شناخت اجمالی امام حسن (ع)

شناخت اجمالی امام حسن (ع)

پیشوای دوم جهان تشیع که نخستین میوه پیوند فرخنده علی ـ علیه السلام ـ با دختر گرامی پیامبر اسلام ـ صل الله علیه و آله و سلم – بود، در نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در شهر مدینه دیده به جهان گشود.[1] حسن بن علیـ علیه السلام ـ از دوران جد بزرگوارش چند سال بیشتر درک نکرد زیرا او تقریبا هفت سال بیش نداشت که پیامبر اسلام بدرود زندگی گفت.
پس از درگذشت پیامبر ـ صل الله علیه و آله و سلم – تقریبا سی سال در کنار پدرش امیر مومنان ـ علیه السلام ـ قرار داشت و پس از شهادت علی ـ علیه السلام ـ (در سال 40 هجری) به مدت 10 سال امامت امت را به عهده داشت و در سال 50 هجری با توطئه معاویه بر اثر مسمومیت در سن 48 سالگی به درجه شهادت رسید و در قبرستان «بقیع» در مدینه مدفون.گشت.
آن حضرت در طول زندگانی پر برت خویش فعالیت ها و اقداماتفراوانی داشت، از جمله:
1. حضور در جهاد
الف) حضور در جنگ جمل
امام مجتبی ـ علیه السلام ـ در جنگ جمل، در رکاب پدر خود امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ در خط مقدم جبهه می‌جنگید و از یاران دلاور و شجاع علی ـ علیه السلام ـ سبقت می‌گرفت و بر قلب سپاه دشمن حملات سختی می‌کرد.[2] پیش از شروع جنگ نیز، به دستور پدر، همراه عمار یاسر و تنی چند از یاران امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ وارد کوفه شد و مردم کوفه را جهت شرکت در این جهاد دعوت کرد.[3] او وقتی وارد کوفه شد که هنوز «ابو موسی اشعری»، یکی از مهره‌های حکومت عثمان، بر سر کار بود و با حکومت عادلانه‌ی امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ مخالفت نموده و از جنبش مسلمانان در جهت پشتیبانی از مبارزه‌ی آن حضرت با پیمان شکنان جلوگیری می‌کرد، با این حال حسن بن علی ـ علیه السلام ـ توانست بر رغم کار شکنی‌های ابو موسی و همدستانش متجاوز از 9 هزار نفر را از شهر کوفه به میدان جنگ گسیل دارد.[4] ب) حضور در جنگ صفین
نیز در جنگ صفین، در بسیج عمومی نیروها و گسیل داشتن ارتش امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ برای جنگ با سپاه معاویه، نقش مهمی به عهده داشت و با سخنان پرشور و مُهَیج خویش، مردم کوفه را به جهاد در رکاب امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ و سرکوبی خائنان و دشمنان اسلام دعوت می‌نمود.[5] آمادگی او برای جانبازی در راه حق به قدری بود که امیر مؤمنان در جنگ صفین از یاران خود خواست که او و برادرش حسین بن علی ـ علیه السلام ـ را از ادامه‌ی جنگ با دشمن باز دارند تا نسل پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ با کشته شدن این دو شخصیت از بین نرود.[6] 2ـ مناظرات کوبنده‌ی امام مجتبی ـ علیه السلام ـ با بنی‌امیه
امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ هرگز در بیان حق و دفاع از حریم اسلام نرمش نشان نمی‌داد. او علناً از اعمال ضد اسلامی معاویه انتقاد می‌کرد و سوابق زشت و ننگین معاویه و دودمان بنی‌امیه را بی‌پروا فاش می‌ساخت.
مناظرات و احتجاج‌های مهیج و کوبنده‌ی حضرت مجتبی ـ علیه السلام ـ با معاویه و مزدوران و طرفداران او نظیر: عمر و عاص، عتبه بن ابی سفیان، ولید بن عقبه، مغیره بن شعبه، و مروان حکم، شاهد این معنا است.[7] حضرت مجتبی ـ علیه السلام ـ حتی پس از انعقاد پیمان صلح که قدرت معاویه افزایش یافت و موقعیتش بیش از پیش تثبیت شد، بعد از ورود معاویه به کوفه، برفراز منبر نشست و انگیزه‌های صلح خود و امتیازات خاندان علی را بیان نمود و آن گاه در حضور هر دو گروه با اشاره به نقاط ضعف معاویه با شدت و صراحت از روش او انتقاد کرد.[8] پس از شهادت امیر مؤمنان و صلح امام حسن ـ علیه السلام ـ خوارج تمام قوای خود را بر ضد معاویه بسیج کردند. در کوفه به معاویه خبر رسید که «حوثره اسدی»، یکی از سران خوارج، بر ضد او قیام کرده و سپاهی دور خود گرد آورده است.
معاویه، برای تثبیت موقعیت خود و برای آن که وانمود کند که امام مجتبی ـ علیه السلام ـ مطیع و پیرو اوست، به آن حضرت که راه مدینه را در پیش گرفته بود، پیام فرستاد که شورش حوثره را سرکوب سازد و سپس به سفر خود ادامه دهد!
امام ـ علیه السلام ـ به پیام او پاسخ داد که: من برای حفظ جان مسلمانان دست از سر تو بر داشتم (از جنگ با تو خودداری کردم) و این معنا موجب نمی‌شود که از جانب تو با دیگران بجنگم. اگر قرار به جنگ باشد، پیش از هر کس باید با تو بجنگم، چه، مبارزه با تو از جنگ با خوارج لازم‌تر است!.[9] در این جملات روح سلحشوری و حماسه موج می‌زند، به ویژه این تعبیر که با کمال عظمت، معاویه را تحقیر نموده می‌فرماید: دست از سر تو برداشتم (فَاِنِّی تَرَکْتُکَ لِصَلاحِ الأُمَّه).


[1] . ابن شهراشوب، مناقب آل ابى طالب، تصحیح و تلیعق: حاج سید هاشم رسولى محلاتى، قم، موسسه انتشارات علامه، ج 4، ص 28 – شیخ مفید، الارشاد، قم، منشورات مکتبه بصیرتى، ص 187 – اسد الغابه فى معرفه الصحابه، تهران، المکتبهالاسلامیه، ج 2، ص 10، – ابن حجر العسقلانى، الاصابه فى تمییز الصحابه، بیروت، داراحیأ التراث العربى، 1328 ه.ق، ج 1، ص 328.
[2] . ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج4، ص21.
[3] . این واضح، تاریخ یعقوبی، نجف، منشورات المکتبه الحیدریه، 1384 هـ . ق، ج2، ص170 ـ ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ط3، قاهره، مکتبه مصطفی البابی الحلبی، 1382 هـ . ق، ج1، ص67.
[4] . ابو حنیفه دینوری، الأخبار الطوال، ط1، قاهره، دار احیاء الکتب العربی، (افست انتشارات آفتاب تهران) ص144 ـ 145 ـ ابن اثیر، ‌الکامل، فی التاریخ، بیورت، دار صادر، ج3، ص231.
[5] . نصر بن مزاحم، وقعه صفین، ط2، ق، منشورات مکتبه بصیرتی، 1382 هـ ق، ص113.
[6] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، 1961م، ج11، ص25 (خطبه‌ی 200).
[7] . طبرسی، احتجاج، نجف، المطبعه المرتضویه، ص144 ـ 150.
[8] . طبرسی، همان کتاب، ص156.
[9] . ابن ابی الحدید، همان کتاب، ج5، ص98 ـ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ج3، ص409 ـ علی بن عیسی الإربلی، کشف الغمّه فی معرفه الأئمه، تبریز، مکتبه بنی هاشمی، 1381 هـ ق، ج2، ص199 ـ ابو العباس المبرد، الکامل فی اللغه و الأدب، ط 1، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1407 هـ . ق، ج2، ص195.
مهدی پیشوایی – سیره پیشوایان، ص87 و 93

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید