مبانی مکتب تربیتی و اخلاقی اسلام از منظر نهج البلاغه(1)

مبانی مکتب تربیتی و اخلاقی اسلام از منظر نهج البلاغه(1)

چکیده

مکتب اخلاقی اسلام، در همان قرن نخست، به برکت آیات روشنگر قرآن و سیره ی اخلاقی پیامبر(علیه السلام) و احادیث اخلاقی ایشان، به ویژه احادیث اخلاقی فراوان و کلمات قصار و خطبه های امیرالمؤمنین(علیه السلام) و سیره ی اخلاقی ایشان در طول 52 سال پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله)، حتی بیش از دو عرصه ی فقه و کلام، قابلیت تدوین و استخراج و اجتهاد یافت. در این زمینه با تکیه بر احادیث اخلاقی نهج البلاغه سعی در ارائه مسنجم از روشنگری همه جانبه ی آن حضرت در ابعاد مورد بحث در باب اخلاق داریم. ابعادی که مورد توجه قرار گرفته اند به اختصار عبارتند از: تعریف مفاهیم اخلاقی؛ تصحیح مفاهیم اخلاقی؛ ترجیح اهم برمهم در اخلاق؛ طرح اخلاق استدلالی.

* استناد: رحیمیان، سعید(پائیز1389)، مبانی مکتب تربیتی و اخلاقی اسلام از منظر نهج البلاغه، فصلنامه پژوهش های نهج البلاغه، ص 69-89.

مقدمه

پیدایش و اشاعه ی هر مکتب اخلاقی مبتنی بر تدوین پایه های نظری و فراهم آمدن زمینه های عملی چندی است که حصور آن در بستر زمان و به تدریج امکان پذیر است، پایه های نظری مکاتب اخلاقی ادیان الهی براساس وحی الهی تنظیم شده و سیره ی اخلاقی پیامبران الهی و نیز دست پروردگان آنان و در یک کلام ارائه ی الگوهای عملی و اخلاقی مجسم، زمینه های عملی رشد و اشاعه ی مکتب اخلاقی را فراهم می کنند.
آموزه های اخلاقی انبیاء، اولیاء، ادیان و متون مقدس، مانند آموزه های کلامی و فقهی، به صورت مدون عرضه نشده است. تدوین مکتب اخلاقی یک دین، مانند مکتب فقهی آن، نیازمند دسترسی به متون مقدس، تردید ناپذیر و غیر قابل خدشه است تا بتوان بر پایه ی آن با عملیاتی اجتهادی، تعاریف، غایات، اهداف، مبانی و اصول بنیادین آن را اجتهاد و استخراج نمود.(2)
مکتب شیعه اثنی عشری، در بین دیگر فرق، از این امتیاز برخوردار است که توانسته از علم خدشه ناپذیر معصوم در طی بیش از 250 سال بهره مند گردد. بنابراین یکی از مهمترین رسالت های ائمه ی معصومین در مکتب شیعه، یعنی دسترسی بشر به علم معصوم را، که مستلزم تفصیل و تفسیر مجملات قرآنی است، در زمان معقول و قابل توجهی گسترش دهد. این زمان نزد اهل سنت به حدود 23 سال تقلیل یافته است. نکته ی مهم در تفکر شیعی نقش محوری امام علی بن ابی طالب(علیه السلام) در تدوین و بنیانگذاری مکاتب حکمی- کلامی، اخلاقی- تربیتی و فقهی- حقوقی مکتب شیعی است که برآورد این نقش محوری در هر کدام از ابعاد مزبور نیازمند بحثی مجزا است.(3)
در این نوشتار به بررسی پایه گذاری مکتب اخلاقی اسلام توسط امیرالمؤمنین(علیه السلام)آنگونه که در نهج البلاغه انعکاس یافته می پردازیم و ابعاد همه جانبه ی آنرا به اجمال مورد ارزیابی قرار می دهیم.

1. تعریف مفاهیم اخلاقی

مهم ترین گام برای شکل گیری مکتب اخلاقی، ترسیم ابعاد و حدود و ثغور مفاهیم ارزشی و ضد ارزشی آن، همچنین مصادیق ارزشها و ضد ارزشهای آن است. در این بین مرزبندی های ظریفی وجود دارد. برای مثال مرزبندی عبادت مخلصانه را از ریا، تنبلی و سستی از رجاء و توکل، ترک دنیا را از کاهلی و توبه واقعی را از استغفارلفظ و… جدا می کند؛ همه از مواردی است که در صورت ابهام، آن مکتب را در ایفای رسالت خود ناکام می سازد. به ویژه که فضائل انسانی همچون عدالت، زهد، قناعت، ایمان، اسلام، دوستی و مانند آن به واسطه ی پیچیدگی های روحی انسان در معرض ابهام یا کج فهمی قرار می گیرند. به همین جهت حسن و قبح کارها و اتصاف انها به زیبایی یا زشتی مدام در معرض خلط مبحث واقع می شوند. کافیست به تبیین حد و مرز بین اسراف و اعتدال یا حسن ظن و بلاهت (سادگی)، شجاعت یا تهور و مانند آن پرداخته شود تا این ابهام ها خود را بیشتر نمایان سازند. افزون بر این مشابهت کارکرد برخی از حالات مزبور از سویی و نسخه ی بدل داشتن هر وصف اصیل (مانند ترک دنیا برای خدا و ترک دنیا برای دنیا و قدرت دنیوی و یا قاطعیت با خشونت و تعصب بی جا) از سوی دیگر، مفاهیم و مصادیق اخلاقی را در معرض بد فهمی و سوء تفاهم یا سوء استفاده قرار می دهد.
امیرالمؤمنین(علیه السلام)، در این زمینه، گنجینه ای از احادیث و کلمات قصار راهنما باقی گذشته اند که برای نمونه مواردی از اهتمام امام به ترسیم حدود مفاهیم و مصادیق آنها ذکر می کنیم.

1-1. تعریف ایمان

الایمان معرفه بالقلب، واقرار باللسان، و عمل بالارکان؛
ایمان، شناختن به دل است و اقرار به زبان و با اندامها بردن فرمان (نهج البلاغه، حکمت 227).
این تعریف بیانگر نقش مهم قلب و باور قلبی، عمل و تجلی باور در رفتار، زبان و اقرار زبانی در پیدایش و رشد پدیده ی ایمان در نفس فرد است که در کنار جمله ای دیگر که فرمود:
الایمان علی اربع دعائم: علی الصبر، والیقیقن، و العدل، والجهاد…؛
ایمان بر چهار پایه استوار است: بر شکیبایی و یقین و داد و جهاد(همان، حکمت31).
می توان به مقدمات (شرایط خارجی مانند اقرار زبانی) یا مقومات (اجزای درونی مانند یقین) یا مکمل های ایمان (مانند صبر) دست یافت.
کلام نخست، اولاً نافی سخن مرجئه- در این باب- است که در ایمان، اسلام و رستگاری فرد؛ تنها وجود ایمان و باور قلبی را کافی می دانستند و برای عمل نقشی در تحقق ایمان قائل نبودند. ثانیاً نفی سخن خوارج است که ایمان را تنها عمل می دانستند و به باور قلبی وقعی نمی نهادند.

