تبارشناسی علم مدیریت در پرتو نهج البلاغه (1)

تبارشناسی علم مدیریت در پرتو نهج البلاغه (1)

چکیده
روش امیرالمؤمنین (علیه السلام) راهبردی علمی فراروی مدیران و همه کسانی قرار می دهد که دل در گرو ایجاد زمینه مدیریت اسلامی بسته اند. تبیین این روشها می تواند شرایطی برای بروز و ظهور اندیشه مدیریتی و مکتب مدیریتی امام (علیه السلام) ایجاد کند و الگوهایی را ایجاد می کند که بر اساس آن می توان روش مدیریت اسلامی را تبیین کرد. نظارت و اشراف بر امور کارگزاران، ممیزی دقیق به وضع مالی و دارایی آنها، تبیین روش های گزینش کارگزار، نحوه ارتباط مدیران با مردم، ضرورت وجود سیستم اداری، روش رفتار با زیردستان از جمله مواردی است که در پرتو کلام امام به آن پرداخته شده است.

مقدمه
گرچه «مدیریت» علم و اصطلاح به نسبت جدیدی است، ولی مفهوم و معنای آن از دیرباز و در آثار متقدمین مطرح بوده است. لفظی که بیشتر دانشمندان اسلامی مانند «ماوردی» در کتاب «الاحکام السلطانیه» و «ابن خلدون» در «مقدمه» و «بوعلی سینا» در «تدابیر المنازل، و السیاسات الاهلیه» به کار برده اند، کلمه «تدبیر» بوده است. در هر صورت زندگی اجتماعی انسان بدون مدیریت و تدبیر سازمان نگرفته، و نیاز بشر بدان، قولی است که جملگی برآنند.
موضوع این نوشتار مدیریت از دیدگاه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است که به روش «تحلیل محتوای کیفی» می توان آن را از سیره و سخن آن حضرت استخراج کرد. بنابراین قبل از ورود به بحث لازم است به این نکته اشاره شود که آنچه ما در منابع اصیل و قدیم می بینیم به عنوان «دیدگاه مدیریت» مطرح است نه علم مدیریت؛ معمولاً در بحث از دیدگاه مدیریت گفته ها و عملکردها در زمانی وجود داشته و مورد بهره برداری قرار می گیرد و دارای نتایج مفید و ارزشمندی بوده است. این نکته ها و برداشت ها پس از جمع آوری، تدوین و تنظیم به شکل علمی رسمی در می آید که مستند آن سیره و گفتار پیشینیان است.
روش تحلیل محتوای کیفی، می تواند ما را در این مباحث و به کارگیری آن در شرایط حال کمک کند. در این روش «داده ها» همان گفته ها و کردارهای پیشین است که طی سال ها یا قرن های گذشته اتفاق افتاده و امروز پس از بررسی و ارزیابی به عنوان یک علم یا یک روش از آن بهره برداری و الگوسازی می شود، و می توان به این بخش دوم عنوان «تفسیر نمادین داده ها» داد:
«دانش پژوهان هنگام تفسیر نمادین داده های خود در تلاش برای توصیف و توجیه کاری که انجام می دهند به زودی پی می برند که شیوه کار متضمن چه چیزی است و مستلزم چه شناخت اساسی درباره شرایط پیرامون داده هاست تا بتوانند طرح عظیمی را تدارک ببینند؛ نایبی، 12».
اتفاقاً حین مطالعه و تحقیق در این روش به مطالبی برمی خوریم که در آنها به بعضی از متون مذهبی قدیم، که منشاء تحول در زمان های پسین شده اند، استناد شده است. به هر حال وقتی از یک متن کهنه برای روش جدید علمی استفاده می شود حساسیت هایی را برمی انگیزد.
«دورنیگ» ماجرایی را شرح می دهد که مربوط به مجموعه اشعاری شامل 90 سروده مذهبی است. این مجموعه اشعار که از اقبال عامه نیز برخوردار است، دستاویز گروهی مخالف قرار می گیرد. اهمیت این ماجرا در شرکت دانش پژوهان در مجادله بر سر خطرناک بودن یا نبودن مضمون این اشعار است؛ یک طرف مجادله نمادهای مذهبی به کار رفته در این اشعار را بر می شمرد و طرف دیگر نیز همان نمادها را در کتاب شعر رسمی بر می شمرد و تفاوتی بین آن دو پیدا نمی کند». (همان، 13)
«نمادهای مذهبی» به کار رفته، همان متون کهن است و «نمادهای رسمی» همان استفاده های جدیدی است که گاه به شکل علم و گاهی به صورت شعر و متن جدید ارائه می شود. مهم آن است که تصریح می کند تفاوتی بین آن دو نیست، یعنی این برداشت جدید همان محتوای متن کهن است.
در این امتداد می توان ادعا کرد که بخشی از آنچه امروز از علم مدیریت در دسترس دانشگاه ها است، منشاء و مبداء آن در سخن و سیره امام به نحو احسن و شایسته قابل تبارشناسی است و می توان آن را ملاک و معیار در مدیریت امروز قرار دهیم. اینک به گوشه ای از نظام مدیریتی امام در دوران حکومت ظاهری خود توجه کنیم.

نظارت و اشراف مدیر ارشد بر کارگزاران
آنچه از نامه های امام استفاده می شود، مراقبت و اشراف کامل بر کارگزاران و مسئولان حکومتی بوده که در شکل و شیوه ای تشکیلاتی اجازه نمی داده که آنان حتی در کارهای شخصی، شئونات حکومت علوی را نادیده انگارند.
در این بخش به دو نامه اشاره می شود:
نامه اول به «شریح» قاضی است. هنگامی که به امام خبر می رسد او خانه ای به مبلغ 80 دینار طلا خریده است. آن حضرت ابتدا از او می پرسد که چنین شنیده ام، آیا صحت دارد یا خیر؟ و پس از شنیدن پاسخ مثبت، به او هشدار می دهد که:
«فانظر یا شریح لا تکون ابتعت هذه الدار من غیر مالک او نقدت الثمن من غیر حلالک فاذا انت قد خسرت دار الدنیا و دار الاخره؛
ای شریح مباد که این خانه را از مال دیگران فرا چنگ آورده باشی. یا پول آن از غیر حلال فراهم آمده باشد، که دنیا و آخرت خویش را تباه کرده ای؛ نهج البلاغه، ن: 3».
امام – درود خدا بر او – در این نامه، نخست اشاره دارد که در حکومت علوی، شخص اول نظام از کارهای کارگزاران خود مطلع است و آنان را تحت نظر دارد، و سپس آنها را راهنمایی و ارشاد کرده به حرکت در مسیر صحیح و پرهیز از سوء استفاده از منابع مالی مسلمین دعوت می نماید. زیرا منصب اجتماعی و سیاسی در حکومت اسلامی، هیچ دلیل و مجوزی بر بهره وری بیشتر نیست؛ بلکه امانت الهی است که در اختیار مدیر قرار می گیرد و اموال عمومی مسلمانان باید در راه عموم و به طور عادلانه تقسیم شود.
و نیز هشدار می دهد ضمن مراقبت ویژه برای عدم ورود به کارهای خلاف که عقوبت الهی در پی دارد و افزون بر محاکمه در دیوان عدالت، در دادگاه
عدل الهی نیز مجازات خواهد شد.
«و من جمع المال علی فاکثر و من بنی و شید و زخرف و نجد و ادخر و اعتقد و نظر بزعمه للولد اشخاصهم جمیعاً الی موقف العرض و الحساب و موضع الثواب و العقاب؛
آنها که مال اندوزند و کاخ برافرازند و آنرا بیارایند و نقش و نگار آفرینند، چنین پندارند که برای فرزند می گذارند و باید حساب همه را در پیشگاه عدل الهی آنجا که ثواب و عقوبت هر کس به امضا رسد، باز پس دهند؛ همان، ن 3».
همچنین در نامه به عثمان بن حنیف، فرماندار خود در بصره، که در مهمانی ای شرکت کرده بود که فقط ثروتمندان در آن دعوت بودند و فقرا در آن راهی نداشته و حرمت آنان را حفظ نکرده بودند؛ به شدت مورد انتقاد قرار می دهد.
امام علی (علیه السلام) اشراف و نظارت خود را بر امور کشور و رفت و آمد کارگزاران به شکل راهنمایی و دستورالعمل روشن و قانونمند ارائه می نماید.
«… فانظر الی ما تقضمه من هذا المقضم فما اشتبه علیک علمه فالفظه و ما ایقنت بطیب [وجهه وجوهه فنل منه؛ همان، ن: 45».
سادگی و خوش باوری مسئولان نظام، خود خطر و زمینه ای است که غارتگران و مفسدان از آن وارد شده و به فساد و تبهکاری و سوءاستفاده از بیت المال و موقعیت سیاسی کارگزاران دست می یابند.
امام با بیان کلمه «فانظر» دقت و ژرف اندیشی و شناخت افراد را مد نظر داشته، به ویژه مدیران ارشد نظام علوی را برمی انگیزد تا افزون بر زبان “قال” به زبان “حال” نیز توجه کنند که وسیله و ابزاری برای قدرت طلبان و سودجویان نشوند.
از همین نامه برمی آید که لازم است برای اشراف بر امور و نظارت بر کارکنان و کارمندان باید تشکیلاتی شکل گیرد که به طور مستمر امور را پیگیری و موارد را گزارش کند.

