ذکر و تسبیح در قرآن

ذکر و تسبیح در قرآن

یاد خدا و ذکر او، همواره آرامش دهنده قلوب انسان ها است. قرآن کریم ذکر و یادآوری خداوند را در تمام مراحل زندگی گوشزد کرده و بر آن تأکید فرموده است. ذکر خداوند متعال در همه حال و در مراحل و امور مختلف زندگی بشر مفید و مؤثر می باشد. هر یک از احکام الهی، وقت و شمار و مقدار آن مشخص است و خدای سبحان در هیچ حکمی دستور کثرت نداده است جز ذکر، که درباره آن می فرماید: فراوان به یاد خدا باشید: « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراًً»،[1] بنابراین، یاد خدا حدّی ندارد و این نشان اهمیّت ویژه ذکر اوست.
راز اینکه در بسیاری از حالات و شئون، و در حدّ توان، باید به یاد خدا بود این است که شیطان در حال غفلت به انسان حمله می کند و اگر انسان به نام خدا متذکر باشد، به دام شیطان نمی افتد.
نکته دیگر در باره تداوم ذکر خدا این است که این سنّت حسنه برای تقویت روح معنویت در انسان ذاکر است.
در کثرت ذکر، کیفیت و کمیت هر دو مراد است، زیرا خدای سبحان از ذکرِ بدون اخلاص و حضور قلب به عنوان «ذکر قلیل» یاد کرده، چنین می فرماید: منافقان، کم به یاد خدا هستند: « وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلِیلاً»[2]، با اینکه منافق هرگز به یاد خدا نیست، زیرا منافق به زبانْ مسلمان و قلباً کافر است و در کفر درونی خود از کافر عادی هم قوی تر و پلیدتر است، از این رو دَرَکه منافقان از درکه کافران بدتر است: « إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ»[3] منافق ممکن است همیشه به یاد خدا باشد و مانند خوارج اهل نماز شب نیز باشد، ولی چون ذکر لسانی وی، بی روح و اندک است ذکر او تاثیر ندارد، ذکر کثیر، عبارت از ذکر با روح و با خلوص که حافظ انسان است. یک لحظه از چنین یادی، همه لحظات شبانه روز را فروغ داده و همه اعمال انسان را در آن شبانه روز تأمین می کند.
دوام یاد حق در همه حالات و شئون
فرزانگان و خردمندان در همه شئون و حالات به یاد حق هستند: « إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَ‏آیاتٍ لِأُولِی الْأَلْباب الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ»[4] یکی از مصادیق این آیه، حالات گوناگون نمازهای نماز گزار است، که در روایات فقهی نیز از باب تطبیقِ مصداقی، و نه تفسیر مفهومی، در معنای آن گفته شده: مراد این است که اگر کسی ایستاده توان نماز گزاردن ندارد، آن را نشسته به جا آورد و اگر نشسته نیز قادر نیست در بستر و در حالی که به پهلو آرمیده است نماز بگزارد؛[5] لیکن مراد این است که خرد ورزان، در همه حالات مانند ایستادن، نشستن ، استراحت و آرمیدن، با ذکر و دعا به یاد حق باشند.
همان گونه که آیه یاد شده ناظر به دوام یاد حق در همه شئون است، آیه شریفه « وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خِیفَهً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْ‏آصالِ وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلِین[6]» به استمرار ذکر و یاد خدا در همه لحظات اشاره دارد.
توضیح اینکه «تضرع» و «خیفه» صفت قلب است امر به چنین ذکری شاهد آن است که تنها ذکر زبانی کافی نیست . البته زبان نیز باید ذکر حق بگوید؛ اما نه با صدای آشکار، بلکه آهسته: « دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ». امر به ذکر در بامداد و آغاز روز (غدوّ) برای این است که همه روز به یاد حق بگذرد، چنان که مراد از ذکر در شامگاه (آصال)، یعنی پایان روز و آغاز شب این است که همه شب به یاد حق بگذرد، آنگاه برای اینکه مبادا کسی گمان کند که اگر در دو طرف روز به یاد خدا بود کافی است، می فرماید: « وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلِینَ». در این جمله، از غفلت نهی شده است و نهی، بر خلاف امر مفید تکرار است، زیرا انتفای طبیعت غفلت به انتفای همه افراد آن است.
انسان پیوسته باید به یاد حق باشد و اگر احیاناً آن را فراموش کرد، فوراً با این نسیان را با یاد خدا ترمیم و جبران کند: « وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ[7]».
ممکن است هنگام انجام دادن برخی کارها نتوان ذکر گفت؛ اما اگر کارِ به ظاهر دنیوی برای خدا باشد، به یقین یاد خدا و مصداق ذکر الله است البته بهترین یاد خدا نماز و به ویژه نماز جمعه است:« یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا نُودِیَ لِلصَّلاهِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَهِ فَاسْعَوْا إِلی ذِکْرِ اللَّهِ»[8]، چنان که برجسته ترین نماز یاد خداست: « أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْرِی[9]».
آثار ذکر: پیش از این، بصیرت و بینایی در دنیا و آخرت به عنوان یکی از آثار ذکر خدا یاد شد. خدای سبحان می فرماید: « إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ[10]؛ چنانچه شیطان بخواهد احرام ببندد و به صورت طواف کننده بر گرد کعبه دل طواف کند تا هر گاه درِ کعبه دل باز شد وارد آن شود، متّقیِ متذکّر می فهمد که اینْ مُحرم بیگانه و حرامی است، از این رو هیچ گاه شیطان به قلب مؤمن متذکر راه ندارد.
متقیِ متذکر بر اثر آن بینش قلبیِ حاصل از یاد حق، خاطره شناس است و هر خاطره ای که به ذهن او خطور کند می فهمد که این ربّانی و مَلَکی است یا شیطانی و نفسانی: « إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا».
شیطان در اوائل امر، برای فریفتن و به دام انداختن، با زبان ایمان و در سایه دین به سراغ انسان می آید، نه اینکه از آغاز او را به گناه فرمان دهد. او ابتدا «نفس مسوّله» را، که خوب و بد را خوب می نمایاند، استخدام می کند. پس از آنکه نفس مسوّله به خدمت او در آمد، اندک اندک «نفس اماره» را برای فرمان دادن به کار می گمارد، از این رو آنگاه که انسان تبهکار به گناه عادت کرد با علم و یقین به و معصیت بودن کاری، آن را به آسانی انجام می دهد: « وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنی وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنی فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْری»[11] اثر دیگر ذکر این است که خدای سبحان به یاد انسان متذکر است، از این روگناه را از او باز می دارد و او را از خطر معصیت می رهاند، چنان که در باره حضرت یوسف ـ علیه السّلام ـ واقع شد: « وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الُْمخْلَصِینَ» [12] مشاهده حضور حق و شهود قلبی: «رءا برهن ربه» از کامل ترین مصادیق یاد و ذکر حق است. پاداش و اثر چنین یادی این است که سوء و فحشا از انسان باز داشته شده و گناه به سراغ او نمی آید: « لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشا». لازم است عنایت شود که نماز، نمازگزار را از گناه نهی کرده و از ارتکاب معصیت باز می دارد؛ ولی لطف ممتاز خداوند که بر اثر شهود الهی نصیب شاهد و اصل می شود این است که زشتی و گناه را از نزدیک شدن به انسان سالک صالح و شاهد باز می دارد و بین این دو کار فرق وافر است.
یاد حق همان گونه که خطر معصیت را از انسان دور می سازد، او را از خطرهای دیگر نیز می رهاند، چنان که راز نجات حضرت یونس ـ علیه السّلام ـ از خطر ماندن در شکم ماهی تا قیامت این بود که وی اهل تسبیح و جزو مسبّحان بود: « فَلَوْ لا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ[13]».
تأثیر یاد حق در قلب:
مرکز اصلی ذکر و یاد حق، قلب انسان است . قلب را چشمی است که یاد حق را می بیند و گوشی است که یاد حق را می شنود و زبانی است که به ذکر حق گویاست، بنابر این، با چشم دل باید یاد خدا را دید و گرنه مشمول این کلام الهی است که در باره دوزخیان می فرماید: چشمهای آنان یاد مرا نمی دید: « کانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطاءٍ عَنْ ذِکْرِی وَ کانُوا لا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعاً»[14]. تپش و آرامش دل، دو تأثیر متفاوت از ذکر خدا در قلب است. توضیح اینکه یکی از اوصاف مؤمنان حقیقی و راستین این است که هر گاه نام و یاد خدا مطرح شود قلبهاشان می تپد: « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّاً».[15] این تپش ممکن است در اوایل امر مضطربانه و بر اثر ترس و در اواخر مشتاقانه و برابر شوق و محبت باشد. تأثیر دیگر ذکر خدا در قلب، که ممکن است پس از مرحله یاد شده باشد،‌آرامش الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ است: ».[16] آیه‌شریفه با کلمه «ألا» و تقدیم متعلق فعل ـ یعنی تقدیم «بذکر الله» بر «تطمئن» که مفید حصر است، به این مطلب مهم هشدار می دهد که آگاه باشید که تنها عامل و راه آرامش قلب، یاد خداست. خدای سبحان نفرمود: « تطمئن القلوب بذکر الله»، بلکه فرمود: دل فقط به یک چیز می آرمد و آن یاد حق است. راز این مطلب آن است که خداوند به ما از خود نزدیک تر است: «و اعلموا أنّ الله یحول بین المرء و قلبه»[17] دلها هم فقط به دست اوست و مقلّب القلوب و تسلّی دهنده آنها تنها اوست،‌ بنابر این، کسی که خواهان آرامش و آسایش در زندگی است پیوسته باید به یاد خدا باشد.


[1] . سوره‌احزاب، آیه 41.
[2] . سوره نساء، آیه .142
[3] . سوره نساء، آیه 145.
[4] . سوره آل عمران، آیات 190ـ191.
[5] . وسائل الشیعه، ج 5، ص 481.
[6] . سوره اعراف، آیه 205.
[7] . سوره کهف، آیه 24.
[8] . سوره جمعه، آیه 9.
[9] . سوره طه، آیه‌14.
[10] . سوره اعراف، آیه 201.
[11] . سوره لیل، آیه 10.
[12] . سوره‌یوسف، آیه 24.
[13] . سوره‌صافّات، آیات 143ـ144.
[14] . سوره‌کهف، آیه 101.
[15] . سوره انفال، آیات 2ـ4.
[16] . سوره رعد، آیه 28.
[17] . سوره انفال، آیهه 24.
@#@ در این حال نه فقدان چیزی او را نگران می کند و نه برخورداری و وِجدان چیزی او را به وجد می آورد: « لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُم»[1] و آنچه از امام سجّاد ـ علیه السّلام ـ در دعای ابو حمزه ثمالی رسیده است: « بذکرک عاش قلبی»[2] ناظز به همین است؛ یعنی معیشت سعیدانه دل در ظلّ یاد تو تأمین است.
دنیا طلبی مانع یاد خدا
تنها مانع یاد حق دنیا طلبی است: «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّی عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیاهَ الدُّنْیا».[3] مطابق این آیه‌شریفه، سرّ غفلت از یاد خدا چیزی جز دنیا خواهی نیست. مستفاد از این مقابله آن است که دنیا طلبی چیزی جز غفلت از حق نیست و هر چه انسان را از یاد خدا باز دارد دنیاست. مراد از این دنیا، آسمان و زمین و دریا و صحرا و مانند آن نیست که خدای سبحان از آنها به عنوان آیات طبیعی خود به نیکی و عظمت یاد می کند. دنیا همان شئون اعتباری، مانند تفاخر و تکاثر در اموال و اولاد است، چنان که خدای سبحان می فرماید: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَهٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ».[4] هوا پرستی را مانع دیگر ِ یاد خدا گفته اند؛ ولی این نیز به دنیا خواهی و دنیاگرایی باز می گردد. خدای سبحان در سفارش رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ به سازگاری و همراهی با ذاکران و نهی از پذیرش و همگامی وی با غافلانِ هوادار چنین می فرماید: « وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداهِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَهَ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا لْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً».[5] همان گونه که پیش از این اشاره شد، اساس مهمّ در این مطلب سامی، ذکر قلب است، زیرا اگر قلب متذکر خدا باشد همه اعضا و جوارح، که زبان از جمله آنهاست، متذکر خدا خواهد بود، بر همین اساس، در این آیه نیز نفرمود: کسی را که زبانش به یاد ما گویا نیست نپذیر، بلکه فرمود: از کسی که « قلبش» را، بر اثر استمرار دنیا طلبی او، از یاد خودمان غافل کردیم پیروی نکن: « وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا لْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهً»، پس همان گونه که یاد خدا مانعِ هواپرستی است، میل به هوا نیز مانع یاد خداست و انسان هواپرست، که به شهادت صدر آیه اهل دنیاست، به یاد خدا نیست و این طرد دو جانبه اثر تضادی است که بین هوا و هُداست. کیفر غفلت از یاد خدا: غفلت از یاد حق، دارای آثار شوم و پیامد های زیانبار و تلخ است: الف) یکی از نتایج تلخ غفلت ، که در مباحث پیشین نیز به آن اشاره شد، نابینایی دل است؛ همان گونه که اثر یاد خدا بصیرت و بینش دل است، نسیان خدا نیز با کوری همراه است، چنان که خدای سبحان می فرماید: دیدگان آنها یاد مرا نمی بیند: « أَعْیُنُهُمْ فِی غِطاءٍ عَنْ ذِکْریِ».[6] این کوری در قیامت که ظرف ظهور حقایق است نمایان می شود: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ أَعْمی»[7] اگر کسی یاد خدا را با قلب ندید، نام خدا را هم بر زبان نمی آورد ، زیرا کسی که قلب او نابیناست به دام شیطان می افتد و شیطان بر روی او خیمه زده، روپوشی می گذارد که همه مجاری ادراکی و تحریکی او را زیر پوشش شیطنت قرار می دهد، چنان که خدای سبحان فرمود: یاد خدا سراسر عالم را فرا گرفته و کیفر کسی که خود را به کوری زده، خفاش صفت، خورشید یاد خدا را نبیند این است که او را تحت پوشش شیطان قرار می دهیم: « وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ».[8] مطابق این آیه شریفه، خدای سبحان به عنوان کیفر تعامیِ عمدی، شیطان را به صورت پوست غلیظ روکش و غلافی قوی قرار می دهد که همه‌ هستی انسان غافل را در پوشش خود می گیرد، بنابر این، هر کس یاد خدا را نبیند مصدود شیطان و محصور شیطنت است و شیطان در مجاری ادراکی و تحریکی او راه دارد و او را رها نمی کند.
اگر کسی یاد حق را عمداً فراموش کرد این خطر هست که خدای سبحان چندین شیطان را به صورت قرین سوء برای او «تقییض» کند: « وَ قَیَّضْنا لَهُمْ قُرَناءَ»،[9] بنا بر این برخی افراد چندین پوششِ در طول هم یا در عرض هم دارند. برخی شیاطین، زمام مجاری ادراکی او و بعضی دیگر زمام مجاری تحریکی وی را بر عهده دارند و چنین شخص مبتلایی باید از شرّ چندین شیطان رهایی پیدا کند. آنان که یاد خدا را عمداً فراموش کرده و این نسیانْ آنها را در حصار شیطان قرار داد، ‌در قیامت می فهمند که گرفتار قرین سوء بوده اند و آن روز آرزوی بیجا دارند: ای کاش بین ما و تو فاصله شرق و غرب بود و تو قرین بدی هستی: «حَتَّی إِذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ».[10] ب) کیفر دیگر غفلت و فراموشی عمدی یاد خدا، محرومیت از رحمت خاص است. توضیح اینکه خدای سبحان با اینکه به همه چیز بیناست: «إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ بَصِیرٌ» [11] و ممکن نیست به موجودی نگاه نکند، در قیامت به عده ای نمی نگرد و با آن سخن نمی گوید: «لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ».[12] مراد این است که خداوند به آنان نگاه تشریفی همراه با لطف و رحمت ندارد، بر همین اساس، به رسول خود نیز فرمود تا از دنیا طلبان اعراض کند: «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّی عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیاهَ الدُّنْیا»[13] و حال آنکه رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ «رحمه‌ للعلمین» [14] است: «و ما ارسلنک الا رحمته للعالمین»[15] و برای اتمام حجت، تا آخرین لحظه آنان را به دین حق فرا می خواند. اتمام حجت، دعوت به اسلام، ارشاد و هدایتت غیر از اعراض قلبی است، پس اینکه فرمود: از آنان اعراض کن، یعنی به آنها نگاه لطف مخصوص و رحمت خاص نداشته باش.
ج) اثر تلخ دیگر غفلت از یاد خدا، قرار گرفتن در فشار و تنگنای زندگی است: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ أَعْمی»؛[16] از این رو دنیا طلب هرگز آرامش و آسایش ندارد و همواره گرفتار دلهره و بین عوامل فشار است که مبادا آنچه را دارد از دست بدهد و آنچه را ندارد فراهم کند و هم آنچه را دارد حفظ کند، از این رو در فشارِ حفظ موجود و طلب مفقود زندگی می کند: «فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکاًً». این بدان معنا نیست که اعراض کننده از یاد حق، حتماً فقیر می شود، بلکه مقصود آن است که او در زندگی در تنگنا و فشار است؛ خواه در فشار فقر و خواه در فشار مال. فشارِ در زندگی غیر از فقر و غناست، ممکن است کسی در عین دارایی و توانمندی، گرفتار معیشت ضنک باشد.
آیه «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکاًً»[17] در قبال آیه شریفه «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاًً»[18] است. کسی که به یاد خدا و اهل تقواست در شرح صدر است و هرگز در کار خود نمی ماند و هیچ گاه در فشار قرار نمی گیرد، از همین رو کسی که مثلاً در علمْ همواره در پی خود نمایی و تفاخر و مانند آن است، همیشه در فشار شبهات قرار دارد، اما آن که تقوای علمی دارد سرانجام مشکل او به طریقی حل می شود. در مسائل مالی و غیر آن نیز این گونه است، چنان که خدای سبحان در باره رزقِ پرهیزکاران، که اعم از رزق مادی است، فرمود: «وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب»[19]
[1] . سوره حدید، آیه‌23.
[2] . مصباح المتهجّد؛ مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی.
[3] . سوره نجم، آیه 29. مراد از اعراض و روبرگرداندن، ترک دعوت مردم به اسلام نیست، زیرا رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ همچنان مأمور به دعوت جامعه بود. آن حضرت مظهر رحمت الهی است و اعراض وی از افراد بدین معناست که توجه خاص آن حضرت که مسیر رحمت است از آنان باز گرفته شود و اگر او که «رحمه للعالمین» (سوره انبیاء، آیه 107) است از غافلی رو بر گرداند دیگر هیچ رحمتی نصیب این غافل نخواهد شد.
[4] . سوره حدید، آیه 20.
[5] . سوره کهف، آیه 28.
[6] . سوره کهف، آیه 101
[7] . سوره طه، آیه 124.
[8] . سوره زخرف، آیه 36. «تقییض» به معنای «حعل القیض علی البیض» است. تخم مرغ را «بیض» و به پوست محکمی که آن را در پوشش و حصار خود قرار داده «قیض» می گویند.
[9] . سوره فصّلت، آیه 25.
[10] . سوره زخرف، آیه 38.
[11] . سوره ملک، آیه 19.
[12] . سوره آل عمران، آیه 77.
[13] . سوره نجم، آیه 29.
[14] . سوره انبیاء، آیه 107.
[15] . سوره انبیاء، آیه 107.
[16] . سوره طه، آیه 124.
[17] . سوره طه، آیه 124.
[18] . سوره طلاق، آیه 2.
[19] . سوره طلاق، آیه 3.
آیت الله جوادی آملی- تلخیص از کتاب تسنیم، ج 7

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید