نویسنده:علی جمعه حیدری
مساوات قربانی چیزی نمی شود
نمونه دیگری که نهجالبلاغه از رفتار امام علی(ع)، در راستای ترویج مساوات و زدودن تبعیض دربیت المال(206)، نقل میکند، قضیه ذیل است: عده ازانسانهای فرصت طلب خود فروخته، که عدالت حکومت علوی را نتوانستند تحمل کنند، به سوی معاویه شتافتند و از عطایای بی حساب وکتاب معاویه برخوردارشدند، گروهی از یاران امام علی (ع) عرض کردند: یاامیرمؤمنان !خوب است شما هم اموال بیتالمال را بیرون آورده و دربین سران و بزرگان عرب تقسیم کنید، و از تقسیم مساوی دست بردارید، تا پایه های حکومت استوار گردد و بر اوضاع مملکت اسلامی مسلط شوید. آنگاه روشی را که خدا مقرر داشته، که تقسیم برابر بیت المال باشد، پیش گیرید(207). پاسخی را که امام(ع)به خواسته این گروه داد، قابل دقت است، حضرت فرمود :«آیا بمن دستور می دهیدکه برای پیروزی خود از جور و ستم درباره امت اسلامی که برآنها ولایت دارم استفاده کنم، بخدا سوگند تا عمر دارم و شب وروز برقرار است و ستارگان از پی هم طلوع و غروب می کنند، هرگز چنین کاری نخواهم کرد! اگر این اموال از خودم بود به گونه ای مساوی در میان مردم تقسیم می کردم، تا چه رسد که جز و اموال خداست(208)». آری امام علی(ع) این گونه به حقوق توده مردم احترام قائل بود، که حتی به قیمت به حکومت رسیدن وکسب قدرت، (که از بزرگترین آمال افراد قدرت طلب و سلطه جواست)حاضر نبود حق فردی از افراد جامعه، پایمال و قربانی به قدرت رسیدن او شود.اساساً عمده ترین تفاوت امام علی(ع)، با دیگرحاکمان جهان، در این است، که علی قدرت و حکومت را بعنوان وسیله، برای احیای حق و ازهاق باطل و دفاع از حقوق توده مردم وخدمت به آنها، می خواست، نه به عنوان هدف و برای حکومت وفرمان روایی بر مردم(209).
بیتالمال ونزدیکان زمامدار
مساوات در استفاده از بیت المال در نقطه نقطه زندگی، و حکومت امام علی(ع) متبلور بود، و آن دستورکه به مالک اشتر می دهد، مبنی بر این که هر زمامدار و مقام مسؤل موظف است که از مقدم داشتن و ترجیح دادن وابستگان و خویشاوندانش، بر دیگر مردم جامعه، جداً خود داری نماید(210)، خودش عملاً در زمان حکومتش این مسأله را به جهانیان نشان داد، رفتار امام علی (ع)، با برادرش عقیل که ازحضرت در خواست بهره مندی بیشتر از بیت المال را داشت، نمونه از مساوات در بیت المال، مبارزه با تبعیض و عدم مقدم داشتن بستگانش را بر دیگر افراد جامعه بود. این قضیه را نهجالبلاغه چنین بیان میکند:«به خدا سوگند، برادرم عقیل را دیدم که به شدت تهی دست شده و از من درخواست داشت، تا یک من از گندم های بیتالمال را به او ببخشم. کودکانش را دیدم که از گرسنگی دارای موهای ژولیده، و رنگشان تیره شده، گویا با نیل رنگ شده بودند. پی در پی مراد یدار و درخواست خود را تکرار می کرد، چون به گفته های او گوش دادم، پنداشت که دین خود را به او واگذار می کنم، و به دلخواه او رفتار واز راه و رسم عادلانه خود دست بر می دارم. روزی آهنی را در آتش گداخته به جسمش نزدیک کردم تا او را بیازمایم، پس چونان بیمار از درد فریاد زد و نزدیک بود از حرارت آن بسوزد، به او گفتم ای عقیل، گریه کنندگان بر تو بگریند، آیا ازحرارت آهنی می نالی که انسانی به بازیچه آن را گرم ساخته است؟ اما مرا به آتش دوزخی می خوانی که خدای جبار با خشم خود آن را گداخته است؟ تو ازحرارت نا چیز می نالی و من از حرارت آتش الهی ننالم؟(211)». امام علی (ع) با این رفتارش به جهان و جهانیان ثابت کرد، که حکومت علوی، اساس و ارکانش را «تقدم ضوابط بر روابط»تشکیل میدهد، نه قوم و خویش گرایی و تقدم روابط بر ضوابط، و منافع نزدیکان خویش را نیز به خاطر حفظ عدالت (ومساوات) نادیده می گرفت(212). نمونه دیگر از مساوات در بهره مندی از بیت المال، که در حکومت علوی موج میزد، و حتی نسبت به نزدیک ترین و عزیز ترین بستگان زمامدار رعایت گردید، قضیه ذیل است: ابورافع (متصدی بیتالمال و کاتب امام) میگوید:گردن بندی در بیت المال بود، دخترامیرالمؤمنین علی(ع)آن را در ایام عید، به مدت سه روز عاریه تضمین شده گرفت، وقت پدرش خبردار شد، مرا خواست، و فرمود:ابورافع! به مسلمانان خیانت می کنی؟ گردن بندی که دربیت المال مسلمانان است، چگونه بدون اجازه من ورضایت مردم، به دخترم امانت داده ای؟همین امروز آن را پس بگیر و هرگز این قبیل کارها را تکرار مکن که تو را مجازات می کنم. در پاسخ دخترش، (که گفت : امیرالمؤمنین ! من دختر شما و پاره تن شما هستم، چه کسی از من سزاوارتر است که از این گردن بند استفاده کند؟)فرمود: دخترم! از جاده حق دور مشو، آیا همه زنان مهاجر و انصار در روز عید با چنین زیوری آرایش می کنند؟(213). حکومت علوی، برخلاف خلفاء قبل از او، که اساس کارشان برتبعیض بود بویژه تبعیض نژادی بین عرب و غیر عرب، (214) اساس و بنیانش بر مساوات بود؛ لذا در زمان زمامداری امیرالمؤمنین(ع) هنگام تقسیم بیتالمال، دو زن آمدند یکی عرب دیگری غیر عرب، حضرت به هر دو سهم مساوی داد. زن عرب از روی اعتراض گفت: من عرب هستم و اوعجم! امام فرمود:«وَاللهِ لاأَجِدُلِبَنِی إِسْمَاعِیلَ فِیْ هَذالْفَیْءِ فَضْلًاعَلَی بَنِی إِسْحَاق(215)» به خدا سوگند!در این فیء فرزندان اسما عیل برفرزندان اسحاق برتری ندارند. این ها نمونه های بود از رفتارحکومت علوی در راستای نهادینه سازی مساوات دربیت المال،
4 – مساوات درمراجعه به دادگاه صالح وداوری
الف ) مراجعه به دادگاه صالح
یکی از حقوق که هرکس باید بتواند از آن برخوردار شود، مراجعه آزادانه به دادگاه و محاکم قضایی و درخواست رسیدگی از سوی دادگاه است. اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز این حق را برای هرکس محفوظ دانسته و می گوید: هرکس، با مساوات کامل، حق دارد دعوای خود را به وسیله دادگاهی مستقل و بی طرف منصفانه و علنی مورد رسیدگی قرار دهد(216). امیرالمؤمنین(ع) چهارده قرن قبل از تدوین اعلامیه حقوق بشر و حمایت از مساوات در داوری و مراجعه به دادگاه، بهترین آموزه ها واصول حقوقی را پایه ریزی و تبیین نمود، به تعبیر جرج جرداق که میگوید: اصول حقوقی امام علی(ع)، از هر جهت (بر اعلامیه حقوق بشر، )برتری دارد، برتری از نظر سبقت زمانی و پیشی بر دیگران، برتری از نظر قانون گذار بودن، و برتری از جهت اجرا کردن…(217). در نامه که حضرت به مالک اشتر نوشته است، بعد از سفارش مالک به اینکه باید قسمت از وقت خویش را برای رسیدگی به نیازمندان (یعنی کسانی) که مراجعه آنان به تو ضروری است، اختصاص دهی تا با شخص تو ارتباط مستقیم برقرار کنند، چنین میفرماید:«…وتقعدعنهم جندک وأَعوانک من احراسک وشرطک، حتی یکلمک متکلمهم غیرمتتعتع(218)». سربازان و یاران و نگهبانان خود را از سر راهشان دور کن تا، (آسان تربه تودسترسی پیداکرده و) سخنگوی آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفتگو نماید. این پیام روح بخش علی (ع) به روشنی حکایت از این دارد، که هرکس که نیازمند مراجعه به دادگاه و نزد حاکم باشد، بدون تبعیض باید بتواند مراجعه کند، و سربازان و نگهبانان دادگاه، و حتی شخص حاکم حق ممانعت ندارند. در بخش دیگر از این نامه خطاب به مالک میفرماید:«هیچ گاه خود را برای مدت طولانی از مردم پنهان مدار» این یعنی همه کس بتواند به تو دسترسی پیدا کند، تا تو از مشکلات مردم اطلاع پید اکرده در صدد حل آنها باشی.
ب ) مساوات درداوری
منصب قضاوت و داوری ازمنظر امام علی (ع) حائز اهمیت فوق العاده است، و نقش اساسی را در احقاق حقوق یا تضییع حقوق انسانها بازی میکند؛ لذا قاضی را مورد خطاب قرار داده میفرماید:«حق را درباره هرکس که لازم است چه نزدیک و چه دور-خویش و بیگانه- اجراکن(219)». ولی خطری جدیی که در این فرایند شخص قاضی را تهدید می کند، خارج شدن از دایره عدل و مساوات و افتادن به دام تبعیض در داوری است، امیر مؤمنان(ع) برای جلوگیری از این خطر احتمالی، پیامش این است که منصب قضاوت را درهرجامعه، باید بهترین آنها عهده دارشود ؛ لذا خطاب به مالک اشتر می فرماید:«ثم اخترللحکم بین الناس افضل رعیتک فی نفسک(220)». سپس برای قضاوت میان مردم، بهترین افراد جامعه را در نظرت انتخاب کن. همان طوری که انتخاب بهترین های جامعه، برای منصب داوری از اصول اساسی حکومت علوی بود، رعایت اصل مساوات در داوری و صدور حکم از سوی حاکمان و قضات، نیز از جمله اصول مسلم در زمامداری امیرالمؤمنین (ع)بود، به همین جهت، میفرماید: با دوست دشمن با عدالت رفتار کنید(221).همچنین درنامه که به یکی ازوالیان خود نگاشت به این مطلب اشاره کرده، چنین دستور می دهد:«با مردم گشاده روی و فروتن باش، و در نگاه و اشاره چشم، در سلام کردن و اشاره نمودن با همگان یکسان باش، تا زورمندان در ستم تو طمع نکنند، و ناتوانان از عدالت تو مأیوس نگردند (222).شبیه به همین تعبیر را به محمدبن ابی بکردارد، که ضمن یادآوری اصل مساوات(223)، (بویژه درداوری دربین مردم)به آثار و پیامدهای اجتماعی آن اشاره نموده است، بدین بیان که طمع نبستن بزرگان و صاحبان قدرت و ثروت به ستم و مأیوس نشدن ناتوانان و طبقه پائین جامعه از عدالت، دو عامل هستند که در برقراری ثبات اجتماعی و امنیت عمومی تأثیر بسزایی دارد(224). اما اگر ناتوانان از عدالت مأیوس شوند و توان گران به ظلم و ستم چشم بدوزند، علاوه بر اینکه شکاف طبقاتی، عمیق و عمیق تر و تجاوز به حقوق دیگران بیشتر خواهد شد، و نظم و امنیت جامعه به مخاطره خواهد افتاد، ناتوانان جامعه نمی توانند حق شان را بدون اضطراب و گرفتگی زبان، از زورمداران مطالبه و استیفاء کنند، اگر چنین شد دیگرملت و جامعه روی عزت و رستگاری نخواهد دید، چنانکه امیر مؤمنان(ع) فرمود که من بارها از رسول خد ا(ص) شنیدم که می فرمود:«لَن تُقَدِّسَ أُمَّه لایُؤْخَذُلِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقَّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَمُتَعْتَعٍ»مردمی که در میان آنان، ناتوان و درمانده نتواند بدون ترس و واهمه و گرفتگی زبان، حق خود را از قوی و نیرومند بگیرد، هرگز روی پاکی و رستگاری را نخواهند دید(225)».
برابری همه مردم دردادگاه
مساوات در داوری به اندازه از نگاه امام علی (ع)مهم است، که حتی اجازه نمیداد در مورد دشمن و اهل ذمه، تبعیض وبی عدالتی صورت بگیرد؛ به همین دلیل امام(ع) قضات را مورد خطاب قرار داده، و میفرماید:«برشما باد به عدل و داد، درباره دوست و دشمن(226)»و:« براهل قبله ستم مکن و اهل ذمه را ظلم روا مدار(227)». همچنین درسخنان گهربار آن حضرت خطاب به شریح قاضی، این نکته مشاهده میشود، چنان که فرمود:«ثم واس بین المسلمین بوجهک و منطقک و مجلسک حتی لایطمع قریبک فی حیفک ولاییأس عدوک من عدلک(228)» پس بین مسلمانان با نگاه، صحبت و نشستن خویش مساوات برقرار کن تا نزدیکت به تو طمع نورزد و دشمنت از عدالت تو مأیوس نشود. مسأله که نباید از آن غفلت کرد، این است که ؛ در این فرمایشات حضرت امیر(ع)، یک نکته ظریف اصولی وجود دارد، و آن عبارت است از قیاس اولویت، مثل آیه شریفه قرآن که درمورد احترام گذاشتن به پدر و مادر می فرماید :«لاتقل لهمااف »(229)کمترین اهانتی به آنهانکن. از این تعبیر قرآن، حساب ضرب و شتم پدر و مادر، و فحش و ناسزا گفتن به آنها معلوم میشود، که به طریق اولی حرام و گناهی است بس عظیم. همین طوراست سخنان امام علی (ع)، بدین بیان که حضرت کارگزاران و متصدیان قضاوت درحکومت اسلامی را، سفارش مؤکد به مساوات در صحبت، نگاه، اشاره و نشستن میکند، معنایش این است که، وقت در این امور مراعات اصل مساوات ازجانب حاکم و قاضی لازم باشد، درصدور حکم، و احیای حق، و رساندن آن به ذی حق، بطریق اولی رعایت مساوات، لازم و ضروری خواهد بود. جرج جرداق میگوید: «از این دستورهای امام (در مورد مساوات درداوری)-که آنهارا به مثابه قاعده و قانونی برای کارمندان و فرماندارانش وضع و صادر نموده است – معنای خالص و مفهوم چکیده ای را می توانیم به دست بیاوریم و آن را این چنین خلاصه کنیم: افراد بشر، همه مساوی و برابر هستند و دربرابرحکم دادگاه و داوری عادلانه، فقیر و غنی، بزرگ وکوچک هیچ گونه فرقی ندارند…(230)».
مساوات در مورد غیرمسلمانان
با توجه به تساوی حقوقی انسانها است، که نهجالبلاغه در موارد مختلف و متعدد سخن از رعایت عدل و مساوات نسبت به اقلیتهای مذهبی میزند، امیر مؤمنان (ع)در دوران کوتاه زمامداری خویش نسبت به رعایت حقوق اقلیتهای مذهبی (یهود، نصاری، و… )در میان مسلمانان به شدت تأکید داشت، چنان که سیره عملی و نظری آن حضرت، به خوبی از رعایت مساوات در مورد اقلیتهای مذهبی حکایت دارد، همچنین این موضوع را به کارگزاران حکومتش نیز توصیه جدی میکرد، خطاب به مالک اشترمی فرماید:«مبادا مسلمان یا یهودی و نصرانی را(به ناحق)بزنی»(231) در نامه معروفی که حضرت به مالک اشتر دارد، چنین مرقوم داشتهاند:«مهربانی با مردم را پوشش دل خود قرار ده، و با دلی پر از مهر و محبت با مردم روبرو باش، و برای آنان درنده خون خوار مباش که خوردن آنان را غنیمت بشماری؛ زیرا مردم بر دو دستهاند، دسته برادر دینی تو و مسلمانند، و دسته دیگر همانند تو در آفرینش(یعنی انسان و دارای حقوق انسانی) هستند»(232). امیر مؤمنان(ع)با جمله کوتاه«امااخ لک فی الدین و اما نظیر لک فی الخلق» علاوه بر نفی آپارتاید Apartheid(و نژادپرستی)، بهترین منشور حمایت از حقوق بشر، و تساوی حقوقی و قانونی معقول انسانها را، به جهانیان عرضه نمود. او نه تنها حقوق اقلیتهای مذهبی را مراعات میکرد و حکومت را پاسخ گوی همه مردم میدانست بلکه با هرگونه تجاوز به حریم خصوصی آنان مخالف بود، و هرکس دست به چنین کاری میزد به شدت محکوم مینمود، چنانکه وقت خبر حمله لشکر معاویه به شهر انبار عراق را شنید، که آنان ضمن تسخیر شهر انبار، به زن مسلمان و غیر مسلمان حمله کرده، و زیورآلات و اموالشان را به یغما برده اند، حضرت خطبه مهیجی را در مورد جهاد خواند و یارانش را به شدت مورد سرزنش قرار داد، و فرمود:« به من خبر رسیده که مردی از لشکرشام به خانه زن مسلمان و زن غیر مسلمان که در پناه حکومت اسلام بوده، وارد شده و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره های آنها را به غارت برده، در حالی که آنها هیچ وسیله ای برای دفاع جز گریه و التماس کردن نداشته اند،… اگر برای این حادثه تلخ مسلمانی از روی تأسف بمیرد ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار است»(233). (باید گفت تنها علی(ع) میتواند از حقوق بشر حرف بزند ؛ زیرا علاوه بر اینکه خودش حمایت از حقوق بشر را بصورت عملی و نظری به اثبات رساند، نقض حقوق بشر را از هیچ کسی دیگر هم بر نمی تابید، و به شدید ترین وجه محکوم میکرد، اما مدعیان دروغین دفاع از حقوق بشر حق ندارند از حقوق بشر یا نقض آن سخن بگویند؛ زیرا این ها خودشان بزرگترین ناقضان حقوق بشر هستند یا بصورت مستقیم، و یا با سکوت و چراغ سبز نشان دادن به ناقضان حقوق بشر(234).علی(ع)(که از حقوق بشر سخن میگوید، چون درد انسانی و بشری دارد بگونه که شنیدن خبر دست درازی به یک زن غیر مسلمان، بدون اینکه آسیبی به او وارد شود، علی قهرمان را می لرزاند و به شدت ناراحت می سازد، اما مدعیان امروزین حقوق بشر چه ؟!
که زنان و دختران بحرین آدم ربایی می شوند و آسیبهای فراوان…آیا اینها انسان نیستند ؟!آیا اینها حقوق ندارند؟؟!!دوران حکومت حضرت امیر(ع) نمونه ازحکومت اسلامی بود، و حقوق همه مردم به خوبی رعایت میگردید، اگرکسانی حتی غیرمسلمان احساس می کردند که حقی از او ضایع شده فوراً، شکایتش را به آن حضرت می رساند، چون مطمئن بودند، که حضرت رسیدگی خواهدکرد و اجازه نمیدهد که حق کسی پایمال شود. دهقانان فارس ایران درعین حال که مشرک بودند، وقت از فرماندار امام(ع) شکایت کردند، حضرت طی نامه به فرماندارش او را از بدرفتاری با آنها برحذرداشت و دستور به اعتدال و میانه روی داد.(235) وقت حضرت امیر(ع) معقل بن قیس ریاحی را عازم جنگ با مرتدان بنی ناجیه نمود به او فرمود:«یاقیس اتق الله مااستطعت فانها وصیه الله للمؤمنین لاتبغ علی اهل القبله ولاتظلم اهل الذمه (236)» ای معقل تامی توانی تقوای الهی پیشه کن که این وصیت خدای تعالی به مؤمنان است، به اهل قبله(مسلمانان)تجاوز نکن و به اهل ذمه ظلم و ستم روا مدار.همچنین امام علی(ع) درنامه که به محمدبن ابی بکرنوشت، وقت که او را فرماندار مصرقرار داد، حقوق اقلیتهای دینی و مذهبی را از یاد نبرد، و فرماندارش را، به رعایت عدالت نسبت به«ذِمّیان»(یهود، نصارایی که درپناه اسلامند)توصیه نمود.(237) البته باید یادآور شد که این گونه حمایت امیرالمؤمنین(ع) ازاقلیت های مذهبی در صورتی است که آنان دست به توطئه علیه حکومت اسلامی و گمراه ساختن دیگران نزنند؛ و اگرنه باید با آنها برخورد کرد زیرا این کار خودش دفاع و حمایت از حقوق دیگر انسانها است، تا با تبلیغات سوء و مسموم، حیات معنوی و امنیت عمومی مردم را به مخاطره نیندازند.
نتیجه
از آنچه که بیان شد، میتوان به این نتیجه رسید که، از نظر اسلام ونهج البلاغه، سخن گفتن از حقوق بشر، بدون شناخت انسان و نیازمندیهای او، که موضوع این حقوق است، امکان پذیر نیست.بنابراین تنها قانون گذار، وبیان کننده حقوق برای بشر، کسی میتواند باشد که شناخت کامل از انسان داشته باشد، واو خدای سبحان است، که خالق بشر و عالم هستی است، یا کسی که از طریق وحی با خالق هستی در ارتباط بوده و از اسرار آدم و عالم آگاه باشد.بر همین مبنا، نهجالبلاغه بهترین نظام حقوقی را برای بشر ترسیم نموده است؛ زیرا گوینده آن هرچند به صورت مستقیم با پیک وحی سروکار نداشته، ولی تربیت یافته آخرین فرستاده الهی است، که او با مبدأ هستی از طریق وحی در ارتباط بوده است، و علوم و معارف را به صورت مستقیم از پیامبر خدا(ص)فراگرفته و قرآن را که تبیاناًلکل شیء است، ظاهر و باطن و تفسیر و تأویل آن را میداند.نه تنها آموزه های حقوقی نهجالبلاغه با دیگر نظامهای حقوقی برابری میکند، بلکه ازهر نظر برتری دارد، زیرا از نظر سبقت، درزمانی سخن از حقوق بشر گفته است که نه خبری از سازمان ملل متحد بود و نه از اعلامیه جهانی حقوق بشر. همچنین در قرنهای که حق حیات، حق کرامت انسانی و حق مساوات، با اندکترین بهانه پایمال و قربانی میگردید، نهجالبلاغه با بلیغترین بیان از آن حمایت کرده است.از نظر اجرا، تمام آموزه های حقوقی در حکومت علوی به اجرا درآمده است. از نظر محتوا و جامعیت، با شناخت موضوع حقوق که انسان باشد صادر، و جنبه های جسمی و روحی انسان در آن لحاظ شده است.
پی نوشت ها :
1.سید علی اکبرقرشی، قاموس قرآن، ج 1، ص 192.
2.فلسفه حقوق بشر، ص 95.
3.اسلام وحقوق بشر، ص28.
4.مرتضی مطهری، انسان در قرآن، انتشارات صدرا، 1373، ص 7.
5.اقتباس ازکتاب«اسلام وحقوق بشر، ص 31.
6.وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَهِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً….بقره /30.
7.إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَهَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ….(الأحزاب/72
8.وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ…. إسراء/ 70.
9.فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ. (ص/72. نهجالبلاغه، خطبه 1.
10.وَ سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَیْنِ وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ. إبراهیم/33.
11.أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَهً…. لقمان/20.
12.إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً.الأحزاب/72.
13.إِنَّ الْإِنْسانَ لَکَفُورٌ. الحج/66.
14.کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى. العلق /6.
15.وَ کانَ الْإِنْسانُ أَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلاً. الکهف/54.
16.إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً. (المعارج/19.
17.نهجالبلاغه، خطبه 198.
18.نهجالبلاغه، خطبه 195، حکمت 370، و….
19.وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ. (آل عمران/133.و شتاب کنید براى رسیدن به آمرزش پروردگارتان؛ و بهشتى که وسعت آن، آسمانها و زمین است؛ و براى پرهیزگاران آماده شده است.
20.همان، حکمت 456.
21.فاطر/ 15.
22.عبدالله جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، ص 163.
23.نهجالبلاغه، خطبه 143.
24.همان.
25.همان.
26.همان، حکمت 133.
27. اعراف / 179.
28. علی کربلایی پازوکی، مردم سالاری دینی درنهج البلاغه، ص 246. عبدالله جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، ص 74.
29. حج / 62.
30. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، واژه ای حق.
31. فیروزآبادی محمدبن یعقوب، قاموس المحیط، بیروت، دارالفکر، واژه ای حق.
32. زین العابدین قربانی، اسلام وحقوق بشر، ص 14.
33. عبدالله جوادی آملی، فلسفه دین، فلسفه حقوق بشر، ص 75.
34. محمدتقی مصباح یزدی، حقوق وسیاست درقرآن، ص 25- 26.
35. مانند:« ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ…» این بخاطر آن است که خداوند حقّ است. حج / 62.
36. مانند:« أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى…» آیا آنان با خود نیندیشیدند که خداوند، آسمانها و زمین و آنچه را میان آن دو است جز بحق و براى زمان معیّنى نیافریده است؟! الروم / 8.
37. حقوق وسیاست درقرآن ، ص 34-35.
38. ذاریات / 19.
39. معارج / 24و 25.
40. انعام / 141.
41. نهجالبلاغه، خطبه 116.
42. زیرنظرعلی اکبررشاد، دانشنامه امام علی (ع)، ج 5، ص 44.
43. اسلام وحقوق بشر، ص 103 – 104.
44. همان، 16.
45. محمد تقی جعفری، حقوق جهانی بشر، ص 27.
46. همان، ص 24.
47. همان، ص 25.
48.اسلام وحقوق بشر، ص 16.
49. باید یاد آورشدکه هدف سید رضی جمع آوری همه خطبه، نامه ها و کلمات کوتاه امام علی (ع) نبوده، بلکه تنها بخش های که فصاحت وبلاغت آن درسطع عالی تربوده گردآورده است. به همین دلیل مشاهده میشود که گاه یک خطبه را چند قسمت کرده وبرخی از آن قسمت ها را آورده، وگرنه خطبه ها وسخنرانی های امام علی (ع) بسیاربیش ازاینها است. چنانکه مسعودی مورخ معروف که صدسال پیش ازسیدرضی زندگی می کرده می نویسد: آنچه مردم ازخطابه های علی (ع) درمقامات مختلف حفظ کردهاند بالغ برچهارصدوهشتادواندی میشود… مرتضی مطهری، سیری درنهج البلاغه، ص22.
50. محمدمهدی علیقلی، سیمای نهجالبلاغه، ص 18. باتلخیص وتصرف.
51. ابن حجرهیتمی، الصواعق المحرقه، ص 124.
52. امام خمینی، وصیت نامه سیاسی الهی.
53. سیمای نهجالبلاغه، ص 75 – 76.
54. همان، ص 77.
55. مقدمه شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ص 28.
56. شیخ محمد عبده، شرح نهجالبلاغه، مکتبه العصریه، بیروت، 1427 ه (2006م).ص9.مرتضی مطهری، سیری درنهج البلاغه، ص 34.
57. مقدمه کتاب«امام علی(ع)صدای عدالت انسانی» ج 1، ص 24. سیمای نهجالبلاغه، ص 83.
58. همان. سیمای نهجالبلاغه، ص 87.
59.امام علی(ع)صدای عدالت انسانی، ج 1، ص 93. محمدتقی جعفری، مقدمه تفسیرنهج البلاغه، ص 171.
60. مقدمه کتاب«امام علی(ع)صدای عدالت انسانی» ج1، ص 24. سیمای نهجالبلاغه، ص 87-88.
61. جرج جرداق، امام علی صدای عدالت انسانیت، ج 4، ص243.
62. همان، ص 206.
63. حق تعلیم وتربیت وآزادی ازمنظرنهج البلاغه، درقالب مقاله جداگانه ارائه خواهدگردید.
64. بقره/ 28، حج/66، روم 40، جاثیه/ 26، و….
65. انفال / 24.
66. نحل / 97.
67. عبدالله جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، ص 178.
68. همان، ص 176.
69. اعلامیه جهانی حقوق بشر، ماده 3.
70. همان، ماده 5.
71.زین العابدین قربانی، اسلام وحقوق بشر، ص 91.
72.حکمت اصول سیاسی اسلام، ص 109.
73جرج جرداق، امام علی صدای عدالت انسانی ، ترجمهسید هادی خسروشاهی، ج2، ص 668.
74. مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً….المائده/32.
75. وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها….النساء/93.
76.وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً….الإسراء/33.
77….وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحِیماً©وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِیهِ ناراً وَ کانَ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیراً.النساء/29 و30. وسایل الشیعه، ج 19، ص 13.
78. وسایل الشیعه، ج 19، صص 8، 35-36.
79. نهجالبلاغه، خطبه 172.
80.اسلام چنان برای حیات ارزش قایل است که حتی برای جنین انسان نیز در صورت آسیب رساندن به آن، دیه تعیین نموده است، و به هیچ فردی حتی به پدرومادرجنین اجازه نمیدهد، که حیات جنین، (مگردرصورت که ازاین جهت ضررمتوجه مادرجنین شود )رابه مخاطره بیندازد. وسایل الشیعه، ج 19، ص 169.
81. نهجالبلاغه، خطبه 133.
82. همان، نامه 58.
83.همان، خطبه 55.
84. مقدمه تفسیرنهج البلاغه، ج 1، ص285.
85. نهجالبلاغه، نامه 14. شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید، ج 4، ص 238.
86. همان، خطبه 206.
87. نهجالبلاغه، خطبه 137.
88. البته توهم نشود که امام علی(ع)درمبارزه با دشمنان اسلام که قصدریشه کند کردن آن را داشتند با مسامحه رفتارمی کرد ؛ زیرا امام قبل ازآغاز جنگ حدالامکان تلاش خویش را بکارمی برد تا بتواند افرادی را از دشمن هدایت کرده و به آنها حیات انسانی بخشد، اما وقت جنگ آغاز میگردید و حضرت از هدایت یافتن آنان نا امید می شد، شدیدترین حملات و شجاعانه ترین مبارزه را، برای قلع و قمع دشمن به نمایش می گذاشت و بهترین تاکتیک نظامی را به لشکریانش آموزش میداد از باب نمونه به این تاکتیک نظامی آن حضرت در نهج البلاغه توجه فرمایید :«عقب نشینی هایی که مقدمه هجوم بعدی است، و ایستادنی که حمله در پی دارد نگرانتان نسازد، حق شمشیرها را اداء کنید، و پشت دشمن را به خاک بمالید، و برای فروکردن نیزه ها و محکم ترین ضربه های شمشیر، خود را آماده کنید، صدای خود را درسینه ها نگهدارید که در زدودن سستی نقش به سزایی دارد». نهجالبلاغه، نامه 16.
89.«إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ…»خداوند[هرگز]شرک را نمىبخشد.النساء/48.
90….إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ، شرک، ظلم بزرگى است. لقمان / 13.
91. نهجالبلاغه، خطبه 153.
92.همان، خطبه 192.
93. پر واضح است که تأسف امام علی (ع) ازکشته شدن آنان بدین معنا نیست که چرا کشتم ؛ زیرا شمشیر زدن علی و جنگ و نبرد او در راه خدا و برای حفظ دین و نابودی باطل و جریان های انحرافی بود، بلکه تأسف و اندوه امام (ع) از این جهت بود، که اشخاص مجرم و مقتول خودشان را از برخورداری از استعدادهای مثبت و پیمودن راه رشد و کمال محروم ساخته و حیات خود و دیگران را به مخاطره انداخته اند.
94. نهجالبلاغه، خطبه 219.
95.همان، نامه 53.
96. همان.
97. دانشنامه امام علی (ع)، ج 5، ص 56.
98. نهجالبلاغه، نامه 53.
99. همان، نامه 53.
100.منظورامام(ع) ازگروه دوم، (کسی که طالب باطل بوده و آن را یافته است)معاویه و یاران او هستند. نهجالبلاغه، ذیل خطبه 61.
101. نهجالبلاغه، خطبه 61.
102. همان، نامه 47.
103. ترجمه وتفسیرنهج البلاغه، ج 12، ص148.
104. همان، ص179.
105. فَلْیُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یَشْرُونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا بِالْآخِرَهِ، وَمَنْ یُقاتِل فِی سَبِیْلِ اللهِ فَیُقْتَلْ اَوْیَغْلِب فَسَوفَ نُؤْتِیْهِ اَجْراً عَظِیْماً،
کسانی که زند گی دنیا را به (زندگی)آخرت فروخته انسد، باید در راه خدا پیکارکند. و آن کس که د ر راه خدا پیکارکند، و کشته شود یا پیروز گردد، پاداشی بزرگی به او خواهیم داد. النساء/74.
106. علی کربلایی پازوکی، مردم سالاری دینی درنهج البلاغه، ص193.
107. ترجمه وتفسیرنهج البلاغه، ج 12، ص184.
108. فلسفه حقوق بشر، ص 175.
109. تفسیرنورالثقلین، ج 1، ص 619- 620. تفسیربرهان، ج 2، ص438- 440.
110.همان.
111. بقره/191.
112. بقره / 217.
113. عبدالله جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، ص 180.
114. ترجمه وتفسیرنهج البلاغه، ج 12 ، ص164.
115. نهجالبلاغه، نامه 25.
116. ترجمه وتفسیرنهج البلاغه، ج 12، ص164.
117. کرامت درلغت باتنوع ترکیبات جمله بندی، معانی گوناگون میتواند داشته باشد مانند بزرگی ورزیدن، سخاوت و جوان مردی، نوازش، احسان، بزرگواری، بخشندگی، داد و دهش و بزرگوار دانستن کسی، احترام، توقیر.علی اکبردهخدا، لغت نامه دهخدا، واژه کرامت.
اما آنچه که در مبحث ما مناسب است، همان معنای شرف و عزت و توقیر و حیثیت ارزشی میباشد. بنابراین معنای کرامت انسانی عبارتست از اینکه انسان موجودی است دارای شرف و عزت و توقیر و حیثیت ارزشی. حکمت اصول سیاسی اسلام، ص 350.
118. حقوق جهانی بشر، ص 169.
119. دانشنامه امام علی(ع)، ج 5، ص 49.
120. اعلامیه جهانی حقوق بشر، ماده های :1، 5 و12 به آن اشاره دارد.
121. ر.ک : محمدتقی جعفری، حکمت اصول سیاسی اسلام، ص350 الی ص353. محمدتقی جعفری، حقوق جهانی بشر، ص 224 تا ص 229.
122.إسرا / 70.
123. حجر/ 29.
124. حقوق جهانی بشر، ص224.
125. نهجالبلاغه، نامه 53.
126. همان ، نامه 53.
127. همان، نامه 27.
128. همان، نامه 46.
129. همان، حکمت 37.
130.مقدمه تفسیرنهج البلاغه، ج 1، ص 274.
131. همان، حکمت 322.
132. وسایل الشیعه، ج 2، ص118 باتلخیص.
133. ازقبیل نامه های : 12، 25، 26، 47، 53 و….
134. نهجالبلاغه، نامه 25.
135. همان، نامه 26.
136. همان، نامه 19.
137. همان، نامه 47.
138. حکمت اصول سیاسی اسلام، ص352.
139. همان، ص356.
140. همان.
141. وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلاً. إسراء/ 70.
142. حکمت اصول سیاسی اسلام، ص 357.
143. حجرات / 13.
144. حقوق جهانی بشر، ص 178.
145. اقتباس ازکتاب «اسلام وحقوق بشر» ص 108 – 109.
146. سلام وحقوق بشر، ص 110.
147. همان، ص 111.
148. همان، ص 112.
149. جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ص 276.
150. همان، ص 113- 115.
151. ر.ک: نهجالبلاغه، خطبه های :26، 89، 95، 191، و….
152. «کُنْْتُمْ أَمْواتاًفَأَحْیَاکُمْ»بقره /28. در این آیه، هم زندگی مادی ازپس مرگ تکوینی مراد است و هم زندگی معنوی به دنبال کفرو گمراهی. فلسفه حقوق بشر، ص176.
153. اشاره است به اختلاف طبقاتی که در میان یونانی هاوجود داشته است. اسلام حقوق بشر، ص 109.
154. «وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ »البقره/163.
155 تحف العقول، ص80. امام علی (ع)صدای عدالت انسانی، ج 1، ص 208.
156. «یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَهٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثِیراً وَ نِساءً…» النساء/1)
157. «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ…»الحجرات/13.
158. تحف العقول، ص 80. امام علی (ع)صدای عدالت انسانی، ج 1، ص 208. میزان الحکمه، ح 22396.
159. حکمت اصول سیاسی اسلام، ص 319.
160. نهجالبلاغه، نامه 51.
161. همان.
162. جرج جرداق، امام علی (ع) صدای عدالت انسانی، ج 2، ص 588.
163. اقتباس ازکتاب «اسلام وحقوق بشر» ص 166.
164. نهجالبلاغه، خطبه 216.
165 دانشنامه امام علی(ع)، ج 5، ص 188.
166. همان، نامه 70.
167. همان، نامه 59.
168.«…إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ…»النساء/58.
169. انعام / 152.
170. مایده / 8. نساء/135.
171. اسلام وحقوق بشر، ص 167. به نقل ازجنگ وصلح دراسلام، ص 448.
172. نمونه ازمساوات دراجرای قانون : زنی بنام فاطمه مخزومی دزدی کرده بود، وقت قبیله او اطلاع پیداکردند، بسیارنگران شدند، زیرا به حکم اسلام باید دست وی قطع می شد و این عمل بزرگ ترین سرشکستگی برای آنان بود ؛ لذا اسامه بن زید را نزد پیامبر خدا(ص)فرستاد تا شاید با شفاعت او اجرای حد صورت نگیرد، اسامه نیز خواسته ای سران قبیله را به حضرت رسانید و از آن زن شفاعت کرد، رسول خدا (ص) درحال که آثار خشم و غضب از چهره مبارکش پیدا بود، فرمود:«ای اسامه تو درباره تعطیل حدی ازحدود خدا شفاعت می کنی ؟!
آنگاه در مجمع عمومی مها جر و انصارخطبه زیر را ایراد فرمود: «مردمی که پیش ازشما زندگی می کردند، به این جهت هلاک شدند و شیرازه ملیت آنان از هم گسیخته و پاره شد، که هرگاه شخص با نفوذی در میان شان مرتکب دزدی و خلاف می شد، قانون درحق او اجرا نمی گردید، اما اگرافراد ضعیف و ناتوانی دست بسرقت و خلاف کاری دراز می کردند، حربه قانون بر مغزآنان کوفته، و قانون در حق آنها شدیدا اجرا میگردید !
بخداقسم اگردخترمن فاطمه، دزدی کند، دستش را قطع خواهم کرد. اسلام وحقوق بشر، ص 176.
173.تحف العقول، ص381.
174. نهجالبلاغه، نامه 53.
175. همان.
176.وسایل الشیعه، ج18، ص156.
177. حتی مدعیان حقوق بشر، و شعاردهندگان مساوات و برابری، این تبعیض عملی را مرتکب میشوند، الآن که در حال نوشتن این مقاله هستم رسانه ها از دخالت عربستان و امارات عربی دربحرین خبرمی دهند، و همچنین از رود نظامی های این دوکشور در بحرین حکایت دارد، که همراه با سرباز ان آل خلیفه به کشتار و زخمی ساختن مردم معترض مشغولند، و با یورش شبانه به خانه های مردم بحرین، شخصیت های برجسته آنان را دستگیرکرده، به مکان های نا معلوم می برند، و حتی خبر از ربودن و دستگیرکردن دختران و زنان جوان شنیده میشود! کجایند مدعیان حقوق بشر؟! مگر نمی بینند و نمی شنوند، که نقض حقوق بشر می شود؟! و رسماً دخالت در امورسیاسی و اجتماعی، و حتی خصوصی افراد صورت می گیرد، قانون عدم دخالت دیگرکشورها درامورکشورکه به هر دلیل دچار بحران میشود، چرا به صورت مساوی اجرا و تطبیق نمی شود؟!
178. همان، نامه 41.
179. همان، نامه 53.
180. امام علی (ع)صدای عدالت انسانی، ج 2، ص 589.
181. همان، ص588. اسلام وحقوق بشر، ص 167.
182. نهجالبلاغه، نامه 53. حکمت اصول سیاسی اسلام، ص 320.
183. امام علی (ع)صدای عدالت انسانی، ج 2، ص588.
184. همان، نامه 47.
185. مقدمه تفسیرنهج البلاغه، ج 1، ص 250.
186. نهجالبلاغه، حکمت 73.
187. شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید، ج 4، ص 271. اسلام وحقوق بشر، ص 177.
188. وسایل الشیعه، ج 18، ص 312.
189. همان.
190. ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 4، ص 306.
191. علی اکبرحسنی، تاریخ تحلیلی وسیاسی اسلام، ص371.
192. همان.
193. همان، ص 384.
194. ابن ابی الحدید، ج 1، ص153-154. تاریخ تحلیلی وسیاسی اسلام، ص 385- 386.الصواعق المحرقه ص 79.
195. نهجالبلاغه، خطبه 92.
196. همان، خطبه 205.
197. همان، خطبه 15.
198. همان، خطبه 232.
199. همان، نامه 41.
200. همان، نامه 20.
201. نهجالبلاغه، نامه 40.
202. همان، نامه 43.
203. تحف العقول، ص 382. نهجالبلاغه، نامه 5.
204. نهجالبلاغه، نامه 26.
205. همان، خطبه 205.
206. تبعیض درتقسیم بیتالمال، (که از زمان خلیفه دوم شروع ودرزمان عثمان به اوج خود رسیده بود، ) از جانب معاویه دشمن سخت علی به شدت اعمال میگردید، و سران قبیله و فرماندهان را با این ترفند می خرید. تحف العقول، ص 385.
207. تحف العقول، ص 385. تفسیرموضوعی نهجالبلاغه، ص 180.
208. نهجالبلاغه، خطبه 126.
209. همان، خطبه 131.
210. حکمت اصول سیاسی اسلام، ص 256.
211. نهجالبلاغه، خطبه 224.
212. امام علی (ع)صدای عدالت انسانی، ج1، ص144.
213. همان، ص143-144.باتلخیص.
214. چنانکه درآغازبحث مساوات به آن اشاره شد.
215. وسایل الشیعه، ج 18، ص81.
216. اعلامیه جهانی حقوق بشر، ماده 10.
217. امام علی(ع)صدای عدالت انسانی، ج 2، ص 588.
218. نهجالبلاغه، نامه 53.
219. امام علی(ع)صدای عدالت انسانی، ج 2، ص 590.
220. نهجالبلاغه، نامه 53.
221. امام علی(ع)صدای عدالت انسانی، ج 1، ص145.
222. نهجالبلاغه، نامه 46. دانشنامه امام علی (ع)، ج 5، ص 79.
223. نهجالبلاغه، نامه 27.
224. دانشنامه امام علی (ع)، ج 5، ص80.
225. نهجالبلاغه، نامه 53. امام علی(ع)صدای عدالت انسانی، ج 2، ص595.
226. امام علی(ع)صدای عدالت انسانی، ج 2، ص590.
227. همان.
228. وسایل الشیعه، ج 18، ص 155. امام علی(ع)صدای عدالت انسانی، ج 2، ص596.
229. اسراء / 23.
230. امام علی (ع)صدای عدالت انسانی، ج 2، ص592.
231. مردم سالاری دینی درنهج البلاغه، ص 278.
232. نهجالبلاغه، نامه 53.
233. نهجالبلاغه، خطبه 27.
234. الآن که مشغول نوشتن این مقال هستم رسانه های خبری حکایت از نقض حقوق بشر درکشورهای منطقه دارد به ویژه بحرین که بدترین و وحشتناکترین اعمال ضد انسانی از طرف مزدوران حکومت بحرین، و سربازان عربستانی و اماراتی، نسبت به معترضین به حکومت اعمال میشود، ازکشته و مجروح ساختن پزشکان، ( به جرم رسیدگی به زخمی های که در اثر گلوله یا گاز اشک آور مجروح شده بودند)، باز داشت و زندانی ساختن معترضین، برکناری هزاران نفر ازکار به گمان اینکه از مخالفین حکومتند، و…گرفته تا تجاوزشبانه سربازان به حریم خصوصی مردم، دستگیر و باز داشت کردن دختران و زنان جوان، به رگبار بستن معترضین، و…و…، آیا این کار نقض حقوق بشر نیست ؟!!
235. نهجالبلاغه، نامه 19.
236. شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید، ج 3، ص 89.
237. تحف العقول، ص360.
منابع ومآخذ
1. قرآن کریم، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.
2. نهجالبلاغه، ترجمه محمددشتی.
3. ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهجالبلاغه، تعلیق حسین اعلمی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1425ه ق، 2004م.
4. ابن حجرالهیثمی المکی، احمد، الصواعق المحرقه فی الرد علی اهل البدع والزندقه، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1403.
5. ابن شعبه حرّانی، تحف العقول عن آل الرسول(ع)، ترجمه احمدجنتی، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1387.
6. اصفهانی، راغب، المفردات فی غریب القرآن، مؤسسه فرهنگی آرایه، 1387.
7. بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیرالقرآن، مؤسسه اعلمی للمطبوعات، بیروت، 1427.
8. جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغرحکمت، چاپ پنجم، انتشارات وآموزش انقلاب اسلامی، [بی جا]، 1370.
9. جرج جرداق، امام علی(ع)صدای عدالت انسانی، ترجمه سید هادی خسروشاهی، چاپ سیزدهم، مؤسسه انتشاراتی امام عصر(عج)، قم، 1390.
10. جعفری، محمد تقی، حکمت اصول سیاسی اسلام، (ترجمه وتفسیرفرمان مالک اشتر)، چاپ دوم، تهران، مؤسسه تدوین ونشرآثارعلامه جعفری، 1386.
11. جعفری، محمدتقی، ترجمه وتفسیرنهج البلاغه، چاپ نهم، دفترنشرفرهنگ اسلامی، تهران، 1386.
12. جعفری، محمدتقی، حقوق جهانی بشر:تحقیق وتطبیق دردونظام؛اسلام وغرب، چاپ چهارم، مؤسسه تدوین ونشرآثارعلامه جعفری، تهران، 1388.
13. جوادی آملی، عبدالله، فلسفه حقوق بشر، مرکزنشرإسراء، قم، 1383.
14. حرعاملی، محمدبن حسن، وسایل الشیعه، تحقیق سید شهاب الدین مرعشی نجفی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1427.
15. حسنی، علی اکبر، تاریخ تحلیلی وسیاسی اسلام، چاپ هفتم، دفترنشرفرهنگ اسلامی، تهران، 1381.
16. حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیرنورالثقلین، تصحیح وتعلیقه:هاشم رسولی محلاتی، چاپ دوم، انتشارات دارالتفسیر، قم، 1384.
17. دانشنامه امام علی(ع)، زیرنظرعلی اکبررشاد، چاپ سوم، پژوهشگاه فرهنگ واندیشه ی اسلامی، تهران، 1385.
18. عبده، محمد، شرح نهجالبلاغه، مکتبه العصریه، بیروت، 1427 ه (2006م).
19. علیقلی، محمدمهدی، سیمای نهجالبلاغه، نشرتاریخ وفرهنگ، تهران، 1379.
20. فیروزآبادی، محمدبن یعقوب، قاموس المحیط، دارالفکر، بیروت، 1428.
21. قربانی، زین العابدین، اسلام وحقوق بشر، انتشارات کتابخانه صدرا، تهران، [بی تا].
22. قرشی، سیدعلی اکبر، قاموس قرآن، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1352.
23. کربلائی پازوکی، علی، مردم سالاری دینی درنهج البلاغه، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1388.
24. مصباح، محمدتقی، حقوق وسیاست درقرآن، مؤسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی(ره)، قم، 1379.
25. مطهری، مرتضی، سیردرنهج البلاغه، چاپ چهل وپنجم، انتشارات صدرا، تهران، 1389.
26. مطهری، مرتضی، انسان در قرآن، انتشارات صدرا، تهران، 1373.