مطالب موجود در دسته بندی "امام موسی کاظم (ع)"

گلی از درخت نبوت

گلی از درخت نبوت

ابوحنیفه رئیس مذهب حنفی می گوید: به خانه امام صادق (ع) رفتم ، پسرش موسی (ع) را در دالان حیاط دیدم که آن وقت کودک خردسال بود، پرسیدم : اگر شخص غریب خواسته باشد قضاء حاجت کند (به دستشویی برود) کجا برود؟ به من نگاه کرد و سپس فرمود: پشت دیوار برود، در جایی که ...

ادامه مطلب
همنشینی با کوخ نشینان

همنشینی با کوخ نشینان

روزی امام کاظم ع از کنار مردی ژولیده و خاک نشین عبور نمود، به او سلام کرد و نزد او نشست و با او مدتی طولانی به گفتگو پرداخت ، سپس به او فرمودن من برای خدمتگذاری حاضرم ، هرگونه کاری داری بگو انجام دهم !. شخصی به امام کاظم علیه السلام گفت : عجبا! ...

ادامه مطلب
کنیز در سلول امام (ع)

کنیز در سلول امام (ع)

امام کاظم (ع) در طول 35 سال امامت ، به زندگی اجتماعی و سیاسی جامعه مسلمین توجه ، عمیق داشت ، همواره تلاش می کرد که مسلمانان را از زیر یوغ طاغوت ها نجات بدهد، و حقوق از دست رفته آنها را به آنها بازگرداند آن بزرگمرد آزاده ، در این راستا بسیار صدمه دید، ...

ادامه مطلب
آفرینش مافوق تصوّر

آفرینش مافوق تصوّر

مرحوم شیخ مفید رحمه اللّه علیه آورده است : امام موسی بن جعفر علیه السلام فرمود: همانا خداوند متعال دو جهان مرتبط با یکدیگر آفریده است ، که یکی از آن ها عُلیا و دیگری سُفلی می باشد. و آفرینش تشکیلاتی هر دو جهان را در انسان ایجاد نموده است ؛ همان طور که این ...

ادامه مطلب
دو رویداد خواندنی

دو رویداد خواندنی

مرحوم شیخ حرّ عاملی و راوندی و دیگران بزرگان آورده اند: پس از آن که امام جعفر صادق علیه السلام به شهادت رسید، یکی از فرزندانش به نام عبداللّه – که بزرگ ترین فرزند حضرت بود – ادّعای امامت کرد. امام موسی کاظم علیه السلام دستور داد تا مقدار زیادی هیزم وسط حیاط منزلش جمع ...

ادامه مطلب
زندانی اما آزاد!

زندانی اما آزاد!

علی بن المسیب گفت : مرا و مولای من ، موسی بن جعفر علیه السلام را از مدینه به بغداد آوردند و محبوس کردند (و مدت حبس ‍ درازا کشید.) مشتاق اهل بیت و عیال شدم . موسی بن جعفر علیه السلام بدانست ، گفت : دلت با اهل و عیال است که در مدینه ...

ادامه مطلب
وارث علم پیامبران!

وارث علم پیامبران!

مامون عباسی (هفتمین خلیفه عباسی) گوید: روزی عده ای با اجازه وارد بر پدرم هارون الرشید شدند، موسی بن جعفر نیز به مناسبتی به آنجا آمده بود، پدرم تا او را دید به او نگریست و از همه جا غافل گردید و تنها چشم به او دوخته بود تا او وارد گردید، وقتی که نزدیک ...

ادامه مطلب
برخورد با بدگویان

برخورد با بدگویان

یکی از فرزندان عمربن خطاب که در مدینه زندگی می کرد امام کاظم علیه السلام را آزار می داد و هر گاه به او می رسید بدگوئی می کرد و امیرالمومنین علیه السلام را نیز مورد طعن قرار می داد. بعضی از یاران حضرت عرض کردند اجازه دهید ما این فاسق را بکشیم ، اما ...

ادامه مطلب
حرمت برادر مومن

حرمت برادر مومن

عبدالمومن انصاری گوید: به محضر امام کاظم علیه السلام رسیدم و محمد بن عبداللّه جعفری هم نزد آن حضرت بود من با محمد تبسمی کردم امام که مشاهده می کرد فرمود: او را دوست داری ؟ عرض کردم : بله ، البته بخاطر شما او را دوست دارم . امام علیه السلام فرمود: او برادر ...

ادامه مطلب
پاداش پاسخ نیک

پاداش پاسخ نیک

فقیری به حضور امام کاظم (ع) آمد و عرض کرد: تهیدست هستم مرا از تهی دستی و فقر نجات بده ، اگر صد درهم پول داشته باشم ، با تجارت و خرید و فروش خود را از فقر و ناداری نجات می دهم . امام کاظم (ع) با روی خوش و لبخند، به او فرمود: ...

ادامه مطلب
کرامتی از امام کاظم (ع)

کرامتی از امام کاظم (ع)

امام کاظم (ع) از منی (نزدیک مکه) عبور می کرد، دید بانویی گریه می کند و چند کودک در اطراف او نیز گریه می کنند. امام (ع) نزدیک آن بانو رفت و علت گریه را پرسید، او گفت : من چند کودک یتیم دارم ، یک گاو داشتیم زندگی آنها را باشیر آن گاو تاءمین ...

ادامه مطلب
لطف امام (ع) به کشاورز

لطف امام (ع) به کشاورز

محمدبن مغیث از کشاورزان سالخورده مدینه بود می گوید: یک سال خربزه و خیار و کدو در زمین مزروعی خود در کنار چاه عظام کاشتم ، زراعت خوب شد، ولی وقت فرارسیدن محصول نزدیک گردید، ملخ ‌های بسیار آمدند، و همه زراعت مرا خوردند، دو شترم نیز از بین رفت و در مجموع 120 دینار ...

ادامه مطلب