گستردگی مرزها در نهج البلاغه

گستردگی مرزها در نهج البلاغه

نویسنده: استاد علامه مرتضی مطهری

سخن هر کس به همان دنیایی تعلق دارد که روح گوینده اش به آنجا تعلق دارد،
طبعاً سخنی که به چندین دنیا تعلق دارد، نشانگر روحیه ای است که در انحصار دنیای خاصی نیست.
این مجموعه ی نفیس و زیبا به نام «نهج البلاغه» که اکنون در دست ماست و روزگار از کهنه کردن آن ناتوان است و گذشت زمان و ظهور افکار و اندیشه های نوتر و روشن تر مرتباً بر ارزش آن افرزوده است، منتخبی از «خطابه ها» و «دعاها» و «وصایا» و «نامه ها» و «جمله های کوتاه» مولای متقیان علی (ع) است که به وسیله ی سید شریف بزرگوار «رضی» رضوان الله علیه در حدود هزار سال پیش گردآوری شده است. آنچه تردیدناپذیر است این است که علی (ع) چون مرد سخن بوده است، خطابه های فراوان انشا کرده، و همچنین به تناسبهای مختلف جمله های حکیمانه ی کوتاه فراوان از او شنیده شده است، همچنان که نامه های فراوان مخصوصاً در زمان خلافت نوشته است، و مردم مسلمان علاقه و عنایت خاصی به حفظ و ضبط آنها داشته اند. «مسعودی» که تقریباً صد سال پیش از سید رضی می زیسته است (اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری) در جلد دوم مروج الذهب تحت عنوان «فی ذکر لمع من کلامه و اخباره و زهده» می گوید: «آنچه مردم از خطابه های علی (ع) در مقامات مختلف حفظ کرده اند بالغ بر چهار صد و هشتاد و اندی می شود، علی (ع) آن خطابه ها را بالبدیهه و بدون یادداشت و پیشنویس انشا می کرد، و مردم هم الفاظ آن را می گرفتند و هم عملاً از آن بهره مند می شدند.»
گواهی دانشمند خبیر و متتبعی مانند مسعودی می رساند که خطابه های علی (ع) چه قدر فراوان بوده است، در نهج البلاغه تنها 239 قسمت به نام خطبه نقل شده است، در صورتی که مسعودی چهار صدو هشتاد و اندی آمار می دهد و به علاوه اهتمام و شیفتگی طبقات مختلف را بر حفظ و ضبط سخنان مولا می رساند. خوشبختانه در عهدها و عصرهای متاخرتر افراد دیگری در پی گردآوری اسناد و مدارک نهج البلاغه برآمده اند، و شاید از همه مشروحتر و جامعتر کتابی است به نام «نهج السعده فی مستدرک نهج البلاغه» که در حال حاضر به وسیله ی یکی از فضلای متتبع و ارزشمند شیعه ی عراق به نام محمد باقر محمودی در حال تکوین است، در این کتاب ذی قیمت مجموعه ی سخنان علی (ع) اعم از خطب اوامر، کتب و رسائل، وصایا، ادعیه، کلمات قصار جمع آوری شده است این کتاب شامل نهج البلاغه فعلی و قسمت هائی است که سید رضی آنها را انتخاب نکرده و یا در اختیارش نبوده است و ظاهراً جز قسمتی از کلمات قصار، مدارک و مآخذ همه به دست آمده است. تاکنون چهار جلد از این کتاب چاپ و منتشر شده است (1). این نکته نیز ناگفته نماند که کار گردآوری مجموعه ای از سخنان علی (ع) منحصر به سید رضی نبوده است، افراد دیگری نیز کتاب هایی با نام های مختلف در این زمینه تالیف کرده اند. معروفترین آنها «غرر و درر آمدی» است که محقق جمال الدین خوانساری آن را به فارسی شرح کرده است و اخیراً به همت فاضل متتبّع عالیقدر آقای میر جلال الدین محدث ارموی، از طرف دانشگاه تهران چاپ شده است. «علی الجندی» رئیس دانشکده ی علوم در دانشگاه قاهره در مقدمه ای [1] که بر کتاب «عَلّی بن اَبی طالب شِعْرُهُ وَ حِکَمُهُ» نوشته است، چند کتاب و نسخه از این مجموعه ها نام برده که برخی از آن ها به صورت خطی مانده است و هنوز چاپ نشده است، از این قرار: 1. دستور معالم الحکم، از قضاعی صاحب الخطط. 2. «نثر اللئالی» این کتاب به وسیله ی یک مستشرق روسی در یک جلد ضخیم ترجمه و منتشر شده است. 3. حکم سیدنا علی (ع) نسخه ی خطی در دارالکتب المصریه.

دو امتیاز

کلمات امیرالمؤمنین (ع) از قدیمترین ایام با دو امتیاز همراه بوده است و با این دو امتیاز شناخته می شده است: یکی فصاحت و بلاغت، و دیگر چند جانبه بودن و به اصطلاح امروز چند بعدی بودن. هر یک از این دو امتیاز به تنهایی کافی است که به کلمات علی (ع) ارزش فراوان بدهد، ولی توام شدن این دو با یکدیگر یعنی این که سخنی در مسیرها و میدان های مختلف و احیاناً متضاد رفته و در عین حال کمال فصاحت و بلاغت خود را در همه ی آنها حفظ کرده باشد، سخن علی (ع) در حد وسط کلام مخلوق و کلام خالق قرار گرفته است و درباره اش گفته اند: «فوق کلام المخلوق و دون کلام الخالق.»

آئینه این عصر

از چهارده قرن پیش تاکنون. جهان هزاران رنگ به خود گرفته، فرهنگ ها تغییر و تحول یافته و دائقه ها دگرگون شده است، ممکن است کسی بپندارد که فرهنگ قدیم و ذوق قدیم سخن علی (ع) را می پسندید و در برابر ش خاضع بود، فکر و ذوق جدید به نحو دیگری قضاوت می کند، اما باید بدانیم که سخن علی (ع) چه از نظر صورت و چه از نظر معنی محدود به هیچ زمان و هیچ مکانی نیست، انسانی و جهانی است.

علی(ع) در میدانهای گوناگون

از امتیازات برجسته ی سخنان امیرالمؤمنین که به نام «نهج البلاغه» امروز در دست ماست این است که محدود به زمینه ی خاصی نیست، علی(ع) به تعبیر خودش تنها در یک میدان اسب نتاخته است، در میدان های گوناگون که احیاناً بعضی با بعضی متضاد است تکاور بیان را به جولان آورده است، نهج البلاغه شاهکار است اما نه تنها در یک زمینه، مثلاً موعظه، یا حماسه، یا فرضاً عشق و غزل، یا مدح و هجا و غیره. بلکه دزر زمینه های گوناگون که شرح خواهیم داد. این که سخن شاهکار باشد ولی در یک زمینه البته زیاد نیست و انگشت شمار است ولی به هر حال هست. این که در زمینه های گوناگون باشد ولی در حد معمولی نه شاهکار، فراوان است، ولی این که سخنی شاهکار باشد و در عین حال محدود به زمینه ی خاصی نباشد از مختصات نهج البلاغه است. بگذریم از قرآن کریم که داستانی دیگر است، کدام شاهکار را می توان پیدا کرد که به اندازه ی نهج البلاغه متنوع باشد؟ سخن، نماینده ی روح است، سخن هر کس به همان دنیایی تعلق دارد که روح گوینده اش به آنجا تعلق دارد، طبعاً سخنی که به چندین دنیا تعلق دارد نشانه ی روحیه ای است که در انحصار یک دنیای به خصوص نیست. و چون روح علی (ع) محدود به دنیای خاصی نیست، در همه ی دنیاها و جهانها حضور دارد، و به اصطلاح عرفا، «انسان کامل» و «کون جامع» و «جامع همه ی حضرات» و دارنده ی همه ی مراتب است، سخنش نیز به دنیائی خاص محدود نیست. از امتیازات سخن علی (ع) این است که به اصطلاح شایع عصر ما چند بعدی است نه یک بعدی. خاصیت همه جانبه بودن سخن علی (ع) و روح علی (ع) مطلبی نیست که تازه کشف شده باشد، مطلبی است که حداقل از هزار سال پیش اعجابها را بر می انگیخته است. نکته ی جالب دیگر این است که علی (ع) با این همه که درباره ی معنویات سخن رانده است فصاحت را به اوج کمال رسانیده است. علی(ع) از می و معشوق و یا مفاخرات و امثال این ها که میدان هایی باز برای سخن هستند بحث نکرزده است، به علاوه او سخن را برای خود سخن و اظهار سخنوری ایراد نکرده است، سخن برای او وسیله بوده نه هدف، او نمی خواست به این وسیله یک اثر هنری و یک شاهکار ادبی از خود باقی بگذارد، بالاتر این که سخنش کلیت دارد محدود به زمان و مکان و افراد معینی نیست، مخاطب او «انسان» است و به همین جهت نه مرز می شناس و نه زمان، همه ی اینها میدان را از نظر شخص سخنور محدود و خود او را مقید می سازد. عمده ی جهت در اعجاز لفظی قرآن کریم این است که با این که یکسره موضوعات و مطالبش با موضوعات سخنان متداول عصر خود مغایر است و سرفصل ادبیات جدیدی است و با جهان و دنیای دیگری سروکار دارد، زیبایی و فصاحتش در حد اعجاز است، نهج البلاغه در این جهت نیز مانند سایر جهات متاثر از قرآن و در حقیقت فرزند قرآن است.

مباحث و موضوعات در نهج البلاغه

مباحث و موضوعاتی که در نهج البلاغه مطرح است رنگهای مختلفی به این سخنهای آسمانی داده است زیاد است. این بنده ادعا ندارد که بتواند نهج البلاغه را تجزیه و تحلیل کند و حق مطلب را ادا نماید، فقط در نظر دارد نهج البلاغه را با این دید مورد بررسی قرار دهد و شک ندارد که در آینده کسانی پیدا خواهند شد که حق مطلب را بهتر ادا کنند. مباحث نهج البلاغه که هر کدام شایسته ی بحث و مقایسه است، به قرار ذیل است:
1. الهیات و ماوراء الطبیعه، 2. سلوک و عبادت، 3. حکومت و عدالت، 4. اهل بیت و خلافت، 5. موعظه و حکمت، 6. دنیا و دنیاپرستی، 7. حماسه و شجاعت، 8. ملاحم و مغیبات، 9. دعا و مناجات، 10. شکایت و انتقاد از مردم زمان، 11. اصول اجتماعی، 12. اسلام قرآن، 13. اخلاق و تهذیب نفس، 14. شخصیتها، و یک سلسله مباحث دیگر.

توحید و معرفت

یک بخش از بخشهای اساسی نهج البلاغه، مسایل مربوط به الهیات و ماوراء الطبیعه است. در مجموع خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار در حدود چهل نوبت درباره ی این مطالب بحث شده است، البته بعضی از این موارد جمله های کوتاهی است، ولی غالباً چند سطر و احیاناً چند صفحه است، بحثهای توحیدی نهج البلاغه را شاید اعجاب انگیزترین بحثهای آن دانست، بدون مبالغه این بحثها با توجه به مجموع شرایط پدید آمدن در حد اعجاز است. اگر یک مقایسه – ولو به طور مختصر- میان منطق نهج البلاغه با منطق سایر مکتبهای فکری به عمل نیاید ارزش واقعی بحثهای توحیدی نهج البلاغه روشن نمی شود. درباره ی ذات و صفات حق، قبل از نهج البلاغه و بعد از آن، در شرق و غرب، در قدیم و جدید از طرف فلاسفه، عرفا، متکلمین، بحثهای فراوان به عمل آمده است ولی با سبکها و روشهای دیگر سبک و روش نهج البلاغه کاملاً ابتکاری و بی سابقه است، تنها زمینه ی اندیشه های نهج البلاغه، قرآن مجید است و پس از قرآن مجید که بگذریم هیچ گونه زمینه ی دیگری برای بحثهای نهج البلاغه نخواهیم یافت.

شب مردان خدا

شب مردان خدا از دیدگاه نهج البلاغه، دنیای عبادت دنیای دیگری است، دنیای عبادت آکنده از لذت است. لذتی که با لذت دنیای سه بعدی مادی قابل مقایسه نیست، دنیای عبادت پر از جوشش و جنبش و جنبش و سیر و سفر است اما سیر و سفری که «به مصر و عراق و شام» و یا هر شهر دیگر زمینی منتهی نمی شود، به شهری منتهی می شود «که او را نام نیست» دنیای عبادت شب و روز ندارد، زیرا همه روشنایی است، تیرگی و اندوه و کدورت ندارد، یکسره صفا و خلوص است، از نظر نهج البلاغه چه خوشبخت و سعادتمند است کسی به این دنیا پا گذارد و نسیم جانبخش این دنیا او را نوازش دهد، آن کس که به این دنیا گام نهد دیگر اهمیت نمی دهد که در دنیای ماده و جسم بر دیبا سرنهد یا بر خشت.

پی نوشت ها :

1. تا این تاریخ هشت جلد آن چاپ شده است.

منبع: سالنمای النهج 1-5

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید