رجعت، از عقاید عمومی و قدیمی است که در ملل مختلف جهان، میان همه اقوام و مذاهب شرق و غرب قبل از اسلام- چه در ادیان آسمانی و چه در ادیان دیگر – وجود داشته و کم و بیش هنوز وجود دارد؛ اگر چه در پاره ای از مذاهب، تأکید بیشتری روی آن شده است. ناگفته نماند که عقیده به رجعت، در هر دینی به نوع خاص خود مطرح گردیده است. چنانچه در فرهنگ عقیدتی و سیاسی جهان مشاهده می شود که هر ایده و اندیشه ای برای بسط و ترویج افکار و عقاید خود همّت می گمارد.
به همین دلیل بر آن شدیم که به طور گذرا به قسمتی (کاملاً فشرده) از بازتاب این عقیده میان اقوام و ملل مختلف، برای دو منظور اشاره کنیم:
1. توجه به عمومی بودن مسأله؛ یعنی یک نوع نگاه به آینده تاریخ و بشر، از دریچه تعالیم ادیان.
2. توجّه به اصول مشترکی که در برنامه آن روز میان همه وجود دارد؛ یعنی نجات فردی و اجتماعی و استقرار کمال و عدالت، در گرو آن روز خواهد بود.
1. رجعت در دین یهود
یهودیان نیز در انتظار ماشیح می باشند، تا قوم بنی اسرائیل را از بدبختی هایی که به آن، دچار شده اند نجات دهند. در منابع آنان آمده است:
ظهور «ماشیح»، فرزند داود، طی دوران هفت ساله ای به وقوع خواهد پیوست. طی سه سال اوّل، به تدریج قحطی سخت و شدیدی حکمفرما خواهد گردید و اشخاص متّقی و پارسا، خواهند مرد و آموزندگان تورات، آنرا فراموش خواهند کرد. طی دو سال بعد، سیری و فراوانی عظیمی حکمفرما خواهد شد و تورات به سوی آموزندگانش باز خواهد گشت. در سال ششم صداهایی (از آسمان) به گوش خواهد رسید و سال هفتم، جنگ ها درخواهند گرفت و پایان این دوران هفت ساله، فرزند داود ظهور خواهد کرد. (1)… اگر ملت اسرائیل فقط یک (شبانه روز) شنبه را به طور صحیح نگه دارد، بی درنگ فرزند داوود خواهد آمد. (2)
در روایت دیگری از تلمود بیان شده است:« از آغاز خلقت عالم، پادشاه ماشیح به دنیا آمده». (3)
برخی صاحب نظران، وی را با داوود، پادشاه اسرائیل یکی می دانند.
هم چنین در آیه دیگری آمده است:
بعد از آن، بنی اسرائیل برگشته و خداوند خدای خود و داوود پادشاه خویش را خواهند طلبید. (4)
در تفسیر این آیه، دانشمندان می گویند:«این پادشاه، ماشیح است. اگر جزو زندگان است، اسمش داوود است و اگر جزو مردگانی است که بعداً زنده خواهند شد، نامش داوود است. »(5)
این دانشمندان، به رجعت داوود در آخر الزّمان تصریح دارند.
البتّه گروه دیگری از دانشمندان یهود معتقدند ماشیح از نسل پادشاه داوود خواهد بود که در ادبیات دانشمندان یهود، ملقّب به «فرزند داوود» است. (6)
هم چنین در عهد عتیق، کتاب دوّم پادشاهان آمده است:
«الیشع» طفل مرده را دعا کرد و آن طفل، هفت مرتبه عطسه زد. پس چشمان خود را باز نمود و زنده شد. مادرش پسر خود را برداشت و بیرون رفت. (7)
«الیشع» نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل بوده که معجزات زیادی از او نقل شده است و نام او در قرآن با نام «الیسع» در دو آیه آمده است. (8)
همچنین یهودیان اوّلیه می گفتند:«موسی از روی حسد، هارون را کشته است. » آن ها قائل شدند که هارون روزی رجعت خواهد کرد. (9)
آن گونه که بیان شد، یهودیان و مسیحیان هم چون شیعیان، به تغییراتی در زمان رجعت، ظهور و قیامت اشاره کرده اند؛ چه در انسان و جسم و بدن او و چه در کیهان و افلاک و موجودات غیر از انسان.
تفاوت عمده رجعت در دین یهود و مسیح با تشیع، در بازگشت بدکاران به این دنیا است. مسیحیان و یهودیان در رجعت، بیشتر در جنبه مثبت زندگی صالحان توجه دارند و خیلی اندک، متعرض حال بدکاران شدند و در دو دین، کیفر آن ها به بعد از آخر الزّمان موکول شده است، غیر از بدانی که در آن عصر، زنده هستند.
2. رجعت در دین مسیحیت
اندیشه رجعت باوری در مسیحیت، از جایگاه خاص و والایی برخوردار است. باور این عقیده، یکی از ویژگی های خاص دین مسیحیت شده است. ریشه این عقیده را باید میان باورهای یهودیان درباره منجی موعود جست و جو کرد. زیرا مسیحیت، بر پایه دین یهود شکل گرفت. مسیحیان اوّلیه، کتب یهودیان را قبول داشته و به اعتقادات و اعمال و آداب و سنن یهودی پایبند بودند و حتّی کسانی از غیر یهودیان را که می خواستند در دین خود بپذیرند، به پذیرش یهود و انجام شریعت آن از قبیل رعایت حلال و حرام، شرکت در کنیسه و مراسم عبادی یهودیان، ختان و… وادار می کردند. تنها چیزی که آن ها را از دیگر یهودیان متمایز می ساخت، این بود که عیسی، همان مسیح موعود است.
یهودیان از دیرباز خود را قوم برگزیده خدا می دانستند و در انتظار ماشیح (مسیح موعود) فرزند داوود بوده اند، تا بیاید و پریشانی، سرگردانی و آوارگی آنان را به جمعیت تبدیل کند و مجد و شکوه از دست رفته قوم یهود را به آن ها برگرداند و حکومت جهانی را برای قوم بنی اسرائیل برقرار سازد. به دلیل همین دلخوشی و باور بود که قوم یهود، سختی ها و رنج ها و خواری ها و نیز اسارت و تبعید و پراکندگی را به امید روزهای خوش آینده تحمّل می کرد.
مسیحیت، دینی است که بر اساس اعتقاد به ماشیحِ بودنِ عیسی شکل گرفت و بر اساس رجعت دوباره و آخرین موعود بودنِ عیسی در ذهن ریشه داونده و گسترش یافت و به عنوان دینی جدید، عالم گیر شد. از این زمان به بعد اندیشه مسیحایی در جامعه جوان مسیحی از سنّت یهودی خود فاصله گرفت. اگر چه در زمینه کارکرد، هنوز هم مسیحیان بر آنند که عیسی با تشکیل یک حکومت جهانی، در میان همه امّت ها داوری خواهد کرد و ملکوت آسمانی خود را در جهان استوار خواهد ساخت. (10)
رجعت، در عقیده مسیحیت، در دو بخش قابل بررسی است:
1. بازگشت عیسی
بنابر عقیده میسحیان، عیسی یک بار مُرد [فدا گردید] و به صلیب کشیده شد. وی روز یکشنبه، سومین روز پس از مصلوب شدن و دفن، بر مرگ پیروز گردیده و از قبر بیرون آمد و بر شاگردانش ظاهر شد و مدت چهل روز، میان مردم زندگی کرد. سپس به آسمان ها رفت و نزد خدای پدر زندگی می کند. (11) او باز می گردد، تا ملکوت خدا را برپا کند.
در انجیل لوقا، از قول عیسی مسیحی (علیه السّلام) چنین آمده است:
و به شما می گویم، که مرا دیگر نخواهید دید، تا وقتی آید که گوئید: مبارک است که به نام خداوند می آید. (12)
و نیز در اعمال رسولان آمده است:
نفس او در عالم اموات، گذاشته نشود و جسد او فساد نبیند؛ پس همان عیسی را خدا برخیزاند و ما همه شاهد بر آن هستیم. (13)
2. زنده شدن گروهی از مردگان
در قسمتی از نامه های پولس مطلبی به این مضمون آمده است:
عیسی، اوّلین نفری است از میان کسانی که دوباره زنده خواهد شد. مرگ، به سبب گناه آدم، به این دنیا آمد و زندگی پس از مرگ به سبب هدیه نجاتِ مسیح، نصیب ما شد. همه می پرسیم چون همه ما از نسل آدم گناهکاریم و هر جا گناه است، نتیجه آن مرگ است؛ امّا وقتی مسیح باز گردد، تمام مسیحیان که مال او هستند، زنده می شوند. پس از آن، آخرت می رسد و آن، وقتی است که مسیح، تمام دشمنان خود را شکست داده است و سلطنت را به خدای پدر واگذار می کند. (14)
در متن، علاوه بر رجعت حضرت مسیح، از زنده شدن تمام مسیحیان نه همه انسان ها، سخن به میان آمده است، که به پیش از وقوع قیامت و هنگام رجوع حضرت مسیح مربوط می باشد.
همچنین در اناجیل، از رجعت سومی هم صحبت شده است که در آن، تمامی مردگان زنده می شوند. امّا از سیاق عبارات، چنین بر می آید که این رجعت، در واقع همان برپایی قیامت و داوری نهایی انسان ها است؛ و اگر با لفظ رجعت، بیان شده است اشاره به این مطلب دارد که قیامت جسمانی است نه روحانی.
در کتاب مقدسّ، به کمال انسان های رجعت کننده در عصر بازگشت، اشاره شده است و از آیات استفاده می شود که چند رستاخیز به وقوع خواهد پیوست. رستاخیز اوّل، وقتی انجام خواهد شد که مسیح از آسمان بیاید. در این دوره، تمام مقدّسان قیام خواهند کرد. مقدّسان عهد عتیق و مقدّسانی که در دوره مصیبت عظیم کشته شده اند، در موقع آمدن مسیح به زمین، زنده خواهند شد.
دومین رستاخیز، بعد از یک هزار سال صورت خواهد گرفت و چنین به نظر می رسد که خدا درباره مردگان بی ایمان، صبر و تحمل بسیار دارد. آنها در این دوره میانه در عذابند؛ ولی به عذاب نهایی نرسیده اند و بعد از پایان هزار سال، در رستاخیز به عذاب نهایی خود خواهند رسید. آنان معتقدند که در هنگام رستاخیز اوّل، افراد ظالم و فاسد زنده نمی شوند؛ بلکه آنان در مدت هزار سال عیش و سلطنت صالحان، در قبر مشغول دیدن عذاب های مقدماتی هستند، تا زمان رستاخیز بزرگ فرا رسد و آنان به کیفر نهایی اعمال خود برسند. در برخی کتاب ها، آمده است که شیطان و نیروهایش، هزار سال در قعرها محبوس خواهند ماند و در این هزار سال، شهیدان زنده می شوند و مسیح، بر جهان حکومت می کند و صلح و خیر در جهان برقرار می شود.
هدف رجعت مسیح (علیه السّلام)
رجعت، به چند منظور صورت می گیرد:
الف. در برخی انجیل ها آمده است:
مقصود مکشوف شده مسیح از رجعت او به زمین، عبارت است از استقرار ملکوت در روی زمین. (15)
ب. در پایان تاریخ انسان، عیسی، مردگان را به حیات باز گردانده و نقش داوری الهی را در جدا ساختن نجات یافتگان از نفرین شدگان ایفا می کند. (16) پس مفهوم رجعت نیز با مفهوم داوری مسیح آمیخته می شود. مردگان، زنده می شوند؛ زیرا حضرت مسیح خواهان داوری میان آنان است و گروه رستگاران را از نفرین شدگان جدا می کند.
بسیاری از آنانی که در خاک زمین خوابیده اند، بیدار خواهند شد.» پس برخی از مردگان بر می خیزند و نه همه آنان … برخی زنده می شوند به جهت شرمساری و حقارت جاودانی و … امّا آن ها از دیگر مردمی که به جهت حیات جاودانی از قبر بر می خیزند، قابل تمییزند. (17)
نیز پولس گفته بود:
صدای فرمان الهی و آوای تکان دهنده ی رئیس فرشتگان و نوای شیپور، شنیده خواهد شد و ناگهان خود خداوند از آسمان به زمین خواهد آمد. آن گاه پیش از همه، مسیحیانی که مرده اند، زنده خواهند شد، تا خداوند را ملاقات کنند… . (18)
ج. رجعت مردگان، در عین حال برای انتقام نیز خواهد بود؛ به این معنا که کسانی که در راه عقیده خود، جان خویش را از دست داده اند، بر می خیزند و زندگی تازه ای از سر می گیرند، مدارج کمال را طی می کنند و فریاد انتقام سر می دهند.
این مفهوم را در مکاشفه ی یوحنّا نیز می توان یافت؛ آنجا که صحبت از یک طومار است که با هفت مُهر، مهر و موم شده است. با گشوده شدن هر یک از این مهرها، اتّفاقات خاصی در جهان می افتد.
… با برداشته شدن مهر پنجم، شهیدانی را که در راه ایمان خود جان باخته اند، آشکار می سازد، آنان که زیر قربانگاه، دفن شده اند و برای آن که خود را کفاره گناه دیگران سازند، جان باخته اند.
در رؤیای یوحنا، شهدا فریاد سر داده، محاکمه و انتقام کسانی را که مسبب مرگ آنان بوده اند، خواستار می شوند.
در آخرین قصاص، از مرگ شهدایی که در راه ایمان خود جان باخته اند، انتقام گرفته می شود. (19)
د. دلیل دیگر رجعت، حکومت این افراد، همراه مسیح است. کسانی که جان خود را برای اشاعه دین حضرت مسیح فدا کرده اند، استحقاق این را دارند که از حکومت مسیح نیز بهره مند شوند. بنابر همین موضوع است که حکومتِ هزار ساله مسیح، با رستاخیز اول ( رجعت گروهی از مردگان و شهیدان) شروع می شود.
در قسمتی از مکاشفات یوحنّا با عنوان «رستاخیز اوّل» مطلبی آمده است که این جا نقل می شود:
آن وقت، چند تخت دیدم که کسانی روی آن ها نشسته بودند. آن ها اختیار و قدرت دادرسی داشتند. در ضمن، جان های کسانی را دیدم که به سبب شناساندن عیسی به مردم و هم چنین رساندن کلام خدا به آن ها سرشان برده شده بود. باز جان های کسانی را دیدم که آن جاندار خبیث و مجسمه اش را نپرستیده بودند و علامتش را روی پیشانی و دست های شان نداشتند. این ها زندگی را از نو آغاز کردند و با مسیح هزار سال سلطنت کردند. (20)
این قیامت اوّل است. قیامت بعدی، وقتی روی می دهد که هزار سال تمام شود. چون آن وقت، باقی مرده ها زنده می شوند. کسانی خوشبخت و پاک هستند که در این قیامت اوّل سهمی دارند. این ها از مرگ دوّم هیچ وحشتی ندارند، چون به مقام کاهن های خدا و مسیح می رسند و با او هزار سال سلطنت می کنند. وقتی آن هزار سال تمام شود، شیطان از زندان آزاد می شود. او بیرون می رود تا ملّت های دنیا را گول بزند، تا یأجوج و مأجوج برای جنگ متحد شوند. آن ها سپاه عظیمی را تشکیل می دهند که مثل ماسه های ساحل دریایی بی شمار است. در دشت وسیعی خلق خدا و شهر محبوب اورشلیم را از همه طرف محاصره می کنند. ولی از طرف خدا آتش از آسمان می بارد و همه را می سوزاند. بعد شیطان که آن ها را فریب داده بود به دریاچه آتش انداخته می شود…
دفترها یکی یکی باز شد، تا به دفتر زندگان رسید. بر طبق نوشته های این دفترها، مرده ها مطابق اعمالشان محاکمه شدند. دریا و زمین و قبرها، مرده هایی را که در خود داشتند، تحویل دادند و آن ها مطابق اعمالشان محاکمه شدند. آن وقت مرگ و جهنم هم به دریاچه آتش انداخته شد. دریاچه آتش، همان مرگ دوّم است. هر کس اسمش در دفتر زندگان نبود، به دریاچه آتش فرستاده شد. (21)
نتیجه این که تعبیر به قیامت اوّل و قیامت دوّم، از قیامتی پیش از قیامت بزرگ حکایت دارد که این مطلب با «رجعت» سازگار است؛ زیرا شبیه به این تعابیر، مانند قیامت کوچک و بزرگ، در منابع اسلامی، فراوان ذکر شده است.
3. رجعت در دین زرتشت
زرتشتیان، به رجعت قهرمانان اسطوره ای، اعتقاد کامل دارند. ظرف زمانی رجعت را نیز آخر الزّمان و مقدّمه ظهور رهایی بخش می دانند. آن ها زنده می شوند و با پلیدی ها می جنگند.
هزاره یازدهم، دومین دوره رهایی بخش است. (22) در این دوران، ملکوش، توفان سهمگینی از برف و تگرگ پدید آورده، به جز آنانی که به دژ جمشید پناه برده اند، بقیه را نابود می سازد. اهریمن، نیرو می گیرد و آژی دهاک را بر می انگیزد. در این حال، گروهی از پهلوانان، مثل فریدون، افراسیاب، کیخسرو و… به خواست اهورامزدا از خواب و بی خبری بیدار می شوند و اهریمن و دیوان را شکست می دهند. این گونه، زندگی سراسر خوشی آغاز می شود و سپس بزرگ ترین رهایی بخش (سوشیانت) ظهور می کند و این نشانه آخر الزّمان است. (23)
سوشیانت منجی نه تنها پسر زرتشت است، بلکه در آخر الزّمان نماینده اهورا مزدا نیز خواهد بود، وی بر عمل رستاخیز نظارت خواهد داشت… رستاخیز شامل نجات یافتگان می شود و هم آنان که به عذاب گرفتار آمده اند. (24)
در جای دیگر می خوانیم که از دیدگاه زرتشتیان، بهرام شاه، رجعت خواهد کرد. (25)
4. رجعت از نگاه بودا
بودائیان اعتقاد دارند مها کشیپه (26) از مریدان برجسته بودا، از خلسه ای که پس از پری نیروانه معلم خود بدان فرو رفته بود، بیرون می آید تا بار دیگر بودا را خدمت کند و آموزه های آن روشنی یافته را بشنود. (27)
5. رجعت در ادیان سرخپوستی
در ادبیات اخیر سرخپوستی به چهره موعودواری به نام اینکارّی (28) بر می خوریم. او را به مثابه پسر خورشید و زنی وحشی، اسطوره پردازی می کنند که پس از سالیان دراز انتظار، زنده می شود تا حقوق از دست رفته سرخپوستان را باز پس گیرد. (29)
6. رجعت در میان مصریان باستان
آنان معتقد بودند روح انسان پس از خروج از بدن، به همان جسم و جسد علاقه دارد و بعد از مرگ دوباره با شوق و ولع بسیاری به همان بدن باز می گردد، در حالی که همان علاقه به خوردنی و نوشیدنی، هنوز در وجود او باقی است؛ لذا غذا و آب در دسترس او قرار می دادند و راه آمد و شد روح به درون قبر را با قرار دادن روزنه ای آسان می کردند.
درک آنان از معاد، همین مقدار بوده است. آنان معاد را در دل همین دنیا جست و جو می کردند. (30)
هم چنین به دلیل عقیده به نوعی زندگی مجدّد، وسایل کار و جواهر آلات را با مردگان دفن می کردند و چون مورد هجوم دزدان قرار می گرفتند، سلاطین دست به ساختن اهرام زدند. (31)
به نظر ما، معادی که دارای خصوصیات مذکور باشد و در دنیا واقع شود، همان رجعت است؛ هر چند نام دیگری به خود گرفته باشد.
7. نصرانیان حبشه
نصرانیان حبشه، بازگشت پادشاه خود، تئودور را انتظار می کشند. (32)
8. اقوام مغول
اقوام مغول، عقیده به بازگشت مغول دارند. (33)
هم چنین اهل سمرقند، به رجعت اولیائشان، مانند شاه زند و قاسم بن عباس معتقدند و اکراد نیز از قرن هشتم، به رجعت تاج العارفین، حسن بن عدی ایمان پیدا کردند که مصلوب گشته است. (34)
9. رجعت در اسلام
الف. رجعت از نظر اهل سنّت
حسّاسیت بعض اهل سنّت به مسأله رجعت، به حدّی است که در کتب خود، عقیده به رجعت را جزئی از عیوب فکری و عقیدتی شیعه می دانند و تا آن جا پیش می روند که جابر جعفی را که یکی از یاران نزدیک امام باقر و امام صادق (علیه السّلام) است، مورد بی احترامی قرار می دهند در حالی که او هزاران حدیث از حفظ داشته و امام صادق (علیه السّلام) می فرماید:
رحم الله جابر الجعفی کان یصدق علینا؛
خدا، جابر جعفی را بیامرزد که [ در هر شرایطی ] ما را تصدیق می کرد. (35)
مسلم از جراح بن ملیح نقل می کند که گفت:
شنیدم جابر می گفت:«من هفتاد هزار حدیث از امام باقر (علیه السّلام) و از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دارم. هیچ یک از سنّیان از من فرا نمی گیرند». در همان کتاب از محمّد بن عمر رازی نقل می کند که گفت: شنیدم جریر می گفت:« من جابر جعفی را ملاقات کردم؛ ولی حدیث از او یادداشت نکردم؛ چون به رجعت عقیده داشت. »(36)
ابن اثیر می نویسد:
الرّجعه مذهب قوم من العرب فی الجاهلیه معروف عندهم؛ وی ریشه این عقیده را از گروهی مردم می داند که در زمان جاهلیت زندگی می کردند و معتقد به رجعت بودند. (37)
ابن منظور، رجعت را چنین تعریف کرده است، می نویسد:
و الرّجعه: … و مذهب طائفه من فرق المسلمین من أولی البدع و الأهواء، یقولون: إنّ المیّت یرجع إلی الدّنیا و یکون فیها حیّا کما کان؛
رجعت مذهب گروهی از مسلمانان است که صاحبان بدعت ها و هواهای نفسانی اند و می گویند:«مردگان به دنیا باز می گردند و در این دنیا، به همان صورتی که قبل از مرگ می زیسته اند، زنده می شوند». (38)
احمد امین مصری در کتاب فجر الاسلام می گوید:
الیهودیه ظهرت بالتّشیّع بالقول بالرّجعه!؛ آئین یهود دیگری در مذهب شیعه به سبب اعتقاد به رجعت ظهور کرده است.
ابن خلدون در مقدّمه عقیده به رجعت را به امامیه نسبت می دهد و آن را رد می کند. (39)
قرطبی به طور قاطع می گوید:
نه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و نه هیچ یک از اصحاب آن حضرت، هرگز برنخواهد گشت، مگر در روز قیامت که این، اجماع همه اهل اسلام است.
در ادامه می گوید:
هذا اجماع جیمع اهل الإسلام المتیقّن، قبل حدوث الرّوافضی، المخالفین لاجماع اهل الاسلام؛
این، اجماع همه مسلمانان است قبل از این که رافضی های مخالف اجماع پدید آیند.
البتّه ایشان به این هم اکتفا نکرده، پا را فراتر نهاده و معتقدان به رجعت را به تغییر در آیات قرآن و تکذیب سنّت پیامبر متّهم کرده، چنین می نویسد:
المبدّلین للقرآن، المکذّبین بصحیح سنن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) آن ها (معتقدین به رجعت) تبدیل و تغییر کنندگان قرآن و تکذیب کنندگان سنّت پیامبر هستند. (40)
راستی چه فرقی میان این گفتار و تعجّب و انکار اعراب جاهلیت در مقابل معاد جسمانی است؟ مشرکان مکّه، استخوان های پوسیده را از قبرستان ها جمع کرده، نزد پیامبر اسلام می آمدند و برای تمسخر می گفتند:( من یحیی العظام و هی رمیم).
پی نوشت ها :
1. گنجینه ای از تلمود، ص 354-355.
2. همان، ص 357 و 358.
3. همان، ص 352.
4. هوشع، 5:3.
5. گنجینه ای از تلمود، ص 352.
6. همان.
7. عهد عتیق، آیات 32-38، ص 580-581.
8. سوره ص: 48 و سوره انعام، 86.
9. تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ج1، ص 79.
10. الهیات مسیحی، ص 320-355.
11. لوقا، باب 24؛ مرقس، باب 16؛ یوحنا، باب 21.
12. لوقا، 35:13.
13. اعمال رسولان، 31:2.
14. نامه اول پولس، تسالونیکیان، 4: 16-18.
15. لوقا، 13:35.
16. شور جاودانگی، ص 318.
17. سفر خروج، 33:32.
18. نامه اوّل پولس، تسالونیکیان، 4: 16-18.
19. مکاشفه یوحنا، 1:8 نیز 1:5؛ 16: 12-16؛ 20 :4
20. مکاشفه یوحنا، 20: 4.
21. مکاشفه یوحنا، 1:8 نیز 1:5؛ 16 :12 -16؛ 20 :4.
22. زرتشتیان دوران پس از خلقت را به چهار دوره سه هزار ساله تقسیم می کنند که انسان های رهایی بخش در هزاره های آخر ظهور می کنند.
23. مقاله «بازخوانی مفهوم موعود در دین زرتشتی»، مجله هفت آسمان، ش7، ص 112.
24. شور جاودانگی، ص 295.
25. در انتظار ققنوس، ص 45.
26. Mahakashypa
27. میتریه، موعود بودایی، مجله هفت آسمان، شماره 21، ص 213.
28. Inkarri
29. گونه شناسی اندیشه ی موعود در ادیان مختلف، ص 127.
30. معاد انسان و جهان، ص 28.
31. همان، ص 29.
32. تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ج1، ص 79.
33. همان.
34. العقیده و الشریعه فی الاسلام، ص 216.
35. اختصاص مفید، ص 204.
36. صحیح مسلم، ص 15.
37. نهایه ابن اثیر، ج2، ص 202.
38. لسان العرب، ج5، ص 148.
39. مقدّمه ابن خلدون، ج1، ص 199.
40. المحلی بالآثار، ج1، ص 43. این مضمون را محمّد مال الله در کتاب الشّیعه و تحریف القرآن، ص 25 نیز گفته است.
منبع مقاله :
محسنی دایکندی، محمدعظیم، (1389)، رجعت در عصر ظهور، قم، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، مرکز تخصصی مهدویّت، چاپ اول