نویسنده: عبدالعلى براتى
اشاره
در دو دهه اخیر، مسئله حجاب و عفاف همواره یکی از دغدغه های مهم دینى، فرهنگی و اجتماعی بوده که گاه مورد توجه دستگاهها و نهادهای دولتی و عمومی قرار گرفته است.
به همین دلیل، صاحب نظران، کارشناسان و پژوهشگران سعی کرده اند درباره این موضوع از ابعاد مختلف فقهى، کلامى، جامعه شناسى، روانشناسى، حقوقى، سیاسی و حتی اقتصادی به تحقیق و اظهار نظر بپردازند. در این میان، رسانه های جمعی اعم از دیدارى، شنیداری و مکتوب، نقش انکارناپذیری در ترویج یا تضعیف فرهنگ حجاب و عفاف در سطح عموم داشته اند.
به جرات میتوان گفت مسئله حجاب و عفاف زنان از معدود مسائلی است که رسانه های داخلی بدون هیچگونه طرح مدوّنی به آن پرداختهاند و بیشتر دچار سردرگمی گردیدهاند. بعضی اوقات دفاع و پرداخت به شیوه نادرست، آثار منفی برجای گذاشته و موجب سوء استفاده بیشتر شده است. نمونه آشکار و بزرگ آن رسانه ملی است که کاملاً مشهود است؛ در این موضوع برنامه مدونی ندارد و گاهی دچار تناقض میشود.
در این مقاله کوتاه در پی پاسخ به سه پرسش اساسی هستیم:
1. جایگاه حجاب و عفاف در فرهنگ اسلامی چیست؟
2. آسیبها و مشکلات رسانهها در این خصوص، چگونه است؟
3. سیاستها و راهکارهای ترویج آن کدام است؟
1. جایگاه حجاب و عفاف در فرهنگ اسلامى
عفاف و پاکدامنی از آشکارترین نشانههای زندگی و سلامت جامعه اسلامى، و حجاب اسلامی یکی از مهمترین نمادهای تمایز آشکار میان جوامع اسلامی و غیر اسلامی به شمار میرود. در پرتو رعایت حجاب و التزام به عفاف است که شخصیت انسانی زن حفظ و زمینههای رشد و تکامل زن و مرد در ابعاد مختلف فراهم میشود. در پرتو حجاب، پیوندها و علایق خانوادگی استحکام و دوام مییابد، امنیت و آرامش روحی و روانی به وجود میآید و حضور سالم و کارآمد زنان که نیمی از پیکره جامعه را تشکیل میدهند، در ابعاد گوناگون سیاسى، اجتماعى، فرهنگى، اقتصادی و … تضمین میشود. شاید به همین سبب باشد که “حجاب ” از ضروریات دین اسلام به شمار آمده است.
بسیاری از پژوهشگران و اندیشمندان حوزه دین و اجتماع، یکی از ریشههای مهم مشکلات و نابسامانیهای جوامع را، فقدان یا ضعف حیا و عفاف میدانند و در نگاه کلى، میتوان اساسیترین علل فساد و نابودی جوامع و انحراف از مسیر اصیل و ناب پیامبران الهی را، یکی فراموش کردن عبادت و عبودیت و دیگری پیروی از شهوات نام برد، که هر دو با بیبند و باری جنسی و کنار گذاردن حیا و عفاف و نماد روشن آن؛ یعنی حجاب، ارتباط مستقیم دارد. قرآن کریم میفرماید:
( فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصّلاهَ وَ اتّبَعُوا الشّهَواتِ فَسَوْفَ یلْقَوْنَ غَیا) [1]؛
“آنگاه پس از آنان جانشینانی به جای ماندند که نماز را تباه ساختند و از هوسها پیروی کردند و به زودی سزای گمراهی خود را خواهند دید “.
بدین سان، اقوامی که از دین خدا و آموزههای وحیانی پیامبران خود اطاعت نکردند و به جای آن، پیروی از شهوات را که در رأس همه آنها شهوات جنسی و فساد اخلاقی است، برگزیدند، همواره محکوم به هلاکت و نابودی بودهاند.
در دوره اسلامی نیز به گواهی تاریخ، یکی از عوامل مؤثر در افول حکومت مسلمانان در اندلس، رواج میگسارى، زنبارگی و خریداری کنیزکان آوازهخوان و در یک کلام، رواج بیبندوباری جنسی و به فراموشی سپرده شدن ارزشهای اسلامی همچون: حجاب، عفاف، حیا و … از سوی فاتحان این سرزمین بود.[2]
تاریخچه ورود سکس و برهنگی به زندگی بشر
پیشینه رواج برهنگی و سکس، عمدتاً به دوره شکلگیری رنسانس در اروپا و فراگیرشدن آن در نقاط مختلف و صنعتی شدن اروپا و به وجود آمدن وسایل ارتباطی پیشرفته باز میگردد که حیا، عفت، پوشش، پاکدامنی و در نهایت پارسایى، اندک اندک از جامعه انسانی فاصله گرفت. این تحول نه تنها سبب جدایی انسان غربی از ارزشهای الهی و معنوی شد، بلکه به دلیل تفوق و تسلط غرب، رفته رفته فرهنگ برهنگی به ویژه از طریق هنر و ادبیات در فرهنگ دیگر ملل، رسوخ کرد که میتوان از سینما به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای ترویج برهنگی در غرب و کشورهای دیگر نام برد.
بدین ترتیب، کم کم عشق، جای خود را به سکس داد و هنر که ترجمان عالم معنا بود، تبدیل به آینه دنیای صورت شد و در این میان سینما که “هنر هفتم ” نام گرفته بود، آینه تمام نمای ابتذال گردید. سرمایهداران نیز سینما را با سکس پیوند دادند و تلویزیون هم سینما را هر شب، به همه خانهها به ارمغان برد. متأسفانه در کشور اسلامی ما نیز تلویزیون مهمترین رسانه ملى، پیش از انقلاب در فضای فرهنگى کاملاً الهام گرفته از فرهنگ غرب، ظهور کرد و همان نگاه ابزاری سینمای غرب به زن، به تلویزیون ایران نیز انتقال یافت.
با پیروزی انقلاب اسلامی و تحولات عمیقی که در سیاست کلان کشور و فرهنگ عمومی مردم پدید آمد، رسانه ملی نیز دستخوش تغییر شد و عمده مظاهر فساد و برهنگی از صفحه تلویزیون کنار رفت و فعالیتهای هنری و نمایشی به دور از ابتذال آغاز شد و گسترش یافت. ولی نکته مهمی که از آن غفلت شد، روشها و ابزارهای رسانه در زمینه چگونگی جذب مخاطب و اثر گذاری بیشتر بر او بود که دچار تغییر چندانی نشد و کار اساسی صورت نگرفت. از این رو، به تدریج در تلویزیون شاهد ورود سکس پنهان بودیم، به این معنا که برخی فیلمسازان که با ممنوعیت استفاده از ظاهر و جذابیتهای زنانه روبه رو شدند، برای جبران این خلأ و به جهت جذب مخاطب و فروش و سود بیشتر، به فاکتورهایی همچون: محوریت زیبایی چهره در انتخاب بازیگر، به ویژه بازیگران جوان، پوششهای تنگ و نامناسب در عین حفظ حدود شرعی حجاب گر چه به تدریج به بهانهها و به شیوههای مختلف حدود الزامی حجاب نیز نادیده گرفته شده است[3] ، به تصویر کشیدن روابط آزاد و صمیمانه زن و مرد در قالب همکار، دوست، همسایه و …، طرح عشقهای آتشین به دنبال یک نگاه، آرایشهای غلیظ و محرک به بهانه گریم، استفاده از چهرههای جذاب و بدون حجاب بازیگران خارجی در سریالهای ایرانی و ضبط بخشهایی از فیلمها در فضای عمومی کشورهای غربزده که اخیراً مرسوم شده است روی آوردند و بدین ترتیب تلویزیون به عنوان رسانه تصویری عمومی و اثرگذار، در برخی موارد به یکی از عوامل ایجاد ناهنجاری در حجاب بانوان و عفاف در سطح عموم تبدیل شد و همین امر بهانهای گردیده است تا مخالفان حجاب، عملکرد تلویزیون را به عنوان شاهد استدلالهای خود به رخ بکشند.
2. آسیبها و مشکلات[4]
ضمن سپاس از تلاشهایی که تا کنون از سوی رسانهها در خصوص حجاب و عفاف انجام پذیرفته است، اما به نظر میرسد برای ترویج آن باید گامهای بیشتری برداشته میشد که به عللی از انجام آن بازماندهاند و این، خود نیازمند آسیبشناسی جدی و دقیق است.
1. یکی از مهمترین آسیبها و مشکلات این است که در ساختار مدیریتی رسانهها، همه چیز بخشبندی شده و بخش معارف دینی یا مناسبتهای دینی در عرض و کنار بخشها و گروههای دیگر قرار دارد، به ویژه در رسانه ملى؛ در حالی که دیدگاه دینی باید بر تمام بخشهای رسانه دیدارى، شنیداری و نوشتارى، حاکم باشد. رسانه نخست باید تلقی درستی از دین و مفاهیم دینی داشته باشد تا بتواند مثلاً حجاب را که بخشی از دین است، به شیوههای مختلف و به شکل شایسته برای مردم تبیین کند.
بنابراین جداسازی برنامههای دینی و معارفی از سایر برنامههای جذاب و سرگرمکننده، آسیب جدّی در رسانه است. به عنوان مثال، رسانه ملی با تأسیس شبکه قرآن یا رادیو معارف، گویا به تعهد دینی خود عمل کرده است.گر چه این امر در جای خود ارزشمند و قابل تقدیر است، ولی باعث شده است که در شبکههای دیگر به مباحث معرفتی کمتر توجه شود.
2. سطحینگری و بسنده کردن به مطالب صرف علمی و خشک و سهم ناچیز هنر و ادبیات، باعث میشود که القای معارف بدون جذابیت لازم صورت گیرد. از این رو، بخش عمدهای از برنامههای رسانهها برای سطح تحصیل کرده جامعه قابل استفاده است؛ در حالی که عمده کسانی که حجاب را رعایت نمیکنند، حاضر به تحقیق و تعقل درباره این موضوع نیستند و بیشتر باید غیرمستقیم مورد خطاب قرار گیرند. و یا در برنامهها، نوعی سطحنگری و سادهانگاری وجود دارد.
3. یکی دیگر از اشکالات مهم و عمده رسانهها در زمینه حجاب، ضعف برنامهریزی دقیق و هماهنگ و عدم اهتمام جدی به ترویج فرهنگ عفاف و پوشش اسلامی است. در یک کلام انسان نمیتواند مسئله حجاب را به عنوان جریان فرهنگى در رسانهها پیگیری کند. هر چه هست، کار مقطعی است که به مناسبتهایی مثل ماه رمضان، تابستان و …. آن هم بسیار سطحی مطرح میشود. بدیهی است فرهنگ سازی یک ارزش و هنجار دینی یا اجتماعى، نیاز به برنامه مدوّن و جریانسازی مناسب دارد، والاّ ممکن است نه تنها تأثیرگذار نباشد، بلکه موجب دلسردی و دلزدگی شود.
4. اگر برنامه نسبتاً مدوّن و سیاست اصولی نیز در دستگاهها و رسانهها وجود داشته، تا کنون این سیاستها کمتر ضمانت اجرایی داشتهاند؛ به خصوص محصولات رسانه ملی که عملاًٌ جذابترین و پرمخاطبترین رسانهاست، عمدتاً بر اساس طرحها و ایدههای سلیقهای و شخصی برنامهسازان تهیه شدهاند.
در رسانه ملى، حرف آخر را نویسندگان و سازندگان برنامهها میزنند و تشکیلاتی هم برای هدایت و ارزیابی مسئولیت آنان وجود ندارد. شاید بتوان گفت سیاستهای سیما در زمینه عفاف و حجاب مشخص است، ولی این سیاستها به بخش تولید برنامهها راه نیافتهاند؛ در نتیجه انتقادها و پیشنهادها در این زمینه بیپاسخ ماندهاند.
5. تهران محور بودن رسانهها در این زمینه و بسیاری از مقولات فرهنگى اجتماعى، از دیگر آسیبهاست. رسانهها از جمله صدا و سیما، معمولاً تهران را محور برنامهسازی خود قرار میدهند. در بسیاری موارد این مسئله باعث میشود که روند تغییر برخی از هنجارها به ناهنجارها و ارزشها به ضد ارزشها در کل کشور تسریع شود. در واقع تهران به دلیل شرایط خاص، بسیار سریعتر در معرض ناهنجاریها از جمله “بدحجابی ” قرار میگیرد و چون محور برنامههای رسانهها تهران است، فضای حاکم بر شهر تهران به دیگر شهرها منتقل میشود.
6. جداسازی حجاب از عفاف و حیا، یکی از آسیبهای دیگر است. وقتی صرفاً محور مباحث حجاب باشد و نه عفاف، آنچه از آموزشها و برنامههای تبلیغی رسانه حاصل میشود، آن چیزی نیست که قلب و ذهن را تحت تأثیر قرار دهد. “عفت ” حالتی نفسانی و درونی است که با فطرت انسانی سازگار است و یکی از نمادهای آن، حجاب است که به عفاف و حیا صورت و شکل میدهد و حتی گاهی در عمل، عفت که حالت نفسانی و درونی است، با حجاب به تعارض میرسند.
به عنوان مثال، چادر یک نَه بزرگ به نامحرمان است. لذا عقلاً نمیتوان پذیرفت که خانمی چادر به سر کند، ولی در عین حال رفتارهای باز، مراودات مستمر و طولانی مدت و ارتباطات سهل الوصول با نامحرمان را داشته باشد. چگونه است که مجریان یا بازیگرانی که چادر دارند، در عین داشتن حجاب، روابط غیرمتعارف و غیر شرعی با نامحرمان را دارند؛ مانند گپ زدن با میهمانان مرد برنامهها و همکاران تلویزیونى، همصحبتشدن طولانی با مردان نامحرم در نقشهای مقابل، یکی به دو کردنها، شوخیها و گفتن حرفهای شبه عاشقانه و حتی عاشقانه و عاطفى؟ معلوم نیست خانمی که در ارتباطات کلامى و غیرکلامی خود، به حداقل هنجارها و عفاف قناعت میکند، چگونه در گزینش نحوه پوشش، حجاب حداکثری را برمیگزیند؟[5]
7. امروزه اکثر نشریات عمومی در طرحهای روی جلد یا صفحات حساس و پرخواننده و نیز در کتابها و از همه مهمتر برخی برنامههای نمایشی تلویزیون، سینما و تئاتر به روال نشریات و فیلمسازان خارجى، برای جذب مخاطبان از تصاویر زنان زیبا با آرایشهای تند و غلیظ بهره میگیرند و آن دسته از نشریاتی که تا حدودی میخواهند حرمت نگه دارند، از تصاویر دختران خردسال و غیربالغ ولی با آرایشهای زنانه استفاده میکنند.
این نوع نگاه ابزاری به زن، که حقیقتاً با روح حجاب و عفاف کاملاً مغایر است، در واقع بازگشت خزنده و پنهان و کمرنگ همان رسانههای قبل از انقلاب و خارجی است.
8. غالباً در داستانها، رمانها، تصاویر، فیلمها و سریالها، نقشهای منفی و مشاغل سطح پایین جامعه مانند مستخدمه و … برای زنان چادری اختصاص مییابد، ولی زنانی که حجاب کاملی ندارند، به عنوان زنان تحصیل کرده، موفق، مؤثر و اجتماعى قلمداد میشوند. طبق ارزیابی به عمل آمده از ابتدای سال 1380 تا پایان سال 1383 در سریالهای تلویزیونی در 56 سریال، پوشش چادر، تحقیر یا تضعیف شده است؛ بدین شکل که پوشش چادر اختصاص به زنان فقیر، بیسواد، مستخدمه، سالخورده و زنان درمانده مانند زنان بیوه و همسر مردان معتاد نشان داده شده یا از آن به عنوان پوششی برای حضور در قبرستان، مجالس عزا، زندان و غیره استفاده شده است!
3. سیاستها و راهکارها
در بعضی از مباحثی که ذکر کردیم، به سیاستها و راهکارها نیز اشاره شد. در اینجا موارد دیگری را یادآور میشویم:
الف) سیاستها
تبیین سیاستها و برنامههای شوم دشمنان در ارتباط با شکستن حریم عفاف و حجاب؛
تبیین و تشریح آثار مثبت عفاف و حجاب و حیا و آثار زیانبار نادیده گرفتن آنها؛
ترغیب نهادهای دولتی و مردمی به رعایت عفاف و حجاب از درون خود؛
تبیین صحیح الگوی ارتباط با زنان و مردان در اجتماع، به ویژه دوستیهای دختران و پسران و پیامدهای نامطلوب ارتباط ناصحیح؛
ارائه و ترویج الگوهای مطلوب و جذاب حجاب و عفاف؛
ارائه آمارها و مستندات از کشورها و جوامع بیبند و بار و آثار سوئی که گریبانگیر آنان شده است، به ویژه جوامع غربى؛
تهیه گزارشهای مستند و مناسب از وضعیت بیحجابی و آثار سوء اجتماعى، فردی و خانوادگی که بر بعضی از افراد بدحجاب گذاشته است.
ب) راهکارها
تعریف و تبیین محدوده حجاب و عفاف برای مدیران و دستاندرکاران رسانهها، به ویژه صدا و سیما و نشریات مختص زنان، خانواده و جوانان؛
تربیت نیروهای کارشناس در بحث حجاب و عفاف و امور بانوان از میان کارآمدترین نیروهای رسانهها؛
تشویق و ترغیب مدیران کلان و میانی رسانهها به حساسیت در برابر بدحجابى، هم در میان کارکنان و هم محتوای مطالب رسانهای خود؛
برگزاری نشستها و همایشها برای دستاندرکاران رسانهها؛
تشکیل ستاد برنامهریزی و اجرایی برای نهادینه کردن موضوع حجاب و عفاف در رسانهها و رصد کردن این موضوع در جامعه؛
تهیه گزارشهای مستند و منتقدانه از عملکرد دستگاههای مربوط؛
عدم استفاده از تصویر زنان بدحجاب و دختران زیباروی با آرایش غلیظ در مطبوعات و صدا و سیما؛
عدم پخش فیلمهای محرک و مهیج که زنان بدحجاب نقشهای اصلی را دارا هستند؛
عدم شخصیتپردازی و الگوسازی از زنان هنرپیشه ایرانی که معمولاً فسادهای دیگر در گذشته و حال خود دارند.
استفاده از پوششهای سنتی و غیر محرک در تصاویر و فیلمها؛
تبیین استدلالی احکام شرعی حجاب و عفاف (مستند به قرآن و روایات و سیره معصومان:)؛
تبیین علل و ریشههای شیوع بدحجابی در جامعه و نقش عوامل مختلف خصوصاً رسانههایی چون: اینترنت، ماهواره و … در تضعیف حجاب و فرهنگ عفاف؛
تبیین مقام، کرامت و منزلت زن؛
پوشش خبری مناسب از برنامههای جشن تکلیف دختران در سراسر کشور؛
تهیه و انتشار ویژهنامههای جذاب برای اشاعه فرهنگ حجاب.
پی نوشت ها :
1 . مریم/59.
2 . فرهنگ و تمدن اسلامى، علی اکبر ولایتى، قم، دفتر نشر معارف، 1384ش، ص146
3 . یکی از علل عمده در خطای دستاندرکاران و متولیان رسانههای تصویری و شنیدارى، برداشت سطحی از مفهوم حجاب و مفاهیم مرتبط با آن از جمله: عفاف، حیا، خلوت، تبرّج، اختلاط و .. میباشد که به عمق این مفاهیم و مصادیق و نمادهای آن شناخت ندارند.
4 . ر.ک: فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگى، غلامعلی حداد عادل، تهران، سروش، 1374ش.
5 . مقاله “خانمهای چادری سیما “، علی جعفرى، ماهنامه تخصصی خانه هنر و اندیشه، رواق اندیشه، س6، ش62، ص 34.
منبع: ماهنامه کوثر – شماره 76