رسیدگی به وضع مالی کارگزاران
همانطور که از نامه امام به شریح قاضی و دیگر مسئولان کاملاًًً مشهود است، در زمان حکومت ظاهری آن حضرت، تشکیلاتی وجود داشته که وضع مالی مسئولان را در شرایط مختلف ارزیابی کرده و به اطلاع ایشان می رسانند و این امر اتفاقی نبوده است. نگاه کنید به نامه های امام به کارگزارانش که همه هشدار و اشراف و نظارت و راهنمایی است. تحقیق این امر، به طور قطع بدون تشکیلات سراسری و دقیق ممکن نیست.

ضرورت برقراری ارتباط دائم با کارگزاران و راهنمایی آنها
اداره کشور افزون بر وضع قوانین و آئین نامه های ثابت و متقن، نیاز به یادآوری و تذکرات و ارائه هشدارها دارد تا گزارش ها، نقطه ضعف ها و اشکالات را به فرماندار ارشد منتقل نماید؛ زیرا اگر رویدادهای جامعه، به ویژه نواقص و نقایص به مدیر ارشد گزارش نشود. و او نیز اگر در این رابطه دستورها و تذکرات لازم و قاطع را صادر نکند. این امر در ذهن کارگزاران جا بیفتد که در جای امن و مطمئن نشسته اند و مشکلات مردم و نیازهای اجتماعی، ارتباطی با مقام و موقعیت او ندارد، فساد و انحطاط جامعه را فرا گرفته و جامعه لاجرم در سراشیبی سقوط قرار خواهد گرفت. لذا بر ضرورت راهنمایی مداوم کارگزاران در نامه های امام تاکید شده است. مثلاً به «قثم بن عباس»، که کارگزار امام در مکه بود، – مکه نیز محل رفت و آمد مسلمانان و بهره وری از فضای معنوی و اجتماعی سیاسی است – نکاتی را یادآور می شود که مراسم حج، اولاً با سهولت نسبی انجام شود؛ ثانیاً سفر حج یک سفر گردشگری صرف نباشد، همچنین رسیدگی به وضع مردم در هنگام سفر حاجیان و اسکان آنها در مکه امر مهمی است که باید فرماندار شهر به طور جدی به آن بپردازد و اقدامات لازم را انجام دهد و صاحبان خانه ها را به حال خود وانگذارد.
“اما بعد فاقم للناس الحج- و ذکرهم بایام الله و اجلس لهم العصرین فافت المستفتی و علم الجاهل و ذاکر العالم و لا یکن لک الی الناس سفیر الا لسانک و لا حاجب الا وجهک و لا تحجبن ذا حاجه عن لقائک بها فانها ان ذیدت عن ابوابک فی اول وردها لم تحمد فیما بعد علی قضائها و انظر الی ما اجتمع عندک من مال الله فاصرفه الی من ذوی العیال و المجاعه مصیباً به مواضع المفاقر الفاقه و الخلات و ما فضل عن ذلک فاحمله الینا لنقسمه فیمن قبلنا و مر اهل مکه الا یاخذوا من ساکن اجرا؛
اما بعد، – مراسم – حج را برای مردم برپا دار و ایام الله را به یاد آنان آر، و بامداد و شامگاه برای آنان مجلس ساز؛ آن را که فتوا خواهد، فتوا ده و نادان را بیاموز و با دانا به گفتگو پرداز. و جز زبانت پیام رسان مردمان نباشد، و جز رویت دربان. و هیچ حاجتمند را از دیدار خود محروم مگردان، چه اگر در آغاز از درگاه تو رانده شود و در پایان حاجت او برآورده، تو را نستایند. و در مال خدا که نزد تو فراهم شده بنگر و آن را به عیالمندان و گرسنگانی که نزدیکت هستند بده، و آنان را که مستمندند و سخت نیازمند، و باقی مانده را نزد ما بفرست تا میان کسانی که نزد ما هستند، قسمت کنیم و مردم مکه را بگو تا از ساکنان – شهر – اجرت نگیرند؛ همان، ن: 67».
امام دستور می دهد اهالی مکه از کثرت مردم و حضورشان در شهر سوءاستفاده نکنند و حاجیان را برای دریافت کرایه در مضیقه قرار ندهند، اگر امروزه به این دستور امام توجه می شد و متولیان حرمین شریفین حضور حاجیان را با دید مادی نمی نگریستند، کمپانی ها و شرکت های خارجی این تورم و هزینه های سنگین را بر مردم تحمیل نمی کردند.

کارگزاران حکومت اسلامی پیش از هر چیز باید متعهد باشند
«تخصص» گرچه خوب و لازم است، ولی هرگز در برابر «تعهد» نمی توانند قد علم کند. اولویت تعهد بر تخصص به معنای آن نیست که نقش تخصص کمرنگ شود، بلکه منظور اولویت در مواردی است که امر دائر بین تخصص و تعهد باشد. در این صورت قطعاً تعهد مقدم است؛ زیرا افراد متعهد در انجام امور، حتماً از تخصص ها بهره خواهند برد. بنابراین هرجا متعهد باشد تخصص هم خواهد بود، ولی هرجا تخصص باشد، ممکن است تعهد نباشد ضمن آنکه به اعتباری پذیرش کار بدون تخصص، دال بر عدم تعهد نیز خواهد بود.
در هر صورت کسی که در حکومت اسلامی مسئولیتی را می پذیرد، باید این سخن امام آویزه گوش او باشد که:
«و ان عملک لیس لک بطعمه و لکنه فی عنقک امانه؛ نهج البلاغه، ن: 5».
آری، کارگزاری امانت است آن هم امانتی که صاحب اصلی آن همه شهروندان و اهل جامعه اند که اندک غفلت و بی توجهی به آنها عقوبت الهی را در پی خواهد داشت.
در نامه های متعدد، امام (علیه السلام) از مسئولیت و کارگزاری در نظام اسلامی با عنوان “امانت” تعبیر کرده است. آنجا که به یکی از کارگزارانش که به هنگام توطئه دستور داد دست از همکاری و اطاعت برداشته و در امر حکومت کارشکنی می کرد فرمود:
«فلما رایت الزمان علی ابن عمک قد کلب و العدو قد حرب و امانه الناس قد خزیت و هذه الامه قد فتکت فنکت و شغرت قلبت لابن عمک ظهر المجن و ان عملک لیس لک بطعمه و لکنه فی عنقک امانه؛
آنگاه که دیدی روزگار بر پسر عمویت چهره دژم ساخت و دشمن پرچم جنگ برافراشت و امانت مردم به تاراج رفت و تباهی یافت و این امت به فتنه درآمد و بی پناه گشت، تو هم سپر واژگون کردی و سر ناسازگاری نهادی؛ همان، ن: 41».
روشن است که منظور از امانت همان امامت و ولایت (مدیریت کلان جامعه) است که مردم نسبت بدان باید وفادار بوده و اطاعت کنند، بدیهی است مخالفت و کارشکنی خیانت در این امانت الهی است. همچنین بنگرید به نامه های امام به «عمربن ابی سلمه»، «مالک اشتر»، «منذربن جارود»

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید