ابزارهای هنری، یکی از رساترین، بلیغترین و کاریترین ابزار ابلاغ و تبلیغ پیام است. در واقع، هنر نیز یک شیوه بیان است، یک شیوه ادا کردن است، منتها این شیوه بیان از هر شیوه تبیین دیگر، رساتر، دقیقتر، نافذتر و ماندگارتر است. اگر زبان علمی یا عادی دارای این ویژگی و بیان مستقیم حقایق است، زبان هنر نیز، این ویژگی را دارا خواهد بود که بیان غیر مستقیم همین حقایق است، با این تفاوت که زبان هنر، بیانگر حقایق به صورت واقعی آنها نیست، بلکه بر عنصر تخیل استوار است.
به عنوان مثال، برای نشان دادن اهمیت انفاق در راه خدا، گاهی میگوییم: «هر کس برای خشنودی خدا اموال خود را انفاق کند» چند برابر آن پاداش خواهد داشت. قهراً این سخن، یک بیان واقعی یا عادی و یا علمی است.
اما هنگامی که همین مفهوم را در آیه 261 سوره بقره، مشاهده میکنیم، میبینیم، قرآن کریم این تعبیر را در قالب یک بیان «هنری» در آورده و در آن، یک رابطه جدید بین انفاق و دانه گندم به تصویر کشیده شده است: «کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق میکنند، همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند».
بنابراین، قرآن کریم، برای عمق بخشیدن و محکمتر کردن مظلوم و مقصود مورد نظر در ذهن مخاطب از یک شیوه هنری سود برده است.
در یک نگاه کل، چنین میتوان گفت: هر چند در قرآن کریم، به صراحت آیهای درباره هنر و ارزش آن وارد نشده است، ولی از آن جا که دعوت قرآن کریم و اسلام به چیزهایی است که در فطرت آدمی است میل به زیبایی و استفاده از شیوههای مختلف هنری برای جذب بیشتر از امور فطری است که در وجود انسان است و قهراً قرآن کریم میبایست، به گونهای به زیبایی هنر و ارزش آن پرداخته باشد، برخی آیات که در این زمینه وارد شدهاند عبارتند از:
1. «الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ …؛ (سجده، 7) او همان کسی است که هر چه را آفرید، نیکو آفرید …».
2. «وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ …؛ (غافر، 64) و شما را صورت گری کرد و صورتتان را نیکو آفرید …».
3. «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ …؛ (مؤمنون، 14) پس بزرگ است، خدایی که بهترین آفرینندگان است …».
4. «صِبْغَه اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَه …؛ (بقره، 138) رنگ خدایی ]بپذیرید رنگ ایمان، توحید و اسلام[ و چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است! …».
5. «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَه اللَّهِ …؛ (اعراف، 32) بگو چه کسی زینتهای الهی را که برای بندگان خود آفریده روزیهای پاکیزه را حرام کرده است؟ …»
6. «یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ …؛ (اعراف، 31) ای فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود بردارید …».
آیات فوق، همگی دلالت دارد بر اینکه خداوند متعال نیز از زیبایی واتقان و قامت موزون در پدیدهها خبر میدهد و به نقش هنر، زیبایی، هماهنگی، دلنوازی و صورتهای زیبا و دلپذیر در مخلوقات خود ذرات عالم، اشاره میفرماید، پس ما نیز باید، درس گرفته و در کارها و اعمال مان، از هنر و زیبایی و خلق شیوههای نو و دلنواز کمک بگیریم.
هنر و اشکال هنری در قرآن:
هنر آهنگ – مراد از آهنگ، آوا داشتن و تجانس و توازن عبادات قرآنی است. حروف تشکیل دهنده یک کلمه، جایگاهی خاص و سنجیده دارد، به شکلی که اگر هر تعبیری از تعابیر قرآن، بخواهد جایگزین تعبیر مشابه آن شود و یا حذف گردد، فصاحت و بلاغت قرآن، دچار خدشه میشود، آهنگ سازمان یافته حروف، موجب بر دل نشستن آن در قلب هر انسانی است،[1] به عبارت دیگر، همسانی صوتی یک کلمه با کلمه دیگر و قرار داشتن اصوات و آواها در یک سیستم صوتی مکرّر و پی در پی، همانند اوزان شعری یا عبارات موزون و آهنگ داخلی و همسانی و هماهنگی اصوات با مفهوم، از جمله شیوههایی است که میتوان به روشنی در متن قرآن کریم و احادیث پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ مشاهده نمود.
عالیترین هنر در پیوند میان اصوات و صداها، تلاوت قرآن کریم است، که همواره مورد ستایش پیشوایان دین قرار گرفته است[2] و در قرآن کریم نیز بدان تأکید شده است.[3]
در تاریخ، حکایات متعدد و مختلفی در این زمینه به چشم میخورد. آیات قرآن در هنگام تلاوت، به گونهای در جان و دل افرادی مینشست که آنان را از خود بی خود میکرد.
ولید بن مغیره مخزومی، شخصی است که در میان عرب به حسن تدبیر، مشهور است و او را «گل سر سبد قریش» مینامیدند. پس از نزول آیات اولیه سوره مبارکه غافر، پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در مسجد حضور یافت و این آیات را، در حالی که ولید در نزدیکی آن حضرت بود، قرائت فرمود. پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ چون توجه ولید به آیات را مشاهده فرمود، بار دیگر نیز آیات را قرائت نمود. ولید بن مغیره، از مسجد خارج و در مجلسی از طایفه بنی مخزوم حاضر شد و این گونه شروع به سخن نمود:
به خدا سوگند، از محمد سخنی شنیدم که نه به گفتار انسانها شباهت دارد و نه به سخن جنیّان. گفتار او حلاوت خاصی دارد و بس زیباست. بالای آن ]نظیر درختان[ پر ثمر و پایین آن ]همانند ریشهی درختان کهن[ پرمایه است. گفتاری است که بر همه چیز پیروز میشود و چیزی بر آن پیروز نخواهد شد.[4]
شعر:
شعر نه تنها از نظر تاریخی، حجم بسیار بزرگی از ادبیات عرب را به خود اختصاص داده، بلکه دیوان زبان عربی و شناسنامه تاریخ آن است.
اسلام، این کار هنری را به رسمیت شناخت و به تشویق آن پرداخت، به شاعران پایگاهی ارزشمند و والا و وعده ثواب اخروی داد. قرآن، ضمن نکوهش از شاعران بیهدف که جز تأمین منافع مادی و ارضاء نامشروع احساسات جنسی و غرائز پست حیوانی، محرک و انگیزهای ندارند.[5] به تجلیل از شعراء و گویندگانی پرداخته که سروده آنان را احساسات پاک و شورانگیز، از عشق به بیان حقیقت، مبارزه با باطل و دعوت به کارهای نیک، برخوردار است.[6]
پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ، نیز دربارهاین دسته از شعراء فرموده: «ان من الشعر لحکمه؛ پارهای از شعرها دانش و حکمت است.»[7]
پیشوایان اسلام، همواره از سرودههای شاعران با هدف استقبال نموده و آنها را مورد احترام و محبت خود قرار میدادند. لحظهای که یکی از افراد طایفه بنی کنانه برخاست و از حضرتش اجازه گرفت که اشعاری را که درباره حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله ـ سروده بود، بخواند. حضرت اجازه داد و او اشعار خود را خواند.
پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ درباره او چنین دعا فرمود: «لک لکل بیت قلته بیت فی الجنه؛ در برابر هر بیتی از این اشعار، خانهای در بهشت داری.»[8]
تقدیری که امام سجاد ـ علیه السلام ـ از فرزدق و حضرت صادق ـ علیه السلام ـ، از «هاشمیات» کمیت و امام رضا ـ علیه السلام ـ از «دعبل خزاعی» نمودند. معروف و مشهور است.
به دلیل اثرات بارزی که شعر در میدان دفاع از حق و زنده ساختن حقیقت، از خود میگذارد، هنگامی که عبدالرحمن بن کعب از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ درباره شعر سئوال نمود، آن حضرت چنین پاسخ فرمود: مرد با ایمان با شمشیر و زبان خود از حریم حق دفاع میکند. به خدایی که جان من در دست اوست، سرودههای شما بسان تیری است، که به قلب و چشم دشمن مینشیند.»[9]
تمجید از شعر از سوی پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و امامان ـ علیهم السلام ـ، یا استشهاد آنان به شعر و حتی شعر سرودن آنان، نه به این جهت است که شعر یکی از انواع هنر محسوب میشود، بلکه از آن روست که شعر ابزاری است در راه بیان حقایق و به همین دلیل نیز آن چه در نزد ایشان اهمیت داشت، «مفهوم» شعر بود نه ساختار و تکنیک و معیارهای هنری، همانند آن چه در میدانهای جنگ به صورت رجز خوانده میشد.
هنر قصه در قرآن
یکی از شیوههای جذب مخاطبین و تأثیرگذاری مطالب، بیان آنها در قالب داستان است که در تعالیم انبیاء الهی ـ علیهم السلام ـ و کتابهای آسمانی و آموزشهای دینی، برای پیام رسانی بیشتر و تأثیر تربیتی مؤثرتر، مورد توجه قرار گرفته است.
داستان واقعی که در قرآن کریم مطرح شده، نوعی از طرح حقیقی «واقعیت» است، نه آن که صرفاً «حکایت» یا «کشف» و یا «نگاهی» کوتاه به واقعیتی باشد که در دایره واقعیتهای ممکن یا محتمل در داستان قرار دارد، به عبارت دیگر، داستانهای قرآن کریم، بر خلاف آن چه در داستانهای ساخته و پرداخته اندیشه بشر است، ساخته و پرداخته «حوادث مجهول» نیست، بلکه داستان قرآنی، پرداختن به واقعیتهای موجود است، پرداختن به واقعیت بر اساس «گزینش»، رخدادها، شخصیتها و محیطهای مناسب و مورد نظر است. این گزینش و این نحوه پرداختن به واقعیتها به گونهای است که از داستانهای ساخته فکر بشر به نام داستانهای تاریخی، کاملاً متمایز است، زیرا داستانهای تاریخی، به پارهای از حوادث و رخدادهای واقعی میپردازند. و برخی از عناصر ساخته و پرداخته ذهن را نیز به آن میافزایند، این امر در راستای اهداف هنری نویسنده، از جمله تشویق و غیره و نیز در راستای اهداف فکری داستان که نقطه نظرات و دیدگاههای نویسنده را مطرح میکند صورت میگیرد. افزودن عناصر غیر واقعی باعث میشود، ویژگی واقعیت عینی از داستان سلب شود، هم چنین نبود عناصر هنری و تخیلی نیز، از دیگر سوی، کار را از حالت یک کار هنری خارج خواهد کرد.
عنصر داستانی در قرآن کریم، گاهی یک سوره را به طور کامل و گاهی بخشی از یک سوره را به خود اختصاص داده است. با توجه به این کار در برخی از سورهها تنها یک داستان وجود دارد. و در برخی دیگر بیش از یک داستان، این داستانها بر اساس هدف فکری سوره و رسالت آن شکل میگیرند.
داستانهای قرآنی را میتوان بر اساس معیارها و اصطلاحات بشری، به «رمان» نظیر سوره یوسف ـ علیه السلام ـ و برخی از داستانهای حضرت موسی ـ علیه السلام ـ، و نیز به داستان کوتاه، نظیر اکثر داستانهای قرآنی و حکایات، نظیر اکثر حکایتهای قرآنی که کلمات نقل شده از کس دیگر، بدون آن که حرکت یا صیغه آن کلمه تغییر کند، قرآن آن را بیان داشته است مثل نقل گفتار حضرت موسی ـ علیه السلام ـ در مقابل فرعون و یا نقل گفتار فرعون به حضرت موسی ـ علیه السلام ـ و غیره.
در اصطلاحات بشری، به داستانهایی که به «زندگی طولی» شخصیت داستان پرداخته شده باشد، «رمان» گفته میشود، به عنوان مثال، در سوره شعراء، به «زندگی طولی»، حضرت موسی ـ علیه السلام ـ، اشاره شده است و بخش عمدهای از سیر زندگی آن حضرت، در آن مطرح شده است؛ از جمله به دریا افکنده شدن ایشان، نجاتشان از دریا و آزادی ایشان و ورودشان به شهر، کشتن یکی از آن دو نفری که با یکدیگر درگیر بودند، رفتن به مدین، کمک به آن دو دختر، ازدواجشان با یکی از آن دو، نزول وحی بر ایشان و رفتنشان به سوی فرمون و …،در مقابل در «داستان کوتاه»، به یک «مقطع عرضی»، یا وضعیتی استثنایی و بسیط از زندگی شخصیت داستان بسنده کرده است.
از دیگر امتیازات داستانهای قرآنی از داستانهای بشری، این است که داستانهای قرآنی، دارای ساختار هندسی ویژهای است که بر اساس آن تمام جزئیات داستان و اجزای آن اعم از آغاز و متن و انتها، دارای پیوندی زنده با یکدیگر است، به نحوی که هر جزیی از داستان یا تکامل و تحولی از جزء پیشین آن و یا شرح و تفصیلی بر آن و یا اثری از آن و یا امری در تجانس با آن است و همه اجزا در تابع محور فکری واحدی است.
در داستانهای قرآنی، از اصل «غافلگیری»، یعنی مواجه ساختن خواننده، با وضعیت و یا رخدادی ناگهانی و غیر قابل پیش بینی، «تعلیق»، یعنی نگاه داشتن سرّی که تنها پس از گذشت زمان روشن خواهد شد و «تشویق»، یعنی دلبسته کردن خواننده به پیگیری «آن چه رخ خواهد داد»، به خوبی استفاده شده است، مثلاً میتوان برای اصل غافلگیری، به داستان حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ اشاره کرد، این داستان در سوره انبیاء آمده و به واقعه «درهم کوبیدن بتها و نگهداشتن بت بزرگ» پرداخته است که بهترین نمونه از عنصر «غافلگیری» است.
اما عنصر «درنگ و تأخیر»، را میتوان در داستان «اصحاب کهف»[10] که در آن تعداد اصحاب کهف به عنوان سرّی پوشیده مانده است، مشاهده کرد.
هنر نوشتن
ویژگی نوشته آن است که خطاب به شخص یا اشخاص و یا مردمی مشخص و معین در قالب نوشتار میباشد. خداوند متعال، در قرآن کریم، به قلم نیز ارزش داده و به آن سوگند یاد کرده است: «سوگند به قلم و آن چه با قلم مینویسند»[11]، از ظاهر آیه فوق بر میآید، منظور از قلم، مطلق هر نوشتهای است که با قلم نوشته میشود، از این جهت به آن سوگند یاد کرده، زیرا قلم و نوشته، از عظیمترین نعمتهای الهی است که خداوند بشر را به آن هدایت کرده است و به وسیله آن، حوادث غایب از انظار آدمی و معانی نهفته در دل افراد را ضبط میکند. به همین منظور نیز یکی از نعمتهای الهی به شمار رفته است.
صورتهای هنری یاد شد، نمونهای از جلوههای هنری قرآن کریم بود که بدون آن که به طور مستقیم، به مقوله هنر بپردازند، مطالب گهر بار خود را در قالب هنرهای گوناگون بیان کردهاند.[12]
پی نوشت ها:
[1] . اعجاز قرآن، سید رضا مؤدب، انتشارات احسن الحدیث.
[2] . مجله فقه، شماره چهارم و پنجم، ویژه هنر، تابستان و پاییز 1374، ص 12.
[3] . مزمل، آیه 4.
[4] . مجمع البیان، ج 10، ص 584.
[5] . شعراء، 226 – 224.
[6] . شعراء، 227.
[7] . تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 354.
[8] . امالی شیخ طوسی، ص 46.
[9] . الغدیر، ج 2.
[10] . کهف، 12 ـ 10.
[11] . سوره قلم، آیه 1.
[12] . زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام، محمدتقی جعفری، چاپ سوم، زمستان 1369، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی / اسلام و هنر، دکتر محمود بستانی، ترجمه حسین صابری، چاپ دوم 1378، آستان مقدس رضوی / هنر از دیدگاه مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنهای، چاپ چهارم 1373، چاپ و نشر فرهنگ اسلامی.
محمود نیاکان- مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه