نویسنده : احمد حیدرنام
مقدمه
نیاز انسان به لباس و پوشش، تاریخی به قدمت پیدایش وی بر کره خاکی دارد و چیزی نیست که در آن جای ابهام و تردید وجود داشته باشد.
انسان ها، در دوره های گوناگون تاریخی، از عصر حجر تا قرن قمر مصنوعی همیشه از برهنگی گریزان بوده اند. نه تنها آدمیان، که بسیاری از حیوانات نیز به طور طبیعی و غریزی نوعی پوشش و استتار دارند. وجود، سرما و گرما، سوزش آفتاب و باد و بوران، در تنوع و تفاوت انواع لباس در زندگی انسان تأثیر فراوان داشته امّا احساس نیاز انسان به لباس و پوشیدگی، تنها مولود سرما و گرما نیست؛ فطرت انسان به گونه ای است که از برهنگی می گریزد و پوشش را حصار امن و زیبا بی خویش می داند. انسان بدون لباس خود را آسیب پذیرتر و در تیر رس دشمن احساس می کند. تولید و استفاده از انواع پوشاک در مناطق گوناگون جهان با مذاهب و افکار و آراء گوناگون، نشان احساس نیاز غریزی و طبیعی بشریت به اصل پوشش و بیم و نفرت از برهنگی است.
در آغاز خلقت بنا به گزارش قرآن مجید، آدم و همسرش در بهشت الهی، پوشیده بودند، شیطان به انگیزه آشکار سازی بدی های پوشیده، آن دو را به بهره گیری از درخت ممنوع تشویق کرد، آن دو وقتی از میوه ممنوع خوردند، برهنه شدند، ولی باز هم تلاش کردند خود را با برگ درختان بهشتی بپوشانند. اگر چه آدم و حوّا همسر و محرم یکدیگر بودند و ناپوشیدگی آنان در برابر هم مشکلی محسوب نمی شد، ولی باز هم هر دو از برهنگی، احساس شرم یا خوف داشتند، و لباس و پوشش را آگاهانه و آزادانه بر لختی و برهنگی ترجیح دادند.
قرآن مجید این ماجرا را در دو سوره اعراف آیه 22 و سوره طه آیه 121 بازگو کرده است که رابطه انسان و لباس و نقش شیطان را در تلاش برای برهنگی انسان نشان می دهد.
قرآن وقتی از هشدار الهی به آدم سخن می گوید و دشمنی شیطان نسبت به وی و همسرش را یادآور می شود، نعمت های بهشتی را چنین بر می شمارد: “اِنَّ لَکَ اَنْ لا تَجُوعَ فیها وَلاتَعْری ، وَ اَنَّکَ لا تَظْمَؤُا فیها وَلا تَضْحی”(1)؛”تو در بهشت نه گرسنه می شوی و نه برهنه می مانی، نه تشنگی داری و نه از گرما رنج می بری.”
قرآن پوشیدگی را از نعمت های بهشتی می شمارد و بدبختی و شقاوت بشریت را نتیجه پذیرش وسوسه های شیطان و محصول ساده اندیشی و طمع ورزی و تبلیغات کاذب او می داند و تصریح می کند که اولین گام در هبوط آدم، خوردن میوه ممنوع و پیدایش برهنگی است. “فَاَکَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْءاتُهُما”(2)؛”سرانجام هر دو از آن خوردند، و عورتشان آشکار گشت.”
در جای دیگر، قرآن لباس را نعمتی آسمانی می شمارد و می فرماید:
“یا بَنی آدَمَ قَدْ اَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُواری سَوْءآتَکُمْ وَ ریشاً وَ لِباسُ التَّقْوی ذالِکَ خَیْرٌ ذالِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ”(3)؛”هان، ای آدمیان! جامه ای که زشتی هایتان را بپوشاند، بر شما فرود آوردیم و اسباب آراستگی برای شما قرار دادیم و جامه پارسایی بهتر است. این از نشانه های [فضل و رحمت ] خداست، باشد که متذکّر شوند.”
فصل اوّل: مبانى مسئولیت و اختیارات و اهداف دولت اسلامى
مبانى مسئولیت و اختیارات دولت اسلامى در زمینه حجاب بانوان
توجه به اهداف دولت اسلامى، وظیفه و اختیار دولت را در زمینه (حجاب بانوان) روشن مى کند. ایجاد فضاى رشد و تعالى اخلاقى، برقرارى احکام دین، ترویج نیکى ها و جلوگیرى از زشتى ها، از اهداف دولت اسلامى است. (گسترش فرهنگ حجاب بانوان) نیز دولت مردان را در رسیدن به این اهداف یارى مى کند و بى توجهى به آن، دولت را در دست یابى به آن اهداف ناکام مى گذارد.
افزون بر آن، دولت اسلامى مانند هر حکومتى مى تواند متخلفان از قوانین و مقررات را مجازات کند. بى حجابى و بدحجابى، رفتارى بر خلاف شرع و در حال حاضر برخلاف قوانین جمهورى اسلامى است. از این رو، دولت مى تواند مرتکبان آن را مجازات و بدین وسیله از ارتکاب این گناه و جرم علنى در جامعه جلوگیرى کند.
1) اهداف دولت اسلامى
با اندکى تأمل در اهداف دولت اسلامى و بررسى تفاوت آن با دولت هاى دیگر، اعتراف خواهیم کرد که دولت اسلامى در این زمینه، تکلیفى اساسى برعهده دارد.
اگر هدف از تشکیل دولت، تنها برقرارى (نظم و امنیت)، (تأمین نان و مسکن) یا (تأمین آزادى هاى سیاسى و اجتماعى شهروندان) باشد، همان گونه که در بعضى مکتب هاى سیاسى گفته شده، طبیعى است که از دولت نمى توان چنین انتظارى داشت. در این مکتب ها، امورى مانند پوشش از امور شخصى است و هر شخصى بنابر میل و سلیقه خود، نوعى از آن را براى خود انتخاب مى کند یا اساساً آن را ترک مى کند و برهنه در اجتماع ظاهر مى شود. از آن جا که این وضعیت جزو حقوق شخصى شهروندان به شمار مى رود، کسى مجاز به دخالت نخواهد بود.
باید دانست در چنین جوامعى نیز با وضع قوانین و مقررات و با تکیه بر ضرورت برقرارى نظم، محدودیت هایى را در نظر مى گیرند و مردان و زنان را به رعایت آن وادار مى کنند، ولى با فلسفه اى که دولت اسلامى دارد، نمى تواند در چنین امورى بى اعتنا بماند و آن را به میل و سلیقه افراد وانهد. دولت اسلامى افزون بر اهداف مشترک با دیگر دولت ها، دو وظیفه و رسالت مهم نیز برعهده دارد که آن را از دولت هاى دیگر متمایز مى کند. نخستین وظیفه، (رشد و تعالى معنوى و اخلاقى شهروندان) و وظیفه بعدى، (تحقق احکام اسلامى) است. در نگاه این مکتب، انسان براى رسیدن به کمال آفریده شده و همه چیز براى حرکت او به سوى کمال و سعادت فراهم گشته است. حکومت نیز فرصت و ابزارى براى رساندن انسان به کمال است. دولت به دلیل قدرت، اختیار و امکاناتى که دارد، در این زمینه داراى مسئولیت است; زیرا بدون حضور فعال حکومت، امور اجتماع سامان نمى یابد و کمال آدمى که در پرتو زندگى جمعى تحقق یافتنى است، حاصل نمى شود. ممکن است در فرض نبود دولت اسلامى نیز عده اى به صورت شخصى پله هاى کمال و ترقى را بپیمایند و بدون اتکا به حمایت دولت، به رشد فکرى و معنوى برسند، هم چنان که نمونه هاى فراوانى در طول تاریخ وجود دارد، ولى عموم مردم بدون برخوردارى از چنین فرصت و زمینه اى و بدون حمایت حکومت نمى توانند به قله هاى کمال برسند و استعدادهاى نهفته درون خود را به فعلیت برسانند.
فلسفه امامت و رهبرى در فرهنگ اسلامى که حکومت یکى از شئون آن به شمار مى رود، هدایت و ارشاد مردم به کمال هاى اخلاقى و معنوى است. اگر هدف از تشکیل دولت تنها برقرارى نظم امنیت و تأمین نان و مسکن مردم بود، نیازى نبود که شخصیتى معصوم و انسانى کامل از جانب خداوند به امامت و رهبرى تعیین شود و یکى از وظایفش تشکیل حکومت و اداره جامعه باشد; چون این مهم از عهده افراد عادى نیز برمى آید. پس درمى یابیم که وظیفه دولت اسلامى فراتر از تأمین امور یاد شده است.
1-1- ایجاد فضاى رشد و تعالى اخلاقى
دین، مجموعه اى از معارف، اخلاقیات و احکام است که تحقق آن ها به طور کامل و همه جانبه بدون برقرارى حکومت امکان پذیر نیست. پس با تأسیس حکومت اسلامى، زمینه تحقق این مجموعه فراهم مى شود. (رشد و تعالى اخلاقى و معنوى مردم) از اساسى ترین اهداف حکومت پیامبران و پیشوایان معصوم است و یکى از محورهاى سفارش آنان به کارگزاران شان به شمار مى رود.
خداوند سبحان، فلسفه جعل خلافت در زمین را (توانایى برقرارى دین و آیین خود) و (گسترش عبادت و بندگى خویش) مى شمارد:
” وعدالله آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فى الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذى ارتضى لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننى لایشرکون بى شیئاً و من کفر بعد ذلک فاولئک هم الفاسقون”(4)
امیرمؤمنان على(علیه السّلام) نیز هدف از پذیرش حکومت را (احیاى نشانه هاى دین خدا) مى دانست (5) که در بیست و پنج سال پس از رحلت رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به فراموشى سپرده شده بود. آن بزرگوار خدا را گواه گرفت که به دنبال ریاست بر مردم نبود و تنها به (ارشاد و هدایت گمراهان به انوار هدایت الهى) مى اندیشید.(6) به همین دلیل، آن امام همام در دستورالعمل خود به مالک اشتر، (اصلاح مردم مصر) را یکى از اساسى ترین وظایف او در آن سرزمین برشمرد.(7)
بدون شک، رعایت پوشش و حفظ حریم میان زن و مرد و فرهنگ عفت از مهم ترین عوامل تزکیه و تربیت اخلاقى مردم است. (اختلاط نداشتن) زن و مرد نامحرم که به شرط رعایت حجاب، عملى مى شود، شرط لازم براى رشد اخلاقى و معنوى شهروندان به شمار مى رود. چنان که تجربه نشان داده است، اختلاط زن و مرد که معمولاً در رعایت نکردن پوشش و کشف حجاب ریشه دارد، مفاسد فراوانى مانند چشم چرانى، خیانت به همسر، هتک حرمت ناموس مسلمانان، از هم پاشیدن کانون خانواده ها، افزایش آمار طلاق، قتل و جنایت را در پى دارد. صاحب نظران اسلامى در دوره هاى مختلف، در راستاى دفاع از فرهنگ حجاب، آسیب ها و پى آمدهاى بى حجابى را برشمرده اند.7 افت تحصیلى در مراکز آموزشى مختلط، انحطاط اخلاقى، افزایش جنایت هاى جنسى، از هم پاشیدن خانواده ها، تراکم کار پلیس و دستگاه قضایى، افزایش مصرف مشروبات الکلى و مواد مخدر، افزایش مصرف لوازم آرایشى و ده ها عارضه دیگر را در همین زمینه مى توان نام برد.
از آیه شریفه (لایبدین زینتهن الا لبعولتهن… )(8) برمى آید که فلسفه حجاب زنان، آشکار نشدن زیبایى هاى زن براى غیر محارم است که معمولاً تحریک آمیز است و شهوت مردان نامحرم را برمى انگیزد. هدف اسلام، محدود کردن کام جویى جنسى به حریم خانه و خانواده است و ضرورت رعایت پوشش را از این زاویه نیز مى توان تحلیل و ارزیابى کرد.
در اسلام، ازدواج و تشکیل خانواده به منظور بقاى نسل پاک و پاکیزه ارزش فراوانى دارد و به منزله تکمیل نیمى از دین است. هم چنین بر رعایت حقوق پدر و مادر تأکید شده است و طلاق، ناپسند خوانده مى شود. نگاه به نامحرم و اختلاط زن و مرد بیگانه نیز حرام شمرده شده و (رعایت پوشش) براى تحقق ارزش هاى این مکتب و جلوگیرى از پى آمدهاى ناگوار و رواج ضد ارزش ها الزامى است. بدین ترتیب، باید به خاطر داشت پى آمدهاى منفى (کشف حجاب و رعایت نکردن پوشش) گریبان گیر همه افراد اجتماع مى شود. از این رو، نمى تواند جنبه فردى و شخصى داشته و رعایت کردن یا نکردن آن به انتخاب شخص واگذار شده باشد.
افزون بر آن، چون حکومت اسلامى نسبت به رشد و تعالى اخلاقى شهروندان بى اعتنا نیست و در این زمینه مسئول است، وظیفه دارد شرایط و زمینه هاى آن را نیز فراهم سازد که رعایت پوشش در اجتماع از جمله عوامل مهم در این عرصه به شمار مى رود. از این رو، حکومت وظیفه دارد در جهت گسترش فرهنگ حجاب و عفاف، سیاست گذارى و برنامه ریزى کند و با به اجرا گذاشتن آن ها، جامعه را به سوى رعایت پوشش رهنمون سازد. هم چنین آنان را که با التزام عملى خود به احکام دین، زمینه رشد و تعالى مردم را فراهم مى کنند، تشویق کند. در این صورت، رعایت حجاب، (ارزش) و رعایت نکردن آن، (ضد ارزش) است. زنان باحجاب و عفیف نیز (محترم و مورد تکریم) دولت مردان قرار خواهند گرفت. در مقابل، زنان بى حجاب و بدحجاب از احترام و قداستى که یک زن باحجاب از آن برخوردار است، محروم مى شوند; زیرا در فرهنگ اسلامى، معیار ارزش و کرامت انسانى، (رعایت حدود و تقواى الهى) است. پس کسانى که حریم الهى را شکسته و امر و نهى او را زیر پا نهاده اند و به خود و افراد جامعه آسیب مى رسانند و با این کار، زمینه انحراف اخلاقى جوانان و نوجوانان را فراهم مى سازند و حقوق دیگران را که خداوند به آنان عطا کرده است، رعایت نمى کنند، با کسانى که حریم الهى را پاس مى دارند و حقوق اجتماعى شهروندان را رعایت مى کنند و پاس دار سلامت اخلاقى جامعه هستند، یک سان نخواهند بود.
از این زاویه، دولت اسلامى مى تواند با سیاست ها و برنامه هاى متنوع، زمینه گسترش فرهنگ حجاب را فراهم آورد. بر اساس اصل سوم قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران که خبرگان ملت و فقیهان و حقوق دانان در سال 1358 تدوین کرده اند، دولت موظف شده است براى رسیدن به اهداف مندرج در اصل دوم، همه امکانات خود را براى امور شانزده گانه مندرج در این اصل به کار گیرد که امر اول، (ایجاد محیط مساعد براى رشد فضایل اخلاقى بر اساس ایمان و تقوا و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهى) است. هم چنین بر اساس اصل دهم، (خانواده، واحد بنیادى جامعه اسلامى) شمرده شده است که (همه قوانین و مقررات و برنامه ریزى هاى مربوط باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده، پاس دارى از قداست آن و استوارى روابط خانوادگى بر پایه حقوق و اخلاق اسلامى باشد). این اهداف با کشف حجاب، بهتر تأمین مى شود یا با رعایت حجاب؟
بر اساس اصل بیست و یکم قانون اساسى نیز (دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامى تضمین نماید) و به (ایجاد زمینه مساعد براى رشد شخصیت زن و احیاى حقوق مادى و معنوى او) بپردازد. آیا رعایت پوشش اسلامى در اجتماع، زمینه بهتر و مساعدترى را براى رشد شخصیت زن و احیاى حقوق او فراهم مى سازد یا کشف حجاب؟
هم چنین بر اساس اصل بیست و دوم قانون اساسى، (حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است، مگر در مواردى که قانون تجویز کند. ) آیا زن مسلمان در پوشش اسلامى بیش تر مصونیت دارد و حیثیتش تأمین مى گردد یا بدون حجاب؟
1-2- برقرارى احکام دین
تحقق احکام اسلامى یکى دیگر از وظایف دولت اسلامى است که از آیات، روایات و سیره پیشوایان دینى برداشت مى شود. قرآن کریم، ویژگى مؤمنان مقاوم و یارى کننده دین خدا را به هنگام برخوردارى از قدرت و حاکمیت، (اقامه نماز)، (پرداخت زکات) و (امربه معروف و نهى از منکر) مى داند: (الذین ان مکنا هم فى الارض اقاموا الصلاه و اتوا الزکاه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر)(9).
بدیهى است که ذکر دو مورد از احکام اساسى اسلام تنها به عنوان نمونه هایى از احکام عبادى، اجتماعى و اقتصادى است و به این دو مورد منحصر نمى شود. پس برقرارى احکام دین از اهداف مؤمنان هنگام برخوردارى از قدرت و حاکمیت به شمار مى رود.
امیرمؤمنان على(علیه السّلام)، فلسفه پذیرش حکومت را (آشکار ساختن نشانه هاى دین خدا) و (اصلاح سرزمین هاى اسلامى) مى داند که در پرتو آن، ستم دیدگان امنیت یابند و حدود تعطیل شده الهى اقامه شود.(10) بدون شک، (پوشش اسلامى) یکى از نشانه هاى دین خدا و شعایر اسلامى است. مصداق آن نیز رفتار دولت هاى غربى در برابر (روسرى) پوشیدن دختران و زنان مسلمان است که آن را نماد اسلام مى خوانند و از عمومى شدن آن جلوگیرى مى کنند. بدین ترتیب، حکومت همان گونه که وظیفه دارد فرهنگ نماز را گسترش دهد، از مردم زکات بگیرد و آن را در مصارف مشخص هزینه کند، موظف است احکام دیگر شریعت را نیز به اجرا گذارد.
1-3- ترویج نیکى ها و جلوگیرى از بدى ها
همان گونه که مردم وظیفه دارند امر به معروف و نهى از منکر کنند، دولت نیز باید در جهت گسترش نیکى ها و جلوگیرى از رواج زشتى ها قدم بردارد. به ویژه آن که برخى از مراتب این فریضه بزرگ در انحصار دولت اسلامى است و مردم فراتر از امر و نهى زبانى، وظیفه دیگرى ندارند، مگر در شرایط استثنایى که دولت از انجام وظیفه خود در این زمینه سر باز زند و تذکر مردم نیز سودى نبخشد. بسیارى از فقیهان معتقدند که مرتبه اى از مراتب امر و نهى که جنبه الزامى پیدا مى کند و به جرح و قتل مى انجامد، از دایره مسئولیت مردم خارج است و به اذن حاکم شرع نیاز دارد.(11) حال اگر بى حجابى یک منکر است که هست و فراتر از پند و موعظه و نهى زبانى بر عهده مردم نیست، پس چه کسى جز دولت اسلامى موظف به جلوگیرى از آن است؟
دولت اسلامى به عنوان یکى از مخاطبان ادله اى که فریضه امر به معروف و نهى از منکر را واجب شمرده است، وظیفه دارد در رواج حجاب (معروف) و جلوگیرى از ترویج بى حجابى (منکر) تلاش کند و از همه ابزارهایى که در اختیار دارد، بهره گیرد. این ابزارها در برخى موارد، فرهنگى، آموزشى و تربیتى است و در برخى موارد دیگر، قضایى. پس در صورت لزوم مى تواند حجاب را در قوانین جارى کشور الزامى سازد و رعایت نکردن آن را جرم، اعلام و برایش مجازات تعیین کند. افزون بر آن، رعایت کنندگان حجاب را تشویق و تکریم و بى حجابان را توبیخ و تنبیه کند.
1-4- مقابله با متخلفان
از جمله اقداماتى که دولت مى تواند در این راستای نشر حجاب انجام دهد، به موارد زیر مى توان اشاره کرد:
1. تبیین علمى و منطقى حکمت و فلسفه حجاب و پى آمدهاى منفى بى حجابى با بهره گیرى از نظریه پردازى صاحب نظران.
2. تکریم زنانى که با رعایت پوشش اسلامى، دولت را در رسیدن به اهداف خود ـ که پیش تر برشمردیم ـ یارى مى کنند و وضع قوانین و مقرراتى در راستاى تکریم ایشان در اداره ها، سازمان ها و مکان هاى عمومى.
3. برنامه ریزى آموزشى و پرورشى در مدرسه ها و آموزش گاه هاى علمى براى آشنا کردن کودکان و نوجوانان با فرهنگ حجاب و عفاف.
4. گذاشتن پیش شرط رعایت پوشش اسلامى براى خدمات رسانى دولتى یا واگذارى منصب هاى اجتماعى و مشاغل دولتى، شبیه آن چه در مکان هاى مذهبى و متبرکه رایج است.
5. تأمین ملزومات پوشش اسلامى به گونه اى که دست رسى به آن ها براى گروه هاى مختلف مردم به آسانى میسر باشد و هیچ زن مؤمن و عفیفى به دلیل محرومیت اقتصادى، از داشتن لباس و پوشش مناسب، محروم نباشد.
6. معرفى الگویى مشخص و تعریف شده از پوشش اسلامى و مطالبه رعایت آن از سوى زنان و مردان.
7. سپردن مسئولیت فرهنگ سازى در زمینه پوشش اسلامى به کسانى که به این ارزش اسلامى ایمان دارند و بدان پاى بندند و خلع ید از کسانى که هیچ تعهدى در این عرصه احساس نمى کنند یا مروج بى حجابى و بدحجابى در مراکز فرهنگى و الگودهى جامعه هستند.
8. وضع قوانین و مقررات تنبیهى و تعزیر و مجازات متخلفان از حکم الهى و تهدیدکنندگان اخلاق اجتماعى.
2) پیشنهادات
2-1- وظایف اصلى نظام اسلامى
مراد از وظایف اصلى آن چیزى است که نظام اسلامى به عنوان قاعده اولى باید آن را دنبال کند. وظیفه اصلى و اساسى دولت اسلامى در زمینه حجاب، برنامه ریزى جامع و نظام مند است، ولى این بدان معنا نیست که از وظایف مهم دیگرى نظیر تبلیغ، پنددهى و نظارت عمومى غفلت ورزد. به نظر مى رسد کیفیت مطلوب رعایت حجاب و حفظ عفاف تنها در صورت تدوین و اجراى یک برنامه فراگیر کارشناسانه که به صورت شبکه اى و نظام مند عمل کند، به دست مى آید. در این بخش، به توضیح این برنامه و تشریح اجزاى آن مى پردازیم و دیگر وظایف دولت اسلامى را نیز توضیح مى دهیم:
2-1-1- تدوین برنامه جامع و نظام مند
اولین و مهم ترین وظیفه نظام اسلامى در زمینه حجاب، تدوین برنامه اى جامع و نظام مند است که همه اقشار و آحاد جامعه را دربرگیرد و در شبکه اى نظام مند، مردم را به رعایت این هنجار تشویق کند. دولت باید فضا و شرایطى را ایجاد کند که افراد جامعه به رعایت حجاب و حفظ عفاف به صورت عملى تشویق و فراخوانده شوند. یکى از مقدمات فراهم آوردن چنین فضایى، فرهنگ سازى و ارزش آفرینى است بدین معنا که عفاف و حجاب در جامعه ارزش بالایى بیابد و کسانى که عفاف را ارج مى نهند و حجاب را محترم مى شمارند، از منزلت اجتماعى و احترام برتر و بیشترى برخوردار باشند و شخصیت و حرمت آن ها بیشتر پاس داشته شود.(12) در نقطه مقابل، کسانى که عفاف را ارج نمى نهند و در عمل به حجاب وفادار نیستند، احترام و منزلت پایین ترى دارند و حتى اگر بر عمل خویش اصرار ورزند، با نوعى بى اعتنایى و کم توجهى در جامعه روبه رو مى شوند.(13) به یقین، با فراهم آمدن چنین شرایط و فضایى، کسانى که نگاه ها، برخوردها و داورى هاى اجتماعى در نظرشان اهمیت دارد، به حفظ گوهر عفاف و صدف حجاب تشویق مى شوند; زیرا کمترین تأثیر فراهم شدن چنین فضایى، رشد این باور در بسیارى از افراد جامعه است که حفظ گوهر عفاف و صدف حجاب، سودمندتر، کم هزینه تر و در مجموع، به صرفه تر است. به طور طبیعى، این وضعیت، انسان هایى را که معمولاً در روش و منش و گزینش خویش براساس اصل هزینه و فایده عمل مى کنند، به سوى این هدف خواهد کشید.
اگر شرایط و فضاى یادشده با توجه به عوامل و امکانات جامعه، به زودى فراهم نمى شود، برنامه ریزان باید تلاش کنند شرایطى را فراهم آورند تا حفظ گوهر عفاف و صدف حجاب براى عموم افراد جامعه، پرهزینه و کم فایده تلقى نشود. براى مثال، اگر کسى حجاب خویش را کاملاً رعایت کرد یا نوع و کیفیت برتر حجاب (چادر) را برگزید، در برخوردها و مناسبات اجتماعى خویش، با نوعى نگاه منفى و کم اهمیت روبه رو نگردد، آن گونه که متأسفانه در برخى از موارد، امروزه این نوع نگاه در برخوردها و مناسبات اجتماعى به چشم مى خورد، بلکه غم بارتر این که در برخى فیلم هاى تلویزیونى، به شکل مرموزى وجود دارد. استمرار این نوع برنامه ها، ذهنیت جدیدى را براى افراد جامعه پدید مى آورد و این دغدغه را به صورت جدى براى افراد وفادار به حجاب مطرح مى کند: (ما که حجاب خویش را رعایت کردیم، به چه برترى و فضیلتى رسیدیم) که این، زنگ خطرى براى فرهنگ دینى است.
منبع : راسخون
پی نوشت ها :
1. طه/ 118 و 119.
2. طه/ 121.
3. اعراف/ 26.
4. نور، 55.
5. نهج البلاغه، خطبه 131: (اللهم انک تعلم انه لم یکن الذى ماکان منا منافسه فى سلطان ولا التماس شیئى من فضول الحطام ولکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فى بلادک… ).
6. ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 299: (اللهم انک تعلم انى لم ارد الا مره و لاعلو الملک و الرئاسه، و انّما اردت… المضى ّ عل منهاج نبیک و ارشاد الضال الى انوار هدایتک).
7. نهج البلاغه، نامه 53: (جبابه خراجها و جهاد عدوها استصلاح اهلها و عماره بلادها).
8. حج، 41.
9. حج، 41.
10. نهج البلاغه، خطبه 131: (اللهم انک تعلم… ولکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فى بلادک فیأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطله من حدودک).
11. در میان قدما، شیخ طوسى در (نهایه)، سلار دیلمى، ابن براج، راوندى، ابن حمزه و نیز محقق حلى، علامه حلى و صاحب جواهر، میرزاى قمى در (جامع الشتات) و محقق عراقى در (شرح تبصره) و امام خمینى در (تحریر الوسیله)، مجروح ساختن و کشتن ـ و حتى بعضى از آنان ـ زدن را مشروط به اذن حاکم مى دانند و متقابلاً سید مرتضى، یحیى بن سعید، شیخ طوسى در (تبیان)، ابن ادریس، ابوالصلاح حلبى و نیز علامه حلى در (مختلف) و شهید ثانى در (نُکَت)، اذن حاکم را در این مراحل لازم نمى دانند. شهید ثانى در (مسالک) بین جرح و قتل، تفصیل قائل شده و اذن حاکم را در دومى لازم شمرده است.
12. قرآن کریم، به صورت عام، اهل تقوا نزد خداوند برتر و گرامى تر شمرده شده است: (ان اکرمکم عندالله اتقیکم) (حجرات، 13) که در واقع، نوعى مسابقه عملى براى کسب تقواى بیشتر است.
13. امیرالمؤمنان على(علیه السّلام) در روایتى مى فرماید: (امرنا رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ان نلقى اهل المعاصى بوجوه مکفهره) (حر عاملى، وسائل الشیعه، ج 16، ب 6). هم چنین در روایات متعددى از سازش کارى با گناه کار نهى شده و موجب استحقاق عقوبت دانسته شده است (نک: محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 12، ص 386، ج 14، ص 54; شیخ طوسى، تهذیب الاحکام، ج 6، ص 180). سازش کارى با گناه کار بدین معناست که نه تنها اقدامى براى هدایت وى و دست برداشتن او از گناه صورت نگیرد (نهى از منکر)، بلکه در عمل به گونه اى با وى رفتار شود که بپندارد رفتارش درست است. ازاین رو، اگر بى اعتنایى و کم توجهى در صورت اصرار و به عنوان یکى از مراحل نهى از منکر صورت گیرد، امرى پسندیده و لازم است و این منافاتى ندارد با اینکه انسان براى جلب اعتماد گناه کار و اثرگذارى بر وى و دور کردن او از گناه به عنوان یکى از مراحل نهى از منکر، به صورت موردى به شخصیت وى اهمیت دهد. بنابراین، میان سازش کارى و نهى از منکر فرق آشکار وجود دارد و آن این است که سازش کار قصد اصلاح و هدایت گناه کار را ندارد، بلکه در برخى موارد، با رفتار خود، وى را تایید مى کند، ولى ناهى از منکر قصد اصلاح و هدایت وى را دارد. اگر هم به وى اهمیت مى دهد، به قصد اصلاح وى و به عنوان یکى از مراتب نهى از منکر است. بنابراین، میان این روایات و آنچه به عنوان (پند دل سوزانه و هنرمندانه) به عنوان یکى از آسیب هاى فرهنگ دین داران مطرح مى کنیم، ناسازگارى وجود ندارد.
ادامه دارد…..