مطالب موجود در دسته بندی "حکایت های آموزنده"

تا قرآن حکومت می‎کند مسلمانها تسلیم ما نخواهند شد

تا قرآن حکومت می‎کند مسلمانها تسلیم ما نخواهند شد

ناپلئون بزرگ نابغه سیاسیون عالم، راجع به مسلمین فکر کرد. پرسید: مرکز مسلیمین کجا است، مصر را معرفی کردند، با یک مترجم عرب به طرف شهر مصر حرکت کرد، پس از ورود با مترجمش به کتابخانه آن شهر وارد شد، به مترجمش گفت: یکی از کتبها را برایم بخوان، دست برد بین این همه کتب ...

ادامه مطلب
بهلول و سفره غذا

بهلول و سفره غذا

روزی بچّه‎ها در اطراف بهلول جمع شده و اذیّتش می‎کردند، چون اذیّت آنها بیشتر شد ناچار بهلول فرار را بر قرار ترجیح داده و رو به هزیمت نهاد، بچّه‎ها هم عقب او دویدند، بهلول به درب خانه‎ای رسید که درب آن خانه باز بود، به آن خانه داخل شد، جمعی را دید که بر سفره ...

ادامه مطلب
سر دردش به وسیله بسم اللّه خوب شد

سر دردش به وسیله بسم اللّه خوب شد

وقتی مأمون به قصد روم حرکت کرد سردرد عجیبی گرفت، طبیبهایی که همراهش بودند هر کدام راه علاجی را گفتند ولی معالجاتشان مؤثر واقع نشد، کسی را نزد قیصر روم فرستاد که آیا علاجی نزد شما یافت می‎شود؟ قیصر کلاهی برایش فرستاد، مأمون ترسید شاید سمّی مخصوص داخل کلاه کرده باشد که با تماس با ...

ادامه مطلب
مباحثه دزد و قاضی

مباحثه دزد و قاضی

دزدی راه بر قاضی ببست و به او گفت: برهنه شو و آنچه از لباس و پول همراه داری به من بده. قاضی گفت: تو کیستی؟ دزد گفت: من سارق هستم، قاضی گفت: از خدا نمی‎ترسی؟ دزد گفت: اگر از خدا نمی‎ترسیدم اول ترا می‎کشتم، سپس اموالت را می‎بردم. قاضی گفت: تو حیا نمی‎کنی با ...

ادامه مطلب
کنیزک و قرآن

کنیزک و قرآن

مردی کنیزکی عرب زبان بخرید و به خانه ببرد،‌ شب فرا رسید و کنیزک بخفت، بامدادان کنیزک از خواب بیدار و به خواجه گفت: «یا مولائی علّمنی اُم القرآن» خواجه گفت: ای کنیزک بر تو چه افتاد که شب هنگام اعجمی به خوابیدی و بامداد زبان‎آور برخاستی؟ کنیزک گفت: هنگامی که خوابیدم در رؤیا دیدم ...

ادامه مطلب
خواب خود را برای دیگران نقل مکن

خواب خود را برای دیگران نقل مکن

خوابی که انسان می‎بیند چه خواب خوب و چه بد نباید آن را برای هر کسی نقل کند، بلکه باید برای کسی نقل کند که صلاحیّت داشته باشد، زیرا اگر انسان خواب خوب ببیند و آن را به نحوی نقل کند که به گوش حسودان و دشمنانش برسد چه بسا بر حسد و دشمنی آنان ...

ادامه مطلب
اگر بد کنی به خود کنی

اگر بد کنی به خود کنی

در عهد رسالت سید المرسلین ـ صلّی الله علیه و آله ـ چون این آیه فرود آمد که: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها.» «اگر کار نیک به جای آورید برای خود انجام داده‌اید و اگر کار بد انجام بدهید به خود باز می‌گردد.» یکی از یاران رسول خدا نظر به جمال این ...

ادامه مطلب
چقدر راهِ ما را آسان کردی

چقدر راهِ ما را آسان کردی

یک روز بالای منبر واعظی حرّافی می‎کرد: این حقیقت را گفت قدر بسم الله را بدانید، اگر بسم الله بگویید حتی از روی آب هم رد می‎شوید، پای منبر بک نفر روستائی بود که از ده به سختی آمده بود در اثر اینکه نهر آب بزرگی در راهش بود. و این بیچاره راههای دور را ...

ادامه مطلب
سوره آل عمران و بقره

سوره آل عمران و بقره

در عهد ابوالیمان الهوزنی مردی بود تازه جوان، شبی بخفت، بامداد که برخاست موی سر و محاسن وی همه سپید بود، گفتند چه رسید ترا در خواب؟ گفت: قیامت نمودند ما را در خواب و وادی عظیم، دیدم از آتش و بر سر جسری[1] باریک بر حد تیغ شمشیر[2]، مردم را به نامهای ایشان می‎خواندند ...

ادامه مطلب
آداب مجلس قرآن

آداب مجلس قرآن

یکی از علمای اصفهان می‌گفت: با عده‌ای برای حج به مکه مشرف شدیم. در مدینه یک نفر از ما درگذشت. پس از دفن، مجلس ترحیمی تشکیل داده، و یکی از قاریان اهل تسنن را برای خواندن قرآن، به مجلس دعوت کردیم. قاری آمد و نشست امّا قرآن نمی‌خواند. به او گفتیم بخوان. گفت: شما مشغول ...

ادامه مطلب
زن بدکار و اثر قرآن

زن بدکار و اثر قرآن

فاضل نراقی در معراج السعاده نوشته است: در بصره زنی بود شعوانه نام که مجلسی در بصره از فسق و فجور منعقد نمی‌شد که از وی خالی باشد. روزی با جمعی از کنیزان خود در کوچه‌های بصره می‌گذشت به خانه‌ای رسید که از آن خروش بلند بود. گفت: سُبْحانَ الله، در اینجا عجب خروش و ...

ادامه مطلب
شب زنده داران و قرآن

شب زنده داران و قرآن

منصور بن عمار می‌گوید: سالی که عازم حج بودم مقداری در کوفه توقف نمودم. از قضا شبی که در کوچه‌های کوفه می‌گشتم به خانه‌ای رسیدم که از آن صدایی بلند بود. گوش فرا دادم، شنیدم کسی می‌گفت: گناهی که مرتکب شدم نه به سبب مخالفت با تو بود و نه اینکه جاهل به عذاب دردناک ...

ادامه مطلب