نویسنده : زهرا ژرفی یگانه
«کاش تقدیر قدر امسال ما، طلوع فجر صبح و برآمدن صبح سلام باشد»!
قرآن، این کلام محکم الهی، ماه مبارک رمضان را ماه نزول خود معرفی میکند، رمضانی که از دیرباز ارجمند بوده، باید تا قیام قیامت، ارج نهاده شود؛ بنابراین به پاس حرمت آن فرمود: (فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ).[1]
از سویی دیگر، شبی مبارک، یعنی شب قدر را محملگاه نزول خود میشمرد: (إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهٍ مُّبَارَکَهٍ)[2] و (إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَه القدر)[3] قدری که در لغت به معنای اندازه و اندازهگیری و تعیین است[4] و در اصطلاح، یعنی ویژگی هستی، وجود هر چیز و چگونگی آفرینش آن، یعنی اندازه و محدوده وجودی هر چیز؛[5] پس قرآن در شبی نازل شد که همه مقدرات، تقدیر میگردد و قالب معیّن و اندازه خاص هر پدیده، روشن و اندازهگیری میشود، همچنانکه امام رضا علیه السلام در تبیین شب قدر فرمود: «لیله القدر هی خیر من الف شهر و فیها یفرق کل امرحکیم و هو رأس السنه یقدر فیها مایکون فی السنه من خیر و شر و منفعه أو رزق أو أجل و لذلک سمّیت لیله القدر».[6]
آری! شبی که راه سعادت بشر در آن تعیین گردید و فرقانی نازل شد که تا روز (وَامْتَازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ)[7] روز جدایی حق از باطل، چراغی شود برای همه آنهایی که میخواهند، هدف هستیبخش خود را در (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ)[8] امتثال بخشند تا او هم به پاس این اراده آنها، نوری سبز را در یکی دیگر از این شبهای رمضانی تقدیر سرنوشت، در سرنوشت آنها قرار دهد. (وَأَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ)[9] و اینگونه شود (وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ).[10]
بدیهی است که هر سال، رمضانی دارد و نگاهی به سوره مبارکه دخان و قدر نیز نشان میدهد که هر رمضانی هم در خود، شبی مبارک به نام شب قدر دارد، چرا که افعال مضارع «یفرق» و «تنزّل» در آیات (فِیهَا یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ)[11] و (تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمْرٍ)[12] دلالت بر تکرار، بقا، تجدّد و دوام دارند؛ همچنانکه استفاده از «القدر» ـ که معهود ذهنی بودن آن را نزد مخاطبان آیه بیان مینماید ـ معلوم میکند که از همان زمان ـ که بشر، آماده فراگرفتن شریعت و قوانین گردید و به رشد و بلوغ رسیده، پیغمبران و گیرندگان وحی و الهام در میان مردم برانگیخته شدند ـ لیله القدری داشتند که اصول معارف و شریعت در آن، مقدر میگردیده، همچنانکه امور مادی یکساله آنها نیز تعیین میشده است؛ اما با توجه به این مطلب که لیلۀ القدر برای پیمبران و برگزیدگان امتها، به صورتهای مختلف بوده، با تکامل نبوت و شریعت، پیوسته کاملتر گردیده، تا آنکه قرآن جامع و کامل در آن، یکجا بر خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد.
ولی باز هم، لیله القدرهایی وجود دارند، درست مثل رمضان که هر ساله در حال تکرار شدن است؛ لیله القدرها، جدا کردن امور و فرستادن آنها به وسیله ملائکه و روح؛ همانطور که در زمان رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، تفریق امور و فرستادن آنها، صورت میگرفته، به طور یقین فرشتگان و روح، این امور را در آن برهه زمانی بر آن شخصیت بزرگوار نازل میکردهاند چرا که از نظر قرآن، نزول ملائکه و روح، این حاملان امر، جز برای افراد خاصی امکانپذیر نیست: (یُنَزِّلُ الْمَلآئِکَهَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ)[13] و (و یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ) تا جایی که به صراحت آن را مخصوص برگزیده خلقت میشمرد: (وَکَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحاً مِّنْ أَمْرِنَا)[14] پس احتمال نزول ملائکه و روح در شب قدر برای بالا بردن اعمال مؤمنین یا ورود در مجالس انس و همراهی آنان در عبادت، منتفی است؛ افزون بر اینکه لحنِ ( َنَزَّلُ الْمَلَائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیهَا)[15] حاکی از امری فوقالعاده در این شب است که باعث (وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ)[16] شده، در حالیکه نزول ملائکه برای احتمالات یاد شده، امری عادی است که ممکن است در شبهای مبارک دیگری همچون شب نیمه شعبان و … هم اتفاق بیفتد.
پس باید در شبهای قدر دیگر نیز، فرشتگان و روح بر کسی، نازل شوند و امر را بر وجود او عرضه، کشف یا تبیین و تحکیم کنند؛ کسی که بیشترین سنخیت را با افراد دارای این مقام در گذشته و بالاخص وجود مبارک پیامبر عظیمالشأن اسلام صلی الله علیه و آله و سلم داشته باشد، یعنی کسی که به افق نبوت، نزدیک باشد.
بنابراین شب قدر و تقدیر هر ساله، صاحبی دارد و این، چیزی غیر از فرمایش مولای متقیان امیرمؤمنان علی علیه السلام نیست که فرمود: (ان اللیله القدر فی کل سنه و إنه ینزل فی تلک اللیله امر السنه و ان لذلک الامر ولاه بعد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم).[17]
صاحبی که تا زمانیکه آن شب مبارکه، شب قدر و به عبارتی، ماه رمضانی هست؛ باید باشد.
صاحبی که طبق آیات وحی باید محل نزول ملائکه و روح و از صاحبان امور باشد و همین وحی، تنزیل ملائکه و روح را بر چنین افرادی میشمارد: (یُنَزِّلُ الْمَلآئِکَهَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ)[18] و (إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ)[19] افرادی از بندگان شایسته خدا که راه ایمان را به حقیقت برگزیده، تا آخر در آن ماندهاند؛ در کنار اینکه از صاحبان امور در جایگاه کسانی یاد میکند که اطاعت آنان در کنار اطاعت خدا و رسول بزرگوارش است (أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ)[20] همانهایی که اگر به آنها رجوع شود، منابع و معادن علوم در وجودشان کشف میگردد (وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِی الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ)[21] صاحبان اموری که ملائکه در شبی که (فیها یُفرَقُ کُلُّ أمرٍ حَکیمٍ)، آن را بر این وجوه الهی (فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ)[22] عرضه میدارند.
حال سؤال این است که چه کسی ادعای ولایت و امری را برای خود یا دیگری دارد که به وسیله فرشتگان و روح بر او نازل شده است و میشود؟ آیا در میان جهانیان، کسانی غیر از سلاله نبوت، برگزیدگان رسالت و عترت بهترین آفریده آفریدگار جهان هستند که لباس (اِنّ الَّذینَ قالوا رَبُّنا اللهُ ثم استَقاموا) را به زیباترین و کاملترین شکل بر تن کرده (وَ لباسُ التَّقوی ذلکَ خیرٌ) تا شایسته منزلگاه شدن نزول ملائکه و روح، گشته باشند برای دریافت امور که اولی الأمری شوند که اطاعت آنان بر تمامی بندگان و کائنات واجب است؟ اولی الأمری که تا جهان هست، باید کسی از آنها باشد؛ چرا که تا جهان هست، سال و ماه رمضان و شب مبارک قدری هست و تا این شب هست، باید محلی مقدس برای نزول تقدیسی ملائکه و روح باشد؛ از همین رهگذر است که پنجمین معدن علم فرمود: «ای جماعت شیعه! با دشمن خود به سوره «انا انزلناه» محاجه کنید که پیروز خواهید شد؛ پس سوگند به خدا! که این سوره برای حجت خداوند تبارک و تعالی بعد از رسول صلی الله علیه و آله و سلم است؛ همانا این سوره مدرک دین شما و نهایت علم ماست؛ ای جماعت شیعه! با «حم و الکتاب المبین» بحث کنید؛ زیرا این آیه، اختصاص به والیان امر بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دارد.[23]
به بیانی دیگر، هر کس قرآن را در جایگاه کلام خدا پذیرفت؛ همه سورهها و آیات آن را پذیرفته، تسلیم محض تمامی آنها گشته است.
پس لاجرم باید سوره قدر و از آن سوره، شب قدر و استمرار آن را تا روز قیامت بپذیرد و لازمه پذیرفتن آن، قبول این مسئله است که در شب قدر، فرشتهها و روح از طرف پروردگار با هر امری، فرود میآیند و این امر، سرپرست و ولیّ میخواهد که متولی آن امر باشد وگرنه کافر به بعض آیات قرآن خواهد بود که در چنین صورتی، بنا بر بیان خود قرآن، کافر واقعی است (وَیقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ … أُوْلَـئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقًّا)[24]
شاید فرمایش پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم هم با توجه به این مطلب بوده، که فرمود: «من انکر المهدی فقد کفر؛ هر کس وجود مهدی را انکار کند، رهسپار دیار کفر شده است». [25]
آری! امام مهدی(ع)، همان اولیالأمر زمانه ماست، کسی که ملائکه و روح در برابر او فروتنی میکنند؛ از اعلی علیین آسمانها پایین آمده، تا به قرب او نایل شوند، عرض ادبی نمایند و دفتر تقدیر امور کائنات را نزد او بگشایند تا دستان مبارکش، مهر تأیید بر آن زند، چرا که خوب میدانند، بدون تصدیق او در سال آتی، هیچ پلکی بر هم نمیرود، هیچ برگی از درخت، فرو نمیافتد و حتی هیچ هدایت و گمراهی حاصل نمیشود؛ از این روست که عدهای به امید نیم نگاهی از آن ولیّ مهربان، شب تقدیر خویش را با زمزمه عاشقانه «اللهم کن لولیک» سپری میکنند تا رسم عاشقی را به جا آورند؛ شکواییه هجران را در مینوردند؛ به امید وصل و دیدار، بیدار مینشینند تا از جام ظهور «سلام» تا «مطلع فجر» سرمست شوند.
بله! رمضان دعوت به ضیافتی است، ضیافتی برای تناول از مائده تقوا، اما همه آنها، تنها نُزُلی است برای شبی، شبی برای بازیافتن خودِ گمشده، خودِ عاشقی که هجرانی طولانی، او را از معشوق حقیقیاش دور داشته، تلنگری میطلبد؛ تا شروع کند؛ از تطاول مهجوری و درازی دوران دوری، شکوه کند؛ آرزوی ظهور صبح روشن وصال به امید رهایی از شب تاریکی هجران و غیبت را نماید و ….
پی نوشت :
[1]. سوره بقره، آیه185.[2]. سوره دخان، آیه3.
[3]. سوره قدر، آیه1.
[4]. قاموس القرآن، سید علی اکبر قریشی؛ ج5، ص246ـ 248.
[5]. المیزان، سید محمد حسین طباطبایی؛ ج12، ص150 و 151.
[6]. نورالثقلین، عبد علی حویزی؛ ج8، ص265.
[7]. سوره یس، آیه59.
[8]. سوره ذاریات، آیه56.
[9]. سوره مجادله، آیه22.
[10]. همان.
[11]. سوره دخان، آیه4.
[12]. سوره قدر، آیه4.
[13]. نحل/2.
[14]. شوری/52.
[15]. قدر/4.
[16]. قدر/2.
[17]. اصول کافی، کلینی؛ ج1، باب فی شأن انا انزلناه، ص247 و بحارالانوار، علامه مجلسی؛ ج25، باب3، ص78.
[18]. نحل/2.
[19]. فصلت/30.
[20]. نساء/59.
[21]. نساء/83.
[22]. بقره/115.
[23]. اصول کافی، کلینی؛ ج1 و کتاب الحجۀ، باب فی شأن لیله القدر، ص249.
[24]. نساء/150و 151.
[25]. بحارالانوار، علامه مجلسی؛ ج51، ص51.