اسحاق بن عمار گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم : فدایت شوم من همسایه ای دارم که نماز خواندن ، صدقه دادن و حج گذاردنش بسیار است و عیب ظاهری هم ندارد. امام علیه السلام فرمود: عقلش چگونه است ؟ عرض کردم : فدایت شوم : عقل آنچنانی ندارد و در سطح پایینی ...
مطالب موجود در دسته بندی "حکایت های معصومین"
معیارعمل
مفضل بن عمر گوید: خدمت امام صادق علیه السلام بودم که موضوع اعمال مطرح شد، من گفتم : عمل من به چه اندازه کم و ضعیف است ! حضرت فرمود: عمل کم باتقوا از عمل زیاد بی تقوا بهتر است . عرض کردم : چگونه عمل زیاد بی تقوا می باشد؟ فرمودند: مانند مردی که ...
سه درس زندگی
عبداللّه بن علی بن اعین گوید: عده ای از شیعیان در ضمن نامه ای از امام صادق علیه السلام سوالاتی کردند و به من امر کردند که از حق مومن از آن حضرت سوال کنم . وقتی به محضر امام رسیدم آن سوال مطرح کردم اما امام علیه السلام جوابم را نداد. وقتی برای وداع ...
بهره مندی از نعمت ها
سفیان ثوری از صوفیان عصر مام صادق (ع) بود، روزی به حضور امام صادق (ع) آمد، دید لباس سفید براقی پوشیده که سفیدی آن مانند پوسته نرم تخم مرغ ، سفید و شفاف است ، به عنوان اعتراض به امام گفت : چنین لباسی ، لباس تو نخواهد بود،)یعنی این لباس ، مناسب زهد و ...
ارشاد شاگرد کج فهم
عمربن مسلم یکی از شاگردان امام صادق (ع) بود، چند روز غایب شد، امام صادق (ع) از شاگردان دیگر جویای حل او شد، و فرمود: عمر بن مسلم کجا است ؟ یکی از حاضران گفت : من از او خبر دارم ، او کسب و کار را کنار گذاشته و از همه چیز چشم پوشیده ...
مرثیّه و اهمیّت گریه
یکی از اصحاب نزدیک امام جعفر صادق علیه السلام به نام زید شحّام حکایت کند: روزی به همراه عدّه ای در محضر پربرکت آن حضرت بودیم ، یکی از شعراء به نام جعفر بن عفّان وارد شد و حضرت او را نزد خود فرا خواند و کنار خود نشانید و فرمود: ای جعفر! شنیده ام ...
مناظره با ابوحنیفه
روزی ابو حنیفه – یکی از پیشوایان و رهبران اهل سنّت – به همراه عدّه ای از دوستانش به مجلس امام جعفر صادق علیه السلام وارد شد و اظهار داشت : یابن رسول اللّه ! فرزندت ، موسی کاظم علیه السلام را دیدم که مشغول نماز بود و مردم از جلوی او رفت و آمد ...
دستی بر ساق عرش
آورده اند که مردی از اهل خراسان مال و نعمت بسیار داشت و دوستدار اهل بیت علیهم السلام بود. هر سال به حج شدی و بر خود وظیفه کرده بود که هر سال هزار دینار به امام صادق علیه السلام رسانیدی . یک سال عیالش گفت : مرا نیز به حج بر تا من نیز ...
قصر بی بنیان
آورده اند که منصور دوانیقی شبی پسر خود را گفت : برو جعفر صادق را بیار تا وی را بکشم . وزیرش گفت : کسی که در گوشه ای نشسته باشد و عزلت گرفته و به عبادت مشغول شده و دست از ملک دنیا کوتاه کرده ، کشتن وی چه فایده دهد؟ هر چند که ...
گره گشایی
صفوان در محضر امام صادق نشسته بود، ناگهان مردی از اهل مکه وارد مجلس شد و گرفتاریی که برایش پیش آمده بود شرح داد، معلوم شد موضوع کرایه ای در کار است و کار به اشکال و بن بست کشیده است . امام به صفوان دستور داد:فورا حرکت کن و برادر ایمانی خودت را در ...
حقّ آل محمد(ص)
امام صادق (ع) فرمود: بانوئی از مسلمین انصار، ما خاندان نبوت را دوست می داشت ، و بسیار به خانه ما (در عصر بعد از رحلت رسول خدا (ص)) رفت و آمد می کرد، و رابطه دوستی محکمی با ما داشت ، روزی عمر با او (در آن هنگام که به خانه ما اهل بیت ...
اخطار به یاران
یحیی بن ابراهیم گوید به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم : فلانی و فلانی و… به شما سلام رساندند. امام فرمود: بر آنها سلام باد. عرض کردم : آنها از شما التماس دعا داشتند. امام فرمود: برای چه ؟ عرض کردم : به دستور منصور دوانیقی (دومین خلیفه عباسی) به زندان افتاده اند، دعا ...