حبط، در لغت به معنای بیهوده، ناچیز و باطل شدن است. حبط در اصطلاح مفسّران غیر از حبط در اصطلاح اهل کلام است. در این جا هر دو اصطلاح بررسی خواهد شد.
قبلاً لازم است حبط و احباط از یکدیگر تفکیک شده، هر کدام جداگانه مورد بحث قرار گیرد. حبط راجع به صحت و بطلان خود عمل است که آیا عمل خاص مانند بت پرستی سالم است یا حابط؛ یعنی بت پرستی فی نفسه صحیح است یا یاوه. اما احباط راجع به ابطال عمل نسبت به عمل دیگر است که آیا کار خاص سبب حبط اعمال قبلی میشود یا نه. پس حبط غیر از احباط است اولاً، و محور کلام کنونی بعضی به لحاظ حبط است و برخی به لحاظ احباط ثانیاً، از این رو آیات مورد استناد اختصاص به یکی از دو قسم ندارد، گرچه تفکیک بحث میتوانست مطلوب را بهتر برساند.
از دیدگاه اهل تفسیر، حبط و احباط بدان معناست که اگر کسی کفر ورزید از اعمال صالح قبلی خود بهرهای نخواهد برد و کفر موجب محروم شدن از کردار نیک گذشته است. بت پرست هیچ اثری از پرستش بت نخواهد دید و عبادت او بیاثر و بیهوده است؛ یعنی اصلاً عمل صالح از او محقق نمیشود تا چیزی موجب حبط آن گردد. منطق بت پرستان این بود که بتها نزد خدا مقرّبند و ما را نزد خدا تقرّب میبخشند، یا میگفتند: بتها نزد خدا شفیعان ما هستند: «هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ»[1]. قرآن میفرماید: این عمل از بت پرست بیهوده است؛ زیرا اصل بت موجودی باطل و یاوه است و توهم تقریب آن یا تخیّل شفاعت آن نیز بیهوده خواهد بود. اکنون به آیات حبط اشاره میشود.
کسی که از آیینش برگردد و در حال کفر بمیرد همه اعمال نیک گذشته او در دنیا و آخرت باطل و بیهوده میشود. آنان اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند بود.[2]
علامهی طباطبایی ـ رحمه الله ـ ذیل این آیه به بررسی آیات حبط از دیدگاه قرآن پرداخته که به عصارهی آن اشاره میشود:
«حبط که به معنای باطل شدن است در قرآن جز به عمل نسبت داده نشده است. از این رو خدای سبحان میفرماید: اگر شرک بورزی به طور مسلم کردارت حبط شده و از زیان کاران خواهی بود».[3]
نیز فرموده است: قطعاً کسانی که کافر شدند و از راه خدا جلوگیری کردند و با رسول ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ به دشمنی برخاستند، پس از آن که راه هدایت برایشان روشن شد بدانند که به خدا هیچ ضرری نمیرسانند و به زودی خدا اعمالشان را باطل میکند. ای کسانی که ایمان آوردهاید شما خدا و رسول را اطاعت کنید و زنهار که اعمالتان را باطل سازید.»[4] این آیه به روشنی دلالت دارد که حبط به معنای بطلان عمل است؛ چنان که از آیه بعد نیز استفاده میشود:
«وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فِیها وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»[5] آنچه در دنیا کردند بینتیجه شد و آنچه کردند باطل گشت و نزدیک به آن آیه بعدی است:
«وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً»[6] و ما به آنچه کردند پرداختیم و همهی کردارشان را به باد فنا دادیم.
بر این اساس، آنچه خدای سبحان دربارهی حبط بیان کرده این است که اعمال انسان هم در دنیا و هم در آخرت باطل میشود. پس اختصاصی به عمل آخرتی نیز ندارد؛ چنان که ایمان به خدا هم زندگانی دنیا و هم زندگی آخرت را پاکیزه میسازد: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» هر کس چه مرد و چه زن کار شایستهای کند به شرط آن که ایمان داشته باشد، ما او را به زندگی پاکیزهای زنده کرده، پاداششان را طبق بهترین کردارشان میدهیم.
چگونگی حبط عمل
آیات یاد شده نشان داد که تبهکاران، به ویژه کافران و مرتدان کردارشان در دنیا و آخرت نابود و تباه میشود و از زیان کاران شمرده خواهند شد. اما زیانکاری آنان در دنیا روشن است؛ زیرا اعمال آنان مطابق نظام هستی نبوده و در راستای اهداف صحیح سایر موجودات نیست. از این رو به مقصد نمیرسد. گذشته از آن، قلب آنان به هیچ امر ثابتی که همان خدای سبحان است بستگی ندارد تا در نتیجه وقتی به نعمتی رسند از ناحیه او دانسته و خرسند گردند و چون به مصیبتی گرفتار آیند آن را از ناحیه خود دانسته و قلب خویش را با اعتقاد به امتحان بودن این رخداد تلخ و تأثیر التجا به خداوند در رفع آن، تسلّی بخشند و نیز در هنگام نیاز دست به درگاه او دراز کنند. بر خلاف مؤمن که در همهی این مراحل دل در گرو خدای سبحان دارد.
خداوند در این مقایسه میفرماید: آیا کسی که مرده بود ما زندهاش کردیم و نوری برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم زندگی کند همانند کسی است که در تاریکیهایی قرار گرفته که نمیتواند از آن بیرون آید؟[7] قرآن حکیم، مؤمن را در زندگی دنیا دارای نور و حیات دانسته و کافر را مرده و بینور برشمرده است.
آیه دیگری که سنجش مزبور را ارائه میکند این است: «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدایَ فَلا یَضِلُّ وَ لا یَشْقى ـ وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ أَعْمى»[8] پس هر کس از هدایت من پیروی کند، نه گمراه میشود، و نه در رنج خواهد بود و هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت، و روز قیامت او را نابینا مشحور میکنیم. زندگانی کافر در دنیا نیز تنگ و خسته کننده است که به قرینهی مقابله، زندگی مؤمن و معیشت او وسیع و همراه با سعادت است. قرآن، همهی این مطالب و همچنین علت سعادت و شقاوت را در یک جملهی کوتاه بیان کرده است: «ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْکافِرِینَ لا مَوْلى لَهُمْ» همه اینها بدان جهت است که خدا سرپرست مؤمنان است و کافران سرپرستی ندارند.
پس دانستیم که مراد از عمل، مطلق کارهایی است که کافر (مرتد) در حال ایمان برای تأمین سعادت زندگی خود انجام میدهد؛ عبادی باشد (کاری که نیّت قربت لازم دارد) یا غیر عبادی.
افزون بر اینها، دلیل دیگری که میرساند مراد از عمل، مطلق کردار است نه تنها عمل عبادی، این است که خداوند حبط را به کافران و منافقان نیز نسبت داده است. در صورتی که کافر شامل بت پرست و ملحد شد؛ گرچه بت پرست عمل عبادی دارد و پرستش بت را وسیله تقرب بتها به خدا یا شفاعت آنها از بت پرست میداند، لیکن ملحد و منکر محض اصلاً عبادتی ندارند؛ چنان که میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید اگر خدا را یاری کنید، یاریتان میکند، و قدمهایتان را استوار میسازد و کسانی که کافر شدند هلاک شوند و کردارشان گم گردد؛ چون آنان از آنچه خدا نازل کرده بود کراهت داشتند و خداوند نیز اعمالشان را حبط کرد،[9] نیز میفرماید: آنان که به آیات خدا کفر میورزند و پیامبران را به ناحق میکشند و آنان را هم که مردم را به رعایت عدالت میخوانند به قتل میرسانند، تو ایشان را به عذابی دردناک بشارت ده. اینان کسانی هستند که اعمالشان در دنیا و آخرت باطل شده و هیچ یاوری ندارند.
بر این اساس، برخی از اعمال هم حابط و باطل است و هم مُحبط و مُبطل و بعضی از اعمال هم صحیح است و هم مصحّح؛ مثلاً بت پرستی عملی است حابط و باطل و ارتداد گذشته از حابط و باطل بودن محبط و مبطل نیز هست. اسلام و عبادت توحیدی صحیح است چنان که اسلامِ کافر و توبه مشرک گذشته از صحیح بودن، مصّحح نیز خواهد بود؛ یعنی کفر و ارتداد سبب میشود عمل انسان اثر سعادت بخش نداشته باشد؛ چنان که بر اثر ایمان اعمال انسان سعادت بخش خواهد شد. از این رو کسی که پس از کفر ایمان آورد به اعمالش که تاکنون حبط و باطل بوده حیات میبخشد که فرآیند آن سعادت است. اما اگر انسان پس از ایمان به کفر و ارتداد گراید همه اعمالش میمیرد و حبط میشود و در سعادت دنیا و آخرت وی اثر نمیگذارد. البته هنوز نور امید وجود دارد که تا نمرده به اسلام باز گردد و اگر با حال کفر و ارتداد بمیرد حبط و بطلان اعمالش حتمی و شقاوتش قطعی است.
از این جا روشن شد که بحث و نزاع در این که آیا اعمال مرتد تا هنگام مرگ باقی است و هنگام مرگ حبط میشود، بحثی بیهوده است.
توضیح این که، برخی گفتهاند؛ کرداری که مرتد پیش از ارتداد انجام داده تا هنگام مرگش باقی است و چنانچه تا این لحظه به ایمان خود باز نگردد آنگاه حبط میشود. آنان به این آیه استدلال کردهاند: «وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَهِ»[10] و چه بسا آیه «وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً» نیز آن را تأیید کند؛ زیرا این آیه به بیان حال کافران در هنگام مرگ میپردازد و نتیجه این نظریه آن است که اگر مرتد در هنگام مرگ به ایمان سابق خود بازگردد، صاحب اعمال سابق خود نیز میشود و دست خالی از دنیا نمیرود.
برخی دیگر بر این باورند که به محض ارتداد، همهی اعمال صالح آدمی باطل میشود و دیگر باز نمیگردد؛ هر چند پس از ارتداد دوباره به ایمان باز گردد. البته پس از ایمان جدید میتواند تا لحظهی مرگ کار شایسته کند وآیه شریفه که قید مرگ را آورده برای تبیین این است که همهی اعمال که تا هنگام مرگ انجام داده حبط میشود، لیکن چنان که اشاره شد جایی برای این بحث نیست؛ زیرا آیه در صدد بیان این معناست که همهی افعال مرتد از نظر تأثیر در سعادت باطل میشود.
[1] . سوره یونس، آیه 18.
[2] . سوره بقره، آیه 217.
[3] . سوره زمر، آیه 65.
[4] . سوره هود، آیه 16.
[5] . سوره هود، آیه 16.
[6] . سوره فرقان، آیه 23.
[7] . سوره انعام، آیه 122.
[8] . سوره طه، آیات 123 ـ 124.
[9] . سوره محمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ ، آیات 7 ـ 9.
[10] . سوره بقره، آیه 217.
@#@
اِحباط متقابل
مسألهی دیگری که تا اندازهای میتوان آن را از نتایج مسأله حبط دانست مسأله احباط و تکفیر است. برای تبیین مطلب این پرسش قابل طرح است: آیا اعمال انسان در یکدیگر اثر متقابل دارد و همدیگر را باطل میکند (تحابط و تباطل) یا کردار شایسته حکم و اثر خود را داراست و گناهان نیز حکم و اثر خود را دارد؟ البته این معنا از نظر قرآن مسلم است که چه بسا کردار شایسته انسان اثر سیّئات او را از بین میبرد: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ».
دستهای از پژوهشگران قائل به تحابط و تباطل بین اعمال شده، معتقدند اعمال صالح و طالح، یکدیگر را باطل میسازد. این دسته بر یک رأی نیستند؛ برخی گفتهاند: هر گناهی کردار نیک پیش از خود را باطل میکند و هر کار نیک، گناه پیش از خود را از بین میبرد. لازمهی این سخن آن است که انسان یا تنها کردار نیک برایش میماند یا تنها کردار ناشایست.
بعضی دیگر گفتهاند: میان کردار شایسته و ناشایست «موازنه» برقرار میشود؛ از کردار نیک و بد هر کدام بیشتر باشد به مقدار آن که کمتر است از آن که بیشتر است کم میشود تا بقیّه باقی بماند. لازمهی این دو سخن این است که برای هر انسانی از اعمال گذشتهاش جز یک قسم نمانده باشد؛ یا تنها کردارهای شایسته یا اعمال زشت یا این که هر دو قسم با هم مساوی بوده و تساقط کرده و هیچ چیز برایش باقی نمانده باشد. ولی این سخن صحیح نسیت؛ زیرا:
اولاً، از ظاهر آیه «وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»[1] (و دستهای دیگر به گناهان خویش اعتراف کرده کرداری شایسته را با اعمال ناشایست به هم درآمیختهاند و امید است خدا از ایشان درگذرد که خدا آمرزندهی مهربان است) بر میآید که اعمال انسان چه حسنات و چه سیئات همه باقی خواهد ماند و تنها به وسیلهی توبه و بازگشت وی، خداوند گناهان و سیئات او را از بین میبرد. پس تحابط با هر گونه تصور، با این آیه سازش ندارد.
ثانیاً، خداوند سبحان در مسألهی تأثیر اعمال همان روشی را دارد که سایر خردمندان در جامعهی انسانی خود دارند و آن روش «مجازات» است، فرهیختگان کارهای نیک را جُدا پاداش میدهند و کارهای زشت را جدا کیفر میبخشند، مگر در برخی گناهان که باعث قطع ریشهای رابطه میان عبد و مولاست، که در این صورت تعبیر به حبط و احباط میکنند. در قرآن مجید آیات فراوان بر این روش دلالت دارد.
دسته دیگری گفتهاند: نوع اعمال محفوظ خواهد ماند و هر یک از آنها اثر خود را خواهد داشت، چه خوب و چه بد؛ گرچه گاهی کارهای نیک اعمال ناشایست را از بین میبرد؛ چنان که فرمود: ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر از خدا بترسید خدای متعال برایتان نیروی جدا سازی حق از باطل قرار میدهد و گناهانتان را میپوشاند. نیز میفرماید: «فَمَنْ تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ»[2]؛ پس هر کس شتاب کند در دو روز بر او گناهی نیست. نیز فرموده است: «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ»[3]؛ اگر از گناهان بزرگی که از آن نهی میشوید پرهیز کنید، گناهان کوچک شما را میپوشانیم.
بلکه پارهای اعمال صالح، کردار ناشایست انسان را به کار خوب و حسنه مبدل میکند؛ چنان که فرمود: «إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ»؛ مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد. اینان همان کسانی هستند که خداوند گناهانشان را به حسنات مبدّل میکند.
[1] . سوره توبه، آیه 102.
[2] . سوره بقره، آیه 203.
[3] . سوره نساء، آیه 31.
آیت الله جوادی آملی- با اندکی تلخیص از معاد در قرآن، ج5، ص21