تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی *** ورنه هر فتنه که بینی همه از خود بینی به خدایی که تویی بنده ی بگزیده ی او *** که بر این چاکِر دیرینه کسی نگزینی گر امانت به سلامت ببرم باکی نیست *** بی دلی سهل بود گر نبود بی دینی ادب و شرم، تو ...
مطالب موجود در دسته بندی "شرح دیوان حافظ"
بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی
بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی *** می خواند دوش درس مقامات معنوی یعنی بیا که آتش موسی نمود گل *** تا از درخت، نکته ی توحید بشنوی مرغان باغ، قافیه سنجند و بذله گوی *** تا خواجه مِی خورد به غزل های پهلوی جمشید جز حکایت جام از جهان نبرد *** زنهار دل ...
ساقیا سایه ی ابر است و بهار و لب جوی
ساقیا سایه ی ابر است و بهار و لب جوی *** من نگویم چه کن اَر اهل دلی خود تو بگوی بوی یکرنگی ازین نقش نمی آید، خیز *** دلق آلوده ی صوفی به مِی ناب بشوی سفله طبع است جهان بر کرمش تکیه مکن *** ای جهان دیده ثبات قدم از سفله مجوی دو ...
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد *** یک نکته ازین معنی گفتیم و همین باشد از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار *** صد مُلک سلیمانم در زیر نگین باشد غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل *** شاید که چو وا بینی خیر تو درین باشد هر کاو نکند فهمی زین ...
خوش آمد گل و زان خوش تر نباشد
خوش آمد گل و زان خوش تر نباشد *** که در دستت به جز ساغر نباشد زمان خوشدلی دَریاب و دُریاب *** که دایم در صدف گوهر نباشد غنیمت دان و می خور در گلستان *** که گل تا هفته ی دیگر نباشد اَیا پر لعل کرده جام زرین *** ببخشا بر کسی کش زر ...
گل بی رخ یار خوش نباشد
گل بی رخ یار خوش نباشد *** بی باده بهار خوش نباشد طرف چمن و طواف بستان *** بی لاله عذار خوش نباشد رقصیدن سرو و حالت گل *** بی صوت هزار خوش نباشد با یار شکر لب گل اندام *** بی بوس و کنار خوش نباشد هر نقش که دست عقل بندد *** جز ...
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
به کوشش: رضا باقریان موحد نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد *** عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد ارغوان، جام عقیقی به سمن خواهد داد *** چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد این تطاول که کشید از غم هجران بلبل *** تا سرا پرده ی گل نعره زنان خواهد شد گر ز ...
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
به کوشش: رضا باقریان موحد مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد *** قضای آسمان است این و دیگر گون نخواهد شد رقیب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت *** مگر آه سحر خیزان سوی گردون نخواهد شد مرا روز ازل کاری به جز رندی نفرمودند *** هر آن قسمت که آنجا رفت ...
روز هجران و شب فُرقت یار آخر شد
به کوشش: رضا باقریان موحد روز هجران و شب فُرقت یار آخر شد*** زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد آن همه ناز و تنعّم که خزان می فرمود*** عاقبت در قدم باد بهار آخر شد شکر ایزد که به اقبال کُله گوشه ی گل*** نخوت باد دی و شوکن خار آخر ...
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد*** دل رمیده ی ما را رفیق و مونس شد
دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را
به کوشش: رضا باقریان موحد دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را *** دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا کشتی شکستگانیم ای باد شُرطه برخیز *** باشد که باز بینم دیدار آشنا را دَه روزه مهر گردون، افسانه است و افسون *** نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا در حلقه ی گُل ...