تفکر

تفکر

«تفکّر» که در لغت به معنای اندیشیدن است،[1] با تأمّل و تدّبر، هم معناست.[2] و در اصطلاح عبارت است از تشکیل دو مقدّمه (صغری و کبری) برای دستیابی به یک نتیجه. مثال: 1ـ آنچه پایدار است بر ناپایدار رجحان دارد.
2ـ آخرت پایدار و دنیا ناپایدار است.
پس: آخرت بر دنیا رجحان دارد.[3] رابطه عبادت و تفکّر
طرح بحث «تفکّر» در «اخلاق عبادی» به دو جهت است:
نخست اینکه تفکّر، خود، عبادتی بزرگ، بلکه از بهترین عبادتهاست، تا آنجا که حضرت صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:
«تفکر ساعه خیر من عباده سنه انما یتذکر اولوالألباب»[4] ساعتی اندیشه از سالی عبادت بهتر است. همانا تنها خردمندان درک می کنند.
امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ فرمود:
«التفکر فی ملکوت السموات و الأرض عباده المخلصین»[5] اندیشیدن در حقیقت آسمانها و زمین، پرستش مخلصان است.
دوّم آن که عبادت واقعی و ارزشمند، با تأمّل و اندیشیدن توأم است و زیباترین پرستش را انسانهای اندیشمند و خردمند انجام می دهند، چنانکه قرآن مجید می فرماید:
«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لآیاتٍ لِاولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ»[6] همانا در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز، برای خردمندان نشانه هایی است. آنان که خدا را (در حالتهای) ایستاده و نشسته و به پهلو خفته، یاد می کنند و در آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند (و گویند:) ای پروردگار ما! اینها را بیهوده نیافریده ـ ای، تو منزّهی، ما را از عذاب آتش نگهدار.
شب زنده داران عاشق در قیام و قعود با «تفکّر» به «ذکر» و «تسبیح» خدا پرداخته، این حقیقت را در پهنه هستی به اثبات رساندند که اندیشمندان خردمند، عابد و ذاکر خدایند و پرستشگران، متفکّرند و خردمند.
شبی، رسول اکرم ـصلی اللّه علیه و اله‎ـ آن قدر گریسته بود که محاسن و جای سجده اش خیس شده بود، بامداد که برای برپا نمودن نماز از منزل خارج شد، بلال پرسید: ای رسول خدا! چرا این قدر گریسته ای؟ فرمود:
«امشب آیه «إِنَّ فی خَلْقِ السَّمواتِ…» بر من نازل شد، وای بر کسی که آن را قرائت کند و پیرامونش نیندیشد.»[7] ارزش تفکّر
با توجّه به آنچه گذشت، بروشنی در می یابیم که چرا اسلام این گونه برای تفکّر ارزش قائل شده و رهبر آن فرموده است:
«اول ما خلق الله العقل»[8] نخستین آفریده خدا عقل است.
شهید مطهری در این باره می نویسد:
«دین اسلام رکن اساسی و پایه اصلی خود را توحید قرار داده است، توحید بالاترین و عظیم ترین اندیشه ای است که به دماغ بشر رسیده، بسیار دقت و نازک کاری می خواهد، و از طرفی در اصول این دین و بالاخص در اصل اصول آن یعنی و توحید، تقلید محکوم شده و تحقیق لازم شمرده شده، ناچار باید این دین، «تفکّر» و «تدّبر» و «تحقیق و جستجو» را فرض بشمارد، و قسمت مهمی از آیات (کتاب) خود را به این موضوع اختصاص بدهد و همین کار را کرده است.»[9] منابع تفکّر
دین مقدّس اسلام علاوه بر ارج نهادن به فکر و اندیشه، راه تفکّر صحیح را نیز به بشر نشان داده است، تا پیروان خویش را از آلودگی به افکار پلید و بیهوده باز دارد. متفکّر بزرگ اسلام خواجه نصیرالدین طوسی در این باره می نویسد:
«تفکّر، سیر درونی از مبادی به مقاصد است و هیچ کس از کاستی به کمال نمی رسد، مگر به این سیر درونی. مبادی تفکّر «آفاق» و «انفس» است به این بیان که در اجزا و ذرّات عالم از قبیل کرات آسمانی، ستارگان، حالات و حرکات و تأثیر و هدف آنها اندیشه کند. همچنین در موجودات زمینی بویژه در اجزا و اعضای انسان و غیر آن که قابل شمارش نیست، بیندیشد آن گاه با تفکّر درباره منافع و مصالح اینها بر کمال، عظمت، علم و قدرت آفریننده و ناپایداری غیر خدا استدلال کند … و از همین قبیل است، تأمّل در تاریخ گذشتگان و کوتاه شدن دست آنها از دنیا و رهسپار شدن به دیار آخرت. چنین تفکّری سبب قطع محبّت از غیر خدا، وابستگی کامل به ‌آفریننده، تقویت تقوی و اطاعت پذیری می گردد. همچنین می توان دامنه تفکّر را گسترده تر کرد تا شامل تفکّر در آیات، روایات، احکام و مسایل دینی نیز بشود.»[10] قرآن ما را به تفکّر در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز[11] و آفرینش روح و جسم انسان[12] و بسیاری دیگر از مظاهری قدرت و حکمت خدا تشویق می کند تا به عظمت خدا و هدف از آفرینش اشیاء توجه کنیم و از این راه پرده غفلت را از جلو چشم خود کنار زنیم.
در تاریخ آمده است که روزی رسول اکرم ـصلی اللّه علیه و اله‎ـ بر عده ای گذشت که در حال اندیشه بودند، فرمود: چرا ساکتید و سخن نمی گویید؟ پاسخ دادند: درباره مخلوقات خدا اندیشه می کنیم. فرمود:
«چنین کنید و پیرامون مخلوقات بیندیشید نه پیرامون خالق».[13] روشن است که تفکر در مخلوقات باعث می شود که انسان به عظمت و قدرت الهی بیشتر پی ببرد در حالی که تفکر در ذات خداوند به دلیل اینکه کمال بی انتهاست قابل حصول برای انسان با ظرفیت محدود نیست.
آثار تفکّر
تفکّر و اندیشیدن، آثار پرباری برای اندیشمند دارد و همان گونه که منابع تفکّر، فراوان و بی شمار است، آثار و فواید آن را نیز نمی توان شماره کرد. در اینجا به چند نمونه آن بگونه ای گذرا اشاره می کنیم:
الف ـ رأی صائب
اوّلین اثر نیکوی تفکّر، به دست آوردن رأی پخته و درست پیرامون کار موردنظر است؛ زیرا متفکّر عجولانه عمل نمی کند و به قول معروف «بی گدار به آب نمی زند» بلکه با اندیشیدن پیرامون موضوع، راه حل صحیحی برای آن می یابد. به تعبیر امیرمؤمنان علی ـ علیه السلام ـ
«من طال فکره حسن نظره»[14] هر کس زیاد اندیشه کند رأیش نیکو گردد.
ب ـ مصونیّت از لغزشها
شخص خردمند پیش از انجام هر کاری به فرجام آن می اندیشد، آرای دیگران را جویا می شود، تجربیات پیشینیان را به کار می بندد و پس از یک جمعبندی اندیشمندانه به کار اقدام می کند، از این رو، احتمال خطا و خسران در چنین کاری بشدّت کاهش می یابد و در برابر، بازدهی آن زیاد می شود. به فرموده ـ علیه السلام ـ
«من فکر قبل العمل کثر صوابه»[15] هر کس پیش از اقدام به کار بیندیشد درستی کارش فزونی می یابد.
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:
مردی نزد رسول خدا ـصلی اللّه علیه و اله‎ـ آمد و اندرز خواست رسول اکرم ـصلی اللّه علیه و اله‎ـ سه بار فرمود: اگر اندرزی گویم به کار می بندی؟‌آن مرد، در هر بار جواب مثبت داد، آن گاه فرمود:
«إذا انت هممت بامر فتدبر عاقبته فإن یک رشد فامضه و إن یک غیا فانته عنه»[16] هر گاه قصد کاری کردی در فرجامش بیندیش، اگر صحیح بود انجامش بده وگرنه از آن صرف نظر کن.
ج ـ دعوت به نیکیها
فکر و اندیشه صحیح، انسان را به بسیاری از نیکیها سوق می دهد و بسان محرّکی قوی، چرخ نیکوکاری را به گردش می اندازد. حضرت علی ـ علیه السلام ـ فرموده است:
«إن التفکر یدعو إلی البر و العمل به»[17] اندیشیدن (انسان را) به نیکی و انجام آن فراهم می خواند.
حضرت صادق ـ علیه السلام ـ نیز ضمن تجلیل و ارج نهادن به تفکّر و اندیشه، هشت اثر ارزنده برای آن بیان کرده، می فرماید:
«الفکره مراه الحسنات و کفاره السیئات و ضیاء القلوب و فسحه الخلق و إصابه فی صلاح المعاد، و اطلاع علی العواقب و استزاده فی العلم و هی خصله لا یعبد الله بمثلها»[18] تفکّر و اندیشه:
1. آیینه نیکیهاست. 2. کفّاره گناهان است.
3. فروغ دلهاست. 4. گشاده رویی است.
5. موفقیت در آبادی آخرت است. 6. آگاهی به فرجام کارهاست.
7. افزایش دانش است. 8. خصلتی است که خداوند به (چیزی) مانند آن پرستیده نمی شود.
د ـ سلامت و نیک فرجامی
اثر مهمّ دیگر اندیشه، سلامت و خوش عاقبتی در کارهاست، چرا که شخص خردمند با تدّبر و تأمّل پیرامون کارها و برنامه های خویش تلاش می کند تا آفتها و پیامدهای ناهنجار را شناسایی و دفع نماید، از این رو، کمتر دچار زیانهای مادی و معنوی می گردد و به ندرت گرفتار لغزش و اشتباه می شود. حضرت علی ـ علیه السلام ـ این راستا فرمود:
«أصل السلامه من الزلل، الفکر قبل الفعل…»[19] اساس سالم ماندن از اشتباهات، اندیشیدن پیش از انجام کار است.
پرهیز از اندیشه های هوس آلود
نکته دیگری که اسلام در زمینه تفکّر با دید منفی به آن نگریسته و پیروان خویش را از آن باز داشته است، اندیشه های هوس آلود است که علاوه بر بی ثمر بودن، انسان را به وادیهای خطرناک نیز سوق می دهند.
امیرمؤمنان صلوات الله علیه، اندیشه غیر منطقی و دور از حکمت را هوا و هوس و بی معنی دانسته، فرمود:
«الفکر فی غیر الحکمه هوس»[20] اندیشه در (چیزی) جز حکمت، هوس است.
نسبت به چنین اندیشه هایی هشدار داده می فرماید:
«فکرک فی المعصیه یحدوک علی الوقوع فیها»[21] اندیشه ات پیرامون گناه تو را به انجام آن می کشاند.
بنابراین، مؤمن خردمند باید از نظر تجزیه و تحلیل ورزیده شود و عقل و اندیشه خود را کنترل کرده، تنها در مسائل جدّی و سودآور به کار اندازد، تا به سعادت مادّی و معنوی دست یابد. از سوی دیگر باید فکر خویش را از هرگونه اندیشه ناشایست باز دارد و به تعبیر امام علی علیه السلام، همان گونه که روزه بدنی می گیرد، روزه فکری هم بگیرد:
«صیام القلب عن الفکر فی الاثام أفضل من صیام البطن عن الطعام»[22] روزه دل از فکر گناه آلود، برتر از روزه شکم از خوردنیهاست.
[1] . المنجد، واژه «فکر».
[2] . محجهالبیضا، ج 8، صفحه 197.
[3] . همان، صفحه 196.
[4] . بحارالانوار، ج 68، صفحه 327، بیروت.
[5] . شرح غررالحکم، ج 2، صفحه 49.
[6] . آل عمران (3)، آیات 190، 191.
[7] . محجه البیضا، ج 8، صفحه 194.
[8] . بحارالانوار، ج 1، صفحه 97.
[9] . بیست گفتار، صفحه 207، انتشارات اسلامی.
[10] . بحارالانوار، ج 68، صفحه 319.
[11] . إِنَّ فِی خَلْقِ السَماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لاَیاتِ لِأُولِی الْأَلْبابِ (آل عمران (3)، آیه 190).
[12] . وَ فِی أَنْفُسِکُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ (ذاریات (51)، آیه 21).
[13] . محجه البیضا، ج 8، صفحه 193.
[14] . شرح غررالحکم، ج 5، صفحه 155.
[15] . همان، صفحه 276.
[16] . وسائل الشیعه، ج 11، صفحه 223.
[17] . بحارالانوار، ج 68، صفحه 328.
[18] . همان، صفحه 326.
[19] . شرح غررالحکم، ج 2، صفحه 418.
[20] . شرح غررالحکم، ج 1، صفحه 337.
[21] . همان، ج 4، صفحه 424.
[22] . همان، صفحه 214.
علی اصغر الهامی نیا- غلامعباس طاهر زاده – اخلاق عبادی، ص135

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید