درس ها و پیام های عاشورا

درس ها و پیام های عاشورا

عاشورا پژوهی، ابعاد و محورهای مختلفی دارد؛ ولی آنچه شایان توجه است، پرداختن به چرایی و تجزیه وتحلیل و استخراج درس ها و پیام های حماسه عاشوراست.
آنچه که این نوشتار نمایان می سازد، درس ها و پیام های حماسه جاودانه عاشوراست. این مقاله قبل از هر چیز، اصل پیام داشتن نهضت حسینی را مورد بررسی قرار داده، با بیان شعاع و گستره پیام این حماسه، رهنمودهای عاشورا را مخصوص گروه و مکتب خاصی ندانسته، بلکه قلمرو این حماسه جاودانه را تا پهنه زمین و گستره زمان و مرز انسانیت پیش برده است.
سپس با استفاده از سخنان و عملکرد امام حسین (علیه السلام ) و اصحابش، پیام ها و درس هایی را درزمینه های اعتقادی، اخلاقی، عرفانی، اجتماعی، سیاسی و انسانی، استخراج و استنباط کرده است.

درآمد

هر حادثه و حماسه ای هر چند اصیل و مبتنی بر حقایق استوار باشد، اگر دستخوش تحریف ها و بدعت ها قرار گیرد و مجموعه ای خرافات در آن رخنه کند و یا به طور صحیح مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرارنگیرد نه تنها از ایفای نقش اصلی خود باز می ماند بلکه به تدریج از اهداف اصلی خود فاصله گرفته و به ضد خود تبدیل می شود. در این میان، حادثه ای همانند حماسه جاودانه کربلا که ماهیت ضد استبدادی و هویت عدالت طلبی وویژگی ظلم ستیزی دارد، ایجاب می کند که حکومت های ظلم و جور برای رسیدن به مصالح و منافع خود در تخریب و تحریف محتوای این واقعه عظیم از هیچ تلاش و کوششی دریغ نکنند.
از این رو آنچه باید پیرامون حماسه جاودانه کربلا مورد توجه قرار بگیرد، پرداختن به چرایی است تا چگونگی که در این صورت اهداف و آرمان های این حادثه و درسها و پیام ها و عبرتهای این واقعه استخراج « کل یوم عاشورا وکل ارض کربلا » می شود و حماسه عاشورا نقش کاربردی پیدا کرده و جمله معروف تحقق می یابد. آنچه پیش روی شمااست گامی است کوچک در راستای تبیین اهداف والای این نهضت در قالب درسها وپیامها وسعی راقم بر این است که باتمسک به بیانات وخطابه های حضرت امام حسین (ع)درسها وپیامهای این حماسه بزرگ وجاودانه تبیین وتشریح شود. امید است که با سرمشق قرار دادن درس ها و پیام های حماسه عاشورا و با عمل نمودن به آنها بتوانیم پیوندی عمیق و وثیق بین نهضت حسینی و انقلاب مهدوی ایجاد کرده، از زمینه سازان ظهور منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعود(عج) باشیم.

پیام داشتن نهضت حسینی

نهضت سیدالشهدا قضیه ای شخصی نیست، بلکه جریانی است تاریخی که سنت الهی محسوب می شود. ازاین رو، یقیناً پیام دارد ؛ زیرا سنت های الهی بر همگان و در همه عصرها و نسل ها جاری و ساری است وفلن تجد لسنه الله تبدیلا و لن تجد لسنّه الله تحویلا »(1) سنّتهای الهی قابل تغییر و تبدیل و تحویل نیست. (2 )
از طرفی دیگر، امام حسین (علیه السلام) دارای مقام والای عصمت بوده، قول و فعل و تقریر او حجت است و تمامی حرکات و سکنات امام(ع) که انسان کامل و خلیفه الله است کاشف و حاکی پیامی است.

شعاع و گستره پیام حماسه حسینی

شعاع و گستره هر پیامی منوط به شعاع هستی انشاء کننده آن پیام و پیام آور آن پیام است. اگر مصدر و مبدأ پیام در محدوده ای خاص، حضور وجودی داشت، قلمرو پیام او هم به همان محدود خواهد بود و اگرمنطقه ای وسیع را در حیطه ی هستی خویش داشت، شعاع و پرتو پیام او نیز به همان اندازه وسیع خواهد بود.
اکنون این پرسش مطرح است که آیا پیام نهضت حسین بن علی (علیهما السلام ) ویژه شیعیان است یا برادران اهل سنّت نیز جزو مخاطبان این پیام هستند؟آیا قلمرو نفوذ پیام حسینی، خصوص منطقه مسلمان نشین است یا در ابعادی وسیع تر، همه اهل کتاب و موحدان عالم، جزو مخاطبان اصیل پیام عاشورایند؟آیا پیام آن حضرت غیر از صبغه و جنبه الهی اش جنبه انسانی هم دارد که غیر موحد را نیز در برگیرد یا نه؟
پاسخ به این پرسش ها وقتی ممکن است که شناخت حقیقی از حسین بن علی (علیهما السلام ) به دست آوریم.اگر حسین بن علی (علیهما السلام ) را فقط امام شیعیان بشناسیم با چنین معرفت محدودی، منطقه پیام اوجهان تشیع خواهد بود و اگر او را فقط والی مسلمانان بدانیم، منطقه نفوذ او قلمرو مسلمان نشین است. نیز اگرحسین بن علی (علیهما السلام)را به عنوان الگو و اسوه توحید بشناسیم، شعاع رسالت و پیام او منطقه موحد نشین خواهد بود؛ اما اگر حسین بن علی (علیهما السلام ) را به عنوان انسان کامل و خلیفه خدا در ز مین بشناسیم قلمرو نفوذ پیام او نامحدود خواهد بود، بلکه تا آنجا که شعاع انسانیت هست پیام حسینی نیز جلوه گراست؛ خواه در پهنه زمین و خواه در گستره زمان.
یعنی در طول تاریخ، هر جا انسانی حضور و ظهور دارد، مخاطب کربلای حسین است. شاهد و مؤید این شعاع و قلمرو نا محدود قیام حسینی، سخن وجود مبارک رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) است که فرمودند:
«حسینٌ منّی و أنا من حسین »(3)یعنی « حسین از من است و من از حسین هستم »این سخن عرشی پیامبر به این معناست که کیان دین و نبوت و رسالت من با قیام حسین زنده است و نهضت جاودانه حسینی با بعثت
من، پیوندی وثیق و ناگسستنی دارد.لذا پیام نهضت حسینی تا شعاع رسالت و نبوت رسول اکرم نفوذ دارد.
بهترین سند برای ارزیابی منطقه رسالت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) قرآن کریم است.بر پایه قرآن، وجود پر برکت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله ) برای همه مردم و جوامع بشری، منشأ رحمت است ؛ و ما أرسلناک إلاّ رحمهً للعالمین »(4)، «و ما ارسلناک الا کافّهً للناس »، (5) و از آن جا که پیامبر می فرماید:«حسین از من است و من از حسین هستم»، با این شکل منطقی، قلمرو و گستره پیام کربلا روشن می شود؛ زیرا خدا درباره پیغمبرمی فرماید:«برکت وجود او جهانی است »و ایشان نیز با چنان شعاع رحمتی فرمودند:«کیان من به کربلای حسین زنده است ».از این رو، پیام حماسه حسینی نیز جهانی است. معنای جهانی بودن یک مکتب، حفظ دو اصل جامع و کلّی است:
یکی همگانی بودن به لحاظ افراد، و دیگری همیشگی بودن به لحاظ زمان.
بنابراین، پیام نهضت عاشورا برای شیعیان سودمند است؛ چون آنان امت امام حسین (علیه السلام ) هستند. نیزبرای قاطبه مسلمانان جهان مفید است؛ زیرا همگی زیر ولایت اویند، گرچه برخی به ولایت وی معتقد نیستند.همچنین برای همه موحدان و اهل کتاب سودمند است؛ چون او پیام توحیدی دارد و سرانجام برای همه جوامع بشری نفع دارد؛ زیرا کربلا قیام انسانی را به همراه دارد.پس، هیچ انسانی از پیام نهضت جانسوز کربلا محروم نیست و شعاع آن هم افراد بشریت را در بر می گیرد.

پاسخ به یک شبهه اساسی و بنیادین

یکی از شبهات و سؤال هایی که در ذهن هر پرسشگر نقش بر می بندد این است که چرا امام حسین (علیه السلام) با اینکه به شهادت خود و یاران باوفایش علم و قطع داشت، اقدام به قیام کرد؟ آیا این کار از مصادیق هلاکت کردن نفس نیست؟با اینکه خداوند متعال می فرماید:« لا تُلقُوا بأیدیکم إلی التَّهلُکهِ »(6) :یعنی خود را به هلاکت نیاندازید.
جواب در اینکه آیا امام به شهادتش علم داشت یا نه دو نظریه مطرح است.
نظریه اول: که عقیده ابن خلدون و بعضی از متفکران می باشد اینست که امام نمی دانست در این قیام به شهادت خواهد رسید. ولی پر واضح وروشن است که این نظریه بنیانش سست و ضعیف می باشد چه اینکه امام، مظهر اسماء و صفات الهی است.

نظریه دوم : این ست که امام حسین(علیه السلام) از شهادت خود آگاه بود چرا که مقام والای امامت فوق طبیعی است که علم غیب و آگاهی از آینده به اذن الهی برای صاحبان این مقام امکان پذیر است همانطوری که آیات 26 و 27 سورهجنّ به صراحت به امکان پذیر بودن علم غیب برای غیر خدا دارد. طالبان حقیقت برای تفصیل بیشتر در مورد این موضوع به تفسیر المیزان ج 20 ص 53 تا 59 مراجعه کنند.
اکنون طبق نظریه دوم شبهه مذکور وارد است و در جواب باید این چنین گفت که :این شبهه از طرف کسانی است که می گویند«زندگی، مطلوب مطلق در عرصه هستی است »و برای آنان مرگ معمولی و شهادت در راه
دفاع از ارزشهای مادی و معنوی یکسان است لذا می گویند با وجود علم به کشته شدن در یک حادثه، اقدام به ورود در آن حادثه از دیدگاه عقل و شرع ممنوع است.
ما در مقابل این شبهه افکنان می گوییم:
اولاً شما در تفسیر زندگی و حیات بیراهه رفته اید و سخن شما زمانی درست است که منظور از زندگی خوردن و آشامیدن واشباع غرایزباشد، درحالی که مفهوم حیات و زندگی در قاموس قرآن و متون دینی چیز دیگری است و آن
حیات معقول و حیات طیبه می باشد یعنی حیات مستند به دلیل و برهان و حیاتی که از آن خداست و برای خداست. در این صورت، نه تنها آن زندگی حیوانی، مطلوب مطلق نیست بلکه مزاحم حیات معقول است.خلاصه برای کسی که زندگی را به معنای حیات معقول و طیبه می داند که از حکمت ازلی الهی سرچشمه می گیرد، زندگی طبیعی یک وسیله مناسب برای وصول به آن حیات طیبه است که شخص با بصیرت در راه به دست آوردن آن، حاضر است صدها بار از آن زندگی طبیعی محض دست بردارد. و این احساس با عظمت در شب عاشورا، در یاران فداکار امام حسین (علیه السلام) کاملاً مشاهده می شود.
ثانیاً:جهاد و شهادتی که موجب بقای دین و حفظ مسلمین است بزرگترین حرکت در راه خداست نه انداختن خویش در هلاکت. به عبارت دیگر، هدایت بشر همچنان که علت محدثه (ایجاد کننده هدایت ) می خواهد، نیازمند علت مبقیه نیز هست (علتی که موجب بقای هدایت باشد ).علت محدثه هدایت با بعثت انبیاء تحقق یافته و تحقق علت مبقیه هم به ولایت کبری امکان پذیر شده است و امام حسین (علیه السلام) علت مبقیه و رمز بقای دعوت انبیاء می باشد که هم نبوت و هم ولایت به یمن وجود او باقی مانده است. علاوه بر این، همانطوری که امام حسین (علیه السلام )با علم غیب می دانست که کشته خواهد شد همچنین با علم غیب می دانست که با شهادتش اسلام و مسلمین باقی می ماند، درنتیجه بقای اسلام را بر حیات خویش ترجیح دادند و فرمودند:«موت فی عز خیر من حیاه فی ذل»(7)، یعنی مرگ همراه با عزت بهتر از زندگی توأم با ذلت است و نیز روایت دیگری نقل شده است که فرمودند:
(امی لا امری الموت انا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برماً»(8)
یعنی مرگ در نظر من چیزی جز سعادت نیست و زندگی با ستمکاران را جز ننگ و خواری نمی بینم. پس معیار در آموزه های دینی ما، عزت و بقای اسلام و مسلمین است و بس.

پیام ها

* تبیین و تفکیک نظام الهی با نظام سلطنتی

یکی از مهمترین و اساسی ترین درس و پیام عاشورا، تفکیک شفّاف و روشن، بین مدیریت دینی و الهی با حکومت خلافتی و سلطنتی و موروثی است.
هنگامی که یزید بن معاویه ولید را مامور به بیعت گرفتن از امام حسین(علیه السلام )نمود و آن حضرت ازبیعت کردن خودداری کردند، رو به ولید کردند و فرمودند:
ایها الامیر ! انّا اهل بیت النبوه و معدن الرساله و مختلف الملائکه، بنا فتح الله و بنا ختم الله و یزید رجل فاسق شارب الخمر، قاتل النفس المحرّمه، معلن بالفسق و مثلی لا یبایع مثله و لکن نصبه و تصبحون و ننظر و تنظرون اینا احقّ بالخلافه و البیعه؟»(9)
«ماخاندان نبوت و معدن رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان هستیم، خداوند اسلام را از خاندان ما شروع کرد و تا آخر نیز همگام با ما به پیش خواهد برد؛ اما یزید این مردی که تو از من توقع بیعت با او را داری، مردی است فاسق و شرابخوار که دستش به خون افراد بی گناه آلوده گردیده، او شخصی است که حریم دستورات الهی را در هم شکسته و علناً و در مقابل چشم مردم مرتکب فسق و فجور می گردد. آیا رواست شخصیتی همچون من با آن سوابق درخشان و اصالت خانوادگی، با چنین مرد فاسد بیعت کند؛ ولی شما امشب را به صبح برسانید و ما نیز شب را به صبح برسانیم، ما و شما باید تامل نموده و آینده را در نظربگیریم که در آن صورت خواهید دید که کدام یک از ما سزاوار و لایق خلافت و رهبری امت اسلامی وشایسته بیعت مردم است».
همچنین امام (علیه السلام ) برای دومین بار آن گاه که با مروان بن حکم دشمن دیرین خاندان پیامبر واستاندار سابق معاویه و کارگزار قدیمی خاندان اموی روبه رو گردید و با صراحت کامل و بدون پرده پوشی فرمود:
انّا لله و انّا الیه راجعون و علی السلام السلام اذا بلیت الامه براعٍ مثل یزید و لقد سمعت جدی رسول الله(صلی الله علیه و آله )یقول«الخلافه محرّمه علی آل ابی سفیان »:
فاذا رأیتم معاویه علی منبری فابقروا بطنه و قد رآه اهل المدینه فلم یبقروا فابتلاهم الله بیزید الفاسق».(10)
«اینک باید فاتحه اسلام را خواند که مسلمانان به فرمانروایی مانند یزید گرفتار شده اند. آری من از جدم رسول خدا شنیدم که می فرمود :خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است، و اگر روزی معاویه را بر بالای منبر من دیدید، بکُشید ولی مردم مدینه او را بر منبر پیامبر دیدند و نکشتند و اکنون خداوند آنان را به یزید فاسق (و بدتر از معاویه)مبتلا و گرفتار نموده است».
نگارنده گوید : شاید بزرگترین مشکلی که جامعه را پس از رحلت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله ) تهدیدمی کرد، حوادث اتفاق افتاده در صحنه سیاسی و رهبری جامعه بود که مورد غفلت و بی توجهی توده مردم وخواص قرار گرفته بود. در این میان، جریان اموی از غفلت و بی بصیرتی جامعه، به ویژه خواص استفاده کرده ومی خواست هدفهای شوم خاندان ابوسفیان را در مبارزه با اسلام و قرآن که در گذشته با شکست مواجه گردیده بود، منافقانه و در لباس خلافت اسلامی پیاده کند و در نتیجه نظام مدیریتی مبتنی بر امامت اهل بیت را به نظام سلطنتی موروثی تبدیل کند.
امام حسین (علیه السلام ) در این گفتگوی خود با ولید و مروان، موضع خویش را درباره بیعت با معاویه و به رسمیت نشناختن حکومت او را به صراحت بیان کرد و پس از شمردن صفات بارزی از خاندان خویش و بیان موقعیت خود که دلیل شایستگی او و خاندانش به امامت و رهبری است، نقاط ضعف یزید را بر شمرد که دلیل محکومیت وی در ادعاعی مقام رهبری بود.
در میان سخنان امام (علیه السلام ) یکی از جمله ها تبلور و جلوه ویژه ای دارد، آنجا که فرمود:«و مثلی لایبایع مثله» و با این بیان، شخصی بودن مسئله را نفی کرده، به فراگیر بودن نهضت خود تصریح نمود.

* تداوم بخشی غدیر خم با غدیر خونین کربلا

یکی از بنیادی ترین پیامهای اعتقادی، سیاسی امام حسین (علیه السلام )، حفظ و صیانت از حریم مقدس ولایت و تداوم بخشی جریان غدیر خم با غدیر خونین کربلا است؛ چه اینکه اکمال دین و اتمام نعمت منوط به ولایت اهل بیت (علیهم السلام ) است؛ لذا پیامبر اسلام به فرمان الهی در غدیر خم فرمود :«من کُنت مولاه فهذا علیه مولاه »و امام حسین(علیه السلام) در راستای همین مسیر و در تداوم همین استراتژی فرمود:
«أیها الناس ! نحن أهل البیت أولى بولایه هذا الأمر علیکم من هؤلاء المدعین ما لیس لهم، و السائرین فیکم بالجور و العدوان»(11)؛ ای مردم من فرزند دخت پیامبرم و ما به اما مت و رهبری جهان اسلام از این مدعیان دروغین که در میان شما با دشمنی و ظلم و ستم رفتار می کنند، سزاوارتریم.
آیت الله جوادی آملی(دامت برکاته) در این باره می فرماید:
عصاره غدیر خونین کربلا این است که «من کنت مولاه فهذا حسین مولاه »چرا حسین بن علی (علیهما السلام)همتای علی بن ابیطالب (علیه السلام)، جانشین راستین رسول گرامی است؟زیرا او انسان کامل معصوم ومنصوب و منصوص از طرف خدای سبحان است، و پیام ها رااز پیامبر دریافت کرده و درست دریافت کرده، ودرست ضبط کرده، و درست بیان کرده است.
اگر پیامبر در این سه بخش، معصومانه وحی را دریافت می کرد، یعنی معصومانه دریافت، معصومانه
ضبط، معصومانه املاء و انشاء و ابلاغ می کرد. وجود مبارک انسان کامل مثل حسین بن علی (علیهما السلام )از راه پیامبر و به وسیله پیامبر همه معارف الهی و حکم حق را معصومانه دریافت، معصومانه ضبط، معصومانه ابلاغ می کرد؛ لذا جریان « من کنت مولاه فهذا حسین مولاه » درباره آن حضرت صادق است و تفاوت اصلی کربلا و غدیر خم این است که آن برکه را آب پر می کرد و این گودال قتلگاه را خون.(12)

* شناسایی حیات و مرگ واقعی

از بارزترین پیام های نهضت عاشورا، شناسایی مفهوم دو مقوله حیات و مرگ است که تصور و شناخت صحیح از این دو مفهوم، نتایج عملی را در پی خواهد داشت.
حیات و زندگی، مطلوب مطلق در عرصه هستی است و هیچ مطلوبی به درجه زندگی نمی رسد. اکنون سخن اینجاست که ماهیت حیات و زندگی چیست که ما طالب و آن مطلوب ماست؟
پاسخ این است که باید به کربلا رفت و از عاشوراییان پرسید. امام حسین(علیه السلام ) و یاران باوفایش، هم با کلام و سخنان روشنگرانه و هم در عمل و رفتار خود مفهوم زندگی و مرگ و چگونه زیستن و چگونه مردن را به جامعه خفته آن روز و همه جهانیان آموختند.
امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا به یاران و سلحشوران خود، مرگ را این گونه تعریف کرد:
«صبراً بنی الْکرَامِ فَما الْاالموت إِلَّا قَنْطَرَهٌ یعبرُ بِکُم عنِ الْبؤْسِ والضَّراءه إِلَى الْجِنَانِ الْواسعهِ والنَّعیمِ الدائمه»(13)، ای بزرگ زادگان صبر کنید که مرگ پلی بیش نیست که شما را از فشارها و ناراحتیها عبور داده، به بهشت های پهناور و نعمت های ابدی می رساند.
امام(علیه السلام ) در این بیان نه تنها مرگ را پایان خطّ زندگی نمی داند، بلکه آن را سرپل و آغاز حرکت جدید معرّفی می کند که مرگ سرپل است و همه مزایا پس از پل است. عبور از این دریا بدون پل امکان ندارد و همه کمالات به ویژه کمال حیات در آن سوی پل است.
بیشتر سخن امام (علیه السلام ) در این فرمایش برای کسانی بود که به دنیا و مظاهر زود گذر دنیا دلبسته بودند و از کرامت و حیات جاودانه آدمی غافل شده بودند.
امام(علیه السلام ) در طول مسیر نهضت، ماهیت حیات و مرگ و هدفدار بودن زندگی را بارها بیان فرمودند که برخی از آنها را نقل می کنیم:
«موت فی عزٍّ خَیرٌ منْ حیاهٍ فی ذُل »(14)
؛ مرگ همراه باعزّت بهتر از حیات و زندگی توأم با ذلّت است.
«لیس الموت فی سبیل العزِّ إلاّ حیاهً خادهً و لیست الحیاهُ مع الذّلِّ إلاّ الموته الذی لا حیاهَ معه »(15)مرگ در راه عزت جز حیات و زندگی جاودانه نیست و زندگی توأم با ذلت، مرگ تهی از حیات است.
در بیانی دیگر می فرماید:
إنّی لا أری الموته إلاّ سعادهً و الحیاهَ مع الظالمین إلاّ برما »(16)؛ مرگ در نظر من چیزی جز سعادت و خوشبختی نیست و زندگی با ظالمان را جز ننگ و خواری نمی بینم.
امام(علیه السلام ) در این فرمایشات خود، توجه ویژه ای به عزّت مداری و ذلّت گریزی نموده اند و حیات وزندگی حقیقی را توأم با عزّت و مرگ را همراه با ذلّت، معرّفی کرده اند.
مرگ از منظر یاران عاشورایی
وقتی امام حسین (علیه السلام ) از حضرت قاسم بن الحسن (علیهما السلام ) پرسید که مرگ در نزد تو چگونه است؟عرض کرد:«أحلی منَ العسل »(17) ؛ مرگ نزد من شیرین تر از عسل است.
«لا أرهب الموته إذ الموت رقی » (18)؛ ازمرگ باکی ندارم؛ زیرا مرگ مایه رشد و تکامل است.
شایان ذکر است که سخنان سالار شهیدان و یاران با وفایش برگرفته از آیات قرآن است، آنجا که می فرماید:«ولا تَحسبنَّ الذین قُتلوا فی سبیلِ اللهِ أمواتاً بل أحیاه عنده ربهم یرزقون »(19)، «و لا تَقولوا لمن یقتَلُ فی سبیلِ اللهِ أموات بل أحیاه و لکن لا تَشعرون»، (20): بنابراین، منظور از زندگی، همان « حیات معقول » است، حیاتی که مستند به دلیل و برهان باشد، حیاتی که از آنِ خدا و برای خدا در جریان قرار می گیرد که در این صورت، زندگی طبیعی و مادی یک وسیله مناسب برای وصول به آن «حیات معقول»
است که شخص آگاه و بینا در راه به دست آوردن آن، حاضر است صدها بار دست از آن زندگی طبیعی محض بردارد. و این احساس با عظمت در شب عاشورا در یاران فداکار امام حسین (علیه السلام ) کاملاً مشهود است و همگان آن را نقل کرده اند. (21)

* قیام آفرینی و تولید نهضت

بسیاری از افراد سطحی نگر و قشری بر این باورند که ما باید فقط مصرف کننده نهضت کربلا باشیم. اما روشنفکران و آزاد اندیشان با بصیرت معتقدند که نهضت کربلا و حماسه عاشورا دو پیام اساسی دارد:
1) مصرف کردن.
2) تولید نهضت و قیام آفرینی.
نهضت حسینی به نسل آگاه درس می دهد که اگر مشکل دینی داری، خود را اصلاح کن و اگر صالح هستی، برخیز و مصلح جوامع بشری باش. اگر مشکل اخلاقی داری، پیرو رهبران الهی باش و الاّ برخیز و امام دیگران باش. و اینکه گفته اند«کلُّ یومٍ عاشورا وکلُّ أرضٍ کربلا »
یعنی در همه مکان ها و زمان ها می توان
تولید نهضت کرد. نباید فقط مصرف کننده نهضت شد، بلکه بایستی در راستای جوامع بشری قیام کرد و تولید نهضت کرد. (22)
یکی از خطبه های مهم و مهیج و تاریخیِ حسین بن علی (علیهما السلام) خطبه ای است که آن حضرت درسال 58 هجری، دو سال قبل از هلاکت معاویه و در بحران و اختناق و ظلم و فشاری که از سوی دستگاه حاکم اموی بر امت اسلامی وارد می گردید، ایراد فرموده است. این خطبه شریف از سه بخش مستقل تشکیل یافته است که امام (علیه السلام ) در بخش سوم و آخرین خطبه خود وظیفه علما و خواص و لزوم قیام آنان در مقابل ستمگران و مفاسد و مضرّات سکوت آنان را در مقابل زورگویان و فتنه گران بیان کرده اند، که آکنده از پیام ها و درسها و عبرتها است، لکن مقام، گنجایش نقل و ترجمه تمام این بخش را ندارد و فقط به نقل آخرین قسمت ازاین بخش بسنده می کنم:
«فإن لم تنصرونا و تنصفونا قوی الظلمه علیکم و عملوا فی إطفاء نور نبیکم و حسبنا الله و علیه توکلنا و الیه المصیر»(23)؛ شما ای گروه علمای دین ! اگر ما را یاری نکنید و در گرفتن عدل و داد، با ما هم صدا نگردید، ستمگران در مقابل شما قدرت بیشتری پیدا خواهند نمود و در خاموش کردن مشعل فروزان«نبوت»فعال تر خواهند گردید.
در راستای این پیام والای حماسه عاشورا، علما و روحانیون در طول تاریخ در این راه قدم برداشته اند و در راه احیای اسلام و قرآن و تولید نهضت، صفی عظیم از« شهداء الفضیله »را تشکیل دادند؛ هزاران شهیدی که نام آنان زینت بخش تاریخ است و شهدای گمنامی که باید در کتاب علیین با نام آنان آشنا گردید و باید خاضعانه در پیشگاهشان چنین گفت:
سلام بر حماسه سازان همیشه جاوید روحانیت، که رساله علمیه و عملیه خود را و مرکب خون نوشته اند، و بر منبر هدایت و وعظ و خطابه ناس از شمع حیاتشان گوهر شب چراغ ساخته اند. افتخارو آفرین بر شهدای حوزه و روحانیت، که در هنگامه نبرد رشته تعلقات درس و بحث و مدرسه را بریدند وعقال تمنّیات دنیا را از پای حقیقت علم برگرفتند، و سبکباران به میهمانی عرشیان رفتند و در مجمع ملکوتیان شعر حضور سرودند. سلام بر آنان که تا کشف حقیقت تفقّه به پیش تاختند و برای قوم و ملت خود منذران صادقی شدند که بند بند حدیث صداقتشان را قطرات خون و قطعات پاره پاره ی پیکرشان گواهی کرده است
و حقاً از روحانیت راستین اسلام و تشیع جز این انتظاری نمی رود که در دعوت به حق و راه خونین مبارزه ی مردم خود، اولین قربانی ها را بدهد و مهر ختام دفترش شهادت باشد. آنان که حلقه ی ذکر عارفان و دعای سحر مناجاتیان حوزه ها و روحانیت را درک کرده اند در خلسه ی حضورشان آرزویی جز شهادت ندیده اند و آنان از عطایای حضرت حق در میهمانی خلوص و تقرب جز عطیه ی شهادت نخواسته اند…
از مجاهدات علمی و فرهنگی آنان که به حق از جهاتی افضل از دماء شهیدان است که بگذریم، آنان درهر عصری از اعصار برای دفاع از مقدسات دینی و میهنی خود مرارت ها و تلخی هایی متحمل شده اند وهمراه با تحمل اسارت ها و تبعیدها، زندان ها و اذیت و آزارها و زخم زبان ها، شهدای گرانقدری را به پیشگاه مقدس حق تقدیم نموده اند. شهدای روحانیت منحصر به شهدای مبارزه و جنگ در ایران نیستند، یقیناً رقم شهدای گمنام حوزه ها و روحانیت که در مسیر نشر معارف و احکام الهی به دست مزدوران و نامردمان، غریبانه جان باخته اند، زیاد است.»(24)
انقلاب اسلامی ایران لبیکی بر خطبه حسین بن علی(ع)
وجود مبارک امام راحل (ره) نیز که رهبری نهضت اسلامی را در ایران به عهده گرفت و بنیان جمهوری اسلامی را بنا نهاد، خود را مخاطب پیام کربلا و مستمع راستین پیام امام حسین (علیه السلام) دانست؛ پیامی که به او می گفت : اگر طالحی صالح باش و اگر صالحی، مصلح باش و ایشان در خود صلاح را احراز کردند وبرخاستند و اصلاح جامعه را به عهده گرفتند و به ندای عرشی حسینی لبیک گفتند و در بی سابقه ترین حرکت، تمام معادلات سیاسی نظامی جهان را در هم ریخت و تیشه بر ریشه همه آنها زد و در ویرانه های شاهنشاهی دو هزار و پانصد ساله، بنای محکم و استوار جمهوری اسلامی را به وجود آمورد.

* تقدم دین و حفظ اصول بر مال و جان
«إن کانَ دینُ محمد (صلّی الله علیه و آله ) لم یستَقم إلاّ بقَتلی فیا سیوف خُذینی »(25)؛ اگر دین محمد استوار وپایدار نمی شود جز با کشته شدن مکن پس ای شمشیرها مرا بگیرید.
یکی دیگر از پیام های حماسه عاشورا تبیین نقش رهبری و امامت در حراست و صیانت از دین و مکتب اسلام است. حادثه خونین عاشورا بیانگر این حقیقت است که اگر هستی و بقا دین به خطر افتد، رهبری حتّی به قیمت فدا کردن جان خود و فرزندانش به میدان خواهد آمد و از خاموش شدن خورشید فروزان دین جلوگیری به عمل خواهد آورد.
نکته قابل توجه این است که اولاً مسئله حراست و صیانت از دیانت محدوده خاصی ندارد و بر همگان حفظ دین و اسلامیت به هر طریق ممکن واجب است و در نهایت اگر حفظ و بقا دین مستلزم بذل جان و مال باشد، باید به این تکلیف عمل شود. و ثانیاً چنانچه مردم از تکلیف سرباز زدند، مسئولیت سنگینی بر دوش رهبری خواهد بود و اگر حیات دین در خطر جدی قرار گرفت و حفظ دین و جلوگیری از نابودی اسلام مستلزم جهاد و بذل جان امام هم باشد، این تکلیف عملی خواهد شد.و همین است فلسفه شهادت امام حسین(علیه السلام ) و تفسیر کلمات نورانی آن حضرت از مدینه تا کربلا و همین است مفهوم جمله ای که فرموده اند:
.« الإسلامه محمدی الحدوث و حسینی البقاء »

* شناسایی خواص غیر متعهد

قال الحسین (علیه السلام):«یا شبث بن ربعی و یا حجار بن ابجر و یا قیس بن الأشعث و یا یزید بن الحارث ألم تکتُبوا إلی :أن قد أینعت الثّمار و اخضرّ الجنّات و إنما تقدم علی جند لک مجنّد فاقبِل «قالوا له: لم نفعل، فقال :سبحان بلی و الله قد فعلتم »(26)؛ ای شبث بن ربعی، ای حجار بن ابجر، ای قیس بن اشعث و ای یزید بن حارث آیا به من ننوشتید که : میوه ها رسید، باغ ها سرسبز شده، تو بر سپاهی که برایت مهیاست وارد می شوی، پس رو به ما کن.آنها پاسخ دادند:ما ننوشتیم.فرمود: سبحان الله به خدا سوگند شما بودید که نوشتید.
از دیگر درس ها و پیام های حادثه عاشورا، شناسایی و معرفی خواص غیر متعهد و بی بصیرت است. یعنی چهره ها و عناصری که در افکار عمومی و در جریانها مؤثّر هستند، افرادی که سر شناسان جامعه و دارای شخصیت مذهبی، اجتماعی هستند و می توانند نقش ایفا کنند و جامعه را به حرکت در آورند، آنان که قول و عمل و گفتار و کردارشان و حرکت و سکوتشان برای آحاد ملّت، الگو و سر مشق است و بایستی موقعیت و شخصیت خود را بشناسند و ارزش واقعی خود را دریابند و در فکر سعادت جامعه و نجات مظلومان باشند.ولی بر اثر علل و عواملی، در بیان حقایق و یا موضع گیری به موقع و یا همراهی با جریان و جبهه حق خودداری کرده و باز می مانند و یا به جبهه باطل می پیوندند.جریان عاشورا نماد روشنی از خیانت و کوتاهی مجموعه ای از خواص است که می توانستند با شناخت فرصتها و موضع گیری مناسب جلو انحراف و حاکمیت باطل را بگیرند و نگذارند جریان نبوت و رسالت از مسیرش خارج و مشتی ریاست طلب غیر صالح بر جایگاه رسالت تکیه زده و زمینه حادثه عاشورا را فراهم کند.
آری، اگر حسین بن علی (علیهما السلام ) انحراف شخصیت های روحانی و معنوی آن دوران را که در مسئله ولایت پدیدار گردیده بود، ریشه همه مفاسد اجتماعی و زیربنای همه ستم ها و ظلم ها معرّفی می کند، امروز انحراف از مقام والای ولایت فقیه و کشیده شدن به راه های غیر مستقیم، مسلّماً مفاسد و خطرات بس بزرگتر از آنچه در زمان ائمه (علیهم السلام ) اتفاق افتاد، به همراه خواهد داشت. اگر حسین بن علی(علیهما السلام ) از دست علما و محدثین و سرشناسان و خواصِّ آن روز که به جای مبارزه با دشمنان، راه سازش با آنان را پیموده اند و به جای حرمان و تحمل رنج در راه تعالی اسلام و قرآن، رفاه شخصی و لذّت مادی را برگزیده اند، شدیداً می نالد و ذلّت و نقمت و نکبت و دوری از رحمت الهی را برای چنین افراد غیرمتعهدی پیش بینی می کند. همه اینها هشدار و تلنگری است به خواص و سرشناسان امروز جوامع بشری که باید خیلی مراقب عملکردها، موضع گیری ها، حرکت و سکوت خود باشند و الاّ نزول نقمت و نکبت و ابتلا به عذابهای الهی در چنین اوضاع و احوال، شدیدتر خواهد گردید.

* حفظ حریم ها و قداستها
قال الإمام الحسین (علیه السلام):« واللهِ لَأَن أُقتَلَ خارجاً منها بِشبر أحبه إلیه من أن أُقتَلَ فیها »(27) :امام حسین(علیه السلام ) در پاسخ به ابن زبیر می گوید
.«به خدا قسم کشته شدن در خارج حرم، حتی یک وجب، برای من دوست داشتنی تر است تا اینکه داخل حرم به قتل برسم.»
از دیگر درس ها و پیام های مکتب شهید عاشورا، توجه به ارزش ها و قداست ها و عزم جدی و برنامه ریزی در جهت حفظ حدود و رعایت قداست هاست که در طول زندگی امام حسین(علیه السلام ) و به ویژه در جای جای نهضت، توجه و رعایت این موضوع مشاهده می شود و بارزترین مصداق این مهم، تصمیم گیری برای خروج از مکّه و حرم امن الهی بود؛ آنجا که احساس کرد اگر در حرم امن الهی بماند امکان دارد نظام فاسد دست به فاجعه خطرناکی بزند که هم جان امام به خطر افتد و هم قداست حرم الهی مورد خدشه قرار گیرد؛ لذا تصمیم گرفت برای حفظ قداست و حرمت حرم امن الهی از مکّه خارج شود. (28)
نکته ای که باید به آن اشاره نمود، این است که قداست گرایی یک امر بین المللی است و هر جامعه و ملّت و طرفداران هر مکتب و مشربی بر اساس گرایش ها و اعتقاداتشان، اموری را مقدس شمرده و برای آن امور حریم و محدوده ای را رعایت می کنند. اکنون سخن اینجاست که در نگرش الهی به ویژه مکتب حیات بخش اسلام، منشأ ارزش ها و قداست ها چیست؟آیا با جعل و اعتبار مردم چیزی مقدس می شود؟
در پاسخ باید گفت : اگر برخی از زمان ها و مکان ها و دیگر ارکان مانند نبوت و امامت و ولایت دارای ارزش و قداست ویژه ای هستند، سرچشمه و منشأ همه اینها ذات باری تعالی است. به بیان دیگر، قطعات زمان و مکان ذاتاً باهم تفاوتی ندارند، لکن برخی از زمان ها و مکان ها و دیگر ارکان با انتساب به مبدأ فیاض و در اثر رنگ وصبغه الهی و با جعل و اعتبار شارع مقدس از ارزش و قداست ویژه ای برخوردار شده اند. ارزش رمضان به این است که شهرالله است و ارزش کعبه به این است که بیت الله است وارزش قرآن به این است که کلام الله است و اعتبار مسجد به این است که خانه خداست و قداست پیامبر به این است که رسول الله است و ارزش امام به این است که ولی الله است و قداست و اعتبار ولی فقیه به این است که نیابت از ولی الله را داشته و دارای پرتوی از ولایت الهی است و حرمت و ارزش مؤمن به این است که عبد و بنده خداست.
پس همه و همه ناشی از منبع ارزش هاست که خود دارای قداست ذاتی است و این یعنی همان توحید صمدی قرآنی که اولین و آخرین و اساسی ترین پیام عاشوراست، چه اینکه «هو الأول و الآخرُ و الظاهرُ و الباطنُ»(29).
بنابراین برسالکان مسلک حسینی بلکه بر تمامی مسلمانان فرض است که با الهام از مکتب عاشورا، از تمامی ارزش ها و قداست ها محافظت کنند.

*تبیین رسالت زن مسلمان

از دیگر درس ها و پیام های حماسه جاودانه عاشورا، ارائه الگوی حضور زن مسلمان و متعهد در انجام تکالیف الهی و ترسیم رسالت ایفای نقش زنان در حمایت از دین و رهبری در برابر حکومت ظالم و طاغوت و دفاع از ارزش ها و قداست هاست.
امام حسین (علیه السلام ) در طراحی نهضت الهی همواره اصرار داشت که اهل بیت و زنان در این نهضت مشارکت داشته باشند و در برابر درخواست ها به ویژه درخواست برادرش محمد حنفیه و امه سلمه اصرار به همراهی آنان داشت و در نهایت، می فرمود :تدبیر الهی این است که اهل بیت و زنان همواره با من باشند؛ اما نقش اهل بیت و زنان در معرفی اهداف نهضت عاشورا، حراست و حفاظت از امامت بعد از امام حسین (علیه السلام)، تشریح ماهیت حکومت یزید، افشای جریان نفاق، برانگیختن افکار عمومی و عصیان مردم بر ضد حکومت فاسد بنی امیه و آثار متعدد دیگر، ثابت کرد که تدبیر امام حسین (علیه السلام) در همراهی اهل بیت و زنان و مشارکت آنان در نهضت، بسیار هوشمندانه و حساب شده است و اگر چنین امری مورد توجه قرار نمی گرفت نهضت عاشورا می ماند و زمینه فراگیر و تداوم و اثر بخشی آن فراهم نمی شد. (30)
سرّ نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
(قادر طهماسبی)
آری، در قضیه کربلا همانطور که مردان فوق العاده و نابغه پیدا شده و سرمشق برای صنف خود گردیدند، زنان نیز خدمات خود را انجام داده و دستورات عملی به صنف زنان داده، نشان دادند که در اسلام چه دستوری برای زن معین شده و چه صفاتی باید در آنها باشد. بعد از شهادت امام (علیه السلام ) و اصحاب، نوبت بلایا و مصایب به زن ها رسید که از حیث صبر و ثبات قدم و قوت قلب و راستگویی و درست رفتاری و تدبیر و سیاست و احساسات قلبی جهان و جهانیان را مبهوت و متحیر نمودند. در حقیقت اتمام منظور و مقصود امام حسین(علیه السلام)در قضیه کربلا به عهده زنان بود که حضرت سید الشهداء (علیه السلام) برای به فعلیت رساندن مقصود خود که نابودی سلطه بنی امیه بود، آنان را با خود برد.
هر یک از زنان وظیفه خود را به خوبی انجام دادند و حسین (علیه السلام) را به اندازه توانایی خویش کمک کردند، به طوری که برمردان عالَم سبقت گرفته، گوی افتخار را ربودند و دوش به دوش اصحاب امام حسین(علیه السلام) قرار گرفتند؛ مخصوصاً حضرت زینب کبری خواهر امام(سلام الله علیهما).
ابن عقیله بنی هاشم در این امر خطیر، یگانه معاون و یاور او بود و یک قسمت از هدف امام حسین (علیه السلام) را به عهده گرفت؛ چه اینکه قضیه کربلا دارای دو مرحله بود:
یکی از حرکت به مدینه تا شهادت امام حسین (علیه السلام)، دیگر از شهادت تا حرکت از شام یا ورود به مدینه.
قسمت اول را امام حسین (علیه السلام )عهده دار بود وقسمت دوم که پرستاری اطفال و تحمل رنج ها و مشقّت ها و مصیبت ها و تشریح ماهیت حکومت یزید و برانگیختن افکار عمومی و. ..بود به حضرت زینب(سلام الله علیها )محول شده بود؛ چرا که امام سجاد (علیه السلام )به ظاهر مریض بود و نمی توانست به خوبی آن وظایف را انجام دهد و حفظ و نجات او از قتل جز به سکوت تام و تسلیم میسر نمی شد. زینب ظاهراً پرستار او هم بود.پس حضرت زینب زنی بود که دوش به دوش اول مرد عالَم قدم در راه گذاشت. (31)
جلوه هایی از نقش زینب کبری در نهضت عاشورا
پرداختن به همه ابعاد نقش زینب کبری در نهضت عاشورا، در این مختصر، میسر نیست، ولی از باب«ما لا یدرک کلّه لا یترک کلّه»به بعضی از نکات اشاره می شود: 1. هدایت و کنترل بحران پس از شهادت امام حسین(علیه السلام)
2. پرستاری و نگهداری از امام سجاد(علیه السلام)
3. حفظ جان امام سجاد(علیه السلام)
از دیگر نقش های بسیار مهم زینب کبری تلاش در جهت حفظ جان ولی الله و امام بعد از امام
حسین(علیه السلام ) بود و آن هنگامی بود که در مجلس عبید الله بن زیاد فرمان قتل امام سجاد (علیه السلام) را صادر کرد، حضرت زینب (سلام الله علیها ) فرمود:«یابن زیاد !حسبک من دمائنا، واعتنقه و قالت :لا افارقُه فَإن قَتَلتَه فَاقتُلنی مهع»؛ ای پسر زیاد!آنچه از ما خون ریخته ای تو را کافی است، سپس دست به ؛
گردن امام سجاد (علیه السلام ) انداخت و گفت : به خدا قسم از او دست نخواهم داشت، اگر قصد کشتن او را داری مرا هم با او بکش. ابن زیاد با دیدن این وضعیت گفت: این زن را چنان می بینم که دوست دارد با این جوان کشته شود و اضافه کرد او را واگذارید که همان بیماری او را بس است.
4. افشای جریان نفاق در کوفه و بیدار نمودن جامعه خفته آن روز.
5. شکستن ابهت و اقتدار یزید.
سخن گفتن یک زن در حال اسارت در مقابل قدرت خودکامه که به حسب ظاهر یک قیام را سرکوب کرده، احساس غرور و پیروزی می کند، کار معمولی و در چارچوب معیارهای متعارف، مشکل به نظر می رسد؛ اما دختر زهرای اطهر (سلام الله علیها)، زینب کبری(سلام الله علیها ) چنین معجزه ای را از خود نشان داد و چنان ضربه محکمی بر پیکر حکومت خودکامه و قدرت یزید وارد کرد که این ضربه ارکان حکومت را متزلزل نمود. آنجا که با یک تعبیر کوبنده خطاب به یزید فرمود:« یابن الطلقاء »و این جمله کوتاه شجره نامه حکومت اموی را به مردم معرفی کرد.در یکی از فرازهای سخن خود اشاره کرد:
«ألافَالعجب کُلّ العجب لقتل حزب الله النُجباء بِحزب الشیطلان الطُلقاء »آه چه شگفت انگیز است که ؛ مردان خدا به دست حزب الشیطان کشته شوند.
بعد اضافه کرد :ای یزید!هرآنچه می خواهی، مکر و فریب و کوشش خود را به کارگیر، ولی هرچه تلاش ومکر به کار گیری، هرگز توان آن را نداری که ذکر ما را از یادها بیرون ببری و هرگز توان آن را نداری که وحی ما را نابود کنی.
بالاخره، زینب کبری در طول مدت زندگی و پس از حرکت از شام در مسیر راه و در مدینه نقش بسیار مهمی را در تبیین اهداف نهضت عاشورا و افشای جریان ضد دینی بنی امیه و تاثیر گسترده ای در روشن شدن افکار عمومی جامعه و تزلزل در ارکان حکومت و سقوط تدریجی آن داشت. (32)

* احیای فریضه امر به معروف و نهی از منکر

قال الامام الحسین (علیه السلام):«إنّی لَم اَخرُج اَشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و إنّما خَرجت لطَلَب الإصلاح فی امه جدی (ص) أریدأن آمرَ بالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیرَسیره جدی و ابی علی بن علی بن ابیطالب»(33)؛
امام حسین (علیه السلام ) هنگام حرکت از مدینه به سوی مکّه وصیتنامه ای نوشت و به بردارش « ابیطالب محمد حنفیه تحویل داد؛ در این وصیتنامه پس از بیان عقیده خویش درباره توحید و نبوت و معاد، هدف خود را از این سفر بیان نمود و فرمود:
«من نه از روی خودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از مدینه خارج می گردم، بلکه هدف من از این سفر، امر به معروف و نهی از منکر و خواسته ام از این حرکت، اصلاح مفاسد امت و احیا و زنده کردن سنّت و قانون جدم رسول خدا و راه و رسم پدرم علی بن ابیطالب است.
رسالت و ماهیت اصلی قیام و نهضت امام حسین (علیه السلام ) در مقابله با حکومت ظالمانه معاویه و خلافت فاسد یزید، تحقّق و اقامه فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر است. در واقع قیام برای از بین بردن بزرگترین منکر که همان حکومت شیطانی بنی امیه که ریشه همه پلیدی ها و ناهنجاری ها در جامعه آن روز بود و شکل دهی بزرگترین معروف، یعنی تحقّق مدیریت دینی در چارچوب مبانی ارزشی اسلام که ریشه همه فضایل وارزش ها می باشد.
امام حسین (علیه السلام ) در شرایطی که از یک طرف، نظام سراپا فاسد بنی امیه با تحریف و تخریب اساس اسلام، زندگی مردم و حیات معنوی جامعه را در خطر نابودی قرار داده بود و از طرفی دیگر مردم در غفلت و بی تفاوتی فرو رفته بودند و در برابر رژیم فاسد، کوچکترین حساسیتی نشان نمی دادند، دست به قیام زد و بابیان خطبه های خود رژیم فاسد را افشاءکرد و سرانجام با استقبال از شهادت، شجره خبیثه بنی امیه را متزلزل وزمینه سقوط آن را فراهم کرد. (3)
بنابراین، از اساسی ترین درس ها و پیام های حماسه عاشورا، عمل و توجه به بنیادی ترین واجب اجتماعی یعنی تحقق فریضه امر به معروف و نهی از منکر است که براساس متون و آموزه های دینی مهمترین و زیر بنایی ترین واجب می باشد.
امام باقر (علیه السلام )در فرمایشی تحقق عینی همه واجبات را متوقف بر اجرای این فریضه الهی می داند؛ آنجا که می فرماید:
إِنَّ الْأَمرَ بِالْمعرُوف و النَّهی عنِ الْمنْکَرِ سبِیلُ الْأَنْبِیاء ومنْهاج الصلَحاه فَرِیضَهٌ عظیمهٌ بِها تُقَام الْفَرَائض وتَأْمنُ الْمذَاهب و تَحلُّ الْمکَاسب و تُرَد الْمظَالم و تُعمرُ الْأَرض و ینْتَصف منَ الْأَعداء ویستَقیم الْأَمر»(34)
امر به معروف و نهی از منکر راه انبیاءو روش صالحان است. فریضه بزرگی که تحقّق دیگر فرائض بستگی به آن
دارد، به وسیله آن راه ها امن می شود، کسب و کار حلال می گردد، ظلم و ستم ها جبران شده و زمین آباد شده، از دشمنان انتقام گرفته می شود و همه امور در مسیر خود قرار می گیرد.

تشکیل حکومت اسلامی لازمه امر به معروف و نهی از منکر

امر به معروف و نهی از منکر به مفهوم وسیع و معنای صحیح و دقیق آن که عبارت از بسط عدل و داد وریشه کن ساختن ظلم و فساد است، مستلزم وجود حکومت اسلامی است و اگر امر به معروف و نهی از منکر به این معنا در جامعه اجرا نگردد و حکومتی بر پایه اسلام به وجود نیاید، طبیعی است که جای آن را اشرار خواهند گرفت و ستم گران بر جامعه تسلّط خواهند یافت.همان گونه که امیر مومنان(علیه السلام ) در آخرین وصیتش فرمود:
«و لا تَترُکوها الأمر بالمعروف و النّهی عن المنکَر فیولّی علیکم أشرارکم فتَدعونَ فلا یستَجاب لکم »(35)؛
معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که اشرار بر شما مسلّط می شوند سپس هر چه دعا کنید مستجاب نمی گردد.

*اقامه نماز

نماز پایه اساسی (36)اسلام و ستون خیمه دین و یکی از مظاهر آشکار عرفان و معنویت است. امام حسین (علیه السلام) با همه سابقه ای که در طول عمر شریف خود در نماز و عبادت داشت به طوری که از امام سجاد (علیه السلام) روایت شده که فرمود: پدرم در شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند»(37). با این همه، عصر تاسوعا از برادرش حضرت ابوالفضل (علیه السلام ) در خواستی کرد و فرمود:
تَدفَعهم عنَّا الْعشیهَ لَعلَّنَا نُصلِّی لرَبنَا اللَّیلَهَ ونَدعوه ونَستَغْفرُه فَهویعلَم أَنِّی کُنْت قَد أُحب الصلَاهَ لَه وتلَاوهَ کتَابِه و کنزالدعاء و الاستغفار»؛ (38)
امشب را مهلت بگیر، امید است در این شب نماز گزارده و با خدا نیایش کنیم و از او آمرزش بخواهیم؛ چه اینکه او می داند که من براستی نماز و تلاوت قرآن و دعا و نیایش و استغفار را دوست دارم.
بعد از مهلت دادن دشمن و بعد از صحبت ها و اتمام حجت هایی که با اصحاب خودش کرد به خیمه خود برگشته، تمام آن شب را به نماز و استغفار و دعا و تضرّع گذراند، چنانکه اصحاب آن حضرت نیز این چنین بودند.آنها در آن شب در جوار امام حسین(علیه السلام) همانند زنبور عسل شهد شیرین شهادت را مزمزه و نام خدا را در حال رکوع و سجود و قیام و قعود زمزمه می کردند.(39)
در ظهر عاشورا که تنور جنگ به شدت گرم و درگیری و نبرد به نهایت درجه حدت رسیده بود، هنگامی که ابوثمامه صاعدی دخول ظهر را به امام (علیه السلام) خبر داد، امام فرمود:«ذکرت الصلاه جعلک الله من المصلین نعم هذا أول وقتها ثم قال سلوهم أن یکفوا عنا حتى تصلی»؛ نماز را به یادمان آوردی، خدا تو را از نماز گزاران قرار دهد، بله اکنون اول وقت نماز است از دشمنان بخواهید که دست از جنگ بردارند تا نمازمان را بخوانیم. (40) و چون آنها حاضر به تعطیل کردن جنگ نشدند امام (علیه السلام) در حالی که مسافر بود و امکان نماز فرادی در مکان دیگری بود در جهت اهتمام به امر جماعت با انتخاب افرادی به عنوان نگهبان نماز جماعت را برپا کردند. در میان اصحاب، سعید بن عبدالله حنفی و زهیر بن قین پاسداری از جان امام (علیه السلام) را عهده دار شدند و در نهایت این دو شهید، فدای نماز شدند.
این نماز عاشقانه و عارفانه سه خصوصیت برجسته داشت:
الف. جماعت.
ب. اول وقت بودن.
ج. علنی بودن.
از دیگر جلوه های اقامه و برپایی نماز در حماسه عاشورا، تهجد شبانه دخت علی مرتضی، حضرت زینب کبری(سلام الله علیها ) بود؛ آنجا که امام سجاد (علیه السلام) نقل می کند که من شاهد بودم عمه ام شب یازدهم نماز نافله شب را نشسته بجا آوردند.»
بنابراین، از درس ها و پیام های عملی حادثه جاودانه کربلا، توجه و عنایت خاصه امام حسین (علیه السلام ) ویاران با وفایش به اصیل ترین ارتباط بین انسان و خدا و مهم ترین عبادت انسان ساز یعنی توجه به نماز است.
عموم مسلمانان به ویژه شیعیان باید با سرمشق از این مکتب حیات بخش، این فریضه بزرگ را به بهترین وجه اقامه و برپا کنند.
پیام دیگری که از عملکرد امام (علیه السلام ) درباره نماز استفاده می شود، این است که رسالت و مسئولیت مهم رهبری و حکومت دینی، حاکمیت فرهنگ نماز در جامعه و به تعبیر قرآن، اقامه نماز است که به معنای ایستادگی بخشیدن به نماز است؛ چه اینکه قرآن کریم یکی از شاخصه های رهبری و حکومت دینی را اقامه و احیاء و گسترش فرهنگ نماز می داند، آنجا که می فرماید«الَّذینَ إِنْ مکَّنَّاهم فی الْأَرضِ أَقاموا الصلاه»یاران خدا کسانی هستند که هرگاه در زمین به آنها قدرت و تمکین دهیم نماز را برپا می دارند.(41)
نکته ای که شایان ذکر می باشد، این است که نماز خواندن یک تعبیر نارسای عرفی است. مکتبی که نماز را ستون دین می داند، دستورش نیز مطابق این آموزه است؛ از این رو، در آیات و روایات همواره سخن از اقامه نماز است، نه خواندن آن؛ زیرا ستون برپا کردنی است نه خواندنی ؛ لذا در زیارت امام حسین (علیه السلام )می خوانیم .«أشهد أنَّک قد أقَمت الصلاهَ »
اگر نماز برپا داشته نشود، همه اجزای دین فرو خواهد ریخت و اقامه نماز، به معرفت و خلوص و ادای آن درابتدای وقت است. (42)

* ایثار و از خود گذشتگی

ایثار و از خود گذشتگی، از سجایا و اخلاق نیکو و والای اهل بیت (علیهم السلام )بود. واز جلوه های برجسته عرفان و معنویت کربلا است.
اساس و شاکله حرکت امام حسین (علیه السلام ) و یاران باوفایش، ایثار و فداکاری است که به نمونه هایی ازمظاهراین صفت فاضله در حماسه عاشورا بسنده می کنیم:
الف. از چهره های ارزشمند و موثّر در حماسه خونین کربلا حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام ) بود که اوج فداکاری و از خود گذشتگی نسبت به دین و نهایت ادب را نسبت به رهبری را از خود نشان داد.
امام سجاد(علیه السلام) پیرامون ایثارگری او می فرماید:
«رحم اللهُ عمیِ العباس فَلَقد آثَرَ و أبلی و فَدی أخاه بِنَفسه حتّی قُطعت یداه »(43)خدا عمویم عباس را رحمت کند، او ایثار کرد و مورد آزمایش قرار گرفت و خود را فدای برادرش حسین نمود تا هر دو دستش قطع شد. نقطه اوج ایثارگری و ادب، آن وقت بود که قمر بنی هاشم با لب تشنه بر لب آب رسید، وقتی خواست آب بنوشد به یاد تشنگی برادر و اهل بیت افتاد و آب نخورده، آن شعر معروف را خواند:
یا نفس من بعد الحسین هونی و بعده لا کنت أن تَکونی هذا حسین وارد المنونِ و تشربینَ بارد المعینِ تالله ما هذا فعالُ دینی
ای نفس !بعد از حسین خوار باشی و بعد از او زنده نباشی. این حسین است که بر مرگ وارد شده است ولی تو آب سرد و گوارا می آشامی.به خدا سوگند!این از عملکرد دین من نیست. (44)
ب. عرض ارادت هایی که اصحاب آن حضرت در شب عاشورا کردند و در روز عاشورا تا زنده بودند، نگذاشتند کسی از بنی هاشم وارد میدان شود و بنی هاشم نیز تا زنده بودند، نگذاشتند آن حضرت وارد میدان شود.
ج. جانفشانی دو تن از یاران امام حسین (علیه السلام) در ظهر عاشورا جهت اقامه نماز که تن و جان خود را سپر بلای آن حضرت قرار دادند و به شرافت شهادت نایل آمدند و به بقیه شهدای سعید پیوستند.
د. همسر جناده بن کعب انصاری با آنکه شوهرش در حمله اول صبح عاشورا به شهادت رسیده بود
فرزند یازده ساله اش را تجهیز کرده، به میدان فرستاد و آن گاه که دشمن سر بریده فرزندش را به سوی اوپرت کرد، آن رابرداشته، بعد از پاک کردنش از خون، بر سر یکی از سربازان دشمن کوبید و او را کشت.(شاید کنایه از اینکه چیزی که در راه خدا داده ایم پس نمی گیریم)(45)

* احیای عزّت و کرامت

عزّتمداری و کرامت و شرافت انسانی از بزرگترین و اصل اصیل پیام حماسه جاودانه عاشوراست. پرهیز ازپستی و ذلّت، در سخنان آن حضرت موج می زند. ایشان هم در زمانی که بر اسب سوار بودند و می جنگیدند و هم وقتی که پایین قتلگاه زیر باران تیرها و نیزه ها قرار داشتند و هم در زمانی که سر مبارکشان بر بالای نیزه بود، شعارهایشان چنین بود:
«موت فی عزّ خیرٌ من حیاهٍ فی ذُلّ »مرگ در حالت عزّت، بهتر است از زندگی ذلیلانه.(46 )
«ألا و إن الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السله و الذله و هیهات منا الذله یأبى الله ذلک لنا و رسوله والمؤمنون و حجور طابت و طهرت و أنوف حمیه و نفوس أبیه من أن نؤثر طاعه اللئام على مصارع الکرام»؛
آگاه باشید که این ناپاک حرام زاده مرا فقط بین دو چیز متمرکز و مخیر ساخته است :یا با شمشیر کشیده آماده جنگ شوم و یا لباس ذلّت بپوشم و با بزید بیعت کنم، ولی ذلّت از ما دور است؛ زیرا خدا و رسولش و مومنان و دامن های پاکی که ما را پرورانده اند به ما رخصت پذیرش خواری نمی دهند.(47)
سالار شهیدان فصل تازه ای از معارف و اخلاق الهی را به روی جامعه بشری گشودند و عزّت و شرافت انسان را به او یادآور شدند و در خطبه ها و نامه ها و در سیرت و سنّت و در گفتار و کردار، هر یک از ظلم نمودن و ظلم پذیری را مطرود و پذیرش هر گونه ذلّتی را منافی با اسلام دانستند.

* توکل

یکی از پیام های توحیدی امام حسین (علیه السلام ) در واقعه عاشورا، عنایت و توجه ویژه به مقوله توکل برخدا بود. امام حسین (علیه السلام) در طول سفر کربلا، خدا را تنها تکیه گاه خویش می داند و همواره این مطلب توحیدی را اعلام می کند.
در دومین سخنرانی خود در روز عاشورا، پس از نفرینی که درباره ناکثان عهد شکن کرد، به خداوند عرضه داشت«أنت ربنا علیک تَوکّلنا و إلیک أنبنا و إلیک المصیر »؛ خدایا تو پروردگارما هستی، بر تو توکّل ؛ می کنیم و به سوی تو باز می گردیم. در همان روز عاشورا دستش را به سوی آسمان بلند کرده، عرضه داشت:
«اللهم أنت ثقَتی فی کُلّ کَربٍ »
خدایا!در هر مصیبتی تکیه گاه من تو هستی. درموقع وداع با اهل بیت خود به آنان فرمود:
«واعلموا إنّ الله تعالی حامیکُم و حافظُکم و سینجِیکُم من شرّ الأعداء و یجعلُ عاقبه أمرِکُم إلی خیر »
بدانید ؛ که خدا حامی و حافظ شماست و به زودی شما را از شرّ دشمنان نجات می دهد و عاقبت کار شما را خیر می گرداند.
در واپسین لحظات عمر شریف خود وقتی که سر بر بالین شهادت گذاشت، در مناجات خود با قاضی الحاجات عرضه داشت:
«اللهم متعالی المکان، عظیم الجبروت. ..أستعینُ بِک ضَعیفاً و أتوکّلُ علیک کافیاً »ای خدای بلند مرتبه و ؛ دارای قدرت و جبروت. ..در حالی که ضعیفم از تو کمک می خواهم و بر تو توکّل می کنم و همین مرا
کافیست. (48)

*صبر و شکیبایی

یکی دیگر از جلوه های معنوی و اخلاقی فاجعه کربلا صبر و شکیبایی بر مصایب بود. بیشترین تجلی این فضیلت اخلاقی در بانوی کربلا، حضرت زینب کبری (سلام الله علیها )تبلور پیدا کرده بود به طوری که با صبرخویش عقلای عالم را مبهوت و متحیر نمود. و ملقّب به «امه المصائب »گردید. امام حسین (علیه السلام )بارها اهل بیت و اصحاب خود را سفارش می کردند که در مقابل قضای الهی صبر کنند و تسلیم باشند.
در روز عاشورا خطاب به عموزادگان و اهل بیت خود فرمود:«صبراً یا بنی عمومتی، صبراً یا اهل بیتی»، چنانکه به اصحاب خودش نیز فرمود، «چنانکه به اصحاب خودش نیز فرمود، «صبراً بنی الکرام… »یعنی چون شما از خاندان کرامت هستید، باید صبرکنید. به خاطرالقای همین روحیه است که زینب کبری (سلام الله علیها) در مجلس ابن زیاد می فرماید: هرچه دیدم زیبا و گوارا بود:«ما رأیته الا جمیلاً »(49)
سید الشهدا(علیه السلام)قرار گرفت.

*کربلا کانون ادب

حماسه خونین کربلا، ادبستان و کانون ادب و حیا بود و این دو صفت بارز انسانیت را به تمام جهانیان آموخت. همه اصحاب و یاران امام حسین (علیه السلام )باادب بودند ولی در برخی از آنها، تجلّی و ظهور و نمود بیشتر و کاملتری داشت.
ادب حضرت ابو الفضل العباس(علیه السلام)
در ادب آن جناب همین کافی است که هیچ گاه بدون اذن امام حسین (علیه السلام )نزد او نمی نشست و مانند بنده ای کنار مولای خود بود و اوامر و نواهی آن جناب را اطاعت می نمود و هرگاه اورا صدا می زد می فرمود:« یا ابا عبدالله »، « یابن رسول الله »، « یا سیدی »و در تمام عمر هیچ گاه امام حسین (علیه السلام ) را برادرصدا نزد مگر روز عاشورا، هنگامی که براثر ضربت عمود آهنین از اسب به زمین افتاد، استغاثه به حضرت
کرده، خطاب برادر نمود. و نقل می کنند : جهتش این بود که در آن ساعت فاطمه زهرا (سلام الله علیها )را مشاهده نمود که به او خطاب فرمودند:« ولدی عباس »(50)
ادب علی اکبر(علیه السلام)
جوان رشید کربلا، حضرت علی اکبر در مقام اظهار ادب نسبت به مولای خود و رعایت احترام پدر صوری و معنوی، نمونه و الگوی جوانان است. خلق و خوی او و رفتار و حرکات و ادب و متانتش در حد اعلای برجستگی و درخشندگی بود. آن گونه که گفته اند و نوشته اند، رفتارش یادآور حرکات و رفتار پیامبر خدا(ص) بود و همین سبب می گشت تا در چهره او شخصیت پیامبر را مشاهده نمایند و با دیدن او یاد حضرت رسول (ص) را در ذهن ها زنده کنندوعلی اکبر نسخه برابر با اصل نسبت به رسول خدا و شاخه ای از آن شجره طیبه و ریشه پاک بود و وارث همه خوبی های خاندان عصمت و طهارت به شمار می رفت؛ زیرا به طوری که در تواریخ می نویسند : علی اکبر هیچ وقت بدون اجازه پدر در حضور ننشست و همیشه مانند بنده ای ذلیل بود. فقط موقعی که از اسب افتاد و امام (علیه السلام)بالای سرش آمد، چون قدرت حرکت نداشت خوابیده بود.
ادب حرّ بن یزید ریاحی
از دیگر شخصیت های مورد توجه عاشورا، حرّ بن یزید ریاحی است که به دستور ابن زیاد با هزار سوار در مسیر حرکت امام به سوی عراق قرار گرفت و راه را بر حضرت بست؛ ولی بعد متنبه شد و در ردیف یاران سید الشهدا(علیه السلام) قرار گرفت.
توجه به چگونگی تنبه و بازگشت حرّ به پیشگاه اباعبدالله الحسین (علیه السلام ) خالی از لطف نیست و باید به کتاب های مقاتل مراجعه شود؛ ولی آنچه لازم است، موفقیت و تنبه اوست که شاید بتوان گفت جهتش، همان « حفظ ادب » نسبت به مقام والای سید الشهدا(علیه السلام)باشد:
یکی، در اولین برخورد با حضرت در مسیر عراق که حاضر نشد با سپاه خود نماز بخواند، بلکه به حضرت اقتدا نمود.
مورد دیگر آن جا که چون حضرت می خواست با همراهانش به مدینه بازگردد و حرّ مانع شد، حضرت فرمود:
«نکَلَتک أُمهک، ما تُرید »مادرت به عزایت بنشیند، چه می خواهی؟ وی در جواب گفت:
«… واللهِ مالی إلی ذکرِ اُمک من سبیلٍ إلاّ بأحسنِ ما نَقدر علیه. ..»
به خدا قسم، به یاد کردن مادرت راهی ندارم ؛
جز به نیکوتر از آن که بر آن قدرت دارم.
پر واضح و روشن است که اگر حیا و ادب که دو صفت بارز انسانیت است در قلب هر مسلمانی باشد، باعث نجاتش خواهد بود. (51)

* عشق و محبت

کربلا مدرسه عشق بود و امام حسین (علیه السلام)آموزگار عشق و اصحاب و یاران، شاگردان مشهد عشق بودند که درس عشق را همراه با حماسه به سالکان مشرب عشق و محبت آموختند.
آری، نخستین آموزگاری که عشق را در مدرسه عالم آفرینش تفسیر کرد و راه و رسم عاشقی را به عالمان و عاقلان آموخت کسی جز حسین بن علی (علیهما السلام ) نبود.او رازهای ژرف و شگرف و شگفت عشق را درکربلا و در روز عاشورا معنا کرد و پرده از راز عشق برداشت. عشقی که امام حسین (علیه السلام ) از آن سخن می گوید و معلم و آموزگار آن است، عشق حماسی است. اصحاب عاشق و یاران عارف امام گوی سعادت را از دیگران ربوده، در عشقبازی نسبت به محبوب حقیقی از تمام عشّاق عالَم جلو افتادند.
چیزی که امام حسین (علیه السلام ) را وادار کرد در روز عاشورا از همه چیز بگذرد، اسیر الکربات گردد وهر مصیبت و اندوهی را تحمل کند، فقط عشق به خدای متعال بود و این عشق چیزی نبود که ناگهان در حادثه کربلا پیدا شده باشد بلکه در تمام دوران حیات آن حضرت این عشق وجود داشت و حادثه عاشورا در حقیقت ثمره و محصول این عشق و اردات بود. مناجات هایی که از آن حضرت در دسترس ما وجود دارد مخصوصاً دعای عرفه، گویای این عشق و ارادت و نفوذ آن در اعماق وجود آن حضرت است.
عشّاق کربلا در کلام امیرالمومنین(علیه السلام)
امیر المومنین(علیه السلام) نزدیک به یک ربع قرن قبل از حادثه عاشورا هنگام عبور از کربلا در حالی که با انگشت دستش نقطه به نقطه سرزمین کربلا را نشان می داد، خطاب به یاران و همراهان خود می فرمود:
«مناخُ رِکابٍ و مصارِع عشّاق شهداه لا یسبِقُهم من قَبلَهم و لا یلحقُهم من کان قَبلَهم »؛ اینجا (کربلا )اقامتگاه شتران و اسبان(کاروان اهل بیت ) و قتلگاه عاشقان شهدایی است که در فضیلت کسی قبل از آنها نبوده است و بعد از ایشان هم کسی به آنها ملحق نمی شود.(52)
طبق این گفتار امیر بیان همه کسانی که در صحنه نبرد عاشورا در جبهه حق و توحید پیکار می کردند وشمشیر ایمان و عرفان بر فرق عصیان و طغیان می کوبیدند، عاشق خداوند بودند و امام حسین (علیه السلام ) سردار سپاه عشق بود که درس عشق و عاشقی به پروردگار را به لشکر خود می آموخت.
نکته لطیف و ظریفی که از حماسه عاشقانه عاشورا در می یابیم این است که تا عاشق نشوی شهید نمی گردی.مؤید این مطلب سخن امیر المومنین(علیه السلام) است که فرمود: « مصارع عشّاق شهداء »و شهادت را به عنوان وصف برای عشق ذکر نمود. پس شهیدان عاشقانی هستند که جز معشوق از هیچ چیز و کس دیگرنمی گیرند و نمی خواهند.
همچنین از حماسه حسینی می آموزیم که عشق را باید در میدان حماسه و عرفان آموخت نه در مدرسه و نه از طریق کتاب و دفتر!
پرسید یکی که عاشقی چیست؟ گفتا که چو شوی بدانی
(مولانا)

انقلاب خمینی جلوه ای از عشق حسینی

هنر سلسله جنبان عاشقان انقلاب اسلامی، امام راحل (قدس سره )این بود که از درس عشق کربلا حرفی آموخت و مشتاقان این مرز و بوم را با همان درس آشنا نمود.همان یک حرف از آن درس بود که به ایران اسلامی آن توانایی و قدرت را داد که توانست یک تنه در برابر تمام بیگانگان بایستد و نه تنها رژیم دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی را که یکی از سنگ اندازان نهضت رسول الله بود به آتش خشم و قهر الهی گرفتار کند، بلکه توانست از دام صدام که از جمله صدها دام استکبار بود، نجات پیدا کند.
هر انسان مطلع و با خبر از حوادث و جریانات جنگ خواه مسئول، خواه غیر مسئول تصدیق می کند که گرداننده ی اصلی و محرّک و مشوق محوری ایران اسلامی در جنگ نابرابر با استکبار جهانی که حزب بعث عامل بی اراده آنان بود، عشق حسینی و شور عاشورایی بود.
نامگذاری تیپ ها، لشکرها، گردان ها و عملیات ها به اسم امام حسین(علیه السلام) فرزندان و اصحاب او ویا به اسم کربلا، عاشورا، محرّم، تاسوعاو…شاهدی کوچک بر این مدعاست.(53)

*حرّیت و آزادگی

«ویحکُم یا شیعهَ آلِ أَبِی سفْیانَ إِنْ لَم یکُنْ لَکُم دینٌ و کُنْتُم لَا تَخَافُونَ الْمعاد فَکُونُوا أَحرَاراً فی دنْیاکُم هذه ارجِعوا إِلَى أَحسابِکُم إن کُنْتُم عربا کَما تزعمون…»(54)
خوارزمی در مقتلش می گوید : حسین بن علی (علیهما السلام) حملات پی در پی و جنگ سختی می نمود و در هر حمله گروهی از دشمن رابه خاک وخون می کشید، یکباره دشمن تصمیم گرفت که با وارد ساختن ضربه روحی آن حضرت را از کار بیندازد و لذا در میان او و خیمه ها حائل گردید و حمله به سوی خیمه ها را آغاز نمود، در اینجا بود که امام(علیه السلام) با صدای بلند فریاد نمود:
یا شیعه آل ابی سفیان. ..؛ ای پیروان خاندان ابوسفیان !اگر دین ندارید و از روز جزا نمی هراسید، حداقل در زندگی آزاد مرد باشید، آزاد اندیش و آزاد منش باشید و اگر خود را عرب می پندارید، به نیاکان خود بیندیشید و شرف انسانی خود را حفظ کنید.»
این سخن سالار شهیدان گرچه به ظاهر یک خطابه اختصاصی است که در روز عاشورا آنگاه که مردم کوفه ناجوانمردانه حمله به سوی خیمه ها را آغاز نمودند، مورد خطاب قرار داده است؛ ولی در واقع یک پیام عمومی و یک منشور جهانی است از قتلگاه کربلا به همه جهانیان و در همه زمان ها که:
مردم دنیا اگر معتقد و پایبند به قوانین الهی و دستورات آسمانی نباشند لااقل باید حدود ملیت خویش را مراعات و به اصطلاح تابع قوانین بین المللی باشند.(55)
درس آزادگی نشانه آن است که جنبه انسانی کربلا همچنان محفوظ است و اگر کسی به مبدأ و معاد معتقد نبود، به اصل حریت و آزادگی بشر اعتقاد دارد و کربلا معلّم و آموزگار حریت جوامع بشری است و نشانگر این است که هیچ انسانی و لو ملحد باشد بی نیاز از رهنمودهای عاشورا نیست.

نتیجه

پس، حماسه جاودانه عاشورا، حماسه ایست در پهنه ی زمین و گستره زمان و جریانی است فرا تاریخی واقیانوس عظیمی از معارف و حقایق تابناکی است که نیازمند غواصی محقّقان و پژوهشگران است.رهنمودها و پیام های این حماسه عظیم، مخصوص مکتب و گروه خاصی نیست؛ بلکه در تمامی ابعاد وشئون زندگی جوامع بشری روشنایی داده و حیات بخش می باشد؛ لذا نباید فقط به نقل تاریخ عاشورا وعزاداری بر مصائب بسنده کرد، بلکه باید با سرمشق گرفتن از پیام های نهضت عاشورا، آرمان های حسینی را زنده کرده و فرهنگ عاشورایی را در جامعه تحقّق عینی ببخشیم.
والسلام علی من اتّبع الهدی قوله سبحانه: إنّا لا نضیع أجر من أحسن عملاً

پی نوشت ها :
نویسنده : محسن دامادی پور
راسخون
از مقالات برگزیده ی مسابقه ی روایت محرم

1. فاطر/ 43.
2. شکوفایی عقل در نهضت حسینی، ص 83.
3. بحارالأنوار، ج 43، ص 261 ؛ صحیح ترمذی، ج 2، ص 307، ح 3776 ؛ کنز العمال، ج 6، ص 221 ؛ مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 177(به نقل از فضائل الخمسه).
4. انبیاء/ 107.
5. سباء/ 28.
6. بقره/ 195.
7. لمعات الحسین، ص 52.
8. اللهوف، ص 100.
9. بحار الأنوار، ج 44، ص 325 ؛ اللهوف، ص 23 ؛ مثیر الأحزان، ص 24
10.اللهوف، ص 42 ؛ مثیر الأحزان، ص 10 ؛ مقتل خوارزمی، ج 1، ص 185.
11.نهایه الأرب، ج 20، ص 417.
12-بیانات آیت الله جوادی آملی، کیهان 1 /10 /1388،ص 13 .
13. بحار الأنوار، ج 6، ص 154 ؛ معانی الإخبار، ص 288.
14. بحار الأنوار، ج 44، ص 191 ؛ المناقب، ج 4، ص 68.
15.موسوعه کلمات الحسین، ص 356.
16. بحارالأنوار، ج 44، ص 192 ؛ المناقب، ج 4، ص 68.
17. نفس المهموم، ص 139 ؛ معالی السبطین، ص 211.
18. بحارالأنوار، ج 45، ص 40 ؛ المناقب، ج 4، ص 108.
19. آل عمران/ 169.
20. بقره/ 154.
21. امام حسین(علیه السلام)شهید فرهنگ پیشرو انسانیت، ص 135.
22. شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، صص 107 و 108 (با تصرّف و تلخیص)
23. تحف العقول، ص239.
24. فرازهایی از پیام تاریخی امام امت به حوزه های علمیه.
25. ناسخ التواریخ، ج 3، ص 119 (به نقل از معارف عاشورا، ص 86.
26. موسوعه کلمات الحسین(ع)، ص 420 (به نقل از معارف عاشورا، ص 195.
27. نهایه الأرب، ج 20، ص 407.
28. معارف عاشورا، صص 111 و 119 (با تلخیص و تصرّف).
29. حدید/ 3.
30. معارف عاشورا، صص 167 و 176 (با تلخیص و تصرف).
31. تجلی حقیقت در اسرار فاجعه کربلا، صص 202 و 204 (با تلخیص و تصرف).
32. معارف عاشورا، ص 174
33. مقتل خوارزمی، ج 1، ص 188.
34.معارف عاشورا، ص 66.
35.وسائل الشیعه، ج 16، ص 119.
36. بحارالأنوار، ج 42، ص 256.
37.کان یصلی فی الیوم و الیله ألف رکعه.بحارالأنوار، ج 44، ص 196.
38. بحارالأنوار، ج 44، ص 392.
39. لهم دوی کدوی النحل ما بین راکع و ساجد و قائم و قاعد.اللهوف، ص 91.
40. بحارالأنوار، ج 45، ص 21.
41. معارف عاشورا، ص 146. (با تلخیص و تصرف).
42. شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص 221.
43. نفس المهموم، ص 205.
44. مقتل الحسین مقرّم، ص 336.
45. حماسه و عرفان، ص 246.
46. بحار الأنوار، ج 44، ص 191 ؛ المناقب، ج 4، ص 68.
47.اللهوف، ص 97.
48. حماسه و عرفان، صص 252.
49. حماسه و عرفان، ص 255.
50.سحاب رحمت، ص 507.
51. فروغ شهادت، ص 202.
52.بحار الانوار، ج 41، ص 295 ؛ تهذیب الاحکام، ج 6، ص 73.
53. حماسه و عرفان، صص 239 و 240.
54. مقتل خوارزمی، ج 2، ص 33.
55.سخنان حسین بن علی، ص 261.

کتابنامه
1. قرآن کریم.
2. امام حسین (علیه السلام ) شهید فرهنگ پیشرو انسانیت، علامه جعفری (ره)، موسسه تدوین و نشر آثارعلامه جعفری، طبع هشتم، 1387.
3. بحارالأنوار، علامه مجلسی، 110 جلد، مؤسسه الوفاء بیروت – لبنان، 1404 ه ق.
4. تجلّی حقیقت در اسرار فاجعه کربلا، سلطان حسین گنابادی، انتشارات حقیقت، طبع دوم، 1384.
5. تحف العقول، حسن بن شعبه حرانى، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1404 ه ق.
6. تهذیب الأحکام، شیخ طوسی، دارالکتب الإسلامیه، نجف، طبع دوم، 1378 ه ق.
7. حماسه و عرفان، آیت الله جوادی آملی،
8.روزنامه کیهان، 1388/10/1.
9. سحاب رحمت، عباس اسماعیلی یزدی، انتشارات مسجد جمکران، طبع چهارم، 1382.
10. سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، محمد صادق نجمی، دفتر انتشارات اسلامی، طبع دهم، 1381.
11. شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، آیت الله جوادی آملی، مرکز نشر اسراء، طبع اول، 1381.
12. فروغ شهادت؛ آیت الله سعادت پرور، انتشارات احیاء کتاب، طبع سوم، 1388.
13. فضائل الخمسه، علامه فیروزآبادی(ره)، المجمع العالمی لأهل البیت(ع)، طبع اول، 1422 ه ق.
14. لمعات الحسین، علامه طهرانی(ره)، انتشارات علامه طباطبایی(ره)، طبع چهارم، 1418 ه ق.
15. اللهوف، سید بن طاووس، انتشارات جهان تهران، 1348 ه ش.
16. مثیر الأحزان، ابن نما حلى، انتشارات مدرسه امام مهدى (عج) قم، 1406 ه ق.
17. معارف عاشورا، علی سعیدی، نشر سپهر، طبع اول، 1379.
18.معالی السبطین، محمد مهدی مازندرانی حائری، المطبعه المرتضویه، نجف اشرف.
19. معانی الأخبار، شیخ صدوق، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1361 ه ش.
20.مقتل الحسین(ع)، خوارزمی، مکتبه المفید، قم.
21.مقتل الحسین(ع)، مقرّم، انتشارات بصیرتی، طبع پنجم، 1394 ه ق.
22.مناقب آل ابی طالب(ع)، ابن شهرآشوب مازندرانى، مؤسسه انتشارات علامه قم، 1379 ه ق.
23.موسوعه کلمات الحسین(ع)، مؤسسه باقر العلوم(ع).
24.نفس المهموم، شیخ عباس قمی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1368 ه ق.
25.نهایه الأرب، شهاب الدین نویرى، دارالکتب و الوثائق القومیه، قاهره، طبع اول، 1423 ه ق.
26.وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، 29 جلد، مؤسسه آل البیت علیهم السلام قم، 1409 ه ق.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید