حقیقت این است که بیشتر احسان و خیررسانى انسان، از روى خودبینى و انتظار است و حقیقتى الهى ندارد. پس هرگاه انفاق و لطفى به مردم مىکند، در کرامت او طمع و توقع خیرات از دیگران پنهان است، بنابراین گاهى صدقات به همراه منّت و اذیّت است.
حق منّان با صراحت این تفکّر غلط را به اهل ایمان یادآورى مىفرماید:
یأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَاتُبْطِلُواْ صَدَقتِکُم بِالْمَنّ وَالْأَذَى کَالَّذِى یُنفِقُ مَالَهُ رِئَآءَ النَّاسِ وَلَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْأَخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَیْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْدًا لَّایَقْدِرُونَ عَلَى شَىْءٍ مّمَّا کَسَبُواْ وَاللَّهُ لَا یَهْدِى الْقَوْمَ الْکفِرِینَ» «1»
اى اهل ایمان! صدقههایتان را با منّت و آزار باطل نکنید، مانند کسى که مالش را به ریا به مردم انفاق مىکند و به خدا و روز قیامت ایمان ندارد که وصفش مانند سنگ سخت و خارایى است که بر آن [پوششى نازک از] خاک قرار دارد و رگبارى تند و درشت به آن برسد و آن سنگ را صاف [و بدون خاک] واگذارد [صدقه ریایى مانند آن خاک است و این ریاکاران] به چیزى از آنچه کسب کردهاند، دست نمىیابند و خدا مردم کافر را هدایت نمىکند.
زیرا با منّت گذاشتن در کار خیرى که انجام داده مىشود مهر بطلان بر روى آن زده مىشود و این گونه اعمال ریاکارانه و انفاقهاى آمیخته با آزار روحى از دلهاى سخت و قساوت مند سرچشمه مىگیرد و صاحبانش هیچ بهرهاى از آن نمىبرند و تمام زحمتشان به هدر مىرود.
پس مولاى متقیان، امیرمؤمنان، نیکوکاران را به پرهیز از منّت منشى دعوت مىفرماید:
یا أَهْلَ الْمَعْرُوفِ وَ الْإحْسانِ لاتَمُنُّوا بِإِحْسانِکُمْ، فَإِنَّ الْإِحْسانَ وَ الْمَعْرُوفَ یُبْطِلُهُ قُبْحُ الامْتِنانِ. «2»
اى اهل نیکى و نیکوکارى، به احسان خود منّت مگذارید پس همانا که زشتى منت گذارى ارزش نیکى و نیکویى را از بین ببرد.
از نشانههاى مردانگى مردان خدا این است که روش احسان را با منّت آلوده نسازند.
یُسْتَدَلُّ عَلَى مُرُوَّهِ الرَّجُل بِبَثِّ المَعْرُوفِ وَ بَذْلِ الْاحْسانِ وَ تَرْکِ الإِمْتِنانِ. «3»
از نشانههاى جوانمردى مرد، پراکندن نیکى و لطف و نیکوکارى و خوددارى از منت نهادن است.
انفاق کنندگان حقیقى کسانى هستند که تنها به خاطر خشنودى خدا و پرورش فضایل انسانى و تثبیت سجایاى ارزشمند در درون خود و پایان دادن به نگرانىها و اضطراب که به خاطر احساس مسؤولیت در برابر محرومان در وجدان آنها پیدا مىشود، توفیق نیکوکارى نصیبشان مىگردد.
بر این اساس حضرت على علیه السلام مىفرماید:
جَمالُ الْإِحْسانِ تَرْکُ الإِمْتِنانِ. «4»
زیبایى نیکى کردن، منّت ننهادن است.
از آن جا که منّت گذار در انگیزهاش جبران کمبود ذاتى یا اخلاقى خویش است یا براى ارضاى نفس خود و برترىطلبى بر دیگران مىکوشد، همیشه در بین مردم پست و خوار باشد.
امّا حق مطلق هیچ گونه نیاز و نقص و نگرانى ندارد و در انتظار هیچ سود و پاداشى نیست؛ پس منّت و آزار بندگان بر او محال است؛ زیرا غرض و کمال نهایى خود اوست و هدف تمامى افعال آفرینش، ذات حق است و همه موجودات به سوى کمال سیر مىکنند و او کمال مطلق اوّل و آخر و ظاهر و باطن اشیا است.
نعمت همان ظرف تجلّى جمال حق است که غذاى حقیقى انسان است.
پذیرایى از بنده در ظرف ظهورات و تجلیات جمالى حق، عطایى بدون منّت است.
هر چه انسان در سر سفره بندگى حق از کاستىها دست بردارد تغذیه او در ظهورات ربوبى کاملتر مىگردد و بنده در نعمتهاى حق تعالى از سلامتى روحى و روانى بهترى برخوردار مىگردد و اگر از قرب ربوبى بهره نبرد و در ظرف تجلیّات جلالى حق غرق شود، نقمت و محرومیت او شامل حالش شود و از دایره الطاف بیرون ماند. بنابراین باید منّت و تفضّل و لطف الهى او را فراگیرد تا زمینه ادامه حیات او فراهم شود.
یکى از اسباب مهم امتحان الهى وفور نعمت است و به حسب اتفاق، آزمایش با نعمت از آزمایش با بلا سخت و پیچیدهتر است. همانند حضرت ایوب علیه السلام که با انواع نعمتهاى مادى و معنوى مورد امتحان قرار گرفت و عاقبت به خیر گردید؛ زیرا طبیعت فزونى نعمت بىمنت، غفلت و غرق شدن در لذایذ و شهوات است. و این وضعیت انسان را از خدا دور مىسازد و میدان را براى فعالیت شیطان آماده مىکند، تنها کسانى مىتوانند از عوارض نامطلوب فزونى وفور نعمت در امان بمانند که به طور پیوسته به یاد خدا باشند و با یادآورى همیشه خانه قلب را از نفوذ شیاطین حفظ نمایند.
آرى، او چه خداى بزرگ و منّانى است که با هر ناز و ناله بندهاش مىسازد ولى این انسان چقدر مغرور و بخیل است که با کوچکترین دردى مىنالد و با کمترین نعمتى مىبازد.
هنگامى که پروردگارش به او اکرام مىکند و نعمت به او مىبخشد؛ با غرور و نخوت مىگوید:
خداوند مرا گرامى داشته است. پس او به هنگام روى آوردن نعمت چنان مىپندارد که مقرب درگاه خدا شده و این نعمت دلیل بر آن قرب است.
اما هنگامى که روزى بر او تنگ شود با ناامیدى مىگوید:
خداوند مرا خوار کرده است. از حق ناخشنود مىشود و با او قهر مىکند و به زمین و زمان مىتازد، غافل از این که نعمت و نقمت هر دو وسیله آزمایش اویند.
در جملات ملکوتى و آسمانى بالا، وجود مقدس پروردگار از زبان امام سجاد علیه السلام معرّفى شده و حضرت، انسان را به این معنا توجه دادهاند که در وقت نیاز و حاجت که از ابتداى عمر تا لحظه آخر آن است، باید عرض نیاز و فقر و احتیاج را فقط به پیشگاه مقدس حضرت ربّ العزّه برد که کلید حلّ هر مشکلى به دست اوست و خزائن ملک و ملکوت در کف قدرت آن منبع لطف و کرامت است و تنها او مىباشد که اسباب و وسایل رفع حاجت را چه به وسیله امور طبیعیه و یا به دست انسانها فراهم مىآورد.
ذات مقدّسى که بى نهایت در بى نهایت لطف، کرم، رحمت و عنایت، مهر و مرحمت، عشق و محبت، قدرت و سطوت، کرامت و عظمت است.
وجود مبارکى که تمام هستى و اجزایش به اراده حکیمانه او به وجود آمده و به اراده حکیمانه او ادامه حیات مىدهد.
خداوندى که مخلوقات را آفریده و هر یک را به راهى که باید هدایت فرموده و روزى آنان را به فراخور حالشان از سفره رحمت و لطف عنایت مىفرماید.
پروردگارى که بر اساس مصلحت موجودات زمینه حیات را براى آنان فراهم آورده و کلّ عناصر هستى نیاز خود را به او برطرف کرده و به پیشگاهش عاشقانه رغبت دارند.
خزائن هستى او و منابع نعمتش با دعا و درخواست موجودات که هر یک به اندازه خود و بیش از اندازه از آن خزائن و منابع خرج مىکنند، تمام نمىشود.
خداوند مهربانى که شرط روزى دادنش فقط و فقط بودن مخلوق است و بس.
عزیزى که خواهنده و خوانندهاى از پیشگاهش مأیوس و ناامید بر نمىگردد.
مهربان مولائى که در حریمش عرض حاجت پایان نمىپذیرد؛ زیرا تمام موجودات در ظاهر و باطن وجودشان گدا و محتاج او هستند.
پروردگارى که قدرى و علّتى نمىتواند مانع از عطایش گردد و حاجبى بین او و بندگانش وجود ندارد.
کریمى که به خاطر گناه بندگان مانع از رسیدن روزى به آنان نیست.
نویسنده:آیت الله حسین انصاریان