غیبت دوازدهمین امام، نزد شیعه، همه ى نظریه ى امامت را زیر سؤال مى برد؟!
پاسخ اجمالی
از آنجا که در سؤال فوق به نحو کلى و بدون تعیین مصادیق، تعارض غیبت با نظریهى امامت مطرح شده؛ لاجرم باید عناوینى از وظایف امام را ذکر کنیم و سپس تطابق یا عدم آن را با غیبت، مورد تحلیل قرار دهیم.
امامت که همان ادامهى سیر نبوت تنها با فرق عدم نزول وحى است؛ عهدهدار جمیع وظایف نبى مىباشد که مهمترین آنها عبارتند از:
1. اقدام براى برقرار حکومت الاهى و رها نمودن مردم از سلطهى حاکمان جور. از آنجا که قیام و حکومت یک فرآیند اجتماعى، به رهبرى شخصى مورد پذیرش مردم است؛ لذا نمىتوان از رهبر جامعه خواست که در هر شرایط و اوضاعى از زمانه براى به دستگیرى حکومت اقدام کند. لذا مىبینیم که رسول اکرم (ص) در دوران قبل از هجرت، هرگز اقدام به چنین عملى نکردند و این خللى برنبوت ایشان نداشته و حاکى از نا به سامانى اجتماعى آن روزگار است. دوران غیبت امام داوزدهم نیز همانند صدر اسلام، دورانى پرتکاپو و سراسر جنجال و فتنه مىباشد. پس تقاضاى قیام از امام دوازدهم، پیش از آماده بودن بسترهاى اجتماعى، خواستى نابخردانه است. از سوى دیگر مىبینیم که بزرگترین ویژگى ایشان، قیام براى عدل و داد، عنوان شده است. پس غیبت حضرت منافاتى با وظیفهى اول او نداشته و نشانهى دین گریزى و سستى مردم در پذیرش حکومت اسلامى است.
2. تبیین معارف الاهى و ارشاد مردم. این دومین وظیفه ی امام است که گاهى به نحو مستقیم و گاهى غیر مستقیم انجام مىشود. همان گونه که پیامبر اسلام، به خاطر سختىها و حتى عدم امکان دسترسى مردم به خود حضرت؛ مردان باتقوا و آگاه به امور اسلام را براى تبیین معارف الاهى و ارشاد مردم، روانه مىکردند. این نیز همان کارى است که امام عصر (عج) با نصب نایبان یا سفراى خاص در عصر غیبت صغرى و نایبان عام در دوران غیبت کبرى انجام دادند. اینها جملهاى از وظایف امام است که عدم تعارض غیبت امام دوازدهم، با این امور، به اثبات می رسد. اما فواید و برکات امام، بسى فراتر از وظایف ایشان است که منحصر در امام حاضر یا غایب نمىباشند.
باید گفت که امام، جان جهان و مدار گردش زمین و آسمان است. به نحوى که خاندان رسول اکرم (ص) فراوان فرمودهاند که اگر امام در زمین نباشد زمین ساکنان خود را خواهد بلعید.
امام، سبب متصل میان زمین و آسمان و مجراى نزول برکات الاهى است. دعاى او مستجاب و نیاتش سراسر خیر و برکت است. این مطلب در زیارات ائمه هدى، بسیار مورد اشاره قرار گرفته است.
بندگان خدا دشمنانى قسم خورده دارند که سرکردهى آنها ابلیس است. امام (ع) نیز با تصرف قدسى خویش در نفوس آدمیان، آنها را از افتادن به بسیارى از منجلابها نجات داده و هدایتشان مىکند. اینها همه گوشههایى است از فواید و برکات امام غایب که به طور کلى در روایت معروف پیامبر اکرم (ص) تحت عنوان خورشید پشت ابر، یاد شده است و مردم بدون آن که حضرتش را به عنوان امام ببینند، دایماً از فیض وجودش بهرهمند مىشوند.
پاسخ تفصیلی
سؤال مورد نظر، از اجمال و کلى گویى زیادى برخوردار است. و مشخص نشده که، غیبت امام عصر (عج) با کدام جنبه از نظریهى امامت، تنافى دارد. از این رو لازم است تا به طور جداگانه، وظایف امام را مورد بررسى قرار دهیم و سپس تغایر و تنافى یا توافق آنها را با غیبت، عنوان کنیم.
امامت، همان ادامهى سیر نبوت است.[1] و امام تمام ویژگىهاى یک نبى را دارد؛ الا اینکه دیگر وحى و نزول آیات قطع مىشوند. پس امام نیز چون نبى، سه وظیفهى[2] اصلى را بر دوش مىکشد:
1. اقدام براى برقرارى حکومت و رها نمودن مردم از سلطهى حاکمان جور.
2. تبیین معارف الهى و رساندن آن به گوش محتاجان.
3. ارشاد و هدایت مردم، به سوى راه راست الاهى
سه مورد فوق، عمدهترین وظایف امام را نشان مىدهند. اما اگر شرایط نا به سامان اجتماعى و یا سستى ملت اسلامى، باعث شد که امام نتواند برخى از وظایف را که جنبهى طرفینى دارد و اتمام آن به امت وابسته است؛ انجام دهد؛ قصور وکوتاهى از ناحیهى امام نبوده و مشخص است که این امر، با فلسفهى امامت، تنافى ندارد.
باید گفت که مسائلى چون قیام و حکومت یک حرکت اجتماعى است که نیاز به بسترى مناسب دارد و اگر بگوییم که وظیفهى رهبری است تا در هر شرایطى و لو به صلاح مسلمین نباشد، قیام کرده و حکومت را به دست گیرد، سخن گزاف گفته ایم، زیرا مىدانیم که پیامبر اسلام، تا زمانى که در مکه بودند و هنوز به مدینه هجرت نکرده بودند، حتى در انجام شئونات ظاهرى اسلام، به خاطر شرایط روز جامعه، توفیق چندانى نداشتند. تا چه رسد به قیام و یا بر پایى حکومت! این مطلب نیز، هرگز دامن رسول اکرم (ص) را به سستى و یا کوتاهى، آلوده ننموده. بلکه نشانگر اوضاع اجتماعى نامناسب آن روز، براى پذیرش حکومت اسلامى است.
این مطلب، انحصار به عصر پیامبر (ص) نداشته و مىبینیم که فراموشى و دین گریزى مردم، در دوران امامت دیگر ائمه (ع) غیر از امام اوّل،- آن هم در اواخر عمر شریف آن حضرت-، منجر به عدم توفیق آنان، در برپایى حکومت اسلامى شده است و این خللى به فلسفهى امامت وارد نمىکند.
دوران غیبت کبرى نیز، با بیانی که گفته شد؛ منافاتى با این وظیفهى امام ندارد. و اساساً هرگاه که امکان اجراى فرامین الاهى، در قالب حکومت اسلامى، پیش آید؛ آن روز، روزِ اتمام غیبت خواهد بود. شاید بتوان گفت که بزرگترین شناسهى امام دوازدهم (عج)[3] حکومت گستردهى وى که حاکى از عدل الاهى است، می باشد. پس غیبت امام نمىتواند مغایر با فلسفه و نظریهى امامت، در جنبهى بر پایىِ حکومت اسلامى باشد.
اما بعد دوم از وظایف امام:
از آنجا که در دوران صدر اسلام، براى پیامبر مکرم، امکان نداشت تا خود به نحو مستقیم به همه جا رفته و با تمام قبایل و اقشار مردم دیدار کند؛ مردان آگاه به امور دین و حافظان قرآن کریم را به منظور تبیین معارف دینى به نقاط مختلف، گسیل[4] مىداشتند. این یک سنت حسنه و یادگارى نیکو از پیامبر اسلام است که راهى عقلانى، براى نشر معارف الاهى است.
امام دوازدهم (عج) نیز در دوران غیبت صغرى، از این روش، بهرهها مىبرد و با تعیین نایبان خاص خویش، نیازهاى علمى و مرجعیت دینىِ مردم را برطرف مىنمود، این روش، پس از غیبت صغرى نیز ادامه پیدا کرد، ولى نمود آن عوض شد؛ یعنى امام عصر (عج) نایبانى را که شرایط احراز این عنوان را داشتند به نحو عام، منصوب کرده و مردم را در پیش آمدها و رویدادهاى نو پیدا به ایشان ارجاع دادند.[5]
اما کار، به اینجا ختم نمىشود؛ زیرا ممکن است که مسألهاى پیش آید که این نایبان، در دفع آن موفق نبوده و قدرت پاسخگویى نداشته باشند. در اینجاست که امام عصر، یا به شایستگان زمانه، رخ مىنمایاند و یا از راههای دیگر راه هدایت را نشان مىدهد. کافى است تا در این باره، به نظریهى اجماع[6] دخولى در فقه اسلامى و یا به کتب تشرف یافتگان به محضر حضرتش نگاه مختصرى داشته باشیم.
پاسخ از عدم تنافىِ غیبت با نظریه و فلسفهى امامت، در بُعد سوم نیز، همانند مورد قبلى است. لذا نیازى به ذکر مجدد و تفصیل بیشتر ندارد.
اما گذشته از موارد فوق، ذکر دو نکته الزامى به نظر مىرسد:
الف. غیبت امام، غیبت جسمانى حضرت نیست؛ زیرا ما مىدانیم که وى نیز، همانند دیگر افراد جامعه، یک زندگى عادى دارند، الا اینکه عمر شریف ایشان به اذن خداوند متعال طولانى است و این نیز خلاف قواعد عقلى و زیستى نمىباشد. پس وقتى ما مىگوییم غیبت امام دوازدهم، منظور غیبت عنوانى ایشان است؛ یعنى وى، تا زمان ظهور، خود را به عنوان امام و پیشواى شیعیان جهان، به طور عمومى، معرفى نخواهند کرد.
ب. مواردى که از فلسفهى امامت گفته شد؛ منحصر در وظایف امام بود. اما برخى از مسائل است که ما آنها را از امام شاهدیم؛ اما نه به عنوان وظیفه. بلکه این همان جنبهى رحمانیت و الطاف الاهى است که به سبب ایشان بر سر ما فرود مىآید. آنها به عنوان نمونه عبارتند از:
1. جان جهان: طربق فرمایشان خاندان رسول اکرم (ص) امام، جان جهان [7] و مدار بود و نبودِ عالم است. به نحوى که در روایات راجع به امام آمده است:
“اگر زمین بدون وجود امام باشد؛ هر آینه مردم را به کام خود فرو مىبرد”[8]
2. او واسطهى فیض الاهى و مجراى نزول برکات آسمانى بر مردم است. از این رو در روایات و زیارات امامان معصوم آمده است:
“آسمان، به سبب شما باران مىباراند و زمین به خاطر شما، درخت مىفشاند و درختان از برایتان به بار مىنشیند.”[9]
3. تأثیر در نفوس [10] و جلوگیرى از گمراهى و ضلالت بندگان در برابر شیطان. این همان چیزى است که در ماهها و ایام مقدس چون محرم، صفر و… به وضوح در سراسر جهان، شاهد آن هستیم.
تمامى آنچه گفته شد؛ گزیدهاى مختصر از فواید امام غایب است. که به فرمودهى حضرت رسول اکرم (ص) مردم چون خورشید پشت ابر،[11] از وجودش بهره مىبرند.
البته فرمودهى شریف پیامبر، از ریزهکارىها و نکات فراوان علمى برخوردار است که جهت اطلاع بیشتر می توانید به کتب تفصیلى[12] در این باره، مراجعه کنید.[13]
منابع و مآخذ:
1. آموزش عقاید، محمد تقى مصباح یزدى.
2. شیعه در اسلام، سید محمد حسین طباطبایى.
3. دلایل الأمامه، محمد بن جریر طبرى.
4. فرازهایى از تاریخ پیامبر اسلام، جعفر سبحانى.
5. وسایل الشیعه، شیخ حر عاملى.
6. اصول الفقه، شیخ محمد رضا مظفر.
7. سیرهى پیشوایان، مهدى پیشوایى.
8. اصول کافى، محمد ابن یعقوب کلینى.
9. کامل الزیارات، ابن قولویه قمى.
10. بدایه المعارف الالهیه، سید محسن خرازى.
11. بحار الانوار، محمد باقر مجلسى.
12. امام مهدى از ولادت تا ظهور، سید محمد کاظم قزوینى، ترجمهى على کرمى، سید محمد حسینى