حجاب، نماد عفت و عزت زنان و از شاخصهاى مهم فرهنگ دینى و از عناصر اصلى هویت ملى ماست. بىشک، کرامت آدمى در گرو پاىبندى به عفاف است که در پرتو آن، سلامت عمومى جامعه حفظ مىگردد. جامعه سالم موجب رشد و بالندگى همه انسانها اعم از زن و مرد مىشود. طبیعى است آن دسته از کسانى که خود را صاحب قدرت و فرهنگ برتر مىدانند، تمام تلاش خود را به کار مىگیرند تا جهان را به کیفیت مطلوب و ماندگار مورد نظر خود برسانند و از همه ابزارها استفاده مىکنند تا فرهنگ بىبند و بارى رواج نیابد.
از سال 1950م. تغییرهاى دامنهدارى در برنامهریزى جهانى بهویژه در کشورهاى صنعتى به وجود آمد. آنها معتقد بودند تا فرهنگ، رنگ اقتصادى نگیرد و حرکت خود را در مسیر رشد اقتصادى تنظیم نکند، نمىتوانند به سود واقعى دست یابند. بدین ترتیب، نگرش آنان به فرهنگ، اقتصادى شد. در حقیقت، فرهنگ، عامل وابسته به اقتصاد گردید. این نگرش، برنامهریزى جدیدى را ایجاب مىکرد. در این دیدگاه، ساختن انسان اقتصادى مورد نظر است؛ انسانى که براى رسیدن به سود و لذت بیشتر، اصالت انسان یا اومانیسم را تحلیل مىکند و در این راه، آماده دست زدن به هرگونه خشونت براى رسیدن به لذت و سود بیشتر است. این نوع نگرش که با نگرش الهى در تضاد است، میان زن و مرد، دشمنى پدید مىآورد و پایههاى زنسالارى را استوار مىگرداند.
در نگرش الهى که نگرش تکاملى است، زن و مرد، درمقابل هم قرار ندارند، بلکه به کمک هم مىتوانند به تکامل بالاتر دست پیدا کنند و در محیط اجتماعى و خانوادگى، متمم و مکمل همدیگر شوند. جامعه الهى، جامعهاى است که نهادهاى فرهنگى و ارزشى بر آن حاکم هستند و تنها از دریچه ایمان مىتوان به این جامعه نگاه کرد. انسانى که در این بستر فرهنگى رشد مىکند، انسانى مختار، مستقل، فرهنگى، ارزشى و باتقوا است.
در حقیقت، در نظام ارزشى، نقش اول به فرهنگ داده مىشود و عناصر فرهنگى چنان پویاست که به تکامل همه جنبههاى انسانى کمک مىکند. براى مثال، در این جامعه آنچه بتواند جلو رشد فرهنگ مادى را بگیرد، ارزش تلقى مىشود. حجاب نیز به عنوان قوىترین عامل براى کنترل رشد فرهنگ مادى، ارزشمند است. به همین دلیل، سردمداران ترویج فرهنگ مادى، بیشترین هجمه تبلیغاتى خود را علیه حجاب سامان مىدهند. وقتى یک خانم با حجاب اسلامى به کشورهاى غربى قدم مىگذارد، در حقیقت، بدون اینکه کلمهاى سخن بگوید، در تقابل با فرهنگ مادى قرار مىگیرد. به همین جهت، شاید هیچ حکم اسلامى به غیر از جهاد، به این میزان با تهاجم فرهنگ مادى روبهرو نشده باشد.
حجاب، پرچم اسلام و در حقیقت، لباس عقل عملى زنان مسلمان است. دشمن براى سست کردن این ارزش در سه زمینه فعالیت مىکند: نخست، پایهگذارى ارزشها و باورهاى هستىشناسى بر اساس فرهنگ بیگانه؛ دوم، وارد ساختن تفکرهاى ضد ارزشى در برنامهها و سوم، القاى تحلیلهاى فکرى جدید و ناهماهنگ با ارزشها به والدین و جوانان. و این در حالى است که زنان غربى با تفسیرى که از ارزشها و هویت انسانى زنان دارند، هیچ طَرْفى نبستهاند و روزنى بهسوى نور و روشنایى نیافتهاند، اگر فرهنگ غربى حافظ و حامى زنان بود باید امروزه ارزش زنان به مراتب بسیار بهتر از وضع کنونى آنان مىبود. با این حال، با آنکه حجاب و رعایت موازین عفاف هیچگونه محدودیتى در زمینههاى مختلف براى پیشرفت زنان فراهم نیاورده است، شاهد کمرنگ شدن پوشش اسلامى در دهه اخیر هستیم. عوامل متعددى در این زمینه دخیلند که از آن میان مىتوان از عوامل زیر یاد کرد:
1. تبیین نشدن فرهنگ ناب اسلامى
…………………………………………..
پس از انقلاب، گرایش خوبى به دین و دیانت و انجام دستورهاى دینى به وجود آمد. سیاستگذاران کشور نیز تصور مىکردند این فضا ادامه خواهد یافت، غافل از اینکه نسل آینده، نه طعم خوارى زن در نظام طاغوت را چشیده و نه پىآمدهاى بىبند و بارى را شاهد بوده است. نسل تازه در آن دوران، یا تازه متولد شده بودند یا حداکثر 10 ـ 12 سال داشتند. بدینترتیب، براى تبیین فرهنگ حجاب و عفاف براى این نسل، برنامهریزى درستى صورت نگرفت. یکى دیگر از عوامل تبیین نشدن فرهنگ اسلامى، بحرانسازىهاى متعدد دشمنان انقلاب بود که فرصت برنامهریزى صحیح را از سیاستمداران حکومت دینى سلب کرد.
2. تبیین نشدن فرهنگ حجاب در جامعه
……………………………………………..
استفاده نکردن از کارشناسان متعهد و متخصص، متحول نشدن کتابهاى بینش دینى مدرسهها و معارف دانشگاهها، تدوین مطالب به صورت خشک و نامناسب با طبع جوانان، سنگاندازى بیگانگان با سست کردن اعتقادات دینى، تبلیغ آزادى غربى و ترویج فرهنگ تساهل و تسامح، سبب شده است فرهنگ حجاب به درستى در جامعه اسلامى تبیین نشود. در این میان، افرادى که دنبال زندگى بىدردسر هستند، بسیار زود به افکارى که دشمن در این زمینه القا مىکند، گرایش پیدا مىکنند.
3. بالا رفتن سن ازدواج
………………………….
گسترش فرهنگ مصرفى و بالارفتن خواستهها و وجود مشکلات دیگر سبب شده است جوانان از ازدواج خوددارى کنند. طبع زن نیز تمایل دارد که زیبایىهاى خود را در مقابل جنس مخالف نشان دهد و اگر راه حلى که خداوند متعال در مقابل او گذاشته است، براى او کارساز نباشد، از راههاى دیگرى استفاده مىکند و به خودنمایى مىپردازد. در حقیقت، بالا رفتن سن ازدواج در پایین آمدن سطح حجاب اثر مىگذارد. اگر زنان در خانواده مورد توجه همسرانشان قرار گیرند، این حس آنان تأمین مىشود. از سوى دیگر، بالا رفتن سن ازدواج، عاملى براى جلوهگرى و پیدا کردن همسر از راههاى غیرمعمول است.
4. نبود ساختار صحیح براى اجراى امر به معروف و نهى از منکر
…………………………………………………………………………
در نزدیک به سه دهه اخیر به سبب اینکه روش صحیح امربهمعروف و نهى از منکر بیان نشد، این حکم اسلامى در حاشیه قرار گرفت. به همین علت، افراد دچار افراط و تفریط شدند. همین امر سبب شد تا دشمن از شیوه نادرست اجراى امر به معروف و نهى از منکر، علیه نیروهاى متدین بهره گیرد و آنها را خشونتطلب و زورگو معرفى کند. البته در کنار تدبیرهاى درونى، وجود شیوههاى بیرونى تربیت نیز ضرورت دارد و فریضه امر به معروف و نهى از منکر بیانگر مسئولیت عمومى افراد در تربیت بیرونى انسانهاست. هر انسانى همچنانکه مسئول خویشتن است، مسئولیت دیگران را نیز برعهده دارد. مسلمان نمىتواند نسبت به آنچه در محیط پیرامونش مىگذرد، بىتفاوت باشد. بنابراین باید با اصلاح روشها، نسبت به کاربست کامل آن در جامعه دینى اقدام کرد.
5. کاستى در معرفى الگوها
………………………………….
اسوه در لغت به معنى پیشوا، رهبر، مثال و نمونه است.1 در قرآن درباره زنان نمونه آمده است:
و خداوند براى مردم باایمان، همسر فرعون را مثَلَ مىزند، آنگاه که گفت: پروردگارا! مرا نزد خود در بهشت جاى ده و از فرعون و کردارش نجاتم بخش و از مردم ستمپیشه رهایم ساز! (و سرمشق دیگر) مریم دختر عمران (است) آنکه دامنش را پاک نگاه داشت و ما از روح خویش در او دمیدیم و نشانههاى پروردگار و کتابهایش را تصدیق کرد و از پارسایان بود. (تحریم: 11 ـ 12)
در جاى دیگر مىفرماید:
وقتى را یاد آور که فرشتگان گفتند: اى مریم! خداوند، تو را برگزید و پاک ساخت و بر زنان جهان برترى بخشید. (آلعمران: 42)
وقتى نهادهاى فرهنگى جامعه در معرفى الگو از خود سستى نشان دهند، دشمن به راحتى الگوهاى خود را به جوانان و نوجوانان معرفى مىکند.
الگوهاى مناسب نیز اگر معرفى شوند، به علت ناآشنایى و ناپختگى جوانان و براثر وسوسههاى فکرى و جلوهگرى الگوهاى کاذب، اعتبار خویش را به آسانى از دست مىدهند. این خطر فرهنگى، دختران را که احساسات آنها در اوج است، بیش از پسران تهدید مىکند.
یکى از امتیازهاى ادیان الهى این است که نه تنها الگو معرفى کردهاند، بلکه الگوهاى آن در جنسیتهاى مختلف است. خداى متعال، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را آفرید تا هم الگوى زنان باشد و هم مردان؛ چنانکه على بنابىطالب هم الگوى مردان است و هم زنان؛ چون این دو جنس، مکمّل یکدیگرند. با وجود داشتن چنین الگوهایى، ما مسئولیت سنگینى بر عهده داریم. جهانیان و حتى پیروان اسلام مىپرسند اینان که الگوى فاطمه زهرا علیهاالسلام و منابع وحى را پیش رو داشتند و زمینه نیز برایشان فراهم بود، چگونه نتوانستند جامعه زنان را به صورت علمى و خودکفا اداره کنند. چگونه حجاب اسلامى با وجود فلسفه غنىاش نه تنها گستردهتر نشده، بلکه کمتر رعایت شده است. باید دانست امروزه زنان ما دچار مسائل و مشکلات درونى هستند و تا این مشکلات از طریق مذهب پاسخ داده نشود، رفتار زنان بنیان درستى نمىیابد. تصویرى که زنان در جامعه از خود دارند، تصویر درستى نیست و از آن ناراضىاند. متأسفانه زن همیشه جنسى ضعیف، عامل ارضاى غرایز جنسى، موجودى انفعالى، ناکارآمد و حاشیهاى معرفى مىشود. حتى زنان تحصیل کرده، با حجاب کامل نیستند و اینطور القا شده است که دانشمند شدن با محجبه شدن، جمع شدنى نیست.
از جمله عوامل مهم در این راستا، معرفى گروه مرجع است. کسانى که در جامعه الگو مىشوند، باید به حجاب، ارزشها و اصول اسلام و انقلاب ایمان داشته باشند. الگو باید نسبت به دیگران، فردى برگزیده و داراى امتیاز باشد تا سزاوار امامت و رهبرى خلق گردد؛ زیرا ایشان علاوه بر وظیفه آموزش و راهنمایى، وظیفه تربیت و راهبرى را نیز بر عهده دارند؛ آن هم تربیتى همگانى که شامل مستعدترین و برجستهترین افراد جامعه نیز مىشود. چنین مقامى در خور کسانى است که خودشان به عالىترین مدارج کمال انسانى رسیده و داراى کاملترین ملکات نفسانى باشند.2
در استفاده از سرمشق، باید معیار پیروى از او را بهدست آورد. به بیان دیگر، بایست روح حاکم بر افعال و اقوال الگو را شناخت تا بتوان از زوایاى زندگى او به قوانین و درسهاى کلى و عمومى دست یافت. آنان که الگوهاى اسلامى را کهنه شدنى مىپندارند، پیروى از اسوههاى آن را به صورتى ایستا و محدود تحلیل مىکنند. فاطمه علیهاالسلام از عالىترین الگوهاى اسلامى است که با وجود نیاز فورى زنان ما به شناخت ابعاد اندیشه و زندگى ایشان، از آن کمتر بهره بردهاند. الگو بودن زهرا علیهاالسلام در نوع وسایل پوشش یا امور مادى و زوالپذیر نیست، بلکه آنچه فاطمه را فاطمه کرد، امورى است زوالناپذیر که کمتر بدانها پرداخته مىشود.
6. کمرنگ شدن نقش خانوادهها
…………………………………….
اگر تربیت فرزندان از خانه به مهد کودک و مدرسه منتقل شود، آن را مىتوان به هر جاى دیگرى نیز کشاند. تلاش دشمن، جدا کردن جوان از کانون خانواده است؛ زیرا بدین وسیله زمینه آسیبپذیرى آنان و آمادگىشان براى اثرپذیرى از القاى فرهنگى دوچندان مىشود. این جدایى ممکن است ظاهرى یا فکرى باشد. اسلام براى ارتباط عاطفى و روحى والدین با جوان اهمیت قائل است. اگر جامعه پاک مىخواهیم، باید خانواده را تطهیر کنیم.
کودک در پرتو ویژگى همانند شدن، بدون اراده از رفتار بزرگسالان حتى جارو کردن مادر، روزنامه خواندن پدر و نزاع و مشاجره آنان تقلید مىکند. کودک به مناسبت زود باورى و تقلید، فکر خانواده و پدر و مادر را مىپذیرد و روح و روان او از این طریق تکامل مىیابد.3
این خواست درونى تنها به دوره کودکى محدود نمىگردد، ولى دوره نوجوانى و جوانى، از حساسیت ویژهاى برخوردار است؛ زیرا تا پیش از آن، هرچه را والدین مناسب مىپنداشتند، او بى چون و چرا مىپذیرفت. اکنون که به درستى گزینش آنان شک کرده است، درصدد برمىآید خود با حس استقلالى که یافته است، آن را انتخاب کند.
والدین علاوه بر مسئولیت عام، مسئولیت ویژهاى نیز در قبال فرزندان به عهده دارند. این مسئولیت از قبل از تولد فرزند آغاز مىشود و تا دوران رشد و بلوغ ادامه مىیابد. رعایت آموزههاى دینى در زمینههاى بهداشت جسمى و روحى فرزندان و اهتمام در تربیت آنان و فراهم آوردن محیط مناسب در درون خانواده و مراقبت از آنان در محیط بیرونى، در شکلگیرى شخصیت اخلاقى و روانى فرزندان، تأثیرى سازنده دارد.
7. تلاش ناکافى در ایجاد محیط سالم اجتماعى
………………………………………………………
یکى از وظیفههاى اجتماعى مدیران جامعه این است که براى ایجاد محیط تربیتى سالم، نظام کارآمدى را برنامهریزى و اجرا کنند. ساختن محیط سالم در مدارس، دانشگاهها، رسانههاى جمعى، محیطهاى فرهنگى و هنرى و اجراى شیوههاى صحیح و مؤثر از اقدامات ضرورى در ارتقاى اخلاق اجتماعى است. ساختن جامعه سالم از نظر اقتصادى، اجتماعى، سیاسى، ادارى و ارزشهاى حاکم، شرط ضرورى در تربیت عمومى است. در جامعهاى که از نظر اقتصادى، سیاسى و اجتماعى، ناسالم باشد، جرایم و مفاسد اخلاقى فزونى خواهد یافت. اگر کسب مال از طریق مشروع، مشکل یا ناممکن باشد، بهطور طبیعى، افراد بسیارى به راههاى نامشروع روى مىآورند. در چنین فضایى، نصیحت، تذکر و امر به معروف چندان تأثیرى نخواهد داشت. مهمترین وظیفه مدیران در چنین شرایطى، تلاش براى رفع مشکلات و بهبود وضع اجتماعى، تصحیح مدیریتها، اصلاح ادارى و تقویت بنیه اقتصادى است.
8. ناآشنایى با فلسفه حجاب
…………………………………
پس از پیروزى انقلاب اسلامى، بحث علمى مناسبى در زمینه فرهنگ حجاب و عفاف صورت نگرفته است و نسل جوان با فلسفه و ضرورت حجاب، آشنایى لازم را ندارد. نشستهاى علمى علاوه بر تبیین فلسفه و ضرورت حجاب و مبانى فقهى آن مىتواند آثار اجتماعى، روحى و روانى حجاب و رسالت انقلاب اسلامى را درباره زنان روشن کند.
گفتنى است در شیوه تبلیغى باید زبان عامترى را برگزینیم تا بهتر به افراد منتقل شود. شیوهها باید به دور از افراط و تفریط و متناسب با سن مخاطب و تحصیلات و موقعیت فرد باشد که در این راه، کمک گرفتن از فنون روانشناسانه بسیار مهم است. براى رسیدن به وضعیت درست، باید خود انتقاد باشیم. در روانشناسى مىگویند فرد باید قانع شود تا پاىبند شود. ما تا به حال بیشتر از شیوههاى قانونى استفاده کردهایم، ولى در کنار استفاده درست از قانون باید انگیزه درونى نیز در افراد به وجود بیاوریم.
مهمترین آسیبها و پىآمدهاى بىحجابى
———————————————–
1. عقدهمند کردن مردان
…………………………..
جلوهگرى زنان، آثار منفى روانى براى مردان و جوانان در پى دارد. اگر میل آدمى به چیزى جلب شود و به آن دست نیابد، تعادل روحى و روانى او به هم مىریزد؛ درونش ناآرام مىگردد و در صورت تکرار، به عقده روانى تبدیل مىشود.
2. سقوط شخصیت زنان
…………………………..
حجاب، قانون فطرت است و سرپیچى از این قانون فطرى، سقوط ارزشى بانوان را به همراه دارد. هر قدر زنان به خودآرایى بپردازند، از تقویت و تکمیل روح الهى خود باز مىمانند. بىحجابى، کلید تخریب ارزشهاى زنانه است.
3. تزلزل خانوادهها
…………………….
کشاندن مسائل جنسى از محیط خانواده به جامعه افزون بر متزلزل کردن عفت زنان، زمینه از هم پاشیدن بنیان خانوادهها را نیز فراهم مىآورد. اساسا پوشش زنان سبب مىشود تمتعات جنسى منحصر در خانواده باشد؛ همچنین به حفظ و حراست از کیان اجتماعى و استفاده بهینه از نیروهاى فعال آن کمک مىکند. در مقابل، حضور زنان بىحجاب و بدحجاب دل مردان راست کرده و ایمانشان را مىرباید و چه بسا باعث رکود در فعالیتهاى اجتماعى مىشود.
4. بلوغ زودرس جنسى
…………………………..
بىتردید، بر اثر جلوهگرى زنان، نوجوانان، زودتر از زمان طبیعى به بلوغ خواهند رسید و این بلوغ زودرس زمینهساز اختلال روانى و جسمى در آنها مىشود.
5. بدآموزى
…………….
اصولاً فرزندان، رفتار خود را از بزرگترها مىآموزند. اگر زنان و دختران بالغ جامعه، از شرم و حیا به دور باشند و در پوشش مناسب موى سر، بدن و زینتهایشان دقت نکنند، الگوى نامناسبى براى فرزندان جامعه خواهند بود.
پینوشتها:
1 . لسان العرب، ج 14.
2 . محمد تقى مصباح یزدى، آموزش عقاید، قم، انتشارات تبلیغات اسلامى، 1372، ج 1 و 2، صص
242 و 243.
3 . على قائمى، نقش مادر در تربیت، چ 5، انتشارات امیرى، 1368، صص109و 113.
منبع : کتاب “مروارید عفاف ”
منبع: کتاب “مروارید عفاف “