بررسی رخدادهای شگفت پس از شهادت امام حسین علیه السلام

بررسی رخدادهای شگفت پس از شهادت امام حسین علیه السلام

نویسنده:محمد رضا جباری*

چکیده

رخداد عاشورا و شهادت امام حسین علیه السلام در رأس مهم ترین حوادث تاریخ بشریت قرار دارد .عظمت این حادثه را می توان با تحلیل زمینه ها ،چرایی ، چگونگی وقوع ،پیامدها و آثار آن بررسی کرد .یکی از نشانه های عظمت این حادثه ،رخدادهای شگفتی است که غالباً آنها شکل خرق عادت داشته و در پی شهادت امام حسین علیه السلام به وقوع پیوست .بعضی از این رخدادها ،مربوط به اجزای نظام هستی همچون خورشید ،ماه ،ستارگان و زمین است .و بخشی دیگر به انبیاء و فرشتگان ،و بخشی هم به جنیان و حیوانات اختصاص داشته ،و برخی نیز مربوط به انسان هاست .در این نوشتار ،به بررسی روایات شیعه و اهل سنت ،این رخدادها ضمن ده محور مورد بازکاوی قرار گرفته است .

مقدمه

حادثه ی عاشورا به لحاظ ماهیت ،اهداف و آثار از بزرگ ترین رخدادهای تاریخ بشریت است ؛چرا که قهرمان حادثه ،شخصیتی است چون امام حسین بن علی علیه السلام ،که به منظورحفظ کامل ترین و اخرین دین الاهی ،جان خود را فدا کرد .
از جمله شواهد عظمت این قیام و شدت فاجعه ی شهادت رهبر آن ،رخدادهای شگفتی است که در پی شهادت آن حضرت ،در جهان هستی پدید آمد .حتی در یک نگاه گذرا به متون تاریخی و روایی شیعی و سنی ،می توان به تعداد زیادی از گزارش های این حوادث برخورد کرد که در مجموع حکایت از آن دارند که این حادثه ،در میان حوادث رخ داده در جامعه ی بشری ،تافته ای است جدا بافته ،و بدین لحاظ در خور دقت و بررسی.
فراوانی روایات یاد شده در منابع غیر شیعی از سویی ،و وجود بعضی روایات ضعیف -و گاه سخیف در میان روایات از سوی دیگر ،موجب پیدایش نوعی بدبینی نسبت به مجموع این روایات -به ویژه منقولات در منابع غیر شیعی -گشته است .برخی چنین پنداشته اند که نقل این گونه روایات توسط مورخان غیرشیعی ،ناشی از نوعی حرکت مرموز و پنهان،برای ایجاد غفلت نسبت به اصل قیام و اهداف آن ،و توجه دادن اذهان مردم به امور و قصه های عجیب است که بعضاً ریشه در اخلاق و عادات عصر جاهلی دارد .زیرا در عصر جاهلی در پی فقدان افراد مهم قبیله حوادث عجیبی را نقل می کرده اند .(1)
بعضی دیگر ،به صرف نقل این گونه روایات توسط مورخان متمایل به امویان همچون ابن سعد ،آنها را غیر قابل باور خوانده اند ؛چرا که مدعی هستند بیشتر این گونه روایات توسط راویانی از اهل شام یا بصره نقل شده و در این روایات ،هیچ نکوهشی از یزید یا قاتلان امام علیه السلام صورت نگرفته است .(2)
از سوی دیگر بعضی از مورخان متعصب اهل سنت -همچون ابن کثیر دمشقی -این گونه روایات را ساخته و پرداخته ی شیعه و از مجعولات آنان دانسته اند .(3)
در بررسی دیدگاه یاد شده ،توجه به چند نکته ضروری است :
1.هر چند غرض ورزی مورخان متمایل به امویان در کم رنگ کردن هدف قیام امام حسین علیه السلام قابل انکار نیست ،اما انکار حوادث شگفت انگیز به صرف غرض ورزی این دسته از مورخان نیز از دقت و انصاف علمی به دوراست .
2-روایات ناقل رخدادهای عجیب پس از شهادت امام حسین علیه السلام ،علاوه بر منابع روایی اهل سنت ،در بسیاری از منابع شیعه نیز به چشم می خورد و تعداد زیادی از آنها از امامان معصوم علیهم السلام نقل شده است .
3-مضامین روایات یاد شده آنچنان نیست که با بداهت و شواهد نقلی ناسازگار باشد .و مواردی عجیب تر از آنها ،در خوارق عادات نقل شده برای پیامبران و ائمه علیهم السلام به چشم می خورد .البته ناگفته نماند که در میان این روایات ،مواردی نیز وجود دارند که قابل استبعاد بوده و به داستان سرایی شباهت بیشتر دارند تا نقل واقعیت .
4.به هرحال ،خود این روایات -به گونه مستقیم یا غیر مستقیم -گویای حقانیت مسیر حسینی علیه السلام و بطلان مسیر یزیدی است .و بدین لحاظ ،کسانی که با تأمل و هوشیاری کافی با این روایات مواجه شوند درس لازم را فراخواهند گرفت .ضمن اینکه در همین گزارش ها -چنان که اشاره خواهیم داشت -به روایات جالبی درباره گرفتاری های دنیوی قاتلان امام حسین علیه السلام و قاتلان اصحاب آن حضرت بر می خوریم .
4.در صورت درستی این ادعا که مؤلفان غیر شیعی و راویان بصری یا شامی
این روایات ،با توجه دادن اذهان به سوی اموری عجیب و خارق العاده ،خواسته اند نفس حادثه ی کربلا و فلسفه و زمینه های رخداد آن کمتر مطرح شود ،باز این امر ،دلیل کذب روایات یاد شده و افسانه بودن آنها نمی تواند باشد .شاهد این مدعا ،رفتارهای رسانه های تابع استکبار ،در عصر حاضر است که گاه برای انصراف اذهان از یک حادثه و توجه دادن به حادثه ای دیگر ،تمام گزارش های خبری خود را در اقدامی هماهنگ ،متوجه حادثه ی مورد نظر خود می کنند ،بنابراین ،صرف عطف توجه بیشتر به یک حادثه -به هر منظوری که صورت پذیرد -دلیل کذب این رخداد نیست .
اکنون با عنایت به آنچه گذشت ،گذری بر روایات متعدد و متنوع مربوط به رخدادهای شگفت پس از شهادت امام حسین علیه السلام خواهیم داشت .و تلاش ما بر آن خواهد بود که روایات را دسته بندی ،بررسی و ارائه کنیم .گفتنی است که بعضی از این گزارش ها مربوط به رخدادهای عجیب مرتبط با اجزای تکوینی نظام هستی همچون خورشید ،ستارگان ،باد ،باران ،و کوه ها ،و بعضی از آنها مرتبط با حیوانات و جنیان ،و بعضی نیز مرتبط با انبیا و فرشتگان است .
در تعدادی از این گزارش ها ،عقوبت های دنیوی قاتلان شهدای کربلا و نیز تبدل ماهیت اشیا و اموال به غارت رفته از شهدا و اسرای کربلا آمده ،و در گروهی دیگر ،به گزارش های مربوط به جسم ،سر ،قبر و تربت مطهر امام حسین علیه السلام بر می خوریم .بدین لحاظ ،مجموع این گزارش ها را در ده محور کلی -به گونه ای که در پی می آید -ارائه ،و در بعضی موارد به تحلیل روایات خواهیم پرداخت .شایان ذکر است که بعضی از این رخدادها -همچون گریه اجزای نظام هستی و گریه انبیا و فرشتگان -برای مردم عادی قابل درک و مشاهده نبوده است .و حوادثی همچون کسوف و خسوف ،اقتضای آن را دارد که عموم مردم آن را مشاهده کرده باشند .اما حوادثی چون بادهای سیاه و
سرخ یا بارش خاکستر و خون یا یافت شدن خون در بعضی نقاط ،و نیز تبدل اشیاء به غارت رفته ،در نقاط خاصی ،همچون مناطقی که بیشتر ساکنان آن از مخالفان بوده اند -رخ داده باشد .و رخدادهای مربوط به جسم و سر مطهر امام علیه السلام و نیز عقویت جنایتکاران ،طبیعی است که برای شاهدان ماجرا محسوس بوده باشد .

1.کسوف و تاریکی آسمان

یکی از رخدادهای عجیب پس ازشهادت امام حسین علیه السلام در روز عاشورا ،بروز کسوف (گرفتگی خورشید )است ،که موجب تیرگی عجیب آسمان و حتی رؤیت ستارگان شد !(4) این حادثه -به همراه برخی رخدادهای دیگر -وضعیتی را پدید آورد که به گفته ی برخی شاهدان ،مردم تصور بروز قیامت را داشتند !(5)علاوه بر این ،برخی از محدثان از بروز خسوف در شام روز عاشورا نیز خبر داده اند .(6)
در بعضی از گزارش ها ،به تلاطم و برخورد ستارگان نیز اشاره شده است .(7)به هر حال چنین تحولی در روز عاشورا ،جزء گزارش های عجیب و مشهور در منابع شیعی و سنی است .(8)
ممکن است با مشاهده ی روایات یاد شده ،برخی ،بی اختیار به روایت نبوی صلی الله علیه و آله درباره کسوف آسمان پس از مرگ فرزندش ابراهیم منتقل شوند .براساس آن روایت ،هنگامی که ابراهیم (فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله از ماریه ی قبطیه )از دنیا رفت ،خورشید دچار کسوف گشت و مردم با خود گفتند :این کسوف به علت مرگ فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله رخ داده است .رسول خدا صلی الله علیه و آله به محض شنیدن این شایعه بر فراز منبر رفته و ضمن خطبه ای فرمود :«ای مردم !کسوف خورشید و ماه ،دو نشانه از نشانه های خداوند هستند و به امر الهی در حرکتند ،و مطیع اویند و به خاطر مرگ و زندگی کسی دچار کسوف نمی شوند ،پس هر گاه کسوف کردند نماز به جای آرید ».(9)
بدین ترتیب ،چگونه می توان روایات حاکی از کسوف و تاریکی آسمان پس از شهادت امام حسین علیه السلام را پذیرفت ؟
در پاسخ باید گفت :آنچه در روایت نبوی صلی الله علیه و آله نفی شده ،رخداد کسوف یا خسوف به علت مرگ یا ولادت فردی از افراد است .حتی اگر فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله باشد ؛اما آنچه در روز عاشورا رخ داد صرفاً مرگ یک فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله نبود ،بلکه حادثه ای عظیم در تاریخ بشر بود که از حوادث و فجایع متعددی ترکیب شده و نقطه ی اوج آن ،شهادت سبط رسول خدا صلی الله علیه و آله با آن وضع دلخراش بود .از این رو -نه فقط انسان های با ایمان -که نظام هستی متأثر از چنین رخدادی شد و حوادثی که در حال شرح رخداد آنها هستیم -از جمله کسوف و خسوف -نمودها و جلوه های این تأثر می باشند .و این در حالی است که با مرگ یک مؤمن – براساس برخی روایات که پس از این خواهیم آورد -تنها محل نمازش و نیز محل صعود اعمال و نزول رزق او در آسمان ،بر او می گریند .

2-وزش بادهای سیاه و سرخ و بارش خاکستر و خون

سید ابن طاووس در توصیف پدید آمده پس از شهادت امام حسین علیه السلام چنین گفته :«به هنگام شهادت امام حسین علیه السلام غباری به شدت سیاه و تاریک -که باد سرخی آن را همراهی می کرد -برخاست به گونه ای که چیزی قابل مشاهده نبود و مردم گمان کردند عذاب بر ایشان نازل شده ،و این وضعیت تا ساعتی ادامه داشت سپس وضع به حال طبیعی بازگشت ».(10)
به نظر می رسد وزش باد سیاه و سرخ متلازم با بارش خاکستر که در برخی روایات دیده می شود .این معنا در روایت صحیح السند و مشهور شیخ
صدوق از ریان بن شبیب از امام رضا علیه السلام به چشم می خورد که فرمود :
«…هنگامی که جدم حسین علیه السلام کشته شد آسمان خون و خاک سرخ بارید …»(11)
در روایت دیگر شیخ صدوق -که به صورت مسند از طریق مفضل بن عمر نقل شده -آمده که روزی امام حسن علیه السلام به برادرش امام حسین علیه السلام نگریسته و گریست و درباره ی سبب گریه اش چنین فرمود :
…هیچ روزی روز تو نیست ای ابا عبدالله ! سی هزار نفردر حالی که مدعی اند از امت جدمان -محمد صلی الله علیه و آله -می باشند و خود را به اسلام نسبت می دهند برای کشتن تو و هتک حریمت و اسارت اهل و فرزندانت و غارت اموالت همدست می شوند و در چنین روزی ،بنی امیه سزاوار لعنت (دوری از رحمت خدا )خواهند شد و آسمان خاکستر و خون خواهد بارید و همه چیز- حتی وحشیان بیابان و ماهیان دریاها -بر تو خواهند گریست .(12)
در روایت نسبتاً مفصلی که از میثم تمار نقل شده و او ،بر اساس شنیده هایش از امیر مؤمنان علی علیه السلام ،به جزئیات عجیبی از حادثه ی عاشورا و پیامدهای شهادت امام حسین علیه السلام اشاره می کند ،نیز بارش خاکستر به چشم می خورد .ازآنجا که این روایت ،بسیاری از شگفتی های مترتب بر شهادت آن حضرت را در بردارد .بخشی از آن را از نظر می گذرانیم .این روایت را شیخ صدوق با سندش از جبله ی مکیه و او از میثم تمار چنین نقل کرده است :
به خدا قسم ،این امت ،فرزند پیامبرش را در دهم محرم خواهد کشت و دشمنان خدا آن روز روزی مبارک به شمار خواهند آورد .و این حادثه ،قطعاًرخ خواهد داد و علم الهی به آن تعلق گرفته و من آن را از مولایم امیرمؤمنان علیه السلام -پس از تعلیم الهی به او-فرا گرفته ام .مولایم فرمود :همه چیز -حتی وحشیان بیابان ها و ماهیان دریاها و پرندگان آسمان -بر حسین علیه السلام
خواهند گریست .و خورشید و ماه و ستارگان و زمین و مؤمنان از انس و جن و همه ی فرشتگان آسمان ها و زمین ها و رضوان و مالک و حاملان عرش نیز بر او خواهند گریست .و آسمان خون خاکستر خواهد بارید …(13)
در دو روایت دیگر که توسط ابن قولویه (14)و ابن عساکر (15)نقل شده ،نیز به بارش خاک سرخ از آسمان اشاره شده است .
بارش خون از آسمان پس از شهادت ابی عبدالله علیه السلام نیز یکی از شگفت ترین رخدادهای تاریخی است .این رخداد به طرق متعدد در منابع شیعه و اهل سنت نقل شده به گونه ای که جای تردید در وقوع آن باقی نمی ماند .در روایاتی که پیش از این نقل کردیم ضمن پیش گویی های امام حسین علیه السلام درباره ی حادثه کربلا ،و نیز پیش گویی های میثم تمار به نقل از امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره ی این حادثه ،به بارش خون و خاکستر از آسمان اشاره شده بود .(16)
در روایت مسند شیخ طوسی از عمار بن ابی عمار نیز آمده که :«در روز قتل حسین علیه السلام ،آسمان خون تازه بارید ».(17)در برخی منابع روایی نیز از فردی به نام قرظه بن عبیدالله چنین نقل شده :
در نیمه ی یک روز آسمان باریدن گرفت و چون به دستار سفید رنگی (که به آن باران خورده بود )نگریستم آنرا به رنگ خون یافتم .و شترم به بستر رودخانه رفت که آب بنوشد اما خونین شده بود .و سپس دریافتم که آن روز ،حسین علیه السلام کشته شده بود .(18)
در روایت ابن قولویه از مردی از اهالی بیت المقدس نیز آمده که :«تا سه روز بر ما خون تازه می بارید !»(19)،و به گفته ی حماد بن سلمه :«در شب های پس از قتل حسین ،بر مردم خون می بارید ».(20)
در روایت مسند دولابی از ابراهیم نخعی نیز چنین می خوانیم :«هنگامی که [امام ]حسین علیه السلام کشته شد ،آفاق آسمان سرخ گشت ،سپس شکافته شد و خون بارید ».(21)
در نقل قاضی نعمان از زنی به نام ام سالم نیز آمده که :
آن گاه که [امام]حسین بن علی علیه السلام کشته شد از آسمان ،بارانی همچو خون باریدن گرفت به گونه ای که خانه ها و دیوارها سرخ رنگ شد و این رویداد به بصره و کوفه و شام و خراسان نیز رسید در حدی که ما تردیدی در نزول عذاب نداشتیم .(22)
در روایت نضره ازدیه نیز می خوانیم :«آن گاه که حسین کشته شد از آسمان خون باریدن گرفت و کوزه ها و سبوهایمان پر از خون گشت !»(23)

3.مشاهده ی خون در نقاط گوناگون

یکی از رویدادهای بسیار شگفت و شایان توجه پس از شهادت امام حسین علیه السلام ،مشاهده ی خون در نقاط مختلف است .تنوع روایات حاکی از این حادثه ،و اعتبار سندی برخی از این روایات ،موجب حصول اطیمنان به وقوع این رویداد می شود .روایات یاد شده را می توان به چند دسته تقسیم کرد :بعضی از آنها ،از یافت شدن خون در زیر سنگ ها و کلوخ ها در نقاط مختلف حکایت دارند .و بعضی دیگر ،وقوع این رویداد را در ناحیه ی شام و در بیت المقدس گزارش کرده اند .در برخی روایات ،به خونین شدن آب چاه ها و نهرها اشارت رفته ،و در بعضی دیگر به خونین شدن خاک به امانت سپرده شده ی کربلا توسط پیامبر صلی الله علیه و آله به ام سلمه !و در روایتی ،ریزش خون از دیوارهای دارالاماره ی کوفه ،به هنگام ورود سر مطهرامام حسین علیه السلام نقل شده و بالاخره در روایتی دیگر ،به ریزش خون از درخت ام معبد اشاره شده است .و به جز
اینها،روایت دیگری نیز در این زمینه به چشم می خورد که در ادامه به بیان و بررسی این موارد می پردازیم .

الف )خونین شدن خاک کربلا نزد ام سلمه

تعدادی از منابع شیعی و غیر شیعی ،(24)روایتی را از ام سلمه -همسر گرامی رسول خدا صلی الله علیه وآله -نقل کرده اند که با توجه به تعدد منابع گزارش کننده و نیز شخصیت مقبول و برجسته ی ام سلمه در میان همسران پیامبر صلی الله علیه وآله ،این روایت شایان توجه است .بر اساس روایت ابن قولویه از امام صادق علیه السلام در یک نوبت که رسول خدا صلی الله علیه و آله ،در حجره ام سلمه بود و جبرئیل نیز نزد آن حضرت حضور داشت ،ناگاه حسین علیه السلام داخل شد .در این هنگام ،جبرئیل به رسول خدا علیه السلام عرض کرد :امتت این فرزند تو را خواهند کشت !آیا خاک زمینی که در آن کشته خواهد شد نشانت ندهم ؟رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود :آری .پس جبرئیل دست برد و مشتی از خاک [کربلا]را به آن حضرت داد ،که به رنگ سرخ بود (25).رسول خدا نیز ام سلمه را از ماجرا با خبر ساخته ،فرمود :جبرئیل مرا از اینکه امتم حسین را خواهند کشت آگاه ساخته ،و این تربت را به من داده ،هرگاه خون تازه در آن دیدی ،بدان که حسین کشته شده است .
ام سلمه آن خاک را درون شیشه ای نهاد .این شیشه و خاک درونش نزد ام سلمه بود تا زمانی که امام حسین علیه السلام قصد خروج از مدینه کرد .ام سلمه نزد حضرت رفته ،با نگرانی ،پیش گویی رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره ی شهادت آن حضرت و جریان خاک را بازگو کرد .امام علیه السلام در پاسخش فرمود :اگر نروم نیز کشته خواهم شد !سپس دستی بر چشمان ام سلمه کشید ،و او ،مکان شهادت امام علیه السلام و یارانش در کربلا را مشاهده کرد .در این هنگام
امام علیه السلام مقداری از خاک را به ام سلمه داد و فرمود:اگر این خاک و خاکی که رسول خدا صلی الله علیه و آله داده ،خونین شد بدان که من کشته شده ام .
وی پس از عزیمت امام علیه السلام به کربلا ،همواره به آن خاک می نگریست و عصر روز عاشورا آن را خونین یافت ؛از این رو ،فریاد واحسینا وابن رسول الله سر داد .زنان مدینه نیز همراه او گریستند ،و در مدینه آنچنان غوغایی بر پا شد که مثل آن دیده نشده بود .(26)

ب)یافت شدن خون ،زیر سنگ ها و کلوخ ها

بنابر نقل ابن قولویه از امام صادق علیه السلام ،در جریان مواجهه ی هشام بن عبدالملک با امام باقر علیه السلام در شام ،هنگامی که هشام درباره ی چگونگی آگاهی مردم نواحی مختلف از قتل [امیرالمؤمنین ]علی علیه السلام پرسید ،آن حضرت فرمود:در شب قتل امیرالمؤمنین علی علیه السلام تا طلوع فجر ،هیچ سنگی از روی زمین برداشته نشد جز اینکه زیر آن خون تازه یافتند .و این وضعیت در شب قتل هارون (برادر حضرت موسی علیه السلام )و یوشع بن نون و شمعون بن حمون صفا و در شب بالا رفتن حضرت عیسی علیه السلام به آسمان و شب پس از قتل حسین بن علی علیه السلام نیز به وقوع پیوسته است .با شنیدن این سخنان ،چهره ی هشام از خشم دگرگون شد و از امام باقر علیه السلام پیمان گرفت که تا او زنده است این روایت را برای کسی بازگو نکند !(27)
همچنین بنابه نقل ابن عساکر ،هنگامی که عبدالملک مروان از فرزند رأس الجالوت (بزرگ عالمان مسیحی )درباره ی علامت قتل [امام ]حسین علیه السلام پرسید ،او در پاسخ اظهار داشت :«هیچ سنگی در آن روز برداشته نشد جز اینکه زیر آن خون تازه می یافتند ».(28)این مضمون که پس از شهادت امام حسین علیه السلام ،زیر هرسنگی که برداشتند خون تازه یافتند -به جز موارد یاد شده -در تعداد دیگری نیز از منابع شیعی و سنی به چشم می خورد .(29)
چنان که گفته شد ،در بعضی از روایات ،وقوع این رویداد در ناحیه ی بیت المقدس گزارش شده است .به عنوان نمونه ،در روایت شیخ صدوق از فاطمه بنت علی علیه السلام آمده که :«پس از قتل [امام ] حسین علیه السلام هیچ سنگی در بیت المقدس از زمین برداشته نشد جز آنکه زیر آن خون تازه یافتند !»(30)
ابن قولویه نیز در روایتی ،سخن فردی از اهالی شام را چنین گزارش کرده که گفته :«به خدا سوگند !ما اهالی بیت المقدس و اطراف و نواحی آن ،شام قتل [امام ]حسین علیه السلام را چنین شناختیم که هیچ سنگ و کلوخی را برنداشتیم جز آنکه در زیر آن خون .تازه و جوشان یافتیم ».(31)
همین مضمون از محمد بن مسلم بن شهاب زهری -وابسته به دربار اموی-نیز نقل شده است ؛وی پس از آنکه این حقیقت را برای عبدالملک بن مروان بیان کرد ،او نیز ضمن تأیید مطلب ،(32)زهری را از بازگویی آن برای دیگران منع نمود !و زهری این خبر را پس از مرگ وی بازگو کرد .(33)
شاید بتوان گفت ،سبب تأکید روایات دسته ی دوم بر منطقه ی شام و نیز بیت المقدس ،حضور بیشتر دشمنان اهل بیت علیهم السلام و غلبه ی خاندان اموی بر این مناطق بوده باشد .و به همین لحاظ ،این رویداد در این مناطق ،از نمود بیشتری برخوردار بوده است .

ج)خونین شدن آب چاه ها و نهرها

بیش تر به بارش خون از آسمان به دنبال شهادت امام حسین علیه السلام اشاره کردیم .طبیعی است اشیا و زمینی که چنین بارشی برآن صورت گرفته سرخ رنگ شود .اما روایات دیگر حکایت از آن دارند که با شهادت آن حضرت ،آب چاه ها و برکه ها و نهرها به رنگ خون درآمده است و در این روایات ،سخنی از بارش خون در میان نیست .به عنوان نمونه از فردی به نام قرظه بن عبیدالله نقل شده که گفته :«روزی که [امام ]حسین علیه السلام به قتل رسید ،شترم به وادی
رفت تا آب بنوشد اما آب وادی خونین بود !»(34)از فرد دیگری به نام عمروبن زیاد نیز نقل شده که :«در روز قتل [امام ]حسین علیه السلام چاه های ما مملو ازخون شد !»(35)از نضره ی أزدیه (36)-از اهالی بصره (37)-نیز نقل شده که گفته :پس از قتل [امام ]حسین علیه السلام آسمان خون بارید و همه چیزمان ،از جمله چاه ها ،ظروف و خمره هامان از خون پر شد !»(38)و قریب به همین مضمون ،از فردی به نام عماربن ابی عمار نقل شده است .(39)در بعضی از متون نیز چنین می خوانیم:«صبح گاه روز پس از قتل [امام ]حسین علیه السلام ،هر دیگی که غذا در آن طبخ کردند و نیز همه ی ظروف آب ،خونین شد !»(40)
با تأمل در روایات یاد شده می توان گفت این حادثه بایستی در نقاط خاصی روی داده باشد .به عنوان مثال ،در روایت نضره ی أزدیه ،به وقوع حادثه در ناحیه ی بصره اشاره شده است .و می دانمی که مردم این منطقه در آن زمان دارای گرایش های عثمانی بوده و دشمنان اهل بیت علیهم السلام در آنجا سکنی داشتند .روایاتی نیز که از خونین شدن ظروف آب یا محتویات دیگ غذا حکایت دارند بایستی درباره کسانی باشند که نقشی در وقوع حادثه ی کربلا داشته اند ؛زیرا بر اساس روایاتی که پس از این خواهیم آورد ،گوشت شتران به غارت رفته از حرم امام حسین علیه السلام به هنگام طبخ خونین شد !و نمی توان پذیرفت که ظروف و غذا و آب شرب مردم همه ی نواحی ،خونین شده باشد !

د)ریزش خون از درخت ام معبد

ام معبد خزاعی ،زنی بادیه نشین بود و در مسیر مکه به مدینه در خیمه ای ،سکونت داشت .رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسیر هجرت به مدینه به خیمه ی او رسید و به برکت قدوم مبارک آن حضرت ،گوسفند لاغر و بی شیر ام معبد ،دارای شیر فراوانی شد که همه حاضران نوشیده و سیراب شدند .سپس درخت عوسجه ای (تمشک وحشی )که در کنار خیمه بود به برکت آب وضوی آن حضرت که به
پای آن درخت ریخت ،جان تازه ای گرفت ،رشد کرد ،خارهایش ریخت ،ریشه اش قوی و شاخه هایش فراوان شد و برگ های سبز و میوه های بزرگ و خوشبو یافت .این درخت پس از این ماجرا ،در دل آن بیابان خشکیده ،مایه ی برکت برای خانواده ی ام معبد و رهگذران ،و نیز موجب شفای بیماران بود .و حتی گوسفندان و شترانی که از برگ آن می خوردند فربه و پرشیر می شدند .بدین لحاظ ،رفته رفته ،مردم آن نواحی ،نام «مبارکه »را برای آن درخت برگزیدند .
این وضعیت ادامه داشت تا اینکه روزی ،مردم آن ناحیه ،با کمال تعجب مشاهده کردند که میوه های درخت فروریخته و برگ هایش زرد شده !و مدتی بعد ،خبر رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله در همان روز پژمردگی درخت ،به آن ناحیه رسید .از آن پس ،میوه ی درخت کمتر ار قبل بود و کیفیت آن نیز به لحاظ بزرگی و طعم و بو ،پایین تر !
این وضع نیز تا سی سال استمرار داشت تا آنکه روزی ،مشاهده شد که خارهای درخت بازگشته و همه ی میوه هایش نیز فرو ریخته و از سرسبزی درخت نیز کاسته شده است .و به دنبال آن ،خبر شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به گوش مردم آن ناحیه رسید .مدت زیادی بدین منوال گذشت تا اینکه روزی مشاهده شد از ساقه ی درخت ،خون تازه جاری شده و برگ های آن نیز به گونه ای همچون خونابه ای که از گوشت جاری است ،خونین شده است ! از این رو ،مردم ناحیه ،با خود می گفتند که حتماً امر عظیمی رخ داده است ؛و ناگاه در اوایل شب،صدای ناله ای از سوی درخت شنیدند که این بیت را ترنم می کرد :
أبا ابن النبی و یا ابن الوصی
و یا من بقیه السادات الأکرمینا
ای فرزند نبی وای فرزند وصی
وای کسی که باقی مانده ی سروران بزرگواری !
و رفته رفته صدای ناله و گریه بیشتری به گوش می رسید که آنچه گفته می شد چندان مفهوم نبود .و پس از این واقعه ،خبر شهادت امام حسین علیه السلام به آن
ناحیه رسید ،و آن درخت نیز کاملاً خشکید و بادها و باران های بیابان آن را درهم شکستند و هیچ اثری از آن باقی نماند .(41)
عبدالله بن محمد انصاری (یکی از راویان این جریان )می گوید :در مدینه ،دعبل بن علی خزاعی را ملاقت و این خبر را برایش بازگو کردم .و او در تأیید خبر ،از طریق پدر و جد و سپس مادر جدش (سعیده بنت ماری الخزاعیه )نقل کرد که او ،آن درخت را دیده و در عصر امام علی علیه السلام از میوه اش نیز خورده است .(42)

ه)ریزش خون از دیوار دارالاماره ی کوفه

بنا به نقلی از حاجب و دربان ابن زیاد ،هنگامی که سر مطهر امام حسین علیه السلام را به دارالاماره ی کوفه وارد کرده و مقابل ابن زیاد نهادند،نگاه این دربان به دیوارهای دارالاماره جلب می شود و مشاهده می کند که از دیوارها خون جاری شده است .(43)برخی از منابع ،این ماجرا را از ایوب بن عبیدالله بن زیاد گزارش کرده اند(44)و بعید نیست که وی نیز همچون دربان پدرش،شاهد این صحنه بوده باشد .
بررسی روایات به جزآنچه گذشت ،روایات دیگری نیز -به ویژه در منابع اهل سنت -به چشم می خورد .(45)در یک نگاه کلی به مجموع روایات ،با توجه به وجود روایات صحیحه و نیز کثرت گزارش ها ،اصل پیدایش خون در نقاط مختلف پس از شهادت امام حسین علیه السلام جای تردید ندارد .اما در خصوص برخی روایات ،همچون ریزش خون از دیوار دارالاماره ی کوفه که راوی آن ،دربان یا فرزند ابن زیاد است ،و یا روایت ریزش خون از درخت ام معبد که سند معتبری ندارد ،و یا خونین شدن آب چاه ها و نهرها که اخبار آحاد ،از راویانی -بعضاً مجهول بر آن دلالت دارند ،باید گفت ،با توجه به امکان رخداد این حوادث و عدم استحاله ی
عقلی و بلکه تأیید آنها با روایات متعددی که حکایت از پیدایش خون در نقاط مختلف -همچون زیر سنگها و کلوخ ها -دارند ،می توان نسبت به وقوع این حوادث اطمینان نسبی یافت .هر چند اگر این روایات به خودی خود -و بی توجه به شواهد و مؤیدات -بررسی شوند برای اثبات مطلب کافی نخواهند بود .

4.گریه ی اجزای نظام هستی

در روایات متعددی چنین آمده است که پس از شهادت امام حسین علیه السلام ،زمین ،آسمان و دیگر اجزای نظام هستی بر کشته شدنش گریستند .فراوانی این روایات به گونه ای است که جای تردید درباره ی اصل این رخداد باقی نمی گذارد ،و مهم ،مفهوم و معنای این گونه روایات است .این روایات ،به جز اهل بیت علیهم السلام و اصحاب آنان ،از طریق اهل سنت نیز تقل شده اند .
در روایات رسیده از اهل بیت علیهم السلام ،معمولاً به آیه ی 29از سوره ی دخان اشاره شده است که مربوط به هلاکت فرعون و قوم است :«پس آسمان و زمین بر آنان نگریستند و آنان از مهلت یافتگان نبودند ».
سپس در ادامه ی این دسته روایات آمده است که در طول تاریخ ،آسمان و زمین ،تنها بر دو تن گریستند که عبارتند از یحیی بن زکریا علیه السلام و حسین بن علی ؛جعفر بن قولویه قمی (محدث بزرگ شیعه در قرن چهارم )در باب بیست و هشتم کتاب کامل الزیارات ،با عنوان «بکاء السماء و الارض علی قتل الحسین علیه السلام و یحیی بن زکریا علیه السلام »بیست و هفت روایت در این باره آورده است .(46)و باب های دیگری نیز با عنوان های «بکاء جمیع ما خلق الله علی الحسین علیه السلام »با نه روایت ،و «بکاء الملائکه علی الحسین علیه السلام »با بیست روایت و «نوح الجن علی الحسین علیه السلام با ده روایت به چشم می خورد .(47)
در دومین روایت باب بیست و هشتم که به طور مسند از ابراهیم نخعی نقل شده ،آمده که روزی امیر مؤمنان علی علیه السلام وارد مسجد شد و در گوشه ای نشست و اصحابش نیز گرد او حلقه زدند .در این هنگام ،فرزندش حسین علیه السلام وارد مسجد شد و نزد پدر رفت .امیر مؤمنان علیه السلام در حالی که دست مبارکش را بر سر فرزندش نهاده بود فرمود :«فرزندم !خداوند اقوامی را در قرآن کریم مورد سرزنش قرار داده و فرموده :فما بکت علیهم السماء و الارض و ماکانوا منظرین ؛آنگاه حضرت افزود :به خداوند سوگند ،تو را خواهند کشت ،سپس آسمان و زمین بر تو خواهند گریست ».(48)
از این روایت بر می آید که تمامی آنچه در آسمان و زمین است بر قتل امام حسین علیه السلام گریسته است .این معنا ،طبق روایت مفصلی از امام صادق علیه السلام خطاب به زراره به صورت واضح تری بیان شده است .در این روایت می خوانیم :«ای زراره !آسمان ،چهل روز بر حسین علیه السلام با خون گریست ،و زمین چهل روز با سیاهی [بر حسین علیه السلام ]گریست .و خورشید چهل روز ،با کسوف و سرخی [بر حسین علیه السلام ]گریست .و همانا کوه ها از هم پاشیدند ،و دریاها متلاطم شدند .و فرشتگان چهل روز برحسین علیه السلام گریستند ….»(49)
در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام می خوانیم که :«پس از شهادت امام حسین علیه السلام آسمان های هفت گانه و زمین های هفت گانه و آنچه در آنها و بین آنهاست ،و آنچه از مخلوقات الهی در بهشت و دوزخ قرار دارند ،و آنچه دیده می شود و آنچه دیده نمی شود همگی بر ابی عبدالله علیه السلام گریستند ،به جز سه چیز که بر آن حضرت نگریستند …»(50)
آن حضرت سپس در پاسخ راوی ،آن سه چیز را بصره و دمشق و آل عثمان بن عفان معرفی فرمود .
در روایت ابوبصیر از امام باقر علیه السلام نیز آمده که انس و جن و پرندگان وحوش بر امام حسین علیه السلام به گونه ای گریستند که اشکشان جاری شد .(51)
آن حضرت در روایتی دیگر ،پس از اشاره به آیه ی لم نجعل له من قبل سمیاً و اینکه حضرت یحیی علیه السلام و امام حسین علیه السلام پیش از خود ،هم نامی نداشته اند ،فرمود :«و آسمان و خورشید ،چهل روز بر آن دو گریستند ،و گریه ی آنها به این صورت بود که خورشید هنگام طلوع و غروب ،سرخ رنگ می شد ».(52)
در روایت فاطمه بنت علی علیه السلام نیز می خوانیم :«…نور خورشید بر روی دیوارها به رنگ سرخ -همچون ملحفه های رنگین -مشاهده می شد .و اینچنین بود تا زمانی که علی بن الحسین علیه السلام به همراه زنان [از شام ]خارج شد و سر امام حسین علیه السلام به کربلا بازگردانده شد .»(53)
درباره ی گریه ی وحوش نیز روایتی توسط حارث اعور از امیرمؤمنان علی علیه السلام نقل شده که حضرت پیش گویی کرده ،فرمود :«پدر و مادرم فدای حسین که در پشت کوفه کشته خواهد شد .به خدا سوگند،گویا انواع وحوش را می نگرم که گردن هایشان را به سوی قبر او کشیده و بر او می گریند و شب تا به صبح در رثای او می گریند .پس هر گاه [وحوش ]چنین اند ،مبادا شما [در حق او ]جفا کنید ».(54)
گریه ی آسمان ها و زمین های هفت گانه ،بر شهادت امام حسین علیه السلام ،در روایت معروف ابن شبیب از امام رضا علیه السلام نیز به چشم می خورد .(55)
چنان که گذشت ،پیش از رخداد کربلا ،امیرمؤمنان علی علیه السلام پیش گویی های درباره ی اصل حادثه و حوادث شگفت پس از آن داشت ؛از این رو ،بعضی از خواص اصحاب آن حضرت نیز شنیده های خود دراین باره را ،پیش از رخداد کربلا ،برای دیگران بازگو می کردند .به عنوان نمونه ،هنگام تبعید ابوذر به ربذه ،توسط عثمان ،برخی از مردم به ابوذر گفتند :«دل خوش دار ،که این
سختی در راه خدا اندک است ».و ابوذر ،در پاسخ ،ضمن تصدیق این سخن ،اظهار داشت :
ولکن شما نسبت به قتل حسین علیه السلام چه خواهید کرد ؟به خداوند سوگند ،در اسلام پس از قتل خلیفه (یعنی امیر مؤمنان علی علیه السلام )کشته ای بزرگ تر از او نخواهد بود .و خداوند شمشیر انتقام خود را به وسیله ی فردی از ذریه ی حسین علیه السلام بیرون خواهد کشید .و اگر می دانستید که بر ساکنان دریاها و کوه ها و بیشه ها ،جنگل ها و صخره ها ،و اهل آسمان ،در نتیجه قتل او چه می گذرد ،آنچنان می گریستید که جان از کالبدتان خارج شود.(56)
میثم تمار نیز در بیانی مشابه ،از گریه ی همه چیز بر شهادت امام حسین علیه السلام ،و حتی وحوش بیابان ها ،ماهیان دریاها ،پرندگان آسمان ها ،خورشید ،ماه ،ستارگان ،آسمان ،زمین ،مؤمنان از انس و جن ،تمامی ملائکه آسمان ها و زمین ها ،رضوان (نگاهبان بهشت )،مالک (نگاهبان دوزخ )و حاملان عرش خبر داد .(57)
در منابع اهل سنت نیز روایت ریادی درباره ی گریه ی اجزای نظام هستی بر شهادت امام حسین علیه السلام با مضامینی مشابه آنچه گذشت به چشم می خورد که به عنوان نمونه ،سخن سیوطی دراین باره را نقل می کنیم .وی صرفاً اشاره ای گذرا به شهادت امام حسین علیه السلام کرده و می گوید :قلب ،تحمل ذکر [تفصیل ]این داستان را ندارد و سپس به حوادث پس از شهادت پرداخته و می گوید :
آن گاه که حسین علیه السلام به قتل رسید ، نور خورشید به مدت هفت روز بر روی دیوارها ،همچون ملحفه های رنگین بود ،و ستارگان به یکدیگر بر می خوردند . قتل حسین علیه السلام در روز عاشورا رخ داد و در این روز خورشید کسوف کرد و آفاق آسمان تا شش ماه پس از قتل او سرخ رنگ بود .و این سرخی ،پس از آن روز نیز همچنان در آسمان دیده می شود ،درحالی که پیش از قتل حسین علیه السلام چنین چیزی در آسمان دیده نمی شد .(58)
گریستن هستی بر شهادت ابی عبدالله علیه السلام ،دراشعار شعرای اسلامی نیزانعکاس یافته است .به عنوان نمونه ،سید حمیری دراین باره چنین سروده :
بکت الارض فقده و بکته
باحمرار له نواحی السماء
بکتا فقده اربعین صباحا
کل یوم عند الضحی و المساء
«زمین بر فقدان حسین علیه السلام گریست و نواحی آسمان نیز با سرخی بر او گریست .این دو (زمین و آسمان )تا چهل روز ،هرصبح و شام در فقدان حسین علیه السلام گریستند ».(59)
مضامین مشابهی ،در اشعار دیگر شعرای شیعی و غیرشیعی به چشم می خورد .به عنوان نمونه ،ابوالعلاء معری چنین سروده است :
و علی الدهر من دماء الشهیدین
علی ونجله شاهدان
و هما فی اواخر اللیل فجران
و فی اولیاته شفقان
«خون های آن دو شهید ،یعنی علی و پسرش ،دو حجت و گواه بر روزگارند .
که در اواخر شب ،همچون دو فجر ،و دراوایل شب ،همچون دو شفق هستند ».
و سلیمان بن قته عدوی نیز چنین سروده :
مررت علی ابیات آل محمد (ص)
فلم أرها امثالها یوم حلت
ألم ترأن الشمس اضحت مریضه
لفقد حسین و البلاد اقشعرت
«برخانه های آل محمد گذر کردم اما آنها را بسان آغازین ندیدم .آیا نمی بینی که خورشید از شهادت حسین [علیه السلام ]بیمارگون شده و شهرها به لرزه در آمده اند ؟»(60)

بررسی روایات

فراوانی روایات مربوط به گریه ی اجزای نظام هستی بر شهادت امام حسین علیه السلام اصل وقوع این رخداد را تردیدناپذیرکرده است ؛ضمن اینکه
بعضی از این روایات ،اسناد قابل قبولی نیز دارند .اما در مقام بررسی و تحلیل محتوایی این گروه از روایات چند موضوع شایان توجه است :
نخست آنکه مدت زمان گریه ی اجزای هستی بر شهادت امام حسین علیه السلام در این روایت ،متفاوت آمده است .در روایات نقل شده از معصومان علیهم السلام سه گونه تعبیر دیده می شود .مقید نبودن به زمانی خاص ،قید یک سال و قید چهل روز ،که روایات دسته ی سوم از تعداد بیشتری برخوردار است .اما در روایات نقل شده از اصحاب ائمه علیهم السلام ،روایت ابوذر و میثم تمار ،عاری از هرگونه تقیید زمانی است و روایت فاطمه بنت علی علیه السلام به زمان بازگشت اهل بیت علیهم السلام به مدینه مقید است .در روایات موجود در منابع اهل سنت نیز چند گونه تعبیر به چشم می خورد .مقید نبودن به زمان خاص ،مدت چند روز ،یک ماه ،چهل روز ،دو یا سه ماه و بالاخره یک سال و نه ماه .
در توجیه اختلاف مربوط به مدت گریه ی اجزای عالم هستی ،می توان گفت که هر چه به زمان رخداد حادثه نزدیک تر می شویم نشانه های تأثر عالم هستی آشکارتر است ؛ازاین رو ،حوادثی همچون کسوف ،بادهای سرخ و سیاه ،بارش خون و خاکستر ،بلافاصله پس از حادثه رخ داده است .مثلاً در برخی روایات ،سرخی خورشید در روزهای پس از شهادت امام علیه السلام به «علقم »(خون بسته )،یا به «ورده کالدهان »(چرم دباغی شده به رنگ سرخ )،یا به «ملاحف معصفره »(ملحفه های رنگ شده با شیره ی گل سرخ رنگی به نام معصفر )تشبیه شده است ؛و این وضعیت در روزهای بعد ادامه نیافته است .مؤید این توجیه ،سخن سیوطی است که مدت سرخی همچون «ملاحف معصفره »را هفت روز ذکر می کند ،سپس می گوید که آفاق آسمان به مدت شش ماه پس از شهادت حسین علیه السلام سرخ رنگ بود ،و در نهایت اظهار می دارد که این سرخی
همچنان در آسمان رؤیت می شود .بنابراین ،باید میان سرخی هفت روز اول و شش ماه اول و سرخی پس از آن تفاوتی بوده باشد .
نکته دیگر در روایات یاد شده ،تبیین محدوده ی گریان از نظام هستی بر شهادت ابی عبدالله علیه السلام است. دقت در تعابیر به کاررفته دراین روایات نشان می دهد که این حادثه چگونه بر پهنه ی عظیم هستی تأثیر گذار بوده است .تعابیر به کار رفته چنین است :آسمان ها و زمین های هفت گانه و آنچه در آنها و بین آنهاست ،خورشید ،ستارگان ،آنچه دیده می شود و آنچه دیده نمی شود ،بهشت ،دوزخ ،ارکان آسمان ،پهنه ی زمین ،دریاها و ساکنان آنها ،ماهیان اعماق دریاها ،کوه ها و بیشه ها و کوهپایه ها ،جنگل ها و صخره ها ،درختان با شاخه هایشان تمامی فرشتگان آسمان و زمین ،وحوش بیابان ،مؤمنان انس و جن ،رضوان ،مالک ،حاملان عرش ،کعبه ،مقام ابراهیم و مشعر الحرام بر امام حسین علیه السلام گریستند .
اما گریه ی موجودات بی جان و جمادات چگونه توجیه پذیر است ؟آیا این گونه روایات را باید بر معنای کنایی و تخیلی و تمثیلی حمل کنیم ؟یا آنکه می توان مفهومی حقیقی از آنها استنباط کرد ؟
با توجه به دشواری درک گریه ی موجودات بی شعور ،روایات یاد شده رابرخی با تقدیر گرفتن یک مضاف توجیه کرده اند مثلاً :بکت السماوات و الارضون را به بکی اهل السماوات و الارضون تفسیر کرده اند .برخی نیز آن را تعبیری کنایی دانسته اند .برخی دیگر ،آن را رسمی باقی مانده از عصر جاهلی دانسته اند که برای تعظیم فقدان برخی شخصیت ها ،این تعابیر را به کار می برده اند .(61)
به نظر می رسد که اگر آیاتی همچون :ان من شیء إلا یسبح بحمده و لکن لاتفقهون تسبیحهم (اسراء :44)و یسبح لله ما فی السماوات و الارض (جمعه :1)
بدون هرگونه توجیه و تأویلی معنا کنیم ،چنان که اجزای هستی ،تسبیح گوی حق
می تواند باشد ،و همین حکایت از گونه ای شعور در آنها دارد ،همین ها می توانند بر شهادت شخصیتی چون ابی عبدالله علیه السلام گریان باشند .اما گریه ی هر چیز متناسب با هموست :
ماسمیعیم و بصیریم و خوشیم
با شما نامحرمان ما خامشیم(62)
اما این که گریه ی اجزای نظام هستی-بر اساس روایات یاد شده -اختصاص به امام حسین علیه السلام و حضرت یحیی علیه السلام داشته ،نیز نشانه ای دیگر از عظمت شهادت امام حسین علیه السلام است .چرا که حتی شهادت حضرت یحیی علیه السلام نیز تأثیری همچون شهادت ابی عبدالله علیه السلام بر اجزای نظام هستی نداشته است .شایان ذکر است که بر اساس برخی روایات ،بخش های محدودی از اجزای هستی بر مرگ مؤمن گریه می کنند .بنا به نقل انس بن مالک از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است :«هر مؤمنی را در آسمان دری است که محل صعود اعمال و نزول رزق اوست ،و به هنگام مرگ مؤمن ،این بخش از آسمان و نیز محل نماز مؤمن در زمین ،بر مرگش می گریند !»(63)

5.گریه و عزای پیامبران و فرشتگان

اگر شهادت ابی عبدالله علیه السلام اجزای مختلف عالم هستی را به گریستن واداشت ،امر غریبی نیست که انبیای الاهی ،فرشتگان و جنیان با ایمان نیز بر این مصیبت بزرگ بگریند و عزادار شوند .این حقیقت را می توان از روایات متعددی که در منابع شیعی و سنی نقل شده ،به دست آورد .در ادامه ی مباحث ،چند نمونه از این روایات را نقل می کنیم .
ابن قولویه قمی ،روایت مسندی را از ابوبصیر بدین مضمون نقل کرده است :
نزد امام صادق علیه السلام بودم و با آن جناب سخن می گفتم که فرزند حضرت وارد شد .آن حضرت او را بوسید و به خود چسبایند و فرمود :خداوند کوچک
بدارد آن که شما را کوچک کند و انتقام کشد از آنکه شما را تنها گذارد و خوارسازد .و لعنت کند آنکه شما را به قتل رساند ،و خداوند ولی و حافظ و یاری کننده ی شما باشد .همانا گریه ی زنان و انبیا و صدیقین و شهدا و فرشتگان آسمان برای شما بسیار بوده است .
سپس حضرت گریست و فرمود :ای ابابصیر،هرگاه به اولاد حسین علیه السلام می نگرم ،به علت آنچه بر پدرشان (حسین علیه السلام).و بر ایشان گذاشته ،خودداری نتوانم کرد….(64)
ابن قولویه روایت دیگری را ازامام صادق علیه السلام نقل کرده که طی آن ،به گریه ی صدیقه ی کبری سلام الله علیها به همراه هزار پیامبر و هزار صدیق و هزار شهید و هزاران هزار تن از کروبیان بر شهادت امام حسین علیه السلام اشاره شده است .(65)
اما درباره ی گریه فرشتگان -به جز آنچه گذشت -روایات زیادی درمنابع به چشم می خورد .(66)این معنا ،در خطبه ی امام سجاد علیه السلام در مجلس یزید در قالب این جملات آمده که :«من فرزند کسی هستم که فرشتگان آسمان بر او گریستند ».(67)همچنین در خطبه ی آن حضرت به هنگام ورود کاروان اسرای اهل بیت علیهم السلام به مدینه چنین آمده :
ای مردم !کدام یک از مردانتان پس از قتل حسین علیه السلام دلشاد خواهد بود ؟و کدامین قلب غیرمحزون ؟و کدامین چشم ،بی اشک ؟درحالی که هفت آسمان بر او گریستند و دریاها با امواجشان ،و آسمان ها با ارکانشان ،و زمین به وسعتش ،و درختان به شاخه هایشان و ماهیان در عمق دریاها و ملائکه مقرب الهی و همه ی اهل آسمان ها …(68)
در روایت ابوحمزه ثمالی از امام باقر علیه السلام نیز می خوانیم که پس از شهادت ابی عبدالله علیه السلام ،فرشتگان با گریه و ناله و ضجه از خداوند ،انتقام خون آن حضرت را خواستارشدند ،و خداوند نیز در پاسخ فرشتگان ،از انتقام گیری توسط قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف خبر داد .(69)
ابن قولویه روایات متعددی از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام نقل کرده که از حضور تعداد زیادی فرشته با هیئت غبارآلود و عزادار بر سر قبرامام حسین علیه السلام در تمامی ساعات شبانه روز خبر داده اند و آنان به گریه برای مظلومیت آن حضرت و نیز دعا برای زوار او مشغولند .(70) روایت صفوان جمال از امام صادق علیه السلام در این باره را مرور می کنیم ؛وی چنین نقل کرده :
در مسیر مدینه به مکه در محضر امام صادق علیه السلام بودم و آن حضرت را محزون و شکسته و غمناک دیدم .علت را جویا شدم .فرمود :اگر آنچه من می شنوم را می شنیدی چنین پرسشی نمی کردی !عرض کردم :چه می شنوید ؟فرمود :ناله ی فرشتگان و نفرین آنان بر قاتلان امیر مؤمنان علی علیه السلام و قاتلان حسین علیه السلام ، وناله ی جنیان و گریه فرشتگانی که دور قبر حسین علیه السلام هستند و به شدت در جزع و فزع اند .با این وجود ،چه کسی می تواند غذا و نوشیدنی وخواب گوارایش باشد ؟!(71)

6.گریه و عزای جنیان مؤمن

جنیان مومن نیز -بر اساس روایات متعدد -در کنار دیگر موجودات نظام هستی عزادار امام حسین علیه السلام بوده و هستند .اینکه امام صادق علیه السلام «جمیع ما خلق الله »را گریان برامام حسین علیه السلام معرفی کرد (72)شامل جنیان نیز می شود .در روایت ابوبصیرازامام باقر علیه السلام نیز خواندیم که :«انس و جن و پرندگان و وحوش ،آنچنان برحسین علیه السلام گریستند که اشکشان سرازیر گشت »(73)
به جزاین گونه روایات ،در برخی از روایات دیگر ،کسانی شنیده های خود از نوحه سرایی و گریه و عزای جنیان را گزارش کرده اند ،که ام سلمه -همسر گرامی رسول خدا صلی الله علیه و اله – از این جمله است .وی روزی به خادمش گفت :
گویا فرزندم (حسین علیه السلام)کشته شده است ،زیرا پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله صدای گربه و نوحه ی جنیان را نشنیده بودم جز دیشب که
شنیدم می گفتند :ای دیده ی من با جدیت گریه کن ،و پس از من چه کسی بر شهدا خواهد گریست ؟و چه کسی خواهد گریست بر گروهی که مرگ آنان را در حال حکومت یک برده (74)به سوی [خداوند ]قاهری حرکت می دهد .(75)
ابن قولویه درکتاب کامل الزیارات بابی تحت عنوان «نوح الجن علی الحسین »مشتمل بر ده روایت گشوده که روایت پیشین از ام سلمه از آن جمله است .در منابع روایی و تاریخی اهل سنت نیزنمونه های متعددی دراین باره به چشم می خورد ؛از جمله ،روایت ابو جناب کلبی است که چنین نقل کرده :
به کربلا رفتم به یکی از اشراف آنجا گفتم :شنیده ام شما صدای نوحه ی جن را می شنوید !گفت :در اینجا کسی نیست که صدای آنان را نشنیده باشد .پرسیدم :چه شنیده ای ؟گفت:شنیده ام که می گفتند :
مسح الرسول جبینه
فله بریق فی الخدود
ابواه من علیا قریش
وجده خیر الجدود (76)
در برخی گزارش ها نیز آمده که مردم پس ازشهادت ابی عبدالله علیه السلام در بعضی مناطق ندای هاتفی غیبی را شنیده اند که اشعاری در رثای آن حضرت می خوانده ،اما صاحب صدا را نمی دیده اند .بعید نیست این گونه نداها نیز از جنیان بوده ،و امکان آن نیز هست که فرشتگان و مأموران غیبی خداوند چنین نداهایی را سر داده باشند .بنا به نقل ابن قولویه یکی از اهالی بیت المقدس ،شبانگاه پس از شهادت امام حسین علیه السلام ،ندای هاتفی غیبی را می شنیدند که می گفت :
اتر جوامه قتلت حسیناً
شفاعه جده یوم الحساب
معاذ الله لانلتم یقیناً
شفاعه احمد و ابی تراب
قتلتم خیر من رکب المطایا
و خیر الشیب طرا و الشباب (77)

7. گریه و عزای حیوانات

پیش تر ،روایت حارث اعور از امیر مؤمنان درباره ی گریه ی وحوش حیوانات بر شهادت ابی عبدالله علیه السلام را نقل کردیم .(78)به جز این ،روایات دیگری نیز در دست است که از عزای بعضی حیوانات برای آن حضرت به صورت مستمر و همیشگی حکایت دارند .به عنوان نمونه ،روایت سکونی از امام صادق علیه السلام را که در برخی منابع معتبر شیعه آمده ،نقل می کنیم .آن حضرت درباره ی نوعی کبوتر -معروف به کبوتران راعبی (منسوب به سرزمین راعب ،یا کبوترانی باصدای قوی و دارای رعب)-فرمود :«کبوتران راعبی را در خانه هایتان نگهداری کنید ،چرا که قاتلان حسین علیه السلام را لعن می کنند .و خدا قاتلش را لعن کند ».(79)
در روایتی مشابه ،از داوود بن فرقد چنین نقل شده :
درخانه ی امام صادق علیه السلام نشسته بودم که ناگاه صدای کبوتر راعبی بلند شد .حضرت نگاهی به من کرد و فرمود :ای داوود !آیا می دانی این پرنده چه می گوید ؟عرض کردم :نه ،فدایت گردم .فرمود :بر قاتلان حسین علیه السلام نفرین می کند .این پرنده ها را در خانه هایتان نگهداری کنید .(80)
عجیب تر ،روایت مربوط به «جغد »است .ابن قولویه ،طی حدیثی مسند از حسین بن ابی غنذر چنین نقل کرده است :
روزی امام صادق علیه السلام از اصحابش پرسید :آیا کسی از شما ،جغد را به هنگام روز مشاهده کرده ؟گفتند :خیر ،جز در هنگام شب دیده نمی شود .حضرت فرمود :این حیوان همواره در نقاط آباد می زیست ،ولی از زمان قتل حسین علیه السلام با خود عهد کرد که در نقاط آباد زندگی نکند و جز در خرابه ها به سر نبرد .این حیوان تمام روز را روزه دار و حزین است تا اینکه شب در رسد و در دل شب تا صبح برای حسین علیه السلام ناله سر می دهد .(81)
روایت مسند ابن قولویه از علی بن صاعد بربری (متولی قبر امام رضا علیه السلام )و او از پدرش ،و او از امام رضا علیه السلام گویاتر از روایت پیشین است .ترجمه ی این روایت چنین است :
روزی به حضور امام رضا علیه السلام رسیدم .آن حضرت پرسید :مردم درباره ی جغدها چه نظری دارند ؟عرض کردم :آمده ایم از شما بپرسیم ،فرمود :این حیوانات در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله در خانه ها و قصرها می زیستند و هنگام غذا در برابر مردم نشسته و از غذاهایی که مقابلشان می انداختند خورده و از آب سیراب می شدند ،سپس به لانه خود باز می گشتند .اما پس از قتل حسین علیه السلام از آبادی ها خارج و به خرابه ها و کوه ها و بیابان ها رفتند و گفتند :چه بد امتی هستید شما ،که فرزند دختر پیامبرتان را کشتید و ما از شما بر خودمان ایمن نیستیم .(82)

8-تبدل اشیای به غارت رفته از حرم حسینی علیه السلام

در بخش دیگری از روایات حاکی از حوادث شگفت پس از شهادت ابی عبدالله علیه السلام می خوانیم که اشیای به غارت رفته از حرم حسینی علیه السلام تبدیل به چیزهایی شدند که برای غارت گران دیگر فایده ای به دنبال نداشت و بلکه هشداری نسبت به بزرگی گناهی بود که مرتکب شده بودند .این گونه روایات هرچند در منابع شیعی نیز به چشم می خورند اما بیشتر ،در منابع سنی همچون تاریخ دمشق و غیر آن یافت می شوند .ممکن است -چنان که در مباحث آغازین این نوشتار گذشت -برخی ،فراوانی نقل این گونه روایات توسط کسانی چون ابن عساکر را تلاشی برای انحراف اذهان از فلسفه ی اصلی و ماهیت قیام حسینی علیه السلام توسط نویسندگان غیر شیعی حمل کرده و در اصل ماجر تردید کنند .اما همان گونه که پیش تر اشاره شد،چنین نشریه ای پذیرفتنی نیست ، ونظر درست آن است که بگوییم عظمت این رویداد و فراوانی خوارق عادات و پیامدهای شگفت آن ،جای کتمان و انکار را حتی برای مخالفان باقی نگذاشت .
ضمن اینکه چون اینگونه حوادث به منزله ی هشدار و انذاری نسبت به عقوبت مترتب براین جنایت بود ،طبعاً بایستی در مناطق سکونت مخالفان ،بیشتر از دیگر نقاط رخ داده باشد ؛بنابراین ،طبیعی است روایاتی ،همچون روایات تبدل اشیای غارت شده ،توسط امثال ابن عساکر جمع و نقل شوند .در هر حال در ادامه ،گزارشی کوتاه از این دسته روایات را ارائه کرده و سپس تحلیلی نسبت به این رخدادها خواهیم داشت .

الف .غنایم آتشین

در بعضی از این دسته روایات می خوانیم که از اشیای غارت شده از حرم حسینی علیه السلام ،هنگام استفاده ،آتش زبانه می کشید .به عنوان نمونه ،یزید بن هارون از جده اش نقل کرده که :
قطعه ای گوشت قربانی از شتر به حسین بن علی علیه السلام را برای ما آوردند .آن را زیر تخت خوابم نهادم ،و چون به آن نگریستم دیدم آتش از آن گوشت در حال فوران است !(83)
در روایت طبرانی از ابو حمید طحان نیز چنین می خوانیم :
در میان قبیله ی خزاعه که شتری به غارت رفته از [امام ] حسین علیه السلام را آوردند و در این باره که آن را نحر کنند یا بفروشند و سپس تقسیم کنند ،مشورت کرده و تصمیم به نحر شتر گرفتند .وقتی نحر [و طبخ ]شد و برای خوردن در ظرف نهاده شد آتش از آن گوشت زبانه می کشید .(84)
روایات دیگری با مضامین مشابه در منابع متعددی از شیعه و اهل سنت به چشم می خورد .(85)

ب.تلخی و خون در گوشت شتر غارتی

در روایات نقل شده در منابع شیعه و اهل سنت ،چنین آمده که شتر به غارت رفته از اردوگاه حسینی علیه السلام توسط غارتگران نحر ،طبخ و آماده ی خوردن
شد اما گوشت آن در تلخی به سان «علقم »(هندوانه ی ابو جهل )شد به گونه ای که حتی ذره ای از آن قابل خوردن نبود .(86)در روایتی دیگر ،همین جریان را نسبت به شتر حامل سر مطهرامام حسین علیه السلام می خوانیم ،به گونه ای که پس از نحر شتر ،از شدت تلخی گوشتش کسی نتوانست از آن بخورد .(87)
روایتی نیز گویای آن است که گوشت شتر به غارت رفته از حرم حسینی را چون طبخ کردند آن را جز خون نیافتند !(88)

ج.تبدل درهم و دینار و طلا به سنگ و مس

ابن شهرآشوب از ابن عباس نقل کرده که هنگام حمل سرهای شهدا به همراه اسرا،ام کلثوم هزار درهم به مأمور ابن زیاد داد تا سر مطهر ابی عبدالله علیه السلام را جلوتر برده و اسرا را پشت سر مردم قرار دهد تا مردم با اشتغال به رؤیت سر مطهر ،از تماشای اسرا غافل گردند ،و مأمور نیز چنین کرد .فردای آن روز ،هنگامی که درهم ها را خارج کرد مشاهده کرد که تمامی آنها به سنگ های سیاه تبدیل گشته و بر یک طرف آنها چنین نوشته شده :و لا تحسبن الله غافلاً عما یعمل الظالمون ،و بر طرف دیگر آنها نوشته شده بود »و سیعلم الدین ظلموا ای منقلب ینقلبون .(89)
و بنا به نقل ابن نما ،شمر بن ذی الجوشن در میان بار ابی عبدالله علیه السلام مقداری طلا یافت .وی بخشی از این طلا را به دخترش داد ،و او نیز به یک زرگر سپرد تا برایش زیوری بسازد .اما هنگامی که زرگر آن را داخل آتش نهاد تبدیل به مس شد !(90)

د. سرانجام ورس و زعفران غارتی

روایات متعددی حکایت از آن دارد که زعفران ،ورس یا وسایل زینتی خوشبو کننده ی به غارت رفته از حرم حسینی علیه السلام تبدیل به خاکستر و خون شد و کسانی که آنها را مورد استفاده قرار دادند یا مبتلا به برص (پیسی) شدند یا
گرفتار سوزش ناشی از حرارت آن گشتند !بنا به نقل فردی موسوم به ابن حاشر ،یکی از حاضران در نبرد با ابی عبدالله علیه السلام ،یک شتر و مقداری زعفران به غنیمت برد .اما هر چه زعفران را می کوبید آتش از آن فوران می کرد ! و چون ،همسرش آن زعفران را بر دستانش مالید گرفتار برص شد !(91)
گیاه ورس به غارت رفته از حرم حسینی علیه السلام نیز بنابر روایات ،به خاکستر تبدیل گشت.(92)

9.عقوبت های عجیب دنیوی برای جنایت کاران کربلا

روایات فراوان درمنابع شیعی و سنی حاکی از ابتلای جنایت کاران حاضر در کربلا به عقوبت های عجیبی پس از شهادت ابی عبدالله علیه السلام است .
فراوانی این روایات و اتقان سند تعدادی از آنها از سویی ،و انطباق مضامین آنها با سنن الهی (برگرفته از آیات و روایات )از سوی دیگر،در مجموع ،این گونه رخدادها را پذیرفتنی می سازد ،هر چند تعداد محدودی از آنها دارای ضعف سند یا غرابت متن هستند که از نقل آنها پرهیز می کنیم .در ادامه ،ضمن رعایت اختصار ،تلاش می شود گزارش نسبتاً کاملی از این نوع عقوبت ها به صورت دسته بندی شده ارائه شود .

الف.ابتلا به بیماری های عجیب و نقص عضو و تغییر چهره

از برخی روایات معتبر چنین برمی آید که تمامی آنان که با یزید ،در قتل یا در جنگ با امام حسین علیه السلام همکاری کردند به بیماری هایی همچون جنون ،جذام ،برص (پیسی)و …مبتلا شدند .(93)به عنوان نمونه جابربن زید أزدی -غارتگر عمامه ی حضرت -به محض بر سر نهادن آن ،گرفتار جنون شد ! (94)و پیش تر گذشت که استفاده کنندگان از ورس و زعفران غارتی از حرم حسین علیه السلام به برص دچار گشتند !غارت گر لباس حضرت نیز با پوشیدن آن گرفتار برص شد و چهره اش متغیر گشته و موهایش ریخت !(95)
و ازداستان أبجربن کعب نیز پس از غارت لباس حضرت در زمستان ها خونابه می ریخت و هنگام تابستان ،خشک می شدند همچو چوب !(96)
نیز برخی از کسانی که در جریان منع آب از حرم حسین علیه السلام نقش مستقیم داشتند یا زبان به شماتت گشوده بودند با نفرین امام علیه السلام گرفتار مرض استسقاء(تشنگی )شدند .به عنوان نمونه ،در روز عاشورا ،مردی از سپاه عمر سعد خطاب به امام علیه السلام گفت :«ای حسین ! حتی قطره ای از آب فرات نخواهی چشید تا بمیری یا به حکم امیر درآیی !»و امام علیه السلام در حقش چنین نفرین فرمود :«خدایا ،او را از عطش بمیران و هرگز او را نیامرز »..از این رو ،وی هر چه آب می نوشید ،سیراب نمی گشت و می گفت :واعطشاه !تا اینکه به همین وضع هلاک شد .(97)درباره ی مردی از قبیله ی أبان بن دارم نیز نقل شده که تیری به فک مبارک امام علیه السلام زد و امام علیه السلام خون ها را به آسمان می پاشید و می فرمود :«این گونه ».(98)این مرد با نفرین حضرت ،مبتلا به مرضی شد که به اثرآن ،درشکمش احساس حرارت شدید و در پشتش ،احساس سرمای شدید می کرد !و در مقابلش یخ و پشت سرش آتش می نهادند ! و از شدت عطش ،کاسه های بزرگ پرازآب می کشید ،ولی سیراب نمی شد و بدین وضع بود تا شکمش پاره شد !(99)
برخی نیز گرفتار قطع یا نقص عضو شدند .مثلاً درباره ی فردی که خبرشهادت امام علیه السلام را به عنوان بشارت برای مردم آورد ،نقل شده که پس از مدتی کوتاه و نابینا گشت و دست او را گرفته ،این سو و آن سو می بردند .(100)روایت عبدالله بن رباح قاضی -که در مباحث آینده نقل خواهیم کرد -نیز ازکوری یکی دیگر از قاتلان امام حسین علیه السلام حکایت دارد .سنان بن انس (قاتل امام حسین علیه السلام )نیز گرفتار جنون و لالی شد .وی پس از آنکه -با افتخار -در برابر حجاج خود را قاتل حسین علیه السلام معرفی کرد و حجاج نیز این کار را
«امتحانی نیکو »قلمداد کرد ،به خانه اش رفت و گرفتار جنون و لالی شد .همچنین ،او هرچه می خورد ،در همان جا دفع می کرد !(101)
بعضی دیگر از جنایت پیشگان حاضر در صحنه ی عاشورا -علاوه بر روسیاهی باطنی -به روسیاهی ظاهری نیز دچار شدند .به عنوان نمونه ،درباره ی یکی از افراد قبیله ی بنی دارم نقل شده که وی با وجود آنکه فردی سفید رو و زیبا بود ،پس از حادثه ی عاشورا ،او را زشت و سیه رو یافتند ،به گونه ای که شباهت اندکی با چهره ی قبلی اش داشت ! و چون از وی سبب پرسیدند ،گفت :«من مردی از اصحاب حسین علیه السلام را کشتم که سفیدرو بود و میان دو چشمش اثر سجده دیده می شد .او هر شب به خوابم می آید و مرا کشان کشان به سوی دوزخ می برد !»در ادامه ی روایت آمده ،که خانواده ی این فرد نیز شب ها شاهد خواب ناآرام او بوده و از فریادهای آمیخته با ترس و وحشتش در اذیت بودند ! به گفته ی ناقل این قضیه ،وی سر آن شهید را برگردن اسبش آویخته بود به گونه ای که هنگام حرکت اسب ،به زانوهای حیوان برخورد می کرد !(102)ابن عطیه نیز نقل کرده که :«در زمان نوجوانی ،مردی را در راه می دیدیم که بدنش سفید و چهره اش سیاه بود و مردم می گفتند :وی بر حسین علیه السلام خروج کرده است !»(103)

ب.آتش دنیوی و رؤیای آشفته

گونه ای دیگر از عقوبت های دنیوی جنایت کاران صحنه ی عاشورا ،این بود که خداوند پیش از گرفتاری آنان به عذاب آتش اخروی ،از عذاب آتش دنیا به آنان چشانید .به عنوان مثال ،در برخی منابع روایی و تاریخی ،از دربان ابن زیاد چنین نقل شده که گفت :«پس از قتل حسین علیه السلام به دنبال ابن زیاد وارد قصر شدم ،ناگاه آتشی در برابر چهره اش شعله گرفت و او با آستین ،صورتش را پوشاند .سپس از من پرسید :دیدی؟ گفتم :آری .گفت :آنچه را دیدی ،مکتوم بدار !»(104)گفتنی است ،هرچند ،راوی این ماجرا ،دربان ابن زیاد است و از این رو ،
و ثاقب رجالی ندارد ،اما با توجه به اینکه نقل چنین حادثه ای توسط یکی از عوامل دشمن ،فاقد انگیزه ی جعل و کذب است ،و نیز با توجه به تأیید مضمون کلی روایت به وسیله ی دیگر روایات ،پذیرش این روایت امکان پذیراست .
نمونه ی جالب دیگر را شیخ مفید در امالی ،طی روایتی مسند از محمد بن سلیمان و او نیز از عمویش نقل کرده است .متن این خبر چنین است :
در زمان حجاج بن یوسف گروهی از ما ،مخفیانه از کوفه خارج شد و به کربلا رفتیم .از آنجا که محل سکنایی نداشتیم ،اتاقکی گلین در کنار فرات بنا کردیم و در آن سکنا گزیدیم .در این حین ،مرد غریبی آمد و گفت فردی رهگذرم و می خواهم امشب مرا در این اتاقک جای دهید .ما نیز چنین کردیم .وقتی خورشید غروب کرد چراغی را که با نفت می سوخت روشن کردیم و نشستیم و درباره ی حسین علیه السلام و مصیبت او و درباره ی قاتلانش مشغول شدیم .و سخن به اینجا رسید که هر یکی از قاتلان او را خداوند به یک بلیه و بیماری در جسمش مبتلا ساخته است ! در این هنگام آن مرد گفت :من نیز جزء قاتلان حسین علیه السلام بودم و به خدا قسم ،تاکنون هیچ بدی و بیماری متوجه من نشده است ! بنابراین ،سخن شما دروغ است ! ما سکوت کرده و دیگر چیزی نگفتیم .
در این هنگام ،شعله ی چراغ ضعیف شد و آن مرد برخاست تا فتیله آن را با دستش اصلاح کند .ناگاه آتش ،کف دستش را فرا گرفت .او برخاست و دوان دوان خود را درون آب فرات انداخت .اما آتش سطح آب را احاطه کرد و او دائماً سرش را داخل آب می کرد تا از آتش روی آب مصون بماند و چون سر بر می آورد سرش می سوخت و مجبور بود دوباره سر در آب کند .و این وضع آنقدر تکرار شد تا به هلاکت رسید !(105)
مرتکبان سنگدل جنایات کربلا بر اثر جنایات فجیعی که مرتکب شدند به جز عقوبت هایی که گفته شد و خواهد آمد ،درعالم خواب و استراحت نیز گرفتار کابوس های وحشتناکی می شدند که به منزله ی هشداری نسبت به وضعیت
دهشتناک آنان پس از مرگ بود ! پیش تر ،نمونه ای عبرت انگیز -در بحث تغییر چهره ی ظاهری -نقل شد .از دیگر نمونه ها ،روایت عبدالله بن ریاح قاضی است .هنگامی که وی ،سبب کوری فردی نابینا را از او پرسیدند ،وی چنین پاسخ داد :
من دهمین نفری بودم که در قتل حسین علیه السلام سهیم شدم .ولی شخصاً نیزه در شمشیر و تیری به او نزدم .پس از قتل حسین به خانه رفتم و پس از نماز عشا خوابیدم .در عالم رؤیا دیدم کسی نزدم آمد و گفت :نزد رسول الله بیا ! گفتم مرا با رسول الله چه کار ؟ولی او گریبانم را گرفت و به صحرایی برد که رسول الله صلی الله علیه و آله در نقطه ای از آن نشسته و آستین ها را بالا زده و نیزه ای در دست داشت و فرشته ای نیز در مقابلش ایستاده و شمشیری از آتش در دست او بود .او تمامی نه نفر یاران مرا با ضربتی از آتش کشت .با دیدن این صحنه ،من در برابر رسول الله زانو زدم و سلام کردم .حضرت پاسخی نداد و پس از مکثی طویل فرمود :ای دشمن خدا ،حرمتم را هتک کردی ،و عترتم را کشتی و حق مرا پاس نداشتی و کردی و کردی ! عرض کردم :یا رسول الله ! من شمشیر و نیزه و تیری نزدم .فرمود :ولی سیاهی لشکر بودی ،نزدیک بیا .و چون نزدیک رفتم ،حضرت از طشت پرخونی که در برابرش بود و فرمود :خون حسین است ،بر چشمانم مالید .ناگاه از خواب پریدم و خود را نابینا یافتم !»(106)

ج.تسلط حیوانات

از آنجا که تمامی هستی -از جمله حیوانات -به عنوان جنود و سپاهیان باری تعالی ،تحت فرمان اویند ،لذا برخی از جنایت کاران کربلا به وسیله ی حیوانات مجازات شدند که در ادامه به نمونه هایی اشاره می کنیم .به عنوان مثال ،تعدادی از منابع روایی و تاریخی شیعی و سنی ،به نقل از عماره بن عمیر تمیمی جریان عجیبی را در ارتباط با سر ابن زیاد ،پس از انتقام مختار گزارش کرده اند نقل او چنین است :
هنگامی که (پس از انتقام گیری مختار )سر ابن زیاد و یارانش را به مسجد [کوفه ] آوردند ،ناگاه مردم به یکدیگرگفتند :آمد ،آمد ! و در همان حال ،ماری از میان تمامی سرها عبور کرد و نزد سر ابن زیاد رفت و از یک سوراخ بینی او داخل و از سوراخ دیگر خارج شد ! و این وضعیت دو یا سه بار تکرار گشت !(107)
در نقل شیخ طوسی از این ماجرا می خوانیم که مار سفید از میان تمامی سرها عبور کرد تابه سر ابن زیاد رسید و داخل بینی او شده از گوش او خارج شد و از گوشش داخل شد و از دهانش خارج گشت !در ادامه ی این نقل آمده که مختار سر ابن زیاد و بعضی دیگر از قتله ی امام حسین علیه السلام را به مکه نزد محمد بن حنفیه فرستاد و سرانجام به دست ابن زبیر رسید .ابن زبیر نیز آن را بر چوبی نصب کرد اما باد آن را انداخت .در این هنگام ،ماری از پشت پرده بیرون آمد بینی آن سر را بر دندان گزید .دوباره سر را بر آن چوب نصب کردند اما صحنه ی قبل تکرار شد و باد آن را انداخت و آن مار مجدداً بینی او را گرفت .و این صحنه تا سه بار تکرار گشت .و سرانجام ابن زبیر فرمان داد سر را در بعضی از دره های مکه بیندازند !(108)
در نمونه ای دیگر می خوانیم ،(109)یکی از حاضران در کربلا به نام «عبدالله بن حویزه »(110)در روز عاشورا خطاب به امام علیه السلام گفت :«ای حسین !تو را بشارت باد که شتافتی به سوی آتش در دنیا ،پیش از آخرت !»و امام علیه السلام در پاسخش فرمود :«مرا پروردگاری است رحیم و شفاعتی از نبی مطاع .خدایا !اگر دروغ می گوید او را به آتش بیفکن ».(111)و او غضبناک بر امام حمله ور شد که اسبش وی را به زمین زد و پایش در رکاب گیر کرد ،و اسب می دوید و او را به سنگ ها و درختان می کوفت تا به هلاکت رسید ! (112)و بنابر نقلی دیگر ،حضرت درباره ی او اینچنین نفرین کرد :«خدایا ،به آتشش کشان و حرارت آتش را در دنیا پیش ار ورودش به آخرت ،به او بچشان ».(113)از این رو ،اسبش او را به خندقی پر از آتش افکند و امام علیه السلام با دیدن این صحنه ،سجده ی [شکر ]به جای آورد .(114).
درباره ی محمد بن اشعث -که از سران جنایت کار حاضر در کربلا ،و در خباثت ،همچون پدرش بود -نیز نقل شده که وقتی امام حسین علیه السلام چنین دعا کرد :«خدایا ،ما اهل بیت پیامبرت و از ذریه و نزدیکان او هستیم،پس نابود کن آن را که نسبت به ما ظلم و حقمان را غصب کرد ؛که تو شنوای نزدیک هستی ».(115)در این هنگام محمد بن اشعث به حضرت چنین گفت :«مگر چه قرابتی است بین تو و محمد ؟امام علیه السلام در پاسخش ،این آیه را قرائت فرمود :«إن الله اصطفی آدم و نوحاً و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین ذریه بعضها من بعض ؛(آل عمران :33-34)همانا خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید.فرزندانی که برخی شان از برخی دیگرند و خدا شنوا و دانا است »و در ادامه ،درحق او چنین نفرین فرمود :«خدایا ،در این روز ،ذلتی نزدیک و شتابان به او بچشان ».لذا هنگامی که ابن اشعث مشغول قضای حاجت بود ،عقربی ،عضو مردانگی او را گزید ! و در حالی که فریاد استغاثه اش بلند بود ،در کثافات خود می غلتید !»(116)

د.کوتاهی عمر و ناکامی در دنیا

گزارش های متعددی گویای آن است که قاتلان با شرکت کنندگان در قتل امام حسین علیه السلام ،پس از این جنایت فجیع و دردناک بهره ی زیادی از عمر خود نبردند و در بهره مندی از آنچه که به خاطر نیل بدان ،اقدام به این جنایت کرده بودند نیز ناکام ماندند .درباره ی عمر بن سعد نقل شده :هنگامی که امام حسین علیه السلام به وی فرمود :«مایه روشنی دیده ام آنکه تو پس از من ،از گندم عراق ،زیاد نخواهی خورد »،(117)وی با کمال جسارت و با حال استهزا پاسخ داد :«ما را جو کافی است !».(118)اما حوادث پس از عاشورا ،درستی سخن امام علیه السلام را روشن ساخت ؛زیرا عمر بن سعد ،پیش از آنکه به آرزوی
دیرینش -یعنی حکومت ری -دست یابد ،پس از سالیانی اندک ،به دستور مختار ثقفی ،به هلاکت رسید !(119)
درباره ی یزید بن معاویه نیز نقل شده که پس از شهادت امام حسین علیه السلام عمری بسیار کوتاه داشت و یک شب که با مستی به بستر رفت ،دیگر از جای برنخاست و صبح گاهان او را در حالی که چهره اش چون قیر سیاه شده بود ،در بسترش ،مرده یافتند !(120)
غارت گران حرم حسینی نیز که به طمع دست یابی به بهره ی ناچیز دنیوی ،به غارت اشیا و اثاثیه ی اهل بیت امام پرداخته بودند بدون آنکه امکان بهره مندی از اموال غارتی را داشته باشند ،سرانجام به فقر دچار شدند .به عنوان نمونه ،درباره ی مالک بن یسر کندی نقل شده که وی روز عاشورا ،پس از غلبه ی ضعف بر امام ،شمشیری بر سر حضرت فرود آورد و بر اثر ضربه ،کلاه حضرت از سرش افتاد ،او آن را برداشت و پس از آن ،مشمول نفرین حضرت گشت که :«خوردن و آشامیدن بر تو گوارا مباد و خداوند با ظالمان محشورت گرداند ».وی ،کلاه غنیمتی را نزد همسرش برد ،ولی با اعتراض او مواجه گشت که :«آیا لباس غارت شده ی حسین علیه السلام را به خانه ام می آوری ؟زین پس من و تو در یک جا جمع نخواهیم شد ».و آن مرد پس از آن تا آخر عمر همواره در حال فقر و نداری به سر می برد !(121)

10.رخدادهای مربوط به جسم و تربت مطهرامام حسین علیه السلام

در تعدادی از روایات ،رخدادهای شگفت و خارق العاده ای درباره ی جسم مطهرامام حسین علیه السلام و نیز تربت و مزار آن حضرت به چشم می خورد .کلیت این روایات پذیرفتنی است زیرا به طرق مختلفی نقل شده اند ،در بیانات معصومان علیهم السلام نیز ریشه دارند ،و همچنین در طول ادوار مختلف تاریخی
تاکنون ،شواهد صدق آنها بروز کرده است ،هر چند در میان این روایات ،برخی روایات غیر معتبر به چشم می خورد که با وجود احتمال درستی ،به علت ضعف سند ،و یا دشواری پذیرش متن ،از نقل آنها می پرهیزیم .

الف ،قرائت قرآن و سخن گفتن سر مطهر امام علیه السلام

چندین گزارش ،گویای آن است که از سر مطهرامام حسین علیه السلام در مسیر کوفه و شام و نیز در این دو شهر ،صدای قرائت آیاتی از قرآن شنیده شده است .گزارش زید بن ارقم -که گویای قرائت قرآن توسط سر مطهر در کوچه های کوفه است – را نقل می کنیم .
آن گاه که سر حسین [علیه السلام ]را به دستور عبیدالله بن زیاد ،در کوچه های کوفه می گرداندند ،من در اتاقم -که مشرف به کوچه بود -نشسته بودم و ناگاه سر او را در حال عبور دادن دیدم که این آیه را قرائت می کرد :أم حسبت أن اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجباً(122).با دیدن این صحنه مو بربدنم راست شد و عرضه داشتم :ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله ،به خدا سوگند سر تو عجیب تر و عجیب تر است .(123)
نیز بنا به نقل ابن شهر آشوب ،آن گاه که سر مطهر را در کوفه نزد خزانه داران آویخته بودند ،شروع به قرائت سوره ی کهف کرد تا به این آیه رسید :إنهم فتیه آمنوا بربهم و زدناهم هدی فلم یزدهم الا ضلالاو براساس نقل دیگر او ،هنگامی که سر حضرت را بر درختی آویختند این آیه را از سر مطهر شنیدند که:و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون .(124)قرائت قرآن توسط سر مطهر امام علیه السلام -همچون کوفه -در شام نیز تکرار گشت و همان آیات از سوره ی کهف ،توسط سر مطهر قرائت شد .(125)
در جریان دیر راهب نیزآمده که راهب نصرانی پس از مشاهده ی نور ساطع سر مطهر ،با دادن چند درهم با مأموران ،سر مطهر را گرفت و به داخل صومعه
برد.و ناگاه صدایی شنید که می گفت :خوشا به حال تو و به حال کسی که حرمت [صاحب ]این سر را بشناسد ».و او با شنیدن این صدا ،دست به دعا برداشت و از خداوند خواست که آن سر با او سخن بگوید .که ناگاه سر مطهر آغاز به سخن کرد و فرمود :ای راهب،چه می خواهی ؟راهب گفت :تو کیستی ؟
سر مطهر پاسخ داد :«من فرزند علی مرتضی و فاطمه ی زهرایم .من مقتول در کربلا و مظلوم و عطشانم ».سپس ساکت شد.راهب صورت بر صورت امام علیه السلام نهاده و ملتمسانه می گفت :صورتم را بر نمی دارم مگرآنکه بگویی شفیع من در قیامت خواهی بود .سر مطهر به سخن آمد که :به دین جدم درآی.و راهب بلافاصله شهادتین را بر زبان جاری کرد و مشمول وعده ی شفاعت امام علیه السلام شد .(126)
گفتنی است که در بعضی از منابع شیعی و سنی ،پیش از نقل جریان دیر راهب ،و در بعضی منابع بدون اشاره به این جریان ،گزارشی به چشم می خورد که بر اساس آن ،هنگامی که گروه حمل کننده ی سر مطهر امام علیه السلام به شام ،به کنار دیر مزبور رسیدند و سر را روی نیزه ای نهاده و خود به نوشیدن شراب و خوردن غدا مشغول شدند ،ناگاه دستی خونین ظاهر شد که قلمی آهنین در آن قرار داشت و با خون بر روی دیوار دیر نوشت :
أتر جوامه قتلت حسینا
شفاعه جده یوم الحساب (127)
و چون خواستند دست را بگیرند غائب شد و هنگامی که به غذا خوردن نشستند دوباره ظاهر شد و نوشت :
فلا و الله لیس لهم شفیع
و هم یوم القیامه فی العذاب (128)
و برخاستند تا آن را بگیرند،غائب شد و چون بر سر غذا نشستند ظاهر شد و نوشت :
و قد قتلوا الحسین بحکم جور
و خالف حکمهم حکم الکتاب (129)
و سپس غائب شد .(130)

ب.انتشار نور و بوی خوش از سر مطهر

در روایت مربوط به دیر راهب دیدیم که توجه راهب نصرانی پس از مشاهده ی نورساطع از سر مطهر ،به آن جلب شد.(131)به جز این ،چندین روایت در دست است که از انتشار نور از سر مطهر و دهان مبارک امام علیه السلام حکایت دارند .در روایت طبری ،از همسرخولی بن یزید اصبحی چنین نقل شده که وقتی خولی ،سر مطهر امام علیه السلام را زیر دیگی قرار داد ،همسرش ستونی از نور که از سر مطهر به سوی آسمان ساطع بود و پرندگان سفیدی در حال پرواز دور سر مطهر را مشاهده می کند .(132)
در گزارش سهل بن سعد شهرزوری از چگونگی ورود اسرا به دمشق نیز می خوانیم که نوری از دهان مبارک امام علیه السلام ساطع بوده است .وی به قصد زیارت بیت المقدس ،از شهر زور (133)حرکت کرده و در مسیر خود ،به دمشق می رسد و شهر را در وضع غیر عادی مشاهده می کند ؛دروازه ها گشوده ،دکان ها بسته ،مرکب ها زین شده ،پرچم ها برافراشته و مردم کوچه و بازار زینت کرده و شاد !و چون سبب این وضع را جویا می شود پاسخ می شنود که برای امیر ،فتحی عظیم رخ داده و برفردی خارجی که در عراق خروج کرده بود فائق آمده و او را کشته است ! و هنگامی که نام فرد خروج کرده را می پرسد متوجه می شود کسی جز امام حسین علیه السلام نبوده است .ادامه ی ماجرا از زبان وی چنین است :
به آنان گفتم :همان حسین فرزند فاطمه دختر رسول خدا صل الله علیه و آله ؟!چنین گفتند :آری !گفتم :انا لله و انا الیه راجعون ،و این شادی و زینت به خاطر قتل فرزند پیامبرتان است ؟آیا قتل او بس نبود که وی را خارجی نیز نامیدید؟! گفتند :چنین مگو که هیچ کس در اینجا حسین را به نیکی یاد نکند جز آن که سرش را از دست دهد !پس سکوت کردم و در حزن و اشک بودم که ناگاه از دروازه ی بزرگ شهر ،عده ای پرچم به دست و طبل کوبان وارد شدند و گفتند :سر،از این در داخل
می شود .و هر چه سر را نزدیک تر می کردند شادی شان بیشتر می شد !تا اینکه سر مطهر امام را داخل کردند و می دیدم که از دهان مبارکش ،همچون نور رسول ،خدا صلی الله علیه وآله ،نوری ساطع بود .به صورت زدم و گریبان چاک کردم و صدای گریه ام بلند شد و کسانی که صدایم را می شنیدند نیز گریستند ….
در ادامه ی این گزارش ،وی به قرائت آیه ی ولا تحسبن الله غافلاً عما یعمل الظالمون توسط سر مطهر امام علیه السلام اشاره می کند و اینکه رفیق نصرانی اش نیز این صحنه را مشاهده کرده است .(134)
انتشار بوی خوش از سر مطهر نیز دیگر امور شگفت مربوط به جسم امام علیه السلام است .بنا بر نقل ابن شهر آشوب ،پس از آنکه سر مطهر امام علیه السلام را وارد مجلس یزید کردند بوی خوش عجیبی از آن استشمام می شد به گونه ای که بر وی عطرهای موجود غلبه داشت !(135)

ج.بوی خوش و خاصیت شفادهی تربت امام حسین علیه السلام

برخی افراد ،از تربت امام حسین علیه السلام بویی خوش استشمام می کردند .برای نمونه ،بنا به نقل ابن کثیر،پس از آنکه بر قبر امام حسین علیه السلام آب بسته شد تا مکان آن نامعلوم گردد و پس از چهل روز آب فرو نشست ،عربی بیابان نشین به قتلگاه کربلا رفت و در حالی که خاک ها را مشت مشت برداشته و می بویید ،به کنار قبر حضرت رسید و گریست و گفت :پدر و مادرم به فدایت ،چه قدر خوش بویی و چه قدر خوش بوست تربت تو ! و این شعر را ترنم کرد :
أرادوا لیخفوا قبره عن عداوه
فطیب تراب القبر دل علی القبر(136)
خاصیت شفادهی تربت امام حسین علیه السلام یکی از ویژگی ها ،خصائص و امتیازاتی است که خداوند متعال به آن حضرت عطا فرموده و روایات فراوان و معتبری نیز بر آن دلالت دارد .(137)و در طول تاریخ تا عصر حاضر ،افراد زیادی به وسیله ی تربت قبر آن حضرت شفا یافته اند .در اینجا تنها به عنوان نمونه ،دو روایت را که شیخ طوسی در کتاب امالی نقل کرده بازگو می کنیم :
در روایت اول ،شیخ طوسی از فردی به نام سالم چنین نقل می کند .
مبتلا به درد شکم شده بودم و معالجات اثربخش نبود به گونه ای که بر جانم ترسیدم .روزی به زنی از اهالی کوفه -به نام سلمه -بخوردم .گفت :ای سالم !می خواهی تو را به اذن الهی درمان کنم ؟گفتم :بالاترین خواسته ام همین است .او نیز قدح آبی به من داد ،نوشیدم و درد ساکت شد.پس از گذشت چند ماه ،از آن زن پرسیدم مرا با چه چیزی علاج کردی ؟پاسخ داد :به دانه ای از این تسبیح !پرسیدم :این تسبیح از چیست ؟گفت :از خاک قبر حسین علیه السلام .گفتم :ای رافضیه ؟مرا با این مداوا کردی ؟!با این سخن ،او غضبناک برخاست و خارج شد و درد شکم نیز بدتر از قبل،بر من مستولی گشت !(138)
شیخ طوسی در روایتی دیگر ،جریان شایان توجهی را از یک طبیب نصرانی درباره ی آثار بی حرمتی نسبت به تربت قبر امام حسین علیه السلام نقل کرده که گویا جایگاه این تربت نزد شیعیان عصر ائمه علیهم السلام است به گونه ای که موجب بغض و عناد فزون تر دشمنان تشیع می شده است .ابو موسی بن عبد العزیز راوی این روایت -حکایت این طبیب نصرانی را چنین نقل می کند :
در گذرگاه ابو احمد به یوحنا بن سراقیون طبیب برخوردم .وی پرسید :تو را به حق پیامبرت و دینت سوگند ،بگو :کسی که گروهی از شما قبرش را در ناحیه قصر ابن هبیره زیارت می کنند کیست ؟آیا از اصحاب پیامبرتان است ؟گفتم :او فرزند دختر پیامبرمان است .اما علت پرسش تو چیست ؟گفت :من جریان جالبی دراین باره دارم .گفتم :برایم بازگو کن .گفت :شبی سابور کبیر-خادم هارون الرشید -مرا احضار کرد و به همراه او نزد موسی بن عیسی هاشمی رفتیم .دیدیم گویا عقلش زائل شده و بربالشی تکیه کرده و در برابرش طشتی که امعا و احشائش در آن ریخته بود ،قرار داشت .سابور از خادم موسی بن عیسی سبب این وضعیت را جویا
شد.او گفت :ساعتی پیش موسی بن عیسی با ندیمانش در سلامت کامل نشسته بود .و نام حسین بن علی علیه السلام به میان آمد .موسی گفت :روافض در حق او غلو می کنند به گونه ای که تربتش را به وسیله ی مداوا قرار می دهند .در این هنگام مردی از بنی هاشم گفت :من بیماری سختی داشتم و هر معالجه ای که کردم سودی نبخشید تا اینکه با تربت امام حسین علیه السلام شفا گرفتم و بیماری ام برطرف شد. موسی پرسید :آیا از آن تربت ،چیزی نزد تو مانده ؟گفت :آری ،و قطعه ای از تربت به او داد .موسی بن عیسی نیز تربت را گرفت و از روی تمسخر و استهزا،در نشیمن گاه داخل کرد !که ناگاه فریادش بلند شد که :آتش آتش ،طشت طشت !و چون برایش طشت آوردیم ،آنچه در درون داشت در آن ریخته شد ! و ندیمان متفرق شدند و مجلس ماتم سرا شد .
طبیب نصرانی سپس چنین ادامه داد :«با مشاهده ی این وضع ،سابور به من گفت :آیا می توانی علاجش کنی ؟گفتم :جز عیسی علیه السلام که مردگان را زنده می کرد از کسی کاری ساخته نیست .سابور نیز ضمن تصدیق سخنم ،گفت :اما در این خانه بمان تا وضع او روشن تر شود .من نیز آن شب را در آنجا ماندم و موسی بن عیسی تا سحر بر همان حالت بود و سرانجام هلاک شد .»(139)

نتیجه

از خلال بررسی روایات به رخدادهای شگفت پس از شهادت امام حسین علیه السلام به چند نکته می توان دست یافت :
1.شهادت امام حسین علیه السلام حادثه ای است منحصر به فرد و استثنایی ،که آثار و لوازم مترتب بر آن در تاریخ بشریت بی نظیراست .
2.ارتباط اجزای هستی با یکدیگر و ذی شعور بودن آنها ،علاوه بر آنکه از خلال ادله قرآنی ،روایی و عقلی به دست می آید ،از بررسی یاد شده نیز به خوبی قابل استنباط است .
3. عقوبت جنایت و ظلم ،به جز آثار شوم اخروی ،در دنیا نیز گریبان گیر انسان های ستم کار می شود .و چنانکه قرآن هشدار داده ،(140)زندگی تلخی برای آنان رقم می خورد .
4.جایگاه خاص امام حسین علیه السلام و قیام جاوید او ،به مزار و تربتش نیز اثری خاص و معجزه آسا بخشیده ،به گونه ای که انسان ها در طول ادوار تاریخ ،شاهد بروز خوارق عادات و آثار شگفت از این مکان بوده اند .

پی نوشتها

1.بنگرید به :اصغر قائدان مقاله ی «تاملی چند پیرامون گزارش حادثه ی کربلا در منابع مورخان اهل سنت ،مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا .دفتر سوم ،ص70-72.نگارنده مقاله پس از ارائه فهرستی از حوادث خارق العاده که در منابع اهل سنت نقل شده ،چنین می گوید :«نکته ای که در راستای ذکر این معجزات و خوارق ،قابل توجه می باشد ،این که جای بسی تعجب است که چگونه مورخان یاد شده که در ذکرحوادث قیام حسینی بعضاً از ثبت انگیزه های حقیقی قیام به ویژه سخنان امام علیه السلام غافل شده اند برای ذکر این همه معجزات و غرایب که به هیچ روی با عقل و استدلال و سند قابل اثبات نیست ،دقت به خرج داده و به طور مفصل به ثبت آن می پردازد .جای بسی تعجب است چگونه این مورخان که چندان هم قائل به مقام و قداست ویژه و فوق العاده برای امام حسین علیه السلام نبوده اند ،به ذکر این معجزات در شأن آن حضرت و یارانش پرداخته اند ،در حالی که مورخان شیعی و علاقمندان به خاندان عصمت و طهارت چنین نکرده اند ؟
2.سید عبدالله حسینی ،معرفی و نقد منابع عاشورا ،ص119-120.
3.اسماعیل بن کثیر دمشقی ،البدایه و النهایه ،ج8،ص219.
4.جعفر بن محمد ابن قولویه ،کامل الزیارات ،ص161،باب 24،ح2.
5.ابی بکر احمدبن حسین بیهقی ،السنن الکبری ،ج3،ص337.
6.سخن علامه مجلسی در این باره چنین است :رأیت فی کثیر من کتب الخاصه و العامه وقوع الکسوف و الخسوف فی یوم عاشوراءو لیلته (محمد باقر مجلسی ،بحار الانوار ،ج55،ص153).
7.ابن عساکر ،تاریخ مدینه دمشق ،ترجمه ی الامام الحسین علیه السلام ،ص356،ح293/علی بن عیسی اربلی ،کشف الغمه ،ج2،ص268/شمس الدین ذهبی ،تاریخ الاسلام ،ج5،ص15-16.
8.علاوه بر منابع پیش گفته ،بنگرید به :محمد بن علی سروی مازندرانی ابن شهر آشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج3،ص213/سلیمان بن احمد طبرانی ،المعجم الکبیر،ج3،ص114/ جلال الدین سیوطی ،تاریخ الخلفاء ،ص207/احمد بن محمد ابن حجر هیثمی ،الصواعق المحرقه ،ج2،ص568.
9.محمد بن منیع ابن سعد ،الطبقات الکبری،ج1ص142/احمد بن محمد خالد برقی ،الماحسن ،ج2،ص313،ح31/محمد بن یعقوب کلینی ،الکافی ،تحقیق علی اکبر غفاری ،ج3،ص208،ح7.
10.علی بن موسی ابن طاووس ،اللهوف فی قتل الطفوف ،ص75.
11. …انه لما قتل جدی الحسین صلوات الله علیه مطرت السماء دماً و تراباً احمر …(محمد بن علی بن بابویه صدوق قمی ،عیون اخبار الرضا علیه السلام ،ج2،ص268).
12.محمد بن علی بن بابویه صدوق قمی ،الامالی ،ص177-178.
13.همو،الامالی ،ص189-190/همو ،علل الشرایع ،ج1،ص228.
14.لما قتل الحسین بن علی علیه السلام أمطرت السماء تراباً احمر (جعفر بن محمد ابن قولویه ،کامل الزیارات.،ص183).
15.وسقط التراب الاحمر (ابن عساکر ،تاریخ مدینه ی دمشق ،ترجمه الامام الحسین علیه ،ص354،ح288).
16.محمدبن علی بن بابویه صدوق قمی .الامالی.ص178و189.
17.محمد بن حسن طوسی ،الامالی ،ص330،ح106.
18.محمد باقر مجلسی ،بحار الانوار ،ج45ص215ح38.
19.جعفر بن محمد ابن قولویه ،کامل الزیارات ،ص160،باب 24،ح2.
20.قاضی نعمان تمیمی مغربی ،شرح الاخبار ،ج3،ص166.
21.لما قتل الحسن احمرت السماء من اقطارها ثم لم نزل حتی تفطرت دما(محمدبن احمد دولابی ،الذریه الطاهرهالنبویه،ص135).
22.قاضی نعمان تمیمی مغربی ،شرح الاخبار ،ج3،ص166.
23.محمد بن علی سروی سبزواری ابن شهر آشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج3،ص212/درباره ی بارش خون از آسمان به جز منابع پیش گفته ،بنگرید به اسماعیل بن ابراهیم بخاری ،التاریخ الکبیر ،ج4،ص129ح2202/عبدالرحمان ابن ابی حاتم رازی ،الجرح و التعدیل ،ج4،ص216/ابوحاتم محمد ابن حیان ،الثقات ،ج4،ص329/یحیی بن حسن ابن بطریق ،المعده ،ص405/ابن نما ،مثیر الاحزان ،ص63و قندوزی ،ینابیع الموده ،ج3،ص20.
24.برای نمونه بنگرید به حافظ بن عبدالله بن محمد ابن ابی شبیه ،المصنف ،ج8ص632،ح258/طبری ،دلائل الامامه ،ص180/طبرسی ،اعلام الوری ،ج1،ص428/محمد بن علی سروی سبزواری ابن شهر آشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج3،ص213،ابن عساکر ،تاریخ مدینه دمشق ،ترجمه ی الامام الحسین علیه السلام ،ص245،ح22/خوارزمی ،مقتل الحسین علیه السلام ،ج2،ص107-108،ح33/طبری ،ذخائر العقبی ،ص147/زرندی حنفی ،نظم درر السمطین ،ص215/مجلسی،بحار الانوار ،ص44،ص241،ح34.
25.جعفر بن محمد ابن قولویه ،کامل الزیارات ،ص128،باب 17،ح2.
26.احمد بن ابی یعقوب یعقوبی ،تاریخ یعقوبی ،ج2،ص246/علی بن یونس بیاضی عاملی ،الصراط المستقیم ،ج2،ص179.
27.جعفر بن محمد ابن قولویه ،کامل الزیارات ،ص158-160.
28.ابن عساکر ،تاریخ مدینه دمشق ،ترجمه ی الامام الحسین علیه السلام ،ص364.
29.بنگرید به طبری ،دلائل الامامه ،ص178/محمد بن علی سروی مازندرانی ابن شهرآشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج3،ص218/ابن عساکر ،تاریخ مدینه دمشق ،ترجمه ی الامام الحسین علیه السلام ،ص355/ابن حجر هیتمی ،الصواعق المحرقه ،ج2،ص568.
30.محمدبن علی بن بابویه صدوق قمی .الامالی.ص231.
31.جعفر بن محمد ابن قولویه ،کامل الزیارات ،ص161،باب24،ح2.
32.ابن نما ،مثیر الاحزان ،ص63/اربلی ،کشف الغمه ،ج2،ص268/ذهبی ،تاریخ الاسلام ،ج5،ص16.
33.شیروانی ،مناقب اهل بیت علیهم السلام ،ص249.
34.محمد بن علی سروی سبزواری ابن شهر آشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج3،ص212.
35.قاضی نعمان تمیمی مغربی ،شرح الاخبار ،ج3،ص166.
36.وی را از اصحاب امیرمؤمنان علی علیه السلام بر شمرده اند ؛بنگرید به :رجال الطوسی ،ص89.
37.ابوحاتم محمد ابن حبان ،الثقات ،ج5،ص487.
38.همان ،ص487/ابن سعد ،ترجمه الامام الحسین علیه السلام من طبقات ابن سعد ،ص90/محمد بن علی سروی سبزواری ابن شهر آشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج3،ص212./طبری ،ذخائر العقبی،ص145.
39.محمد بن حسن طوسی ،الامالی ،ص330.
40.زرندی حنفی ،نظم درر السمطین ،ص220.
41.خوارزمی در مقتل الحسین ،ج2ص111ح44این جریان را به صورت مسند و مفصل نقل کرده است ؛ابن شهر آشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج1ص105-106این خبر را به صورت خلاصه نقل کرده ،و قطب الدین راوندی با اختصار و اندکی تغییر در الخرائج و الجرائح ،ج1ص146-147ح234آن را نقل کرده است .همچنین علامه مجلسی به نقل از برخی کتب مناقب معتبر ،این خبر را در بحار الانوار،ج45،ص233-235،به تفصیل ،و در ج19ص 75-76به صورت خلاصه آورده است .
42.خوارزمی در مقتل الحسین ،ج2ص113-114/مجلسی ،بحار الانوار ،ج45،ص235.
43.ابن عساکر ،تاریخ مدینه دمشق ،ترجمه ی الامام الحسین علیه السلام ،ص361/طبری،ذخائرالعقبی ،ص145.
44.محمد بن یوسف صالحی شامی ،سبل الهدی و الرشاد ،ج11،ص80.
45.به عنوان نمونه بنگرید به :حافظ بن عبدالله محمد ابن ابی شبیه ،المصنف ،ج8،ص633/کمال الدین و تمام النعمه ،ص532/محمد بن سلیمان کوفی ،مناقب الامام امیرالمؤمنین علیه السلام ،ج2،ص26/سلیمان بن احمد طبرانی ،المعجم الکبیر ،ج3،ص111/خوارزمی در مقتل الحسین ،ج1ص241/ابن عساکر ،تاریخ مدینه ی دمشق ،ترجمه ی الامام الحسین علیه السلام ،ج14،ص274/قطب الدین راوندی ،قصص الانبیاء ،ج3،ص1144/مجلسی ،بحار الانوار ،ج44.ص252.
46.جعفر بن محمد ابن قولویه ،کامل الزیارات ،باب28،ص179-188.
47.همان ،ص171،165و189،باب های 27،26و29.
48.همان ،ص180،باب 28،ح2.
49.همان ،ص167،باب 26،ح8.
50.همان ،ص165،باب26،ح7.
51.همان ،ص165،باب26،ح1.
52.قطب الدین راوندی ،قصص الانبیا،ص222،ح292.
53.محمدبن علی بن بابویه صدوق قمی .الامالی.ص231-232.
54.جعفر بن محمد ابن قولویه ،کامل الزیارات ،ص165،باب26،ح3.
55.محمدبن علی بن بابویه صدوق قمی ،عیون اخبار الرضا علیه السلام ،ج2ص268.
56.جعفر بن محمد ابن قولویه ،کامل الزیارات ،ص153،باب23،ح15.
57.محمدبن علی بن بابویه صدوق قمی،علل الشرایع ،ج1،ص228،ح3.
58.جلال الدین سیوطی ،تاریخ الخلفاء،ص207.
59.محمد بن سروی مازندرانی ابن شهر آشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج3،ص213.
59.همان .
59-ابن نما ،مثیرالاحزان ،ص88.
60.محمدی ری شهری ،دانشنامه امام حسین علیه السلام ،ج10،ص229.
61.بنگرید به :محمد بن حسن طوسی ،التبیان ،ج9،ص233/طبرسی ،مجمع البیان ،ج9،ص108/علامه طباطبایی ،المیزان ،ج18،ص141.
62.مولوی ،مثنوی معنوی ،دفتر سوم،ص387.
63.محمد بن نعمان مفید ،اوائل المقالات ،ص223/سید مرتضی ،الامالی ،ج1،ص39/محمد بن عیسی تزمذی ،سنن ،ج5ص57/امین الاسلام فضل بن حسن طبرسی ،مجمع البیان ،ج9،ص109/محمدباقر مجلسی ،بحارالانوار ،ج79،ص181وج100،ص25.
64.جعفر بن محمد ابن قولویه ،کامل الزیارات ،ص169،باب26،ح9.
65.همان ،ص178،باب 27،ح19.
66.جعفر بن محمد ابن قولویه ،باب 27کامل الزیارات را با عنوان «بکاء الملائکه علی الحسین بن علی علیه السلام »و با نقل بیست روایت به این موضوع اختصاص داده است .
67.انا ابن من بکت علیه ملائکه السماء (محمد بن علی سروی مازندرانی ابن شهر آشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج3،ص305) .
68.ابن نما ،مثیر الاحزان ،ص91/علی بن موسی ابن طاووس ،اللهوف ،ص117/مجلسی ،بحار الانوار ،ج45،ص148.
69.محمد بن علی بن بابویه صدوق قمی ،علل الشرایع ،ج1،ص160/مضمونی مشابه این روایت را در روایتی از امام صادق علیه السلام خطاب به کرام [عبدالکریم ]نیز مشاهده می کنیم (کلینی ،الکافی ،ج1،ص534،ح19).
70.جعفر بن محمد ابن قولویه ،کامل الزیارات ،باب27.
71.همان ،باب28،ح23.
72.همان ،ص166،باب 26،ح6.
73.همان ،ص165،باب 26،ح1.
74.اشاره به جریان فتح مکه و آزادی سران شرک از جمله ابوسفیان و فرزندانش ،به علت عطوفت و رحمت پیامبر صلی الله علیه و آله .
75.همان ،ص189،باب 29،ح1/قاضی نعمان تمیمی مغربی ،شرح الاخبار ،ج3،ص167،ح1107/ابن ابی الدنیا ،کتاب الهواتف ،ص87.
الا یا عین جودی لی بجهد
و من یبکی علی الشهداء بعدی
علی رهط تقودهم المنایا
الی متجبر فی ملک عبد
76.رسول خدا صلی الله علیه و آله بر پیشانی او (حسین علیه السلام )دست کشید و گونه هایش گل انداخت .پدر و مادرش از بزرگان قریشند و نیایش بهترین نیاکان است .(ذهبی ،تاریخ الاسلام ،ج5،ص17-18)
77.آیا امتی که حسین را به قتل رساند به شفاعت جدش در روز قیامت امیدواراست ؟هرگز ،به یقین مشمول شفاعت احمد علیه السلام و ابو تراب علیه السلام نخواهد شد.شما دسته جمع ،بهترین مردم و بهترین از پیران و جوانان را کشتید /جعفر بن محمد ابن قولویه ،کامل الزیارات ،ص160،باب24،ح2.
78.جعفر بن محمد ابن قولویه ،کامل الزیارات ،ص165،باب26،ح3.
79.کلینی ،الکافی،ج6،ص548،ح13/جعفر بن محمدقولویه ،کامل الزیارات ،ص198،باب 30،ح1/مجلسی ،بحار الانوار ،ج45،ص213،ح32.
80.همو ،الکافی ،ج547،ح10/همو ،کامل الزیارات ،ص198،باب 30،ح2.
81.جعفر بن محمد ابن قولویه ،کامل الزیارات ،ص199،باب31،ح1.
82.همان.
83.قاضی نعمان تمیمی مغربی ،شرح الاخبار ،ج3،ص165،ح1096.
84.سلیمان بن احمد طبرانی ،المعجم الکبیر،ج3،ص121/ابن عساکر ،تاریخ مدینه ی دمشق ،ترجمه ی الامام الحسین علیه السلام ،ص366،ح308.
85.ر.ک:ابن معین ،تاریخ ابن معین ،ج1،ص361،ح2435/قاضی نعمان تمیمی مغربی ،شرح الخبار ،ج3،ص541،ح1095و1096/زرندی حنفی ،نظم درر المسمطین ،ص220/مجلسی ،بحارالانوار ،ج45،ص302،ح3وص310،ح12.
86.طبرسی ،اعلام الوری ،ج1،ص430/ابن عساکر ،تاریخ مدینه ی دمشق ،ترجمه ی الامام الحسین علیه السلام ،ص367/ابن حمزه طوسی ،الثاقب فی المناقب ،ص337/ذهبی ،تاریخ الاسلام ،ج5،ص16.
87.محمد بن علی سروی مازندرانی ابن شهر آشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج3،ص218/ابن نما ،مثیرالاحزان ،ص63.
88.هیثمی مجمع الزوائد ،ج9،ص196.
89.محمد بن علی سروی مازندرانی ابن شهر آشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج3،ص217.
90.ابن نما ،مثیر الاحزان ،ص63.
91.محمد بن حسن طوسی .الامالی ،ص727،ح1528/محمد بن علی سروی مازندرانی ابن شهر آشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج3،ص215/مجلسی ،بحارالانوار ،ص263،ح728.
92.قاضی نعمان تمیمی مغربی ،شرح الاخبار ،ج3،ص166،ح1097/محمد بن سلیمان کوفی ،مناقب امیرالمومنین علیه السلام ،ج2،ص263،ح728.
93.ر.ک:جعفر بن محمد ابن قولویه ،کامل الزیارات ،ص131،باب 17،ح8/قاضی نعمان تمیمی مغربی ،شرح الاخبار ،ج3،ص169،ح1114.
94.محمد بن علی سروی مازندرانی ابن شهر آشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج3،ص215/ابن نما ،مثیر الاحزان ،ص57/مجلسی بحار الانوار ،ج45،ص301.
95.همو،مناقب آل ابی طالب ،ج3،ص215.
96.همان ،ص214.
97.همان .
98.گویا مراد حضرت این بوده که :این گونه با خدا ملاقات خواهم کرد .
99.همان ،ص214/ابن نما ،مثیر الاحزان ،ص53/طبری ذخائر العقبی ،ص144/ مجلسی ،بحار الانوار ،ج45،ص301.
100.ابن عساکر ،تاریخ مدینه ی دمشق .ترجمه ی الامام الحسین علیه السلام ،ص356،ح294.
101.همان ،ص368.
102.محمد بن علی بن بابویه صدوق قمی ،ثواب الاعمال ،ص218-219.
103.محمد بن حسن طوسی ،الامالی ،ص727،ح1529/مجلسی ،بحار الانوار ،ج45،ص308،ح7،ج45،ص323،ح17.
104.سلیمان بن احمد طبرانی ،المعجم الکبیر ،ج3،ص112.ح2831،مجلسی ،بحارالانوار ،ج45،ص309،ح11.
105.محمد بن حسن طوسی ،الامالی ،ص163،ح269،قاضی نعمان تمیمی مغربی ،شرح الاخبار ،ج3،ص544،ح1114/خوارزمی ،مقتل الحسین علیه السلام ،ج2،ص110،ح43/ابن عساکر ،تاریخ مدینه ی دمشق ،ترجمه الامام الحسین علیه السلام ،ص371،ح313/طبری ،ذخائرالعقبی ،ص145/محمد بن علی سروی مازندرانی ابن شهر آشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج3،ص216.
106.محمد بن علی سروی مازندرانی ابن شهر آشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج3،ص216./ابن نما ،مثیر الاحزان ،ص61/علی بن موسی ابن طاووس ،اللهوف ،ص81/مجلسی ،بحار الانوار ،ج45،ص306،/قاضی نعمان تمیمی مغربی،شرح الاخبار ،ج3،ص171،ح1120این روایت را با کمی اختصار ،از جویربن سعید نقل کرده است .
107.ترمذی سنن،ج5،ص325،ح3869/محمد بن علی سروی مازندرانی ابن شهر آشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج3،ص218/یحیی بن حسین ابن بطریق ،العمد ،ص404/ ابی الفداء اسماعیل ابن کثیر ،البدایهو النهایه ،ج8،ص315/محمد باقرمجلسی ،بحارالانوار ،ج45،ص306.
108.محمد بن حسن طوسی ،الامالی ،ص242.
109.هر چند این مورد و- شاید- مورد بعدی ،قبل از شهادت امام علیه السلام واقع شده ،اما به لحاظ شگفت آمیز بودن و نیز ارتباط با شهادت امام علیه السلام در اینجا ذکر شد .
110.نام وی ،ابن جویره ،ابن جوزه و ابن خوزه نیز ضبط شده است .
111.ولی رب رحیم و شفاعه نبی مطاع ،اللهم ان کان عندک کاذباً فجره الی النار.
112.حافظ بن عبدالله بن محمد ابن ابی شیبه ،المصنف ،ج8،ص40-41،ح17/ حسین ابن عبدالوهاب ،عیون المعجزات ،ص57/محمد بن علی سروی مازندرانی ابن شهر آشوب،مناقب آل ابی طالب ،ج3،ص214/محمد باقر مجلسی ،بحار الانوار ،ج45،ص301/ر.ک:محمد بن یوسف صالحی شامی ،سبل الهدی و الرشاد ،ج11 ،ص79.
113.اللهم جره الی النار و اذقه حرها فی الدنیا قبل مصیره الی الاخره.
114.ابن شهر آشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج3،ص214.
115.اللهم انا اهل بیت نبیک و ذریته و قرابته فاقصم من ظلمنا و غضبنا حقنا انک سمیع قریب.
116.ابن شهر آشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج3،ص215/مجلسی ،بحا الانوار ،ج45،ص302.
117.شیخ مفید ،الارشاد ،ج2،ص132/ابن عساکر ،تاریخ مدینه ی دمشق ،ج45،ص48/اربلی ،کشف الغمه ،ج2،ص218/ ذهبی ،تاریخ الاسلام ،ج5،ص195.
118.ابن شهر آشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج3،ص213/مجلسی ،بحارالانوار ،ج45،ص300،ح1.
119.طبری ،تاریخ الطبری ،ج4،ص531-532.
120.ابن قولویه ،کامل الزیارات ،131-132،باب 17،ح8/مجلسی بحار الانوار ،ج45،ص309،ح10.
121.ابن شهر آشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج3،ص215/ابن دمشقی ،جواهر المطالب ،ص287/مجلسی ،بحارالانوار ،ج45،ص302.
122.کهف ،9.
123.شیخ مفید ،الارشاد ،ج2،ص117/مجلسی ،بحار الانوار ،ج45،ص121.
124.ابن شهر آشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج3،ص218.
125.این روایت به دو صورت توسط منهال بن عمرو نقل شده :بنابر یک روایت ،سر مطهر ،آیه ی شریفه ی أم حسبت أن أصحاب الکهف و الرقیم کانوا من ،آیاتنا عجبا را قرائت کرد ،و مردی با دیدن این صحنه ،خطاب به سر مطهر گفت :«ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و اله به خدا سوگند سر تو عجیب تر است ».و بنابر روایت دیگری ،کسی این آیه را می خواند و سر مطهر به سخن آمد که :«جریان من عجیب تر از جریان اصحاب کهف و رقیم است »/بنگرید به :ابن حمزه طوسی ،الثاقب فی المناقب،ص333،ح1و2/ابن عساکر ،تاریخ دمشق ،ج60،ص370/ صالحی شامی ،سبل الهدی و الرشاد ،ج11،ص76.
126.ابن شهر آشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج3،ص217.
127.آیا امتی که حسین را کشتند امیدوارشفاعت جدش در روز حساب هستند ؟
128.نه ،به خداوند سوگند ،آنان شفیعی نخواهند داشت ،و در روز قیامت در عذاب خواهند بود .
.129.آنان حسین را با فرمانی ستم گرانه کشتند و فرمان آنان مخالف فرمان کتاب خدا بود .
130.قطب الدین راوندی ،الخرائج و الجرائح ،ج2،ص578/ ابن شهر آشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج3،ص218/محمد بن سلیمان کوفی ،مناقب الامام امیرالمؤمنین علیه السلام ،ص583/ طبری ،ذخائر العقبی ،ص145/بیاضی عاملی ،الصراط المستقیم ،ج2،ص179/ ابن نجار ،ذیل تاریخ بغداد ،ج4،ص159/ذهبی ،تاریخ الاسلام ،ج5،ص107/ابن کثیر البدایه و النهایه ،ج8،ص218/ابن حاتم عاملی ،الدرالنظیم ،ص562.
131.ابن شهر آشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج3،ص217.
132.طبری ،تاریخ طبری ،ج4،ص348/ابن کثیر ،البدایه و النهایه ،ج8،ص206/مجلسی ،بحارالانوار ،ج45،ص125.
133.ناحیه ای وسیع و کردنشین در غرب ایران /ر.ک:یاقوت حموی ،معجم البلدان ،ج3،ص375.
134.خوارزمی ،مقتل الحسین علیه السلام ،ج2،ص67،ح31/مجلسی ،بحارالانوار ،ج45،ص127-128.
135.ابن شهر آشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج3،ص218/مجلسی ،بحارالانوار ،ج45،ص305.
136.خواستند قبرش را از دشمنش مخفی کنند اما بوی خاک قبر نشانه ی آن شد / ابن کثیر دمشقی ،البدایه و النهایه ،ج8،ص222.
137.به عنوان نمونه بنگرید به :ابن قولویه ،کامل الزیارات ،ص465،باب 92،با عنوان :ان طین قبر الحسین شفاء و امان.
138.شیخ طوسی ،التبیان ،ص319،ح 648ابن شهر آشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج3،ص220
139.شیخ طوسی ،التبیان ،ص320/ابن شهر آشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج3،ص220.
140.طه ،124.

منبع:نشریه تاریخ در آینه پژوهش ،ش23

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید