زن در مسیر تاریخ
تاریخ، مطالب فراوانی از زن و مسائل مربوط به او در سینه ی خود ثبت کرده است. مروری کوتاه بر صفحات تاریخ این نکته را روشن می کند که بخش قابل توجهی از فرازهای برجسته و جنجالی تاریخ بشر، بر محور آفرینش، شخصیت، انسانیت و مسئولیت زن شکل گرفته است.
به تعبیر دیگر، وجود زن همیشه، بحث انگیز بوده است به طوری که اقوام و ملت ها، هر کدام متناسب با ایمان و اعتقادشان رفتار ویژه ای با این موجود داشته اند که این نوع برخوردها، نمایان گر میزان اعتقاد و اعتماد آنان به شخصیت و منزلت زن می باشد.
دیدگاه ها درباره ی زن و جایگاه او در نظام انسانی آن اندازه متفاوت است که جمع بندی آنها کاری بس دشوار است.
یکی زن را موجودی سر تا پا ظلمت و شرارت می داند و دیگری او را لمعه ای از نور و معنویت.
گروهی معتقدند زن برای خدمت به مرد آفریده شده و دسته دیگر گفته اند مرد باید در خدمت زن باشد. جمعی بر این اعتقاد بودند که او مایه ی ننگ است و باید وی را از حوزه ی زندگی خانوادگی حذف کرد که این تفکر مربوط به دوران جاهلیت است؛ همان مردمی که زن را «حشرات الارض» لقب می دادند و کشتن و از میان برداشتن او را افتخار می پنداشتند.
روزی برای این که از خانه به داخل کوچه نیاید پایش را می شکستند و به او عنوان پاشکسته می دادند و زمانی هم برای اثبات پاداشتن نه تنها کوچه و خیابان و محله و شهر را در نوردید بلکه میدان دار عرصه های نمایش و نمایش گاه ها و ستاره ی درخشان فیلم ها و سینماها شد.
زمانی او را در لباسی محکم و نفوذناپذیر پیچیده مادام العمر در پستوی خانه ها زندانی می شد و هنگامی هم این لباس ها را با تیغ تجدد درید و حصارها را با تیشه ی تمدن برید و با بدنی برهنه و عریان در مجامع عمومی ظاهر شد به تخریب دیوار خانه و خانواده اکتفا نکرده، دیوار عفت و حیاء را نیز خراب کرد.
گاهی وجودش مایه ی شرمساری محسوب می شد و هنگامی هم حضورش موجب لطافت و کاستن از سختی ها.
در میراث ادبی و فرهنگی ما نیز کم و بیش همین نظرها وجود دارد: گروهی راه افراطی را پیموده اند و جمعی راه تفریط را. عده ای از موضع روشن فکری و دفاع از زن به همه ی آداب و اخلاق و سنن و اعتقادات پشت پا زده اند و گروهی همه ی استعدادهای خدایی و توانایی های بشری را در مسلخ تحجر سر بریده اند.
یکی معتقد است که زن بهترین نعمت دنیاست و جهان بی زن چیزی جز «بیت الحزن» نیست و می گوید:
جهان را نعمتی بهتر ز زن نیست
ز زن مطبوع تر گل در چمن نیست…
نباشد عیش مردی را که زن نیست
جهان بی زن کم از بیت الحزن نیست
دیگری زن را گرگی در لباس چوپانان می داند و می گوید:
زن و اژدها هر دو در خاک به
جهان پاک از این هر دو ناپاک به
ولی شاعره ای دیگر می گوید:
اگر فلاطن و سقراط بوده اند بزرگ
بزرگ بوده پرستار خردی ایشان
بیان این نمونه های متناقض و متنافر از یک دیگر، خود دلیلی است بر این که زن در مسیر تاریخ زندگی، فرازها و نشیب های فراوانی را پیمود و در شرایط مختلف زمانی و مکانی، موقعیت متفاوتی داشته است و همین موضوع نیز موجب گشته تا دیدگاه های متفاوتی، درباره ی او به وجود آید.
اینک برای دستیابی به دیدی منصفانه و نظری عادلانه، به سراغ مکتب و اندیشه ای باید برویم که زن و شخصیت او را با معیارهای حقیقت و عدالت تفسیر کرده باشد.
انسان شناسی زن
شناخت موقعیت و جایگاه فطری زن، تا حدود زیادی به موضوع انسان شناسی زن باز می گردد، زیرا هر مکتب و صاحب اندیشه ای که دعوی هدایت انسان را دارد باید پیش از بیان هر موضوعی، موضع اش را نسبت به انسان مشخص کند، یعنی آن مکتب و ارائه کننده آن، باید در آغاز کار به این پرسش پاسخ دهند که انسان چیست؟ از کجا آمده؟ و در کجا قرار گرفته؟ و فرجامش به کجا خواهد انجامید؟
امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام در کلامی کوتاه می فرمایند:
رحم الله امرائ علم من این و فی این والی این؛
خداوند رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده و در کجا هست و به کجا خواهد رفت.
با یک نگاه کلی می توان چنین نتیجه گرفت که مجموعه ی معارف الهی و بشری در همین سه بخش خلاصه شده است و پیامبران خدا، جز در این سه حوزه سخنی نداشته اند: (1)
1- منشأ خلقت و مبدأ آفرینش (اصل اعتقاد به توحید)؛
2- شناخت جهان و تنظیم روابط انسان با پدیده های مختلف (فقه و احکام)؛
3- شناخت آینده (اصل اعتقاد به معاد).
مکتب های مختلف بشری و الهی هر کدام درباره ی فرازهای یاد شده مطالبی ارائه داده اند که این مطالب، نمونه های خوبی برای ارزیابی اندیشه ها و میزان مناسبی برای نزدیکی و یا دوری آنها از حقیقت است.
اصولا مکاتب مادی از جهان و انسان و آینده او، تفسیری مادی دارند جهانبینی، انسان شناسی و آینده نگریشان بر پایه ماده و مادیت استوار است و اگر بخواهیم بحث را به حوزه قرآن بکشانیم و بر اساس تقسیم بندی قرآن کریم صحبت کنیم باید بگوییم قرآن، عالم را به دو بخش تقسیم می کند: «عالم غیب» و «عالم شهود»: (عالم الغیب و الشهاده هو الرحمن الرحیم) (2)
مکاتب مادی و پیروان آنها، فقط به «عالم شهود» و جهان ماده معتقدند به ماورای ماده و مادیت که «عالم غیب» باشد اعتقادی ندارند، طبیعی است که انسان هم در چنین تفکری، در ردیف موجودات دیگر مثل قله، صخره، خورشید، جنگل، دشت، شیر و شتر قرار بگیرد و بر همین اساس هم میزان ارزش او تعیین گردد.
در برابر مکاتب مادی، مکتب الهی وجود دارد که از وحی سرچشمه گرفته و به دست پیامبران خدا در شرایط و ادوار مختلف، به جامعه ی بشری عرضه شده است.
انبیای الهی، حوزه ی تفکر انسان را توسعه می بخشند، مرزهای ماده و مادیت را شکسته و بینش او را به جهانی ورای جهان ماده می کشانند و به عبارتی از عالم شهود به عالم غیب پیوند می زنند. در این تفکر، ایمان به «عالم غیب» یکی از ارکان اعتقادی به حساب می آید؛ چنان که قرآن کریم در توصیف شاگردان کلاس قرآن و پرهیزگاران می فرماید:
(یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلاه و مما رزقناهم ینفقون) (3)؛
ایمان به غیب می آورند و نماز را به پا می دارند و از آن چه روزیشان داده ایم انفاق می کنند.
این مکتب، جایگاه انسان را، در نظام آفرینش بسی برتر از ماده و مادیت می داند و بر اساس همان تقسیم بندی قرآنی، انسان نیز موجودی دو بعدی است: غیبی دارد و شهودی. او مرکب از جسم و روح و یا ماده و معناست که یکی از ابعاد او عرشی و دیگری فرشی می باشد.
انسان در این نظام فکری نه تنها در حد کوه و جنگل، گاو و گوسفند، آهن و آجر نیست بلکه ابر و باد و مه و خورشید و فلک همه در خدمت او، و برای رشد و کمال او آفریده شده اند، چرا که پرگار هستی در نظام آفرینش بر نقطه ای می گردد که در آن جا انسان نشسته است؛ البته «انسان کامل»، که به اعتقاد ما آن موجود اکمل و اتم که پرگار هستی با اراده ی ذات باری تعالی بر محور شخصیت او می چرخد وجود حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم است که درباره اش گفته اند: اگر تو نبودی جهان خلقت را نمی آفریدم: «لولاک لما خلقت الافلاک (4)».
این که ما در بینش اعتقادی، امامت و ولایت را اساس خویش می دانیم و سخن نورانی امام صادق علیه السلام را که فرمود: «اگر امام و حجت خدا -که همان وجود انسان کامل است- نباشد زمین نابود می شود» (5)، از همین اندیشه نشأت می گیرد.
آن روزی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مولای متقیان علی علیه السلام را در غدیر خم به عنوان امام و جانشین خویش به مردم معرفی کرد در واقع بامعرفی آیت عظمای حق، و حجت کبرای مطلق «اکمال دین» و «اتمام نعمت» (6) فرمود تا مرکزیت هستی، یعنی وجود انسان کامل را به جهانیان بشناساند.
دیدگاه اسلام به انسان، در نظام آفرینش این است که در وجود او روح خدایی دمیده و جام جانش را به «اسماء الله» زینت داده و او را تا قله ی بلند «کرمنا» ارتقا بخشیده است.
در این دیدگاه فقط سخن از «انسان» است نه از جنسیت او که مثلا مذکر است یا مؤنث، هیچ تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد چنین تفسیری در حوزه های علوم اسلامی به زبان های مختلف بیان شده است؛ چنان که لسان الغیب، خواجه شمس الدین محمد، حافظ شیرازی می گوید:
فاش می گویم و از گفته ی خود دل شادم
بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چکنم حرف دگر یاد نداد استادم
تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
می خورد خون دلم مردمک دیده، سزاست
که چرا دل به جگر گوشه ی مردم دادم
طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
که در این دامگه حادثه چون افتادم
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد درین دیر خراب آبادم
کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت
یارب از مادر گیتی به چه طالع زادم
سایه ی طوبی و دل جویی حور و لب حوض
به هوای سر کوی تو برفت از یادم
پاک کن چهره ی حافظ به سر زلف ز اشک
ورنه این سیل دمادم ببرد بنیادم
اختلاف ما با غرب
یکی از بحث های ریشه ای و اختلاف های اصولی ما با غرب، در تفسیر از انسان است. تفکر مادی غرب برای انسان اصالت الهی و خدایی قائل نیست و لذا نوعی برخورد و روش بهره گیری از استعدادها و زیبایی های این موجود، بر مبنای نوع تفسیری است که از انسان دارد.
بر اساس تفسیری که غرب از انسان ارائه می دهد، هر کس با اندک تأملی می تواند جایگاه و موقعیت زن را در فکر و فرهنگ غربی به سادگی مشخص نماید اگر غربی ها خواستار عریان بودن زن در جامعه، تحت لوای آزادی هستند، اگر سرمایه داران غربی برای فروش هر چه بیشتر فرآورده های صنعتی خود و به منظور جذب و جلب مشتری های بهتر، از زن استفاده می کنند، اگر لطافت و ظرافت های زن را در فیلم ها و تئاترها و نمایش گاه ها به حراج می گذارند اگر در نتیجه ی بی بند و باری ها، بنیان خانواده را در هم شکسته اند و اگر… همه و همه ریشه در تفکر دارد که آنها انسان را به غلط تفسیر کرده اند.
بر خلاف اسلام که برای زن همانند مرد فطرت الهی قائل است: (فطره الله التی فطر الناس علیها) (7)؛ خداوند مردم را بر اساس فطرت آفرید.
بنابراین برنامه های زندگی او اعم از فردی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی باید هم آهنگ با فطرت تدوین و تنظیم گردد تا در سایه ی آن رشد مطلوب فراهم آید.
غرب به سبب برداشت غلط، از آفرینش و به ویژه از انسان، زن را به انحراف از فطرت کشانده و خسارتی که از این جهت بر بشر وارد گردیده جبران ناپذیر است.
حجاب زن
هر موضوعی از مسائل فرهنگی و اجتماعی مربوط به زن، باید با توجه به فطرت و جایگاه او در نظام خلقت، بررسی شود. غفلت از این نکته ی اساسی، همیشه برنامه ریزان و کارگزاران مسائل مربوط به اداره ی امور جوامع را، از صراط مستقیم تعادل، به وادی افراط و تفریط منحرف نموده است.
از بحث هایی که در ارتباط با زن در طول تاریخ، مورد توجه محققان و پژوهش گران رشته های مختلف علوم انسانی بوده، موضوع حجاب و پوشش است.
درباره ی پوشش، اعم از بحث های تاریخی، سابقه ی سیاسی و اجتماعی آن، زمینه های سنتی، اقتصادی، هنری و ادبی لباس، به طور مستقیم یا غیر مستقیم بیانگر یک سلسله ارزش ها بوده است.
تحول و تطوری که انسان ها در مورد لباس و سبک پوشش داشته اند دلایل مختلفی دارد مانند حس زیبایی دوستی، وضع آب و هوا، مسئله اشتغال در انتخاب و شکل و نوع پوشش تأثیر عمده داشته است.
از لحاظ تاریخی، وضعیت لباس و پوشش زنان معاصر جامعه ی ما را، از سده سیزده تا به امروز به پنج دوره تقسیم می کنند:
1- از عهد زندیه تا سلطنت فتحعلی شاه قاجار؛
2- از سلطنت فتحعلی شاه تا اولین مسافرت ناصرالدین شاه به اروپا؛
3- از بازگشت ناصرالدین شاه از اروپا تا مشروطیت؛
4- از مشروطیت تا 17 دیماه 1314؛
5- از 17 دیماه 1314 تا امروز.
بحث و مسئله بررسی حجاب و تحول و تطور آن، از لحاظ تاریخی بحث ارزنده ای می باشد، زیرا آشنایی با تاریخ و فراز و نشیب های آن حقایق بسیاری را برای ما روشن می کند، چرا که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «من ورخ مؤمنا فکانما احیاه» (8)؛ هر کس به انسان با ایمان، تاریخ بیاموزد گویا او را زنده کرده است.
بنابراین طبق سخن پیامبر گرامی اسلام، در تاریخ، ماده ی حیات و زندگی وجود دارد و صد البته که منظور از توجه به تاریخ، بهره گیری از تجربه های گذشتگان و دست آوردهای پیشینیان است و این موضوع با تحلیل و سپس تعلیل تاریخ انجام می گیرد.
به عبارت دیگر، مراد از تاریخ آموزی، تحلیل تاریخ است نه تقویم تاریخ. و تحلیل تاریخ را کسی باید بر عهده بگیرد که قدرت اجتهاد در مسائل تاریخی را داشته باشد. همانطور که در فقه، فروع فقهی را بر اصول فقهی عرضه می داریم و با تکیه بر منابع چهارگانه استنباط «حکم الله» را استنباط می کنیم در تاریخ هم به همین سبک باید به استنتاج و استنباط پرداخت.
بیان نکته های ارزشمند تاریخی، به ویژه تاریخ قرن اخیر، در مورد تلاش بیش از حد استعمار غرب به سرکردگی انگلیس، نسبت به فاجعه ی کشف حجاب ما را به نتایج هشدار دهنده ای می رساند که غرب به وسیله ی عوامل بی هویت داخلی برای غارت سرمایه های فرهنگی و ملی، سرمایه گذاری عظیمی کرد که تنها به چند نمونه از فعالیت های آنها اشاره می کنیم:
1- برنامه ریزی برای رواج تجددگرایی غربی از طریق ترویج سکولاریسم و لاقیدی و بی اعتنایی به سنن دینی و ملی.
2- تقویت و ترویج سیاست مذهب زدایی و حذف برنامه های مذهبی از زندگی مردم؛
3- تأسیس مدارس خارجی و اعزام میسیون های مذهبی؛
4- بر روی کار آوردن عوامل نوکر صفت خویش به منظور اجرای سیاست های استعماری.
با توجه به سیاست های یاد شده به تاریخ برمی گردیم و فرازهایی را در مورد توطئه کشف حجاب بویژه از دوران به قدرت رسیدن رضا خان مرور می کنیم.
«رضا شاه بعد از مسافرت ترکیه (سال) در اغلب اوقات ضمن اشاره به پیشرفت سریع کشور ترکیه از رفع حجاب زن ها و آزادی آنها صحبت و تشویق می کرد. تا اوایل خرداد 1314 یک روز هیئت دولت را احضار کرد و گفت ما باید صورتا و سنتا غربی بشویم و باید در قدم اول کلاه ها تبدیل به شاپو شود… و نیز باید شروع به رفع حجاب زن ها نمود و چون برای عامه مردم دفعتا مشکل است اقدام کنند، شما وزراء و معاونین باید پیش قدم بشوید و هفته ای یک شب با خانم های خود در کلوپ ایران مجتمع شوید. و به حکمت وزیر فرهنگ دستور داد که در مدارس زنانه معلمان و دخترها باید بدون حجاب باشند و اگر زن و یا دختری امتناع کرد او را در مدارس راه ندهند.»
خود «حکمت» از این گفتگو چنین یاد می کند:
رضا شاه رو به وزیر معارف کرده فرمودند: سابقا به کفیل معارف دستور دادم برای رفع رو پوشیدن زنان اقدام نماید. اما او نخواست یا نتوانست و کاری نکرد. حالا باید شما در این کار با کمال متانت و حسن تدبیر اقدام کنید که این رسم دیرین، که بر خلاف تمدن است از میان برداشته شود.»
وزیر معارف پاسخ می دهد:
«امر مبارک را اطاعت می کنم، این رسم نه تنها بر خلاف تمدن است بلکه بر خلاف قانون طبیعت است، زیرا که در دنیا هیچ دو جنس ذکور و اناث در نباتات و حیوانات خلق نشده که جنس ماده از جنس نر روی خود را پنهان کند…. به علاوه یکی از علل بزرگ عقب افتادن مملکت ما از قافله ی تمدن دنیا، همین است که نیمی از بدن ملت ما به کلی فلج مانده است».
مخیر السلطنه هدایت، که خود بیش از شش سال و سه ماه به عنوان رئیس الوزراء در خدمت رضاشاه بود در خاطرات خود سه اصل یاد شده را این گونه تحلیل می کند:
«در این اوقات ( سال های بعد از تصویب تغییر لباس به تاریخ 6 دی 1307) روزی به شاه عرض کردم تمدنی که آوازه اش عالم گیر است دو تمدن است: یکی از تظاهرات در بولوارها، یکی تمدن ناشی از لابراتوارها. تمدنی که مفید است و قابل تقلید، تمدن ناشی از لابراتوارها و کتاب خانه هاست. گمان کردم به این عرض من توجهی فرموده اند. آثاری که بیشتر ظاهر شد تمدن بولوارها بود که به کار لاله زار می خورد و مردم بی بند و بار خواستار بودند» (9)
«روز هفدم دیماه 1314 در عمارت دانش سرای عالی تهران، با حضور شاه مراسمی برای اعطای دیپلم به فارغ التحصیلان برگزار گردید و در این مراسم رؤسای مدارس، همسران صاحب منصبان عالی رتبه و همسر و دختران شاه رسما بدون حجاب ظاهر شدند و این روز به نام روز آزادی زن و کشف حجاب، نام گذاری شد. در این مراسم رضا شاه طی سخنانی اظهار داشت که: « بسیار مسرور است از این که می بیند زنان به حقوق و مزایای خود نایل شده اند.» (10)
دستگاه حاکمه به مدد شیفتگان غرب و غرب زدگان مرعوب برای مبارزه ی با حجاب و ترویج پدیده ی بی حجابی و در نتیجه اقناع مردم، تبلیغات و سخنان خود را با استدلال ارائه نموده؛ اگر چه استدلال ها قابل خدشه و نارسا بودند ولی صاحبان قلم و روشن فکران شان مطالب خود را در این مورد به اصطلاح فلسفه مند می کردند تا مبارزه ی با حجاب را منطقی معرفی کنند.
1- بی حجابی مترادف با عنوان مقدس آزادی قرار می گرفت.
2- حجاب در تضاد با قانون طبیعت معرفی می شد.
3- بی حجابی یکی از ارکان تمدن محسوب می گردید و حجاب در تضاد با آن.
4- حجاب به عنوان بزرگ ترین مانع حضور زن در صحنه های اجتماعی و سیاسی معرفی می گردید.
5- حجاب، مانع حضور زن در عرصه های کار و اقتصاد و تولید معرفی می شد.
تبلیغ و ترویج از بی حجابی با شدت و خشونت هر چه بیشتر ادامه پیدا کرد تا آن جا که زنان با حجاب را سوار اتومبیل نمی کردند و به مأموران شهربانی دستور داده شد که زنان با حجاب را در خیابان ها و کوچه ها مورد تعرض قرار داده چادر و روسری را از سر آنها بکشند و گروهی هم از زنان سست ایمان و غرب زده به کافه ها و رقاص خانه ها،در معرض و منظر چشم بوالهوسان به خودنمایی پرداختند.
شهید بزرگوار و روحانی شجاع و غیرت مند، آیه الله مدرس فاجعه ی کشف حجاب و برنامه ریزی های غرب گرایانه را تبیین و تحلیل نموده و آینده ی ایران را در حکومت پهلوی این طور ترسیم می کند.
«قریبا چوپان های قریه های قراعینی و کنگاور، با فکل سفید و کروات خودنمایی می کنند، اما در زیباترین شهرهای ایران هرگز آب لوله و آب تمیز برای نوشیدن مردم پیدا نخواهد شد. ممکن است شماره های کارخانه های نوشابه سازی روز افزون گردد، اما کوره ی آهن گدازی و کارخانه ی کاغذ سازی پا نخواهد گرفت. درهای مساجد و تکایا به عنوان منع خرافات و اوهام بسته خواهد شد، اما سیل ها از رمان ها و افسانه های خارجی که در واقع «حسین کرد» فرنگی و رموز حمزه فرنگی چیزی نیستند، به وسیله ی مطبوعات و پرده های سینما به این کشور جاری خواهد گشت، به طوری که پایه ی افکار و عقاید و اندیشه های نسل جوان ما از دختر و پسر تدریجا بر بنیاد همان افسانه های پوچ قرار خواهد گرفت و مدنیت مغرب و معیشت ملل شرقی را در رقص و آواز و دزدی های عجیب آرس لوپن و بی عفتی ها و مفاسد اخلاقی دیگر خواهند شناخت، مثل این که چیزها لازمه ی متمدن بودن است.» (11)
رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی قدس سره با بیانی دیگر می فرمایند:
آن روز که کلاه پهلوی سر آنها گذاشتند همه می گفتند مملکت باید شعار ملی داشته باشد، استقلال در پوشش، دلیل استقلال مملکت و حافظ آن است. چند روز بعد کلاه لگنی گذاشتند سر آنها و یک دفعه حرف ها عوض شد، گفتند ما با اجانب مراوده داریم، باید همه هم شکل باشیم تا در جهان با عظمت باشیم.
«مملکتی که با کلاه، عظمت برای خود درست می کند یا برایش درست می کنند هر روز کلاهش را ربودند عظمتش را هم می برند.»
پیام حجاب
پیش از این که به تبیین پیام حجاب اسلامی بپردازیم دو نکته ی کوتاه را درباره ی حجاب، ذکر می کنیم:
1- جهت بخشیدن به عمل: آن چه که عمل انسان را در ترازوی سنجش قرار می دهد تا به ارزش یابی آن بپردازیم و پایه و مایه ی آن را مشخص کنیم جهت گیری عمل است، به عبارت دیگر، انسان نباید همه جا و همه وقت مطالب و آرمان های خود را بر نوک زبان گذاشته و از طریق گفتار، دیگران را با محتوای کلام آشنا گرداند بلکه در بسیاری از موارد باید همه ی گفتارهای خویش را در قالب عمل ریخته و منظور و محتوا را در شکل و شمایل عمل ارائه دهد، چرا که گاهی زبان کردار به مراتب از گفتار مؤثرتر است.
هر گاه با چنین نگرشی اعمال و رفتار خویش را تنظیم کنیم کاربرد عمل افزایش چشم گیری پیدا خواهد کرد؛ یعنی آن جا سکوت چون جهت دار است، معنای فریاد می دهد و جلوس معنای قیام، شاید سخن بلند امام صادق علیه السلام که فرمود: «مردم را با اعمال خوب خود به خیر و نیکی دعوت کنید» (12) ناظر به همین معنا باشد.
2- تأثیر ظاهر بر باطن: این نکته در جای خود ثابت شده است که تکرار و اصرار بر رفتاری خاص موجب می گردد تا رفته رفته مشی در انسان به وجود آید و باطن فرد به سبب رفتار ظاهری شکلی متناسب با ظاهر پیدا کند و از طرفی هم باید توجه داشت که ظاهر انسان تا حدودی نمایان گر باطن و شخصیت اوست.
استاد شهید علامه مطهری در مورد تأثیر رفتار بر افکار می فرماید:
«اگر انسان در عمل شهوتران و ماده پرست و اسیر شهوت گردد تدریجا افکار و اندیشه هایش هم به حکم اصل انطباق با محیط، خود را با محیط روحی و اخلاقی او سازگار می کند… چقدر زیبا و عالی در آثار دینی گفته شده است که: «لا یدخل الملائکه بیتا فیه کلب او صوره کلب» فرشتگان به خانه ای که در آن خانه سگ یا تصویر سگ وجود داشته باشد وارد نمی گردند. بین فکر و عمل انسان ارتباط زیادی است. در آثار اسلامی این مطلب بدین صورت طرح شده که گناه، سیاه دلی می آورد و سیه دلی بی ایمانی.» (13)
اسلام در حدیثی کوتاه به اصل تأثیر ظاهر بر باطن پرداخته و می فرماید: «من تشبه بقوم فهو منهم»؛ یعنی هر کس خود را همانند مردمی بکند، از آنها به شمار می آید. آیین مقدس اسلام تقلید و پیروی از ظواهر دیگران را، نوعی وابستگی فکری عملی به آنها می داند.
با توجه به دو مقدمه ی یاد شده می توان گفت که انسان همیشه بخش قابل توجهی از ذوق و سلیقه ی خود را در شکل، جنس و رنگ لباس به نمایش گذاشته است. او علاوه بر سلیقه و ذوق شخصی، سلیقه ی ملی را که جنبه ی فرهنگی به خود می گیرد در آن دخالت داده است و گاه از طریق انتخاب نوع لباس، سخن خویش را به خوبی بیان و فرهنگی را ترویج نموده است و لذا گفته اند: تغییر و تبدیل لباس، نشانی از تغییر فرهنگ است.
لباس هر انسان پرچم کشور وجود اوست، پرچمی است که او بر سر در خانه ی وجود خود نصب کرده است و با آن اعلام می کند که از کدام فرهنگ تبعیت می کند. هم چنان که هر ملتی با وفاداری و احترام به پرچم خود، اعتقاد خود را به هویت ملی و سیاسی خود ابراز می کند، هر انسان نیز مادام که به یک سلسله ارزش ها و بینش ها، معتقد و دلبسته باشد لباس متناسب با آن ارزش ها را از تن به در نخواهد کرد. (14)
وجود گروه هایی در جوامع امروزی، با عنوان «رپ»، «پانک»، «هیپی» و امثال آن دلیل ورود فرهنگ بیگانه غربی است که از طریق نوع پوشش و آرایش، حضور فرهنگی خود را اعلام می دارند.
در چنین شرایطی حجاب زن مسلمان داری پیام های گوناگونی است که هر کدام از آنها بحث های مفصلی می طلبد، زیرا پیام ها گاهی محتوای اخلاقی دارند و زمانی محتوای انسانی و در برخی موارد با بار سیاسی ظهور و بروز پیدا می کنند.
لباس علاوه بر این که حافظ و ساتر بدن است، سلامتی تن را تضمین و پیام سلامتی را ابلاغ می کند و شاید این پیام، طبیعی ترین و قدیمی ترین پیامی است که پوشش در طول تاریخ داشته است. به برخی دیگر از پیام های حجاب، به طور فشرده اشاره می کنیم:
1- دفاع از ارزش حجاب
به نظر من نخستین پیامی که حجاب، به ویژه در دوران ما دارد دفاع از ارزش پایمال شده و ستم دیده ی حجاب است؛ زیرا دنیای بی اعتقاد به مبانی دینی و الهی و نیز تمدن مادی غرب و برنامه ریزان استعمارگر آن که به دنبال افزون خواهی هر چه بیشتر و تدارک امکاناتی زیادتر، به خاطر تغذیه ی ماشین تمدن بودند به پایمال کردن ارزش های دینی، اخلاقی و ملی اقوام و ملت های گوناگون همت گماشتند و تحت عنوان «آزادی زن»، حجاب را مورد هجمه ی بی رحمانه قرار دادند.
دستگاه تبلیغاتی استعمارگران غرب، با روش های پر جاذبه ی تبلیغاتی، عقب ماندگی زنان را از کاروان دانش و هنر به حجاب ارتباط داده و پیشرفت و ترقی را در برهنگی و بی حجابی قلمداد کردند، لذا حجاب ها را دریدند و زن ها را با بدن نیمه عریان به صحنه های مختلف ابتذال کشیدند تا چشم ها را آلوده و دل ها را تیره و بنیان خانواده را در هم بشکنند. این کردار گناه آلود، پی آمدهای تلخ و ناگواری به دنبال داشت.
حجاب امروز زنان جامعه ی ما، پیام دفاع از مظلومیت حجاب را با خود دارد و زن محجبه با پوشش اسلامی خود می گوید که حجاب مانع حضور زن در صحنه های اجتماعی، سیاسی، علمی… نیست.
حجاب مزاحم زن برای شرکت در عرصه ی دفاع از حقوق انسانی خویش نمی باشد. با حجاب می توان بر مسند علم، سیاست، صنعت و هنر تکیه زد و دوشادوش مردان، در صحنه های مختلف زندگی حضور داشت. ما این معنا را در انقلاب شکوه مند اسلامی به خوبی دیدیم که زنان جامعه، با حفظ حجاب نه تنها چیزی را از دست ندادند بلکه با گرم نگه داشتن کانون خانواده و حرمت به جایگاه بلند مادری و همسری، در میدان های سازندگی و بالندگی، مبارزه با طاغوت و حتی جنگ و جبهه حضور خویش را حفظ نموده با حجاب خودشان یاوه گویی های یاوه گویان را بر ملا ساختند. بنابراین پیام حجاب، پیش از هر چیز دفاع از ارزش والا و احیا شده حجاب است.
2- سلامت اخلاق اجتماع
سلامت اخلاق جامعه از مسائل مهمی است که هر کس باید به سهم خود در پاسداری از آن بکوشد. علاوه بر مسئولیتی که تک تک افراد، در نگهبانی از مرزهای اخلاقی جامعه دارند نظام حکومتی هر جامعه، و زمامداران آن نیز مسئولیتی مضاعف دارند.
باید به این نکته توجه داشت که پیروزی و شکست، ترقی و انحطاط ملت ها تنها به دانش و امکانات پیشرفته ی مادی وابسته نیست بلکه نقش موازین اخلاقی و ملکات نفسانی نیز از عوامل مهم ترقی و انحطاط ملت ها و اقوام بشری به شمار می آید.
گاه عدم رعایت یکی از موازین اخلاقی حادثه ی هولناکی، چون جنگ جهانی دوم به وجود می آورد که آثار و تبعات منفی آن، جامعه ی بشری را تا قرن ها، دچار خسران می کند چنان که می گویند: «ناپلئون در کنفرانس چند جانبه، که در پاریس منعقد شده بود، زودتر وارد کنفرانس شد تا دیگران بر او سلام کنند. پادشاه روس وارد شد و سلام نکرد. همان باعث به خاک و خون و آتش کشیدن شوروی شد و لشکر فرانسه هم در حمله ی به شوروی از سرما تلف گردید، در نتیجه ناپلئون هم به جزیره ی «سنت هلن» تبعید گردید و شش سال در آن جا ماند و بر اثر زخم معده و غصه ی مفارقت زن و فرزند، در همان جا مرد.» (15)
اخلاق، همان گوهر گران بهایی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فلسفه بعثت خویش را ترویج و تتمیم آن می داند: «بعثت بمکارم الاخلاق و محاسنها» (16)
پس از بیان این مقدمه ی کوتاه، در قالب چند سؤال به این نکته می پردازیم که آیا حجاب یکی از عوامل مهم سلامت اخلاق اجتماعی به شمار نمی آید؟ آیا حجاب به عفت اجتماعی کمک نمی کند؟ آیا پاسداری از عفاف اجتماعی، یکی از وظایف اجتماعی افراد نیست؟ آیا حجاب جلو بی بند و باری ها و هوس بازی ها را نمی گیرد؟ آیا حجاب ارضای غرایز جنسی را در چهار چوب های مشروع و قانونی حمایت و هدایت نمی کند؟ و آیا… ؟
پاسخ همه ی این پرسش ها مثبت است، زیرا هیچ عقل سلیمی منکر این حقیقت نیست که حجاب، عفاف اجتماعی را تقویت می کند و عفاف اجتماعی نیز در تنظیم و سلامت اخلاق اجتماعی نقش مؤثری دارد و بر عکس، بی حجابی از عوامل مؤثر در گسترش هوس بازی و بی بند و باری، و در نتیجه ی همه ی اینها مقدمه ای برای در هم شکستن مرزهای اخلاقی جامعه است.
حجاب همراه اعتقاد و با انگیزه ی طهارت و دیانت، زن را از شهوت پرستی به خدا پرستی و از حیوانیت به مقام والای انسانیت می رساند.
قرآن کریم تمتع جنسی را به آمیزش جنسی محدود نکرده است بلکه نگاه های شهوانی و هوس بازانه را نیز نوعی از تمتع جنسی می داند و آنها را زمینه ساز بسیاری از مفاسد اخلاقی و جنسی به شمار می آورد، لذا از زنان و مردان با ایمان خواسته است تا نگاه ها را محدود به مناظر مشروع نمایند و در نتیجه به سلامت اخلاقی جامعه کمک کنند:
(قل للمؤمنین یغضوا من أبصارهم و یحفظوا فروجهم) (17)؛
ای پیامبر! به مردان مؤمن بگو که چشمان خود را (از نامحرم) فرو پوشند و فروج خود را (از زنا) حفظ نمایند.
و به زنان نیز می فرماید: (و قل للمؤمنات یغضضن من أبصارهن و یحفظن فروجهن) (18)
و ای پیامبر! به زنان مؤمن بگو که چشمان خود را (از نگاه به نامحرم) فروپوشند و فروج خود را (از زنا) حفظ کنند.
بنابراین پیام دیگر حجاب، سلامت اخلاق جامعه است.
3- استحکام بنیان خانواده
سلامت خانواده، نقش مؤثر و مستقیمی در سلامت جامعه دارد، زیرا گفته اند: خشت نخست بنای جامعه، خانواده است و هر گاه این خشت محکم و استوار و مستقیم باشد ساختمان جامعه نیز محکم و مستقیم بر پای خواهد ماند.
اگر چه در خانواده، زن و مرد به عنوان دو رکن اصلی، نیازهای جنسی خود را تأمین نموده و بر پایه ی آمیزش جنسی فرزندانی به وجود می آورند تا ادامه ی حیات خود را بیشتر گردانند و یا وجود خودشان را در آیینه ی وجود فرزندانشان مشاهده می کنند ولی محیط خانواده علاوه بر جذب و انجذاب جنسی و فیزیکی، محیط آمیزش و روح ها و پر شدن خلأ روحی هر کدام از اعضا و محو شدن هر یک از آنها در دیگری می باشد و بدون جهت نیست که قرآن کریم انتخاب همسر را به خاطر تشکیل خانواده و نتیجه ی آن را که «سکون و آرامش» و «مودت» و «رحمت» است از نشانه های قدرت لایزال خویش می داند. (و من آیاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجا لستکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه) (19).
اسلام، خانواده را کانون عشق و محبت و فضای بسیار مناسبی برای رشد استعدادها و خلاقیت ها، می داند، لذا در تحکیم بنیان های این مجموعه ی مقدس، تلاش چشم گیری از خود نشان داده است.
مکتب تربیتی اسلام، هر عاملی را که در جهت تقویت و تحکیم بنیان خانواده باشد و موجب صمیمیت بیشتر و محبت افزون تر، بین زن و مرد گردد را مفید می داند و بر عکس هر آن چه را که باعث دل سردی و سستی روابط خانوادگی گردد را زیان آور دانسته و با آن به مبارزه بر می خیزد.
اینک باید ببینم که چه ارتباطی بین حجاب زن و استحکام بنیان خانواده وجود دارد؟ ما معتقدیم بین حجاب زن و تحکیم روابط خانواده، رابطه ی مستقیم وجود دارد چرا که:
حجاب کام جوئی های جنسی را در ازدواج، که آغاز تشکیل خانواده است، محدود می کنند.
حجاب، نوعی ابراز عشق است از طرف زن به همسر قانونی خود که می خواهد با حجابش بگوید هر گونه تمتع و بهره گیری جنسی، از آن شوهرم می باشد. حجاب، نشانی از طهارت و پاکی است.
حجاب در حقیقت نوعی انصراف از ظاهر و خودنمایی های ظاهری و انعطاف به باطن و شخصیت است.
مسائل یاد شده هر کدام در تحکیم بنیان خانواده، نقش مؤثری دارند، لذا می توان مدعی شد که یکی از پیام های حجاب استحکام بنیان خانواده است.
4- پاسداری از عشق و زیبایی
پاره ای سطحی نگران پنداشته اند که اسلام به زیبایی ها بی اعتقاد است، حال آن که چنین نیست بلکه همه ی زیبایی ها نشانی از زیبایی خداوند و آیتی از آیات بی شمار اوست.
اسلام خود چیزی جز زیبایی نیست، لذا چنین آیینی نمی تواند به زیبایی ها، که هر کدام دفتری برای معرفت و شناخت پروردگار هستند بی اعتنا باشد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «ان الله جمیل یحب الجمال؛ (20) خداوند جمیل است و جمال را دوست می دارد.
امام صادق علیه السلام فرمود:
البس و تجمل فان الله جمیل یحب الجمال و لیکن من حلال؛ (21)
خودت را با لباس فاخر و وسایل زینتی، آراسته و زیبا گردان که خداوند زیباست و زیبایی را دوست می دارد ولی باید توجه داشته باشد که از حلال باشد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله زیبایی را در مورد زنان امتیاز می داند و می فرماید:
افضل نساء امتی اصحبهن وجها و اقلهن مهرا؛ (22)
برترین زنان امت من، چهره ای زیباتر و مهریه ای کمتر دارند.
با توجه به مطالب یاد شده آیا می توان حجاب را، چنان که بعضی
پنداشته اند مانع نمایش زیبایی های خدادادی زن دانست؟
در پاسخ می گوییم حجاب مانع زیبایی ها نیست بلکه حافظ زیبایی هاست، حجاب زیبایی ها را از کسانی منع می کند که هیچ حقی برای استفاده از آنها ندارند.
زن محجبه زیبایی ها و لطافت های خدادادی را، به صورت رایگان و بدون هر ضابطه، در معرض دید همگان قرار نمی دهد، چرا که معتقد است برای نثار و ایثار آنها ضابطه و قانونی وجود دارد و او باید از آن پیروی کند.
در این جا فرازهایی از کتاب ارزشمند مسئله ی حجاب را به قلم علامه ی شهید استاد مطهری می آوریم:
وقتی که زن مقام و موقع خود را در برابر مرد یافت و نقطه ی ضعف مرد را در برابر خود دانست همان طور که متوسل به زیور و خود آرایی و تجمل شد که از آن راه قلب مرد را تصاحب کند، متوسل به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد نیز شد، دانست که نباید خود را رایگان کند بلکه باید آتش عشق و طلب او را تیزتر کند و در نتیجه مقام و موقع خود را بالا برد.
ویل دورانت می گوید:
«حیا امر غریزی نیست، بلکه اکتسابی است، زنان دریافتند که دست و دل بازی مایه ی طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند.»
به طور کلی رابطه ای است میان دست نارسی و فراق از یک طرف و عشق و سوز و گران بهایی از طرف دیگر. هم چنان که رابطه ای است میان عشق و سوز از یک سو و میان هنر و زیبایی از سوی دیگر؛ یعنی عشق در زمینه ی فراق ها و دست نارسی ها می شکفد و هنر و زیبایی در زمینه ی عشق رشد و نمو می یابد.
برتر اندراسل می گوید: «از لحاظ هنر مایه ی تأسف است که به آسانی به زنان بتوان دست یافت و خیلی بهتر است که وصال زنان دشوار باشد بدون آن که غیر ممکن گردد.»
از همه عجیب تر سخنی است که یکی از مجلات زنانه از «الفرد هیچکاک» که به قول آن مجله به حسب فن و شغل فیلم سازی خود، درباره ی زنان تجربه های فراوان دارد- نقل می کند، او می گوید:
«من معتقدم که زن هم باید مثل فیلمی پر هیجان و پرآنتریک باشد؛ بدین معنا که ماهیت خود را کمتر نشان دهد و برای کشف خود، مرد را به نیروی تخیل و تصور زیادتری وادارد، باید زنان پیوسته بر همین شیوه رفتار کنند؛ یعنی کمتر ماهیت خود را نشان دهند و بگذارند مرد برای کشف آنها بیشتر به خود زحمت دهد.»
ایضا همان مجله در شماره ی دیگری از همین شخص چنین نقل می کند:
«زنان شرقی تا چند سال پیش به خاطر حجاب و نقاب و روبندی که به کار می بردند خود به خود جذاب می نمودند و همین مسئله جاذبه ی نیرومندی بدان ها می داد، اما به تدریج با تلاشی که زنان این کشورها برای برابری با زنان غربی از خود نشان می دهند حجاب و پوششی که دیروز بر زن شرقی کشیده شده بود از میان می رود و همراه آن از جاذبه ی جنسی او هم کاسته می شود.»
امروز یکی از خلأهائی که در دنیای اروپا و امریکا وجود دارد خلأ عشق است. در کلمات دانشمندان اروپایی این نکته، زیاد به چشم می خورد که اولین قربانی آزادی و بی بند و باری امروز زنان و مردان، عشق و شور و احساسات بسیار شدید و عالی است. در جهان امروز هرگز عشق هایی از نوع عشق های شرقی از قبیل عشق های مجنون و لیلی، خسرو و شیرین رشد و نمو نمی کند.
از این داستان ها می توان فهمید که زن بر اثر دور نگه داشتن خود از دست رسی مرد تا کجا پایه ی خود را بالا برده است و تا چه حد سر نیاز مرد را به آستان خود فرود آورده است؟
قطعا درک زن این حقیقت را در تمایل او به پوشش بدن خود و مخفی کردن خود به صورت یک راز تأثیر فراوان داشته است.» (23)
در حقیقت از همه ی این مطالب به دست می آید که یکی از پیام ها حجاب، پاسداری از عشق و زیبایی است.
مبارزه ی سیاسی
در برخی از شرایط زمانی و مکانی، حجاب و نوع پوشش، جهت سیاسی و مبارزاتی به خود گرفته است و زنان، حجاب خویش را زبان خویش قرار داده و با این تیغ تیز، در میدان مبارزه ی با طاغوت و فرهنگ طاغوتی حضور پیدا کرده اند.
زمانی حجاب در کشورهای به اصطلاح اسلامی و غیر اسلامی، نه تنها وسیله و ابزار مبارزه بلکه پرچم مبارزه هم بود؛ به طوری که طرفداران ترویج فرهنگ بی بند و باری و عریانی، از زنان محجبه به اندازه ی مخالفان مسلح خویش وحشت داشتند.
نمونه این وحشت را در کشور فرانسه، در همین روزها می توان بخوبی مشاهده کرد. کشوری که مهد آزادی و دموکراسی لقب گرفته و خود را محل رویش و جوشش انقلاب کبیر فرانسه می داند تحمل روسری چند دختر دانش آموز مسلمان را در فضای مدرسه ندارد و با جار و جنجال، هر چه بیشتر آنها را از مدرسه اخراج می نماید.
امروزه در کشورهایی که تنور مبارزه علیه فرهنگ غرب داغ است حجاب زنان و دختران مسلمان، برای غرب زدگان و نوکران فرهنگ غرب، به همان اندازه شکننده و رنج آور است که گلوله های داغ مبارزه مسلح. این حالت هراس را می توان در کشورهایی چون ترکیه، مصر، و الجزایر و فلسطین اشغالی مشاهده کرد.
بد نیست در این جا اشاره ای به سخنان «فرانتس فانون» در مورد نقش مبارزاتی حجاب اسلامی در انقلاب عظیم الجزایر داشته باشیم او می گوید:
استعمار فرانسه در الجزایر به نابود کردن فرهنگ و سنن اسلامی و بومی آن دیار پرداخت و بزرگ ترین حربه ی ضد استقلال را به کار گرفت.
فرنگ زدگی مردم الجزایر به خصوص نسل جدید و به اصطلاح روشنفکر الجزایر به سرعت ارزش های اجتماعی را دگرگون کرد و چادر را از سر زنان گرفت و اشاعه ی فساد استعمار خواسته، زمینه های تسلط اجنبی را فراهم ساخت.
به هر حال پیداست که همه ی علت ها همین مسئله نبوده، اما هنگامی که زنان مسلمان به مبارزه ی با استعمار بر می خیزند، تشخیص می دهند که برای مبارزه با استعمارگران لازم است به هویت فرهنگی خود برگردند و همان عاملی را که استعمار موجب تهی کردن آن قرار داده و از بازگشتش رنج می برند دوباره زنده کنند، زیرا حجاب همیشه شعار ضد امپریالیزم و تسلط های شوم قدرت های سلطه گر بوده است. بنابراین از شرایط صد در صد و قطعی انقلابی برخوردار است.
همین حجابی که عنصری از عناصر کلی سنت لباس پوشیدن زن الجزایری محسوب می شود چگونه به صورت وسیله ی مبارزه ای آن چنان عظیم درآمد، که نیروهای اشغال گر برای مقابله با استعمار زده، قدرت بی حالی شگفت آوری از خود بروز داد.
هر گاه جامعه ی استعماری را در جمیع جهات آن، با ارزش ها و جنبه های قوی و فلسفه آن در نظر بگیریم می بینیم که در برابر حجاب عکس العملی کاملا یکسان و یک نواخت نشان داده است.
مبارزه ی مؤثر (جامعه ی استعماری علیه حجاب) قبل از سال 1945 و دقیق تر بگوییم پس از سال های 1930- 1935 آغاز شد.
مسئولان اداری فرانسه در الجزایر که مأمور ویران ساختن اصالت مردم الجزایر بودند و دولت فرانسه نیز به آنها اختیار داده بود به هر قیمتی که باشد صور وجوه مختلفی را که احتمال دارد از دور و نزدیک یاد آورنده ی واقعیت ملی الجزایر باشد، در هم بشکنند.
باری این مأموران حداکثر کوشش خویش را صرف مبارزه ی با حجاب کردند؛ حجابی که به نظرشان وضع و موقع زن الجزایری محسوب می شد.
این امر نتیجه ی ابتکاری فوری نبود، زیرا متخصصان امور به اصطلاح (بومی) و مسئولان دفاتر غرب، کار خود را با توجه به تجزیه و تحلیل های جامعه شناختی و مردم شناختی هم آهنگ می کردند و شعار آنان در وهله ی اول این بود که:
«بر زن ها پیروز شویم، باقی چیزها به دنبال آن درست خواهد شد.» (24)
در پایان به سخن روشنگر رهبر فرزانه انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای استناد می کنیم تا نقش زنان محجبه در پیروزی انقلاب اسلامی ایران روشن تر گردد:
ما دیدیم که خانم ها در انقلاب، به معنای واقعی کلمه، سربازان خط مقدم انقلاب بودند. این چیزی است که من به عنوان مبالغه نمی گویم، بلکه در جریان انقلاب، شاهد بودیم که زن در کشورمان سرباز خط مقدم انقلاب شد.
اگر زن ها با انقلاب سازگار نبودند و این انقلاب را نمی پذیرفتند و به آن باور نداشتند، مطمئنا این انقلاب واقع نمی شد، اعتقاد من این است که اگر آنها نبودند اولا نیمی از گروه انقلابیون مستقیم در میدان نمی آمدند و ثانیا به طور غیر مستقیم روی فرزندان و شوهران و برادران و کلا روی محیط خانه هاشان اثر می گذاشتند و به کلی این کار انجام نمی گرفت، زیرا زن در محیط خانه دارای تأثیر فرهنگی زیادی است.
این حضور آنها بود که توانست ستون فقرات دشمن را بشکند و مبارزه را به معنای واقعی کلمه پیش برد. بعد در میدان های سیاسی ما دیدیم و می بینیم خانم هایی را که دارای قدرت تحلیل و قدرت سخنوری و آماده برای پذیرش مسئولیت در نظام اسلامی هستند، این کار البته رو به گسترش است. (25)
در فرازی دیگر می فرمایند:
اسلام آمد، انقلاب آمد، امام آمد و زن را در مرکز فعالیت های سیاسی این کشور قرار داد و پرچم انقلاب را به دست زنان سپرد، در حالی که زن توانست حجاب خود و وقار خود و متانت اسلامی خود و عفاف خود و دین خود و تقوای خود را حفظ کند و لذا حقی از این بزرگتر، کسی بر گردن زن ایرانی و زن مسلمان ندارد. (26)
پی نوشت :
1- در عرفان اسلامی، از عالم غیب و شهود تفاسیر دیگری شده است که این جا در صدد بیان آنها نیستیم.
2- حشر آیه 22.
3- بقره (2) آیه 3.
4- حدیث قدسی.
5- کتاب الغیبه، ص 138: «لو بقیت الارض بغیر امام لساخت».
6- مائده (5) آیه: (الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی)
7- روم آیه 30. فطرت یعنی این که خداوند متعال مردم را به گونه ای آفریده که طبعا و به ارتکاز خویش، خدا را بشناسد.
8- سفینه البحار/ ماده ورخ
9- واقعه کشف حجاب، 21- 24
10- همان.
11-کاوه دهگان، اسرار سقوط احمد شاه، ص 85 به نقل از: واقعه ی کشف حجاب، ص 27.
12- اصول کافی، کتاب ایمان و کفر، باب الصدق و اداء الامانه: «کونوا دعاه للناس بالخیر بغیر الستکم»
13- علل گرایش به ما دیگری، ص 19.
14- غلامعلی حداد عادل، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، ص 25.
15- قبله ی اسلام به نقل از: نخستین رساله ی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی، ص 15.
16- بحارالانوار، ج 66، ص 405.
17- نور (24) آیه 30.
18- همان، آیه 31.
19- روم (30) آیه 30.
20- کنزالعمال، خ 17166.
21- وسائل الشیعه، ج 3، ص 340.
22- وسائل الشیعه، ج 15.
23- مسئله حجاب، ص 52- 57.
24- استعمار میرا، ص 38.
25- فرهنگ و تهاجم فرهنگی، ص 255.
26- همان، ص 255.
منبع: کتاب تأملات فرهنگی نوشته سید رضا تقوی