نویسنده: محمدرضا کوهی
حریم های عفاف در قرآن یا عوامل حفظ شخصیت و محبوبیت زن
دین مقدس اسلام ـ به عنوان آیین جامع و کامل خداوند متعال ـ نه تنها با ظهور خود، شخصیت معنوی و حقوقی زنان را احیا نمود و آنان را در شخصیت انسانی و تحصیل کمالات معنوی با مردان برابر و یکسان دانست و جلوی ظلم ها و جنایت های و تعدی های مردان به آنان را گرفت، بلکه به خاطر حرمت و حفظ شخصیت آسمانی زنان و به جهت این که خلق سلاح نشوند و کارایی جاذبه های آنها از دست نرود و شأن معشوق بودنشان نزد همسران و خانواده های خویش محفوظ و مستدام باشد، در حمایت از آنان و هم چنین حفظ انسانیت و عفت عمومی، دستورهایی حکیمانه مبتنی بر لزوم رعایت عفت و حیا در ابعاد گوناگون صادر نموده است؛ همان گونه که مردان را نیز موظف نموده تا حافظ و نگهبان شخصیت ملکوتی و محبوبیت نوامیس خود باشند.
عفت ـ چنان که بیان شد ـ یک صفت انسانی و ملکه ی نفسانی و زینت باطنی است که موجب می شود تمام اعمال و حرکات و گفتار و پوشش انسان، عفیفانه و فاقد رذیلت های شهوانی و هوس مآبانه باشد.
بر این اساس قرآن کریم، که تنها کتاب بی نظیر انسان شناسی و روان شناسی است و انسان را تفسیر و نیازهای حقیقی او را تشریح می کند، جلوه های عفت زنان را بیان فرموده تا در تشخیص مصادیق آن به اشتباه نیفتند و حرمتشان شکسته نشود و عفت و اخلاق عمومی نیز جریحه دار نگردد و ضمن بیان های گوناگون تشویقی و هشداری، رعایت آن امور عفیفانه را توصیه و واجب نموده و آنان را مسئول حفظ آرامش و عفاف جامعه دانسته است، که البته رعایت و عدم رعایت آنها بستگی به میزان ایمان و معرفت زن دارد؛ هم چنان که روشنگر سلامت یا بیماری شخصیت او نیز می باشد، زیرا جان انسان فطرتاً خواهان حق و حقیقت است؛ از این رو اگر کسی در برابر سخن حق ناراحت گشت و از عمل به آن سر برتافت، حکایت از بیمار بودن شخصت او می کند.
به علاوه قرآن آیینه ی شفافی است که با نظر کردن در آن، سیرت پاک یا آلوده ی انسان روشن می شود. سفارش اکید اسلام به تلاوت آن در هر شبانه روز، با هدف فهم و عمل به آن و در نهایت عرضه کردن خویش بر قرآن است، تا میزان پای بندی به آن و مسلمان واقعی بودن خود آشکار گردد.
بنابراین خواهران ایمانی اگر خواهان حقیقت و سعادت هستند، که لازمه ی ایمان و عظمت شأن آنهاست، باید اعمال و گفتار و پوشش و حجاب خود را بر آیات نورانی بخش این کتاب آسمانی عرضه کنند و تنافی های و نواقص را اصلاح نمایند. مواظب باشند در این موضوع خود را فریب نداده و همواره خداوند تبارک و تعالی را در نظر بگیرند که قضاوت صحیح، روشن گر رشد شخصیت است.
اولین آیه در این باره، سوره ی مبارکه نور می باشد که مشتمل بر چندین دلیل در وجوب رعایت رفتارهای عفیفانه و حجاب خداپسندانه و حرمت تبرّج و خودنمایی در جامعه می باشد:
«و قل للمؤمنات یغضض من أبصارهنّ و یحفظن فروجهن و لا یبدین زینتهنّ إلاّ ما ظهر منها و لیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنّ و لا یبدین زینتهنّ إلاّ لبعولتهنّ أو آبائهنّ أو آباء بعولتهنّ أو أبنائهنّ أو أبناء بعولتهنّ أو إخوانهنّ أو بَنی إخوانهنّ أو أخواتهن أو نسائهنّ أو ما ملکت أیمانهنّ أوالتّابعین غیر أولی الإربه من الرّجال أوالطفل الّذین لم یظهروا علی عورات النّساء و لا یضربن بأرجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهنّ و توبوا إلی الله جمیعاً أیّه المؤمنون لعلّکم تفلحون»؛ (1) به زنان با ایمان بگو که دیده های خود راـ از نگاه هوس آلود به مردان نامحرم و آن چه که نظر کردن به آنها حرام است ـ فروگیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را جز آن مقدار که طبیعتاً ظاهر است آشکار ننمایند و سرپوش های خویش را بر گریبان و سینه ی خود بیندازند ـ تا گوش ها و زیرچانه و گردن و سینه با آن پوشیده شود ـ و زینت خود را آشکار نسازند، مگر برای شوهرانشان یا پدر شوهرانشان یا پسرانشان یا پسر همسرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان هم کیشان یا بردگانشان ـ کنیزان ـ یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند یا کودکانی که از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند و زنان هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهان شان دانسته شود ـ و صدای خلخال که بر پا دارند به گوش نامحرمان رسد ـ و همگی به سوی خداوند بازگردید ای مؤمنان تا رستگار شوید.
وظایفی که در آیه ی فوق به عنوان جلوه ها و مصادیق عفاف زن بیان فرموده به شرح ذیل می باشد:
1ـ عفت در نگاه
اولین وظیفه ی زنان، وجوب حفظ و کنترل دیده و نگاه است: «یغضض من ابصارهنّ»؛ دیده های خود را ـ از نامحرم و آن چه که نظر کردن به آن حرام می باشد ـ فروگیرند.
یغضض از ماده ی غضّ به معنای کاهش و کم کردن می باشد و مقصود این است که دیده های خود را که قلمرو آن وسیع می باشد و شامل نگاه های ضروری، مفید و خداپسندانه و نگاه های غیرضروری و شهوت آلود و خیره شدن می باشد، کاهش داده و به نگاه های ضروری و خداپسندانه و عفیفانه بسنده کنند و از نگاه به بدن مردان نامحرم ـ جز مواضعی که معمولاً آنها را نمی پوشانند ـ و چشم چرانی و نظرهای تماشایی و شهوت آلود و التذاذی پرهیز نمایند.
بنابراین نگاه به چهره ی مردان باید نگاهی باشد که لازمه ی گفت و گوهای ضروری و خداپسندانه است؛ چنان که در آیه ی دیگر (2)تکلم زنان را مردان نامحرم را منحصر به چنین گفت و گوهایی کرده است که إن شاءالله تعالی بحث آن خواهد آمد، نه نگاهی که به خاطر هوس و تماشا و برانداز کردن خصوصیات مردان و دقت در آنها است و به اصطلاح نظر کردن باید جنبه ی آلیّت و ابزار بودن داشته باشد؛ یعنی وسیله و مقدمه ای برای فهم مطلب در گفت و گو باشد، نه صرف تماشا و براندازی لذت بردن.
همانند این که گاهی نظر کردن به آیینه برای دیدن چهره ی خویشتن است، در این جا نظر به آن جنبه ی آلی و ابزاری دارد و گاهی نظر کردن به آیینه برای دیدن خود آیینه و خریدن آن است که در این فرض، در آن دقت شده و ویژگی های آن بررسی می شود، در این جا نظر استقلالی است؛ یعنی هدف از دیدن آیینه دیدن خود اوست نه دیدن خویشتن.
البته نظر کردن به چهره ی نامحرم، نه نظر فقهای اسلام مشروط به شرط دیگر نیز می باشد و آن این که بدون ریبه باشد؛ یعنی خوف لغزش و انحراف به وسیله ی نگاه کردن وجود نداشته باشد و گرنه حرام است. مظابق آیه قبل ـ از آیه مورد بحث ـ مردان نیز در عفت در نگاه، با زنان مشترک می باشند، جز این که نظر کردن مردان به تمام سر و بدن زنان نامحرم حرام می باشد، به استثنای گردی صورت و دست ها تا مچ در صورتی که از زینت و آرایش محرک شهوت خالی باشد و نظر به این مواضع بدون لذت و ریبه باشد. به راستی اگر مرد و زن با ایمان باور داشته باشند که خداوند چشم هایی را که به خیانت می گردد و آن چه را سینه ها پنهان می دارند، می داند «یَعلمُ خائنَهَ الأعیُنِ و ما تُخفی الصّدور» (3) و در قیامت نیز چنین چشم ها بر ضد آدمی گواهی می دهند، (4) آیا آلوده به چشم چرانی و نگاه به حرام می شوند؟!
ضمن این که چشم و گوش و سایر حواس، ابزار اطلاع رسانی به دل هستند، عدم اطلاع رسانی صحیح موجب عدم فهم صحیح قلب و عقل می گردد، چه این که چشم پیشوای دل است، نگاه به نامحرم تیر مسمومی است که از شیطان که قلب و شخصیت را نشانه می گیرد؛ عقل را اسیر، فکر را مشغول، غریزه را مشتعل، استعدادها را دفینه و رذیلت ها را پرورش، دل را مسموم و شخصیت را بیمار می سازد و چه بسا فتنه ها و مصائبی را می آفریند، از جمله گرفتاری به مرض عشق مجازی یا قرارگرفتن در امواج وسوسه های شیطانیِ شهوانی، و امراض جسمی و روانی.
اما عفت چشم به انسان آزاداندیشی، به فکر فراغت، به غریزه آرامش، به استعدادها شکوفایی و به دل و شخصیت صحت و سلامت می بخشد؛ در نتیجه صفات آدمی نیکو گشته و حلاوت و شیرینی ایمان و عبادت را می چشد و قلبش به نور محبت الهی روشن شده و عجایب عالم و عظمت و جمال الهی را مشاهده می کند و به ازای هر کنترل و حفظ چشم در برابر نامحرم، یک حوریه ی بهشتی به ازدواج او در خواهد آمد. (5)
بنابراین با عفت چشم و نگاه، عفاف در ابعاد دیگر نیز حاصل گشته و ملکه ی انسانی عفت در نفس آدمی ایجاد می گردد و با عفیف نبودن آن بهترین ابزار برای فریب شیطان می شود، زیرا شیاطین جنی و انسی از راه مجاری ادراکی ـ حواس به ویژه چشم ـ انسان را فریب می دهند «هر چه دیده بیند دل کند یاد»؛ در نتیجه دروازه ی روح و قلب که قلمرو ممنوعه می باشد و به دست هیچ کس جز خود انسان و خدای خویش گشوده نمی شود، به سوءاختیار خود به روی شیطان بازگشته و قلب و شخصیت را تباه می سازد؛ ضمن این که موجب عوارض ناگوار عصبی و روانی و جسمانی می گردد، چنان که گذشت. (6) به دلیل همین جهات، اولین توصیه قرآن حکیم به مردان و زنان با ایمان، عفاف در نگاه است.
گذشته از اینها، اساسی ترین راه برای پرهیز از چشم چرانی و نگاه به حرام، آن است که انسان باور کند که استعداد و توانایی آن را دارد که می تواند با مجاهدت و تهذیب نفس، چشم دل خود را بینا و جمال دل آرای خدای خویش را مشاهده نماید و از لذایذ بی نظیر و همیشگی آن در دنیا و آخرت بهره مند گردد.
2ـ عفت در دامن
دومین دستور، ضرورت و وجوب پوشش عورت و شرم گاه است: «ویَحفَظنَ فُروجَهُنّ» که طبق روایتی از امام صادق (ع) منطور حفظ آن از نگاه دیگران می باشد ولو از زنان و محارم غیر از همسر. مردان نیز در این حکم همانند حکم سابق با زنان یکسان می باشند؛ چنان که در آیه ی قبل ـ از آیه ی مورد بحث ـ به این وظیفه تصریح شده است.
مهم ترین فلسفه ی عفاف
در ذیل آیه به فلسفه ی این دو حکم مشترک نیز اشاره شده است: «ذلک أزکی لهم»؛ یعنی این باعث تزکیه و شکوفایی استعدادها و رشد شخصیتی و معنوی آنها می شود و در پایان همین آیه، به کسانی که با حیله های ظریفانه خود را فریب می دهند و کارهای غیرعفیفانه انجام می دهند هشدار داده و می فرماید خداوند از آن چه انجام می دهند آگاه است: «إنّ الله خبیرٌ بِما یَصنَعون».
اصولاً هدف نهایی پروردگار عالم از فرستادن پیامبران و کتاب های آسمانی، تزکیه و تکامل انسان ها است که در سایه ی تلاوت آیات و تعلیم کتاب آسمانی و حکمت و معارف و حقایقی ـ که وصول به آنها جز در پرتو وحی ممکن نمی باشد ـ توسط انبیا و اوصیا علیهم السلام برای مردم و در نتیجه عمل بر طبق آنها، تحقق پیدا می کند؛ چنان که قرآن کریم در این باره می فرماید:
«کما أرسلنا فیکُم رسولاً مِنکُم یَتلوا علیکُم آیاتِنا و یُزکّیکُم و یُعلّمُکُم الکتاب و الحکمهَ و یُعلّمُکُم ما لم تکونوا تعلمون»؛ همان گونه که رسولی در میان شما از نوع خودتان فرستادیم، تا آیات ما را بر شما تلاوت کرده و شما را تزکیه کند و کتاب و حکمت و آن چه که هیچ گاه نمی توانستید یاد بگیرید به شما تعلیم و یاد دهد. (7)
بنابراین اهداف و برنامه های پیامبر اکرم (ص) طبق این آیه ی کریمه، پنج چیز است. در این میان تزکیه و رشد و تکامل بشر هدف نهایی بعثت است و بقیه ی اهداف مقدمه ای برای رسیدن به آن هدف اعلا می باشد؛ بر این اساس یکی از راه ها و شیوه های تزکیه و تکامل مردان و زنان توسط آن حضرت در آیات مورد بحث و آیاتی که به خواست خدا به زودی خواهد آمد، رعایت عفاف در زمینه های گوناگون از جمله عفت در نگاه و دامن است. بدین ترتیب این فایده و برکت عظیم عفاف و حجاب همانند سایر برکات آن در درجه ی اول نصیب خود بانوان می شود، آن گاه افراد جامعه.
خوشا به حال افرادی که دستان خود را همانند کودکان به دستان مبارک آن پدر روحانی و با محبت و دلسوز و اهل بیت پاک او علیهم السلام قرار دادند و خود را از دامان تربیتی و پرفیض آن مربیان نمونه در عالم هستی محروم نساختند و به فکر آینده ای درخشان و آخرتی آباد برای خود هستند.
3ـ عفت در پوشش
از آن جا که موضوع حجاب زن و پوشش جسم و اندام تحریک انگیز او و مستور نمودن زینت های وی اهمیت بسیاری دارد، خداوند حکیم به دنبال آیه مذکور، چند مرتبه آن را با تعبیرهای مختلف توضیه می فرماید و زنان را از هتک حرکت خود با بی حجابی، بدحجابی، خودآرایی و خودنمایی در برابر نامحرمان نهی می فرماید. در حقیقت این آیه شامل چند دلیل برای وجوب پوشش و حجاب عفیفانه و حرمت نمایاندن بعضی از اندام و مو و زینت های محرک زنان می باشند که در این جا به اختصار بیان می شود.
الف) «ولایبدین زینتهن الا ما ظهر منها»؛ زنان نباید جاذبه ها و زینت های ـ طبیعی و مصنوعی ـ خود را آشکار سازند؛ مگر آن مقدار که طبیعتاً ظاهر است، مقصود از زینت در مستثنامنه «زینتهن» به قرینه ی مقابله در استثنا «ماظهر منها» زینت های پنهان است، آن زینت هایی که بر حسب طبیعت و فطرت سالم پنهان می باشد و زن آنها را می پوشاند که شامل زینت طبیعی زن ـ اندام و سروگردن و سینه و موی او ـ و زینت های مصنوعی تحریک آمیز در صورتی که روی بدن او باشد و لباس های زینتی و رنگارنگ می شود. علاوه بر این که وقتی زینت های مصنوعی نباید نمایان شود، محل زینت به طریق اولی باید مستور و پنهان نگه داشته شود بنابراین نهی از آشکار کردن زینت، شدت تأکید قرآن به رعایت عفاف به هدف تربیت و تحقق عفیفان است.
و اما استثنای «الا ماظهر منها»، جز آن چه طبیعتاً آشکار است ـ و پوشاندن آن برای زن دشوار بوده و غالباً توأم با مشکلات و محدودیت هایی در فعالیت زن می باشدـ که براساس روایات، گردی صورت و دو دست تا مچ می باشد؛ در صورتی که از هر نوع زینت و آرایشی که توجه مردان و جوانان را جلب می کند و موجب مشتعل شدن غریزه ی آنان می شود، خالی باشد. (8)
بنابراین مقتضای نهی در آیه این است که خودنمایی زن و آشکار کردن زینت های شهوت آفرین و بعضی از اندام و مو و پوشیدن لباس ها و روسری های زینتی و رنگارنگ و پوشش های بدن نما حرام می باشد و مخالف فرمان الهی است که مستحق عقوبت و عذاب می گردد.
ب) «ولیضربن بخمرهنّ علی جیوبهن»؛ زنان باید خمارها و سرپوش های خود را بر روی سینه انداخته و حائل قرار دهند. «خُمر» جمع خمار به معنای پوششی است که زنان سر و موی خود را با آن می پوشانند، و «جیوب» جمع جَیب به معنای گریبان و سینه است. آن چه از این کلام به دست می آید ـ مضافاً بر نقل تواریخ و شأن نزول آیه ی مربوط به پرهیز از چشم چرانی و عفت در نگاه (9)ـ این است که زنان عرب قبل از نزول این آیه، معمولاً لباسی هایی می پوشیدند که یقه ی پیراهن و گریبان هایشان باز بود؛ به طوری که گردن و کمی از سینه ی آنان نمایان می شد و از طرفی دامنه ی پوشش هایی را که با آن، سر و موی خود را می پوشاندند نیز به شانه یا پشت سر می انداختند؛ به طوری که گوش ها و بناگوش ها و گوشواره ها آشکار می شد، لذا آیه ی مورد بحث نازل شد که زنان باید پوشش های سر خود را از دو طرف روی گریبان و سینه خود بیفکنند تا تمام قسمت های مذکور ـ که نمایان شده ـ پوشیده گردد و به قول ابن عباس، صحابی بزرگ پیامبر اکرم (ص) در تفسیر آیه:
تغطی شعرها و صدرها و ترائبها و سوالفها؛ زنان باید مو و سینه و دور گردن و زیر گلوی خود را بپوشانند. (10)
پوششی می تواند این حکم الهی را جامه ی عمل بپوشاندـ گذشته از چادر که حجاب برتر است و إن شاءالله تعالی بحث آن خواهد آمدـ که حداقل چارقد یا روسری بلند و ساده یا مقنعه باشد، تا علاوه بر پوشاندن کامل سر و موها، زیر چانه و گوش ها و دور گردن و سینه را نیز کلاً بپوشاند.
اما روسری های کوتاهی که بعضی از این مواضع را کاملاً نمی پوشاند یا آنها را در موقع چرخش سر و صورت به سمت راست یا چپ و یا با وزش باد و غیره نمایان می سازد، نمی تواند پوشش شرعی و حجاب مورد سفارش آفریدگار عالم را محقق سازد؛ ضمن این که معمولاً این روسری ها رنگارنگ و زینتی است و از مصداق های آشکار کردن زینت در برابر نامحرمان در جامعه بوده و حرام و گناه می باشد؛ از این رو این گونه پوشش ها چیزی جز فریب دادن خویشتن و آراستگی بیشتر و سست کردن پایه های اعتقادی و اخلاقی جوانان و قربانی شدن قوانین اسلام و فساد در جامعه نیست. بنابراین، این بخش آیه ـ همانند جمله ی قبل ـ علاوه بر بیان وجوب حجاب، حدود پوشش و حجاب زنان را مشخص می نماید که تمام اندام و سینه و سر و گردن و موهای خویش را بر برابر مردان نامحرم بپوشانند و از بی حجابی و بدحجابی و خودنمایی در جامعه پرهیز نمایند، تا مبادا عفت و استعدادهای عالی انسانی خود و افراد جامعه، به ویژه فرزندان، در آتش شهوت ناشی از آن بسوزد و تباه گردد.
ج) «ولایبدین زینتهنّ الا لبعولتهنّ او…»؛ زنان نباید جاذبه ها و زینت های خود را آشکار سازند، جز برای شوهران خود و… که دوازده مورد از محارم نسبی و سببی و غیر اینها را ذکر می فرماید: در این کلام حکیمانه ی الهی، باز هم موضوع حجاب و حرمت خودآرایی و خودنمایی زنان مورد تأکید قرار گرفته که آنان حق ندارند زینت های پنهان طبیعی ـ بدن و سینه و سر و گردن و مو ـ و مصنوعی خویش را ظاهر کنند، مگر برای موارد مذکور در صورتی که قصد تهییج شهوت آنان نباشد، جز شوهر یا ترس وقوع آنان در فساد و انحرافات باشد و گرنه زن باید پوشیده تر باشد و از آرایش های غلیظ و محرک اجتناب نماید، خصوصاً در محیط خانواده در برابر فرزند و برادر تا این که کمک به معصیت و انحراف نشود. نظر کردن آنان نیز به این زنان جایز است در صورتی که بدون قصد لذت و خوف فساد و انحراف برای آنان نباشد. البته مقداری که محارم ـ زنان و مردانی که با هم محرمند غیر از زن و شوهرـ می توانند به بدن یکدیگر نگاه کنند، قدر مسلم آن در میان مراجع عظام، به اندازه ای است که در میان محارم معمول است.
آیه ی دیگری که در باره ی موضوع مورد بحث ـ عفت در پوشش ـ وارد شده این آیه شریفه است:
«یا أیّها النّبیُّ لأزواجکَ و بَناتکَ و نِساء المؤمنینَ یُدنینَ علیهنّ مِن جلابیهنّ ذلک أدنی أن یُعرفنَ فلا یُؤذینَ و کان اللهُ غفوراً رحیماً»؛ ای پیامبر به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو جلباب ها ـ چادرها
و مقنعه های خویش را به خود نزدیک سازند این کار برای این که ـ به عفاف و حرّیت ـ شناخته شوند و مورد تعرض و آزادـ هوس بازها ـ قرار نگیرند، نزدیک تر است و [اگر تاکنون خطا و کوتاهی از آنان سرزده توبه و استغفار کنند] خداوند همواره آمرزنده و رحیم ـ رحمت بخش به مؤمنان ـ است! (11)
در شأن نزول این آیه گفته شده که: زنان مسلمان به مسجد می رفتند و پشت سر پیامبراکرم (ص) نماز می خواندند، هنگام شب موقعی که برای نماز مغرب و عشا می رفتند جوانان هوس باز بر سر راه آنها می نشستند و با مزاح و سخنان ناروا آنها را اذیت کرده و مزاحم آنان می شدند، آیه ی فوق نازل شد. (12)
«جلابیب» جمع جلباب است که اهل تفسیر و لغت برای آن چند معنا ذکر کرده اند:
1ـ چادر
ابن عباس، صحابی بزرگ پیامبراکرم (ص) می گوید:
الرداء الذی یستر من فوق الی اسفل؛ جلباب ردایی است که از سر تا پا را می پوشاند.(13)
ردا پوششی است که روی لباس دیگری می پوشند و مصداق آن امروزه چادر عربی و ایرانی است و در نفسیر قرطبی ذیل آیه آمده است:
… ولاصحیح انه الثوب الذی یستر جمیع البدن؛ نظر صحیح این است که جلباب لباسی است که همه بدن را می پوشاند. (14)
در تفسیر شریف المیزان، به عنوان اولین معنای جلباب، می فرماید:
2ـ مقنعه بلند و چادر کوتاه
در لسان العرب جلباب چنین معنا شده است:
الجلباب ثوب اوسع من الخمار دون الرداء تغطی به المراه رأسها و صدرها؛
جلباب لباسی از چارقد بزرگتر و از ردا و عبا کوچکتر که زن به وسیله ی آن سر و سینه خود را می پوشاند.
در قاموس به عنوان معنای دیگر جلباب آمده است:
…القمیص و ثوب واسع للمرأه دون الملحفه…؛ پیراهن و یک لباس گشاد و بزرگ است برای زن که از ملحفه کوچکتر می باشد.
جلباب بنابراین معنا پوشش است که از چادرهای متعارف کمی کوچک تر است.
3ـ روسری بلند و چارقد و مقنعه کوتاه
در تفسیر قیم المیزان ـ به عنوان دومین معنای جلباب ـ آمده است:
…او لاخمار الذی تغطّی به رأسها و وجهها؛ یا مقنعه، چارقد و روسری بلندی است که زن سر و صورتش را با آن می پوشاند. (15)
تفسیر مجمع البیان می گوید:
الجلباب خمار المرأه الذی یغطی رأسها و وجهها اذا اخرجت لحاج؛ جلباب همان مقنعه و چارقدی است که زن در موقع خروج از منزل به خاطر حاجتی، سر و صورت خود را با آن می پوشاند.
ولی صحیح آن است که جلباب غیر از خمار است و اینها در فرهنگ قرآن کریم دو پوشش مستقل می باشند؛ جلباب پوشش وسیع تر و مرتبه ی بالاتر از خمار است؛ که همان چادر و حداقل، شبیه چادرـ مقنعه بلند و چادر کوتاه ـ می باشد. شاهد بر این مطلب، گذشته از بیان ابن عباس و بعضی از تفاسیر و اهل لغت ـ که برخی از آنها ذکر شد ـ در حدیث نبوی (ص) از جلباب و خمار به عنوان دو پوشش مستقل نام برده شده است. (16)
و هم چنین در باره ی حجاب وجود مبارک حضرت زهرا (س) هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد جهت دفاع از فدک این گونه نقل شده است:
لاثت خمارها علی رأسها و اشتملت بجلبابها؛ مقنعه اش را بر سر کرده و پوشش و چادری که تمام وجود آن حضرت را پوشانید بر تن کردند. (17)
از آن چه گفته شد روشن گشت که منظور از «یدنین»ـ نزدیک کنند ـ این است که جلباب را آن چنان که به خود نزدیک سازند، که کاملاً پوشیده شوند و مظهر عفت، متانت و حیا گردند و به گونه ای نباشد که جنبه ی تشریفاتی داشته و بعضی از اعضا یا لباس و وسایل زینتی نمایان باشد و یا گاهی کنار رود و آنها آشکار گردد.
مراتب حجاب و پوشش اسلامی
با توجه به معانی مختلفی که برای جلباب ذکر شد و هم چنین با در نظر گرفتن آیه ی اول ـ که بحث تفسیری آن گذشت ـ روشن می شود که جلباب و حجاب اسلامی دارای مراتب برترین، برتر، متوسط و حداقل می باشد.
حجاب برتر چادرهای ساده و ضحیم عربی و ایرانی است و حجاب متوسط چادر کوتاه یا مقنعه های بلندی است که قسمت بالای قامت زن را از هر طرف به طور یکسان، به جز گردی صورت می پوشاند و برآمدگی های سینه و جاذبه های بدن را کاملاً مستور می سازد و حداقل پوشش اسلامی مقنعه کوتاه و چارقد و روسری های بلندی است که تا نیمی از اطراف بالای تن را می پوشاند؛ به طوری که سر و موها و دور گردن و سینه را کاملاً می پوشاند؛ منتها اگر از پوشش متوسط و یا حداقل حجاب استفاده شود، باید برای پوشش بقیه ی بدن، از لباس های ساده و ضحیم و غیر زینتی، مثل مانتو و شلوار ساده و غیرچسبان استفاده نمود.
پوشاندن صورت و دست ها تا مچ، در نظر اسلام به خاطر مصلحت سهولت و راحتی ضرورت ندارد، البته در صورتی که از آرایش و زینت های تحریک آمیز خالی باشد، هر چند با توجه به وجود ملاک و فلسفه ی پوشش در صورت و دست ها تا مچ ـ که از زیبایی و جاذبه و تحریک آفرینی این اعضا، خصوصاً صورت برای مردان بالاخص جوانان و نوجوانان برخوردار می باشدـ پوشاندن اینها نیز یک عمل بجا و نیکوست، که به ضمیمه ی چادر جزو برترین حجاب و پوشش اسلامی است، به ویژه برای دختران و زنان جوانی که از جاذبه و زیبایی خاصی برخوردارند و یا لااقل صورت به مقدار ضرورت بازگذاشته و بقیه پوشانده شود.
چنان که حضرت زهرای اطهر علیها السلام، آن بانوی بزرگ که مظهر و جلوه ی کامل کمالات الهی بودند و برترین اسوه و الگوی انسان ها، خصوصاً زنان تا ابد می باشند، از برترین حجاب اسلامی که چادرـ عربی ـ و پوشیه است برخوردار بودند. چنین بانوی با عظمت و بی نظیری را به حق می توان گفت با شخصیت ترین انسان هاـ زنان و مردان ـ و اجتماعی ترین و متمدن ترین و روشن فکرترین آنان بوده و تا پایان عالم هم خواهد بود. بنابراین چادر و پوشش عفیفانه میراث آن بانوی بزرگ اسلام است که تنها شیفتگان و محبین راستین آن حوریه ی انسیه که آن حضرت را سرمشق خود در راه و رسم زندگی کردن قرار داده اند، به ارث برده و می برند.
اینان همانند آن حضرت و به پیروی ایشان، مشمول این بشارت والای پروردگار عالم می گردند:
«فَبشّر عِباد الّذینَ یَستمِعونَ القولَ فَیتّبعونَ أحسنَهَ أُولئک الّذین هداهُمُ اللهُ و أُولئک هُم أُولوا الألباب»؛ بندگان [خاص] مرا بشارت ده، آنان که سخنان را می شنوند؛ آن گاه از نیکوترین آنها پیروی می کنند، آنها کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده و آنان خردمندان ناب اند. (18)
این ندای ملکوتی روح پرور روشن گر آن است که بندگان ویژه خداوند متعال ـ اعم از زنان و مردان ـ کسانی هستند که دارای دو ویژگی عمده هستند: آزاداندیشی و حسن انتخاب گری. منطق و سیره آنان این است که در سایه تحقیق و پژوهش، بهترین و کامل ترین دین را که همانا دین اسلام است از میان ادیان و مکاتب انتخاب نموده و با استمداد و الگوگیری از قرآن و ائمه ی معصومین و حضرت فاطمه ی زهرا (ع) برترین اخلاق و رفتار را گزینش می کنند، آن گاه خویشتن را به آنها آراسته می سازند. سخنان دیگران را می شنوند و با آزاداندیشی و عقل سلیم از اسارت چنگال رذایل همانند تقلید جاهلانه، تعصب، لجاجت، هوی و هوس و… بهترین را انتخاب و جامه ی عمل می پوشانند.
خلاصه، زنان و مردان خردمند تشنه ی حق و جویای حقیقت اند؛ هر جا آن را بیابند با آغوش باز و روی گشاده از آن استقبال نموده و جان خویشتن را از چشمه ی گوارای آن سیراب می کنند، بلکه هر چه از آن می نوشند تشنه تر و مشتاق تر می شوند. اینان به حق هدایت یافتگان الهی هستند که در قیامت با قرآن و پیشوایان دین علیهم السلام محشور و به سوی بهشت هدایت می شوند و به اوج درجات بهشتی و هم نشینی با آنها مفتخر می شوند و از برترین لذایذ غیر قابل توصیف و بی پایان بهره مند می شوند. طوبی لهم.
سیاست گام به گام شیاطین
توجه بانوان محترم به این نکته ی مهم ضروری است که هر چه عفیف تر و پوشیده تر باشند و از حجاب و وقار و متانت بیشتر و حجاب و پوشش بهتری برخوردار باشند، از همه ی مزایا و برکات عفاف و حجاب اسلامی که از اول این نوشتار تا این جا بیان شد، بیشتر بهره مند می شوند و برای پاکی قلب های خود و دل های مردان، امنیت بیشتر و فرزندان آینده ساز بهتر خواهد بود. ممکن است برای برخی خصوصاً در ابتدا حجاب برتر و یا برترین پوشش، مشکل باشد اما حقیقتش آزادی، آسایش، تکاپو، نشاط روح است و کمال و اعتلای شخصیت و حفظ محبوبیت را به دنبال دارد.
مضافاً بر این که استفاده از حجاب متوسط یا حداقل، خطر فریب و گرایش به بدحجابی و بی بندوباری را به همراه دارد. یکی از سیاست هایی که شیطان و دشمن برای فریب و اغفال زنان و دختران محجبه و عفیفه ـ و هر انسان پاکی ـ برمی گزیند سیاست گام به گام است.
از آن جا که گناه تحمیل بر فطرت است، لذا ارتکاب جرم و گناه در ابتدا آن هم به صورت بی پرده، برای انسان دشوار و شکنجه آفرین است، چون حیای فطری مانع تباهی و وجدان بیدار در کمین است. شیطان با در نظر گرفتن همین روحیه، برای نفوذ و هجوم خود، قدم به قدم و آرام آرام آدمی را گرفتار می سازد، اول حجاب برتر و برترین را بسیار سخت جلوه داده و سپس با مهارت ها و حیله های گوناگون، بدحجابی و برخی از اعمال و حرکات و سخنان غیرعفیفانه را در نظر زن زینت آرایی کرده و جرم سنگین و عواقب وخیم آن را سبک و ناچیز نشان می دهد، تا گناه بزرگ بدحجابی و… دلربا شود.
و ترس از عواقب و عذاب آن از میان برود، آن گاه به تدریج در لجن زار بدحجابی و مدهای بی بندوباری و گناهان دیگر فرو رفته و به اسارت شیطان درمی آید؛ چنان که بسیاری از دختران این گونه آلوده شدند. بنابراین زنان هر چه بیشتر در عفاف و پوشش خود قوی تر و محتاط تر باشند، خطر فریب و حمله شیطان و شیاطین به آنان کمتر خواهد بود.
یکی از فلسفه های اجتماعی حجاب
خداوند متعال در ادامه آیه به یکی از فلسفه های مهم حجاب تصریح کرده و می فرماید:
«ذلک ادنی یعرفن فا یؤذین»؛ این حجاب اسلامی برای آن است که زنان با ایمان، به عفاف و حرمت و حرّیت شناخته شوند تا مورد تعرض و مزاحمت افراد فاسق و هوس ران قرار نگیرند.
بر این اساس عفاف و پوشش کامل و حجاب عفیفانه ی زن مسلمان تجسم حرمت و بهترین سلاح اجتماعی اوست تا افراد شهوت پرست و غافل به فکر تعرّض و اذیت او نیفتند و حتی نامحرمان او را از دید شهوانی ننگرند. افراد منحرف و مفسده جو همواره برای زنان عفیفه و محجبه، حرمت خاص و شخصیت والایی قائل اند و از مزاحمت و سلب امنیت آنان شرم و حیا کرده و به خود اجازه نمی دهند که متعرض آنها شوند و حتی چنین فکر باطلی را در خیال خود نمی پرورانند. به همین جهت پیامبراکرم (ص) می فرمایند:
إنّما مَثلُ المرأه الصالحه مثلُ الغُرابِ الأعصم الّذی لا یَکادُ یُقدَرُ علیه؛ به درستی که زن وارسته و محجبه و با عفت مانند کلاغ اعصم است که هرگز قدرت و توانایی تسلط بر او نیست. (19)
بنابراین پوشش دینی نه تنها بند و حصار و مایه محدودیت نیست بلکه نشانه ی حرمت و حیثیت زن و موجب مصونیت اوست.
قرآن کریم وقتی در باره ی حجاب سخن می گوید می فرماید: حجاب عبارت است از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند. لذا نظر کردن به زنان غیر مسلمان را، بدون قصد تباهی جایز می داند و علت آن این است که زنان غیر مسلمان از این حرمت بی بهره اند. (20)
حجاب و عفت زن زینتی است که به او زیبایی اخلاقی و جاذبه ی ظاهری و شخصیت و ابهت معنوی عطا می کند که نه تنها جنبه ی حوانیت و شهوت مردان جامعه و جوانان هوس ران را تحریک نمی کند، بلکه انسانیت و فطرت ملکوتی آنان را تحریک می سازد و عقل های خفته ی آنان را بیدار می نماید، زیرا با اولین برخورد، انسانیت و عظمت و وقار او را می بینند.
اساساً نمایش جنبه ی انسانیت انسان، محرک انسانیت، بیدار کننده ی عقول و شکوفا کننده ی استعدادهای دیگران است و نشان دادن بُعد حیوانیت انسان، محرک حیوانیت، و مشتعل کننده ی شهوات و فربه کردن غرایز خود و دیگران است.
از این رو بانوانی که هتک حرمت خویش را روا و به خودآرایی و خودنمایی در جامعه و مجالس عمومی می پردازند، اول چیزی که دیگران ـ چه پاکان و چه منحرفان ـ در اولین برخورد با آنان می بینند و به فکر و دلشان خطور می کند، جنیه ی حیوانیت و هوس انگیز آنان و لذایذ شهوانی است، لذا جنبه ی حیوانیت و شهوت مردان نیز تحریک می گردد و چون چنین زنانی نزد مردان بوالهوس حرمت و احترامی ندارند، با جرأت متعرض و مزاحم آنان می شوند، زیرا رفتار و گفتار و حرکات یا پوشش و آرایش غیرعفیفانه ی آنان به منزله ی چراغ سبزی است که آنان را به سوی خود و ایجاد مزاحمت دعوت می نمایند؛ به همین جهت مزاحمان به هنگام انتقاد به آنها، می گویند اگر خودشان نمی خواستند این چنین نمی آمدند.
جای شگفتی است که چگونه این زنان از اطاعت خدای سبحان در باره ی حجاب و عفاف با آن فواید فراوانش سرباز می زنند و راضی می شوند که بسان کودکان خود را مکلف به حکم حجاب ندانند؟! در حالی که فواید و برکات آن، عاید خود و نسل شان خواهد بود.
نتیجه ی سخنان حکمت آمیز قرآن در حریم های عفاف این است که یک بانوی مسلمان باید لباس شرم و حیا را از خود دور نکرده و همواره باید تمام اعمال، حرکات، سخنان، نگاه ها و پوشش های او براساس معروف و شیوه ی عفیفانه باشد؛ نه براساس منکر و سائقه ی خودخواهانه، و از کارهای هیجان برانگیز و تحریک زا و طمع پرور دوری جوید و روابط ضروری او با مرد نامحرم با کمال احتیاط صورت گیرد. اصولاً زن و مرد وزین از رفتارهای ناهنجار و پوشش های آسیب زا اجتناب می ورزند. همه ی این دستورهای آسمانی به این منطور است که از عوامل مهیج دوری شود تا شرف و انسانیت و محبوبیت زنان و مردان حفظ شده و هدف آفرینش به دست فراموشی سپرده نشود.
بانوان مسلمان باید مواظب باشند که این ویژگی ناپسند بداندیشان در وجودشان نباشد، که قرآن کریم در باره ی آنها می فرماید:
«ما کانوا یَستطیعونَ السّمعَ و ما کانوا یُبصِرونَ أُولئک الّذین خَسِروا أنفُسهُم…»؛ آنها هرگز ظرفیت و توانایی شنیدن ـ حق را ـ نداشتند و ـ حقیقت را ـ نمی دیدند، آنان کسانی هستند که سرمایه ی وجودی خود را باختند.(21)
آری نتیجه ی فرار از حق و حقیقت، چیزی جز از دست دادن استعدادهای عظیم کمال طلبی در دنیا و قرار گرفتن در زمره ی زیان کاران در سرای آخرت نخواهد داشت. مسلمانان راستین تشنه حق و حقیقت و تسلیم در برابر آن هستند و در پیشگاه پروردگارشان خاضع و خاشعند:
«إن الّذین آمنوا و عمِلوا الصّالحات و أخبَتوا إلی ربّهِم أُولئک أصحابُ الجنّهِ هُم فیها خالدون»؛ کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند و در برابر پروردگارشان خضوع و خشوع کردند آنها اهل بهشتند در حالی که جاودانه در آن خواهند ماند. (22)
4ـ عفت در کردار
وظیفه ی دیگر زنان پرهیز از اعمال و رفتارهای جلب توجه کننده و غیرعفیفانه است.
«ولا یَضربنَ بِأرجُلِهنّ لِیُعلم ما یُخفینَ من زینتهنّ»؛ زنان در موقع راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زنینت پنهانشان دانسته شودـ و صدای خلخالی که بر پای دارند به گوش برسد. (23)
آنان باید در رعایت عفاف و پرهیز از امور جلب توجه کننده ی مردان، بیشتر دقت و احتیاط بکنند که حتی با صدای زینت پنهانی خود عامل انحراف فکرها و تباهی دلها نگردند.
منظور این است که اعمال و رفتار و پوشش زنان و استفاده ی آنان از وسایل زینتی و آرایش و عطر و بوی خوش نباید به نحوی باشد که باعث جلب توجه و تحریک مردان گردد، بلکه باید عفیفانه و خداپسندانه باشد، چرا که مقتضای نهی در آیه، حرام و گناه کبیره است.
در پایان آیه همه ی اهل ایمان را دعوت به بازگشت و رجوع به خداوند در سایه ی عمل به دستورهای کمال آفرین و آرامش بخش او می کند و می فرماید:
«تُوبوا إلی اللهِ جمیعاً أیُّه المؤمنونَ لعلّکُم تُفلحون»؛ ای مؤمنان به سوی خدا توبه کنید شاید که رستگار شوید.
از گناهان خود توبه کنید و با قدرت و قوت هر چه بیشتر به آن چه که خداوند بر شما نازل کرده عمل کنید که خوشبختی و سعادت دنیا و آخرت فقط در گرو همین است، زیرا از سوی او آمده اید و به سوی او خواهید رفت و همان خدایی که حاضر و ناظر به اعمال و رفتار و گفتار و نیّات شماست، در آخرت حسابگر و حاکم خواهد بود؛ چنان که حضرت علی (ع) می فرمایند:
إتّقوا معاصی اللهِ فی الخلواتِ فإنّ الشاهِد هُو الحاکِمُ؛ خود را از نافرمانی های خداوند در خلوتگاه ها نگه دارید، زیرا آن کسی ـ خداوند متعال ـ که شما را می بیند همان، حاکم و قاضی محکمه در قیامت است. (24)
نتیجه این که دین مقدس اسلام برای پوشش بانوان دو وظیفه مقرر فرموده: یک کمیت پوشش که باید تمام بدن از سر تا پا را بپوشاند جز صورت، دست ها تا مچ با شرایطی که بیان شد، پوشش این اعضا واجب نیست گر چه خوب و شایسته است و دوم کیفیت پوشش که باید زینتی و بدن نما و زننده و تحرک کننده نباشد.
از آن جا که شاهدانی که در این عالم ناظر به اعمال انسان هستند در قیامت شهادت و گواهی بر اعمال نیک مؤمنان و جرائم گنهکاران می دهند، لذا بی توجهی زنان به این دو وظیفه که کمیت و کیفیت پوشش و حجاب عفیفانه اسلامی است، موجب می شود به مقتضای آیات شهادت اعضا در آخرت، اعضا و جوارحی که مکشوف نموده و به نمایش گذاشته اند در دادگاه عدل الهی بر ضد آنها شهادت بدهند و به گناهانی که مرتکب شدند اعتراف نمایند؛ در نتیجه به حقیقت و نتیجه گناهانشان گرفتار عذاب شوند، چنان که می فرماید:
«الیومَ نختِمُ علی أفواهِهِم و تُکلّمُنا أیدیهِم و تَشهدُ أرجُلُهم بما کانوا یَکسِبون» امروز ـ روز قیامت ـ بر دهان های مجرمان مهر می نهیم و دستانشان با ما سخن می گویند و پاهایشان اعمالی را که ـ در تجارت خانه دنیا ـ کسب کرده اند شهادت می دهند. (25)
و در آیه ی دیگر می فرماید:
شَهِد علیهِم سَمعُهُم و أبصارُهُم و جُلودِهُم بما کانوا یَعملون و قالوا لِجُلودِهِم لِمَ شَهدتُم علینا قالوا أنطقنا اللهُ الّذی أنطق کُلّ شیءٍ» گوش ها و چشم ها و پوست های آنان بر کارهای زشتی که انجام می دادند گواهی می دهند، آنان به پوست های خود می گویند چرا بر ضرر ما شهادت می دهید، در پاسخ می گویند همان خدایی که هر موجودی را به سخن آورده ما را نیز به سخن آورد. (26)
نه تنها اعضای ظاهری بلکه جوانح باطنی؛ یعنی عقل و دل نیز از درون مراقب اعمال در دنیا و شاهد در قیامت است. انسان با یک احساس فطری پاک درک می کند که ناظر و نگهبانی در درون، تمام اعمال و گفتار او را زیر نظر دارد؛ به همین جهت در آخرت، دل و عقل در کنار چشم و گوش مورد سؤال واقع می شود و بر ضرر گنهکار شهادت می دهند:
«إنّ السّمعَ والبَصرَ والفُؤادَ کُلّ أولئک کان عنهُ مسئولاً». (27)
بر این اساس امیر مؤمنان علی (ع) می فرمایند:
بدانید ای بندگان خدا، برای شما مراقبانی از نفوستان در کمین اند ـ و بر همه ی شئون حیات شما نظارت می کنند ـ و چشمانی از اعضایتان هست که شما را می بینند و نگهبانان صادقی هست ـ فرشتگان ـ که کردارها و عدد نفس های شما را ثبت و ضبط می کنند. (397)
5ـ عفت در گفتار
از وظایف دیگر بانوان، لزوم رعایت عفاف در سخن گفتن با مردان نامحرم است؛ قرآن کریم در این باره می فرماید:
«فَلا تَخضعنَ بِالقولِ فَیطمعَ الّذی فی قلبهِ مرضٌ و قُلن قولاً معروفاً»؛ [با مردان] با ناز و نرم و لحن هوس انگیز سخن نگوید که بیماردل [در شما] طمع کند و سخن نیک و شایسته ای که عقل و وحی آن را به رسمیت شناخته است بگویید. (28)
صدر این آیه اشاره به کیفیت سخن گفتن و حرمت صحبت کردن با ناز و عشوه و کج کردن زبان دارد و ذیل آن مربوط به محتوای سخن است که باید شایسته و مورد رضایت خداوند متعال و پسند عقل سلیم باشد. خلاصه باید کیفیت صحبت و محتوای سخن، عفیفانه و خداپسندانه باشد؛ عادی و معمولی صحبت کنید و سخن حق و خوب نیز بگویید و از هر گونه سخنان غیر ضروری و بیهوده، باطل و مخالف شرع و شهوت انگیز و گناه آلود اجتناب کنید، که رعایت این امر موجب حفظ شخصیت و امنیت جسمی، جنسی و عِرضی شما می شود.
مراد از بیمار دل و طمع او: «فیطمع الذی فی قلبه مرض» کسی است که در اثر فقدان یا ضعف ایمان از سلامت روحی و روانی و اعتدال نفسانی و غریزی برخوردار نمی باشد و نمایش جاذبه های زنانه و صحبت و سخنان هوس انگیز زنان غیر وزین، او را به فکر گناه و طمع فحشا انداخته و امنیت چنین زنانی را به خطر می اندازد.
گر چه آیه ی فوق و آیه ی بعد از آن ـ که مربوط به حرمت خودآرایی و خودنمایی می باشد و این عمل زشت را جاهلانه و هم چون جاهلیت قدیم قبل از ظهور اسلام می شماردـ خطاب به زنان پیامبراکرم (ص) می باشد، اما همان گونه که مفسران عالی قدر فرموده اند دستورهایی که در این دو آیه آمده عمومیت دارد و شامل همه ی زنان می شود؛ چنان که تأمل و دقت در این آیات و ویژگی های مشترک زنان این مدعا را اثبات می کند، زیرا نرمش و خضوع در صحبت کردن و خودنمایی دو خصیصه ای است که مشترک بین تمام زنان است و باید در پرتو ایمان و عفت، کنترل و تعدیل شود و زنان باید از استفاده از این دو خصلت زنانه در برابر نامحرمان و افراد جامعه پرهیز نمایند، تا امنیت آنان در برابر بیماردلان هوس ران محفوظ و قلوب و افکار مردان از تباهی و انحراف سالم بماند؛ چنان که نیک و معروف بودن محتوای سخن نیز مورد نیاز همه ی زنان می باشد و اختصاص به زنان آن حضرت ندارد.
علاوه بر این که در آیه ی بعدی به دنبال نهی از خودنمایی در جامعه، امر به اقامه نماز و پرداخت زکات و اطاعت از خداوند متعال و رسول اکرم (ص) شده است. این دستورهای سه گانه با توجه به این که تکالیف عمومی است، نشانه آن است که وظایف فوق اختصاص به همسران پیامبر(ص) ندارد و برای عموم زنان است و اگر زنان حضرت در این آیات مورد خطاب قرار گرفته اند، به عنوان تأکید بیشتر برای آنان در رعایت این دستورهای الهی است؛ به همین جهت در صدر این آیات به آنان می فرماید: «لَستُنّ کَاَحد من النّساء إنّ اتّقین»؛ شما همانند یکی از زنان عادی نیستید در صورتی که تقوا پیشه کنید.
این تأکید بیشتر نسبت به همسران حضرت به خاطر جنبه ی الگویی آنان برای زنان دیگر است، زیرا آنها به دلیل انتساب به پیامر (ص) و قرار گرفتن در کانون وحی، باید از یک سو حرمت آیات الهی و آن حضرت را رعایت بکنند و از سوی دیگر الگو و سرمشق خوبی برای زنان باشند؛ مانند این که به دانشمندان و علما سفارش شود که مواظب باشید عملی که مورد رضای خداوند متعال نیست از شما صادر نشود؛ این توصیه بدان معنا نیست که عمل غیر خداپسندانه برای دیگران جایز است، بلکه مقصود این است که علما از یک سو به خاطر ارتباط بیشتر با آیات قرآن و روایات امامان معصوم علیهم السلام و از سوی دیگر جنبه ی الگویی و هدایت گری آنان برای مردم، باید به مراتب بیشتر مواظب اعمال و رفتار خویش باشند.
ضمناً از «فیطمع الذی…» استفاده می شود که منطق نیرومند اسلام این است که هر رفتاری از زنان ـ از جمله بدحجابی و خودنمایی ـ که بذر شهوت و طمع را در دل های مردم برویاند ممنوع و حرام می باشد و باید گفتار و رفتار آنها هدف دار و از احساس و فضیلت خواهی آنان نشأت بگیرد نه از رذیلت خودخواهی.
یکی از عوامل مهم تربیت ساز و عفت پرور در ابعاد گوناگون خصوصاً در زمینه ی گفتار و سخن، توجه به دو آیه ی ذیل و نصب العین قرار دادن آن دو در حیات خویش است که قرآن مجید در مقام هشدار و تهدید می فرماید:
«ما یَلفظُ مِن قولٍ إلاّ لَدیهِ رقیبٌ عَتیدٌ»؛ انسان هیچ سخنی را بر زبان جاری نمی کند مگر این که نزد او فرشته ای مراقب و آماده برای انجام مأموریت ـ و نوشتن آن ـ است. (29)
در قیامت نیز زبان گناه کاران در کنار سایر اعضا، بر ضرر او شهادت و گواهی می دهند:
«یَوم تَشهدُ علیهِم ألسِنتُهُم و أیدیهِم و أرجُلُهم بما کانوا یَعملون»؛ روزی که ـ قیامت ـ زبان ها و دست ها و پاهای آنان به گناهانی که انجام داده اند گواهی می دهند. (30)
خودنمایی در جاهلیت قدیم و جاهلیت مدرن
همان گونه که بیان شد، زنان عرب قبل از ظهور اسلام دارای پوشش و حجاب شایسته نبودند و با آشکار کردن زینت ها و نمایش برخی از اندام خویش در جامعه حاضر نمی شدند. این وضع با تجلی خورشید تابان اسلام نیز ادامه داشت و آیات و دستورهای الهی به تدریج در شرایط و موقعیت های مناسب نازل و بر مردم ابلاغ می شد، تا این که زمینه ی نزول آیات وجوب حجاب و حرمت خودنمایی در جامعه و مجالس عمومی آماده شد و آیاتی که گذشت به مردم، به ویژه زنان ابلاغ شد.
اما به دلیل اهمیت موضوع که بی توجهی به آن باعث فساد اخلاقی فردی و اجتماعی و تباهی ارزش هالی راستین انسانی و الهی و جایگزین شدن ضدارزش ها و حتی تلقی ارزش از آنها می گردد، پروردگار عالم مجداً آن را با لحن توبیخ آمیز و هشدار دهنده ای مورد تأکید قرار می دهد، اما ـ چنان که در بحث قبل گفته شد ـ به دلیل موقعیت خاص و خطیر زنان پیامبراکرم (ص) خطاب را متوجه آنان می فرماید؛ ولی در واقع همه زنان مخاطب آیه هستند و به اصطلاح یک تیر و دو نشان است، چنان که می فرماید:
«و قَرنَ فی بُیوتِکُنّ و لا تبرّجنَ الجاهلیّهِ الأولی»؛ در خانه های خود قرار بگیرید و همانند دوران جاهلیت نخستین ـ که زنان به منظور خودنمایی از منزل خارج می شدندـ در میان مردم ظاهر نشوید. (31)
منظور از «قرن فی بیوتکن» این نیست که زن به طور کلی در خانه بنشیند، بلکه این است که برای خودنمایی و نمایش جاذبه های زنانه در میان مردم که عامل تضعیف و سقوط ارزش های الهی و انسانی است حاضر نشود، به قول استاد شهید آیت الله مطهری:
تاریخ اسلام به صراحت گواه است که پیامبر اکرم (ص) زنان خود را به سفر می بردند و آنان را از بیرون شدن از خانه منع نمی فرمود. مقصود از این دستور آن است که زن به منظور خودنمایی از خانه بیرون نشود و مخصوصاً در مورد زنان پیغمبر اکرم (ص) این وظیفه سنگین تر و مؤکدتر است. (32)
چنان که سیره ی حضرت زهرا (ع) نیز این بود که به هنگام نیاز و ضرورت، در جامعه حضور شرعی، صحیح و عفیفانه داشتند، نه حضور با پایین آمدن ارزش و شخصیت زن، از بین رفتن عفاف و پایمال شدن ارزش ها و حریم ها. حضرت زینت (ع) نیز که در دامن مظهر آن بانوی بزرگ اسلام و مادر نمونه پرورش و تربیت یافته بود با حضور عفیفانه و حفظ ارزش های در کربلا و… درخشید و سازنده ی حادثه ی عاشورا و حافظ اهداف بزرگ قیام حسینی گشت و به جوامع، بیداری و هوشیاری و حیات معنوی بخشید و خواهد بخشید.
«تبرّج» به معنای ظاهر شدن در میان مردم است. برج ساختمان های بلند نیز از همین ماده است، زیرا همیشه در برابر دیدگان مردم ظاهر است.
مقصود از جاهلیت نخستین (الجاهلیه الولی)ـ چنان که تفاسیر می گویند ـ جاهلیت قبل از بعثت رسول گرامی اسلام (ص) بوده که در آن عصر وضعیت پوشش زنان، عفیفانه و خداپسندانه نبوده است، در حالی که موضوع عفاف و حجاب زنان، حکم و فرمان مشترک فطرت تمام انسان ها و شریعت تمام ادیان الهی می باشد.
بنابراین طبق این آیه، خودآرایی و خودنمایی و بدحجابی زنان، عمل جاهلانه ای است که زنان عصر جاهلیت قدیم به آن مبتلا بودند و زنان مسلمان نباید زیر بار چنین ننگی بروند. ضمن این که تعبیر به جاهلیت نخستین نشان می دهد که جاهلیت دیگری همانند جاهلیت قبل از اسلام در پیش است و این در حقیقت یکی از پیش گویی های قرآن کریم است، که کاملاً با عصر ما منطبق می باشد و بلکه جاهلیت این عصر به اصطلاح متمدن به مراتب شدیدتر و بدتر و حتی به صورت مدرن است که مظاهر وحشتناک آن در دنیای غرب و کشورهای متمدن مادی گرا مشهود می باشد.
متأسفانه جوامع اسلامی و جامعه اسلامی ایران نیز تا حدودی تحت تأثیر فرهنگ مبتذل غرب قرار گرفته و بعضی از زنان و مردان مسلمان با فراموشی فرهنگ غنی اسلام و مخالفت با فرمان پروردگار عالم در باره ی وجوب حجاب عفیفانه و غیرت مردانه، پیرو فرهنگ بیگانه شده اند و ننگ جاهلیت مدرن را به جان خریدند چنان که از امام صادق (ع) از پدر بزرگوار شان امام باقر (ع) در تفسیر این آیه مورد بحث:
«ولا تبرجن تبرج الجاهلیه الأولی»؛ چنین آمده که فرمودند: ای ستکون جاهلیه اخری؛ یعنی به زودی جاهلیت دیگری خواهد آمد. (33)
لاقیدی، خودنمایی و سه دوره ی خطرناک فراروی امت اسلامی
این پیش گویی قرآن، در فرمایش پیامبر (ص) که مرتبط با وحی و متصل با منبع بی نهایت علم الهی می باشد، به صورت شفاف تر آمده است که نشان می دهد سه دوره ی بسیار خطرناک، امت اسلامی را فرا می گیرد؛ به گونه ای که هر دوره ای نسبت به دوره ی قبل فجیع تر است، آن جا که می فرماید:
کَیف بِکُم إذا فَسدت نساءُکم و فَسق شَبابُکم و لَم تأمُرو بالمعروف و لم تنهوا عن المنکر؟ فقیل له: و یکونُ ذلک یا رسول الله؟ فقال: و شرُّ من ذلک، کیف بکم إذا أمرتم بالمنکر و نهیتم عن المعروف؟ فقیل له: یا رسول الله و یکون ذلک؟ قال نعم و شرّ من ذلک، کیف بکم إذا رأیتم المعروف منکراً والمنکر معروفا؟؛چگونه است شما را آن زمانی که زنان شما فاسد می شوند و جوانان شما فاسق می گردند و حال آن که امر به معروف و نهی از منکر نمی کنید؟ به حضرت گفته شد آیا چنین می شود یا رسول الله؟ پیامبر فرمودند: بدتر از آن نیز می شود. چه می شود شما را زمانی که به کارهای بد فرمان می دهید و از کارهای نیک باز می دارید؟ باز به حضرت گفته شد: یا رسول الله آیا چنین چیزی می شود؟ پیامبراکرم فرمودند: بله، بدتر از آن هم می شود. چگونه می شود بر شما آن زمان که نیکی ها در نظر شما بد و زشتی ها در نظرتان نیک جلوه می کند؟ (34)
ترتیب این سه مرحله ی بسیار تلح و ناگوار در فرمایش غیبی پیامبر اکرم (ص) که از فاسد شدن زنان شروع و به منقلب شدن ارزش ها و ضدارزش ها ختم می شود، کاملاً طبیعی و منطقی و مرتبط با یگدیگر می باشد که درخور دقت است، زیرا وقتی زنان بالاخص جوانان آنها در اثر عوامل گوناگون، از جمله فریب الفاظ زیبا و دل پسند و شعارهای فریبنده ی شیاطین، فراموشی مقام با عظمت زن، دوری از فرهنگ غنی قرآن و تربیت ناصحیح خانوادگی، اعتلای شخصیت خود را در بی حجابی و بدحجابی و خودآرایی و خودنمایی در جامعه و دوست شدن با پسران و امثال این امور پنداشتند ـ که اولین حرکت های فاسدانه و فاسقانه است ـ و از طرفی فریضه ی حیاتی امر به معروف و نهی از منکر از سوی زنان عفیفه و مردان مسلمان در این باره، ترک و فراموش گشت، جوانان که شهوت جنسی آنان بیدار گشته، در اثر جاذبه های به نمایش گذاشته شده ی زنان تحریک گشته و با طغیان و سرکشی غریزه، به وادی شهوات و ارتباطات نامشروع می افتند و در نتیجه، زنان فاسد و جوانان فاسق می گردند.
با ادامه ی این حوادث ناگوار در دوره اول، کم کم دوره دوم فرا می رسد. در اثر ترک امر به معروف و نهی از منکر، فساد زنان و فسق جوانان افزایش و ادمه یافته و همین امر علت تحقق دوره دوم می شود. در این دوره جرأت بر فساد و فسق افزایش یافته و قبح و زشتی برخی از گناهان به ویژه گناه بزرگ و مستمر بدحجابی ها و خودنمایی ها و روابط دختران و پسران از بین می رود؛ به گونه ای که به چنین گناهان و منکراتی امر می شود و غیرت و عفت و پاکی و حجاب دختران عفیف و پسران غیور مورد نهی و ملامت و تمسخر زنان فاسد و فریب خورده و مردان کم غیرت یا بی غیرت و ضعیف الایمان قرار می گیرد، اما این جا آخر کار نیست.
باز در اثر افزایش و ادامه این وضع در دوره ی دوم مخصوصاً با ترک فریضه امر به معروف و نهی از منکر از سوی خوبان و مسئولان جامعه و سیاه بودن کارنامه ی آنها نسبت به این واجب بزرگ الهی، به تدریج دوره ی سوم، که معلول دوره دوم و فرزند ناخلف و میوه ی تلخ آن است، پدید می آید.
در این دوره به خاطر بیگانه شدن از فرهنگ ناب اسلام، افزایش گناهان، استمرار فسادها و فسق ها و آلودگی و تاریک دلها، حس تشخیص حق و باطل بسیاری از افراد جامعه به ویژه زنان و دختران فاسد و مردان و جوانان فاسق از بین رفته و دگرگون می گردد؛ ارزش ها در نظر آنها تبدیل به ضدارزش و ضدارزش ها تبدیل به ارزش می شود؛ تقوا، حیا، عفاف و حجاب اسلامی زنان که فرمان فطرت و شریعت و طاعت پروردگار عالم است، عیب و ضدارزش محسوب شده و ولنگاری و بدحجابی و ضعف یا فقدان غیرت و عفت، که ضد ساختار و آفرینش انسان و مخالف دستورهای الهی است و خشم و غضب خداوند سبحان را برمی افروزد، نیک و ارزش و نشانه ی شخصیت و آزادی و روشن فکری و نظایر این عناوین جذاب شمرده می شود.
دوستی دختران و پسران مدال افتخار شمرده شده و علامت قهرمانی و نشانه ی شجاعت حساب می شود و دختران و پسران با عفت و حیا که افتخار و قهرمانی خود را با الهام از عقل و وحی، در غلبه بر هوس و شهوت و اطاعت از خداوند متعال و پیروی از ارزش های راستین می دانند و از دوستی با غیر هم صنف خود دوری می جویند، هدف سلاح سرد و مورد تمسخر ساده لوحان غافل قرار گرفته و افراد اُمّل، بی عرضه، مرتجع و عقب افتاده، ناموفق، غیرمتمدن، بی فرهنگ و… معرفی می کنند، اما متأسفانه بعصی از عزیزان جوان و نوجوان پاک و با حیا نیز تحت تأثیر القائات جاهلانه و بی دلیل و منطق قرارگرفته و خود را باختند.
با این که اهل حقیقت هیچ گاه نباید تحت تأثیر القائات شیطانی قرار گیرند و از تمسخر و سرزنش نابخردان ملامت کننده نهراسند؛ «ولایَخافونَ لومهَ لائمٍ». (35)
چه قدر جای تعجب و تأسف است که کار بعضی از زنان و مردان و جوانان بدان جا برسد که پاکی و طاعت خداوند متعال نزد آنان جرم و عیب تلقی شده و پاکان و بندگان مطیع الهی مطرود آنان شوند و بی حیایی و مخالفت با خدای مهربان نزد آنها ارزش مند و نشانه ی رشد فکری و فرهنگی و شخصیتی باشد!
سلاح سرد مستکبران در تاریخ
استفاده از سلاح سرد موضوع تازه ای نیست، تاریخ حکایت از آن می کند که این منطق موهوم در برابر پیامبران و انوار مقدس چهارده معصوم علیهم السلام و پیروان راستین مکتب آنها و حتی در باره ی آیات و دستورهای آسمانی وجود داشته است. مستکبران در طول تاریخ قبل از سلاح گرم، جهت رسیدن به مقاصد شومشان، از سلاح سرد استفاده می کردند؛ سلاح آنان در باره انبیا علیهم السلام از قبیل تکذیب و انکار، تمسخر و استهزا، تهمت به ساحر، مجنون، کاهن، شاعر و نحس بوده است (36) در برابر مؤمنان پاک هم با تمسخر و تحقیر با خنده و اشاره چشم و بالا انداختن ابرو و تهمت به گمراهی برخورد می کردند و آنان را افراد فرومایه، ظاهربین، ناآگاه، کوتاه فکر و نحس می دانستند؛ (37) هم چنان که آیات و احکام الهی را نیز خرافات و افسانه و تعلیمات بشری ـ نه آسمانی ـ معرفی و آنها را استهزا می کردند. (38)
اهداف آنان در این روش نابخردانه، محو دین و توحید از ریشه، ایجاد مشکلات بر سر راه اهداف والای دینی، تزلزل در ایمان پیروان و شست و شوی مغزی ساده لوحان، ایجاد شک و تردید در نسل نوخاسته و جوان و ممانعت از ایمان آوردن دیگران، بوده و امروزه نیز چنین است.
اما هیچ گاه ابر تیره استکبار و عناوین موهوم و بی اساس نتوانسته برای همیشه چهره تابان خورشید حق و حقیقت را بپوشاند، بلکه با رسوایی و سرگردانی و استهزا یا هلاکت مستکبران و پیروان فریب خورده آنها این عناوین به همراه خود آنان به زباله دان تاریخ ریخته شده و خواهند شد و نور مقیاس های سنجش فضیلت، روشن گر افکار و اندیشه ها شده و می شود.(39) در آخرت نیز همان مستکبران و اغفال شدگان آنان مورد تمسخر مؤمنان قرار گرفته و جهنم جایگاه آنها خواهد بود. (40)
بر این اساس امروزه پیروان راستین مکبت اسلام؛ خصوصاً دختران که همواره مورد انواع هجمه های ناجوانمردانه و روبه صفتانه استکبار و مکاران زمان قرار گرفته اند، باید مواظب باشند که فریب آنان را نخورند، و شک و تردید در دل راه ندهند که همیشه حق و حقیقت از ناحیه پروردگارشان صادر می شود: «الحَقُّ مِن ربّک فلا تکوننّ مِن الممترین». (41)
سعی کنند در سایه ی صبر و استقامت و استمداد از خداوند متعال از این آزمون الهی سرافراز بیرون آیند؛ چنان که خدای سبحان به پیامبر (ص) می فرماید:
«إصبر علی ما یقولون». (42) و هم چون نیکان تاریخ ـ به ویژه پاکانی همانند حضرت یوسف (ع) و حضرت مریم علیهاالسلام و حضرت لوط علیه السلام و پیروان پاک و پاک دامن او که به جرم عفت و پاکی و ایمان، مطرود یا به زندان و تبعید محکوم شدند، اما سرانجام پیروز گشته و نام و یادشان در آسمان دلها و صحنه تاریخ برای همیشه می درخشد، ـ اسم خود را در تاریخ به عظمت ثبت و ضبط نمایند، چرا که عاقبت و پیروزی با افراد با تقوا و پرهیزکار است: «والعاقبهُ للمتّقین» (43) در غیر این صورت هم صدا و همراه با دشمنان خود و دین خدا شده و از زیان کاران خواهند بود:
«لا تکوننَّ مِن الّذین کذّبوا بِایات الله فتکون من الخاسرین»؛ از آنها نباش که آیات و دستورهای خدا را تکذیب کردند ـ هر چند در مقام عمل یعنی تکذیب عملی ـ که از زیان کاران خواهی بود. (44)
هواپرستی و دگرگون شدن ابزار شناخت و ارزش ها
قرآن کریم در مقایسه بین افرادی که در زندگی خردمندانه و حرکت به سوی هدف آفرینش، از شناخت صحیح و دلیل های قطعی عقلی و شرعی برخوردارند و گروهی که در اثر تکرار گناه و هواپرستی و فراموشی هدف، ابزار تشخیص حقایق و قدرت تمییز و تفکیک حق و باطل را از دست داده و قادر به تشخیص و شناخت واقعیت ها نیستند و از حقیقت، منحرف و با رؤیاها و اوهام و خیالات پوچ زندگی می کنند، می فرماید:
«أفمن کان علی بیّنهٍ مِن ربّه کمن زُیّن له سوءُ عمله واتّبعوا أهواءهم»؛ آیا کسی که دلیل روشنی از طرف پروردگارش دارد، همانند کسی است که زشتی عملش در نظرش زیبا و تزیین شده و پیروی از هواهای نفسانی ـ خواسته های غیر منطقی ـ می کند. (45)
مهم ترین موضوع حیاتی و سرنوشت ساز، که رمز زندگی گوارا و سعادت مندانه می باشد، شناخت و ارتباط با واقعیات است. برای تحقق این هدف، خداوند انسان را به ابزرا شناخت درونی ـ قلب و عقل و خیال ـ و بیرونی ـ حواس ظاهر ـ مجهز نمود. این ابزار پل ارتباطی انسان با حقایق جهان است. استفاده به موقع و بجا از آنها باعث می شود به تدریج پرورش و رشد یافته و قوی تر و دقیق تر گردند و توانایی انسان بر شناخت واقعیات و تشخیص حق و باطل و ارزش و ضدارزش افزایش یابد.
اما بهره برداری نادرست انسان از آنها، در آغاز ـ که قلب آدمی پاک و وجدان، بیدار و عقل، واقع بین است ـ هنگام ارتکاب گناه، ناراحت گشته و دچار عذاب وجدان می شود که به تدریج قبح و زشتی عمل، در اثر تکرار از میان رفته و ناراحتی و عذاب وجدان کم رنگی می شود. استمرار و عادت به آن، انسان را به مرحله ی بی تفاوتی و چه بسا توجیه و فریب وجدان می رساند؛ به طوری که قبح و زشتی آن عمل ناشایست در نظرش از بین می رود و از عذاب وجدان که اولین محکمه عدل الهی در دورن آدمی است رها می شود.
اگر از این مقدار نیز فراتر رود به جای تنبّه ، توبه و بازگشت به خویشتن، بیشتر به گناه آلوده گردد، حس تشخیص او دگرگون شده و آن عمل زشت و گناه، به خاطر هماهنگ بودن با هوس و شهوت، در نظرش زیبا و خوب جلوه می کند و آن را یک ارزش و نشانه ی رشد فکری و شخصیتی می پندارد، اما نمی داند که مشغول خودکشی تدریجی روحی و روانی است؛ در چنین حالتی معمولاً موعظه و نصیحت دیگران نیز در او اثرگذار نبوده و چه بسا باعث ناراحتی او هم می گردد، زیرا خود را مُحق و درست کار و عمل زشت خود را حق و نیک می پندارد.
حال اگر گناه به شکل علنی و آشکار در اجتماع باشد؛ همانند خودآرایی و خودنمایی زنان، علاوه بر خودکشی تدریجی روحی، کشتار انسانیت به صورت تدریجی و گام به گام نیز تحقق خواهد یافت، زیرا اگر گناه آشکار انجام شود و کسی جلوگیری نکند، کم کم به دین و شخصیت و انسانیت همه ـ جز قلیلی ـ ضرر خواهد زد. امام صادق به نقل از جد بزرگوارشان پیامبراکرم (ص) فرمودند:
إنّ المعصیه إذا عمِل بِها العبدُ سِرّاً لَم تَضُرُّ الاّ عامِلها، و إذا عمل بها علانیهً و لم یُغیّر علیهِ أضرّتِ الغامّه؛ مسلماً هنگامی که انسان گناه را پنهانی انجام دهد، فقط به او ضرر می زند، ولی زمانی که آشکارا در بین مردم مرتکب و غیرت ورزیده نشودـ افراد جامعه غیرت دینی یا ناموسی نورزند و جلوی او را با امر به معروف و نهی از منکر نگیرندـ آن گناه به همه ی افراد جامعه ضرر می زند.
سپس امام صادق (ع) می فرمایند:
و ذلک إنّه یُذِلُّ بِعملهِ دین اللهِ و یقتدی بِهِ اهل عَداوه الله؛ و این به خاطر آن است که او در اثر گناه آشکار خود، دین الهی را تحقیر و خوار نموده و به دشمنان خداوند در این عمل غیر مشروع اقتدار کرده است. (46)
این حدیث بسیار پرمعنا نشان می دهد که انسان حق ندارد به هر پندار و بهانه ای، مثل آزادی [غیرمعقول] عمل زشت خود را به جامعه بکشاند. در غیر این صورت علاوه بر آسیب بر خود، به جامعه و دیانت و معنویت آن نیز ضربه می زند، زیرا افراد جامعه به آن عمل ـ که بر خلاف دین است ـ آلوده می شوند و چه بسا یک ارزش تلقی می شود و این آلودگی سرآغاز آلودگی به بسیاری از گناهان می شود و چهره ی پرفروغ دین نیز در نزد جامعه ضعیف خواهد شد و بدین ترتیب دین بزرگ خداوند متعال به تحقیر و انزوا کشیده می شود و اساس انسانیت متزلزل می گردد.
این جاست که نیکان و پاکان برای غربت اسلام و صاحب آن، حضرت امام مهدی (عج) می گریند، چرا که همان دینی که با طلوع افتخار آفرین خود، شخصیت انسانیت و حقوق پایمال شده زنان را احیا کرد، امروزه بعضی از آنان عملاً عامل تحقیر و انزوای آن شده اند!
هر اندازه جامعه به گناه و هوس مبتلا شود و از انسانیت دور شود، از دین فاصله گرفته و نسبت به خدا و آیین بزرگ او و خویشتن، بی ادبی و خیانت کرده است، چرا که دین اسلام آیین انسانیت است و انسانیت و فضایل انسانی و الهی جز در پرتو اسلام تحقق پیدا نمی کند.
بنابراین جامعه همانند کشتی است که اگر کسی به بهانه آزادی بخواهد زیر پای خود را سوراخ کند و دیگران مانع او نشوند آب وارد کشتی و همه شده و همه را در کام دریا و مرگ فرو می برد.
از این جا روشن می شود که حقیقت پوشش اسلامی حمایت و حراست از دین و انسانیت و مروّج آن است؛ به همین جهت در برخی از کشورهای غربی، با آن مخالفت کرده و از حضور دختران و زنان محجبه مسلمان در کلاس های درس و شغل های دولتی ممانعت می ورزند.
آن گاه مصیبت و بدبختی به اوج خود می رسد که انسان مدتی نه به یک گناه، بلکه به انواع گناهان و هواپرستی ها آلوده شود و ابزار شناخت خود را در مسیرهای باطل و انحرافی به کار بیندازد؛ مثل این که قوه عقل و خیال را به اندیشیدن در امور باطل و هوس ها و شهوات، چشم و گوش را به دیدنی ها و شنیدنی های زشت و حرام عادت دهد و سایر اعضا و حواس نیز به استخدام غرایز حیوانی درآیند؛ در این صورت آثار بسیار بدی روی ابزار تشخیص و شناخت او می گذارد؛ قلب و فکر، به تدریج سلامت و اعتدال خود را از دست داده و بیمار می گردند؛ آثار گناهان، قلب او را سیاه کرده و پرده های هوس و غفلت و رذایل اخلاقی جلوی شناخت و درک صحیح عقل را می گیرند و مانع مشاهده ی چهره ی واقعیت ها می گردند. آن گاه به همان میزان چشم حق بین و گوش حق شنوا و زبان حق گوی خود را از دست خواهد داد و کم کم ارزش ها را ضدارزش و ضدارزش ها را ارزش می پندارد؛ به گونه ای که گاهی به اعمال زشت خود افتخار می کند.
دگرگونی ارزش های الهی و انسانی، که در اثر اصرار بر گناهان و از دست دادن نعمت های ابزار تشخیص حاصل می شود، در دنیا نتیجه ای جز زندگی سخت و نکبت آمیز (47) و تحیّر در تاریکی بی راهه های حیات و انکار و تکذیب آیات و احکام دین و قرآن نخواهد داست و این خطرناک ترین حالتی است که انسان گنه کار را تهدید می کند؛ چنان که قرآن کریم در این باره هشدار داده و می فرماید:
«ثُم کانَ عاقِبهُ الّذینَ أساؤُا السُّؤی أن کذّبوا بِآیات الله و کانوا بها یَستَهزؤُن»؛ سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب می شدند به آن جا رسید که آیات خداوند را تکذیب کردند و آنها را به استهزا و تمسخر گرفتند. (48)
اگر اسلام عزیز سفارش می کند انسان پس از گناه سریعاً استغفار و توبه ی نصوح کرده و آثار سوء آن را از قلب و دل با آب توبه شست و شو داده و برطرف نماید و از تسویف و تأخیر توبه که عامل تباهی شخصیت، نزول بلا و عذاب و قرارگرفتن در کام مرگ و هلاکت در بسیاری از افراد و ملت ها شده، جداً خودداری نماید، به خاطر این است که قبح و زشتی گناه در نظر او از بین نرود و یا نیک و زیبا جلوه نکند و خلاصه ابزار شناخت و قوه ی تمییز، بیمار یا واژگون نشوند و از حیات انسانی و تکامل روحی محرم نگردند.
بنابراین فقط در سایه ی ایمان قوی و معرفت دینی و تقوای الهی می توان غرایز را تعدیل و پرده های ظلمانی هوس ها و شهوات و رذایل اخلاقی را که موانع دیده عقل و شناخت واقعیت ها هستند از بین برد و از ابزار شناخت بهره برداری صحیحی و بهینه نمود، زیرا محبت به خداوند متعال و شوق لقای او و ترس از محکمه ی عدل الهی و رسوایی قیامت و آتش دوزخ و اشتیاق به بهشت و هم نشینی با اولیا، عوامل بازدارنده از زشتی ها و تهذیب نفس و تحصیل انسانیت است. لذا قرآن کریم می فرماید:
«إنّ الّذین لا یُؤمنون بِالآخره زیّنا لَهم أعمالهُم فَهم یَعمهون»؛ مسلماً کسانی که ایمان به آخرت ندارند اعمال بدشان را برای آنها زینت می دهیم در نتیجه همیشه در زندگی متحیر و سرگردان می باشند. (49)
به هر اندازه که انسان مسلمان در ایمان و معرفت، ضعیف باشد و در اخلاق و رفتار ناشایست شبیه و هم رنگ کفار و مشرکان باشد ـ کفر عملی ـ به همان میزان گرفتار تزیین اعمال زشت خویش شده و مشمول آیه خواهد بود.
البته زینت دادن اعمال بد و زیبا و خوب دیدن آنها، عکس العمل و نتیجه ی تکرار و تداوم خودباختگی در برابر انواع جاذبه های دروغین گناهان و ایجاد پرده های غفلت و بی خبری و شهوات ویران گر و صفات زشت در برابر دیدگان عقل و قلب می باشد و اگر خداوند این تزیین را به خود نسبت می دهد از آن جهت است که او مسبب الاسباب در نظام آفرینش می باشد و تأثیر هر چیزی به اذن او و منتها به او می شود: «لا مؤثّر فی الوجود الاّ الله». خدای متعال این خاصیت را در تکرار و اصرا زیاد بر گناهان و رذایل قرار داده است.
این یک امر کاملاً طبیعی و منطقی است که هر نوع استعداد و توانایی، در اثر بهره برداری درست، شکوفا و در اثر استفاده نابجا به تدریج از دست می رود. استمرار انجام گناهان، اخلاق و صفات غیرانسانی، عقل را اسیر و قلب را سیاه و فطرت را دفینه کرده و میدان را برای تاخت و تاز غرایز حیوانی و وسوسه های شیطانی باز می کند، در نتیجه خوبی ها و زیبایی های اخلاقی و رفتاری در نظر انسان بد و زشت جلوه می کند و بدی ها و زشتی ها را خوب و ارزش مند می بیند، لذا دستش از حقایق زندگی کوتاه گشته و در تاریکی، نادانی ها و پستی ها حیران می گردد.
بنابراین مقصّر و عامل این تزیین، خود انسان و اعمال زشت او می باشد که دروازه ی روح را به روی شیطان ها و گناهان باز کرده است؛ به همین جهت در اکثر آیات، زینت اعمال به شیطان یا نفس سرکش و هواهای نفسانی نسبت داده شده است.
پی نوشت ها :
1- نور (24)آیه 31.
2- احزاب (33)آیه 32.
2- غافر (40)آیه 19.
3- فصلت (41)آیه 21-20.
4- میزان الحکمه، ج10،موضوع نظر.
5- در بحث پی آمدهای بدحجابی در ایجاد اختلال های روانی و عصبی.
6- بقره (2)آیه 151.
7- ر.ک: کافی، ج5،ص521؛ تفسیر المیزان، ج15،ص116.
8- ر.ک: وسائل الشیعه، ج14،ص139؛ تفسیر المیزان، ج15،ص116؛ تفسیر نمونه، ج14، ص435،440و…
9- تفسیر مجمع البیان، ج7، ذیل آیه.
10- احزاب (33)آیه 59.
11- تفسیر القمی، ج2،ص196، ذیل آیه.
12- تفسیر کشاف، ج3،ص559، ذیل آیه.
13- تفسیر قرطبی، ذیل آیه.
14- همان.
15- تفسیر مجمع البیان، ج7، ذیل آیه 60، سوره نور.
16- احتجاج، ج1،ص98.
17- زمر (39)آیه 17.
18- وسائل الشیعه، ج14، ص22.
19- زن در آینه جلال و جمال، ص438.
20- هود (11)آیه 20-22.
21- همان، آیه 23.
22- نور (24)آیه 31.
23- نهج البلاغه، حکمت 324.
24- یس (36)آیه 35.
25- فصلت (37)آیه 21-20.
26- اسراء (17)آیه 36.
27- نهج البلاغه، خطبه 157.
28- احزاب (33)آیه 32.
29- ق (50)آیه 18.
30- نور (24)آیه 24.
31- احزاب (33)آیه 33.
32- مسئله حجاب، ص155.
33- تفسیر القمی، ج2،ص193، ذیل آیه.
34- فروع کافی، ج5،ص59.
35- مائده (5)آیه 54.
36- ر.ک: حج (22)آیه 44-42؛ حجر (15)آیه 11؛ ذاریات (51)آیه 52؛ طور(52)آیه 30-29؛ اعراف (7)آیه 131.
37- ر.ک: بقره (2)آیه 24؛ مطففین (83)آیه 32-30-29؛ هود (11)آیه 27؛ اعراف (7)آیه 131.
38- ر.ک: نحل (16)آیه 24؛ مدثر(74)آیه 25-24؛ زخرف (43)آیه 47؛ توبه (9)آیه 65؛ مائده (5)آیه 57.
39- بقره (2)آیه 15؛ حجر(15)آیه 74؛ اعراف (7)آیه 136و…
40- ر.ک: مطففین (83)آیه34؛ جاثیه (45)آیه 35-33؛ کهف (18)آیه 106و107؛ و…
41- یونس (10)آیه 94.
42- ص (38)آیه 17.
43- اعراف (7)آیه 128.
44- یونس (10)آیه 95.
45- محمد (47)آیه 14.
46- بحارالانوار، ج100،ص78.
47- طه (20)آیه 124.
48- روم (30)آیه 10.
49- نمل (27)آیه 4.