مطالعه تحلیلی در نامه ها و پیمان های رسول الله (ص)

مطالعه تحلیلی در نامه ها و پیمان های رسول الله (ص)

نویسنده: ظفر بنگاش
مدیر مؤسسه اندیشه معاصر اسلامی
تورنتو- کانادا

پروردگار متعال، سبحانه و تعالی، پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را در آیات نورانی قرآن کریم توصیف می کند. برخی از آن آیات به مأموریتی که وی در این جهان فانی داشته، یا ابعاد قدرت و سیره نبوی اشاره دارند که در ادامه به آن ها می پردازیم:

1. او بهترین نمونه برای نوع بشر است
«لقد کان لکم فی رسول الله اسوهٌ حسنهٌ لمن کان یرجوالله و الیوم الاخر و ذکر الله کثیرا» (احزاب / 21)
“رسول خدا برای شما نمونه ای نیکوست، به ویژه برای آنها که امید به رحمت خداوند و روز رستاخیز دارند و مدام به ذکر خدا مشغولند.”

2. او آخرین فرستاده الهی و خاتم الانبیاء است
«ما کان محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین و کان الله بکل شیء علیم» (احزاب / 40)
“محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست. او رسول خدا و خاتم پیامبران است و خداوند دانای کل امور است.”

3. او به عنوان پیامبر به سوی تمام بشریت فرستاده شده است
«قل یا ایها الناس انی رسول الله الیکم جمیعا الذی له ملک السموات و الارض لا اله الا هو یحیی و یمیت فامنوا بالله و رسوله النبی الامی الذی یؤمن بالله و کلمته و اتبعوه لعلکم تهتدون» (اعراف / 158)
[“ای پیامبر] بگو: «ای انسان ها! من از جانب خداوند بر همگی شما به پیامبری مبعوث شده ام. از جانب همان خداوندی که مالکیت آسمان ها و زمین از آن اوست، معبودی جز ذات اقدسش وجود ندارد و اوست که زنده می کند و می میراند؛ پس به خدا و رسول او ایمان بیاورید و به آن پیامبر درس ناخوانده ای که به خداوند و کلام حق او ایمان دارد. از پیامبر پیروی کنید تا به راه راست هدایت شوید.»
او بشارت دهنده خبرهای خوش و بیم دهنده نسبت به عذاب الهی برای تمام نوع بشر است
«و ما ارسلناک الا کافهً للناس بشیراً و نذیراً ولکن اکثر الناس لا یعلمون» (سبأ / 28)

4. او به عنوان رحمتی برای همه اهل جهان فرستاده شده است
« و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین»(انبیاء /107)
و[ای پیامبر] ما تو را به عنوان رحمت الهی جهت هدایت کل جامعه بشری به پیامبری ارسال فرمودیم.

5. پیامبر با آیات روشن الهی برای هدایت نوع بشر فرستاده شده است
«هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلالٍ مبین» (جمعه / 2)
«خداوند آن ذات اقدسی است که از میان قومی درس نخوانده، پیامبری برانگیخت تا آیات و پیام های الهی را بر آنها تلاوت کند و آنها را از آلودگی کفر و شرک پاکیزه سازد و به آنها کتاب دین و خردورزی بیاموزد، اگرچه آنها [آمادگی نداشتند] و پیش تر از آن در گمراهی [بت پرستی] بودند.»

6. او فرستاده شده تا بشریت را از تاریکی خارج و به نور وارد کند
«رسولاً یتلوا علیکم ایات الله مبیناتٍ لیخرج الذین آمنوا و عملوا الصالحات من الظلمات الی النور و من یؤمن بالله و یعمل صالحا یدخله جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ابدا، قد احسن الله رزقا» (طلاق / 11)
“[واو] پیامبری ارسال فرموده که آیات صریح و روشن گر خداوند را بر شما تلاوت می کند تا مسلمانان نیکوکار را که قابلیت و استعداد دارند، از تاریکی ها [ی جهل و تردید و ابهام] نجات دهد و به روشنایی [هدایت و ایمان عمیق] واصل سازد؛ پس هر کس ایمان بیاورد [پس از اسلام آوردن] و عمل صالح و شایسته داشته باشد، خداوند او را به باغ هایی از بهشت که در آنها نهرها جاری است، وارد می فرماید و جاودانه در آن جا مقیم خواهند بود و خداوند برای اهل بهشت رزق و روزی عالی عنایت فرموده است.”

7. خدای تبارک و تعالی دین خود [اسلام] را بر دیگر نظام ها برتری خواهد داد
«هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون» (توبه / 33 و صف / 9)
“خداوند آن معبود یکتایی است که پیامبرش حضرت محمد (ص)] را با هدایت و دین حق [اسلام] فرستاد تا کلیه ادیان را تحت الشعاع [کمال دین اسلام] قرار دهد، هر چند مشرکان خوش نداشته باشند.
این آیات به هیچ وجه اغراق آمیز نیست، بلکه روشن گر نقشی است که خداوند (سبحانه و تعالی) به حبیب خود رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در خصوص جنبه های این جهانی حیاتش نازل فرموده است. او حامل پیام الهی و در عین حال رهبر و راهنمای مردم در امور اجتماعیشان بود. رسول الله (ص) از هدایت الهی برخوردار بود تا حاکمیت خدا را روی زمین برقرار سازد، چون به عنوان بهترین نمونه انسان ها (اسوهٌ حسنه)، هیچ حوزه ای که برای رشد و تعالی نوع بشر ضروری باشد، خارج از حیطه توانایی و مسئولیت او قرار ندارد.
اختیارات و قدرت (پیامبر) روی کره ی زمین، شامل تشریع قوانین الهی در سراسر جهان می شود. به این ترتیب به عنوان حاکم یک منطقه خاص نیز، او با دیگر رهبران در درون و خارج از شبه جزیره ی عربستان وارد گفت و گو و تعامل می شد. ما باید این جنبه از حیات اجتماعی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به بحث و تحقیق بگذاریم. به ویژه لازم است پیمان هایی را که رسول الله (ص) به عضویت آن ها درآمد و نامه هایی را که به رهبران مختلف نوشت، نه تنها برای دعوت از آنها برای پذیرش اسلام، بلکه هم چنین برای تأمین صلح و اجرای عدالت در جامعه، به دقت مورد مطالعه قرار دهیم. یکی از مهم ترین این پیمان ها، «معاهده ی مدینه» بود، که به آن «منشور» (1) نیز می گویند؛ چون «نخستین قانون اساسی مکتوب جهان» بوده است. (2)
ما از قرآن می آموزیم که پیش از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، سه پیامبر دیگر نیز – یوسف، داود و سلیمان (صلوات الله علیهم اجمعین) – بوده اند که هر یک در دوران و قلمروی خویش به حاکمیت این جهانی رسیدند و پادشاهی خود را از دیگر انبیاء به ارث بردند. (3) اما تنها آخرین رسول الهی، خاتم الانبیاء محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بنیان گذار حکومتی جهانی بوده که مانند آن هرگز در گذشته وجود نداشته است.
در این مقاله ما به اختصار به دوران صدر اسلام در مکه و مصائبی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با آن دست به گریبان بوده است، می پردازیم و بررسی خواهیم کرد که او و مسلمانان صدر اسلام چگونه با آن سختی ها روبه رو شده، بر آنها فایق آمده و حکومت اسلامی را در مدینه برقرار ساختند. ما همچنین به بررسی نامه ها و پیمان هایی خواهیم پرداخت که ابتدا به تشکیل حکومت اسلامی و سپس به تثبیت آن کمک کرد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مأموریتش را در مکه آغاز کرد و در آن زمان تعداد پیروانش انگشت شمار بود. طی سیزده سال نخست تاریخ اسلام، تعداد مسلمانان همچنان به نسبت کم باقی ماند. رؤسای قبایل قریش، قطب های قدرت و ثروت در مکه آن زمان، بی نهایت نسبت به اسلام خصومت می ورزیدند و با پیامبر خدا (ص) دشمنی می کردند. تجلی دشمنی آنها تمسخر پیام الهی اسلام و آزار و اذیت و شکنجه شدید مسلمانان بود. رؤسای قبایل قریش برای این که ثابت کنند مسلمانان تحدیدی فیزیکی برای کسب و کار پر سودشان به حساب می آمدند، دست کم در سال های نخست اسلام، با مشکل روبه رو بودند. روشن بود که مسئله ای دیگر، آنها را به خشم آورده بود. آنها به درستی فهمیده بودند که اسلام برای نظام بهره کشی جاهلی، که رؤسای قبایل منافع عمده آن را به دست می آورند و قربانیان آن ضعفا و طبقات فقیر اجتماع بودند، تهدیدی جدی به حساب می آمد.
استثمارگران در سراسر تاریخ، کسانی را که به نظرشان می رسیده تهدیدی برای موقعیت و منافعشان باشند، صرف نظر از این که آن خطر در چه آینده دوری متوجه آنها باشد، هدف قرار داده اند. مسئله این نبوده که بزرگان مکه نقطه ضعفی در پیام اسلام یافته باشند، آنها به عکس می دانشتند که بهره کشی ظالمانه ای که از دیگران می کردند، جرم بوده است. با این حال این گونه اعمال و رفتار استثمار کردن در جوامعی که صاحبان زر و زور، دیگران را با تطمیع و ارعاب ناچار به تسلیم می کنند، تبدیل به شیوه ای به ظاهر طبیعی می شود.
پیش از ظهور اسلام در مکه نیز اوضاع بدان گونه بوده است. هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اعلام کرد که همه ی انسان ها، صرف نظر از وابستگی قبیله ای و نژادی، یا برخورداری از ثروت و قدرت، در پیشگاه خدای متعال با هم برابرند، این پیام بلافاصله رؤسای قریش را به خشم آورد.
آنها می پرسیدند: بردگانی که فرومایه تلقی می شوند و زنان که به عنوان کالایی دارای تاریخ مصرف معین به حساب می آیند، چگونه می توانند با ما (به ظاهر) بزرگان برابر باشند؟
اما خصومت آنها ابعادی ایدئولوژیک هم داشت: اساس اسلام پیام وحدانیت خدای متعال بود و این مسئله چالشی مستقیم برای اعتقاد قدیمی آنها در مورد “چند خدایی” بود. مهم تر از آن، اسلام نظام اقتصادی مبنی بر استثمار سران مکه را، که مبتنی بر سلطه ی خدایات قبایل بنا گذاشته شده بود، به شدت زیر سؤال می برد. رؤسای قبایل قریش، آمادگی قبول این مسئله را نیز به هیچ وجه نداشتند و لذا به آزار و شکنجه ی مسلمانان می پرداختند.
وقتی این گونه اذیت و آزارها شدت بیشتری گرفت، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در سال پنجم پیامبریش به گروهی از زنان و مردان مسلمان، اجازه مهاجرت به حبشه را داد. شکنجه مسلمانان در آن زمان چندان ابعاد گسترده ای داشت که بعضی مسلمان ها مجبور به پنهان کردن ایمان خود شده بودند. تعداد مسلمان ها تنها زمانی به طور چشم گیر افزایش یافت که خدای متعال جواز مهاجرت آنها به مدینه را (که در آن زمان یثرب نامیده می شد) در حدود 300 کیلومتری شمال غربی مکه، صادر کرد. حتی در مدینه، مشکلات مسلمانان بلافاصله مرتفع و حتی هرگز به طور کامل برطرف نگردید؛ گرچه در آنجا مسکن آنها در محیطی به نسبت امن قرار داشت.
قریش حملات مکرری را علیه آنها سازماندهی می کرد که هدف آشکار آن نابودی قدرت در شرف ظهور اسلام بود. این مسئله بیان گر طبیعت مبارزه بود، زیرا با آن که مسلمانان، مکه را ترک کرده بودند، قریش همچنان بر آنها فشار جنگ را تحمیل می کرد و اجازه نمی داد مسلمانان طعم زندگی آسوده در صلح را بچشند.
اما چرا؟ پاسخ در چالش های ایدئولوژیکی است که اسلام با نظام جاهلی آنها و با اذهان گناهکار سران قبایل قریش داشت. برای آنها اسلام منشاء چالشی ساسی، اجتماعی و ایدئولوژیک بود و می دانستند چنانچه موفق به استقرار سیستم جامع نظام اسلامی شود، هم موقعیت آنها در ساختار قدرت و هم منابع اقتصادی آنها را می توانست به مخاطره اندازد. به فاصله اندکی پس از استقرار مسلمانان در مدینه، سران قبایل قریش، پیام هایی به “عبدالله ابن ابی”، منافق مشهوری که آرزوی رسیدن به پادشاهیش با ورود مسلمانان به مدینه نقش بر آب شده بود، فرستادند و از او خواستند یا مسلمانان را از آن دیار تبعید کند و یا منتظر عواقب شدید امتناع از این کار باشد.
وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از این موضوع آگاه شد، شخصاً به ملاقات ابن ابی رفت و او را قانع کرد که در جبهه ضد اسلامی قریش قرار نگیرد.
به این ترتیب فتنه بزرگی که در مدینه در شرف وقوع بود، در نطفه خفه شد. مستکبران هرگز به میل خویش اجازه سلب منافعشان را نداده اند، صرف نظر از این که مواضع آنها چقدر ناحق باشد. این مسئله در آن زمان نیز به همان میزان صادق بوده است که امروز چنین است. در جنگ ها، کشتارها و آشوب هایی که امروز علیه ملت های آسیایی به راه می اندازند، تنش ها در خاورمیانه، آفریقا و غیره، همواره دست کشورهایی که ارتش هایی قوی دارند، آشکار است و این نشان دهنده طبیعت واقعی استثمارگران در طول تاریخ است.
جنگ کثیف تبلیغاتی که امروز علیه مسلمانانی که سعی در دفاع از حقوق خود دارند به راه افتاده، نشان دهنده این واقعیت است که کافی نیست صرفاً مواضع ما بر حق باشد، بلکه علاوه بر آن، انسان لازم است قدرت دفاع از حقوق مشروع خود را نیز داشته باشد. این درس، که آشکارا در سیره ی نبوی قابل ملاحظه است، باید کاملاً از جانب مسلمانان فرا گرفته و عملی به کار گرفته شود.
مسلمانان فاقد سلاح و با نیروی انسانی محدود، مکرر در جنگ هایشان علیه مهاجمین مکی، که از تسلیحات بهتری برخوردار بودند، پیروز می شدند. برای نمونه در غزوه ی اول اسلام در بدر، مسلمان ها شکستی خفت بار را به قریش تحمیل کردند که در آن بسیاری از سران مکه کشته شدند و غرور کفار تا حدی شکست. این درس تاریخی دیگری است که در کلمات الهی قرآن مجید نیز مورد تأکید قرار گرفته، آنجا که خدای متعال می فرماید که حتی عده ای کوچک، اما معتقد که در راه خدا به مبارزه بپردازند و صادقانه نبرد کنند، می توانند موفق به شکست دادن گروهی به مراتب بزرگ تر بشوند. (4)
با استثناءهایی چشمگیر، مسلمانان مرتب در جنگ های پیاپی علیه نیروهای بسیار بزرگ تر و بهتر تسلیح شده ی مشرکین، موفق تر و بهتر عمل می کردند و بر پرونده ی پیروزی های خود اوراقی درخشان می افزودند. مسلمانان تنها پس از امضای پیمان حدیبیه در پایان سال ششم هجرت بود که مجال اندکی آسایش از شر دشمنان مکی خود یافتند. پس از انعقاد این قرارداد، گروه زیادی از مردم، اسلام آوردند. آنها اغلب کسانی بودند که تا آن زمان از بیم خصومت های قریش، یکی از قدرتمندترین قبایل جزیره العرب، جرئت ابراز علاقه نسبت به اسلام را پیدا نکرده بودند.
همچنین می دانیم در مکه اکثر کسانی که بدواً به دعوت پیامبر پاسخ مثبت داده بودند، مستضعفین و طبقات پایین اجتماعی بودند که شامل بردگان، فقرا، زنان و جوانان مکی نیز می شدند. البته این صحیح است که در میان آنها فرزندانی از طبقات بالای جامعه هم دیده می شد که در معرض رفتار بسیار خشن و شکنجه از جانب بزرگترهایشان قرار می گرفتند، به امید آن که ایمان خود را انکار کنند اما مسلمانان هرگز در برابر چنان فشارهایی تسلیم نمی شدند و تحمل سختی ها و شکنجه ها را بر انکار حقانیت اسلام، یا پشت کردن به وفاداریشان نسبت به پیامبر خدا (ص) ترجیح می دادند. حقانیت پیام الهی برای آنها مسلم شده بود و به خوبی فهمیده بودند که بت پرستی و غرق شدن در رفتارهای دوران جاهلیت – مثل سرقت، قتل، ارتشا، ظلم، تجاوز، شرب خمر، زنا و غیره – که در آن زمان در مکه رایج بود، اعمال ناخوشایند و خلاف طبیعت بشری بوده است؛ همین اعتقاد راسخ مسلمانان بود که به آنها تاب استقامت در برابر فشارهای وارده از سوی مکه را می داد.
یکی از چشم گیرترین جنبه های شخصیت پیامبر (ص) طی مبارزاتی که در طول حیات پرثمرش همواره درگیر آنها بود، اینست که حتی در زمانی که ایشان با مشکلات و چالش های بسیار بزرگی رویارو بوده اند، هرگز امید را از دست نمی دادند، بلکه همواره نسبت به آینده خوش بین باقی می ماندند. نکته ی قابل توجه و مهم دیگر این که در زمانی که ایشان به ظاهر در مکه فاقد قدرت و نیازمند به حمایت عمویشان ابوطالب بودند، در ذهن خود از این مطلب که اسلام به آن قدرت و شکوهی که خدای متعال وعده داده، خواهد رسید، کاملاً مطمئن بودند.
صحنه ی روشنگر دیگری که در صدر اسلام شکل گرفت، وقتی بود که سران قبایل قریش به ابوطالب شکایت کردند که برادرزاده اش مخالف پرستش بت هاست. آنها از عموی پیامبر (ص) خواستند با او صحبت کند و او را قانع کند تا دست از آن دعوت بردارد تا او را از مال دنیا بی نیاز کنند.
پیامبر (ص) با شنیدن آن ماجرا به آنها گفت: «آیا مایلید چیزی به شما بیاموزم که در صورت پایبندی به آن، امپراطوری های ایران و روم به پای شما بیفتند؟!» سران قریش طبعاً در برابر این پیشنهاد غیر منتظره به طمع افتادند و به هر صورت کنجکاو شدند که پیشنهاد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را بشنوند. با این حال وقتی حضرت محمد (ص) از آن ها خواست تا جملات «لا اله الا الله» و «محمد رسول الله» را به زبان بیاورند تا به آن مقصود دنیوی نایل آیند، آنها خشمگین شدند. (5)
حتی در آن روزهای تاریک که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) توان حمایت اندک یا حتی هیچ حمایتی از پیراونش را نداشت، او به فکر سرنگونی امپراطوری های ایران و روم بود. این گونه تفکر مشکل می توانست زاییده ذهن رهبری باشد که خود را فاقد قدرت یا اختیار کافی بداند. او با تمام وجود به این باور رسیده بود که خدای بزرگ، سبحانه و تعالی، رسولش را در انجام مأموریتی که به او واگذار کرده، یاری خواهد رساند.
این همچنین پیامی بود که ذات اقدس خدا در سال ششم نبوت پیامبر اکرم (ص) به وی داد. در آن زمان، زرتشتیان ایران، مسیحیان رومی را در فلسطین شکست داده و بیت المقدس را فتح کرده بودند. سران مکه با شنیدن آن خبر مجدد مسلمانان را مسخره کرده و به آنها گفتند: “چگونه است که خدای یکتای شما اظهار امیدواری نکرده است که رومی های یکتاپرست مسیحی علیه ایرانی های آتش پرست به پیروزی برسند؟!” پاسخ به آن شبهه ی استکباری به نحوی بود که نه تنها پیش بینی پیروزی بعدی رومی ها، بلکه پیش بینی پیروزی مسلمانان بر شکنجه گران مشرک آنها را نیز می کرد. آیات الهی در این زمینه بیانگر خوش بینی شدید مسلمانان نسبت به تحقق وعده های الهی است:
«غلبت الروم فی ادنی الارض و هم من بعد غلبهم سیغلبون. فی بضع سنین. لله الأمر من قبل و من بعد و یومئذٍ یفرح المؤمنون. بنصر الله، ینصر من یشاء و هو العزیز الحکیم. وعدالله لا یخلف الله وعده ولکن اکثر الناس لا یعلمون.» (روم / 6 – 2)
«رومیان مغلوب شدند. این شکست در همین نزدیکی های [شبه جزیره عربستان] واقع شد؛ اما پس از شکست به زودی بر دشمن غلبه خواهند کرد، ظرف چند سال. حکم همواره از آن خداست. مشیت الهی حاکم است و مؤمنان از پیروزی رومیان به یاری خداوند خشنود خواهند شد . زیرا خداوند هر کس و هر ملتی را که مصلحت بداند یاری می دهد و او آن قدرتمند شکست ناپذیر و رحمت گستر است [مغلوب کننده کافران و ستمگران و رحمت گستر بر پیامبران و مؤمنان].»
«چنین است وعده خداوند و او هرگز خلف وعده نمی فرماید، اما اکثر مردم [این حقیقت بزرگ را] درک نمی کنند.»
مشرکین مکه از آنچه شنیدند به شدت به وجد آمده، به تمسخر بیشتر مسلمین پرداختند. با توجه به ضعف مسلمانان در آن زمان و بی پناهی آنها، رفتار سرشار از کنایه و تحقیر آمیز اهل مکه نسبت به آنان قابل درک است. اما چگونه می توانیم علت قبول کامل مسلمانان در مورد این پیش بینی قرآنی را توضیح بدهیم؟ هیچ شاهد تاریخی مبنی بر این که حتی یک نفر از مسلمانان نسبت به صحت این آیات و پیش بینی ها کوچک ترین تردیدی کرده باشد و یا از پیامبر (ص) در آن خصوص سؤالی کرده باشد، در دست نیست. در واقع یکی از مشرکین مکه «ابی ابن خلف» نزد ابوبکر رفت و با او در مورد پیش بینی قرآنی شرط بندی کرد. او گفت که اگر رومی ها طی مدت سه سال پیروز شدند، او به ابوبکر ده شتر بدهد و در غیر این صورت ابوبکر همان تعداد شتر به «ابن خلف» بدهد.
هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این موضوع را شنیدند، به ابوکر توصیه فرمودند مدت زمان تحقق وعده ی الهی را افزایش داده به ده سال برساند، چون آیات کریمه مذکور می گوید در کمتر از ده سال. ولی تعداد شترهای مورد شرط بندی را اضافه کرده به یکصد شتر برساند. (6)
برای آن که این حکایت، شبهه ای در اذهان برخی مسلمین ایجاد نکند، مبنی بر این که شرط بندی در اسلام حرام است، پس چگونه پیامبر (ص) آن را نهی نفرموده، باید بگوییم که آن تحریم در زمان شرط بندی مذکور هنوز تشریع نشده بوده. در واقع هیچ کدام از قوانین اسلامی مربوط به رفتارهای اجتماعی و تحریم الگوهای رفتاری همچون مصرف الکل، قماربازی، ربا گرفتن و ربا دادن و غیره در آن زمان هنوز اعلام نشده بوده. در مکه تأکید اسلام عمدتاً بر وحدانیت خدا (سبحانه و تعالی)، نفی نظام ستم پیشه جاهلیت و تحکیم پایه های ایمان مؤمنین و مؤمنات بود. بیشتر قوانین شرعی اسلام زمانی تشریع و به مورد اجرا گذاشته شد که حکومت اسلامی و قلمروی جغرافیایی آن پس از هجرت پا به عرصه ی وجود گذاشت و بتدریج از مکه تا مدینه گسترش یافت.
هنگامی که اذیت و آزار مسلمانان در مکه از حد تحمل بیشتر شد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به تعدادی از هم کیشان و پیروان خود اجازه مهاجرت به حبشه را داد که به گفته ی وی، حاکم مسیحی آن مشهور به عدالت پروری بوده است. در این جا دو نکته ی قابل توجه وجود دارد: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده که پادشاه حبشه یک مسیحی است و افزوده است «او ضمناً پادشاهی عدالت پرور است.» مسلمانان، مسیحی ها و یهودی ها را «اهل کتاب» و لذا قابل احترام و شایسته مهربانی می دانند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در سراسر طول حیات پر برکت خود تلاش های زیادی برای شکل دادن به روابطی دوستانه با پیروان ادیان الهی و دعوت از آنها برای پذیرش اسلام مبتنی بر آموزش های صریحی که در کتاب های خودشان وجود داشته به عمل آورد. پیش بینی ظهور پیامبر آخر الزمان (ص) هم در تورات و هم در انجیل با اوصاف وی وجود داشته است که تأییدی بوده بر آنچه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، مسیحیان و یهودیان را به آن فرا می خوانده است. حتی توصیف چهره و قامت رسول الله (ص) و زمان ظهور آن بزرگوار نیز در آن کتاب ها وجود داشته است.
با این حال، علی رغم دانستن همه ی آن جزئیات، مسیحی ها و یهودی ها از پذیرش اسلام سرباز می زدند و در عوض خصومت شدیدی علیه آن وجود شریف می ورزیدند. اما خصومت آنها ریشه در هیچ نکته ای که در اسلام یافته باشند، نداشته بلکه ناشی از منافع حقیر شخصی رهبران مذهبی آنها در آن زمان و جهل آنان بوده است که مانع از پذیرش پیام حق می شده.
به هر صورت همه آنان در دسته بندی فوق نمی گنجیدند، کما این که پادشاه حبشه، نجاشی، که یکی از آنها بود، سرنوشتی دیگر داشت. نجاشی معروف به عدالت پروری بود؛ لذا هنگامی که مسلمانان وارد سرزمین وی شدند، به آنها خوش آمد گفت و آنها را تحت حمایت و پناهندگی خویش قرار داد. سران قریش در مکه زمانی که خبر فرار گروهی از مسلمانان مکه را شنیدند، احساس خطر کردند. آنها گروهی مهاجم را گسیل کردند تا در میانه راه، مسلمانان را دستگیر و اسیر کرده و وادار به بازگشت به مکه کنند. اما این تلاش بی حاصل بود. مسلمانان – به لطف حق – موفق شدند در بندر جده (در ساحل دریای سرخ) سوار یک کشتی کوچک شوند که عازم حبشه بود و درست پیش از رسیدن مهاجمین مکی به اندازه ی کافی از جده دور شده بودند که در امان بمانند.
رهبران قبایل قریش آن گاه دو سفیر به حبشه فرستادند تا ترتیب دستگیری و تبعید مسلمانان به مقصد مکه را بدهند؛ یکی از آن سفرا «عمرو بن عاص» که سخنوری هوشمند بود، در دربار نجاشی شکایتی علیه مسلمانان مطرح کرد مبنی بر این که این مردم به دین آباء و اجدادی خود پشت پا زده و مسیحی هم نشده اند، بلکه در عوض دین جدیدی را پذیرفته اند.
وی امیدوار بود که با ارایه چنان سوابق اطلاعاتی در ذهن پادشاه حبشه یک پیش داوری منفی نسبت به مسلمانان ایجاد و او را مجاب کند که مسلمانان را کت بسته برای تبعید به زادگاهشان تحویل او دهد. نجاشی به جای قبول تقاضای عمرو در صدد برآمد کاری کند که سزاوار یک امیر عادل باشد. او از مسلمانان خواست دین خود را به پادشاه و درباریان وی معرفی کنند. آنها «جعفر ابن ابیطالب» (رحمت الله علیه) را به این منظور انتخاب کردند که پسر عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود.
هنگامی که نجاشی از آنها پرسید «این دین جدید چیست که هم با دین من متفاوت است و هم با تمام ادیان شناخته شده ی موجود دیگر؟» جعفر (رحمت الله علیه) چنین پاسخ داد: «ای پادشاه! ما مردمانی جاهل و دارای اخلاقی رذیله بودیم. بت می پرستیدیم؛ مردارخوار بودیم و همه گونه اعمال خلاف اخلاق را مرتکب می شدیم. ما حق هیچ خویشاوندی را رعایت نمی کردیم و به هیچ همسایه ای یاری نمی رساندیم. توانگرانمان به استثمار ضعفا مشغول بودند. آنگاه خداوند متعال (سبحانه و تعالی) پیامبری به سوی ما نازل فرمود که یکی از میان خودمان بود، به لحاظ اصل و نسب، راستگویی، وفاداری و پاکی برای همه ما شهره شهر بود. او ما را به پرستش خدای یکتا فراخواند و از پرستش احدی غیر از ذات اقدس پروردگار نهی فرمود. او به ما گفت از سنگ ها و بت هایی که ما و اجدادمان به دستان خود تراشیده و می پرستیدیم، باید بیزاری جوییم.
او همچنین به ما فرمان داد تا همواره راستگو باشیم، هرگز صداقت را زیر پا نگذاریم و در امانت و عهد خیانت نکنیم، به خویشان و بستگان خود یاری رسانیم و با همسایگان خود مهربان باشیم، از نوشیدن خون خودداری کنیم و از آنچه حرام است نخوریم و این که از زنا، پیش داوری و شهادت دروغ بپرهیزیم. او به ما فرمان داد از خوردن مال یتیم و تهمت زدن به دروغ به زنان متأهل جداً اجتناب ورزیم. او ما را فرمود تا تنها خدای تبارک و تعالی را بپرستیم و این که هرگز دیگری را شریک ذات پاک او قرار ندهیم. نمازهای یومیه خود را به پا داریم، روزه بگیریم و زکات بپردازیم. ما به او ایمان آوردیم و به آن چه او از جانب خدا آورده بود قلباً معتقد شدیم؛ پیرو او شدیم و اوامر او را به جا آورده و نواهی وی را ترک کردیم. با این حال، دیگر مردمان سرزمین ما سعی کردند ما را از دین حق بیرون بیاورند و به آزار، اذیت و شکنجه های شدید هم مسلکان ما پرداختند، بلکه ما به تبه کاری های غیر اخلاقی سابقمان باز گردیم.
زمانی که شدت ظلم و ستم آنها بر ما و بی عدالتی هایشان در مکه از حد تحمل ما فراتر رفت، ما کشور شما را انتخاب کردیم و به اینجا آمدیم تا تحت حمایت شما در صلح و امنیت و تحت شرایط عادلانه زندگی کنیم. (7)
برای هر صاحب خردی آشکار بود که طبق بعضی معیارهای امروزی، جعفر (رحمت الله علیه) تنها باید به گفتن این که مشرکین مکه مانع از اقامه ی نماز و روزه گرفتن آنها می شده اند، اکتفا می کرد. او با این حال ضمن این که تأکید کرد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آنها را امر به اقامه نماز و گرفتن روزه فرموده، مؤکد افزود که نابرابری ها، بی عدالتی ها و ستم در جامعه مکه بیداد می کند. او گفت: «مردم سرزمین ما آن سختی ها را بر ما تحمیل کردند تا وادارمان سازند به رویه غیر اخلاقی سابق بازگردیم و از آنجا که آنان ستمگری و بی عدالتی را در مکه در حق ما از حد گذراندند، ما سرزمین شما را انتخاب کردیم و به اینجا آمدیم تا تحت حمایت و پناهندگی شما در امن، امان و صلح تحت شرایط عادلانه زندگی کنیم.»
هیچ توضیحی نمی توانست در خصوص پیام اسلام از این روشن تر باشد؛ ضمن آن که این کلمات چالشی اجتماعی و ایدئولوژیک علیه سیستم جاهلیت حاکم بر مکه بود که تاب تحمل دیدگاهی مبتنی بر اعتقاد به خدای واحد (الله – جل جلاله) را نداشت؛ به ویژه خدایی که علیه استثمار ضعفا توسط ثروتمندان و قدرتمندان به منظور حفظ منافع نامشروعشان سخن می گفت. مسئله به آداب عبادی اسلام مربوط نمی شد. بزرگان مکه آن گونه عبادات را مادام که تهدیدی علیه امتیازاتشان نبود، می توانستند تحمل کنند، به شرط آن که مانعی در برابر بهره کشی و استثمار ضعفا و لگدکوب کردن حقوق آنها نباشد.
واضح است که روح اسلام ذاتاً با عدالت عجین و مشوق تعامل مسالمت آمیز بر اساس مبانی عدالت است. حتی در آن روزهای آغازین تاریخ اسلام هم مسلمانان هیچ تردیدی پیرامون وظیفه خود در این جهان نداشتند؛ وظیفه آنها قطعاً محدود به انجام صحیح فرایض عبادی نمی شد، بدان گونه که عده کثیری از مسلمان ها امروزه به آنها معتاد شده اند؛ بلکه برقراری عدل و استحکام پایه های انصاف اجتماعی نیز اهمیتی بالا داشت. این گونه برداشت جدید از اسلام، تفاوتی بسیار عمیق با مسلمان مسئول بودن، دارد که در آن تمام پایه های تفکر اسلامی مد نظر قرار می گیرد. گروه نخست چنان محو مسایلی همچون طهارت و نجاست و آداب فرعی ادای فریضه نماز می شوند که به کل از توجه به دیگر وظایف اسلامی خود در باب کمک به مستضعفین و ستمدیدگان، یا قیام و سخن گفتن علیه بی عدالتی غافل می شوند.
با این حال انجام این گونه مسئولیت ها از انسان های ضعیف هم بر نمی آید؛ چون برای مقابله با نیروهای استکباری، باید قدرتمند بود.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چگونه به قدرت رسید و نقش پیمان های متعددی که او به عضویت آنها درآمد در افزایش قدرت اسلام چه بود؟ محققینی که پیرامون سیره نبوی به پژوهش پرداخته اند و شخصیت پیامبر (ص) را مورد دقت قرار داده اند، به وجود بین 250 تا 300 نامه، پیمان و سند که به امضای پیامبر (ص) رسیده، اشاره کرده اند. نسخه های اصل بعضی از آن نامه ها و اسناد هنوز در دسترس است و از گزند عوامل مخرب نگهداری می شوند.
نکته ی جالب دیگر این واقعیت است که در زمانی که مهارت های نگارش هنوز به طور کامل تدوین نشده بود و مثلاً در مکه تعداد کسانی که می توانستند بخوانند و بنویسند، انگشت شمار بود – تنها 17 نفر در مکه با سواد بودند. (8) – تمام آیات قرآنی با دقت بسیار فراوان مکتوب می شد و این امر تحت نظارت مستقیم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) انجام می پذیرفت؛ چنان که در مورد نامه ها و پیمان های آن حضرت نیز همین مسئله صادق بوده است. یکی از آن نامه ها، پیامی بود که حضرت محمد (ص) هنگامی که گروهی از مسلمانان عازم حبشه بودند خطاب به نجاشی، پادشاه آن سرزمین، نوشت. مکیان نیز سفرای خود را برای ترغیب نجاشی نسبت به تبعید مسلمانان به مکه، به حبشه فرستادند. این جعفر ابن ابی طالب (رحمت الله علیه) پسر عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که از جانب مسلمانان در دربار پادشاه با فصاحت سخن گفت و به خوبی به تبیین مواضع روشن و الهی اسلام پرداخت، تا آنجا که پادشاه عمیقاً تحت تأثیر قرار گرفت.
از آن پس مسمانان، روابطی صمیمی با نجاشی برقرار کردند و به نظر بیشتر تاریخ نویسان و دانشمندان علم حدیث، پادشاه حبشه در نهایت اسلام آورد. تأیید این مطلب پاسخی است که پادشاه حبشه در پاسخ به نامه دیگری از جانب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نوشت. نجاشی در آن پاسخ تصریح کرده بود که او شهادتین را ادا کرده و توسط جعفر بن ابی طالب (ره) اسلام آورده است.
سیره نگاران بسیاری به نامه ها و پیمان های پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره کرده اند، اما هیچ یک، آنها را منظم تر و سازمان یافته تر از دکتر م. حمیدالله ثبت و ضبط نکرده اند.
دکت حمیدالله در کتاب کاملا مستند خود «الوثائق السیاسیه للعهد النبوی و الخلیفه الرشیده» (9) جامع ترین اثر را در این زمینه تدوین کرده است. او با دقتی بی نظیر، بیشتر آن نامه ها را ثبت کرده و پیمان ها و اسنادی را که تحت نظارت مستقیم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تهیه شده اند را ضبط کرده است. این اسناد بی نظیر، گنجینه ای منحصر بفرد در اختیار محققین قرار داده است تا مطالعاتی مشروح در این جنبه از سیره نبوی انجام دهند. این فصل مقدمه ای است بر کتاب «بررسی تحلیلی نامه ها و پیمان های رسول الله» (ص) و بخشی است از تلاشی که در آن زمینه به عمل می آید. (10)
هدف از این کار صرفاً باز تولید این اسناد نبوده است، بلکه تحلیل این مطلب است که چگونه آن نامه ها و پیمان ها به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کمک می کرد تا به قدرت برسد و ستون های قدرت حکومت اسلامی را استحکام بخشد. این امر از طریق عضویت در پیمان های امنیتی با قبایل، گروه ها و حتی شخصیت های مختلف محقق شد. طبیعتاً این پیمان ها ضمن افزایش قدرت رسول الله (ص)، قدرت دشمنان اسلام را نیز تحت الشعاع قرار می داد و به ویژه قدرت رؤسای قبایل قریش در مکه را تضعیف می کرد.
در بیشتر کتاب های سیره، اشاره به «پیمان مدینه» شده که نخستین سندی است که به امضای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیده است. در حالی که این پیمان قطعاً جامع ترین سندی است که تحت سرپرستی و نظارت آن حضرت تهیه شده است، نامه هایی نیز بوده است که پیش از آن به امضای رسول الله رسیده بود. ما به نامه ای که برای نجاشی ارسال شده، قبلاً اشاره کردیم؛ براساس شواهد، پیش از هجرت تاریخ ساز خود از مکه به مدینه، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) امان نامه ای به «سرامه ابن ملک» فرستاد، یعنی برای همان کسی که پس از هجرت شبانه پیامبر (ص) از مکه به مدینه به تعقیب وی پرداخته بود تا او را اسیر کرده، تحویل سران قریش در مکه بدهد و یکصد شتر جایزه بگیرد. (11)
پس از گذشت اندک زمانی از امضای «پیمان مدینه» و برقراری صلح براساس عدالت و انصاف، مابین تمامی سکنه «شهر – کشور» جدید مسلمانان، مدینه – اعم از مسلمانان، مشرکین و یهودیان – و به رسمیت شناختن حق حاکمیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در همه امور، وی تمام توجه خود را معطوف به قبایلی نمود که در فاصله ی بین مدینه و بندر ینبوع در کنار دریای سرخ زندگی می کردند. این انتخابی بسیار دقیق و هوشمندانه بود؛ کاروان های تجاری مکیان در مسیرشان به سوی سوریه و فلسطین ناچار به گذر از این منطق بودند که گستردگی آن از غرب مدینه تا ساحل دریای سرخ را در بر می گیرد. این منطقه به عبارتی رگ حیات اقتصادی اهل مکه بود. کنترل آن امتیاز بسیار بزرگی برای مسلمانان به حساب می آمد که با دارا بودنش چه در چانه زنی با قریش و چه در صورت نیاز در اعمال فشار بر آنها در موضع برتر قرار می گرفتند. به هر صورت، قریش همچنان دشمن قسم خورده اسلام و شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و حتی پیش از توفیق آن حضرت در فرار از مکه، توطئه ی قتل او را هم طراحی کرده بود.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شخصاً به ملاقات بسیاری از آن قبایل رفته و قراردادهای مکتوب با آنها امضاء کرده بودند. بعضی قبیله ها، اسلام آورده بودند و قبایل دیگر چنین نکرده بودند، اما پیمان ها، ارتباطی با مسلمان شدن آنها نداشت. بیشتر آنها با رضا و رغبت، پیمان های صلح با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را امضاء می کردند. مهم تر این که آنها موافقت می کردند در صورت وقوع جنگ، یا به مسلمان ها را یاری رسانند و یا بی طرف باقی بمانند.
این تحولات، تأثیرات مهمی بر زندگی مسلمانان می گذاشت. پیمان ها منطقه ی نفوذ آنها را گسترش می داد و این امر متقابلاً به زیان قریش تمام می شد؛ چون قریش نیز از دیر باز با قبایل پیمان هایی داشت که به موجب آنها کاروان هایشان می توانستند در امن و امان از میان منطقه ی مذکور عبور کنند و آن پیمان ها به این ترتیب ملغی می شد.
با در نظر گرفتن این نکته که راهزنی کاروان های تجاری بین اهالی قبایل کاری رایج بوده است، قریش پیمان هایی با آنها منعقد کرده بود که عبور امن کاروان هایشان را تضمین می کرد و در مقابل پولی به هر یک از آن قبیله ها برای برقراری امنیت در قلمروی مخصوص خودش پرداخت می شد. این پیمان ها برای طرفین سودبخش بود و اغلب بندهایی داشت که طرفین را ملزم به کمک به طرف مقابل در صورت بروز جنگ نیز می کرد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این معادله را تغییر داد. در شرایطی که سال ها از انعقاد آن قراردادها می گذشت، او این کار را از طریق انعقاد موافقت نامه های خودش با قبیله ها عملی ساخت. اینها تنها قبایلی نبودند که با آنها عهدنامه امضاء شد؛ قبیله های دیگری نیز بودند که نزدیک تر به مکه زندگی می کردند و مدت ها پیش از فتح و آزادساری مکه در سال هشتم پس از هجرت، با مسلمانان هم پیمان شده بودند.
همچنان که پیمان مدینه اهمیتش به خاطر شمول قواعدی بود که ناظر بر عملکرد اجتماعی مردم بود و همان طور که آن پیمان محیطی امن در مدینه برای مسلمانان تدارک دیده بود، پیمان حدیبیه نیز به آنها این امکان را داد که حداقل به مدت ده سال از نگرانی هایی که از جانب دشمنان سنتی خود در مکه داشتند، آسوده خاطر زندگی کنند؛ به همین خاطر است که در قرآن کریم از آن پیمان تحت عنوان «فتح المبین» یاد شده است. (12)
مسلمانان از آن پس برای نخستین بار در تاریخشان به عنوان جامعه ای مستقل و نه گروهی عصیانگر در درون طایفه قریش، شناسایی شدند. در نتیجه راه برای قبایل مختلف نیز جهت هم پیمان شدن با مسلمانان در صورت تمایل آنها به این کار و بدون هیچ ترسی از انتقام جوئی های قریش باز شد.
اهمیت حدیبیه و موقعیت هایی که این پیمان برای مسلمانان فراهم کرد را باید با در نظر گرفتن تأثیر آن در افزایش بسیار زیاد جمعیت مسلمانان و تقویت قدرت آنها مورد بحث قرار داد. کسانی که در آن زمان اسلام آوردند، این کار را با اعتقاد عمیق قلبی انجام می دادند؛ ولی البته استثناء های کمی هم وجود داشت – برای نمونه منافقین – مسلمانان نسبت به اهداف الهی و عالیه ی اسلام کاملاً متعهد بوده، حاضر به فدا کردن جان های پاکشان در راه اعتلای آنها نیز بودند. شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز بخوبی می دانست که کسانی که به او پیوسته بودند و از او پیروی می کردند، این کار را با اعتقاد کامل قلبی و ایمان خالص به حقیقت ناب اسلام انجام می دادند و این امر آنها را برای فائق آمدن بر تمامی چالش هایی که با آنها رویارویی بوده اند، مهیا می ساخت.
رویارویی با یهودیان خیبر، با دعوت پادشاهی های مختلف به پذیرش دین مبین اسلام و غلبه بر رؤسای مکه پس از آن که آنها پیمان حدیبیه را زیر پا گذاشتند، تنها به این خاطر میسر شد که مسلمانان، ایمانی استوار همچون کوه های سربلند داشتند و به حقانیت دین خدا ایمانی راسخ داشتند. آنها از مرگ هیچ بیمی به دل راه نمی دادند و حتی به استقبال آن نیز می رفتند، چون بخوبی می دانستند خدای تبارک و تعالی در صورت شهادت حین جهاد در راه او به آنها جوایزی بی مانند در بهشت اعطا خواهد فرمود.
تمام این مسایل لازم است از چشم اندازی که تاکنون عمدتاً نادیده گرفته شده است، مورد بحث قرار گیرد: بعد قدرت سیره، یعنی نحوه ی کسب قدرتی که هیچ نیرویی تاب به چالش طلبیدن آن را نداشت. تحت رهبری پیامبر اکرم (ص) و در مدت کوتاه 23 سال، مأموریت نبوت آن حضرت (ص)، [با مطالعه ی سیره ی آن حضرت در می یابیم که ایشان در شرایطی که در آغاز کار پیروانی انگشت شمار در مکه داشتند] ابتدا موفق به پایه ریزی حکومت اسلامی در مدینه و سپس در مدتی کمتر از ده سال عملاً موفق به گسترش نفوذ معنوی خود در سراسر شبه جزیره عربستان شدند. این تحولات شگفت انگیز حاصل برنامه ریزی دقیق، عقد پیمان های استراتژیک و استفاده ی محدود و هوشمندانه از قدرت قهریه جهت خنثی کردن نیروی دشمن بدون توسل به خشونت زیاد و بدون قتل و غارت نامحدود میسر می شد. پیش از آن هرگز در تاریخ بشر سابقه نداشته است که این چنین گسترش قلمروی سریعی – یعنی 274 کیلومتر مربع در هر روز – که برای تحقق آن تنها 270 نفر از هر دو طرف طی مدت 10 سال کشته شدند (شامل 150 نفر از نیروهای دشمنان و 120 شهید از مسلمانان) منجر به چنان فتوحات بزرگی شده باشد. (13)
در زمان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) دو ابرقدرت در جهان وجود داشت: امپراتوری های ایران و روم. هر دوی آن کشورهای قدرتمند و پهناور حوزه های نفوذ خود را در شبه جزیره عربستان به خاطر فقدان هرگونه قدرت مرکزی در آنجا گسترش داده بودند. ایرانیان فرمانداران دست نشانده خود را در عمان و بحرین (در مناطق شرقی شبه جزیره ی عربستان) داشتند، در حالی که رومیان حکومتی وابسته به خود را در شمال عربستان به قدرت رسانده بودند، علاوه بر این که کنترل سوریه [شام] را نیز در دست داشتند. وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نامه هایی به حکام، پادشاهان و فرمانداران نوشت و آنها را به پذیرش اسلام دعوت کرد، او پاسخ های مختلفی دریافت کرد. بعضی اسلام آوردند – مثل پادشاه حبشه و فرماندار عمان – و دیگران عکس العملی خشمگینانه داشتند – مثل پادشاه ایران – با این حال حکام دیگری هم بودند – مثل امپراتور روم – که گرایشی نسبت به پذیرش اسلام داشتند، ولی ضمناً بیم آن داشتند که تخت سلطنت خود را به خاطر نارضایتی کشیشان درباری از دست بدهند. لذا امپراطور روم، ایمان خود به اسلام را در دل خویش پنهان می کرد.
اما چه عاملی سبب می شد آنها برخوردی آنچنانی با آن نامه ها داشته باشند، در قیاس با نامه های دیگری که عملاً شبیه به آنها بوده است؟ آیا آنها توان مقاومت در برابر قدرت در حال ظهور اسلام را داشتند و در آن صورت چه سرنوشتی در نهایت در انتظارشان بوده است؟ اینها مسایلی است که لازم است به طور مشروح با مد نظر قرار دادن چشم انداز جدیدمان به بررسی آنها بپردازیم.
در نهایت خطبه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پیش از وداع وی با این جهان را داریم، که تأثیرات مهمی در تنظیمات قدرت در جامعه داشته و دارد. تمام این برهه های حساس در طول مبارزه ای که پیامبر اکرم (ص) طی حیات پرثمرش داشت، نیاز به بحث و تجزیه و تحلیل دقیق دارد تا بینشی جدید جهت درک سیره نبوی به ما بدهد. هدف در اینجا صرفاً تکرار و تولید مجدد مطالبی که دیگران قبلاً گفته اند نیست و ما حتی نمی خواهیم سیر زمانی حوادث مختلفی را که سیره پیامبر (ص) طی آنها بروز و ظهور یافت را با افزودن قدری جزئیات بیشتر ارایه کنیم، آنچنان که بیشتر سیره نویسان قبلاً این کار را کرده اند، بلکه ما باید از حد توصیف ها فراتر برویم تا به سطح تحلیل گری برسیم و پاسخ هایی به مشکلات امروز جهان از درون سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) استخراج کنیم. چنانچه خداوند سبحان، جل جلاله نیز وی را برای ما «اسوهٌ حسنه» معرفی کرده است. (14)

پی نوشت ها :

1. ابن هشام: «السیره النبویه» ج 1، (اردو) اداره الاسلامیه، 1989، صص 217 – 216؛ همچنین: هیکل، محمد حسنین «زندگی محمد (ص)»؛ ترجمه ی انگلیسی توسط اسماعیل راجی الفاروقی، انتشارات Islamic Book Trust، کوالالامپور، 1993، ص 99.
2. یکی از آن نامه ها در موزه توپکایی استانبول محافظت می شود. مابقی آنها نیز یا متعلق به افرادند و یا در کتابخانه ها و موزه های مختلف نگهداری می شود. برای آگاهی بیشتر از جزئیات این مطلب نگاه کنید که: محمد، حمیدالله، «رسول اکرم، کی سیاسی زیندگی» (اردو) دارالاشعث؛ کراچی، 2003، صص 187 – 140. همچنین نگاه کنید به کتاب دیگری از همان نویسنده به نام «الوثائق السیاسیه للعهد النبویه و خلیفه الرشیه» (عربی) چاپ هفتم، دارالنفیس، بیروت، لبنان، 2001.
3. احمد بن یحیی، بلاذری، «فتح البلدان»، صص 2 – 741؛ همچنین به نقل از آن کتاب در: ز. حمیدالله؛ An Introduction of Hadith in Light of the Sahifat of Hammam ibn Munabbih.
(ترجمه انگلیسی از محمد رحیم الدین)، انتشارات Islamic Book Trust؛ 2003، ص 4.
4. م. حمیدالله «الوثائق السیاسیه للعهد النبویه و الخلفیه الرشیده»، چاپ هفتم، دارالنفیس، بیروت، لبنان، 2001.
5. ابومحمد ابن عبدالملک، ابن هشام: «سیره النبی»، ج 1 (اردو)، اداره الاسلامیه؛ لاهور، 1989 (تصحیح و ویرایش نسخه ی اصلی کتاب اسحق)، صص 238 – 237، حمیدالله، محمد: An Introducation of Hadith in Light of the Sahifal of Hammam ibn Munabbih. (ترجمه انگلیسی توسط محمد رحیم الدین)، انتشارات Islamic Book Trust؛ 2003، ص 17.
6. قرآن کریم: سوره ی مبارکه فتح، آیه 1.
7. قرآن کریم، سوره احزاب، آیه ی 21.
8. این مقاله متن تجدید نظر شده مقدمه کتابی است به قلم این جانب تحت عنوان «بررسی تحلیل نامه ها و پیمان های رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)» (به زبان انگلیسی).
9. یک تاریخ ادبی در مورد اعراب؛ Nicholson, R.A.، انتشارات دانشگاه کمبریج، انگلستان، 1962، ص 173. همچنین Joseph Hell در کتاب «تمدن عرب» چاپ لاهور پاکستان، در سال 1943، به این پیمان عنوان یک «فرمان حکومتی» (Ordinance) را می دهد، در حالی که J.J. Sunders در کتاب خود به نام “A History of Medieval Islam” (تاریخ اسلام در قرون وسط) چاپ انتشارات Rutledge & Kaeganpaul لندن، 1965، ص 26 آن را یک «پیمان یا قانون اساسی» می نامد.
10. قرآن کریم: سوره یوسف، آیات 56 – 54؛ سوره بقره آیه 251؛ سوره نمل آیات 16 و 36. همچنین نگاه کنید به کتاب “Seerah: A Power Perspective” (سیره: چشم اندازی از قدرت) نوشته محمد العاصی و ظفر بنگاش، مؤسسه اندیشه معاصر اسلامی، لندن، تورونتو، 2000، ص 28.
11. «سنن ابی داوود»، جلد 2، فصل «خبر النذیر» ص 67؛ که به نقل از آن در کتاب «سیره النبی» نوشته شبلی نعمانی، جلد یک، انتشارات ناشران قرآن با مسئولیت محدود، لاهور، ص 311 نیز همین مطلب آمده است.
12. قرآن کریم ک سوره بقره آیه 249 و سوره انفال، آیه 65.
13. ابوجعفر محمد ابن جریر طبری: تاریخ طبری، ج 1؛ آکادمی نفیس، کراچی؛ 1987، ص 92؛ عبدالله محمد ابن سعد، «طبقات ابن سعد»، جلد 1؛ (اردو) آکادمی نفیس، گراچی، 1987؛ صص 271 – 270.
14. محمد، حمیدالله، در کتاب «پیغمبر اسلام» ترجمه اردو از زبان فرانسه، انتشارات Beacon Books، مولتان، پاکستان، 2005، صص 203 – 201 و صص 219 – 214؛ همچنین Montgomery Watt در کتاب خود به نام «محمد در مدینه» [چاپ چهارم]، انتشارات دانشگاه آکسفورد، کراچی، 1998، ص 3. هر دو نویسنده به این پیمان، عنوان «قانون اساسی» داده اند.
منبع: جمعی از اندیشمندان؛ (1386)، ویژگی های سیره ی پیامبر اعظم «ص»: مجموعه مقالات بیستمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی- معاونت فرهنگی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید