آورده اند که در آن وقت که شاه مردان را ضربت زده بودند، صعصعه بن صوحان پیش وی آمد و گفت : یا امیر المومنین ! مدتی است که مسائلی چند در خاطر من می گردد. من خواستم که از حضرتت سئوال کنم ، هیبت تو مرا مانع شد. اگر اجازت فرمایی بپرسم ؟ گفت ...
دسته بندی های موجود در بخش"حکایت ها"
مطالب موجود در بخش "حکایت ها"
قلاده ای بر گردن خالد!
(امیرالمؤمنین علیه السلام) روزی به صحرا برون رفت ، خالد را دید که با لشگری به جایی می رفت . خالد چون امیرالمؤمنین علیه السلام را دید عمودی آهنین در دست داشت ، برآورد تا بر فرق مبارک امیر زند. شاه مردان و شیر یزدان دست دراز کرد و عمود از وی فرا گرفت و ...
نظر به رخسار علی(ع)
آورده اند که رسول صلی الله علیه و آله و سلم را گفتند: یا رسول الله ! فلان کس را دیدی که به سفر دریا شد به اندک سرمایه ای و زود باز آمد و چندان سود آورد که همسایگان و خویشان وی بر وی حسد می بردند؟ خواجه صلی الله علیه و آله و ...
در خانه خدا
چون صدر کاینات و خلاصه موجودات هجرت کرد از مکه به مدینه و مسجد بنا کرد، مهاجران هر یک در پهلوی مسجد خانه ساختند و دری در مسجد گشادند. چون اسلام قوی شد، جبرئیل آمد که حق تعالی می فرماید که درهایی که در مسجد گشاده اند، برآرند. جماعتی از صحابه گفتند: همانا این خطاب ...
چشمه اوصیا
در معجزات شاه مردان علیه السلام آورده اند… که امیرالمؤمنین علیه السلام به صفین می شد. به صحرایی فرود آمدند، نزدیک به صومعه راهبی . یاران وی گفتند: یا امیرالمؤ منین ! اینجا نزول می فرمایی و در این موضع آب نیست . گفت : من شما را (فی الحال ) آبی دهم شیرین تر ...
سزای دشنام به علی(ع)
واقدی گفت : روزی به نزد هارون الرشید شدم . شافعی و محمد یوسف ، و محمد اسحاق حاضر بودند. هارون الرشید شافعی را گفت : چندی از فضایل علی یاد می کنی ؟ گفت : چهار صد یا پانصد. محمد یوسف را گفت : تو چند روایت می کنی ؟ گفت : هزار زیادت ...
قضاء و قدر
حجاج بن یوسف برای چند تن از علمای زمان خود به نامهای حسن بصری ، عمر و بن عبید، واصل بن عطا و عامر شعبی نامه نوشت تا آراء و نظریات خود را پیرامون قضا و قدر برایش بنویسند. حسن بصری در پاسخش نوشت : بهترین سخنی که در این باره به ما رسیده گفتار ...
نزول آیه ولایت
روزی رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) در مسجد مدینه ، نماز ظهر می خواند، علی (ص) نیز حاضر بود، فقیری وارد مسجد شد، و از مردم خواست که به او کمک کنند، هیچ کس به او چیزی نداد. دل فقیر شکست و عرض کرد: خدایا گواه باش که من در مسجد رسول خدا ...
امتحان !!
به نقل ابو بصیر، امام باقر (ع) فرمود: بعد از رحلت رسول خدا (ص) جمعی از مهاجران و انصار و غیر آنها به حضور علی (ع) آمده و گفتند: سوگند به خدا تو امیرمؤمنان هستی ، سوگند به خدا تو از همه مقدمتر و شایسته تر نزد پیامبر می باشی ، دستت را بگشا تا ...
فاتح وادی یابس
ابو بصیر گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم ماجرای وادی یابس (بیابان شنزار) که سوره عادیات در مورد ستودن جنگاوران قهرمان اسلام نازل شده که در این وادی ، (در سال هشتم هجرت) جنگیدند چیست ؟ امام صادق(ع) فرمود: اهالی بیابان یابس که دوازده هزار نفر سواره نظام بودند باهم ، پیوند محکمی و ناگسستنی ...
جوانمردی و سخاوت علی (ع)
زبیربن عوام پسر عمه پیامبر (ص) بود، مدّتی پس از مرگ او، یکی از فرزندان او به حضور علی (ع) آمد و گفت : در دفتر حساب پدرم دیدم که پدرم از پدر تو (ابوطالب) چند هزار درهم طلبکار بوده است . علی (ع) فرمود: پدرت راستگو بود، آن مبلغ را دستور دادم به تو ...
تعبیر خواب عجیب
متوکل (دهمین خلیفه و طاغوت عباسی) از ستمگران بسیار خونریز و متکبر و ستمگر تاریخ است ، وی به خصوص با علی (ع) و آل علی (ع) دشمنی و کینه سختی داشت ، و به ساحت مقدس آنحضرت ناسزا می گفت ، و از ناصبی های بسیار کثیف بود. وی شبی در عالم خواب دید: ...