دسته بندی های موجود در بخش"حکایت ها"

مطالب موجود در بخش "حکایت ها"

قدرت پوشالی

قدرت پوشالی

روزی متوکل تصممیم گرفت ، قدرت ارتش خود را به امام هادی (ع) بشان دهد و به اصطلاح خودش زهر چشم آن حضرت را بگیرد و در نتیجه آن حضرت بترسد و در مقابل متوکل ، به مبارزه بر نخیزد. دستور داد 90هزار از افراد ترک ارتش خود را که در سامرا بودند، هر کدام ...

ادامه مطلب
شعر موثر امام هادی (ع)

شعر موثر امام هادی (ع)

متوکل خلیفه ظالم عباسی بود که از اقتدار امام هادی علیه السلام نگران بود. شخصی نزد او رفت و درباره امام هادی علیه السلام چینی کرد که در منزل او اسلحه و نامه های حمایت شیعیان قم وجود دارد و می خواهد بر علیه حکومت قیام کند. متوکل گروهی ترک را به منزل او فرستاد، ...

ادامه مطلب
شومی روزگار

شومی روزگار

حسن بن مسعود گوید: خدمت امام هادی علیه السلام رسیدم در حالی که انگشتم خراشیده است و شانه ام با مرکب سواری تصادف کرده و آسیب دیده بود و جامه هایم را عده ای از مردم پاره کرده بودند گفتم : ای روز! تو چه شوم هستی خداوند شر را از من بگرداند. امام علیه ...

ادامه مطلب
شکوه امام هادی (ع)

شکوه امام هادی (ع)

محمد بن حسن اشتری گوید: من کودکی بودم ، کنار منزل متوکل (دهمین خلیفه عباسی) همراه جمعی از طالبی و جعفری و عباسی ، بودیم که ناگهان امام هادی(علیه السلام) تشریف آوردند، مردم همه به احترام ایشان پیاده راه می رفتند تا آن حضرت وارد بر متوکل شد (با توجه به اینکه آن حضرت مجبور ...

ادامه مطلب
گرایش فرمانده سپاه

گرایش فرمانده سپاه

ابوهاشم جعفری گوید: در زمانی که ظلم حکومت (طاغوتی) واثق (نهمین خلیفه عباسی) به مدینه سرایت کرد و سربازان او در جستجوی بادیه نشینان بودند، امام هادی (علیه السلام) به ما فرمود: برویم تا سپاه این ترکی ( گویا فرمانده سپاه بود) را بنگریم . همراه امام از منزل بیرون آمدیم ، و در کنار ...

ادامه مطلب
شفای خلیفه

شفای خلیفه

بسیاری از بزرگان همانند مرحوم کلینی ، راوندی ، طبرسی ، ابن شهرآشوب و … رضوان اللّه علیهم آورده اند: روزی متوکّل عبّاسی سخت مریض شد و پزشکان از درمان وی عاجز شدند و او در بستر مرگ قرار گرفت ، مادرش نذر کرد که چنانچه متوکّل شفا یابد، هدیه قابل توجّهی برای حضرت ابوالحسن ...

ادامه مطلب
پزشک نصرانی

پزشک نصرانی

یکی از دوستان و اصحاب حضرت ابوالحسن ، امام هادی صلوات اللّه علیه – به نام زید بن علی – حکایت کند: روزی از روزها سخت مریض شدم ، تا حدّی که دیگر نتوانستم حرکت کنم ، لذا پزشکی نصرانی را بر بالین من آوردند و او برایم داروئی را تجویز کرد و گفت : ...

ادامه مطلب
پیدایش دو درخت

پیدایش دو درخت

همچنین یکی از درباریان متوکّل ، معروف به ابوالعبّاس – که دائی نویسنده خلیفه بود – حکایت کند: من با ابوالحسن ، علی هادی علیه السلام سخت مخالف و نسبت به او بدبین بودم ، تا آن که روزی متوکّل مرا به همراه عدّه ای برای احضار آن حضرت از شهر مدینه به سامراء بسیج ...

ادامه مطلب
آگاهی از افکار

آگاهی از افکار

همچنین مرحوم شیخ طوسی ، راوندی و دیگر بزرگان به نقل از اسحاق بن عبداللّه علوی حکایت کند: روزی از روزها پدرم با عمویم با یکدیگر اختلاف کردند، درباره آن چهار روزی که در طول سال برای روزه گرفتن ، نسبت به بقیّه روزها فضیلت و اهمّیتی بیشتر دارد. لذا برای حلّ اختلاف و گرفتن ...

ادامه مطلب
پاسخ قیصر

پاسخ قیصر

قیصر روم برای یکی از خلفای بنی عباس ، در ضمن نامه ای نوشت : ما در کتاب انجیل دیده ایم که هر کس از روی حقیقت سوره ای بخواند که خالی از هفت حرف باشد، خداوند جسدش را بر آتش دوزخ حرام می کند، و آن هفت حرف عبارت است از: ث ، ج ...

ادامه مطلب
شکرانه امام هادی (ع)

شکرانه امام هادی (ع)

یکی از خوانین و سرمایه داران یاغی و مغرور عصر امام جواد (ع) و امام هادی (ع) شخصی بنام عمر از خاندان فرج بود، که مدتی فرماندار مدینه شد، و نسبت به خاندان نبوت ، بسیار خشن بود، او گستاخی رابه جائی رسانید که روزی با کمال پرروئی به امام جواد (ع) گفت : به ...

ادامه مطلب
دلیل بر دروغ زینب کذابه

دلیل بر دروغ زینب کذابه

در عصر خلافت متوکل ، زنی ظاهر شد و به هر جا می رفت می گفت : من زینب دختر فاطمه (س) هستم و با این نام ، از مردم پول می گرفت . او را نزد متوکل آوردند، متوکل به او گفت : تو زن جوانی هستی ، از زمان پیامبر (ص) تا حال ...

ادامه مطلب