قرآن کریم :
اِنَّ اللّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّهٍ وَ اِنْ تَکُ حَسَنَهً یُضاعِفْها وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ اَجْرا عَظیما؛
سوره نساء، آیه ۴۰
در حقیقت، خداوند به اندازه ذرّهاى ظلم نمىکند و هر کار نیکى را بر آن مىافزاید و از نزد خود، پاداش بزرگى مىبخشد.
۱پیامبر صلى الله علیه و آله : فیما رَوى عَنِ اللّهِ تَبارَکَ و تَعالى ـ : یا عِبادى ! اِنّى حَرَّمْتُ الظُّلْمَ عَلىنَفْسى وَ جَعَلْتُهُ بَیْنَـکُمْ مُحَرَّما ، فَلا تَظالَموا ؛
در آنچه از خداوند تبارک و تعالى روایت شده است: اى بندگان من! همانا ظلم را برخود حرام کردم و آن را در میان شما نیز حرام کردم. پس بر یکدیگر ظلم نکنید.
صحیح مسلم ، ج ۴، ص ۱۹۹۴، ح ۵۵
۲امام على علیه السلام : اِنَّ الْعَدْلَ میزانُ اللّهِ سُبْحانَهُ الَّذى وَضَعَهُ فِى الْخَلْقِ ونَصَبَهُ لاِِقامَهِالْحَقِّ ، فَلا تُخالِفْهُ فى میزانِهِ ولا تُعارِضْهُ فى سُلْطانِهِ ؛
به راستى که عدالت ترازوى خداى سبحان است که در میان مردم قرار دادهو براى بر پاداشتن حق، نصب فرموده است، بنابراین، در ترازوى خداوند با اومخالفت نکن و با حکومتش مستیز.
غرر الحکم ، ح ۳۴۶۴
۳پیامبر صلى الله علیه و آله : بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الاَْرْضُ ؛
آسمانها و زمین، با عدالت، پا برجا مىمانند.
عوالى اللآلى ، ج ۴، ص ۱۰۳
۴پیامبر صلى الله علیه و آله : اِنَّ اللّهَ تَعالى بِقِسْطِهِ وَ عَدْلِهِ جَعَلَ الرَّوحَ وَ الْفَرَحَ فِى الرِّضا وَ الْیَقینِوَ جَعَلَ الهَمَّ وَ الْحَزَنَ فِى السَّخَطِ ؛
در حقیقت، خداوند متعال، به خاطر انصاف و عدالتش، آسایش و شادىرا در خشنودى (به خواست خودش) و یقین قرار داد و نگرانى و اندوه را درخشم خودش.
المعجم الکبیر ، ج۱۰، ص۲۱۶، ح۱۰۵۱۴
۵امام على علیه السلام : اِنْ عَقَدْتَ ایمانَکَ فَارْضَ بِالْمَقضىِّ عَلَیْکَ وَ لَکَ وَ لا تَرْجُ اَحَدا اِلاَّ اللّهَوَ انْتَظِرْ ما اَتاکَ بِهِ الْقَدَرُ ؛
اگر ایمانت را محکم کردهاى، به خواست خدا خشنود باش، چه به زیان تو باشد و چهبه سود تو، و به هیچ کس جز خدا امید نداشته باش و در انتظار چیزى باش که خداوندبرایت پیش مىآورد.
مختصر بصائر الدرجات ، ص ۱۳۹
۶پیامبر صلى الله علیه و آله : فَلَمّا رَأى یونُسُ علیه السلام اَنَّ قَومَهُ لا یُجیبونَهُ وَ لا یُؤمِنونَ ، ضَجِرَ وَ عَرَفَ مِنْنَفْسِهِ قِلَّهَ الصَّبرِ ، فَشَکى ذلِکَ اِلى رَبِّهِ ، وَ کانَ فیما یَشْکى اَن قالَ : یا رَبِّ ! اِنَّکَ بَعَثتَنىاِلى قَومى ، و لى ثَلاثونَ سَنَهً ، فَلَبِثتُ فیهِم اَدعوهُم اِلَى الایمانِ بِکَ وَالتَّصدیقِبِرِسالاتى وَ اُخَوِّفُهُم عَذابَکَ وَ نَقِمَتَکَ ثَلاثا وَ ثَلاثینَ سَنَهً ، فَکَذَّبونى وَ لَم یُؤمِنوا بى ،وَ جَحَدوا نُبُوَّتى وَاسْتَخَفّوا بِرِسالاتى ، وَ قَد تَواعَدونى وَ خِفتُ اَن یَقتُلونى ، فَاَنزِلعَلَیهِم عَذابَکَ ، فَاِنَّهُم قَومٌ لا یُؤمنونَ . قالَ : فَاَوحَى اللّهُ اِلى یونُسَ : اَنَّ فیهِمُ الحَملَوَ الجَنینَ وَ الطِّفلَ ، وَ الشَّیخَ الْـکَبیرَ ، وَ الْمَراَ هَ الضَّعیفَهَ ، وَ الْمُستَضْعَفَ المَهینَ ، واَ نَاالحَـکَمُ الْعَدلُ ، سَبَقَت رَحمَتى غَضَبى ، لا اُعَذِّبُ الصِّغارَ بِذُنوبِ الکِبارِ مِن قَومِکَ ، وَ هُمیا یونُسُ عِبادى وَ خَلقى ، وَ بَریَّتى فى بِلادى ، وَ فى عَیلَتى ، اُحِبُّ اَنْ اَ تَاَنّاهُم ، وَ اَرفُقَبِهِم ، وَ اَنتَظِرُ تَوبَتَهُم ؛
یونس علیه السلام زمانى دید قومش دعوت او را نمىپذیرند و به او ایمان نمىآورند،آزرده شد و احساس بىتابى کرد.از اینرو، به پروردگارش شِکوه نمود. در بخشى ازشِکوههاى او چنین بود: اى پروردگار من! تو مرا در سى سالگى به سوى قومممبعوث فرمودى و من، سى و سه سال در میانشان ماندم و آنان را به ایمان آوردن به توو تصدیق رسالتم دعوت نمودم و از عذاب و محروم کردن تو بیمشان دادم؛ امّا آنان تکذیبم کردند و به من ایمان نیاوردند و نبوّتم را انکار نمودند و رسالتمرا سبک شمردند و مرا تهدید نمودند و ترسیدم که مرا بکشند. پس، عذابت را بر آنانفرود آور، زیرا آنان قومى هستند که ایمان نمىآورند. آن گاه خداوند به یونس علیه السلاموحى فرمود: «در میان آنان، زن باردار و جنین و کودک خردسال و پیر و زن ناتوانو مستضعف خوار وجود دارد، در حالى که من، داور عادل هستم که رحمتم بر خشممپیشى گرفته است. من خردسالان قوم تو را به گناهان بزرگ سالانشان کیفر نمىدهمو ـ اى یونس ـ آنان بندگان و آفریدگان و مردمان من در سرزمینهاى من و درزیر پوشش مناند. دوست دارم درباره آنان حوصله کنم و با ایشان مدارا نمایمو توبهشان را انتظار مىکشم».
تفسیر عیّاشى ، ج ۲، ص ۱۲۹، ح ۴۴
۷امام على علیه السلام : وَ قَدَّرَ الاَْرزاقَ فَکَثَّرَها وَ قَـلَّـلَها ، وَ قَسَّمَها عَلَى الضّیقِ وَ السَّعَهِ ، فَعَدَلَفیها لِیَبْتَلىَ مَنْ اَرادَ بِمَیْسورِها وَ مَعسورِها ، وَ لِیَخْتَبِرَ بِذلِکَ الشُّکْرَ وَ الصَّبْرَ مِنْ غَنیِّهاوَ فَقیرِها ؛
خداوندروزى همگان را تعیین کرد و آن را زیاد و کم نمود و در آن تنگى و گشایشقرار داد و عدالت ورزید تا با آسانى و سختى آن، هرکس را بخواهد، بیازماید وسپاسگزارى و صبرِ ثروتمند و فقیر را امتحان نماید.
نهج البلاغه ، از خطبه ۹۱
۸امام على علیه السلام : وَ ایمُ اللّهِ، مَا کانَ قَوْمٌ قَطُّ فِى غَضِّ نِعْمَهٍ مِنْ عَیْشٍ فَزالَ عَنْهُمْ اِلاَّبِذُنُوبٍ اِجتَرَحوها لاَِنَّ اللّهَ لَیْسَ بِظَـلاّمٍ لِلْعَبیدِ؛
به خدا سوگند، هرگز نعمت گروهى که از زندگىِ خوش بهرهمندند، از بیننمىرود، جز به وسیله گناهانى که مرتکب مىشوند؛ چرا که خداوند هرگز به بندگان ظلمنمىکند.
نهج البلاغه، از خطبه ۱۷۸
۹امام صادق علیه السلام : لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ ـ : اُنْظُرِ الآنَ اِلى ذَواتِ الاَْربَعِ کَیْفَ تَراهاتَتبَعُ اُمَّهاتِها مُستَقِلَّهً بِاَنفُسِها … و کَذلِکَ تَرى کَثیرا مِنَ الطَّیرِ کَمِثلِ الدَّجاجِوَ الدُّرّاجِ وَ القَبَجِ تَدرُجُ و تَلقُطُ حینَ یَنقابُ عَنهَا البَیضُ فَاَمّا ما کانَ مِنها ضَعیفالا نُهوضَ فیهِ ، کَمِثلِ فِراخِ الحَمامِ وَ الیَمامِ وَ الحُمَّرِ فَقَد جُعِلَ فِى الاُمَّهاتِ فَضلُعَطفٍ عَلَیها فَصارَت تَمُجُّ الطَّعامَ فى اَفواهِها بَعدَما توعیهِ حَواصِلُها فَلا تَزالُ تَغذوهاحَتّى تَستَقِلَّ بِاَنفُسِها وَ لِذلِکَ لَم تُرزَقِ الحَمامُ فِراخا کَثیرَهً مِثلَما تُرزَقُالدَّجاجُ لِتَقوَى الاُمُّ عَلى تَربیَهِ فِراخِها فَلا تَفسُدَ وَ لا تَموتَ فَکُلٌّ اُعطىَ بِقِسطٍ مِنتَدبیرِ الحَکیمِ اللَّطیفِ الخَبیرِ ؛
به مفضل بن عمر: اکنون به این چارپایان بنگر. ببین چگونه هر یک به طور جداگانهدر پىِ مادرانشان هستند… همچنین بسیارى از پرندگان، مانند: مرغ و قرقاول و کبک، رامىبینى که از همان ساعتى که از تخم بیرون مىآیند به دنبال دانه مىروند. آنجوجههایى که ناتواناند و حرکتى ندارند، مانند: جوجه کبوتر اهلى و کبوتر صحرایى وسینه سرخ، در قلب مادران آنها، مهربانى زیادى نهاده شده است؛ به گونهاى که خوراکرا پس از جمع آورى در چینهدانشان، در دهان آنها مىگذارند، و پیوسته آنها را غذامىدهند تا خودشان در انجام دادن کارهایشان استقلال یابند. به همین دلیل (ناتوانىجوجهها) است که کبوتر، مانند مرغ، از جوجه زیاد بر خوردار نمىشود، به جهت این کهمادر بتواند جوجههایش را خوب بپروراند تا رنجور نگردند و تلف نشوند. روزىِ همه آنهابه عدالت و از روى تدبیر خداوندِ داناى مهربانِ آگاه، عطا شده است.
بحار الأنوار ، ج ۶۴، ص ۵۴
۱۰پیامبر صلى الله علیه و آله : اِنَّ الْعَدْلَ میزانُ اللّهِ تَعالى فِى الاَْرْضِ ، فَمَنْ اَخَذَهُ قادَهُ اِلَى الْجَنَّهِ وَ مَنْتَرَکَهُ ساقَهُ اِلَى النّارِ ؛
عدالت، ترازوى خداى متعال در زمین است. هر کس آن را به کار گیرد، به خاطر آن،به بهشت مىرود و هرکس آن را رها کند، به جهنّم رانده مىشود.
مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۱۷، ح۱۳۱۴۵
۱۱امام صادق علیه السلام : اَلنّاسُ یَسْتَغْنونَ اِذا عُدِلَ بَیْنَهُمْ وَ تُنْزِلُ السَّماءُ رِزْقَها وَ تُخْرِجُالاَْرْضُ بَرَکَـتَها بِاِذْنِ اللّهِ تَعالى؛
اگر در میان مردم عدالت اجرا شود، بىنیاز مىشوند و به اذن خداوند متعال، آسمانروزىِ خود را فرو مىفرستد و زمین برکاتش را بیرون مىریزد.
کافى، ج ۳ ، ص ۵۶۸، ح ۶
۱۲امام على علیه السلام : و قَد سُئِلَ عَنِ القَضاءِ وَ الْقَدَرِ ـ : لا تَقولوا : وَ کَلَهُمُ اللّهُ اِلى اَنْفُسِهِمفَتُوَهِّنوهُ ، وَ لا تَقولوا : اَجبَرَهُم عَلَى المَعاصى فَـتُظَـلِّموهُ ولکِن قولوا : الخَیرُ بِتَوفیقِ اللّهِوَ الشَّرُّ بِخِذلانِ اللّهِ وَ کُلٌّ سابِقٌ فى عِلمِ اللّهِ ؛
وقتى که از حضرت على علیه السلامدرباره قضا و قدر، پرسیدند، فرمودند: نگویید: خدا آنان(گناهکاران) را به خودشان وانهاده است، که با این سخن خدا را سبک مىکنید، ونگویید: خدا آنان را بر انجام دادن گناهان، مجبور ساخته است؛ که با این سخن به خدانسبت ظلم مىدهید بلکه بگویید: خیر در سایه توفیق خدا و شر به خاطر یارى نشدن ازجانب خداست و همه اینها از قبل در علم خداوند بوده است.
الاحتجاج ، ج ۱، ص ۴۹۲، ح ۱۲۲
۱۳امام صادق علیه السلام : عن یونس… عن الإمام الصادق علیه السلام ، قالَ : قالَ لَهُ رَجُلٌ : جُعِلْتُ فِداکَ ،اَجبَرَ اللّهُ العِبادَ عَلَى المَعاصى ؟ فَقالَ : اللّهُ اَعدَلُ مِن اَن یُجبِرَهُم عَلَى المَعاصىثُمَّ یُعَذِّبَهُم عَلَیها . فَقالَ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ ، فَـفَوَّضَ اللّهُ اِلَى العِبادِ ؟ قالَ : فَقالَ :لَو فَوَّضَ اِلَیهِم لَم یَحصُرهُم بِالاَمرِ وَ النَّهىِ . فَقالَ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ فَبَینَهُما مَنزِلَهٌ ؟ قالَ : فَقالَ : نَعَم ، اَوسَعُ ما بَینَ السَّماءِ وَالاَْرضِ ؛
به نقل از یونس: مردى به امام صادق علیه السلامگفت: فدایت شوم! آیا خداوند، بندگان را برانجام گناهان مجبور ساخته؟ امام فرمودند:« خداوند، عادلتر از آن است که آنان را برانجام گناهان مجبور سازد و سپس به خاطر آن، کیفرشان نماید». گفت: فدایت شوم! پسخداوند، اختیار آن را به بندگان واگذاشته است؟ فرمودند: «اگر به اختیار آنانمىگذاشت، امر و نهیشان نمىکرد». عرض کرد: فدایت شوم! آیا میان جبر و واگذار کردن،جایگاه دیگرى هم هست؟ فرمود: «آرى، گستردهتر از فاصله میان آسمان و زمین».
کافى ، ج ۱، ص ۱۵۹، ح ۱۱
۱۴امام صادق علیه السلام : ما نَهاهُ اللّهُ عَنْ شَىءٍ اِلاّ وَ قَدْ عَلِمَ اَ نَّهُ یُطیقُ تَرَ کَهُ ، وَ لا اَمْرَهُ بِشَىءٍ اِلاّوَ قَدْ عَلِمَ اَ نَّهُ یَسْتَطیعُ فِعْلَهُ ؛ لاَِ نَّهُ لَیْسَ مِنْ صِفَتِهِ الْجَورُ وَ العَبَثُ وَالظُّلْمُ وَ تَکلیفُ الْعِبادِما لا یُطیقونَ ؛
«خداوند از چیزى نهى نکرد، جز این که مىداند بنده توان ترک آن را دارد و به چیزىامر نکرد، جز این که مىداند بنده توان انجام آن را دارد، زیرا جُور و سرگرمى و ستم وتکلیف کردن بندگان به آنچه توانش را ندارند، از صفات خداوند نیستند».
الاحتجاج ، ج ۲، ص ۲۲۳
۱۵امام صادق علیه السلام : قَدْ عَلِمْتُ یا اِلهى اَ نَّهُ لَیْسَ فى حُکْمِکَ ظُلْمٌ وَ لا فى نَقْمَتِکَ عَجَلَهٌ وَاِنَّما یَعْجَلُ مَنْ یَخافُ الْفَوْتَ وَ یَحْتاجُ اِلَى الظُّلْمِ الضَّعیفُ وَ قَدْ تَعالَیْتَ یا اِلهى عَنْ ذلِکَعُلُوّا کَبیرا ؛
بار الها! به تحقیق دانستم که در قضاوت تو، هیچ ظلمى و در کیفرت هیچ شتابىنیست. همانا کسى شتاب مىکند که نگران از دست دادن فرصت است. و شخص ناتوانبه ظلم کردن، نیاز دارد، در حالى که ـ اى پروردگار من ـ مقام تو، بالاتر از آن است.
تهذیب الاحکام ، ج ۵، ص ۲۷۷، ح ۹۴۶
۱۶امام سجاد علیه السلام : اَللّهُمَّ یَا مَنْ لا یَرْغَبُ فِى الْجَزاءِ وَ یا مَنْ لا یَنْدَمُ عَلَى الْعَطاءِ، وَ یا مَنْلا یُکافِىءُ عَبْدَهُ عَلَى السَّواءِ، مِنَّتُکَ اِبْتِدَاءٌ، وَ عَفْوُکَ تَفَضُّلٌ، وَ عُقُوبَتُکَ عَدْلٌ، وَ قَضاؤُکَخِیَرَهٌ، اِنْ اَعْطَیْتَ لَمْ تَشُبْ عَطاءَکَ بِمَنٍّ، وَ اِنْ مَنَعْتَ لَمْ یَکُنْ مَنْعُکَ تَعَدِّیا، تَشْکُرُ مَنْشَکَرَکَ وَ اَ نْتَ أَلْهَمْتَهُ شُکْرَکَ ؛
خدایا! اى کسى که در برابر احسانت توقع جبران ندارى، و اى کسى که از بخششپشیمان نمىشوى و اى کسى که مزد بنده خود را نه به همان اندازه بلکه بیشترمىدهى، تو در نعمت بخشیدن آغاز کنندهاى و بخشایشت از روى لطف است. مجازاتتعدالت است و قضاوتت بهترین است. اگر عطا کنى، آن را به منّت آلوده نمىکنى و اگرمحروم نمایى، از روى ستم نیست. هرکس تو را شکر گزارد، پادشش مىدهى و حال آنکه شکر گزارى را تو خود به او الهام نمودهاى.
صحیفه سجّادیه ، از دعاى ۴۵
۱۷پیامبر صلى الله علیه و آله : مَنْ اَصابَ فِى الدُّنْیا ذَ نْبا فَعوقِبَ بِهِ ، فَاللّهُ اَعْدَلُ مِنْ اَنْ یُثَـنِّىَ عُقوبَتَهُعَلى عَبْدِهِ ، وَ مَنْ اَذْ نَبَ ذَ نْبا فِى الدُّنْیا فَسَتَرَهُ اللّهُ عَلَیْهِ ، فَاللّهُ اَکْرَمُ مِنْ اَنْ یَعودَ فى شَىءٍقَدْ عَفا عَنْهُ ؛
هر کس در دنیا به گناهى گرفتار شود و به خاطر آن، مجازات گردد، خداوند، عادلتراز آن است کهدر قیامت مجازات آن گناه را بر بندهاش تکرار نماید و هرکس در دنیاگناهى مرتکب شود و خداوند، آن را بپوشاند (ببخشد)، خدا بزرگوارتر از آن است که عفوخود را باز پس گیرد.
سنن ابن ماجه ، ج ۲، ص ۸۶۸، ح ۲۶۰۴
۱۸امام حسن عسکرى علیه السلام : نَظَرَ اَمیرُ المُؤمِنینَ عَلىٌّ علیه السلام اِلى رَجُلٍ فَرَأى اَ ثَرَ الْخَوفِ عَلَیْهِ ، فَقالَ : ما بالُکَ ؟ قالَ : اِنّى اَخافُ اللّهَ ، قالَ : یا عَبْدَ اللّهِ ، خَفْ ذُنوبَکَ ، وَ خَفْ عَدْلَ اللّهِعَلَیْکَ فى مَظالِمِ عِبادِهِ ، وَ اَطِعْهُ فیما کَلَّـفَکَ وَ لا تَعْصِهِ فیما یُصْلِحُکَ ثُمَّ لا تَخَفِ اللّهَ بَعْدَذلِکَ فَاِنَّهُ لا یَظْلِمُ اَحَدا ، وَ لا یُعَذِّبُهُ فَوقَ استِحقاقِهِ اَبَدا ، اِلاّ اَنْ تَخافَ سوءَ الْعاقِبَهِ بِاَنْتَغَیَّرَ اَو تَبَدَّلَ ، فَاِنْ اَرَدْتَ اَنْ یُؤمِنَکَ اللّهُ سوءَ الْعاقِبَهِ فَاعْلَم اَنَّ ما تَأتیهِ مِنْ خَیْرٍفَبِفَضْلِ اللّهِ وَ تَوفیقِهِ ، وَ ما تَأتیهِ مِنْ شَرٍّ فَبِاِمهالِ اللّهِ وَ اِنْظارِهِ اِیّاکَ وَ حِلْمِهِ عَنْکَ ؛
امیر مؤمنان على علیه السلامبه مردى نگریستند و در چهره او نشانه ترس دیدند.به او فرمودند: در چه حالى؟ گفت: از خدا مىترسم. فرمودند: «اى بنده خدا!از گناهانت و از عدالت خدا درباره ظلمهایى که به بندگان خدا کردهاى بترس و خدا رادر آنچه تو را موظّف نموده، پیروى کن و از او در آنچه صلاح تو درآن است، نافرمانىنکن. پس از آن، از خدا نترس؛ زیرا او به هیچ کس ظلم نمىکند و هرگز کسى را بیش ازاستحقاقش مجازات نمىکند. مگر این که نگران عاقبت بد باشى، به این که سرنوشت،دگرگون شود و تغییر یابد. پس اگر خواستى از عاقبت بد درامان باشى، بدان هر خیرىکه به تو مىرسد، از لطف خدا و توفیق اوست و هر شرّى به تو مىرسد، به جهت مهلتدادن خدا به تو و بردبارىاش درباره توست».
تفسیر امام حسن عسکرى علیه السلام، ص۲۶۵، ح۱۳۳
۱۹امام سجاد علیه السلام : اللّهُ … یَنْتَقِمُ مِنَ الظّالِمِ بِما هُوَ عادِلٌ بِحُکمِهِ ؛
خداوند به خاطر قضاوت عادلانهاش، از ظالم انتقام مىگیرد.
تفسیر امام حسن عسکرى علیه السلام، ص ۳۴۹، ح ۲۳۲
۲۰پیامبر صلى الله علیه و آله : إنَّ الْمَعونَهَ تَأْتى مِنَ اللّهِ عَلى قَدْرِ الْمَؤونَهِ وَ اِنَّ الصَّبْرَ یَأْتى مِنَ اللّهِ عَلىقَدْرِ الْمُصیبَهِ؛
به راستى که کمک از جانب خداوند به اندازه هزینه مىرسد و صبر از جانب خداوندبه اندازه گرفتارى مىآید.
کنزالعمّال، ح ۱۵۹۹۳
۲۱امام صادق علیه السلام : … وَ لَو کانَتِ النِّیّاتُ مِنْ اَهْلِ الْفِسْقِ یُؤخَذُ بِها اَهْلُها ، اِذا لاَُخِذَ کُلُّمَنْ نَوَى الزِّنا بِالزِّنا ، وَ کُلُّ مَنْ نَوَى السَّرِقَهَ بِالسَّرِقَهِ ، وَ کُلُّ مَنْ نَوَى الْقَتلَ بِالْقَتْلِ ،وَ لکِنَّ اللّهَ عَدْلٌ حَـکیمٌ ، لَیْسَ الْجَوْرُ مِنْ شَأنِهِ ، وَ لکِنَّهُ یُثیبُ عَلى نیّاتِ الْخَیرِ اَهْلَها ،وَ اِضْمارهِم عَلَیْها ، وَ لا یُؤاخِذُ اَهْلَ الْفُسوقِ حَتّى یَفْعَلوا ؛
اگر فاسقان به نیتهایشان بازخواست مىشدند، در این صورت، هرکس نیّت زنامىکرد، به زنا و هرکس نیّت دزدى مىکرد، به دزدى و هر کس نیّت کشتن مىکرد، بهکشتن بازخواست مىشد، ولى خداوند عادل حکیم است و ظلم، از شأن او به دور است،امّا نیکوکاران را بر پایه نیتهاى خوبشان و بر پایه نیتهاى خوبى که پنهان داشتهاند،پاداش مىدهد و بدکاران را تا زمانى که کار بد انجام ندادهاند، باز خواست نمىکند.
قرب الإسناد ، ص۹، ح ۲۸ و ص ۴۸، ح ۱۵۸
۲۲پیامبر صلى الله علیه و آله : فِى التَّخویفِ مِنَ القیامَهِ وَ الحِسابِ : اُذکُروا وُقوفَکُم بَیْنَ یَدَىِ اللّهِ جَلَّجَلالُهُ ؛ فَاِنَّهُ الْحَـکَمُ الْعَدْلُ ، وَ اسْتَعِدُّوا لِجَوابِهِ اِذا سَأَلَکُمْ ؛
درباره ترس از قیامت و حسابرسى: لحظه ایستادنتان در پیشگاه خداوند ـ جلّجلاله ـ را به یاد آورید، چراکه او حاکم عادل است و خودتان را براى پاسخگویى آمادهسازید که از شما مىپرسد.
امالى صدوق ، ص ۳۵۴، ح ۴۳۲
۲۳امام صادق علیه السلام: اِنَّ بَنى اِسرائیلَ اَ تَوا موسى علیه السلام ، فَسَأَلوهُ اَنْ یَسْاَلَ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ اَنْیُمْطِرَ السَّماءَ عَلَیْهِمْ اِذا اَرادوا ، وَ یَحْبِسَها اِذا اَرادوا ، فَسَاَلَ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ ذلِکَ لَهُمْ . فَقالَاللّهُ عَزَّوَجَلَّ : ذلِکَ لَهُم یا موسى ، فَاَخْبَرَهُم موسى فَحَرَثوا وَ لَمْ یَتْرُ کوا شَیْئا اِلاّزَرَعوهُ ثُمَّ اسْتَنْزَلُوا الْمَطَرَ عَلى اِرادَتِهِم ، وَ حَبَسوهُ عَلى اِرادَتِهِم ، فَصارَت زُروعُهُم کَاَنَّهَا الْجِبالُ وَ الآجامُ ، ثُمَّ حَصَدوا وَ داسوا وَ ذَرّوا فَلَمْ یَجِدوا شَیئا فَضَجّوااِلى موسى علیه السلام وَ قالوا : اِنَّما سَأَلـْناکَ اَنْ تَسْاَلَ اللّهَ اَنْ یُمْطِرَ السَّماءَ عَلَیْنااِذا اَرَدْنا فَاَجابَنا ، ثُمَّ صَیَّرَها عَلَیْنا ضَرَرا فَقالَ : یا رَبِّ اِنَّ بَنى اِسرائیلَ ضَجّوامِمّا صَنَعْتَ بِهِم ، فَقالَ : وَ مِمَّ ذاکَ یا موسى ؟ قالَ : سَاَلونى اَنْ اَسْاَ لَکَ اَنْ تُمْطِرَالسَّماءَ اِذا اَرادوا وَ تَحبِسَها اِذا اَرادوا فَاَجَبْتَهُمْ ثُمَّ صَیَّرتَها عَلَیْهِمْ ضَرَرا ! فَقالَ :یا موسى ، اَ نَا کُنتُ المُقَدِّرَ لِبَنى اِسرائیلَ فَلَمْ یَرضَوا بِتَقدیرى ، فَاَجَبْتُهُم اِلى اِرادَتِهِمْفَکانَ ما رَاَیْتَ ؛
بنى اسرائیل نزد موسى علیه السلام آمدند و از او خواستند که از خداوند عزّوجلّدرخواست کند تا هرگاه آنان اراده کردند، آسمان برایشان ببارد و هرگاه آنان خواستند،آن را از باریدن باز دارد. موسى علیه السلام نیز خواسته آنان را از خداوند عزّوجلّ در خواستنمود. خداوند عزّوجلّ فرمود: «اى موسى! باشدپذیرفتم». موسى علیه السلام آنان را خبردارکرد. پس به کشت همه دانهها پرداختند و چیزى را فروگذار نکردند. سپس بر پایهخواستشان، بارش باران را درخواست نمودند و براساس درخواستشان از آن جلوگیرىکردند. در نتیجه، کشتزارهایشان چنان پُربار شد که محصول آنها همانند کوهها و نیزارهاگردید. سپس درو کردند و کوبیدند و باد دادند، امّا چیزى به دست نیاوردند. پس، نزدموسى علیه السلامفریاد و ناله سر دادند و گفتند: ما از تو در خواست کردیم که از خدا بخواهى کههرگاه ما خواستیم، آسمان بر ما ببارد. خدا خواسته ما را پذیرفت و سپس آن را بر ضرر ماگرداند! موسى علیه السلام گفت: پروردگارا! بنى اسرائیل، از کار تو به فریاد آمدند. خدا فرمود: «اىموسى! براى چه؟» گفت: از من درخواست کردند که از تو بخواهم هرگاه آنان خواستند،آسمان را ببارانى و هرگاه خواستند، آن را از بارش باز دارى . تو هم پذیرفتى، اما آن را بهضررشان گرداندى! خدا فرمود: «اى موسى! من براى بنى اسرائیل، تقدیر کرده بودم،ولى آنان به مقدرات من راضى نشدند. پس، خواستهشان را پذیرفتم و نتیجهاش اینشد که دیدى ».
کافى ، ج ۵، ص ۲۶۲، ح ۲
۲۴پیامبر صلى الله علیه و آله : عن جبرئیل علیه السلام : عن اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، قالَ: قالَ اللّهُ تَبارَکَ وَ تَعالى : … اِنَّمِن عِبادىَ المُؤمِنینَ لَمَن یُریدُ البابَ مِنَ العِبادَهِ فَاَ کُفُّهُ عَنهُ ، لِئَلاّ یَدخُلَهُعُجبٌ فَیُفسِدَهُ ذلِکَ ، و اِنَّ مِن عِبادىَ المُؤمِنینَ لَمَن لا یَصلُحُ ایمانُهُ اِلاّ بِالفَقرِوَ لَو اَغنَیتُهُ لاََفسَدَهُ ذلِکَ ، و اِنَّ مِن عِبادىَ المُؤمِنینَ لَمَن لا یَصلُحُ ایمانُهُ اِلاّ بِالغَناءِولَو اَفقَرتُهُ لاََفسَدَهُ ذلِکَ ، واِنَّ مِن عِبادىَ المُؤمِنینَ لَمَن لا یَصلُحُ ایمانُهُ اِلاّ بِالسُّقمِولَو صَحَّحتُ جِسمَهُ لاََفسَدَهُ ذلِکَ ، و اِنَّ مِن عِبادىَ المُؤمِنینَ لَمَن لا یَصلُحُ ایمانُهُاِلاّ بِالصِّحَّهِ ولَو اَسقَمتُهُ لاََفسَدَهُ ذلِکَ ، اِنّى اُدَبِّرُ عِبادى لِعِلمى بِقُلوبِهِم ، فَاِنّىعَلیمٌ خَبیرٌ ؛
به نقل از جبرئیل: خداوند تبارک و تعالى فرمود: … بعضى از بندگان مؤمن من،کسانى هستند که مىخواهند از راه عبادت، به درگاه من وارد شوند، ولى من مانعمىشوم، به خاطر این که غرور در آنان به وجود نیاید تا فاسدشان کند. و بعضى از بندگانمؤمن من، کسانى هستند که ایمانشان جز با فقر، درست نمىشود، که اگر بىنیازشانکنم، بىنیازى فاسدشان مىکند. و بعضى از بندگان مؤمن من، کسانى هستند کهایمانشان جز با ثروت، درست نمىشود که اگر نیازمندشان کنم، نیازمندى فاسدشانمىکند. و بعضى از بندگان مؤمن من، کسانى هستند که ایمانشان جز با بیمارى، درستنمىشود، که اگر به آنان تندرستى ببخشم، تندرستى فاسدشان مىکند. و بعضى ازبندگان مؤمن من، کسانى هستند که ایمانشان جز با تندرستى، درست نمىشود که اگربیمارشان کنم، بیمارى فاسدشان مىکند. در حقیقت، من، بندگانم را با آگاهىاى که ازدلهایشان دارم اداره مىکنم؛ چراکه من داناى آگاهم».
توحید ، ص ۳۹۹، ح ۱
۲۵پیامبر صلى الله علیه و آله : اِنَّ اللّهَ جَلَّ ثَناؤُهُ یَقولُ : و عِزَّتى و جَلالى ، ما خَلَقتُ مِن خَلقى خَلقا اَحَبَّ اِلَىَّ مِن عَبدىَ المُؤمِنِ و لِذلِکَ سَمَّیتُهُ بِاسْمى مُؤمِنا ، لاَُحرِّمُهُ ما بَینَ المَشرِقِوَ المَغرِبِ وَ هِىَ خِیَرَهٌ لَهُ مِنّى و اِنّى لاَُمَلِّکُهُ ما بَینَ المَشرِقِ وَ المَغرِبِ و هِىَ خِیَرَهٌ لَهُمِنّى ، فَلیَرضَ بِقَضائى ، وَ لیَصبِر عَلى بَلائى وَ لیَشکُر نَعمائى ، اَکتُبُهُ یا مُحَمَّدُ مِنَالصِّدّیقینَ عِندى ؛
خداوند ـ که نام او بلند باد ـ مىفرماید: «به عزّت و جلالم سوگند، از میان آفریدگانمآفریدهاى که نزد من محبوبتر از بنده مؤمنم باشد، نیافریدم و بدین جهت، او را به اسمخودم، مؤمن، نام نهادم. البته گاه او را از آنچه میان مشرق و مغرب است، محروممىسازم و این انتخاب من براى اوست و گاه او را از آنچه میان مشرق و مغرب است،بهرهمند مىسازم و آن، انتخاب من براى او است. پس باید به خواست من، خشنود باشدو بر بلاى من، صبر کند و نعمتهاى مرا شکر نماید. اى محمّد! او را در شمار صدیقین(بندگان راستین) خود مىنویسم».
مشکاه الأنوار ، ص ۷۳، ح ۱۳۶
۲۶امام على علیه السلام : اِذا فَشَى الزِّنا ظَهَرَ مَوْتُ الفُجاءَهِ ، وَ اِذا جارَ الْحاکِمُ قَحَطَ الْمَطَرُ ؛
هرگاه زنا رواج پیدا کند، مرگِ ناگهانى پدیدار مىشود و هرگاه حاکم ستم کند،باران نمىبارد.
دعائم الإسلام ، ج ۲، ص ۵۳۱، ح ۱۸۸۸
۲۷امام رضا علیه السلام : مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِاللّهِ کانَ اللّهُ عِنْدَ ظَـنِّهِ بِهِ وَ مَنْ رَضىَ بِالْقَلیلِمِنَ الرِّزْقِ قَبِلَ اللّهُ مِنْهُ الْیَسیرَ مِنَ الْعَمَلِ وَ مَنْ رَضىَ بِالْیَسیرِ مِنَ الْحَلالِخَفَّت مَؤُونَتُهُ وَ تَنَعَّمَ اَهْلُهُ ، وَ بَصَّرَهُ اللّهُ داءَ الدُّنیا وَ دَواءَها ، وَ اَخْرَجَهُ مِنْها سالِمااِلى دارِ السَّلامِ ؛
هر کس به خدا خوش گمان باشد، خداوند مطابقِ گمان او، با وى رفتار مىکند و هرکس به روزىِ کم راضى باشد، خداوند عمل کم را از او مىپذیرد و هرکس به روزىحلال اندک خشنود باشد، هزینه زندگىاش سبک مىشود و خانوادهاش در نعمتخواهند بود و خداوند، او را از بیمارى و درمان دنیا آگاه مىکند و به سلامت، از دنیا بهخانه سلامت (آخرت) بیرون مىبَرد.
کافى ، ج ۸ ، ص ۳۴۷، ح ۵۴۶
۲۸امام على علیه السلام : ما اَعْجَبَ هذَا الاِْنْسانَ مَسرورٌ بِدَرْکِ ما لَمْ یَکُنْ لِیَفوتَهُ ، مَحزونٌ عَلىفَوتِ ما لَمْ یَکُنْ لِیُدْرِکَهُ ، وَ لَوْ اَ نَّهُ فَکَّرَ لاََبْصَرَ وَ عَلِمَ اَ نَّهُ مُدَبَّرٌ ، وَ اَنَّ الرِّزقَ عَلَیْهِ مُقَدَّرٌ ،وَ لاَقْتَصَرَ عَلى ما تَیَسَّرَ ، وَ لَم یَتَعَرَّض لِما تَعَسَّرَ ؛
چه تعجبآور است این انسان! با رسیدن به چیزى که از دستش نمىرفت، خوشحالمىشود و براى از دست دادن چیزى که به آن نمىرسد، ناراحت مىشود، در صورتى کهاگر فکر مىکرد، مىفهمید و مىدانست که کارش برنامهریزى شده است و روزى برایشتقدیر شده است و در نتیجه به آنچه آسان به دستش مىرسد، اکتفا مىکرد و آنچه را کهسخت به دست مىآید، دنبال نمىنمود.
تحف العقول ، ص ۲۱۵
۲۹امام صادق علیه السلام : هذِهِ الآفاتُ… مِنَ الوَباءِ وَ الجَرادِ و ما اَشبَهَ ذلِکَ ما بالُها لا تَدومُ …و یُلذَعُ اَحیانا بِهذِهِ الآفاتِ الیَسیرَهِ لِتَأدیبِ النّاسِ وَ تَقویمِهِم ، ثُمَّ لا تَدومُ هذِهِالآفاتُ ، بَل تَـکشِفُ عَنْهُم عِندَ القُنوطِ مِنهُم ، فَتَـکونُ وُقوعُها بِهِمْ مَوعِظَهً و کَشفُهاعَنهُم رَحمَهً … . فَاِذا عَضَّتهُ المَکارِهُ وَ وَجَدَ مَضَضَهَا اتَّعَظَ وَ اَبصَرَ کَثیرا مِمّاکانَ جَهِلَهُ وَ غَفَلَ عَنهُ ، وَ رَجَعَ اِلى کَثیرٍ مِمّا کانَ یَجِبُ عَلَیهِ … اِنَّ هذِهِ الآفاتِ وَ اِن کانَتتَنالُ الصّالِحَ وَ الطّالِحَ جَمیعاً ، فَاِنَّ اللّهَ جَعَلَ ذلِکَ صَلاحا لِلصِّنفَینِ کِلَیهِما :اَمَّا الصّالِحونَ فَاِنَّ الَّذى یُصیبُهُم مِن هذا یَرُدُّهُم نِعَمَ رَبِّهِم عِندَهُم فى سالِفِ اَیّامِهِم فَیَحدوهُم ذلِکَ عَلَى الشُّکرِ وَ الصَّبرِ ، وَ اَمَّا الطّالِحونَ فَاِنَّ مِثلَ هذا اِذا نالَهُمکَسَرَ شِرَّتَهُم وَ رَدَعَهُم عَنِ المَعاصى وَالفَواحِشِ ، وَ کَذلِکَ یَجْعَلُ لِمَن سَلِمَ مِنهُممِنَ الصِّنفَینِ صَلاحا فى ذلِکَ ، اَمَّا الاَبرارُ فَاِنَّهُم یَغتَبِطونَ بِماهُم عَلَیهِ مِنَ البِرِّوَ الصَّلاحِ و یَزدادونَ فیهِ رَغبَهً وَ بَصیرَهً ، و اَمَّا الفُجّارُ فَاِنَّهُم یَعرِفونَ رَأفَهَ رَبِّهِموَ تَطَوُّلَهُ عَلَیهِم بِالسَّلامَهِ مِن غَیرِ استِحقاقِهِم ، فَیَحُضُّهُم ذلِکَ عَلَى الرَّأفَهِ بِالنّاسِوَالصَّفحِ عَمَّن اَساءَ اِلَیهِم ؛
این آفتها، از قبیل وبا و هجوم ملخ و مانند اینها، دوام ندارند…و گاهىبا این آفتهاى زودگذر، آسیبى به مردم مىرسد تا ادب شوند و مقاوم گردند.البته آفتها دوامى ندارند و همین که موجب ناامیدى مردم شوند، برداشته مىشوندتا معلوم گردد که گرفتار شدن به آفات، اندرزى براى مردم و برطرف شدن آفات نیزبخشایشى در حق آنان است… پس هرگاه سختىها انسان را فرا گرفتند و او رنج آنهارا چشید، پند مىگیرد و از بسیارى چیزها که نمىدانست و غفلت داشت، آگاه مىگرددو به سوى بسیارى چیزها که بر او واجب بوده، توجه مىکند… هرچند چنین آفتهایىهم به نیکوکاران و هم به بدکاران مىرسند، امّا خداوند، آنها را براى هر دو گروه، خوبقرار داده است.براى نیکوکاران، خوب است، چون هر آسیبى به آنان برسد، آنها را نسبت بهنعمتهاى پروردگارشان ـ که در گذشته داشتهاند ـ هشیارتر مىکند و به سپاسگزارى وصبر بر مىانگیزد. براى بدکاران هم خوب است، چون وقتى چنین آسیبى به آنها برسد،شرارتشان را در هم مىشکند و از گناهان و زشتىها بازشان مىدارد.همچنین خداوند، جانِ سالم به در بُردن از آفتها را براى هر دو گروه،خوب قرار داده است. براى نیکوکاران، خوب است، چون آنها را به نیکىو درستکارى خویش امیدوار مىکند و براى بدکاران هم خوب است، چون مهربانى و احسان پروردگارشان را در مىیابند که آنها را سالم قرار داد، با آنکهشایستهاش نبودند، و همین، آنها را به مهربانى با مردم و گذشت از بدىهاى دیگراندر حقّ خویش، تشویق مىکند.
بحار الأنوار ، ج ۳، ص ۱۳۸ و ۱۳۹
۳۰پیامبر علیه السلام : لا یُصیبُ عَبْدا نَـکْبَهٌ فَما فَوقَها اَو دونَها اِلاّ بِذَنْبٍ ، وَ ما یَعْفُو اللّهُعَنْهُ اَکثَرُ ؛
هیچ بندهاى به بدبختى و بالاتر و پایینتر از آن نمىرسد، مگر به خاطر گناهى. البتهآنچه خدا از آن در مىگذرد، بسیار بیشتر است.
سنن الترمذى ، ج ۵، ص ۳۷۸، ح ۳۲۵۲
۳۱پیامبر صلى الله علیه و آله : شَکى نَبىٌّ مِنَ الاَنبِیاءِ اِلى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقالَ : یا رَبِّ یَکونُ العَبدُمِن عَبیدِکَ یُؤمِنُ بِکَ وَ یَعمَلُ بِطاعَتِکَ ، فَـتَزوى عَنهُ الدُّنیا ، وَ تَعرِضُ لَهُالبَلاءَ ، وَ یَـکونُ العَبدُ مِن عَبیدِکَ یَکفُرُ بِکَ و یَعمَلُ بِمَعاصیکَ ، فَتَزوى عَنهُالبَلاءَ وَ تَعرِضُ لَهُ الدُّنیا . فَاَوحَى اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِلَیهِ ؛ اَنَّ البِلادَ وَالعِبادَ لى ، و اَ نَّهُلَیسَ مِن شَىءٍ اِلاّ یُسَبِّحُنى و یُهَلِّـلُنى و یُـکَبِّرُنى ، واَمّا عَبدىَ المُؤمِنُ فَلَهُسَیِّـئاتٌ فَاَزوى عَنهُ الدُّنیا ، و اَعرِضُ لَهُ البَلاءَ حَتّى یَأتیَنى فَاَجزِیَهُ بِحَسَناتِهِ ،و اَمّا عَبدىَ الکافِرُ فَلَهُ حَسَناتٌ فَاَزوى عَنهُ البَلاءَ ، و اَعرِضُ لَهُ الدُّنیا حَتّى یَأتیَنىفَاَجزِیَهُ بِسَیِّئاتِهِ ؛
یکى از پیامبران به پروردگارش شِکوه نمود و گفت: پروردگارا! بندهاى از بندگانت بهتو ایمان مىآورد و طبق فرمان تو عمل مىکند و تو، دنیا را از او باز مىدارى (او را از دنیامحروم مىکنى) و در معرض بلا قرارش مىدهى. و بندهاى از بندگانت به تو کفر مىورزدو تو را نافرمانى مىکند و تو، بلا را از او باز مىدارى و دنیا را به او ارزانى مىکنى! خداوند عزّ و جلّ به او وحى فرمود: «سرزمینها و بندگان، از آنِ مناند و هیچ چیزى نیست، جزاینکه مرا منزه و یگانه و بزرگ مىداند. امّا بنده مؤمنم، گناهانى دارد و من دنیا را از او بازمىدارم و او را در معرض بلا قرار مىدهم تا اینکه در قیامت نزد من بیاید و پاداشخوبى هایش را بدهم. و امّا بنده کافرم، خوبىهایى دارد، و من بلا را از او باز مىدارم ودنیا را به او عَرضه مىکنم تا نزد من بیاید و کیفر گناهانش را بدهم».
المعجم الکبیر ، ج۱۲،ص۱۱۷،ح۱۲۷۳۵
۳۲پیامبر صلى الله علیه و آله : اِنَّ الرَّجُلَ لَتَـکونُ لَهُ دَرَجَهٌ رفیعَهٌ مِنَ الْجَنَّهِ لا یَنالُها اِلاّ بِشَىءٍمِنَ الْبَلایا تُصیبُهُ ، حَتّى یَنْزِلَ بِهِ الْمَوتُ وَ ما بَلَغَ تِلکَ الدَّرَجَهَ ، فَیُشَدَّدُ عَلَیْهاحَتّى یَبْلُغَها ؛
انسان، گاهى درجه عالىاى در بهشت دارد که جز در سایه برخى گرفتارىها به آننمىرسد و چنانچه مرگش فرا رسد و او به آن درجه نرسیده باشد، هنگام مرگش، چنانبر او سخت گرفته مىشود که به آن درجه دست یابد.
مسند زید ، ص ۴۱۰
۳۳امام على علیه السلام : مَنْ رَضىَ بِما قُسِمَ لَهُ ، استَراحَ قَلْبُهُ وَ بَدَنُهُ ؛
هرکس به آنچه برایش قسمت شده، راضى باشد، قلب و بدنش، آسوده مىگردد.
شرح نهج البلاغه ، ج ۲۰، ص ۲۶۲، ح ۶۱
۳۴پیامبر صلى الله علیه و آله : اِنَّ لِلشَّیْطانِ لَمَّهً بِابْنِ آدَمَ وَ لِلمَلَکِ لَمَّهً ، فَاَمّا لَمَّهُ الشَّیطانِ فَاِیعادٌ بِالشَّرِّوَ تَکذیبٌ بِالحَقِّ ، وَ اَمّا لَمَّهُ المَلَکِ فَاِیعادٌ بِالخَیْرِ وَ تَصدیقٌ بِالحَقِّ ، فَمَن وَجَدَ ذلِکَ فَلیَعْلَماَ نَّهُ مِنَ اللّهِ فَلْیَحمَدِ اللّهَ ، وَ مَن وَجَدَ الاُخرى فَلیَتَعَوَّذ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ ؛
شیطان القائاتى به فرزند آدم دارد و فرشته نیز الهاماتى دارد: القاى شیطان، به بدى وعده دادن و حق را تکذیب نمودن و الهام فرشته، به خوبى وعده دادن و حق را تصدیقکردن است. پس هرکس الهام به خوبى را در دل خود یافت، بداند که از جانب خداونداست و بدین خاطر، خدا را ستایش نماید و هرکس چیزى غیر از این یافت، از شیطانِرانده شده، به خدا پناه ببرد.
سنن الترمذى ، ج ۵، ص ۲۱۹، ح ۲۹۸۸
۳۵امام على علیه السلام : لا یَسعَدُ اَحَدٌ اِلاّ بِإِقامَهِ حُدودِ اللّهِ وَ لا یَشْقى اَحَدٌ اِلاّ بِاِضاعَتِها ؛
هیچ کس جز با برپایى حدود خداوند خوشبخت و هیچ کس جز با ضایع کردن آنها،بدبخت نمىشود.
غرر الحکم ، ح ۱۰۸۵۳
۳۶پیامبر صلى الله علیه و آله : اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقولُ : اِنّى اِذَ ا ابْتَلَیْتُ عَبْدا مِنْ عِبادى مُؤمِنا فَحَمِدَنىعَلى مَا ابْتَلَیتُهُ ، فَاِنَّهُ یَقومُ مِنْ مَضْجَعِهِ ذلِکَ کَیَومَ وَلَدَتْهُ اُمُّهُ مِنَ الْخَطایا . وَ یَقولُ الرَّبُّعَزَّ وَ جَلَّ : اَنَا قَیَّدْتُ عَبدى وَابْتَلَیتُهُ ، وَ اَجرُوا لَهُ کَما کُنْتُمْ تُجرُونَ لَهُ وَ هُوَ صَحیحٌ ؛
خداوند عزّ و جلّ مىفرماید: «هرگاه من یکى از بندگان مؤمنم را گرفتار ساختم و بهخاطر آن گرفتارى، ستایشم نمود، بى گمان از بسترش همانند روزى که از مادر متولّدشده، بدون گناه بر مىخیزد» و مىفرماید: «من بندهام را گرفتار و مبتلا ساختم. شما،پاداش او را همانند زمان سلامتش به او بدهید.
مسند ابن حنبل ، ج ۶، ص ۷۷، ح ۱۷۱۱۸
۳۷امام صادق علیه السلام : سَاَلتُ اَبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام عَن قَولِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ : «وَ ما اَصَابَکُم مِنْمُّصِیبَهٍ فَبِمَا کَسَبَتْ اَیْدیکُمْ» اَرَاَیتَ ما اَصابَ عَلیّا وَ اَهلَ بَیتِهِ علیهمالسلاممِن بَعْدِهِ هُوَ بِماکَسَبَت اَیدیهِم ، وَ هُم اَهلُ بَیتِ طَهارَهٍ مَعصومونَ ؟ فَقالَ : اِنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله کانَ یَتوبُاِلَى اللّهِ وَ یَستَغفِرُهُ فى کُلِّ یَومٍ وَ لَیلَهٍ مِئَهَ مَرَّهٍ مِن غَیرِ ذَنبٍ ، اِنَّ اللّهَ یَخُصُّ اَولیاءَهُ بِالمَصائِبِ لِیَأْجُرَهُم عَلَیها مِن غَیرِ ذَنبٍ ؛
از امام صادق علیه السلام درباره این سخن خداوند عزّ و جلّ: (و هرگونه مصیبتى به شمابرسد، نتیجه اعمال خود شماست) پرسیدم که: درباره آنچه به على و اهل بیت او علیهمالسلامپس از او رسید، چه نظرى دارى؟ آیا آن هم نتیجه اعمال خودشان بود، در حالى کهآنان خاندانى پاک و معصومند؟ فرمودند: «پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بدون آن که گناهى کردهباشد، شبانه روزى، صد مرتبه به درگاه خداوند، توبه مىکرد و آمرزشمىطلبید. خداوند، اولیاى خود را گرفتار مصائب مىکند تا به سبب آن پاداششان دهد،بدون آنکه گناهى کرده باشند.
کافى ، ج ۲، ص ۴۵۰، ح ۲
۳۸پیامبر صلى الله علیه و آله : ما یُصیبُ الْمُسْلِمَ ، مِنْ نَصَبٍ ولا وَصَبٍ ، و لا هَمًّ وَ لا حَزَنٍ وَ لا اَذْىً وَ لاغَمًّ ، حَتَّى الشَّوکَهِ یُشاکُها ، اِلاّ کَفَّرَ اللّهُ بِها مِنْ خَطایاهُ ؛
به مسلمان، رنج و درد طولانى و غم و اندوه و آزار و غصهاى نمىرسد، حتّى خارى بهتنش فرو نمىرود، مگر اینکه خداوند به خاطر آنها، گناهان او را پاک مىکند.
صحیح البخارى ، ج۵،ص۲۱۳۷،ح۵۳۱۸
۳۹امام رضا علیه السلام : إِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالى لَمْ یُبِحْ اَکْلاً وَ لاشُرْبا اِلاّ لِما فیهِ الْمَنْفَعَهُوَ الصَّلاحُ وَ لَمْ یُحَرِّمْ اِلاّ ما فیهِ الضَّرَرُ وَ التَّلَفُ وَ الْفَسادُ، فَکُلُّ نافِعٍ مُقَوٍّ لِلْجِسْمِ فیهِقُوَّهٌ لِلْبَدَنِ فَهُوَ حَلالٌ؛
خداوند تبارک و تعالى هیچ خوردنى و نوشیدنى را حلال نکرده است، مگر آن که درآن منفعت و صلاحى بوده و هیچ خوردنى و نوشیدنى را حرام ننموده، مگر آن که در آنضرر و مرگ و فسادى بوده است. پس هر چیز مفید و مقوّى بدن، که باعث تقویت آنشود، حلال شده است.
مستدرک الوسایل، ج ۱۶، ص ۳۳۳، ح ۲
۴۰امام على علیه السلام : اللّهُمَّ لا تَفْعَل بى ما اَ نَا اَهْلُهُ ، فَاِنَّکَ اِنْ تَفْعَل بى ما اَ نَا اَهْلُهُ تُعَذِّبْنىوَ لَم تَظْلِمنى ، اَصْبَحْتُ اَ تَّقى عَدْلَکَ وَ لا اَخافُ جَورَکَ ، فَیا مَنْ هُوَ عَدلٌ لایَجورُ ارحَمنى ؛
خدایا! آن چنان که من سزاوارش هستم، با من رفتار نکن، زیرا اگر با من آن چنانرفتار کنى که سزاوار آنم، عذابم خواهى نمود، در حالى که بر من ظلم نکردهاى.من از عدالت تو مىترسم، نه ظلم کردن تو! پس، اى بسیار عادلى که ظلم نمىکند،بر من رحم کن!
کافى ، ج ۴، ص ۴۳۳، ح ۵
مؤلف : هادی موحدی