عیار حقیقت جویی

عیار حقیقت جویی

درآمد
مشکل بزرگ بشر معاصر، دست یافتن به “حقیقت” در معرکی آرا و فضای ابهام و تشویش است.
چگونه باید از معلوم، به مجهول رسید؟ موانع شناخت صحیح، چیست؟ جایگاه عقل در ادراک حقایق، کدام است؟ از “تضارب آرا” تا چه حدّی می‌توان به حقیقت دست یافت؟ یک پژوهشگر عرصه “حق‌جویی” چه بایستگی‌هایی باید داشته باشد؟ دست‌یابی به “منابع مطمئن” و “اشخاص موثق” چگونه میسر می‌شود؟
سؤالاتی از این دست فراوان است.
آنچه در پیش رو دارید، رهنمودهایی از سخنان امام حق و پیشوای بصیرت، حضرت علی (ع) است که در نهج البلاغه آمده است. دامنه بحث، بسیار گسترده است؛ درباری این موضوع با اختصار و به اقتضای مجلّه، مطالبی تقدیم می‌شود.

ژرف بینی نه سطحی نگری
برخی در تحلیل مسائل، به “معرفت سطحی” بسنده می‌کنند و از سطح به عمق نمی‌رسند. کم حوصلگی و دست‌کم گرفتن مسائل، ریشه این آفت است.
حضرت علی (ع) در نامه‌اش به مالک اشتر، معیارهایی را بیان می‌کند که در گزینش قاضی و حاکم بر مردم باید در نظر گرفت. حوصله، تحمل، نلغزیدن، به ستوه نیامدن، طمع نداشتن و حق‌پذیری، از آن جمله است؛ چنان که می‌فرماید:
“لاَ یَکْتَفِی بِأَدْنَى فَهْمٍ دُوْنَ أَقْصَاهُ، وَ أَوْقَفَهُمْ فِی الشُّبُهَاتِ، وَ آخَذَهُمْ بِالْحُجَجِ، وَ أقَلَّهُمْ تَبَرُّماً بِمُرَاجَعَه یِ الْخَصْمِ، وَ أَصْبَرَهُمْ عَلَى تَکَشُّفِ الْأُمُورِ؛(1) به فهم کم بسنده نکند و به نهایت فهم بنگرد، در شبهه‌ها بیشتر درنگ کند، دلیل‌ها و جهت‌ها را بیشتر محور و معیار قرار دهد و از دیگران برای کشف و روشن شدن امور، شکیباتر باشد”.
این نکات، تنها در قاضی نیست که لازم است و او را برای رسیدن به “رأی صواب” کمک می‌کند، بلکه اوصافی است که در هر پژوهشگر و حقیقت‌جو لازم است.

اعتراف به جهل
کسی می‌تواند از پایه قرار دادن “معلومات” به کشف “مجهولات” برسد، که به جهل خویش اعتراف کند و غرور علمی مانع تلاش حق‌جویانه او نگردد.
آفت بزرگ در این زمینه، پندار “همه چیز دانی” از سوی انسان است. فضیلت بزرگ هم در این مسیر، گفتن “نمی‌دانم” است. امام علی (ع) در سخنی ‌می‌فرماید:
“هر کس از گفتن “نمی‌دانم” گریزان باشد، به هلاکت و نابودی می‌رسد”.(2)
و نیز یکی از خصلت‌های مهم انسان کمال یاب را این می‌داند که اگر از او چیزی پرسیدند که نمی‌داند، بگوید نمی‌دانم:
“لاَ یَسْتَحِیَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لاَ یَعْلَمُ أَنْ یَقُولَ لاَ أَعْلَمُ”.(3)
کم نیست مواردی که می‌بینیم افرادی بدون آگاهی و شناخت کافی، وارد حوزه‌هایی از معارف و مسائل می‌شوند که در شأن آنان نیست، یا اگر مورد پرسش قرار می‌گیرند، شهامت گفتن “نمی‌دانم” را ندارند. زنده یاد، علامه طباطبایی (به نقل شاگردانش) با همی علم و دانش گسترده‌ای که داشت، در پاسخ به سؤالاتی که از او می‌شد، کلمه “نمی‌دانم” را زیاد می‌گفت.

تکیه به منابع معتبر
مستندات باورها و نظرها و مواضع انسان حق‌جو، باید قابل اعتماد باشد. “معتبر بودن منابع”، هم در پژوهش‌های علمی، هم در بحث‌های اقتصادی، هم در نقل اخبار اجتماعی و سیاسی، هم در دادرسی‌ها و قضاوت‌ها، بسیار مهم است.
“قرآن” یکی از مهم‌ترین منابع، بلکه مهم‌ترین منبع در کشف حقیقت و رسیدن به معرفت‌های ناب است.
حضرت امیر (ع)، قرآن را “بهترین گفتار” معرفی می‌کند.(4) و در معیار بودن کلام الهی برای صحت نظریه‌ها، می‌فرماید:
“وَاتّهمِوُا علیه آراءَکم؛(5) آرا و اندیشه‌های خود را در برابر قرآن متهم کنید”.
یعنی اگر نظر و رأی شما با “قرآن” همخوانی نداشت، قرآن را زیر سؤال نبرید، بلکه اندیشه‌های خود را متهم و مخدوش بدانید؛ چرا که قرآن، کلام حق و میزان است.
برای رهایی از “خودمحوری” در آرا و عقاید، باید منابع معتبر و موثق را شناخت و آن‌ها را معیار و میزان قرار داد. رجوع به قرآن نیز نیاز به آشنایی‌های ژرف قرآن شناسی دارد و کار هر کس نیست.
در نگاه امام علی (ع) اهل بیت پیامبر، در کنار قرآن، یکی از مطمئن‌ترین راه‌های رسیدن به حق است. اگر پیامبر درباری حضرت علی (ع) فرموده است: “علی با حق است و حق با علی است و این دو از هم جدا نمی‌شوند”،(6) خود آن حضرت درباری اهل بیت می‌فرماید: “بصیرت و معرفت را از اهلش (که اهل بیت‌اند) فراگیرید؛ چرا که آنان رمز حیات دانش و مایی مرگ جهل‌اند و حکمتشان خبر از علمشان می‌دهد و سکوتشان گویای منطقشان است”.(7)
پس برای حقیقت جو، “قرآن و عترت” به عنوان “شاخص” منبعی قابل اعتماد است و بدون آن به بیراهه می‌رود. کسانی که در شناخت معارف اسلام، بیش از نظر و کلام ائمه معصومین، به آرای غربی‌ها و نظرات خاورشناسان بها می‌دهند و تکیه می‌کنند، دچار “اعوجاج فکری”‌اند.

پرهیز از عجله
در سخن و نظر، هر چه درنگ و تأمل بیشتر باشد، به حقیقت نزدیک‌تر است. بسیاری از کسان به محض مطالعه چند کتاب یا شنیدن چند سخن، فوری به “قطعیّت و جزمیّت” می‌رسند و نظر می‌دهند، بعد هم به سست بنیانی نظرات قبل واقف می‌شوند و از اظهار نظر عجولانه، پشیمان می‌گردند.
حضرت علی (ع) ـ در کنار توصیه‌های مکرّر به پرهیز از نقل همه شنیده‌ها و پذیرش همه گفته‌ها و نهی از سخن گفتن بدون تدبّر و تأمّل ـ (8) به درنگ در امور توصیه می‌کند و می‌فرماید:
“لاتَعجلوا فی امرٍ حتی تَبَیَّنُوا؛(9) در هیچ کاری شتاب نکنید، تا آنکه تبیّن و حقیقت‌یابی کنید”.
این مضمون در کلام خدا هم آمده است که: وقتی فاسقی خبری نقل کرد، درباری آن تحقیق و تفحّص کنید، مبادا در پی آن حرف، سراغ قومی بروید و کاری نسنجیده انجام دهید که پشیمان شوید.(10)
از این رو برای رسیدن به “حقیقت” باید با حوصله و درنگ به کار پرداخت و شتابزده نظری نداد، یا نظری را نپذیرفت، که “عجله” آفتِ رأی و نظر است.

ارزیابی و تحلیل
گروهی از مردم، صرفاً به نقل و روایت می‌نگرند و درباری گزارش‌ها، تدبّر و تحلیل نمی‌کنند. نتیجه این روش، گاهی دوری از حق است.
در تعابیر بزرگان دین، “روایت” و “درایت” آمده است. امام علی (ع) هم توصیه به فهم و دریافت عمیق می‌کند، نه صرفاً روایت و گزارش؛ لذا می‌فرماید:
“وقتی خبر را می‌شنوید، آن را دریابید، دریافتی عمیق برای عمل، نه دریافتی برای نقل و روایت؛ چرا که روایت‌کنندگان علم بسیار، ولی رعایت کنندگان آن اندک‌اند”.(11)
این معنی در روایات، با واژه “تفقّه” بیان شده است، ژرف‌نگری در امور دین. پس با روایات و نقل‌ها و متون علمی و تاریخی و گزارش‌ها و شنیده‌ها، نباید سرسری برخورد کرد، بلکه به عمق آن‌ها باید توجه داشت و نگاه تحلیلی و ارزیابانه داشت، نه صرفاً نقالانه.

سخن و نظر کارشناسانه
در برخی امور، هر کس به خود حق می‌دهد که “نظر” بدهد، آن هم نظر کارشناسی!
اظهار نظر در هر مسأله‌ای، بدون علم کافی و خبرویّت و اطلاع لازم، نشانی جهل و ضعف انسان است.
حضرت امیر (ع) می‌فرماید:
“دَعِ القَولَ فی مالا تَعرِفُ؛(12) سخن گفتن در مورد چیزی را که شناخت نداری، رها کن”.
در تعبیر دیگری فرموده است:
“دَعْ مالا تعرِفُ؛(13) آنچه را نمی‌دانی، واگذار”.
و ما شاهدیم که چه خسران‌ها و بحران‌ها و مشکلاتی پیش می‌آید ، که ریشی آنها، اظهارات غیر کارشناسانه و بدون علم و اطلاع کافی از یک مسأله است. این شیوه، راه را به روی شناخت حقیقت، هم برای خود گوینده و نویسنده، هم برای بهره‌وران از آثار و گفتاری و نوشتاری این گونه افراد، می‌بندد.
اگر هر کس در حوزی آگاهی و تخصص خود حرف بزند، از این آشفته بازار نظراتِ سست و اندیشه‌های رایج، امّا نادرست، آسوده می‌شویم!

نگاه جامع و فراگیر
گاهی مسأله‌ای ابعاد مختلف و زوایای گوناگون دارد.
حقیقت، وقتی آشکار می‌شود که همی ابعاد و زوایا، مورد دقت و ارزیابی قرار گیرد و حقیقت‌جو، “نگاه جامع” داشته باشد.
مثل یک قاضی که در صدور رأی، باید به همی دلائل، شواهد، اعترافات، اسناد و مدارک و … ناظر باشد تا رأی او به حقیقت نزدیک باشد؛ یک پژوهشگر در مسائل علمی یا جویای “حقیقت” در مسائل اعتقادی و بینشی هم باید از چنین نگاهی برخوردار باشد.
به عنوان مثال، در احادیث ما، بیان مجمل و مفصّل، عام و خاص، مطلق و مقیّد وجود دارد. نقل‌های ضعیف و مخدوش و راویان ضعیف و مجهول هم هستند. در برخی منابع، “احادیث جعلی” هم یافت می‌شود. محقق ژرف‌نگر، باید به همی این جوانب، احاطه و توجّه داشته باشد.
امام علی (ع) در بیانی به این ابعاد و آشفتگی‌ها در متون حدیثی اشاره می‌فرماید، تا هشداری باشد برای آنان که از خلال نقلیات می‌خواهند به احکام و شریعت و معارف حق برسند، در بررسی احادیث به این‌ها توجه کنند. می‌فرماید:
“در دست مردم، حق است و باطل، راست است و دروغ، ناسخ است و منسوخ، عام و خاص است و محکم و متشابه، حفظ شدی دقیق یا آمیخته به توهّم….”.(14)
امروز بسیار اتفاق می‌افتد که کسانی یک حدیث یا آیه را مبنا قرار می‌دهند و طبق آن و به نام اسلام و دین، سخن می‌گویند و نظر می‌دهند، در حالی که ممکن است ده‌ها آیه و حدیث، بر خلاف آن باشد. پس نیاز به جمع‌بندی است.
از همین جا اهمیت و دشواری کار فقیهان شناخته می‌شود که برای استخراج “احکام الله” از منابع فقهی، باید همی روایات را ببینند و همی آرای فقها و دلیل‌های آنان را بررسی کنند و راویان را بشناسند و معیارهای سلامت و وثاقت اخبار و احادیث و منابع حدیثی را بشناسند، تا بتوانند نظر و فتوای صحیح و مستدلّی ارائه دهند.
به هر حال “شناخت حقیقت”، عرفی استوار و تلاشی مستمر و نیّتی خالص می‌خواهد، تا پژوهشگر، دور از حبّ و بغض‌ها و پیش‌داوری‌ها و جوّزدگی‌ها بتواند به آنچه “حق” است، برسد.

پی نوشت ها :

1 . نهج‌البلاغه، محمد دشتی، نامی 53، س67 و 68.
2 . همان، حکمت 85.
3 . همان، حکمت، 82.
4 . همان، خطبی 110 (فانّه احسن الحدیث).
5 . همان، خطبه 176، س12.
6 . کشف الغمه، ج1، ص148.
7 . نهج البلاغه، خطبی 147 (فالتمسوا ذلک من عند اهله، فانّهم عیش العلم و موت الجهل…).
8 . از جمله در حکمت 40، 381، 382 و خطبه 176.
9 . همان، خطبه 173.
10 . حجرات/6.
11 . نهج البلاغه، حکمت 98.
12 . همان، نامه31، س13.
13 . همان، نامه78، س5.
14 . همان، خطبه210.
منبع: فرهنگ کوثر 86

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید