قال الله تبارک و تعالی: وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یجعَل لَّهُ مخرَجًا، وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ[1]
دلا بسوز که سوز تو کارها می کند / دعای نیمه شبی دفع صد بلا بکند
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک / چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش / که یک کرشمه تلافی صد بلا بکند
ز بخت خفته ملولم بود که بیداری / به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند
برکات ذکرصلوات
ذکر صلوات در همه ایام برای همه حتی برای اولیای خدا هم سفارش شده است. صلوات بهترین هدیه برای اموات است. ذکری به جامعیت صلوات نداریم که یاد خدا، پیامبر و اهل بیت علیهم السلام در آن جمع شده باشد. در روایاتی به نقل از شیعه و سنی نقل شده است پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود أن الدعاء محجوب حتی یصلی علی محمد و آل محمد علیهم السلام[2] یعنی دعایی که می کنید اجابت نمی شود تا زمانی که صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام فرستاده شود. ذکر صلوات شیاطین انس و جنّ را دور می کند.
و همچنین یکی از برکات صلوات از بین بردن نفاق است ارفعوا اصواتکم بالصّلوه علی فانّها تذهب النّفاق[3].
هرچه انسان را از یاد خداوند غافل کند شیطان است
در روایات آمده است هر کسی که ما را از خدا غافل کند شیطان است. کسی که ما را دعوت به گناه کند شیطان است. یعنی کسی که کار شیطانی انجام می دهد شیطان است. مرحوم میرزا علی اکبر عماد نقل می کند که کسی شیطان را در خواب به شکلی ظاهر الصلاح دید پیش شیطان می رود و می گوید تو هستی که مردم را گمراه می کنی؟ شیطان گفت: بله. ریش شیطان را کشید و یک سیلی هم به صورت او می زند. از خواب بیدار می شود و می بیند که ریش خودش را کنده است و صورتش هم سرخ شده است. متوجه می شود که شیطان خودش است.
ورع، برترین عمل در ماه رمضان
در خطبه شعبانیه آمده است که امیرالمؤمنین علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسیدند که بهترین عمل در ماه مبارک رمضان چیست؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ[4] یعنی بهترین عمل در ماه مبارک رمضان دوری کردن از گناه است. ما باید بدانیم که مبطلات روزه فقط خوردن و آشامیدن نیست بلکه غیبت و تهمت و دروغ و گناهان هم روزه را باطل می کند. هر چند ظاهراً روزه باطل نمی شود ولی ثوابی برای روزه دار نوشته نمی شود. روزه دار واقعی کسی است که تمامی اعضاء و جوارحش روزۀ از گناه باشد یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ[5] یعنی خدا روزه را هم برای شما و هم برای همه امت های قبل از شما واجب کرده است برای اینکه ملکۀ تقوا در شما ایجاد شود و متقی شوید. یعنی روزه باعث می شود که ارادۀ انسان قوی بشود. کسی که توانست یک روز تمام نخورد و نیاشامد؛ می تواند چشم و زبان و تمام اعضای بدنش را هم در مقابل گناهان مواظبت کند. اصلاً علت وجوب روزه تقوی است. در یکی از دعای روزهای ماه رمضان آمده است آدمی که تقوی ندارد خیلی روزه اش به درد نمی خورد.
گناه، عامل ذلت انسان
در دعا داریم:د اللهم لاتخذلنی لتعرض معاصیک[6] ای خدا، من را خوار نکن که در معرض نافرمانی و معصیت تو قرار بگیرم. معلوم می شود که گناه آدم را خوار و ذلیل می کند.
علت اخراج حضرت آدم و حوا علیهما السلام از بهشت ترک اولی و مخالفت با امر الهی بود که باعث شد خوشی بهشت را از دست بدهند.
راننده ای می گفت من مغازه و سرمایه و خانه داشتم، ولی وارد کار ربا و نزول شدم و اوضاعم خراب شد تا حدی که الان فقط یک ماشین قراضه دارم با بدهی های فراوان. من بی برکتی مال ربا را لمس کرده ام. قرآن می فرماید یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا[7] خدا برکت را از مال ربوی گرفته است و گناه آدم را خوار و ذلیل می کند فرضاً اگر در دنیا هم خوار و ذلیل نشد در آخرت می شود وَ اعْمُرْ قَلْبِی بِطَاعَتِکَ وَ لاتُخْزِنِی بِمَعْصِیَتِکَ[8] ای خدا قلب من را با بندگی خودت آباد کن و کمکم کن که من با معصیت تو خوار و ذلیل و درمانده نشوم. متاسفانه می بینیم که از بانک برای تعمیر خانه وام می گیرند ولی ماشین و چیزهای دیگر می خرند. این به فتوای تمام مراجع حرام است و اشکال دارد. باید مورد وام را برای همان چیزی که می گیریم استفاده کنیم. حلال و حرام را خیلی جدی بگیریم.
ترک گناه موجب عزت
یکی از بهترین داستان های قرآن ماجرای حضرت یوسف علیه السلام است نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ[9] ایشان از نظر زیبایی زبانزد زمان خودش بود أَجْمَلِ أَهْلِ زَمَانِهِ[10] زلیخا که در دربار فرعون بود شیفته و عاشق غلامش یوسف علیه السلام می شود. اما ایشان به علاقه زلیخا پاسخ نمی دهد.
در قرآن آمده که زن های مصر زلیخا را ملامت می کردند که چرا عاشق یک غلام شده ای. زلیخا هم مهمانی ای تشکیل داد و کارد و میوه به دستشان داد و در همان حال به حضرت یوسف علیه السلام دستور ورود به مجلس را داد. وقتی حضرت وارد مجلس شد خانم ها به جای میوه دست هایشان را بریدند.
گرش ببینی دست از ترنج بشناسی / روا بود که ملامت کنی زلیخا را
زلیخا نقشه شومی در سر داشت و به همین منظور اتاقی که هفت در داشت و کسی هم کلیدش را نداشت؛ مهیا می کند تا با یوسف علیه السلام خلوت کند. یوسف را به اتاق فرامی خواند. پارچه ای به روی بتی که می پرستید انداخت. حضرت یوسف علیه السلام پرسید: چرا این کار را کردی؟ زلیخا گفت من از خدای خودم خجالت می کشم که جلوی چشمش این گناه را انجام بدهم. حضرت گفت تو از خدای چوبی ات خجالت می کشی ولی من از خدای واقعی ام خجالت نکشم. ایشان که خود را در معرض گناه می دید به خدا پناه می برد و می فرماید إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی[11]
واقعا در چنین موقعیت هایی باید به خدا پناه ببریم. همه انبیا دعا می کردند که خدایا ما را حتی به اندازه یک چشم به هم زدن به خودمان رها نکن. آیت الله بهاءالدینی می فرمودند: که اگر خدا حفظ نکند پیرمرد نود ساله هم فحشا و منکر انجام می دهد؛ و لقد همت به و همت بها لو لا ان رای برهان ربه[12] اگر خدا به کمک حضرت یوسف علیه السلام نمی آمد قطعا حضرت یوسف علیه السلام به درخواست زلیخا جواب مثبت می داد و آن گناه را انجام می داد. اما یوسف با کمک خدا از این مهلکه نجات می یابد کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ[13] یعنی ما از حضرت یوسف علیه السلام گناه و فحشا را دفع کردیم.
یوسف فرار کرد زلیخا هم به دنبالش رفت. وقتی حضرت به در اتاق رسید زلیخا از پشت پیراهنش را گرفت و آن را کشید و پاره کرد. همین که یوسف در را باز کرد؛ سلطان را بیرون از اتاق دید. زلیخا فوراً گفت که این غلام قصد داشت کار خلاف عفتی را با من انجام بدهد؛ و از ترس گناه را به گردن حضرت انداخت. یوسف علیه السلام هم گفت: من این کار را نکردم. اما سلطان هم که بعد فهمید زلیخا دروغ می گوید به خاطر حفظ آبروی زن، حضرت یوسف علیه السلام را به زندان می اندازد. بعد از چندین سال سلطان که یوسف را فراموش کرده بود خوابی دید و کسی جز حضرت یوسف علیه السلام نتوانست آن را تعبیر کند. سلطان که از او خوشش آمده بود، یوسف علیه السلام را وزیر و خزانه دار خودش می کند. بعد یوسف حاکم مصر شد و زلیخا بر اثر معصیت ذلیل و فقیر و زمین گیر و نابینا می گردد در حالی که حضرت یوسف علیه السلام حاکم و عزیز مصر شده بود. روزی حضرت یوسف علیه السلام از محله ای عبور می کرد که زن فقیر و عاجزی را دید و متوجه شد که او زلیخاست. به طرف زلیخا رفت و حالش را جویا شد و زلیخا هم که فهمید او یوسف است گفت الحمدلله الذی جعل العبید بطاعتهم لربهم ملوکا و الحمدلله الذی جعل الملوک بمعصیتهم عبیدا[14] یعنی خدا را حمد می کنم که برده و غلامی را بر اثر طاعت و بندگی آقای مصر و حاکم کرد و سلطانی را بر اثر گناهش به ذلت و بندگی کشاند. حضرت یوسف علیه السلام که از این حرف زلیخا خوشش آمده بود گفت آیا هنوز هم به من محبت و علاقه داری؟ زلیخا گفت قسم به جدت ابراهیم، دوستت دارم و حاضرم تمام دنیا را بدهم ولی یک بار دیگر جمالت را ببینم.
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم / که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
حضرت یوسف علیه السلام برای اینکه او را نجات بدهد می فرماید ای زلیخا در این عالم زیباتر از من هم هست. زلیخا پرسید او کیست؟ حضرت فرمود خاتم انبیاء محمد مصطفی است که تمام زیبایی های پیامبران گذشته، شعاعی از حُسن اوست. خود پیامبر هم می فرماید که من نمکین تر از یوسف هستم. کَانَ یُوسُفُ علیه السلام أَحْسَنَ وَ لَکِنَّنِی أَمْلَحُ وَ إِنْ کَانَ یُوسُفُ فِی اللَّیْلِ نُورَانِیّاً فَمُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله و سلم فِی الدُّنْیَا وَ الْعُقْبَی نُورَانِیٌّ[15] با سخن یوسف علیه السلام محبت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به دل زلیخا می افتد و در این هنگام جبرئیل از آسمان نازل شد و گفت ای یوسف خدای متعال می فرماید باید زلیخا را به همسری بگیری. چون محبت حبیب ما در دلش ایجاد شده است. مَنْ أَحَبَّکَ أَحْبَبْتُهُ وَ مَنْ أَبْغَضَکَ أَبْغَضْتُهُ[16] یعنی ای حبیب من هر کسی که تو را دوست دارد من هم دوستش دارم و هر کسی که با تو دشمن باشد من هم او را دشمن خودم می دانم. زلیخا به همسری حضرت یوسف علیه السلام درآمد و خطاب شد که دعایی کن تا زلیخا جوان شود. یوسف علیه السلام دعا کرد و زلیخا جوان شد.
وقتی هم همسر یوسف علیه السلام شد آن قدر عشق و محبت خدا در دلش جای گرفته بود که همیشه مشغول عبادت بود. روایت داریم که حضرت یوسف علیه السلام گفت بیا کمی با هم انس بگیریم؛ اما زلیخا می گوید وقت ندارم. تا جایی که زلیخا هنگامی که می خواست از اتاق بیرون برود یوسف دستش را به پیراهن زلیخا انداخت و پیراهنش از پشت پاره شد. به زلیخا گفت یک روزی تو دنبال ما بودی و حتی با این که شوهر داشتی آبروی خودت را به خاطر من بردی اما حالا که من شوهر تو هستم برایم ناز و کرشمه می کنی. زلیخا پاسخ می دهد ای یوسف صدیق من آن روز عاشق تو بودم اما امروز عاشق خدا هستم.
حُسن یوسف را به عالم کس ندید / حُسن آن دارد که یوسف آفرید
ذکر مصیبت
امام حسن مجتبی کریم اهل بیت علیهم السلام است. تجربه نشان داده است کسانی که به این امام توسل پیدا می کنند حاجتشان سریع برآورده می شود. یکی از دوستان می گفت خانمی بچه دار نمی شدند. سال ها دکتر می رفتند و انواع درمان ها را انجام داده بود اما مشکلش رفع نمی شد. در ایام نیمه مبارک ماه رمضان با ناراحتی نشسته بود و تلویزیون برنامه ای درباره امام حسن مجتبی علیه السلام نشان می داد. دل این خانم می شکند و توسل به این امام می کند و از خدا فرزند صالح و سالمی درخواست می کند. فردای آن روز همسایه ای در خانه اش را می زند و می گوید دیشب خواب آقا امام حسن مجتبی علیه السلام را دیدم که به خانه شما آمده اند و در خانه شما را کوبیدند و یک جفت کفش برای شما آوردند. حضرت توسل این زن را قبول کرده بود و بعد از چند روز آن خانم حامله شدند و خدا به آن ها فرزندی داد. این توسلات خیلی کارساز است.
امام حسین علیه السلام به خواهرشان حضرت زینب می فرماید برادرم حسن از من بهتر بود وَ أَخِی خَیْرٌ مِنِّی[17] روایت داریم که برادر بزرگ تر، حکم پدر انسان را دارد. امام حسن ده سال امامت بر امام حسین کرده بود. امام بعدی باید تابع امام قبلی باشد.
همه عالم برای غربت آقا اباعبدالله اشک می ریزند اما امام حسین علیه السلام بر غربت و مظلومی برادرش اشک می ریزد. خیلی از بزرگان ما معتقد بودند مظلومیت امام حسن علیه السلام حتی از امام حسین علیه السلام هم بالاتر بوده است. امام حسین علیه السلام بالاخره یک یارانی با وفایی داشتند اما امام مجتبی علیه السلام کنار اصحاب و یارانشان زره می پوشیدند. در نماز سجاده را از زیر پای آقا کشیدند و آقا را به زمین انداختند و به آقا حمله کردند و به بدن آقا خنجر زدند. آقا اباعبدالله علیه السلام همسرهایی داشتند که یکی از دیگری بهتر بود. حضرت رباب علیها سلام یک سال زیر آفتاب ماند و گفت چون آقا اباعبدالله را با لب های تشنه و زیر آفتاب کربلا به شهادت رساندند؛ من هم باید بنشینم برایش عزاداری کنم. اما همسر امام مجتبی قاتلش بود و در خانه هم غریب بوده است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود چشمی که برای حسنم اشک بریزد کور وارد صحرای محشر نمی شود. آن قدم هایی که برای زیارت حسنم برود بر پل صراط نمی لرزد. یک عمر خون دل خورد و مصائب فراوان دید. از دوست و دشمن و نزدیکان صدمه دید. امام توسط جعده نانجیب مسموم می شود. صدا می زند برایم تشتی بیاورید. خواهر برادرها خوشحال شدند که آقا سم ها را برمی گرداند و حالش خوب می شود. اما دیدند لخته های خون در تشت ریخت. اینجا هم یک تشت بود که دل اهل بیت علیهم السلام را آتش زد. در شام و در مجلس یزید هم یک تشت بود که دل اهل بیت علیهم السلام را آتش زد. همه جا به قاری قرآن احترام می گذارند. به خانواده شهید احترام می کنند. اما پیش روی بچه ها و عزیزان امام حسین علیه السلام آن نانجیب چوب خیزرانش را برداشت و به سر بریده امام زد.
حجه الاسلام و المسلمین فرحزاد
[1]. الطلاق: 3،2. [2]. فضائل الخمسه من الصحاح السته / سید مرتضى فیروز آبادى / ج 1 / 411 / فهرس مواضیع الجزء الاول… / ص: 407. [3]. الصحیفه السجادیه-ترجمه و شرح فیض الاسلام / امام سجاد علیه السلام / 42 / دعاى دوم از دعاهاى امام علیه السلام است پس از این ستایش در درود بر رسول خدا صلى الله علیه و آله …. / ص: 42. [4]. أمالی الصدوق / 95 / المجلس العشرون …. / ص: 95. [5]. البقره: 183. [6]. البلدالأمین / ابراهیم بن على عاملى کفعمی / 219 / شهر رمضان… / ص: 191. [7]. البقره: 276. [8]. مفاتیح الجنان / شیخ عباس قمی / 1 / 156 / هفتم صلوات مرویه از حضرت امام زین العابدین…. / ص: 156. [9]. یوسف: 3. [10]. بحارالأنوار / مجلسی / 12 / 275 / باب 9- قصص یعقوب و یوسف على نبینا… / ص: 216. [11]. یوسف: 53. [12] یوسف. الآیه 24. [13]. یوسف: 24. [14]. قصص الأنبیاء للراوندی / قطب الدین راوندی / 136 / 5- فصل… / ص: 135. [15]. بحارالأنوار / مجلسی / 16 / 408 / باب 12- نادر فی اللطائف فی فضل نبینا ص… / ص: 402. [16]. بحارالأنوار / مجلسی / 15 / 27 / باب 1- بدء خلقه و ما جرى له فی… / ص: 2. [17]. الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد / شیخ مفید / ج 2 / 94 / خطبه الإمام الحسین علیه السلام بأصحابه فی کربلاء قبل عاشوراء… / ص: 91.