امام زمان علیهالسلام ظهور میکنند و مردم زمان خود را نجات میدهند، پس تکلیف مردمی که تا آن زمان زیسته و مردهاند اند چه میشود؟این شبهه است که برخی به ان اشاره می کنند قبلاً بسیار توضیح داده شد که امام معصوم علیهالسلام از دو شأن برخوردار است که یکی از آنها «ولایت و امامت» است که مردم چه بخواهند و چه نخواهند، او از جانب خداوند حکیم به ولایت و امامت تعیین شده است و به وظایف خود در این زمینه عمل مینماید. اما شأن دیگر «حکومت» است. یعنی در واقع این امام معصوم (ع) است که باید حاکم باشد و حکومت و امور مربوط به آن را اداره نماید. اما استقرار یک حکومت و دوام آن مستلزم مساعد بودن زمینه است و این زمینه از سوی ملائک مساعد نمیگردد، بلکه به انسانها و امّت واگذار شده است. یعنی در یک جمله حکومت مبتنی بر خواست مردم است.
البته معنای «خواست مردم» این نیست که مردم هر چه خواستند، همان حق و درست است، بلکه این است که مردم سرنوشتشان را خودشان تقریر میکنند و آن چه خواستند محقق میشود و به نتیجهی خواست و ارادهی خود میرسند. پس اگر توده مردم اصحاب سقیفه را به امیرالمؤمنین علیبنابیطالب علیهاسلام ترجیح دادند، از حکومت او محروم شده و تحت حکومت همانهایی که خواستند در میآیند. اگر معاویه و یزید را امیرالمؤمنین خود شناختند و به امام حسن علیهالسلام را ذلیل کننده مؤمنین خواندند و امام حسین علیهالسلام را خروج یافته از دین و مهدور الدّم قلمداد نمودند، همین طور میشود که شد.
پس، اگر امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف تا کنون ظهور ننمودهاند، جسم یا روحشان غایب نیست، بلکه قیام و استقرار حکومتشان غایب است و مقصر مردم در هر عصری هستند که مؤمن، بیدار، بصیر و خواهان حکومت ایشان نگردیدند.
این غیبت از حکومت، اختصاصی به امام زمان (عج) ندارد و به جز 4.5 سال در زمان حضرت علی و 6 ماه در زمان امام حسن مجتبی علیهماالسلام، در زمان سایر ائمه معصومین (ع) نیز امامان از مسند حکومت غایب بودند. لذا تنها فرق این عصر با اعصار گذشته، دیدن و ندیدن حضوری است.
زمانی که هر امام عصری، حکومت ندارد، مردمی که خودشان بخواهند، از فیض و برکات وجود او بهرهمند میگردند، اما از حکومت عدل الهی و استقرار قسط و برکات حکومت امام معصوم (ع) محروم هستند. چرا که خودشان نمیخواهند و بر این امر وحدت نمیکنند و اگر بخواهند، ظهور میرسد. چنان چه امام زمان علیهالسلام، ضمن دعا برای شیعیانش که فعلاً تنها یاران او هستند و انتظار مساعد نمودن زمینه از آنها میرود و به همین دلیل آنها را «منتظر» میخوانند، میفرماید: اگر وحدت میکردند، ظهور میرسید:
«وَ لَوْ أَنَّ أَشْیَاعَنَا وَفَّقَهُمُ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَهُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَهِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا …» (بحار الأنوار ، ج53 ، ص177 و الإحتجاج ، ج2 ، ص 499)
ترجمه: اگر شیعیان ما -که خداوند آن ها را به طاعت و بندگى خویش موفّق بدارد- قلب هایشان در وفاى به عهد و پیمانی که بر ایشان است، اتّحاد و اتّفاق مى داشت، یُمن ملاقات ما به تأخیر نمىافتاد و هرآینه سعادت دیدار ما زودتر نصیبشان میگشت، مشاهدهای با شناختی درست و صداقتی از سوی آنان به ما … . (ترجمه کمی روان بیان شده است).
جمعبندی:
الف – امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف، وجود دارند. امام – ولیالله – خلیفهالله و حجّتالله عصر و زمان هستند. به وظایف و تکالیف خود عمل میکنند و مردمان چه بشناسند و چه نشناسند و چه بخواهند و چه نخواهند، از فیض وجود او بهرهمند میگردند و البته هر کس بشناسد و رجوع نماید، بهرهی بیشتری میبرد.
ب – طبق آیات الهی، هدایت فردی برای همگان وجود دارد. پس هر کس ایمان بیاورد و تقوا پیشه کند به راه نجات، رشد و کمال هدایت خواهد شد؛ اما کمال اجتماعی که تأثیر مستقیم و بسیاری بر کمال فردی نیز دارد، منوط به استقرار حکومت عدل الهی است.
ج – حکومت نیز امری است که مبتنی بر خواست مردم است. پس اگر حکومت معصومین (ع) تا کنون محقق نگردیده است، علّتش این است که مردم (به ویژه شیعیان و منتظران) خواهان آن نبودهاند.
د – به خودمان و مردم خودمان که شیعه و منتظر هستند نگاه کنیم. تا چه حد ایشان را میشناسیم؟ تا چه حد خواهان حکومت ایشان هستیم؟ تا چه حد برای تحقق چنین حکومتی دعا و تلاش مینماییم؟ آیا عموماً آمادگی اجرای سادهترین احکام را داریم که آمادگی پذیرش احکام حکومت عدل الهی را داشته باشیم؟ برخورد ما با همین نظام جمهوری اسلامی ایران که آغاز و تلاشی برای زمینهسازی است و هنوز گامی در مقدمه است، چگونه میباشد؟
ه – البته خواستن به این نیست که الزاماً همهی مردم دنیا حضرت مهدی (عج) را بشناسند و طالب حکومتش باشند. بلکه عدهی قلیل و لازم برای اداره جهان و عدهی کثیری از شیعیان و مسلمانان آماده میشوند و سایرین نیز از ظلم ستمگران خسته و از منجیگری و نجات به وسیله دیگران ناامید شده و به جای گرایش به «ایسم»ها و احزاب یا مدعیها، طالب منجی الهی میشوند. چنان چه بروزها و نمودهایی از این بیداری و دینگرایی و حتی اسلامگرایی (به رغم تشدید اسلامهراسی) را در دنیا شاهدیم.