گفتیم که بهتر این است از همین اول ماه رمضان اهتمام جدی داشته باشیم که از این ماه و روزه این ماه، بیشترین بهره را ببریم. این ماه و روزه آن برای اینکه بازده معنوی داشته باشد، و به ما از رحمت و مغفرت حضرت حق بچشاند، ظرفیت بسیار بالایی دارد وما باید طوری برخورد کنیم که بیشتر بهره ببریم.
برای اینکه از رمضان بیشتر بهره ببریم، گفتیم که باید توجه داشته باشیم یعنی: قلباً بخواهیم و آن چیزی را که میخواهیم برای مدت طولانی قلباً نگاهش کنیم. اینجا نور و معنویت با نگاه دل بلعیده می شود وآن مقداری را که با نگاه دل و با گیرندگی و مکش نگاه دل بدست میآید با عمل نمیتوان بدست آورد. توجه قلبی یعنی وجه دل آدم به این موضوع بیشتر باشد.
این تقاضا و تمنای مستمر اول ساده جلوه میکند، آدم می گوید خوب باشد، میخواهم دیگر، اما در عمل دشوار است.
با یاد تو میخوابم در خواب تو را بینم
از خواب چو برخیزم اول تو به یاد آیی
فرق تمنای آدمهای معمولی با آدمهای برجسته
تمرین توجه چقدر مهم است؟ بعضی اوقات گفتگوی معنوی را که گوش میکنید، ممکن اصلا محتوای آن را احتیاج نداشته باشید، می گوید این گفتگو توجه دوباره من را به این مفاهیم جلب میکند. این گفتگو جنبه موعظه، ذکر، تذکر، تنبه و بیدارسازی پیدا میکند. گفتگوهای محافل دینی همیشه جنبه تعلیمی ندارند خیلی از اوقات جنبه جلب توجه کردن دارند.
فرق تمنای آدمهای معمولی با آدمهای برجسته چیست؟ آدم های معمولی را حوادث وادار به تمنا میکند ولی آدمهای با شخصیت فراتر از حوادث مینشینند، تمنا فهرست میکنند و چقدر عمیق هم میخواهند. دعای ابوحمزه ثمالی و کمیل را نگاه کنید حضرت علی درباره یک چیزهایی فکر کردند و آنقدر فکر کردند و نسبت به آن حساسیت پیدا کردند و حساسیت آنقدر بالا رفت که بدون اینکه زمینه ای باشد کار به گریه و تمنا وعبارات زیبا و شیرینی از آن دست کشیده شد.
میگویند امشب قرار است شما فوت کنید “ابکی لظلمه قبری ابکی لضیق لحدی ” من گریه میکنم برای تنگی قبرم، گریه میکنم، مگرطوری شده؟ چیزی شده؟ حوادث نیست که او را وادار به تمنا میکند شخصیتهای برجسته این جوری هستند. تمنا، توجه و بعد تأدب.
ادب ماه رمضان متناسب با خودش است. این صحنه رانگاه کنید: رسول مکرم اسلام فرمودند که رمضان ماهی است که شما در آن به ضیافت الهی دعوت شده اید. خطبه شعبانیه معروف است. امیرالمومنین بلند میشود و میپرسد یا رسول الله بهترین کار در این ماه رمضان چیست؟ چه اتفاقی در روح علی افتاده که بلند میشود و این سوال را میکند؟ امیرالمومنین توجه دارد با اینکه هنوز ماه رمضان نیامده، بهترین روزه گیر باشد و بهترین رمضان را داشته باشد. این تمنا را دارد و دنبال دستورالعملی برای تأدب میگردد. آدم خوب این جوری است، تا یک صحنه ای میبینید که صحنه خیلی خوبی است، آخرش را میبیند. می گوید من با این ماه چی کار کنم؟ نمینشیند لم بدهد، وبگوید الحمدلله این ماه می آید و می رود و ما را پاک میکند. بیشتر بخوابیم چون کل این ماه نفسش برکت دارد. تنبلی در روح ما گاهی از اوقات ما را برعکس می کند.
چرا بعد از آنکه کار خوبی میکنیم و حال خوش معنوی داریم، سست میشویم؟
پرسید چرا بعد از آنکه کار خوبی میکنم و حال خوش معنوی دارم، سست میشوم؟ گفتم طبیعت همه ببعیهای عالم همین است. آدم باید کمی از زندگی ببعی وارانه نجات پیدا کند. آنوقت وقتی حالش خوب شد تازه دویدن را شروع میکند، تازه تلاش مضاعف خواهد کرد. در وضعیت طبیعی آدم ممکن است به کم قانع شود و به زمین، گیر کند. ولی باید بکند. آن لحظه، لحظه مبارزه تو است. وضعیتت خوب شده بود بعد دچار تنبلی و سستی شدی؟ مثلا اگر یک شب دعای ابوحمزه بخوانیم تا ده شب به خودمان مرخصی میدهیم و بعضیها ماشاء الله دل گنده هستند تا یک سال به خودشان مرخصی میدهند، شب قدر میآیند و میروند تا سال دیگر. اما اهل بیت اینجوری نبودند. اهل بیت نماز صبح میخواندند تا نماز ظهر به خودشان مرخصی میدادند پبامبر صدا میزدند ارحنا یا بلال اذان بگو که نفسمان تنگ آمد.
بهترین کار در این ماه رمضان چیست؟
امیرالمومنین بلند میشوند سوال میکنند بهترین کار در این ماه رمضان چیست؟ رسول خدا میفرمایند: اجتناب از گناهان و ترک معاصی حضرت حق. این یعنی چه، تناسب این ادب با رمضان در چیه؟ که اگر من بخواهم تأدب بورزم، باید ترک گناه کنم. گناه را که همشه باید ترک کرد، وجوه تناسبش وجوه عجیب و غریبی است. اول ببینیم که خود رمضان چیست؟ خود رمضان از قبیله ی ترک است، ترک خوردن، ترک آشامیدن. قضیه ترک قصه عجیبی دارد بعضی از اهل معرفت فرموده اند اینکه خدا که فرمود من جزا روزه را میدهم، انگار بقیه را خدا جزا نمیدهد، میدهد ملائکه جزا بدهند. بعضیها در این روایت فرموده اند که جزای روزه خودم هستم حال فرق روزه با نماز و کارهای دیگر چیست؟
فرق روزه با نماز و کارهای دیگر چیست؟
روزه عملی است که بیشترین ترک در آن است، فعل نیست. روزه هیچ فعلی ندارد همه اش ترک است. چرا در خانه خدا ترک بهتر از فعل است؟ فعل را قربه الی الله انجام میدهی، ترک هم انجام میدهی ولی ترک عزیزتر است. یک جای دیگر هم هست ترک کار بد از انجام کار خوب بهتر است. “اجتناب السیئات اولی من اکتساب الحسنات ” ترک کار بد خیلی بهتر از آن است که آدم بخواهد کار خوب بکند. ترک کار بد، ترک چرا پیش خدا عزیزتر است؟
بگذارید من وجه توحیدی و خالصانه تر ترک را این طور توضیح دهم. آن چیزی که در نماز ما باید دنبالش باشیم چیست؟ توجه به خدا است؟ نه ترک توجه به غیر خداست. چون که ما خدا را ندیدیم که به آن توجه پیدا کنیم. آن چیزی که ما سالها سر نماز با آن مبارزه میکنیم چیست؟ توجهات دیگر میآید ما میزنیم. میآید، میزنیم، تو به جای اینکه خدا را در آغوش بگیری، فعلا باید شمشیر دست بگیری و هر غیری که آمد غیرتت به جوشد آید و آن را بزنی. بعضیها میگویند ما چه طور به خدا توجه پیدا کنیم؟ راحتت کنم ساده نیست، به آسانی نمی شود به خدا توجه پیدا کرد، حالا صبر کن آن چشم را پیداکنی که خدا را ببینی، آن دل را پیدا کنی که خدا را باآن حس کنی، آن زبان را پیدا کنی که با خدا حرف بزنی.
ما بخواهیم به خدا توجه پیدا کنیم به یک بت خیالی توجه پیدا می کنیم. تا به بچه می گویی خدای مهربان، یاد مامانش میافتد می گوید یک چیزی تو مایه های مامان. به او میگویند خدای مهربان یاد نوازشهای مامان میافتد. ذکرهای نماز را نگاه کنید یکی از محوری ترین ذکرهای نماز تسبیح است. تسبیح یعنی چه؟ ما فعلا باید بگوییم خدایا تو از آن چیزی که همه تصور می کنند از هر تصوری مبرایی، تو این نیستی تو آن نیستی، حضرت امام فرمودند الله اکبر هم یک جور تسبیح هست.
خدایا تو بزرگ تر از آن هستی که من بگویم. تو این نیستی. تو آن هستی. تو آن دیگری نیستی. من درباره تو هر تصور خوبی را تصدیق میکنم و بعد تصدیق میکنم که تو از این تصور من بالاتری. پس من چی را تصور کنم من هیچ تصوری را نمیکنم. ما مدت ها در مسیر توحید باید حرکت کنیم. امیرالمومنین توی نهج البلاغه در یک بحث معرفتی بسیار عالی فرمودند توحید یعنی نفی صفات از او، توحید یعنی خالی از هر چیزی که تو درباره خدا تصور کنی. همه خوبیها را درباره او تصور کن و بعد بگو تو بزرگ تر از اینها هستی.
توحید شیرینی خاصی دارد، عملیات نماز این است. بعضیها سر نماز گیج میشوند که باید چه کار کنند؟ مناجات با امام زمان که کاری ندارد، انشاءالله زیارت چهره شریفشان نصیب شما بشود تا بدانید با کی صحبت میکنید. آدم خیلی راحت تمرکز پیدا میکند. توجه به امام حسین و گریه برای سیدالشهدا کاری ندارد این همه روضه میخوانند تا تصویرسازی برای ما راحت باشد و توجه ما را راحت به امام حسین جلب میکنند. اصلا ما روضه خوان ها نشستیم اینجا که توجه مردم را جلب کنیم.
اما در ارتباط با خدا برعکس باید عمل کنیم اینکه امیرالمومنین علیه السلام صدا میزند خدایا! کور باشد هرکه تو را ندیده باشد. خطبه نهج البلاغه را نگاه کنید، از اول تا آخر خطبه درباره خداوند متعال می گوید این نیست، آن نیست، بالاتر از آن است که تو تصور کنی.
اگر شما بخواهید خدای متعال را معشوق خود قرار دهید، با این ظرفیتهای ابتدایی نمی شود. ما به دنیا آمده ایم تا ظرفیت پیدا کنیم و در آن دنیا بتوانیم خدا را در آغوش بگیریم.
سر نماز به ما فرموده اند بگویید الله اکبر، الله اکبر یعنی غیر خدا را دور بریز، همه اش این عملیاتها را انجام بده، هی فکرها میآید سراغت بگو الان که موقع این حرفها نیست. هی دنیا میآید بگو الان موقع این حرفها نیست. غصه میآید بگو الان که موقع این حرفها نیست. شادی که میآید بگو الان که موقع این حرفها نیست. برنامه ریزی آینده میآید بگو الان که موقع این حرفها نیست. تصور امور گذشته، تصوردر مورد دیگران بگو الان که موقع این حرفها نیست. مدتی باید مبارزه کنی. نماز در مقام فعل توجه یعنی مبارزه با توجه به دیگران و در مقام معرفت یعنی توجه به خدا. مراتب اولیه درک خداوند متعال که آدم می تواند از آن صحبت کند همه اش تسبیح است. سبحان الله، خدا منزه است. خدا پاکتر از آن است که من بخواهم بگویم.
تعبیر زیبای امام (ره) از نماز و افعال و اذکار آن
حضرت امام یک بار نماز را توصیف مینمودند، میفرمودند ما نماز می خوانیم، حمد و سوره را میخوانیم بعد میگوییم الله اکبر خدا بزرگ تر از آن است که من بایستم و باهاش حرف بزنم. بعد میگوییم سبحان الله رکوع میکنیم و میگوییم خدا پاک تر از آن است که بگوییم الله اکبر و بعد بلند میشویم میگوییم الله اکبر، خدا بزرگ تر از آن است که من بگویم سبحان الله. بعد به سجده می رویم، میگوییم سبحان الله، بابا خدا پاک تر از آن است که من بگویم خدا بزرگ تر از آن است که من تسبیحش کنم. بعد بلند میشویم میگوییم الله اکبر، ببین چه نماز قشنگی است.در آخر این نماز طرف میمیرد و مجبور است که بگوید “به حول الله و قوه اقوم و اقعد وارکع و اسجد “.خدا میگوید حالا دستت را بگیر بلند شو دوباره از اول، یک دور دیگر این راه را برویم، از اول برویم. کمی با من حرف بزن. کمی با خدا حرف میزند و بعد میگوید زشت شد، الله اکبر. خدا بزرگ تر است که من… سبحان الله و دوباره الله اکبر و دوباره سبحان الله و دوباره الله اکبر و… بعد “اشهدان لا اله الله ” شهید شد، به شهادت رسید. ولی خدا جانش را نمیگیرد، می گوید حالا دوباره برگرد زندگیت را ادامه بده. یک دفعه ای یادش میآید که چقدر آدم اینجا هست و می گوید “السلام علیکم و رحمه الله و برکاته ” شما کی اینجا بودید؟ میگویند ما خیلی وقت است که اینجا بودیم، ما هم داشتیم نماز میخواندیم.
چرا بایدقبل از دعا کمی حمد و ثنای خداوند را گفت
ترک در مقام معرفت، تسبیح معرفتی و در مقام توجه، تسبیح قلبی است. درست است. توجه به خدا، کار ساده ای نیست، ما بعضی وقتها نیازهای خودمان را در آغوش میکشیم.
میگوییم خدایا من اینقدر به تو علاقه مندم، یعنی من به خودم علاقه مندم، که تو اگر من را تحویل بگیری به تو علاقه مند میشوم. اگر تو دست من را بگیری، بالاخره چیزی از علاقه من هم به تو می رسد. یعنی هر کسی به من خدمت کند من به آن علاقه مند میشوم، از جمله شما. از اهل بیت روایت است که اکثراً بت خیالی خودشان را به نام خدا میپرستند و اصلا نمیدانند خدا یعنی چه؟
تحف العقول حدیث اول در باب معرفت الله از امیرالمومنین و نهج البلاغه را مطالعه کنید آدم همینجوری میماند. تو به کی عشق داری؟ به چه کسی عشق میورزی؟ با کی صحبت میکنی؟ تو با کسی اجازه سخن پیدا کردی که هنوز اجازه دیدن او پیدا نکردی، اجازه درک عمیق و شفاف پیدا نکردی. تو به چه کسی علاقه داری؟ ندیده به او ایمان آورده ای؟ و این، کارِ آدم را زیبا میکند، تشنه نگه میدارد.
همیشه میگویند قبل از دعا کمی حمد و ثنای خداوند را بگویید. بعد هم بگوید سبحان الله، الله اکبر تو بزرگ تر از آن هستی که من تو را درک کنم. کمی تسبیح و کمی حمد و ثنای الاهی را به جا آورید. یک کمی فاصله خود تان را با خدا حفظ کنید، این فاصله را اعلام کنید.
اینکه آدم از اسمای جمال و جلال حضرت حق یاد کند، عیبی ندارد اما شما توجه داشته باشید هر وقت ما میگوییم خدا رحیم است. خدا بزرگ تر از آن چیزی است که ما از رحمت او تصور داریم،هر موقع که گفتیم خدا کریم است. خدا بزرگ تر از آن است که ما از کریم بودن او تصور داریم.
خدا را یک کمی فاصله بدهید که به طرفش حرکت بکنید.
خداشناسی به معنای واقعی چند سال طول میکشد؟ به اندازه عمر خدا. هر چی جلوتر میروی خدا را بیشتر میشناسی.چند سال وقت باید گذاشت؟ از وقتی شناسایی خدا را آغاز کردی تا وقتی خوب او را بشناسی. بی نهایت سال باید وقت بگذاری یعنی هیچوقت خدا را خوب نمیشناسی.
یک سوالی امام حسین میتواند بگوید من هنوز بی نهایت خدا را نمیشناسم؟ بله، امام حسین می گوید، داد میزند. خدا برای امام حسین هم نامحدود است، اما امام حسین چقدر جلورفته است، از ما خیلی جلوتر، ولی شما نمیتوانید بگویید چقدر مانده به ته معرفت الله برسد، معرفت الله ته ندارد، برای همین این جوری در خانه خدا ضجه میزنند.
اهل بیت میفرمایند هر شب جمعه از معرفت الله به ما عنایتی می شود که ما وقتی آن عنایت را دریافت میکنیم، احساس میکنیم تا حالا اصلا چیزی از خدا نمیشناختیم. ببین چه اتفاقی هر شب جمعه برای اهل بیت میافتد، مشکل اینجاست که خدا بی نهایت است. پس من برای اینکه در معرفت الله را بر روی خود باز کنم فعلا باید مبارزه کنم. در مقام معرفت، مبارزه با آنچه درباره خدا تصور میکنم، چون خدا از تصور من خارج است. باید به اسماء الهی معرفت پیدا کنیم، و هرچه جلوتر برویم بگویم ولی خدا بهتر از این است.
ما در این دنیا کاری جز ترک نداریم
شما هم در مقام معرفت وهم در مقام توجه و هم در مقام عمل یک چیزی به نام ترک میبینید. یعنی ترک معصیت. ترک معصیت از قبیله توحید است و خیلی زیبا و لطیف است. من میترسم شما فعلی را انجام دهید یک چیزی از قبیل به تصور کشیدن خدا و خدا را در آن تصور محدود شود. بگوید من خدا را شناختم، خدا عین مامان من میماند تازه مشرک شدی. عین مامان من میماند یعنی چه؟ فعل خوب را انجام دادن و در همان حد متوقف شدن خیلی زشت است.
ای خدایی که اگر کسی بخواهد به تو برسد باید خوبیهای خودش را ترک کند، به این معنا چه طور کسی که ترک معاصی نمیکند به تو برسد؟ روزه از قبیله ترک است. خدا آب و غذای آدم را قطع میکند و می گوید خواهشاً بقیه را خودت قطع کن. دنیا دار علاقه مند شدن و ترک علاقهها است در دنیا طبیعتاً آدم علاقههایی پیدا میکند. باید شمشیر برداری هی بزنی، هی بزنی. ما در این دنیا کاری جز ترک نداریم. روی این ترک فکر کنید. خصوصا ترک تعلقات.
اکثر امتحانات الهی با ما یک حرف بیشتر ندارند، ترک. حتی خوبیها هم برای این است که ما ترک بدیها کنیم. مثلا صدقه دادن ترک مال است، از خودگذشتگی، ترک خود و….
عاشق خدا شدن یعنی چه؟
عاشق خدا شدن یعنی فنای فی الله، در فنا هم ترک است. همه چیز را برای خودتان خلاصه کنید تا همیشه آرام بگیرید. همیشه با یک کلمه و در یک لحظه خودتان را توجیه کنید. ما به این دنیا آمدیم که غیر او را از دل خارج کنیم، از اعمالمان خارج کنیم. این خروج خیلی چیز قشنگی است. خدایا در این ماه رمضان به ما توفیق بده، غیر تو از تمام گوشهها و زوایای وجود ما خارج شود. “حبلی کمال الانقطاع الیک “.
کربلا نمایشگاه ترک به خاطر حضرت محبوب
فدای لب تشنه ات یا امام حسین. از صبح تا عصر عاشورا، در کربلا حماسه ای بود. تعلق نورانی سیدالشهدا تعلق خاکی و سیاه از جنس ما نبود. تعلق سیدالشهدا از جنس تعلقات ما نیست. هر که را هم دوست دارد به خاطر خدا دوست دارد. اما خدا بنا داشته آنجا نمایشگاهی از ترک به خاطر حضرت محبوب برقرار کند. یک به یک حسین میدان میرود و بر میگردد و یکی از عزیزانش را از دست میدهد. هر که را دوست دارد از دست میدهد.
علی بن ابی الطالب بالای سر عماریاسر آمد و صدا زد ای دنیا اف بر تو، چه دقتی داری که من به هر کسی علاقه مند هستم، من را از او جدا میکنی، میگردی دوستانم را یک به یک از من میگیری. روضه میخواند وگریه میکرد. از دست دادن و فدا کردن اوج عاشقی است که اولیا ی خدا داشته اند. اباعبدالله الحسین بالای سر علی اکبر صدا زد ای دنیا اف بر تو، کسی را از من میگیری که عزیزترین کس من بوده است.
لحظه های عجیب و عارفانه ای است، سیدابن طاووس میفرماید اگر نبود که به ما دستور دادند برای سیدالشهدا گریه کنید ما این قسمت از عاشورا را که میدیدیم، از این توفیق عظیم و از این عشق بازی عجیب، جشن میگرفتیم، شکوهش انسان را به بهجت و سرور خاصی میرساند. ولی به ما گفتند آن طرفش را هم ببینید.
میگویند لشکریان همه ایستاده بودند همه یک دفعه خانمی را به هم نشان دادند، اولین بار بود که اهل حرم به میان نامحرمان آمده بودند. گفتند او کیست؟ یکی صدا زد گمانم دختر امیرالمومنین، زینب کبری باشد. زینب را میشناختند. زینب میان نامحرمان بیاید؟ از میان لشکریان عبور کند؟! چه اتفاقی افتاده است؟!
جوانان به خدا شما همین الان بخواهید مسافت خیمه گاه تا قتلگاه و مزار علی اکبر را بدوید، خسته میشوید باید یکی دو بار نفس تازه کنید. زینب کبری تمام این مسیر راعزیز برادر گویان میان نامحرمان دوید تا خود را بالای سر علی اکبر برساند و ناله ای بزند، حسین صورت از صورت علی اکبر بردار. الا لعنه الله علی قوم الظالمین.
خدایا! ما را ببخش و بیامرز، آنی و کمتر از آنی ما را به خودمان وا مگذار.
————————————————-
منبع: * سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان در مسجد دانشگاه تهران – رمضان 1426