کلمه تأویل هفده بار در قرآن کریم استعمال شده است. دوازده بار در مورد غیر قرآن و پنج بار (دوبار به طور یقین و به اتفاق مفسران و سه بار به حسب ظاهر و به نظر مشهور) در مورد قرآن به کار رفته است و از آن دوازده مورد، چهار بار در حال اضافه به احلام و رؤیا و یا ضمیری که به رؤیا بر میگردد، به کار رفته[1]، که به طور یقین و به اتفاق مفسران، به معنای تعبیر خواب و محکی عنه رؤیا است و سه بار در حال اضافه به «الاحادیث» است[2]. که به تبع اختلاف در اینکه از «الاحادیث» چه معنای مقصود باشد، در معنای تأویل نیز اختلاف شده است[3]، ولی به قرینه سیاق، معنای تعبیر خواب و محکّی عنه رؤیا با ظاهر آیه سازگارتر است و یک بار هم در حال اضافه به ضمیر به کار رفته است[4]. که به تبع اختلاف در مرجع آن ضمیر، در معنای تأویل نیز اختلاف شده است، اگر در این مورد، مرجع ضمیر، رؤیا و آنچه که آن دو زندانی در خواب میدیدند[5]، باشد و یا واژه طعام در «طَعامٌ تُرزقانِه» باشد و مقصود از طعام، همان طعامی باشد که آن دو زندانی در خواب می دیدند، در اینجا نیز تأویل به معنای تعبیر خواب است و کسانی که ضمیر را به طعام برگردانده و طعام را نیز همان طعامی که برای زندانیان آورده میشد، دانستهاند، تأویل را در اینجا به حقیقت و مآل طعام و ماهیّت و کیفیت و سایر احوال آن معنا کردهاند[6].
علاوه بر مواردیاد شده، کلمه تأویل دوبار در مورد کارهایی که حضرت خضر(ع) انجام داد و اسرار و اهداف آن برای حضرت موسی (ع) پنهان بود به کار رفته[7]، که در این دو مورد، به معنای حکمت و اسرار آن کارها است.
و یک بار در مورد «رجوع به خدا و رسول، برای اطاعت از حکم و داوری آنان در تنازعی که پیش آمده» به کار رفته[8]، و یک بار در مورد «ایفای کیل و توزین با ترازوی مستقیم» استعمال شده است[9]، که هر چند تعبیرات مفسران در بیان معنای آن، در این دو مورد مختلف است[10]، ولی این دیدگاه که مراد از آن، نتیجه و ثمری است که بر آن کارها مترتب میشود و میتوان آن را «عاقبت» نامید، با ظاهر آیه سازگارتر است. دوازده مورد یاد شده، همه مربوط به غیر قرآن بوده و در چهار معنا خلاصه میشود:
الف) تعبیر خواب و حقیقی که رؤیا از آن حکایت میکند، ولی هر کسی نمیتواند از رؤیا به آن پی ببرد.
ب) حکمت و اسراری که در کارهای حضرت خضر (ع) نهفته و مورد نظر بود، ولی برای دیگران و حتی برای فردی مانند حضرت موسی (ع) معلوم و آشکار نبود.
ج) ثمره و نتیجهای که بر کارهای اختیاری انسان (مانند رجوع به خدا و رسول در تنازعات و اطاعت از حکم آنان و ایفای کیل و توزین با ترازوی مستقیم) مترتّب میشود و به تعبیر دیگر، عاقبت و فرجام کار یا چهره دیگری از کارهای اختیاری انسان، که برای همه کس معلوم نیست.
د) حقیقت و مآل طعام و ماهیّت، کیفیّت و سایر احوال آن، که برای افراد عادی نامعلوم است[11].
و اما پنج مورد که در مورد قرآن به کار رفته است (دوباره به طور قطع و به اتّفاق مفسّران[12] و سه بار به حسب ظهور[13] و بنابر نظر مشهور) گرچه در معنای تأویل در این خصوص در بین مفسّران تا حدّی اختلاف وجود دارد، ولی بر اساس تحقیقی که با دقت در آیات مربوطه و ملاحظه قراین متّصل و منفصل و روایات مربوط به این آیات انجام گرفته[14]، تأویل قرآن در لسان آیات کریمه و روایات مربوط به آن، در معانی ذیل به کار رفته است:
الف) معنای حقیقی و منظور واقعی برخی از آیات متشابه؛
ب) معنا و معارف باطنی آیات کریمه، اعمّ از آیات محکم و متشابه؛
ج) مصداق خارجی و تجسّم عینیِ وعد و وعیدهای قرآن کریم در مورد آخرت و سایر پیشگوییهای آن؛
د) مصادیق برخی از آیات کریمه، که از دید عرف و افراد عادی پنهان است.
شایان توجه است که نسبت این معانی با یکدیگر اشتراک لفظی نیست، بلکه اشتراک معنوی است؛ یعنی چنین نیست که لفظ تأویل برای تک تک این معانی به نحو تعیین یا تعیّن وضع شده باشد، بلکه همه آنها از مصادیق عامّی است که در هر یک از آن موارد، تأویل به حسب قرینه، در مصداقی از آن مصادیق استعمال شده است و آن معنای عام عبارت است از: «چیزی که شیئی (اعم از سخن و غیرسخن) به آن باز میگردد» و این معنا، همان معنایی است که ابن فارس در مورد تأویل کلام ذکر کرده[15] و در دسته سوم معانی لغوی ذکر شد و نیز معنای وصفی معنای مصدریای است که راغب برای تأویل بیان کرده[16] و در دسته اوّل معانی لغوی گذشت.
همچنین این نکته نباید مورد غفلت قرار گیرد که مصادیق این معنا ممکن است، به حسب موارد استعمال فرق کند. بعضی از آنها به تبع خصوصیّت متعلق، دارای خصوصیتی باشد که مصداق دیگر فاقد آن است. پس نباید خصوصیّت بعضی از مصادیق را به مصداق دیگر نسبت داد؛ مگر آن که دلیلی غیر از کاربرد واژه تأویل در دست باشد. به عنوان مثال، نمیتوان گفت: چون تأویل رؤیا و کارهای حضرت خضر (ع) از حقایق خارجی است، پس تأویل قرآن نیز از حقایق خارجی است و از سنخ مفاهیم و مدالیل الفاظ نیست، زیرا روشن است که تأویل غیرکلام، از قبیل رؤیا و کار، از سنخ مفاهیم و مدالیل الفاظ نیست؛ ولی این امر موجب نمیشود که تأویل کلام هم از مفاهیم نباشد، ممکن است همچنان که بین کلام و غیرکلام فرق است، بین تأویل کلام و تأویلِ غیرکلام نیز فرق باشد؛ چه بسا رؤیا و کار، چون وجود خارجی ندارند، تأویل آنها نیز حقیقت خارجی باشد؛ ولی کلام چون دارای وجود لفظی یا کتبی است و غرض از آن افاده معنا و مفهوم است، تأویل آن از سنخ مفاهیم و مدالیل باشد[17].
لازم به ذکر است با توجه به این که معانی یاد شده از معانی وصفی تأویل، و از دسته سوم از معناهایی است که در کتابهای لغت برای تأویل ذکر شده است، میتوان گفت که واژه تأویل در قرآن کریم به معنای مصدری استعمال نشده است و همه جا به معنای وصفی است و ویژگی مشترک آنها، آمیختگی به یک نحوه خفا و پوشیدگی، و نامعلوم بودن آن برای همگان است؛ در تمام این موارد (خواب و محکی عنه آن، کلام و معنای پنهان آن، کار و هدفِ مقصود از آن، کار و عاقبت و فرجام آن، خبر از آینده و مصداق خارجی آن، کلام و مصادیق فوق عرفی آن) دو شیء مربوط به هم وجود دارد که یکی از آنها محسوس و معلوم است و دیگری برای افراد عادی، پوشیده و پنهان بوده و نیازمندِ بیان است و بین آن شیء محسوس و آن شیء پنهان، یکی از چهار نوع رابطه: حکایت، دلالت، انطباق و ترتّب وجود دارد؛ ولی این رابطه بر همگان آشکار نیست.
پی نوشت ها:
[1] . سوره یوسف، آیه 36ـ 44ـ45ـ100.
[2] . سوره یوسف، آیه 6ـ21ـ101.
[3] . جمعی مانند: شیخ طوسی در تبیان (ج، 6 ص 98) و جلالین (ص 280) و آلوسی در روح المعانی (ج 12، ص 186) تأویل را به معنای تعبیر رؤیا گرفتهاند.
[4] .« قالَ لا یَأْتِیکُما طَعامٌ تُرْزَقانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُکُما بِتَأْوِیلِهِ قَبْلَ أَنْ یَأْتِیَکُما … » (سوره یوسف، آیه 37).
[5] . مقصود رؤیایی است که در آیه قبل، از زبان آن دو زندانی حکایت شده است:« قالَ أَحَدُهُما إِنِّی أَرانِی أَعْصِرُ خَمْراً وَ قالَ الْآخَرُ إِنِّی أَرانِی أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِی خُبْزاً تَأْکُلُ الطَّیْرُ مِنْهُ نَبِّئْنا بِتَأْوِیلِهِ …» (سوره یوسف، آیه 36).
[6] . برخی مانند: علاّمه طباطبایی، در المیزان (ج 11، ص 172) و آلوسی در روح المعانی (ج 12، ص 240) ترجیح دادهاند ضمیر به طعام بر گردد و تأویل طعام در روح المعانی به ماهیت و کیفیت طعام و سایر احوال آن و در المیزان به حقیقت و مآل طعام تفسیر شده است و جمعی مانند: شیخ طوسی در تبیان و طبرسی در مجمع البیان و طبری در حلالین، در عین اینکه ضمیر را به طعام ارجاع دادهاند، طعام را به طعامی که آن دو زندانی درخواب میدیدند، تفسیر کردهاند که در نتیجه، مفاد همان رؤیا خواهد بود.
[7] . «… سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً » (سوره کهف، آیه 78)، «… ذلک تأویل مالم تسطع علیه صبرا» (آیه 82) و مراد از «مالم تستطیع علیه صبرا» سوراخ کردن کشتی، کشتن نوجوان و تعمیر دیواری بود که حضرت خضر (ع) آن را انجام داد و مورد اعتراض حضرت موسی (ع) قرار گرفت و مقصود از تأویل آن کارها، محفوظ ماندن کشتی از غصب ملک و مصون ماندن پذر و مادر مؤمن آن نوجوان، از طغیان و کفر، و محفوظ ماندن گنج زیر آن دیوار برای بچههای یتیم بود. (ر. ک، سوره کهف، آیات 71ـ82).
[8] . «… فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلا » (سوره نساء، آیه 59)
[9] . « وَأَوْفُوا الْکَیْلَ إِذَا کِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلا » (سوره اسراء، آیه 35).
[10] . در تفسیر ابوالفتح رازی (ج 3، ص 214) و تفسیر تبیان، (ج 3، ص 237) ذیلآیه 59 سوره نساء، از قتاده و سدی و ابن زید نقل شده که تأویل را «عاقبت» معنا کردهاند، و از مجاهد نقل شده که تأویل را «جزا» معنا نموده است و در روح المعانی، ج 5، ص 67 بعد از نقل سخن قتاده و سدّی و ابن زید و بعضی از اقوال دیگر، چنین آمده است: «فالتأویل اما بمعنی الرجوع الی المآل و العاقبه و اما بمعنی المراد من اللفظ الغیر الظاهر منه و کلاهما حقیقه و ان غلب الثانی فی العرف و لذا یقابل التفسیر»، و در تفسیر جلالین (ص 115) «مآل» معنا شده است.
[11] . معنای «الف» به طور قطع و اتفاق است و معنای «ب» و «ج» به نحو گمان و استظهار، و معنای «د» بنابر احتمال و نظر علامه طباطبایی در المیزان و آلوسی در روح المعانی است.
[12] . سوره آلعمران، آیه 7. « هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَهِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ…».
[13] . « هَلْ یَنْظُرُونَ إِلا تَأْوِیلَهُ یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ یَقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ…» (سوره اعراف، آیه 53) و « بَلْ کَذَّبُوا بِمَا لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ کَذَلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الظَّالِمِینَ » (سوره یونس، آیه 39).
[14] . بابایی، علی اکبر، تأویل قرآن، مجله معرفت، شماره 6، ص 44ـ 49.
[15] . «عاقبت کلام و آنچه که کلام به آن باز میگردد».
[16] . «ردّ شیء (چه علم و چه کار) به غایتی که از آن مراد است».
[17] . آنچه در متن آمده ناظر به امکان تفاوت تأویل کلام به لحاظ مفاد این واژه است و این امر منافات با آن ندارد که دانشمندی به دلیل خاصّ دیگری تأویل قرآن را منحصر به حقیقت خارجی بداند، آن گونه که علامه طباطبایی با توجه به مجموعهای از آیات به چنین دیدگاهی قایل است.
علی اکبر بابایی- روششناسی تفسیر قرآن