گناهکارى که فرشتگان در تشییع جنازه او شرکت کردند رسول اکرم صلّى اللَّه علیه و آله هنگامى که عازم جنگى مىشد میان هر دو تن از صحابه عقد برادرى مىبست تا یکى به جنگ برود و دیگرى بماند و مهمات امور او را انجام دهد. در غزوه تبوک هم چنین برنامهاى انجام شد، از جمله ...
دسته بندی های موجود در بخش"حکایت ها"
مطالب موجود در بخش "حکایت ها"
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (25)
جاذبه قرآن در دل سرمایهدار و هوشمند بزرگ مکه سالهاى آغاز بعثت پیامبر اسلام، در مکه شخصى بود به نام ولید بن مغیره که در حجاز و اطراف آن به عنوان رئیس زیرک و هوشمند عرب شهرت داشت. او عموى ابوجهل بود، و مردم در اختلافات خود به او مراجعه مىکردند و قضاوت او را ...
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (26)
نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله از شخصى تعريف شد. روزى او به محضر پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد. اصحاب عرض كردند: يا رسول الله ، اين همان كسى است كه از او به خوبى تعريف كرديم .
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (27)
انصاف هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه و آله هفت ساله بود، روزى از دایه اش (حلیمه سعدیه ) پرسید، برادرانم کجا هستند؟ (چون در خانه حلیمه بود، فرزندان او را برادر خطاب مى کرد). حلیمه جواب داد: فرزندان عزیز، آنان گوسفندانى را که خداوند به برکت وجود تو به ما مرحمت کرده است ...
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (28)
احترام پدر و مادر مردى به حضور پیامبر صلى الله علیه و آله رسید و پرسید، اى رسول خدا! من سوگند خورده ام که آستانه در بهشت و پیشانى حورالعین را ببوسم . اکنون چه کنم ؟ پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: پاى مادر و پیشانى پدر را ببوس . (یعنى اگر چنین ...
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (29)
آزار همسایه مردى نزد پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آمد و به آن حضرت از آزار همسایه اش شکایت کرد. رسول خدا صلى الله علیه و آله به او فرمود: صبر کن . دوباره آمد و شکایت کرد. فرمود: صبر کن . سپس بار سوم باز آمد و شکایت کرد. پیامبر صلى الله ...
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (30)
درباره ایرانىها امام باقر علیه السّلام فرمود: پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله این آیه را قرائت کرد: وَ آخَرینَ مِنْهُمْ لَمّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ (62جمعه/3) و [در میان] دیگرانى از آنان که هنوز به آنان نپیوستهاند، و اوست پیروزمند فرزانه. (پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله براى تعلیم و تزکیه) عده ...
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (31)
قرآن و تهیدستان باتقوا هنگامى که پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله به مدینه هجرت کرد، جمعى از مسلمانان نیز به مدینه هجرت کردند، این مسلمانان در مدینه، نه خانه داشتند و نه مال و ثروتى که بتوانند با آن، زندگى خود را تأمین کنند، پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله آنها را در کنار ...
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (32)
اى رسول خدا قرآن دیگرى بیاور تا قبول کنیم عدهاى از بتپرستان خدمت پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله آمده و گفتند: آنچه در این قرآن درباره ترک عبادت بتهاى بزرگ ما لات و عزى و منات و هبل و مذمت از آنان وارد شده براى ما قابل قبول و تحمل نیست اگر مىخواهى از ...
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (33)
چیزى دیدم که در تمام عمرم ندیده بودم پیشرفت روز افزون اسلام قریش را سخت ناراحت کرده بود روزى نبود که گزارشى درباره گرایش فردى از قبیله به آنان نرسد و از این جهت شعله غضب در درون آنها زبانه مىکشید. فرعون مکه ابوجهل روزى، در محفل قریش چنین گفت: شما اى گروه قریش مىبینید ...
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (34)
زنى پناهنده مجلسى دوم نقل مىکند: کلثوم بنت عقبه پس از صلح حدیبیه از مکه گریخت و به مدینه پناهنده شد. رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله او را پناه داد زیرا در قرارداد صلح حدیبیه راجع به استرداد پناهندگان زن سخنى به میان نیامده بود، آیه: یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ ...
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (35)
آیا اگر توبه کنم قبول مىشود در عهد رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله زنى زیورى را سرقت کرد او را گرفتند و به حضور رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله بردند و عرض کردند: این زن از ما زیورى را سرقت کرد. حضرت دستور داد دست راست او را قطع کنید. اقوام ...