قرآن طبیب فکر و روح بشر

قرآن طبیب فکر و روح بشر

قرآن کریم در ارتباط با انسان، مقاماتی را داراست مقام هدایت و رهبری، تذکر و ارشاد و بشارت و انذار و غیره، از میان این مقامات، مقامی خاص وجود دارد که دو خصوصیت مهمّ را داراست:
اول: اغلبِ مقاماتِ دیگر در این مقام، نهفته است.
دوم: اولیّه‎ترین و ضروری‎ترین شأن و مقام، در برخورد با بشریّتِ گمراه و درمانده محسوب می‎شود؛ این کدام شأن و مقام می‎باشد؟ قرآن پاسخ می‎دهد:
«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَساراً».[1] (و پیوسته از قرآن فرو می‎فرستیم آنچه را که مایه شفاء و رحمت برای مؤمنین می‎باشد و ستمگران را چیزی جز سرمایه باختگی نمی‎افزاید).
این مقام، «مقام طبابت» روح و فکر بشر می‎باشد؛ اصلاح اندیشه فاسد و درمانِ فساد اخلاقی و آلودگی روح، و این مقامی است که بشر به بن بست رسیده، در بِدَر، بدنبال یافتنِ آن در جستجو و تکاپوست.
ـ طبابت انحصاری قرآن:
این مقام در واقع شأنِ انحصاری خداوندِ‌ عالم می‎باشد؛ این خداست که درمان کننده دردها و امراض بشر می‎باشد، از این رو در دعای «جوشن کبیر و کمیل» دردمندانه او را چنین می‎خوانیم:
«یا طَبیبَ الْقُلُوبِ، یا طَبیبَ مَنْ لا طَبیبَ لَهُ»، «یا مَنِ اسمُهُ دَواءٌ وَ ذِکْرِهُ شِفاءٌ…».
(ای طبیب دلها، ای طبیب آنکه برایش طبیبی نیست)، (ای کسی که اسمش دارو و یادش شفاست).
بارزترین جلوه طبابتِ خداوند، از طریق کلامش، قرآن و اولیائش، پیامبر و اوصیاء پیامبر متحقق گشته است.
قرآن و معصوم ـ علیه السّلام ـ به اذن الهی، مقام طبابت بشر را با هم بر عهده دارند و به همین جهت حضرت علی ـ علیه السّلام ـ پیامبر اسلام را چنین معرّفی می‎نماید:
«طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ، قَدْ أحْکَمَ مَراهِمَهُ وَ أحْمی مَواسِمَهُ یَضَعُ ذلِکَ حَیْثُ الْحاجَهُ إلَیْهِ».
(رسول خدا، طبیبی است دوره گرد به همراه طبش، براستی مرهمها را محکم کرده و ابزار داغ را سخت گداخته است، آن را هر جایی که نیاز افتد قرار می‎دهد ـ و درمان می‎کند ـ).
«مِنْ قُلُوبٍ عُمْیٍ وَ آذانٍ صُمٍّ وَ ألْسِنَهٍ بُکُمٍ مُتَتبِّعٌ بِدَوائِهِ مَواضِعَ الْغَفْلَهِ وَ مَواطِنَ الْحَیْرَهِ».
(درمان قلوبی که ـ ازدیدن حقیقت ـ کور و گوشهایی که ـ از شنیدن سخنِ حق ـ کر و زبانهایی که ـ از بیان حقیقت ـ لال می‎باشند؛ او با دارویش جایگاههای غفلت و بی‎خبری و مکانهای حیرت و سرگشتگی را جستجو می‎کند ـ تا درمان نمایدـ).
«لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِأضْواءِ الْحِکْمَهِ وَ لَمْ یَقْدَحُوا بِزِنادِ الْعُلُومِ الْثاقِبَهِ فَهُم فی ذلِکَ کَالْأنعامِ الْسّائِبَه وَ الْصُّخُورِ الْقاسِیَهِ».[2] (بشریتی که با اشعه حکمت روشنی نیافته‎اند و با آتش زنه علومِ نافذ و رهگشا، در وجودشان جرقه‎ای شکل نگرفته است، پس در این شرایط، همچون چارپایان سرگشته و رها و صخره‎هایِ سخت غیرقابلِ نفوذ می‎باشند ـ که سخت نیازمند رهنمایی و هدایت هستند ـ).
ـ ایمان به طبابت انحصاری و قطعی قرآن:
از آنجا که قرآن کریم سِمَت طبابت را از خداوند عالم اخذ کرده است پس نسخه‎اش منحصر به فرد و قطعی است:
«یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدی وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ».[3] (ای مردم از جانب پروردگار شما بسویتان محتوایی سراسر انذار و بشارت و یکپارچه بهبودی بخشِ امراضِ مستقر در سینه‎هاست و سراسر هدایت و رحمتی گسترده برای مؤمنین است).
قرآن کریم به تمام حوزه‎های معارف انسانی، در آنچه که به درمان و هدایت و رشدِ فکر و روح بشر مربوط می‎شود، نظر داشته، روشنگریها و ضوابط و احکام آنها را بیان فرموده است و هیچ مسأله‎ای نیست که قرآن آن را فروگذاشته و نظر قطعیِ خود را در آن زمینه بیان نکرده باشد؛ این وسعت برخورد و قاطعیت در حکم، از استحکام پایگاه قرآن، ناشی می‎شود، که سخنِ خالق عالم است و محیط بر همه عوالم، و آگاه بر مصلحت بشر است و در حلِّ معضلات[4] خبرگی دارد:
«وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُدی وَ رَحْمَهً وَ بُشْری لِلْمُسْلِمِینَ».[5] (و بتدریج بر تو کتاب را فروفرستادیم در حالی که بیانگر هر چیزی است و سراسر هدایت و رحمت و مژده‎ای است برای تسلیم شدگان).
بر این اساس قرآن کریم تمام مکتب‎ها و مدّعیان هدایت و ارشاد بشر را به مبارزه طلبیده می‎فرماید:
«قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلی أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً»[6].
(بگو ای پیامبر اگر تمام انس و جنّ اجتماع کنند بر اینکه همانند این قرآن را ارائه دهند ـ هرگز ـ همانندش را نمی‎توانند بیاورند اگر چه گروهی از ایشان مددکار گروه دیگر شوند).
این هجوم و جسارت قرآن با وجود کبر و غرور مدّعیان، تاکنون بدون پاسخ مانده است، و جرأت رویارویی مستقیم با قرآن را در خود ندیده به کذب و افترا و تهمت متوسل شده‎اند تا شاید از این طریق، با ستمگری، جلو نفوذ گسترده قرآن را بگیرند.
بنابراین آنکه روی به این طبیب می‎آورد باید از طبابت مدعیان به یأس رسیده باشد؛ تا این یأس حاصل نشود و امیدی بجای ماند، نمی‎توان از طبابت قرآن بهره‎مند شد چرا که نسخه‎های قرآن، همه با هم مرتبط بوده، در پیوند با هم تأثیر خود را می‎گذارد، کنار گذاردن بعضی از آنها، موجبِ اختلال در تأثیر نسخه‎های دیگر گشته، هلاکت را بدنبال می‎آورد.


[1] . اسراء/ 82.
[2] . نهج البلاغه، خطبه 108.
[3] . یونس/ 57.
[4] . درکِ کوتاهی و محدودیت ابزار حرکت انسانی: غریزه، فکر، عقل، علم و قلب، و ناتوانی آنها با توجه به مقاصد بلند انسان (رسیدن به حیات ابدی و قدرت لایزال و عزت پایدار و لذت بی‎الم دائمی و زیبایی مطلق) به همراهِ انس با قرآن ما را به جامع الاطراف بودن پیام قرآن واقف می‎سازد و تأثیر عمیق آن را در حوزه حس، فکر و استنتاج، عقل و سنجش و کشف و شهود قلبی می‎یابیم و به درکهایِ گسترده‎تر از روابط خود با خود و جهانِ بیرون نایل می‎شویم.
[5] . هُدیً: جهت سیر انسان، رَحْمهً: عنایت و لطف و عطوفت و همراهیِ خداوند، بُشْری: امید بخشیدن در زمینه اضطرار و حیرت و بیچارگی را می‎تواند اشاره کند.
[6] . اسراء/ 88.
ولی الله نقی پور ـ تدبر در قرآن

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید