نهضت عاشورا و ضرورت مقابله با تحریف ها

نهضت عاشورا و ضرورت مقابله با تحریف ها

نویسنده: حسن نقی زاده (1)

چکیده:
نهضت عاشورا نه حادثه ای در تاریخ بلکه واقعیتی فراتاریخی و به مثابه یک مکتب جامع و یک فرهنگ کامل است اجزا و عناصر آیات آن چونان کتاب هدایتگر الهی محکم و متشابه دارد و از این رو فهم و تفسیر ناروای آن هم بسی خطرساز است اما در این میان پرسشی عمده مطرح است که آیا قیامی که شاهکار شفاف سازی و تحریف زدایی از دین محسوب می گردد خود از آسیب تحریف مصون مانده است؟
در همین راستا این سؤال به ذهن می آید که تحریف چیست؟ مبارزه با آن چه ضرورتی دارد؟ و دامنه ی تحریف این نهضت تا کجا گسترش یافته است و با چه معیارهایی قابل شناسایی است؟
این مقاله ضمن واکاوی واژه ی تحریف و اشاره به انواع آن، کوشیده است برخی از تحریف های صورت گرفته مربوط به ماهیت، هدف، رخ دادهای عاشورا و عزاداری امام حسین را مطرح و معیارهایی در جهت بازشناسی این تحریف ها ارائه دهد و سرانجام پیشنهادهایی در زمینه ی مقابله با تحریف های عاشورا عرضه کند.

مقدمه:
مطالعه و بررسی صفحات پر حجم تاریخ و یاد کرد حوادث تلخ و شیرین آن از عوامل رهیافت به تجربیات پیشینیان است که آئینه ها را پیش رو می نهد و نیک و بد را در برابر دیدگان نسل ها مجسم می سازد.
اما در این میان ارزش یاد کرد همه حوادث و ماجراها یکسان نیست و نمی توان میزان اثرگذاری رخدادها بر اندیشه ها و افکار آدمیان را در یک سطح و یک اندازه برآورد نمود.
حماسه عاشورا نه فقط برگه ای زرین از صفحات دفتر تاریخ که یک مکتب و یک فرهنگ است. کتابی است گرانسنگ که چونان کلام جاودانه الهی محکماتی دارد و متشابهاتی؛ ظهری دارد و بطنی؛ تفسیری و تأویلی، هم هدایت می کند و هم گمراه، تا رویکردها و نگرش ها و چگونه باشد و شگفتا که این مجموعه نیز همانند آیات بیّنات الهی از گزند کج اندیشی ها و مواضع نابخردانه جاهلان و تند بادهای شبهه افکنان مصون نمانده است. آنان به مصداق «یحرفون الکلم عن مواضعه» (النساء/ 46) کوشیده اند تا مگر واقعیت صحنه های حماسه آفرین و سیمای نورانی پیشوای آزاد مردان را واژگون جلوه دهند و دریغ و درد که در این راه به موفقیت هایی نیز دست یافته اند. این نوشته ماجرای تحریف در نهضت عاشورای حسینی را مورد بررسی قرار می دهد و در این زمینه، طرح پرسش های ذیل را مناسب می بیند:
1. تحریف چیست؟
2. عوامل مؤثر در پیدایش تحریف کدامند، و از این عوامل کدام یک در تحریف واقعه عاشورا دخالت مؤثر داشته اند؟
3. آثار و پیامدهای سوء ناشی از تحریف و ضرورت مقابله با آن چیست؟
4. ملاک ها و معیارهایی که در بازشناسی یک حقیقت و در مقام تحریف زدایی مورد بهره گیری اند کدام اند؟
5. دامنه تحریف ها در واقعه عاشورا و انواع آن چگونه است؟
6. مقابله با تحریف ها چگونه میسراست؟

1. تحریف چیست؟
واژه تحریف به معنای تغییر و دگرگون کردن و از ریشه «حرف» به معنای طرف، جانب و ناحیه گرفته شده است. از مشتقات این کلمه «تحرَّف» به معنی کناره گیری، عدول و میل به یک جانب است که در قرآن هم آمده است.
«حرف»، «انحراف» و «احرورف» نیز به همین معنا به کار رفته اند.
گفته می شود، تحریف عبارت است از تغییر حرف، کلمه یا جمله ای از یک معنا به معنای دیگری که با معنای اصلی مشابهتی داشته باشد. همانگونه که یهود معانی تورات را به مفاهیم مشابهی دگرگون می ساختند و خداوند درباره ی آن ها با تعبیر «یحرفون الکلم عن مواضعه» یاد نمود. (ابن منظور، لسان العرب، ج9، ص 44-45)
راغب اصفهانی می گوید: تحریف الشی امالته کتحریف القلم. و تحریف الکلام ان تجعله علی حرفٍ من الاحتمال یمکن علی الوجهین، قال الله عزوجل: یحرفون الکلم». (راغب اصفهانی، المفردات، ماده ی حرف)
تحریف یک چیز، کج کردن آن است مثل کج کردن قلم و مایل ساختن آن، به این معنا که آن را در گوشه ای از احتمال قرار دهی که بتوان برد و وجه حملش نمود، و به عبارت دیگر کلام صریح را در ورطه احتمال افکندن است.
گویا راغب اصفهانی این معنا را از کاربرد کلمه تحریف در آیه شریفه «ثم یحرفون من بعد ما عقلوه و هم یعلمون» (البقره/ 157) برداشت کرده است.

انواع تحریف
در تحریف لفظی، حروف یا حرکات کلمه ای کم یا زیاد می گردد یا جای خود را به کلمه یا جمله دیگری می دهد. تحریف را به دو نوع لفظی و معنوی تقسیم می کنند. در تحریف لفظی متن کاسته یا بر آن افزوده می شود؛ به گونه ای که معنا را تغییر دهد، (خویی، البیان فی تفسیرالقرآن، صص 197-200) ولی در تحریف معنوی مفاد و محتوای کلمه یا جمله ای را به معنای مشابهی تبدیل می نماید؛ مانند اینکه صبر به معنای تحمل و قرار همراه زبونی و ذلّت یا زهد به معنی ترک دنیا تفسیر شود یا چونان خوارج نهروان از آیه ی شریفه ی «ان الحکم الا لله» نفی هر گونه حکومت و امارت بشر بر بشر و سلب مشروعیت امامت را برداشت می نمایند، این قسم را تحریف مصداق مغالطه می باشد.
به تصور نگارنده باید نوع سومی هم به دو قسم پیشین افزود که عبارت از تحریف موضعی است، زیرا ممکن است هم متن لفظ و هم معنا بر جای خود استوار بمانند؛ ولی از جایگاه اصلی خود تغییر یابد و در محل دیگری قرار بگیرد و به پدیده ای خطرساز تبدیل گردد، به گفته ی مولوی:

موضع رخ، شه نهی ویرانی است
موضع شه، پیل هم نادانی است

به عنوان مثال در فرهنگ دینی، جهاد اکبر با همه ی عظمت و اهمیتی که از آن برخوردار است، اگر در موضع جایگاه جهاد اصغر «مبارزه با دشمن» قرار گیرد، خسارت بار خواهد بود و روح حماسه در موضع دشمن ستیزی و مواجهه ی فعال با دشمنان را از مؤمنان سلب و ملتی را زبون و درون گرا خواهد ساخت. تغییر موضع مفاهیمی چون صلح، جنگ، عفو، انتقام و رحمت نیز چنین است.
کتاب های آسمانی انبیاء گذشته به هر سه نوع تحریف گرفتار آمده اند، اما به اعتقاد مسلمانان ساحت مقدس قرآن کریم همواره از نوع اول تحریف مصون بوده و تغییری که حجّیت و اعتبار آن را مخدوش کند در آن رخ نداده است، اما سوگمندانه حوزه و روایات و نیز صفحات تاریخ اسلام شاهد بروز آفت هایی از هر سه نوع بوده است. برخی از احادیث، دچار تحریف یا تصحیف گشته و حدیث شناسان مواردی را تحت عنوان حدیق محرَّف یا مصحَّف بازشناسی نموده اند. (غفاری، در اسارت فی علم الدرایه، صص 42-43؛ شانه چی، علم الحدیث، ص 182)

برخی از عوامل مؤثر در پدیده تحریف عبارت اند از:

الف. کینه توزی و خصومت
از جمله ترفندهای دشمنان، پرده پوشی و مسخ چهره حقیقت ها بوده است و کوشیده اند تا آن را از دسترس فطرتهای پاک آدمیان دور نگاه دارند. برهمین قیاس حوداث یا جریان هایی که پیام رسان آن ها کفرزدایی، ظلم ستیزی و دشمنی با باطل بوده به طور طبیعی، در معرض هجمه های سهمگین تر دشمن قرار گرفته است؛ حادثه عاشورا نمونه روشن این مدعاست. بنی عباس ما وجود بهره گیری از ماجرای عاشورا و محرم به منظور تحریک احساسات عمومی علیه بنی امیه در یک مقطع تاریخی در مقاطع پر از نشیب، پس از تثبیت حاکمیت سیاسی خویش، دگر باره، در مقام پرده پوشی آن بر می آمدند و فراتر از آن، تلاش فرزندان امیه بود که پس از وقوع حادثه با تمهیداتی در صدد برآمدند تا اسرار قیام حسینی را در سینه تاریخ محبوس نگاه دارند.

ب. حس اسطوره سازی و قهرمان سازی برخاسته از محبت های افراطی
تحریف هایی از این دست که چهره حقیقی عیسی مسیح از سرحد عبودیت تا شأن و مرتبه الوهیت ارتقاء می یابد؛ یا غلات شیعه، امیرالمؤمنین (ع) را تا مقام ربوبی ارتقا می دهند و داستان هایی چون به میدان آمدن هاشم بن عتبه «مرقال» در روز عاشورا به دفاع از حسین بن علی (ع) (نوری، لولو و مرجان، ص163) نقل می گردد؛ یا اینکه گفته می شود حسین بن علی در عاشورا چندین بار به دشمن حمله برده و هر بار هزار نفر را به قتل رسانده است. (همان، ص 92، نیز مراجعه شود به مطهری، حماسه حسینی ج 3، ص 281) با عامل قهرمان سازی و محبت افراطی، بی رابطه نیست.

ج . سوء استفاده از توصیه و تأکید ائمه اطهار (ع) بر زیارت و عزاداری
از عوامل ویژه ای که در تحریف حادثه عاشورا و جعل یک سلسله مطالب جنبی دیگر دخالت مؤثر داشته است، سفارش اکید اولیای دین نسبت به احیای خاطره کربلا و زیارت سالار شهیدان است. (مطهری، همان، ص 282)
دو عنصر عزاداری و زیارت اگر چه در جای خود در زمره بهترین سنت های شیعی و از جمله شعائر حماسه ساز به شمار آمده اند، در گردونه حوادث و در فراز و نشیب های تاریخ شیعه، موجب گردیده اند تا سود جویان با جعل مطالب جذاب و پرمشتری دل های شیفته ولی ساده انگار که بی خبر از متن حقایق اند را به سوی خود جذب نمایند و بازار سود جویان را گرم تر کنند تا آنجا که آرام آرام گفته های بی سند، رنگ مسلمات تاریخی به خود بگیرد و نقل مجلس بعضی از واعظان گردد. (همان، با اندکی تغییر در متن)

د. پرده پوشی به انگیزه عافیت طلبی (عامل روانی)
فرار از زیر بار تعهد دینی و گریز از انجام تکلیف الهی از سر راحت طلبی و عافیت خواهی پدیده ای نیست که مخصوص یک عصر و زمانه باشد. ممکن است آدمی اثر این روحیه به عقیده خود دل خوش کند بی آنکه بخواهد اثر چشم گیر آن را در زندگی تجربه کند. او با پیام های زندگی ساز تاریخ هم، به این سان معامله می کند و دوست می دارد تا ماجراهای درس آموزی چون عاشورای حسینی هم به شکلی تحلیل شوند که پیام آور سکون و عافیت باشند نه حرکت و جدیت؛ آبی بر آتش باشد نه شعله ای سرکش؛ با آنکه اگر شیعیان کوفه، توابین مختار، زید بن علی، یحیی بن زید و حسین بن علی شهید فخ و دیگر مبارزان دوران ائمه (ع)، تاریخ عاشورای حسینی را از چنین منظری می دیدند حاکمان جور بی آنکه در برابر خویش کوچک ترین مقاومتی احساس کنند رفتار دنیای اسلام را بر وفق مراد خویش تغییر می دادند و شاید هم عاشورا به آخرین حلقه از زنجیره فداکاری یاران خدا مبدل می شد.
حادثه عاشورا با تحلیل هایی از این دست که امام برای شفاعت امت کشته شد یا از اول عهدی خصوصی با خدای خویش داشت، مواجه و از پیام آفرینی و حماسه سازی تهی گردید. (دربندی، اسرار الشهاده)
انگیزه روانی این تحریف همان واقعیتی است که کلام سید شهیدان به آن تصریح کرده است:
«الناس عبید الدنیا و الدین لحق علی السنتهم یحوطونه ما درّت معایشهم». (ابن شعبه، تحف العقول)
شاید بتوان عامل یاد شده را نیرومند ترین عامل تحریف عاشورا به حساب آورد.

هـ . طبیعت حادثه یا مجموعه شرایط طبیعی
منابع تاریخی، اصل شهادت امام و اسارت خاندان آن حضرت را ثبت نموده و از یاد کرد پاره ای جزئیات پیرامون آن نیز غفلت نورزیده اند، اما غالباً صحنه های گفتگوی آن حضرت با سران کوفه به استناد منابع فاقد اعتماد بازگو می شود. گویا شاهدان صادق غالباً مجال انتقال صحیح این گفته ها و مشروح جریانات را نیافته اند، اگر هم نکته هایی از زبان بازماندگان قهرمان حادثه بزرگانی چون امام سجاد (ع) و زینب کبری (سلام الله علیه) یا پس از آنان نکته هایی از زبان دیگر امامان بازگو می شود، در مواقعی از ضعف سند و ارسال، مبرا نیست و اگر از مورخان بی نظیری چون «ابومخنف»، «لوط بن یحیی» و «ابن سعد» مؤلف طبقات هم نکته هایی به ما رسیده است به دلیل اختلاف نسخه های خطی و مخدوش بودن جنبه های سندی آن ها چندان مورد اعتماد نمی باشند و صد البته دخالت عامل مؤثری چون دشمنی ها و کینه توزی ها هم در ا ین زمینه بی اعتمادی را موجب گردیده ا ست؛ اما با وجود این هرگز نباید از طبیعت حادثه نبردی غافل ماند که یک طرف نیروهای آن تقریباً همگی با شهادت خویش از صحنه حذف فیزیگی شده یا پس از وقوع در شرایط اختناق چندان مجال بازگویی حقیقت را نیافته اند و رقیب که پیروز ظاهری ماجرا است، قلم به دست و تاریخ نویسان حادثه را در اختیار داشته است.
به عنوان مثال به گواهی تاریخ، سیدالشهدا (ع) با فرماندهان سپاه کوفه مذاکرات متوالی داشته که ظاهراً گزارش دقیق این گفتگوها به دست ما نرسیده است، سپس یارانی که با حضرتش همراه بوده اند به فیض شهادت نائل آمده اند، اینک باید پرسید جزئیات گفتگو و مذاکرات فی مابین که در کتب تاریخی نقل شده است، از قول چه کسی بازگوشده است؟ عمربن سعد یا احیاناً مشاوران و نزدیکان او؟ و چنین صحنه هایی در تاریخ کربلا و حوادث پس از آن کم نیست و کار قضاوت محقق را مشکل می کند. برخی از نصایح و خطبه های امام حسین (ع) نیز ممکن است، گرفتار چنین محدویتی شده باشند.

پیامدهای تحریف ها و ضروت پیگیری و مقابله با آن:
بشر در همه عرصه های زندگی فردی و اجتماعی به ویژه در قلمرو اخلاق و تربیت خویش به چهره الگوها می نگرد به حکم فطرت تکامل طلب خویش به دنبال انتخاب اکمل و اصلح بر می خیزد – همان گونه که در امر اصلاح درختان میوه به منظور بارور تر شدن آن و در زمینه های دامداری و دامپروری با هدف اصلاح نژاد و در اقتصاد و توسعه و در اصطلاحات اجتماعی و… نیز توجه به الگوها اهمیت می دهد – همه جا سخن از مناسب ترین، بهترین، مفیدترین، زیباترین، ارزشمندترین، بزرگترین و سالم ترین ها به میان می آورد، آری فطرت آدمی او را به جستجوی برترین ها فرا می خواند تا رفتار خویش را با آنها منطبق سازد.
این رویکرد به همان اندازه که مثبت و سازنده است می تواند منفی و ویرانگر هم باشد، وقتی الگوها به غلط انتخاب شوند یا چهره ای غیر واقعی و بدلی از آن ها ترسیم شود، فاجعه به بار می آورد و در این صورت هر چه شعاع شخصیت آنان گسترش یابد نقش آنان مخربتر خواهد بود. چونان نقاش و صورتگری که مدل فلان قهرمان هنر و نقاشی های او را با تصویر بدلی پیش رو نهد، هر چه بر میزان دقت خویش بیفزاید کمتر نتیجه مثبت خواهد گرفت، شاهد صادق این سخن تصویری است که در اذهان عامه و مقدس مآبان جامعه ی ما نقش بسته است، تا آنجا که نابخردانه گردنی کج؛ روحیه ای تسلیم پذیر و توأم با ذلّت را به هنگام تصویر شخصیتی چون حضرت سجاد (ع) تداعی می نمایند.
تحریف الگوها زیان های مورد توجه متوجه جامعه می سازد که اهمّ آنها عبارت اند از:

یکم: کاهش رغبت و تمایل به الگو و تبدیل جاذبه ها به تنفّر:
هنگامی که قهرمانان به گونه ای تعریف شوند که با فطرت حق جوی آدمیان در تضاد باشد دیر یا زود مشتریان خویش را در بازار فضیلت های انسانی از دست خواهند داد و دیگر به عنوان الگوی مثبت تلقی نخواهند شد. عجب نیست که دستگاهای تبلیغی شیطانی به جد می کوشند تا چهره شیعه و پیشوایان او را دگرگونه جلوه دهند.
و نیز بیهوده نیست که مستشرقان و مؤلفان عربی به هر صورتی کوشیده اند تا از شخصیت پیشوایان معصوم شیعه چهره هایی بسازند که از هر جهت با واقعیت تاریخی ناهمساز باشد. نمونه آن داوری برخی از مستشرقان درباره ی امام مجتبی (ع) می باشد؛ به این عبارت دقت کنید که امام دوم شیعیان را چه وقیحانه توصیف می کند:
«…و یلوح ان الصفات الجوهر به التی کان یتصف بها الحسن هی المیل الی الشهوات». (جمعی از نویسندگان، دایره المعارف الاسلامیه، ج 7، ص 400)
با چنین قضاوتی چگونه می توان انتظار داشت که دل های مشتاق فضیلت به سوی قهرمانی که پر شکوه ترین نرمش قهرمانانه ی تاریخ را آفریده (2) و خون دل خورده است تا خون مسلمانان محفوظ بماند و هویت دین از خطر حتمی نجات یابد کوچک ترین رغبتی از خود نشان دهد؟

دوم. برباد رفتن میراث فرهنگی و انقطاع از گذشته:
عظمت و شکوه هر ملتی در گرو بهره گیری از ذخائر فرهنگی است؛ نه آنکه فقط به گذشته افتخار آمیز خود دل خوش کند، بلکه به این معنا که ارزشها، عظمت ها و تجربیات آنان در کار ساختن آینده بهتر نتیجه دهد.
ملتی که به حفظ ذخائر فرهنگی خویش اهتمام می ورزد وقتی با ادبیات حماسه و مقاومت که تبلور ایثار و شهادت پیشینیان است، مواجه گردد به طور طبیعی آن سلف صالح، این خلف خویش را به پایمردی فرا می خواند و نغمه های عزّت، و کرامت را در گوش وی زمزمه می کند.
از این رو، پیامد تحریف چهره قهرمانان، برباد رفتن این میراث گران بهاست که زمینه های بریدن از گذشته را فراهم می سازد و هویت و اصالت یک ملت را نابود می کنند.

سوم. مسخ عقیده و اخلاق:
عظیم ترین خسارت های ناشی از تحریف تاریخ و شخصیت های یک جامعه انهدام پایه های فکری عقیدتی او اثر تحریف رهبران مکتب است. هنگامی که میان مسیحیان، عیسی پسر خدا معرفی می گردد دیگر نه اثری از مفهوم توحید برجای می ماند و نه رنگ و بویی از نبوت و رسالت. همه چیز نابسامان می شود؛ گذشته از بدآموزی های دیگری که از جنبه های سیاسی هم به دنبال دارد. از این رو طبق فرموده قرآن کریم، خداوند بر این تحریف گری سخت نهیب می زند:
«لقد کفر الذین قالوا ان الله ثالث ثلاثه». (مائده/ 73)
و در جای دیگر با طرح پرسشی پیامبرش عیسی را وا می دارد که به صراحت به بندگی خود اقرار کند:
«ءانت قلت للناس اتخذونی و امی الهین من دون الله». (همان / 116)
و قرآن چه سخت بر چنین تحریفی می تازد و نهیب می زند که براثر آن اساس فکر الهی و مکتبی دگرگون می گردد. تحریف مکتب عاشورا نیز می تواند اسلام ناب و پویا را مخدوش و به اسلام اموی که مرز توحید و شرک را به هم در آمیخته بود مبدل سازد (کلینی، 1363، الکافی، ج 2، ص 198) و روح توحید را از جامعه بگیرد.

بازشناسی حقیقت از خطا چگونه و با کدامین معیار میسر است؟
با آنکه وقوع یک ماجرای عظیم در محرم سال61 هجری را نمی توان انکار کرد، در این خصوص که غرض و هدف قهرمان واقعه چه بوده است. و جزئیات این رخداد مهم تاریخی کدام اند؟ اختلاف آراء و انظار به حدی گسترده است که عملکرد نسبتاً موفق دست های پیدا و نهان تحریف گرا را در این ماجرا قطعی و مسلم می سازد و پژوهشگر به خوبی در می یابد که نمی تواند همه نسبت هایی که به سرور شهیدان داده اند مقرون به صحّت بداند؛ اما می توان آفت شناسی کرد و گرد و غبار تحریف را از چهره ی مقدس عاشورا زدود؟
تصوّر این است که دست محقق در این مجال چندان بسته نیست و نباید از توجه به چند اصل ذیل غافل ماند:

1. بهره گیری از مبانی کلامی:
شیعه از دو راه عقل و نقل، حقانیت امامت و ولایت اهل بیت (ع) را با ویژگی عصمت آنان همراه دانسته است. در این مکتب، امام بهترین خلق خدا تلقی شده و هرگز در فضیلت های انسانی، مراتب علمی و کمالات اخلاقی به پای او نمی رسد، برتری امام در مجموعه ی فضائل انسانی لازمه امامت اوست و صفاتی چون عزّت و کرامت نفس، شهامت و استقامت در راه هدف از جمله خصلت های نیک و پسندیده انسانی و اسلامی به حساب می آید. به این ترتیب هرگز نمی توان متن یک گزارش تاریخی را که در تضاد با این مبنا باشد، معتبر شناخت، حتی اگر سند آن از اعتبار لازم برخوردار باشد.
از این رو برخی از نسبت ها که در زبان شاعران یا گویندگان به سرور شهیدان داده شده است با مبانی کلامی شیعه ناسازگار بوده است و از حقیقت فرسنگ ها فاصله دارد؛ مانند:

یقین دارم که در دل آرزویی
بجز دامادی اکبر نداری

یا:

یک آرزو به دلم ماند تا صف محشر
به حجله رفتن و دامادیت علی اکبر

2. خرد ورزی در سنجش منقولات
ورای منقولاتی که با مبانی کلامی ناسازگارند، پاره ای از نسبت ها با یک حساب سرانگشتی غیر معقول می نمایند. حال آنکه از جمله معیارهای درستی حدیث و تشخیص مجعول نبودن آن، مخالف نبودن محتوای آن با عقل سلیم است. داستان طولانی بودن روز عاشورا به مدت 70 ساعت یا آمار لشکریان کوفه تا مرز 120 یا بالاتر 500 هزار نفر یا نقل این داستان که در حمله واپسین امام، عقبه لشکر کوفه به دارالاماره این شهر گریخت و در پی آن عبیدالله بن زیاد از جای خویش برخاست و اظهار شادمانی نمود و گفت این آخرین حمله حسین است، مصداق این گفته است؛ البته مقصود نفی اعجاز و کرامت نیست؛ بلکه سخن در نقل عجایب و غرایب برای ایجاد جاذبه هایی است که عوامل را به عنوان مشتریان خوبی برای شنیدن فرا می خواند هر چند بر خلاف عقل سلیم باشد.
حکایت هایی از این دست که علی بن ابی طالب (ع) در کوفه مشغول ایراد خطابه بود سید الشهدا (ع) از پدر آب خواست و امام به قنبر دستور تهیه ی آب صادر فرمود. در این حال عباس که طفلی بیش نبوده است و از تشنگی برادر اطلاع یافته به نزد مادر شتافت و برای برادر آب آورد؛ آب را در جامی ریخته روی سر گذاشته بود و در حالی که از اطراف آن ظرف به زمین می ریخت، وارد مسجد شد. (نوری، لولو و مرجان، ص 202) به فرض که چنین داستانی از جنبه سندی معتبر شناخته شود آیا معقول می نماید که حسین بن علی (ع) یعنی یک مرد تقریباً سی ساله، در حین ایراد خطابه پدر از او آب طلب کند؟ (مطهری، حماسه ی حسینی، ص 271)

3. ارزیابی وقایع عاشورا با معیارهای حدیثی
بی تردید بخشی از اکثر گزارش های مربوط به صحنه ی کربلا و حوادث قبل و بعد از آن به نوعی حکایت از قول، فعل و تقریر امام دارند و به این ترتیب عنوان سنت و حدیث به خود می گیرند. از این رو باید دید در چه صورتی این خبرها مورد پذیرش است؟ اگر در روایات تاریخی یقین و علم را محور قرار دهیم کار را مشکل می کند؛ اما ترتیت اثر دادن به اخباری که سند معتبر ندارد مشکل دیگری است. در اینجا از مدّعای کسانی که خبر واحد، در صورتی که بدون قرینه باشد، را حجت نمی دانند و از دیدگاه بزرگانی که به خبر موثق هم عمل نمی کنند در می گذریم، نظر شیخ مفید و سید مرتضی را مطرح نمی کنیم، اما حداقل شرط اعتبار حدیث، اسلام راوی و موثق بودن اوست که نظر فقیهانی چون محقق اول (شهید ثانی، الرعایه فی علم الدریه، ص 26) و تعداد شایان توجهی از متأخران می باشد. بنابراین، احادیث ضعیف را چگونه می توان پذیرفت؟ شایان ملاحظه آنکه مسائل عمده ای از قبیل: امر به معروف و نهی از منکر، وظیفه ی مردم و در رفتار با زمامداران ستمگر (ولات جور)، تبدیل حج به عمره ی مفرده و خروج از مکه در موقع حج، القاء نفس به هلاکت، اقامه ی نماز در میدان جنگ و در وقت خطر که جملگی در فقه اسلامی مورد توجه اند، می تواند بر همین گزارش ها مبتنی گردد.
پژوهشگر، می تواند دست کم اخباری از قبیل اصل شهادت یا تبدیل حج به عمره، بیعت نکردن امام با یزید، و منع آب فرات از حریم امام حسین (ع) را مورد اعتماد قرار دهد، سپس بر روایات معتبری که از زبان معصومان (ع) بازگو شده است، تکیه کند و به آنچه حضرت سجاد (ع) یا دیگر امامان شیعه در وصف شهدا بیان داشته اند یا در متن زیارتنامه ها آمده است توجه نماید و این احادیث را محور و معیار تحقیق قرار دهد و طبعاً به احادیثی که تحت عنوان ثواب الاعمال و در کتب حدیثی مندرج است اکتفا نکند و مواردی را که فاقد سند معتبراند، از رده اعتبار خارج سازد.

مشکل احادیث «من بلغ»:
ممکن است چنین تصور شود که اخبار مربوط به حکایت واقعه کربلا که از فضائل اهل بیت (علیه السلام) محسوب می گردد در عین ضعف سند، مستلزم ثواب خواهد بود یا در ردیف قصص محسوب خواهند شد که از اعتبار سندی بی نیازند آیا به مقتضای «من بلغه ثواب من الله علی عمل فعمل ذلک العمل التماس ذلک الثواب اوتیه و ان لم یکن الحدیث کما بلغه» (کلینی، الکافی، ج 2، ص 78، کتاب الایمان و الکفر، باب من بلغه ثواب من الله) نمی توان گزارش های ضعیف و فاقد سند راه هم بیان نمود و موج احساس و محبت شیعیان را بر انگیخت یا موجبات گریه و ماتم بر مصیبت اهل بیت (ع) را فراهم ساخت؟
اگر چه بررسی مفاد احادیث، من بلغ، میزان اعتبار خود احادیث و وسعت قلمرو این روایات، از حوصله و مجال این نوشته خارج است، (قربانی، علم حدیث، ص141) نباید از یاد برد که قاعده تسامح در ادله ی سنن که از احادیث «من بلغ» استفاده شده است نمی تواند مجوزی برای نقل مطالبی تلقی شود که نتیجه ی آن افتراد بر معصوم یا هتک حیثیت مقام امام می باشد، علاوه براینکه تعدادی از این اخبار چنانکه قبلاً اشاره کردیم منشأ آثار و احکام فقهی هم می گردند. این در حالی است که قریب چهل آیه از قرآن کریم ما را از افترا، بر خداوند بر حذر می دارند و علاوه برآن روایاتی نیز وجود دارد که نقل قول بدون علم و یقین را منع فرموده اند. (3)
مفاد پاره ای از آن ها حرمت نقل هر گونه سخن با تکیه بر صرف شنیدن آن است، زیرا که مصداق کذب می باشد (4) و نیز روایات دیگری که می گویند: نقل روایتی که جز از طریق موثق، نرسیده است، ممنوع است (5) به این ترتیب چگونه می توان بر منقولات مربوط به جزئیات واقعه ی عاشورا خارج از چهار چوب ضوابط حدیثی اعتماد نمود و به آن ترتیب اثر داد؟

4. ملاک های تاریخی:
گذشته از مبانی کلامی، عقلی، حدیثی، تاریخ نقلی هم به عنوان یک علم خود ملاک هایی دارد؛ چنانکه اگر از منازعاتی که بر سر ارزش و اعتبار علمی و تاریخ و منقولات مورخان در گرفته است صرف نظر کنیم، رویدادهای زندگی امامان شیعه و از آن جمله تاریخ عاشورا از جمله موضوعات علم تاریخ نقلی است؛ پس بایسته است به عنوان سرمایه هایی در جهت عرضه یک دیدگاه نزدیک به واقعیت از آن بهره گرفت. محقق که خود در صحنه ی پیکاری چون عاشورای حسینی حضور نداشته است، ناچار از نقل شاهدان صحنه یا واسطه های موثق بهره می گیرد؛ البته در این باب گزارش هایی خلاف واقع هم ممکن است به نوعی کارآمد باشد و قرینه ای برای دریافت حقیقتی محسوب گردد. از این رو، باید منابع کهن را جستجو کرد.
آشنایی با مجموعه منابع تاریخی دست اول حداقل از دو جهت ارزشمند است: نخست آنکه آثار نویسندگان در عصرهای بعد با آن منابع سنجیده می شود و احیاناً سستی و ضعف مطالبی که در هیچ یک از منابع اصلی مندرج نگشته اند، کشف می گردد و پاره ای از مطالب مندرج در کتاب های اسرار الشهادت دربندی، روضه ی الشهداء کاشفی، ناسخ التواریخ مرحوم سپهر و… را به این گونه می توان محک زد.
محقق گزارش هایی را که از قطعات تاریخ به دست آورده است کنار هم می نهد و میان مطالبی که لابه لای منابع موجود مشهورترین و قدیمی ترین کتاب های تاریخی از قبیل مقتل های ابو مخنف کلبی (هشام بن محمد)، طبقات ابن سعد (د.230ق.)، فتوح ابن اعثم کوفی (د.235 ق.) و پس از آن ها تاریخ طبری و الکامل ابن اثیر بر گرفته است، پیوند می زند.
بدیهی است محقق تاریخ می تواند به نوشته مقتل نویسانی استناد کند که ضمن مبرا بودن آن ها از اتهام جعل و دروغ، دقت و جامعیت بیشتری دارند؛ و در این میان احتمال اینکه مورخ از کانون های قدرت یا ثروت یا از تعصب ها متأثر شده باشد، مورد بررسی است و احتمال آنکه او قادر به ثبت مجموعه رخدادها نبوده است نیز وجود دارد؛ اما در صورت تکثر منابع و نقل یکسان حادثه اطمینان نسبی به صحت آن حاصل می گردد و به ویژه اگر برخی از گزارش ها جنبه خبر متواتر با مستفیض به خود گرفته باشند.

5. انواع تحریف ها، ابعاد و دامنه ی آن ها در واقعه ی عاشورا
بررسی اراء و انظار قدیم و جدید پیرامون شخصیت حسین بن علی (ع)، عاشورا و نیز تفسیر و تحلیل های گوناگون که در این باب ارائه شده اند، گواهی صادق بر مدعای وجود تحریف در این ماجراست. تردیدی نیست که محقق صاحب بصر نمی تواند پذیرای همه این آراء و اقوال متضاد باشد و به ناچار برخی از آن ها را غیر واقعی و مجهول تشخیص خواهد داد، کاری که در عصر حاضر وجهه همّت احیاگرانی چون شهید مطهری و پیش از ایشان در دستور کار محدّثی چون میرزا حسین نوری مؤلف کتاب لولو و مرجان قرار گرفت تا دردمندانه، اهل تحقیق را وارد میدان نقد و بررسی کند و نیروهای مستعد را برانگیزد که دامن همت به کمر زنند و با صرف وقت بیشتر به جنگ تحریف برخیزند که همچنان با دست های مرموز نویسندگان مزدور در جریان است.
در این بازیابی و کشف تحریف های انجام گرفته در چهار مورد ذیل، ضروری به نظر می آید:
الف. تحریف های مربوط به شخصیت امام حسین (ع)؛
ب. تحریف در هدف نهضت عاشورا؛
ج. تحریف در وقایع و حوادث کربلا و رخدادهای قبل و پس از آن؛
د. تحریف در هدف از برگزاری مراسم عزاداری و بزرگداشت خاطره شهیدان.

الف. تحریف مربوط به شخصیت امام (ع)
گذشته از موازین کلامی و معیارهای شیعه در باب امامت در خصوص تاریخ زندگی امام حسین بن علی (ع)، قرائن و شواهد بسیاری به چشم می خورد که از عظمت روح، کرامت نفس، شجاعت و نفوذ ناپذیری حضرت حکایت می کند. خطبه های پرشور، وصیت نامه امام خطاب به محمد بن حنفیه، سخنان شب و روز عاشورا در جمع اصحاب و…. جای هر گونه شک و بدگمانی را از میان می برد و با وجود این جنایتکاران اموی کوشیدند با شگردهای تبلیغاتی خویش از آن بزرگوار در اذهان عمومی شخصیتی بسازند که جاه طلبانه در پی کسب شهرت و ریاست و جلب منابع دنیوی برخاسته است و فتنه گرانه به عرصه آمده است. نمونه این تبلیغات شوم در کلمات عمر سعد که روز عاشورا می گفت: یا خیل الله ارکبی! و بالجنه الشری! (عسگری، معالم المدرستین، ج 3، ص188؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 45، ص 215) و نیز از خلال گزارش ارسالی عبیدالله بن زیاد والی خون آشام کوفه برای یزید بن معاویه، به خوبی آشکار است. (عسگری؛ همان، ج 3، ص 109) آثار همین تبلیغات در هنگام ورود اهل بیت (ع) به شام در نحوه رفتار آنان با کاروان اسرای اهل بیت (ع)، به وضوح مشخص بود.
حال نمونه بارز یک تحریف شخصیت امام را در سند ذیل هم می توان یافت که می گوید:
امام در خلال مذاکرات خود با عمر بن سعد پیشنهاد فرمود، دستگاه خلافت به انجام یکی از این اقدام ها، رضایت دهد:
1. به مدینه برگردد؛
2. به نقطه ی امنی برود؛
3. به شام رود و دست در دست یزید نهد و با وی بیعت کند.
این در حالی است که ابن اثیر پس از نقل ماجرا می نویسد: از عقبه بن سمعان نقل شده که از مدینه تا مکه و از مکه تا عراق حسین بن علی را همراهی نمودم و تا هنگام شهادت هرگز از آن حضرت جدا نشدم؛ هرگز ندیدم آن حضرت به آنچه در میان مردم شایع شده است (به شام رفته با یزید بیعت کند) اشاره می کند و فقط فرمود:
«دعونی ارجع الی المکان الذی اقبلت منه او دعونی اذهب فی هذه الارض العریضه حتی ننظر الی مایصیر الیه امر الناس» (رهایم کنید تا به نقطه ای که از آنجا آمده ام بازگردم یا در این سرزمین پهناور حرکت کنم تا بنگریم کار مردم به کجا می کشد). (ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 54)
تصویری که برخی از بد اندیشان اسلام ستیز معاصر از سید الشهدا (ع) ارائه کرده اند تا امام شیعیان را از چشم خوانندگان و مشتریان متاع به اصطلاح علمی خود بیندازند کم از برداشت بنی امیه نمی آید. در متن دایره المعارف اسلامی یکی از مؤلفان درباره ی امام چنین نگاشته است:
«و تصویر الرویات الحسین کما تصور اخاه الحسن، غارقاً فی قیض من حنان، جده لامه…. فقد ثبت ان لابن ورث عین ابیه الصفتین اللتین کانتا السبب فی هلاک ابیه و هی التردد و قله ی الفطنه…. و لکن ارتقاء یزید عرش الخلافه حمله علی تغییر آرائه» (جمعی از نویسندگان، دایره المعارف الاسلامیه، ج 7، ص427)
در حاشیه این سخنان یادآوری چند نکته را ضروری می دانیم:
1. چه جای شگفتی است که اگر حسین بن علی (ع) مورد لطف، محبت و عنایت جد مادری خود قرار می گیرد. مگر نه این است که درسهای آموزنده ای چون ابراز محبت به فرزندان و تکریم آن غذای روحی فرزندان محسوب می شود و پیامبر خدا (ص) در این باب درس آموز همگان بود؟ گذشته از کلیه ابعاد شخصیتی فرزندان پیامبر (ص) آیا حوادث بعدی ثابت نکرد که ابراز آن محبت ها در جای خود ضروری بود و آیا آن رفتارها نیز گواه محکومیت های بعدی سفاکان و نابخردان امت محسوب نمی شود؟
2. نویسنده ی مستشرق ابتدا شأن امام علی (ع) و فرزند او امام مجتبی (ع) را به اندازه ای تنزل می دهد که پس از آن هر نسبت ناروایی به سیدالشهدا (ع) دهد طبیعی جلوه کند. وی امام مجتبی (ع) را برای بار دوم (6) به نارواترین سخنان منتسب نموده و با عباراتی که باز گفتن آنها شرم آور است مورد اهانت قرار می دهد و از مولای متقیان با دو ویژگی «بی ثباتی» و «بی تدبیری» یاد می کند و آن بزرگوار را فاقد درایت و فطانت معرفی می نماید.
3. شگفت آور است که اینان از ابراز محبت و عنایت رسول خدا (ص) به فرزندانش اظهار تعجب می کنند؛ حال آنکه گذشته از شأن و منزلت ویژه این دو فرزند که سید جوانان اهل بهشت می باشند، ابراز محبت و تکریم فرزندان، پاسخی مناسب به عمده ترین نیاز روحی آنان محسوب می شود و هیچ اقدام دیگری هم جای آن را نمی تواند پر کند. علاوه بر این محبت های وافر پیامبر به این دو فرزندش، حجتی بس روشن و گواهی صادق بر حقانیت آن دو عزیز در قبال کینه توزان و بیمار دلان بود که شأن آنان را میان امت اسلامی به هیچ گرفتند و سیر سعادت امت را منحرف کردند.
4. ای کاش در می یافتیم قضاوت هایی از این دست برکدام سند و منبع تاریخی متکی است، تا آنجا که مطلعیم در میان نویسندگان مورخ مسلمان چنین داوری هایی وجود ندارد؛ مگر آنکه از نوشته های دیگر مستشرقان بهره جسته باشد. در عوض، میان نویسندگان مسلمان به ویژه عالمانی چون حافظ ابونعیم اصفهانی و ابی صباغ مالکی داوری هایی در خور تأمل وجود دارد که از آن در می گذریم و به این نکته بسنده می کنیم که:
«وکان ازهد الناس فی الدنیا و لذاتها و عارفاً بغرورها و آفاتها» (ابن صباغ، الفصول المهمه، ج 2، ص 707) (او بی رغبت ترین مردم به دنیا و لذت های آن بود و فریب دنیا و عیوب وابستگی به آن را می شناخت).
5. او حسین بن علی (ع) را وارث این دو صفت پدر می داند و مقدمه چینی می کند تا قیام عاشورا را حرکتی ساده اندیشانه وانمود کند و نشان دهند قهرمان داستان کربلا فاقد یک اندیشه حکیمانه و تدبیر عالمانه بوده است.
واقعیت این است که درک ماهیت نهضت کربلا با معیارهای غریبان نه مورد فهم است و نه مورد هضم اگر جایگاه حاکمیت مکتب در پهنه ی زندگی فردی و اجتماعی درک نشود چگونه می توان معنای مبارزات دینی و مکتبی را دریافت و نهضتی چونان عاشورای حسینی را ارزیابی نمود؟
به راستی اینان بی ثباتی را از کدام صحنه ی زندگی حضرت یافته یا نتیجه گرفته اند؟ کسی که سال های قبل از واقعه عاشورا دوستان خویشان را در سرزمین منا گرد آورد و نسبت به خطر حکومت بنی امیه هشدار داد و اتمام حجت کرد و معاویه را بزگ ترین فتنه خواند، بی ثبات و متزلزل است (7) یا آن کس که اعلام می کند با یزید بیعت نخواهد کرد و تا آخرین لحظات بر این طریق استوار می ماند؟
6. امثال لامنس کوشیده اند موضع گیری امام علیه حکومت اموی را نوعی عکس العمل در برابر درخواست هواخواهانش در کوفه معرفی نمایند؛ اگر چنین باشد ماجرای سر بر تافتن حضرت از بیعت با یزید در مدینه و مهاجرت او به مکه را چگونه تفسیر می کنند؛ خاطره ای که خود نویسنده نیز از آن یاد کرده است.
7. وی با اشاره به تاریخ حرکت امام از مکه به کربلا که به محاصره حضرتش در این سرزمین انجامید، می کوشد رفتار حاکمان بنی امیه را موجه و عاقلانه جلوه دهد (ان یقنعه بالتسلیم او یکرهه علیه). این نویسنده نامه یزید خطاب به والی مدینه، که در آن کشتن امام را خواسته است و مورخانی چون ابن اعثم، خوارزمی، سید بن طاووس و طبری از آن یاد کرده اند (8) را ندیده است یا قصد دارد دامن بنی امیه را از لکه ی ننگی که تا ابد پاک شدنی نیست مبرا سازد. البته اغراض نویسندگان از لابلای کلمات مغرضانه آنان به خوبی آشکار است تا آنجا که در تصویر آنان گویی خلیفه ستمگر اموی از رخدادی که ناخواسته صورت پذیرفته است محزون و دل گرفته است و چنین وانمود می کند که اصلاً قصد کشتن امام را نداشته و تنها در یک اقدام بازدارنده خواسته است، سیر رو به رشد فساد و بی نظمی را سد کند و همین و بس! به عقیده ی این قلم زنان، یزید کوشیده است تا در صورت امکان فرزند امیرالمؤمنین (علیه السلام) را از فرو غلطیدن در وادی خطری که امت را تهدید می نموده است، مانع گردد و پس از واقعه عاشورا و هم به حکم ضرورت (لابد در مسیر انجام وظیفه)! به همان منش بزرگوارانه ی خود که حسن رفتار با آل علی است باز می گردد! و به دنبال آن فرزندان حسین بن علی در نهایت آرامش! بی هیچ گونه معارضه ای! به صورت گمنام در سایه ی رحمت بنی امیه! به حیات خویش ادامه می دهند! آیا همین است آنچه منابع تاریخی شیعه و اهل سنت بر آن گواهی می دهند؟
8. و اینک بنگرید نتیجه تحقیق آنان به کجا منتهی می شود:
«ولکن الحسین لم یحرک ساکناً و لم یعمل واحداً من اعمال البطوله التی عزم الشیعه بالتغی بها…»
معلوم نیست این قلم به دستان کدامین عمل قهرمانانه را از امام انتظار داشته اند که او به آن دست نزده است؟ آیا جز این بود که پیشوای بزرگ، جنگیدن تا آخرین نفس با حداقل امکانات را بر تسلیم و فرار از میدان ترجیح داد، و دشمن را از دسترسی به اهداف پلیدی که در سر می پروراند مأیوس کرد؛ و شهامت، پایمردی و استقامت او چنان بود که طبری و ابن اثیر از قول حمید بن مسلم نوشته اند هرگز داغدیده ای را با آن همه مصیبت و تنهایی و فقدان یاران مشاهده نکرده است که از او استوارتر و دل قوی تر باشد. (ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 77: «فما رؤی مکثوراً قط…»؛ همچنین بنگرید به طبری، تاریخ الطبری، ج 4، ص 245) آری، ناگفته پیدا است که این کژاندیشان، از حقیقتی رنج می برند که فهم حقیقت آن از سوی افکار عمومی، برای دشمنان اسلام خطر ساز و خانمان برانداز است، از این رو، کوشیده اند تا این نماد قیام را از پیکره جهان اسلام باز گیرند.

ب. تحریف در هدف نهضت
در این زمینه عاشورا خود حرکتی در جهت مقابله با تحریف و از جمله اهداف آن شفاف سازی مکتب بود؛ اما این امر مانع از آن نشد که این حرکت خود به نوعی با آسیب هایی مواجه گردد.
الف. انکار اصل شهادت امام که در بین برخی از شیعیان مطرح و ترویج می شد و ائمه (ع) با آن به مقابله پرداختند. (مجلسی، بحارالانوار، ج 44، ص 270)
ب. معرفی حرکت عاشورا به صورت یک اقدام فردی و یک عهد خصوصی با استفاده از تعدادی روایات که بر فرض صحت سند می توانند ناظر به تعهد الهی اسلامی هر انسان وظیفه شناس به ویژه عالمان دین باشد که امام سرآمد آنان محسوب می گردد.
ج. تحلیل حادثه بزرگ عاشورا بر این اساسی که نبرد خونین، معلول یک اختلاف خصوصی و شخصی برخاسته از ناکام ماندن یزید به دلیل دخالت حسین بن علی (علیه السلام) در ماجرای خواستگاری از زنی به نام ارینب بوده است (9) این تحلیل در کتاب هایی چون زندگی امام حسین (ع) اثر زین العابدین رهنما مشهود است و امثال جرجی زیدان به آن تمایل نشان داده اند.
د. به میان کشیدن موضوع قضا و قدر و اعتقاد به جبر:
عبیداله در این باره گفته بود: «و ان امر یزید قضاء من القضاء، و لیس للقضاء الخیره من امرهم». (ابوهلال عسگری، الاوائل؛ ج 2، ص 125) عمربن سعد در پاسخ به این سؤال که چرا اقدام به کشتن امام کردی؟ پاسخ داد: خدا مقدّر کرده بود (یک مغالطه!). («ترجمه الحسین و مقتله (ع) لابن سعد»، تراثنا، ش 10، ص188، جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص 121)
هـ. تحلیل نهضت به این گونه که امام تصور نمی کرد کشته خواهد شد و اگر در محاسبه به این نتیجه می رسید، اقدام به حرکت ضد اموی نمی کرد. پس از محاصره راه دیگری نداشت یا صرفاً به منظور حکومت حرکت کرد. (طبرسی، مجمع البیان، ج 2، ص 279)
و. امام معتقد بود در هر حال او را خواهند کشت پس چه بهتر که در میدان جنگ مردانه بمیرد.
ز. امام منحصراً به منظور شهادت حرکت کرد. (10)
ح. امام صرفاً تصمیم داشت بیعت نکند و همه حوادث تلخ از همین تصمیم امام ناشی می گردد. (همان)
این در حالی است که موارد فوق هریک جای تأمل و بررسی دارد.

ج. تحریف در نقل واقعه ی عاشورا و حوادث پیش و پس از آن
مجموعه حوادثی که در منابع و آثار کنونی مشاهده می شوند به سه گروه تقسیم پذیراند:
1. مواردی که در زمره حوادث مسلم و قطعی تلقی می شوند و تقریباً در حد خبر متواتر یا خبر مستفیض و مشهور مورد مطالعه اند.
2. منقولاتی که صحت و سقم آن ها محل تردید است و تشخیص صحت و سقم آن چندان آسان نیست و احتمال صدق و کذب آن هر دو احتمال دارد و محقق نمی تواند یک گزارش تاریخی را صرفاً به دلیل ناسازگاری آن با پاره ای از منقولات، در شمار تحریف ها به حساب آورد.
3. بخش شایان ملاحظه ای نیز یافت می شود که مستند تاریخی یا شاهد عقلی اثبات نموده است و می توان در عدد تحریف های عاشورا را به حساب آید! موارد ذیل از این جمله اند:
– التماس امام در مقابل دشمنی که در مقام طلب آب؛
– داستان عروسی قاسم (کاشفی، روضه ی الشهدا، ص 327)
– حضور لیلا مادر اکبر (علیه السلام) در کربلا (همان، ص 237)
– آمدن مرغ خون آلود برای ابلاغ خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) به مدینه (همان، ص 359)
– مبالغه در خصوص تعداد لشکر کوفه تا رقم 600 هزار سواره و دو گروه پیاده؛
– طولانی بودن ساعات روز عاشورا تا مرز 70 ساعت؛
– آمدن زعفر جن به یاری امام حسین (ع) در لحظات تنهایی پس از شهادت یاران به صورتی مهیب که آب و تابی بسیار یافته است. (همان، ص 346) (11)
پاره ای از این منقولات غیر معقول و تعداد دیگری با معیارهای حدیثی با تاریخی ناسازگارند. خبرهایی از قبیل: بازگشت اهل بیت در اربعین اول به کربلا، هم محل تأمل و تردید می باشند. همچنین تعداد یاران امام که در کربلا به شهادت رسیده اند، تعداد دقیق سپاه کوفه (12هزار یا30 هزار)، نحوه شهادت ابوالفضل (ع) و علی اصغر را باید از نوع دوم به حساب آورد.

د. تحریف در هدف عزاداری و بزرگداشت عاشورا
امامان معصوم (ع) که شیعیان خود را به اقامه محافل عزاداری سالارشهیدان و زنده نگاه داشتن محرم واداشته اند، هدف های مقدسی را منظور داشته اند که ترویج مکتب تشیع، احیاء امر ائمه (ع)، گسترش و ترویج فضائل اخلاقی عاشورا، بیان و تقویت روح مقاومت در برابر ستم، به عنوان مهم ترین هدف های عزاداری از مهم ترین آن ها می باشند. (12) اگر امام هشتم (ع) از اشعار دعبل خزائی به گرمی استقبال می کند یا امام باقر (ع)، کمیّت را مورد تشویق و مرحمت قرار می دهد، به آن دلیل است که اشعار آنان در جهت این هدف های مقدس، سروده و خوانده می شود. دعبل ضمن اشعار خود افشاگری می نمود و هشدار می داد:

مدارس آیات خلت من تلاوه
و منزل وحی مقفر العرصات (13)

اشعاری از این دست که وجدان ها را بیدار و انگیزه ی حق خواهی را تقویت می کند، ضمن آنکه عاطفه دوستان اهل بیت را بر می انگیخت و سرشک ماتم در عزای مظلومان را برگونه آنان سرازیر می ساخت، حکومت ها را بر آن وا می داشت که با استفاده از هر شیوه ممکن، داستان کربلا را از خاطره ها محو سازند و فراتر از آن به هر اقدامی عملی در جهت مقابله با تشکیلات شیعه و از جمله مراسم عزاداری آنان دست زنند و هر جا که افکار عمومی نهراسند، مراسم عزاداری و یاد کرد شهیدان کربلا ممنوع و بساط آنان را برچینند و این شیوه را دولت های دین ستیز و عدالت گریز در تاریخ اسلام، از عصر اموی تا دوره ی پهلوی پی می گرفتند.

هـ . تحریف چهره ی عزاداری:
هر گاه گریه خود به صورت یک هدف مقدس و نه یک عمل صالح در آید و تا آنجا اهمیت یابد که به کارگیری شیوه های مختلف حتی جعل اکاذیب هم در این جهت مجاز شمرده شود و ذاکران، مداحان و گویندگان به هر طریقی که در گرمی بازار گریه و ماتم بکوشند و ثواب و شفاعت که در جای خود از اهمیت بسیار هم برخوردار است از موضع خویش بیرون آورده شود و به مجوزی برای معصیت و گناه مشوقی به سمت اباحی گری تبدیل گردد و محبت اهل بیت به جای آنکه محرک و انگیز ه ی همراهی، همگانی و اقتدا به آن بزرگان باشد، در عمل فاصله ها را افزون ترکند.

چند پیشنهاد:
1. ضروری است محققان و پژوهشگران دردمند، مواردی را که تحریف آن محتمل به نظر می رسد مورد بازنگری قرار دهند و به مصداق حدیث امام صادق (علیه السلام) «فان فینا اهل البیت فی کل خلف عدولاً ینفون عنه تحریف الغالین، و انتحال المبطلین و تأویل الجاهلین»، (کلینی، الکافی، ج 1، ص 32) به روشنگری حقایق پردازند و سره را از ناسره ممتاز نمایند: البته به سامان آوردن این امر، کاری بس دشوار و نیازمند عزم و اهتمام و برنامه ریزی و پژوهش جمعی از محققان فرهیخته می باشد، و به عنوان نمونه درباره ی حادثه بازگشت اسرا در اربعین حسینی کاوشهای از این دست انجام گرفته است. از یک سو، محدث نوری در کتاب نفیس لولو و مرجان، داستان بازگشت اهل بیت به کربلا در اربعین اول یعنی بیستم صفر سال 61 هجری را به دلایلی انکار می کند، اما از سوی دیگر مرحوم سید محمد علی قاضی طباطبایی (ره) کتابی را در این خصوص با حجمی گسترده که حاوی 969صفحه مطلب در این خصوص می باشد می نگارد و شواهدی را که محدث نوری بر عدم امکان ورود اهل بیت در اربعین اقامه نموده است، رد و ابطال می کند. (14) به این ترتیب باید اعتراف نمود که مهر بطلان زدن یک محقق بر روی منقولات تاریخ عاشورا کاری چندان ساده هم به نظر نمی رسد.
2. با توجه به اینکه حوادث مربوط به زندگی و قیام سالار شهیدان در محافل خاص و عام همواره بازگو می شود، شایسته و بلکه ضروری است که جزئیات آن به طور دقیق در قالب ادبیات روز در اختیار گویندگان، واعظان و مداحان گذاشته شود که پیش گیری از بدآموزی ها خدمتی بس بزرگ به اسلام تشیع محسوب می گردد.
3. دشمنان آگاه و منفعت طلبان تحریفگر همواره از آشفته بازار بی بصیرتی توده ها سود جسته اند، نباید غافل ماند که پیروزی در میدان مبارزه با تحریف حقایق تنها با فراهم نمودن زمینه رشد اجتماعی میسر می باشد تا وقتی مرزها و ملاک ها مبهم و راه نقد و بررسی ناهموار باشد، بخت یار دشمنان است و نسل های آینده در معرض آسیب های ناشی از تحریف خواهند بود.
4. جامعه ما در مقطع کنونی و پس از تأکید به موقع امام راحل بر اقامه محافل عزاداری به همان شکل سنتی، شاهد رشد بی قواره ی دو جریان افراطی در امر عزاداری می باشد:
یکی تجدید حیات مراسم و برنامه های مشکوک و بلکه نامشروع مانند قمه زنی و استفاده از ابزارهایی که مناسب با مجالس لهو و لعب اند؛ و نیز علامت هایی که مرتب بر طول، عرض، حجم و وزن آن ها افزوده می شود؛ و دوم رواج بازار مداحان و مصیبت خوان هایی که فاقد صلاحیت علمی یا عملی بوده اند و حق و باطل را به هم در می آمیزند و چهره امامان شیعه را مخدوش می نمایند و در این مقاله شایسته است هم مبنا و مقصد و نیز روش مشروع عزاداری و مصیبت خوانی به درستی تبیین گردد و هم گزارش های مستند و شایان ذکر، از امیان محرفات و اکاذیب، تفکیک شود تا هر کسی حد و مرز خود را بشناسد و از افراط و تفریط بپرهیزد.
کتابنامه::
آیتی، محمد ابراهیم (1366). بررسی تاریخ عاشورا. با مقدمه ی علی اکبر غفاری. تهران: کتابخانه صدوق.
ابن اثیر، علی بن محمد (1384-1386 ق). الکامل فی التاریخ. بیروت: دار صادر.
ابن شعبه، حسن بن علی (1404 ق) تحف العقول. قم: مؤسسه النشر الاسلامی.
ابن صباغ، علی بن محمد (1422 ق.) الفصول المهمه فی معرفه الائمه. تحقیق سامی الغریزی. قم: دار الحدیث، الطبعه الاولی.
ابن منظور، محمد بن مکرم (1405 ق.) لسان العرب. قم: نشر ادب الحوزه.
«ترجمه الحسین و مقتله علیه السلام لابن سعد». تراثنا. ش 10، صص 17-207.
جعفریان، رسول (1376). حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع). قم: انصاریان
خراسانی، محمد باقر (1330). الکبریت الاحمر فی شرایط المنبر. تهران: کتابخانه ایران.
خویی، ابوالقاسم (1395ق.) البیان فی تفسیر القرآن. بیروت: دارالزهراء.
دایره المعارف الاسلامیه، بتعریف محمد ثابت الغندی و دیگران. (1393) قاهره.
دربندی، آخوند ملاآقا (د. 1286). اسرارالشهاده. طهران: منشورات الاعلمی.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد (404 ق). المفردات فی غریب القرآن. دفتر نشر الکتاب، الطبعه الثانیه.
سلیم بن قیس هلالی (1415 ق). کتاب سلیم بن قیس الهلالی. تحقیق محمد باقر انصاری زنجانی. قم: الهادی.
شریف الرضی، محمد بن حسین نهج البلاغه. شرح محمد عبده. بیروت: دارالمعرفه.
شمس الدین، محمد مهدی (1401 ق). ثوره الحسین: ظروفها الاجتماعیه و آثارها الانسانیه، بیروت: دارالتعارف.
شهرستانی. تاریخ النیاحه علی الامام الشهید. بیروت.
شهید ثانی، زین الدین بن علی. الرعایه فی علم الدرایه. نجف.
صالحی نجف آبادی، نعمت الله (1361). شهید جاوید حسین بن علی (ع). تهران: رسا.
طبری، محمد بن جریر (1403 ق). تاریخ الامم و الملوک. بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.
طبرسی، فضل بن حسن. مجمع البیان. تهران: المکتبه الاسلامیه.
عسگری، حسن بن عبدالله (د. در حدود 395 ق.) الاوائل.
عسگری، مرتضی (1410 ق). معالم المدرستین. بیروت. مؤسسه النعمان.
غفاری، علی اکبر (1369). دراسات فی علم الدرایه. تهران: جامعه الامام الصادق (ع). الطبعه الاولی.
قربانی، زین العابدین (1370). علم حدیث. قم: انصاریان.
کاشفی، حسین بن علی (1341). روضه الشهداء. به قلم ملاحسین واعظ کاشفی. تصحیح محمد رمضانی. تهران: کلاله خاور.
کلینی، محمد بن یعقوب (1363). الکافی. تصحیح علی اکبر غفاری. تهران: دارالکتب الاسلامیه، الطبعه الخامسه.
مدیرشانه چی، کاظم (1381). علم الحدیث. قم: دفتر انتشارات اسلامی. چاپ شانزدهم.
مطهری، مرتضی (1373). حماسه حسینی. تهران. صدرا.
نوری، حسین بن محمد تقی. لؤلؤ و مرجان. تهران: فراهانی.
مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی (1403 ق). بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار. بیروت: مؤسسه الوفاء، دار احیاء التراث العربی. الطبعه الثانیه.

پی نوشت ها :

1. استاد یار دانشگاه فردوسی دانشکده ی الهیات شهید مطهری.
2. اشاره به عنوان کتاب صلح امام حسن پر شکوه ترین نرمش قهرمانانه ی تاریخ، ترجمه و تحقیق آیت الله خامنه ای، مقام معظم رهبری است، اصل این کتاب با نام صلح الحسن به دست شیخ راضی آل یس تألیف شده است.
3. در این زمینه ها ر.ک: نوری، لولو و مرجان، ص 49 به بعد (قسمت اعظم مطالب کتاب پیرامون همین موضوع نگاشته شده است). نیز بنگرید به: خراسانی، مقدمه کتاب الکبریت الاحمر؛ کلینی، الکافی، جلد 1، ص 42.
4. لا تحدث بکل ما سمعت فکفی بذلک کذباً (نهج البلاغه، نامه ی 69).
5. لا تحدث الا عن ثقه (مجلسی، بحارالانوار، ج 77، ص218).
6. مرتبه ی نخستین آن در شرح حال امام حسن بوده است. (همان، ذیل اسم حسین بن علی).
7. متن خطابه از سلیم بن قیس هلالی.
8. این معنا از لابلای کلمات امام حسین خطاب به فرماندار مدینه و متن خطبه های حضرت که در مکه و کربلا ادا شده است به خوبی مشخص می باشد. (عسگری، معالم المدرستین، ج 3، ص 57، ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 15).
9. این داستان در کتاب زندگانی امام حسین تألیف زین العابدین راهنما مفصلاً آمده است.
10. بنگرید به: آیتی، بررسی تاریخ عاشورا، مقدمه ی کتاب؛ صالحی نجف آبادی، شهید جاوید، مقدمه ی کتاب.
11. این ماجرا با آب و تاب فروان در این کتاب بیان شده است.
12. رجوع شود به شمس الدین، ثوره ی الحسین، ص155 تا آخر کتاب، و نیز شهرستانی، تاریخ النیاحه علی الامام الشهید، ج1 ؛ نیز مجلسی، بحارالانوار، ج 45، ص 390، باب جور الخفاء علی قبره الشریف.
13. برای مطالعه قصیده تائیه دعبل بنگرید به: مجلسی، بحارالانوار، ج 49، صص 240 -251).
14. کتاب در سال 1397 هـ . ق در تبریز به چاپ رسیده است.
منبع: غفوری چرخابی، حسین؛ [بی تا]، عاشورا، انقلاب، انتظار، جلد دوم (مجموعه مقالات دومین کنگره سراسری عاشورا پژوهی)، [بی جا]: [بی نا]

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید