یا این که دولت اساساً از مالیات گیری دست بردارد و هر چه می تواند کمتر مالیات بگیرد بلکه چنانکه گفته شد یکی از وظایف دولت – اولین وظیفه – را اخذ مالیات برمی شمارد اما مهم این است که مردم به هنگام پرداخت مالیات احساس مشارکت کنند و بدانند پولی که به دست دولت می دهند صرف آبادانی زندگی آنان می شود اگر چنین احساس کنند و از پرداخت مالیات کاملاًً خشنود باشند بی شک اثر روحی و تربیتی آن – که بیشتر مورد نظر امام است – مهمتر و بهتر خواهد بود.
3. Social trust
4. بی شک آبادانی با توجه به ویژگی هایش بیشتر با تعریف کالاهای عمومی منطبق است. نکته قابل توجه این است که در زمان امیرالمؤمنین (علیه السلام) چیزی شبیه به دولتهای امروزی و تفکیک میان خدمات و تولیدات کالایی دولت و بنگاه ها وجود نداشته است. اقتصاد بسیار ساده و ابتدایی بوده است و هیأت دولت و مدیر و وکیل و وزیر و اداره و… هیچ کدام به معنای امروزی آن وجود نداشت. آنچه امام می فرمایند این است که رهبر جامعه اسلامی باید به آبادانی جامعه بیندیشد. حال این آبادانی مطابق نظریه های جدید بیشتر متکی به تحرک دولت است یا بخش خصوصی خود بحثی جداگانه است.
قدر مسلم آن که آنچه در آن زمان آبادانی و توسعه تلقی می شده کالایی نبوده که دولت به عنوان یک کارگزار اقتصادی آن را تولید کند. هیأت دولت همان مردم بوده اند. مردمی که در کوچه و بازار کار می کرده اند. برای مثال مرد آهنگر در میدان نبرد فرمانده یا به هنگام رایزنی مشاور بوده است بنابراین تفکیک این دو از یکدیگر در ظرف زمانی صدر اسلام کار مشکلی است.
منابع:
• الامام علی (علیه السلام) (1415)، نهج البلاغه، ضبط النص صبحی صالح، طهران: دار لاسوه، الطبعه الاولی
• ـــــــــ (1371)، نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام. علینقی، تهران: انتشارات فیض الاسلام
• باقری، خسرو (1380)، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، تهران: انتشارات مدرسه، چاپ هفتم
• جعفری، محمد تقی (1378)، روانشناسی اسلامی، تهران: پیام آزادی
• دفتر همکاری حوزه و دانشگاه (1372)، فلسفه تعلیم و تربیت، تهران: سمت، ج 1
• ـــــــــ (1377)، آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن جلد 1، زیر نظر علیرضا اعرافی، تهران: سمت
• ـــــــــ (1372)، مکتبهای روانشناسی و نقد آن (2)، تهران: سمت
• رحیمی، علیرضا، تربیت بصیرتگرا (1389)، انتشارات دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، چاپ اول
• شکوهی، غلامحسین (1363)، تعلیم و تربیت و مراحل آن، مشهد: آستان قدس رضوی
• ــــــــ (1382)، مبانی و اصول آموزش و پرورش، مشهد: به نشر (آستان قدس رضوی)، چاپ شانزدهم
منبع: نشریه النهج، شماره 31.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید