بذله گویی و مزاح یکی از موارد حسن رفتار است ولی باید توجه داشت که از جمله آفات زبان که مانند دیگر آفات آن آثار سوء و عواقب خطرناکی را به دنبال دارد مزاح و شوخی است. به همین جهت، در آداب دینی برای مزاح و شوخ طبعی حدّ و مرزی مشخص شده است که اگر از آن حد تجاوز کنند آثار نا مطلوبی به بار خواهد آورد. بنابر این، انسان باید مالک زبان خود باشد و هنگام مزاح و شوخی بعد مثبت و منفی آن را در نظر بگیرد و حتی الامکان از بذله گویی بپرهیزد، که هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد. زیرا اگر کسی زندگی خود را با شوخی و بذله گویی سپری کند و در مزاح کردن به حدّ افراط کشیده شود به تدریج در اثر عادت به مزاح در برخورد با مسائل جدّی نیز جدّی نخواهد بود و کسی که در زندگی و در برابر وظایف خود احساس مسئولیت نکند نمیتواند به حال خود و اجتماع مفید باشد. بدیهی است کسی که روح شوخی و مزاح بر او غلبه کند حسّ واقع بینی را از دست میدهد و آن گونه که باید حقایق را درک نمیکند و دیگران نیز مطالب او را جدّی تلقّی نمیکنند.
آنچه از مجموعه روایات ائمه معصومین _ علیهم السلام _ استفاده میشود این است که مزاح و شوخی تا حدّی مطلوب است، زیرا پیشوایان دینی ما به طور مطلق از مزاح نهی نکردهاند بلکه شوخ طبعی را به طور نسبی و در شرایط خاص ستودهاند و حتّی خود آن بزرگواران گاهی مزاح میکردند، چنانکه رسول خدا _ صلّی اللّه علیه و آله _ فرمود:
«إنّی لأمزح و لا أقول إلا حقّا؛[1] من مزاح میکنم ولی سخنی جز حق نمیگویم.»
شخصی به نام معمّر بن خلاد میگوید:
«سألت ابا الحسن _ علیه السلام _ فقلت: جعلت فداک الرّجل یکون مع القوم فیجری بینهم کلام یمزحون و یضحکون فقال: لا بأس ما لم یکن، فظننت أنّه عنی الفحش، ثمّ قال: إنّ رسول اللّه _ صلّی اللّه علیه و آله _ کان یأتیه الأعرابیّ فیأتی إلیه الهدیّه ثمّ یقول مکانه: أعطنا ثمن هدیّتنا فیضحک رسول اللّه _ صلّی اللّه علیه و آله _ و کان إذا اغتمّ یقول: ما فعل الاعرابی لیته اتانا.»[2] از امام هشتم علی بن موسی الرضا علیهما السلام پرسیدم: قربانت شوم، اگر کسی در میان جمعیتی باشد که هنگام سخن گفتن با یکدیگر شوخی میکنند و میخندند وظیفه او چیست؟ فرمود: باکی نیست تا زمانی که نباشد. و من گمان دارم که مقصود حضرت فحش بود. یعنی در صورتی که مزاح و شوخی توأم با فحش و ناسزاگویی نباشد اشکالی ندارد. سپس فرمود: رسول خدا _ صلّی اللّه علیه و آله _ این گونه بود که مرد اعرابی خدمت آن حضرت میرسید و برای ایشان هدیهای میآورد و همانجا میگفت بهای هدیهام را بپردازید و رسول خدا _ صلّی اللّه علیه و آله _ میخندید. و هر گاه اندوهگین میشد میفرمود: آن مرد چادر نشین چه شد؟ ای کاش نزد ما میآمد.
شخص دیگری میگوید که امام صادق _ علیه السلام _ فرمود:
«ما من مؤمن إلا و فیه دعابه، قلت و ما الدّعابه؟ قال المزاح؛[3] هیچ مؤمنی نیست جز اینکه در او دعابه هست. عرض کردم: دعابه چیست؟ فرمود: مزاح.»
امام باقر _ علیه السلام _ فرمود:
«إنّ اللّه عزّ و جلّ یحبّ المداعب فی الجماعه بلا رفث؛[4] خداوند انسان شوخ طبع را دوست دارد به شرط آنکه از گناه و ناسزاگویی بپرهیزد.»
روش پیامبر و ائمّه معصومین _ علیهم السلام _
رسول گرامی اسلام _ صلّی اللّه علیه و آله _ و ائمه معصومین _ علیهم السلام _ نیز مزاح میکردند (نمونهاش از رسول خدا _ صلّی اللّه علیه و آله _ گذشت) و مردم را نیز به آن ترغیب مینمودند، چنانکه امام صادق _ علیه السلام _ به شخصی فرمود:
«آیا با یکدیگر مزاح میکنید؟ آن مرد گفت: کم مزاح میکنیم. (امام _ علیه السلام _) فرمود: این طور نباشید زیرا شوخی نشانه خوش خلقی است و به وسیله شوخی برادر دینی خود را خوشحال میکنی. سپس فرمود: رسول خدا _ صلّی اللّه علیه و آله _ برای اینکه کسی را خوشحال کند با او مزاح میکرد.»[5]
و حضرت علی _ علیه السلام _ فرمود:
«کان رسول اللّه _ صلّی اللّه علیه و آله _ : لیسرّ الرّجل من أصحابه اذا راه مغموما بالمداعبه؛[6] رسول خدا _ صلّی اللّه علیه و آله _ هرگاه یکی از اصحاب خود را اندوهگین میدید او را با شوخی و مزاح خوشحال میکرد.»
و در حدیث دیگر از امام صادق _ علیه السلام _ آمده است:
کان رسول اللّه _ صلّی اللّه علیه و آله _: «یداعب و لا یقول إلا حقّا؛[7] پیامبر خدا _ صلّی اللّه علیه و آله _ مزاح میکرد ولی جز حق سخنی نمیگفت.»
و نیز کسی از ابن عباس پرسید:
«أ کان النّبی _ صلّی اللّه علیه و آله _ یمزح؟ فقال کان النّبی _ صلّی اللّه علیه و آله _ یمزح؛[8] آیا رسول خدا _ صلّی اللّه علیه و آله _ مزاح میکرد؟ گفت: آری.»
پس پیشوایان دینی ما نیز مزاح میکردند ولی تا حدی که به افراط نرسد.
اینها احادیثی بود که تا حدّی نسبت به مزاح و شوخی نظر مثبت داشت.
جنبههای منفی مزاح
از روایاتی که گذشت تا حدّی جنبه مثبت مزاح روشن شد، حال به احادیثی میپردازیم که جنبه منفی مزاح را بیان میکند.
مزاح شخصیت انسان را از بین میبرد:
رسول خدا _ صلّی اللّه علیه و آله _ به امیر مؤمنان _ علیه السلام _ فرمود:
«یا علی لا تمزح فیذهب بهاؤک؛[9] ای علی از مزاح بپرهیز که شخصیت تو را از بین میبرد.»
حمران بن اعین میگوید: خدمت امام صادق _ علیه السلام _ شرفیاب شدم و از حضرت تقاضا کردم مرا توصیه و سفارش کند. آن بزرگوار پس از سفارش به تقوا فرمود:
«و ایّاک و المزاح فانّه یذهب هیبه الرّجل و ماء وجهه…؛[10] از شوخی بپرهیز زیرا بزرگی و عظمت شخص را از بین میبرد و موجب ریختن آبروی او میگردد.»
در حدیث دیگری نیز از آن امام میخوانیم که به شخصی فرمود:
«أوصیک بتقوی اللّه و إیّاک و المزاح فإنّه یذهب بالبهاء؛[11] تو را به تقوا سفارش میکنم و توصیه میکنم که از مزاح بپرهیز زیرا ابّهت و سنگینی تو را از بین میبرد.»
پیامبر اکرم _ صلّی اللّه علیه و آله _ فرمود:
«کثره المزاح تذهب بماء الوجه؛[12] مزاح بیش از حد آبروی شخص را میبرد.»
و امام صادق _ علیه السلام _ در حدیثی فرمود:
«إیّاکم و المزاح فإنّه یذهب بماء الوجه؛[13] از شوخی بپرهیزید چرا که آبروی انسان را میبرد.»
مزاح و جری شدن مردم:
اثر سوء دیگر مزاح این است که مردم به انسان جری شده و برای او ارزش و احترامی قائل نمیشوند. از این رو امام صادق _ علیه السلام _ فرمود:
«لا تمازح فیجترأ علیک؛[14] شوخی مکن که روی مردم به تو باز میشود.»
البته روایات یاد شده در نکوهش مزاح، منظور مزاح و شوخی است که نابجا باشد و به تمسخر دیگران منجر شود و آبرو و حیثیت دیگران ریخته شود و … و گرنه مزاح و شوخی معقول اشکالی ندارد.
گفتهاند که: «هر چیزی تخمی دارد، و تخم عداوت و دشمنی شوخی است.» و از مفاسد شوخی آن است که دهان را به هرزه خندی میگشاید و آدمی را به خنده میآورد، و خنده، دل را تاریک و آبرو و وقار را تمام میکند. و به این جهت خدای ـ تعالی ـ نهی از آن فرموده که:
«فَلیَضحکوا قلیلا وَ لیَبکوا کَثیرا»، یعنی: بسیار کم بخندید و بسیار گریه کنید.»[15]
و حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود که: «هرگاه بدانید آنچه من میدانم، هر آینه کم خواهید خندید.»[16]
و شکی نیست که خندهی بسیار، علامت غفلت از آخرت و مرگ است.
یکی از بزرگان با خود خطاب کرد و گفت: «ای نفس! میخندی و حال این که شاید کفن تو اکنون در دست گازر باشد و آن را گازری کند.»[17]
بلی، کسی را که مرحلهای چون مرگ در پیش، و خانهای چون آخرت در عقب، و دشمنی چون شیطان در کمین، و محاسبی چون کرام الکاتبین قرین، عمری چون برق در گذر، و منزلی چون دنیا که محل صد هزار گونه خطر است مستقر، خندیدن و شوخی کردن نیست، و با خاطر جمع نشستن نه، مگر از غفلت و بیخبری.
مباش ایمن که این دریای خاموش نکردهست آدمی خوردن فراموش
ز رنگ ایمن نبینی آب جویی مسلم نیست از سنگی سبویی
یک امروز است ما را «نقد ایام»[18] بر آن هم اعتمادی نیست تا شام
یکی از بزرگان دین شخصی را دید که میخندد، گفت: «آیا به تو رسیده است که وارد آتش جهنم خواهی شد؟ گفت: بلی. گفت: آیا دانستهای که از آن خواهی گذشت؟ گفت: نه. گفت: پس به چه امید میخندی؟ گویند: آن شخص را دیگر کسی خندان ندید.»[19]
و مخفی نماند که خنده مذموم، قهقهه است که با صدا باشد، اما تبسم که کسی صدایی از او نشنود مذموم نیست بلکه ممدوح است. و تبسّم نمودن پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ معروف و مشهور است. و همچنین شوخی و مزاح مذموم در وقتی است که کسی افراط در آن کند، یا مشتمل بر دروغ و غیبت باشد، یا باعث آزردگی و خجالت دیگری شود. اما مزاح اندک، که از حق تجاوز نشود و مشتمل بر سخن باطل یا ایذاء و اهانتی نباشد و باعث شکفتگی خاطری گردد مذموم نیست و مکرّر از حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله ـ صادر شده، و از اصحاب در خدمت آن جناب صدور یافته چنانچه بعضی از آن در کتب اصحاب مسطور و مذکور است.[20]
[1] . علامه مجلسی، بحار الانوار، ج16، ص116.
[2] . محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص663.
[3] . الکافی، همان.
[4] . همان.
[5] . همان.
[6] . محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج8 ص407.
[7] . همان، ص408.
[8] . همان، ص413.
[9] . شیخ حر عاملی، رسائل الشیعه، ج12، ص113.
[10] . وسائل الشیعه، همان.
[11] . همان.
[12] . الکافی، همان، ص665.
[13] . همان، ص664.
[14] . الکافی، همان، ص665.
[15] . توبه (سورهی 9)، آیهی 82.
[16] . احیاء العلوم، ج3، ص111، محجه البیضاء، ج5، ص232.
[17] . همان منابع.
[18] . روزگار در دست ماست.
[19] . احیاء العلوم، ج3، ص111، محجه البیضاء، ج5، ص232.
[20] . بحارالانوار، ج16، ص298،ح2.
آیت الله مهدوی کنی- نقطه های آغاز در اخلاق عملی، ص563