1-2. تعریف بزرگترین گناهان

اشد الذنوب ما استهان به صاحبه؛
سخت ترین گناهان آن بود که گنهکار آنرا خوار شمرد (همان، حکمت 245).
و نیز:
اکبر العیب ان تعیب ما فیک مثله؛
بزرگترین عیب آن بود که چیزی را زشت انگاری که خود به همانند آن گرفتاری (همان، حکمت 353).
در مورد نخست بدترین گناهان، گناهی است که گناهکار آنرا خفیف و کوچک پندارد، یعنی صرف نظر از اینکه خود گناه فی حد نفسه بزرگ یا کوچک باشد، نفس قبیح ندانستن گناه (همراه نبودن قبح و گناه در ذهن و ضمیر فرد گناهکار) که مستلزم استخفاف نواهی صاحب شریعت و زیر پانهادن وجدان است؛ خود بزرگترین گناهان است. زیرا ضمن بروز قساوت فردو جرئت او در انجام دیگر گناهان، ارتکاب گناه را برای او آسان می سازد. این نکته نیز قابل استنباط است که چیزی که بدتر از نفس گناه است جرئت بر آن و کوچک شمردن نهی های حق متعال است.
ابن ابی الحدید در این باب می گوید: «چنین گناهکاری بین دو چیز جمع است؛ یکی فعل گناه و دیگری اهانت و کوچک شمردن چیزی که غیر قابل تحقیر است، و آن جلالت و بزرگی شأن خدایی است که عصیان شده، اما حال کسی که گناه کرده و گناهش را نیز بزرگ بداند از چنان گناهکاری آسان تر و به صلاح نزدیک تر است»(ابن ابی الحدید263/19).
ابن میثم بزرگترین گناهان را گناه کوچک شمرده شده، می داند و آن گناه را در وعواقب آن، یعنی اصرار بر گناه، می داند، که رفته رفته به ملکه ای برای گناهکار تبدیل می شود. برخلاف گناهانی که صعب و بزرگ تلقی می شوند (ابن میثم، 1406ق، 412/5).
ملاصالح قزوینی بین کلام دو شارح پیشین چنین جمع بندی کرده است: «معصیت به دو چیز بزرگ گردد یکی اصرار که «لا صغیره مع الاصرار» و یکی خوار شمردن و فرو گفتن… زیرا که فرو شمردن نشان جرئت و قصور معرفت و دوری از خوف و توبه و ندامت بود و هم به اصرار کشاند» (قزوینی 285/4).
میرزا حبیب الله خویی نیز وجه آنرا کشف خوار شمردن گناه از تجریّ (جرئت بر حق متعال) می داند. چون گناه، پیش از عمل، در قلب تحقق می یابد (خویی 431/22).

1-3. تعریف عاقل و جاهل

العاقل هو الذی یضع الشیء مواضعه؛ خردمند آن بود که هر چیزی را به جای خود نهد (نهج البلاغه، حکمت 235).
لا یری الجاهل الا مفرطا او مفرطا؛
نادان را نبینی جز کاری را از اندازه فراتر کشاند، یا بدانجا که خواهد نرساند(همان، حکمت 48).
تعاریف مفاهیمی مانند عقل و عاقل لاجرم سیال و تا حدی کلی خواهد بود و نشانگر آنست که تعقل در مواضع گوناگون آثار و کارکردهای متفاوتی دارد. در عبارتی جاهل را تعریف می کند؛ عقل به نحو التزام معادل و ملازم عدل و تعادل تعبیر شده و عاقل، نگاه دارنده ی تعادل و جاهل عبور کننده از مرز تعادل به سمت کوتاهی یا زیاده روی تلقی شده است. این تعریف از جاهل نسبت به نادان که بیشتر شرح لفظ است دقیق تر و کاربردی تر است.
براساس تفسیر راوندی می توان دو تعریف مزبور را در ارتباط با یکدیگر دانست. چون مفرط، آن است که در امور تقصیر نموده و آن را تضییع می کند. در نتیجه امر را در موضع خود ننهاده است. همچنین مفرط در امر نیز آنست که از حد خاص آنها تجاوز نموده است (راوندی، 285).
ابن میثم وجه تقسیم جاهل به مفرط و مفرط را به نحو دیگری تبیین کرده است. طبق نظر او چون جاهل یا به جهل بسیط نادان است یا به جهل مرکب؛ می توان جهل بسیط را طرف تفریط از فضیلت دانایی محسوب داشت و جهل مرکب را طرف افراط (ابن میثم 247/5).
به تعبیر دیگر ابن میثم این سخن را در صدد ارائه معیاری عام برای ارزیابی کارهای جاهلانه نمی داند، بلکه چنین تعبیری مانند آنست که گفته شود غیر شجاع یا ترسو یا متهور است. اما خوبی برخلاف او معتقد است که این قاعده، قاعده ای عام است که هم شئون فردی درونی انسان و هم شئون اجتماعی و برونی او را در بر می گیرد(خویی، 104/21).
علامه شوشتری نیز آن را مربوط به کلامی جامع از پیامبر(صلی الله علیه و آله)می داند که فرمود:
خیرالامور اوساطها؛ (شوشتری 246/5).
برخی محققان این جمله را فقط مثل سائری در زبان عرب دانسته اند که گاه در کلام معصوم هم بدان استشهاد شده است و امری عرضی و نه همیشگی است. چنان که ملا صالح قزوینی به این نکته اشاره کرده است که:
الا ماشذ مثلا ایمان و ایقان؛
میانه صورت ندارد که باید در کمال باشد (قزوینی 124/4).

1-4. تعریف غنا

الغنی الاکبر الیاس عما فی ایدی الناس؛
بزرگتر توانگری نومیدی است از آنچه در دست مردم است
(نهج البلاغه، حکمت 342).
همچنین فرمود:
اشرف الغنی ترک المنی؛
شریف ترین بی نیازی، وانهادن آرزوهاست (همان، حکمت 34).
و فرمود:
الغنی و الفقر بعد العرض علی الله؛
توانگری و درویشی آنگاه آشکار شود- که در قیامت- عرضه بر کردگار شود (همان، حکمت 452).
و فرمود:
ان اغنی الغنی العقل و اکبر الفقر الحمق؛
گران مایه ترین بی نیازی خرد است و بزرگ ترین درویشی بی خردی است (همان، حکمت38).
غنا و ثروت در تلقی ظاهری و نزد اهل دنیا به کثرت و زیادی اموال و املاک تعریف می شود. حال آنکه نگاه امام(علیه السلام) به غنا دیدگاهی درون نگر و آخرت محور است. امام(علیه السلام) غنای واقعی را بی نیازی از مردم و مال دنیا (به معنی احساس نیاز درونی نداشتن) و در تقابل با تعلق و وابستگی به دنیا و آرزومندی مال می دانند. حقیقت این غنا در روز قیامت (بعدالعرض علی الله) جلوه گر شده و میزان ثروت یا فقر واقعی افراد که بر حسب دارایی های وجودی آنها، یعنی اعمال صالح، در آن روز مشخص خواهد شد. البته اموال و اولاد و هر چه وانهادنی است دارای واقعی انسان نخواهد بود.(4)

1-5. تعریف زهد

الزهد کله بین کلمتین من القرآن. قال الله سبحانه: (لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما اتاکم)؛ (نهج البلاغه، حکمت 431).
همه زهد در دو کلمه از قرآن فراهم است؛ خدای سبحان فرماید: «تا بر آنچه از دستتان رفته دریغ نخورید و بدانچه به شما رسیده شادمان مباشید؛ حدید. 28»
افضل الزهد اخفاء الزهد؛
برترین پارسایی نهفتن پارسایی است (همان، حکمت 28).
در این کلام زهد را امری درونی، یعنی عدم دلبستگی به دنیا، که اثرآن برطبق آیات قرآنی عدم تأسف فرد از آنچه از او فوت شده و از دست رفته و نیز عدم ذوق زدگی و شادی مفرط از آنچه به دست آمده است، می باشد. البته به هیچ وجه میزان مالکیت معیاری برای زهد تلقی نشده، بلکه دلبستگی به آن (که مایه ی تأسف یا شادی فرد شود) به عنوان ملاک مطرح شده است. همچنانکه به آفت اصلی زهاد یعنی ریا و عجب که مایه ی ارائه و نشان دادن زهد به دیگران می باشد نیز اشاره شده است.

پی نوشت ها :

1. دانشیار دانشگاه شیراز.
2. این نکته به خصوص در مکتب اسلام که پیامبر گرامی آن مهمترین رسالت و هدف از بعثت خودش را تمام نمودن مکارم اخلاقی و کاملترین مؤمنان را خوش خلق ترین آنها دانسته اند. اهمیت بیش تری می یابد.
3. نگارنده در بُعد نخست (به بنیانگذاری حکمت اسلامی و مکتب حکمی شیعی) در مقاله های با عنوان «امام علی(علیه السلام) پایه گذار حکمت الهی در اسلام». در کتاب هویت فلسفه اسلامی، قم، بوستان کتاب، 1382؛ پرداخته است.
4. در عبارتی که به مسئله علم و ثروت اشاره شده است برترین غنا عقل، و برترین فقر حماقت و سفاهت نامیده شده است. عقل بزرگترین دارایی است که دیگر خیرات و فضایل و کمالات را به سوی انسان جذب می کند. حماقت نیز مایه ی فقر و نفی کمالات است.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید