پیامبر اسلام در چهل سالگی به مقام شامخ نبوت برگزیده شد و قرآن در بیست و سه سال به مناسبت رویدادهای مختلف بر قلب مبارک وی فرود آمد. در این مدت، صحابه به سفارش آن حضرت در نگهداری آیات الاهی میکوشیدند. آنها آیات الاهی را بر پوست و استخوانهای شانه و دندهی حیوانات، چوبهای درخت خرما، سنگهای سفید پهن، کاغذ و پارچه مینگاشتند[1] و برای برخورداری از پاداش معنوی بهخاطر میسپردند. حفظ آیات الاهی نخستین گام در راه نگاهبانی از قرآن به شمار میآمد، زیرا از یک سو خط آن روز کوفی بود و به سبب نداشتند نقطه و اعراب به شکلهای مختلف خوانده میشد؛ و از سوی دیگر، تقریباً همهی مردم بیسواد بودند و تنها با حفظ قرآن میتوانستند عشق خود به کتاب خداوند را آشکار سازند.
هنگامی که پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه و آله ـ در غار «حرا» به سر میبرد، فرشتهیی در برابرش حضور یافت و گفت: بخوان. پیامبر فرمود: خواندن نمیدانم. آنگاه بیهوش شد. وقتی حضرت به هوش آمد، فرشته گفت: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی…»[2]
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکََ…، اولین آیاتی که بر نبی اکرم ـ صلی اللّه علیه و آله ـ نازل شد.[3]
اولین مرحله، مرحلهی قرائت و به خاطرسپاری است و مرحلهی کتابت بعد از آن تحقق یافت.[4] از اینرو، آیههای آغازین قرآن از «اِقْرأْ» سخن میگوید و مراد از آن حفظ در سینهها است.
اکنون این مسئله را در موارد مختلف زیر مورد بررسی قرار میدهیم:
اصطلاح حافظ در صدر اسلام
واژهی «حفظ» در زبان عرب در دو معنا به کار رفته است:
الف: نگهداری و نگهبانی؛ ب: به خاطر سپردن (ضد فراموشی)[5]
در قرآن مجید، این واژه و مشتقاتش تنها در معنای اول به کار رفته است. «حافظ» اسم فاعل است و در اصطلاح علوم قرآنی، به کسی میگویند که همهی قرآن را با تجوید و ترتیل و به کار بردن قرائت قابل قبول قرآن شناسان به خاطر سپرده باشد. همچنین به کسی که بر سنن رسول اکرم ـ صلی اللّه علیه و آله ـ احاطه داشته، موارد انفاق و اختلاف آن را بداند و به احوال راویان و طبقات مشایخ آگاهی کامل داشته باشد، حافظ میگویند.[6]برخی تعداد آن را نیز معین کردهاند و گفتهاند باید فرد صدهزار حدیث با سند از حفظ باشد تا این واژه بر او اطلاق شود.[7] در صدر اسلام به خاطر سپارندگان قرآن را «حافظ» نمیخواندند و با واژههایی چون «جمّاع القرآن»، «قرّاء القرآن»، «حَمَله القرآن» . «الماهر فی القرآن» از آنان یاد میکردند.[8]
واژهی حافظ پس از قرن اول یا نیمهی دوم قرن هجری در این معنا به کار گرفته شد. علامه عسگری در صفحهی 132 جلد اول کتاب ارزشمند «القرآن الکریم و روایات المدرستین» مینویسد: واژهی حافظ پس از قرن اول به کار رفته است؛ ولی دائره المعارف تشیع زمان به کارگیری این واژه در معنای اصطلاحی را بعد از نیمهی دوم قرن دوم هجری میداند. نگارنده نظر اول را به واقع نزدیکتر میبیند؛ زیرا در دو روایت از امام صادق ـ علیه السلام ـ واژههای الحافظ للقرآن (بحار، ج 59، ص 171) و حافظ القرآن (بحار، ج 92، ص 22) به کار رفته است. امام صادق ـ علیه السلام ـ در سال 83 هجری دیده به جهان گشود؛ بنابراین واژهی حافظ قرآن تقریباً بعد از قرن اول هجری به تدریج در معنای اصطلاحی استعمال شده است. یادآوری میشود که واژهی «حافظ» در متون ادبی و منابع تاریخی بعد از نیمه دوم هجری به کار رفته است. (دائره المعارف تشیع، ج 6، ص 386).
البته واژهها و ترکیبهای یاد شده در سراسر روزگار پیامبر اسلام ـ صلی اللّه علیه و آله ـ به معنای کسی که همهی متن قرآن را به خاطر سپرده، نبوده و پس از رحلت رسول اکرم ـ صلی اللّه علیه و آله ـ چنین معنایی یافته است. در زمان آن حضرت، از حافظ بخشی از کتاب خدا نیز با این عبارتها یاد میکردند.[9]
اولین حافظ قرآن
حفظ آیات الاهی، از نخستین روزهای نزول وحی آغاز شد. پیامبر اسلام ـ صلی اللّه علیه و آله ـ نخستین حافظ قرآن به شمار میرفت و برای فرا گرفتن و حفظ آن بسیار میکوشید. آن حضرت همراه پیک وحی زبانش را حرکت میداد و شتاب میکرد تا آنچه میشنود فراموش نکند.
مرحوم طبرسی در شأن نزول آیهی «لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ.،»[10] (ای رسول ما) در حال وحی، شتابان زبان به قرائت قرآن نگشای که ما خود آن را جمع کرده، (در سینهات) نگاه میداریم و بر تو میخوانیم. از ابن عباس چنین نقل میکند: پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه و آله ـ به سبب عشق شدیدی که به دریافت و حفظ قرآن داشت هنگامی که پیک وحی آیات را بر او میخواند، همراه وی زبانش را حرکت میداد و شتاب میورزید تا آنچه میشنود فراموش نکند. خداوند او را از این کار بازداشت و فرمود: ما آن را برایت جمع میکنیم.[11] حضرت برای اطمینان کامل از محفوظات خویش آنها را بر فرشتهی وحی عرضه میکرد. در روایات متعدد چنان میخوانیم که پیامبر اسلام ـ صلی اللّه علیه و آله ـ در ماه رمضان هر سال قرآن را، تا آنجا که نازل شده بود، با جبرئیل مقابله و تکرار میکرد؛ و در واپسین سال زندگیاش، برخلاف گذشته، این مقابله و تکرار را دو بار به انجام رساند.[12]
اهتمام صحابه به حفظ قرآن
پیامبر اسلام ـ صلی اللّه علیه و آله ـ در نماز و هر فرصتی که پیش میآمد قرآن را با صدای بلند میخواند و صحابه نیز همراه وی به فراگیری و حفظ آن میپرداختند.
وقتی صحابه آیه یا سورهیی را از رسول خدا میشنیدند، چندین بار به حضرت مراجعه کرده، آنچه به خاطر سپرده بودند بر وی عرضه میداشتند تا کیفیت حفظ را تأیید و تقریر کند.[13]
به تدریج اهتمام برخی از صحابه در به خاطر سپردن آیات چنان فزونی یافت که گروهی به حافظ و قاری قرآن شهرت یافتند.[14] سیوطی در این زمینه مینویسد: چند تن از صحابه، که به تعلیم قرائت قرآن و حفظ آن شهرت داشتند، عبارتند از: علی ـ علیه السلام ـ ، عثمان، ابیّ بن کعب، زید بن ثابت، ابوالدرداء، عبدالله بن مسعود و ابوموسی اشعری.[15]
در این عصر، زنان نیز پا به پای مردان در عرصهی قرائت و حفظ قرآن کریم میکوشیدند؛ چنان که نامهای برخی زنان پیامبر اسلام ـ صلی اللّه علیه و آله ـ چون عائشه، امسلمه و حفصه و نیز امورقه بنت عبدالله بن حارث[16] در میان طبقات قاریان و حافظان به چشم میخورد.
قرآنی که اکنون در اختیار ما است، در پرتو فداکاری و تلاش صحابه در نگهداری آیات چنین کامل مانده است. عباده بن صامت میگوید: پیامبر ـ صلی اللّه علیه و آله ـ هر مرد مهاجر را به یکی از ما میسپرد، تا به وی قرآن بیاموزیم. در مسجد پیامبر ـ صلی اللّه علیه و آله ـ صدای تلاوت قرآن چنان بلند بود که حضرت دستور داد صداها را پایین آورند تا موجب اشتباه نگردد.[17] گاه اهتمام در حفظ قرآن چنان بالا میگرفت که برای اسقاط و ثبت یک حرف میان صحابه نزاع و درگیری پیش میآمد. در جمع عثمانی (جمع دوم) میخواستند آیهی «وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّه»[18] را بدون «واو» در مصحف ثبت کنند. صحابه مانع شدند و أبیّ بن کعب سوگند یاد کرد اگر «واو» را اسقاط کنند، شمشیر میکشد و با آنان میجنگد. سرانجام «واو» را ثبت کردند.[19] در زمان خلافت خلیفهی دوم روزی خلیفه «… وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ»[20] را بدون «واو» عطف خواند. صحابه به رویارویی با وی پرداختند و او ناگزیر آیه را با «واو» تلاوت کرد.[21]
شمار حافظان قرآن در عصر رسول خدا ـ صلی اللّه علیه و آله ـ
در زمان رسول خدا، حافظان قرآن بسیار بودند. شمار دقیق این افراد در جایی ثبت نشده است؛ ولی نام برخی از آنان درمنابع تاریخی دیده میشود. بر اساس نقل تاریخنگاران، در بئر مؤنه[22] حدود هفتاد تن و در جنگ یمامه[23] نیز همین تعداد حافظ قرآن به شهادت رسیدند[24] نام گروهی از حافظان صدر اسلام چنین است:
الف: حافظان مهاجر
علی ـ علیه السلام ـ ، ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه بن عبیدالله، سعد بن ابی وقاص، عبدالله بن مسعود، حذیفه بن یمان، سالم مولی ابی حذیفه، ابوهریره، عبدالله بن سائب، عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عمرو بن عاص، عبدالله بن زبیر، تمیم بن اوس، عقبه بن عامر، عمرو بن عاص و ابوموسی اشعری.
ب: حافظان انصار
ابیّ بن کعب، معاذ بن جبل، ابوحلیم معاذ، زید بن ثابت، سعد بن عبید، مجمّع بن جاریّه، انس بن مالک، ابوزید بن قیس بن السکن، عباده بن صامت، ابوایّوب، ابوالدرداء، فضاله بن عبید و مسلمه بن مخلد.
ج: حافظان زن
عائشه، حفصه، امسلمه و امورقه.
د: حافظان مشهور عصر نبوی
علی ـ علیه السلام ـ ، ابی بن کعب، ابوالدرداء، معاذ بن جبل، زید بن ثابت، عبدالله بن مسعود، عثمان و ابوموسی اشعری در شمار حافظان مشهور روزگار رسول خدا ـ صلی اللّه علیه و آله ـ جای داشتند.[25] شاعری نام گروهی از حافظان زمان پیامبر ـ صلی اللّه علیه و آله ـ را اینگونه به شعر درآورده است:
لَقَدْ حَفِظَ الْقُرْآنَ فی عَهْدِ اَحْمَد عَلیٌّ وَ عُثْمانُ وَ زَیْدُ بْنُ ثابِتٍ
اُبَیّ، اَبُو زَیْدٍ، مَعاذٌ وَ خالِدٌ تَمیمٌ، ابُوالدَّرْداءِ وَ ابْنٌ لِصامِتٍ[26]
ناگفته پیداست که در این بخش تنها نامهای حافظان کل قرآن مجید ثبت شده است؛ زیرا در آن عصر شمار کسانی که سوره یا آیاتی از قرآن را به خاطر نسپرده باشند، بسیار اندک بود.[27]
[1] . التمهید، ج 1، ص 281.
[2] . همان، ص 124.
[3] . همان، ص 125.
[4] . ر.ک: تاریخ قرآن، محمود رامیار، ص 212 و 221.
[5] . المصباح المنیر، ج 1، ص 142. (واژهی حفظ)
[6] . دائره المعارف تشیع، ج 6، ص 385. (واژهی حفظ قرآن)
[7] . دائره المعارف الشیعیه العامه، ج 7، ص 471.
[8] . دائره المعارف تشیع، ج 6، ص 385، (واژه حفظ قرآن)
[9] . دائره المعارف تشیع، ج 6، ص 386.
[10] . قیامت 75: 16 و 17.
[11] . مجمع البیان، ج 10، ص 197.
[12] . کان جبریل یعرض القرآن علی النبی کل عام مره فی رمضان فلما کان العام الذی توفی فیه عرض علیه مرتین. روایات در این زمینه متعدد است. رجوع شود به الطبقات الکبیر، ج 2، ص 195.
[13] . مجمع البیان، ج 1، ص 43؛ تاریخ قرآن، ص 227.
[14] . در صدر اسلام به کسانی که به تعلیم و قرائت و حفظ قرآن میپرداختند، به فنون قرائت آشنا بودند یا قرآن از حفظ داشتند قاری میگفتند. (ر.ک: الاتقان، ج 1، نوع 20 و مقدمهای بر تاریخ قراءات قرآن کریم ترجمه دکتر سیّد محمد باقر حجتی، ص 26.)
[15] . الاتقان، ج 1، نوع 20، ص 251.
[16] . الاتقان، ج 1، نوع 20، ص 250 و؛ التفسیر المنیر، ج 1، ص 20.
[17] . البیان، آیتالله خویی، ص 274.
[18] . توبه 9: 34.
[19] . درّ المنثور، ج 4، ص 179.
[20] . توبه 9: 100.
[21] . درّ المنثور، ج 4، ص 268.
[22] . در صفر سال چهارم هجرت.
[23] . سال یازدهم هجرت، کمی بعد از رحلت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ .
[24] . این تعداد را سیوطی در جلد 1 الاتقان (نوع 20) از قرطبی نقل میکند.
[25] . ر.ک: ج 1، نوع 20 و التفسیر المنیر، ج 1، ص 20 و تاریخ قرآن، ص 254.
[26] . پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، محمد باقر حجّتی، ص 243.
[27] . البیان، آیتالله خویی، ص 254.
@#@
قدرت حافظهی عرب
حافظهی قوی و حفظ سریع مطالب، نعمتی الاهی است که عرب عصر جاهلیت از آن برخوردار بود. عرب آن روزگار در تیزهوشی، حافظه، صفای طبع و سرعت انتقال ضربالمثل بود؛ زیرا آنان به شعر و قبیلهی خود عشق میورزیدند و قصیدههای بلند و سلسله نسبهای طولانی خود را حفظ میکردند. سرعت حفظ و قدرت ذهن از ویژگیهای بارز آنان شمرده میشد. روایات تاریخی و حتی افسانههای بازمانده از آن روزگار نیز بر این امر تأکید دارد؛ برای نمونه در تفسیر نوین چنین میخوانیم: اصمعی قصیدهی صد بیتی را با یک بار شنیدن به خاطر میسپرد. پسرش ناگزیر بود دو بار بشنود و غلامش سه بار. وقتی شاعری برای دریافت جائزه نزد خلیفه قصیدهیی میخواند، اصمعی میگفت: قصیده از آن دیگری است و من آن را به خاطر سپردهام. آنگاه تمامی آن را میخواند و میگفت: پسرم نیز حفظ کرده است. پسر که دو بار شعر را شنیده بود، بیدرنگ میخواند. سپس اصمعی میگفت: غلامم نیز آن را میداند. آنگاه او نیز، قصیده را میخواند و شاعر بیچاره سرگردان، تهیدست و شرمسار باز میگشت.[1]
از این شگفتانگیزتر داستان مردی ژندهپوش است که در بارگاه عمر بن عبدالعزیز به بزم شاعران گام نهاد. وقتی خواستند بیرونش کنند، گفت: شاید من نیز از شعر آگاه باشم. گفتند: پس بخوان. او تمام انواع شعر را شمرد و پرسید: از کدام نوع بخوانم؟ گفتند: قصیده. ژندهپوش همهی انواع قصیده را نام برد، یکی را برگزیدند. پرسید قافیهاش کدام حرف باشد؟ قافیهی دشوارتر را نام بردند. او لب گشاد و تا واپسین دقایق مجلس از آن نوع قصیده با قافیهی مورد نظر خواند. در پایان گفت: تا هر وقت حاضر به شنیدن باشید، خواهم خواند.[2]
از آن جا که داستانها و افسانهها روحیه، صفات و جریانهای موجود در اقوام را منعکس میسازد، این دو نمونه از اهمیت حافظه و وجود حافظههای نیرومند نزد اعراب پرده بردارد. سرعت حفظ و قدرت حافظه در عرب چنان بود که میگویند: سینههاشان انجیلهایشان بود، ذهنهاشان دفتر نسب و تاریخ و حافظهشان دیوان شعر و افتخارات. قرآن با نیروی بیانش آنان را شگفتزده ساخت. آنها در برابر آیات الاهی حیران شده، سرانجام دل را از غیر کندند و به قرآن پیوستند.[3]
[1] . تفسیر نوین، محمد تقی شریعتی، ص 12.
[2] . همان، ص 13.
[3] . رک: مناهل العرفان، زرقانی، ج 1، ص 235. و تاریخ قرآن، ص 236. حضرت موسی در مناجات با پروردگارش گفت: یارب إنّی اجد فی التواره امّه اناجیلهم فی صدورهم یقرؤونه ظاهرا؛ خدایا، من در تورات امتی را میبینم که انجیلهاشان در سینههاشان است و آن را از حفظ میخوانند. (تفسیر کشف الاسرار، ج 7، ص 404، ذیل آیه 46 عنکبوت)
سید مجتبی حسینی