مطالب موجود در دسته بندی "حکایت های آموزنده"

زنا زاده

زنا زاده

عیسی بن ابی دلف نقل می کند که برادرش دلف که پدرش کنیه از نام او گرفته بود وهن علی بن ابی طالب می گفت و شیعه او را تحقیر می کرد و آن ها را به نادانی منسوب می داشت. یک روز که در مجلس پدر خود نشسته بود، پدرش حضور نداشت گفت: – ...

ادامه مطلب
معاویه و قیصر

معاویه و قیصر

معاویه چون پیر شد شبها خوابش نمی برد، نزدیکهای صبح که میخواست بخوابد صدای ناقوسها بد خوابش میکرد، روزی رو به اطرافیانش کرد و گفت: ای گروه عرب آیا میان شما کسی هست که دستور مرا بجا آورد و من سه دیه قبلا به او بدهم، و دیه دو نفر را بعد از مراجعت؟ جوانی ...

ادامه مطلب
خنده عبرت

خنده عبرت

گویند: وقتی که برادران یوسف علیه السلام، او را در چاه آویزان کردند تا او را به آن بیفکنند، طبیعی است که یوسف خردسال در این حال محزون و غمگین بود، اما در این میان غم و اندوه، دیدند لبخندی زد، خنده ای که همه برادران را شگفت زده کرد، از هم می پرسیدند، یعنی ...

ادامه مطلب
سلطان بی تاج و تخت

سلطان بی تاج و تخت

در عصر رژیم منحط محمدرضاپهلوی، بهایی ها آن چنان در همه جا حتی در سطح وزارت نفوذ کرده بودند، که می خواستند ایران را اسرائیل دوم کنند، هویدا بهایی حدود سیزده سال نخست وزیر این مملکت بود، در همه جا اعمال نفوذ آنها دیده می شد، از این رو آیه اللّه العظمی بروجردی (ره) نسبت ...

ادامه مطلب
لطف خداوند به بنده شاکر

لطف خداوند به بنده شاکر

امام صادق علیه السلام فرمود: هرگاه بنده ای بعد از نماز به سجده شکر بیفتد، خداوند حجابهای بین او و فرشتگان را بر می دارد، و به فرشتگان خطاب می کند که هان ای فرشتگان! به بنده ام که واجب مرا انجام داد و عهدش با مرا کامل نمود، سپس به خاطر نعمتی که به ...

ادامه مطلب