دیدار با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و بحث درباره درستی داستان های نقل شده در این باره، از مباحث مهم مهدویّت است که در قسمت آسیب شناسی مهدویّت مطرح می شود. با توجه به آثار تربیتی فراوان مطالعه و بازگویی داستان های دیدار و ملاقات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بر ذهن و روح افراد و بازخوردهای اجتماعی آن، برای پیش گیری از آثار سوء تربیتی که از ناحیه برخی حکایات نادرست و غیرواقعی در آحاد جامعه کم و بیش به وقوع می پیوندد، آموزش و ارائه ملاک هایی برای تشخیص درستی یا نادرستی این داستان ها، بایسته ای تربیتی به شمار می رود. این نوشتار نیز با هدف عرضه معیارهایی برای تشخیص درستی داستان های دیدار با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف سامان یافته و تلاش نموده است تا با ارائه دوازده معیار صدق حکایات دیدار، در دو دسته کلی معیارها به اعتبار ناقل داستان و معیارها به اعتبار محتوای داستان، این رسالت را به انجام رسانده و از سوء استفاده فرصت طلبان عرصه مهدویت که خود عاملی برای تضعیف باورداشت به مهدویت و رواج خرافات در این زمینه است جلوگیری نماید.
مقدمه
شاید نخستین پرسشی که درباره بررسی مسئله دیدار با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به ذهن می رسد، این است که مردم در زمان سایر ائمه علیهم السلام با آنان ملاقات و دیدار داشته و مسائل و مشکلات خود را به آنها مطرح می نمودند و جواب خود را دریافت می کردند، چرا دیدار با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف موضوعی است که همیشه با حساسیت خاصی درباره آن صحبت می شود؟ روشن شدن علت حساسیت این موضوع، نیازمند توضیحاتی است.
از آن جا که اطاعت از امامان معصوم علیهم السلام در ردیف اطاعت خداوند متعال و رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم قرار گرفته(2) و به عنوان مرجع معارف اسلامی معرفی شده اند(3)، همواره محل رجوع عام و خاص بوده اند. این مراجعه ها و دیدارها با یازده امام همام، یعنی حضرت علی علیه السلام تا امام حسن عسکری علیه السلام به صورت معمولی صورت می گرفته و اگرچه در برهه هایی دیدارها و ملاقات مردم با ائمه علیهم السلام محدودتر شده، ولی در همه این دوران، رسیدن به امام امکان پذیر بوده است.
اما عصر امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف عصری است که این ارتباط دوطرفه، طی دو مرحله، کاملاً قطع شد که به این دو مرحله عصر غیبت گفته می شود. احادیث بسیاری از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام به ما رسیده که عصر غیبت برای امام دوازدهم را پیش بینی کرده(4)و فرموده اند حضرت قائم دو غیبت دارد که یکی کوتاه و دیگری بلندمدت است؛ حتی موضوع غیبت کبرا از جانب خود حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در توقیع شریف علی بن محمد سمری نیز بیان شده است(5). بنابراین، وقوع غیبت برای امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف امری اجتناب ناپذیر به شمار می رود.
در مرحله اول از دوران غیبت یا همان غیبت صغرا، تنها چهار نایب خاص آن حضرت می توانستند با امام ارتباط برقرار کنند و پیام ها، مسائل، مشکلات، وجوهات و مواردی از این دست را به محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برسانند و این ها واسطه های بین مردم و حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بودند. اما در مرحله دوم غیبت یا همان غیبت کبرا، دیگر هیچ گونه ارتباطی که دوطرفه بود، حتی به واسطه نایبان خاص قطع گردید و عصری پیش آمد که دیگر کسی نمی توانست با میل و اختیارش به خدمت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف شرفیاب شود و بر اساس توقیع مبارک خود حضرت، مردم موظف شدند به فقها و علمای دین مراجعه نمایند.(6)
با طولانی شدن غیبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف از سویی و گسترده شدن بساط ظلم و جور از سوی دیگر و نیز نبود امکان ارتباط اختیاری با حضرت، زمینه امتحان سرنوشت ساز شیعه فراهم آمد و به تبع آن، آرام آرام آثار منفی آن در میان مردم پیدا شد(7)، به گونه ای که این امر باعث تردید مردم در تولد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف(8) و تضعیف ایمان آن ها نسبت به وجود مبارک حضرت شد.(9)
با توجه به این مشکلات، علمای دل سوز شیعه، تلاش نمودند اعتقاد به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و ارتباط معنوی و عاطفی با ایشان را به عنوان یکی از ارکان دین، زنده نگه دارند؛ از این رو سعی کردند با دلایل عقلی و مستندات نقلی، قلوب شیعیان را از معرفت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف سرشار و شبهات این عرصه را برطرف کنند، اما شیوه های ارائه شده پیشین، برای تحکیم باورهای مردم، تا حدی عقلی بود و همین امر در برخی موارد، برای عامه مردم، تأثیر موردنظر را نداشت؛ زیرا اساساً توده مردم، روش حسی تبیین مسائل را بر روش عقلی ترجیح می دهند. از این رو علمای شیعه بر آن شدند برای رفع این مشکل نیز از روشی بهره گیرند که ایمان مردم نیز از آفات شبهات محفوظ باشد، لذا به بیان دیدارهای واقعی افراد با امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پرداخته و در این زمینه کتاب هایی را نیز تألیف نمودند و شاید بتوان ادعا کرد که برای قابل فهم بودن موضوع وجود مبارک حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و هدایت ها و الطاف و مهربانی های مخفیانه ایشان، نقل حکایت های واقعی در این زمینه بهترین وسیله بود.
اگر چه شیوه بیان حکایت های دیدار با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در تقویت باور به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف تأثیری مثبت داشته و دارد، اما از آن جا که این روش، برخلاف روش عقلی، در قالب منطقی و ضوابط خاص و صحیح خود بیان نشد، در طول تاریخ همواره باعث بروز انحرافات و مشکلاتی شد و دغل کارانی پیدا شدند که به خاطر هوای نفسانی و رسیدن به مطامع دنیوی خویش، با ادعاهای دروغ ارتباط و ملاقات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، بسیاری را تحت تأثیر قرار داده و با سوءاستفاده از شیفتگی مردم به امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و شوق وصال وی، ذهن ها و سرمایه ها را به سوی خود منحرف نمودند و تعداد چشم گیری از محبان حضرت نیز به خاطر سستی در کسب معارف اسلامی و نداشتن ضوابط و معیارهای درستی دیدارها، فریب فریب کاران را خورده و عقاید و امکانات خود را بازیچه دست این افراد قرار دادند. طرح داستان های دیدار و ملاقات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مانند شمشیری دولبه است که با داشتن معیارهای درستی آن، می تواند برای عموم جامعه مفید باشد. اما در صورت جهل و نادانی به این ملاک ها نیز خسارت های مادی و معنوی و عقیدتی فراوان و بعضاً جبران ناپذیری را به دنبال خواهد داشت؛ زیرا به فرموده امام صادق علیه السلام:
کسی که بدون بصیرت و آگاهی در راهی قدم بگذارد، مانند کسی است که در بیراهه گام نهاده است. حرکت سریع چنین شخصی نیز تنها او را از مقصد دورتر خواهد ساخت.(10)
و طبق فرمایش حکیمانه امیرالمؤمنین علیه السلام«علم است که مانع و حجاب از آفات خواهد بود.»(11) بنابراین تنها راه رهایی از آسیب های پرداختن به داستان های دیدار و بهره گیری صحیح از آنها شناخت این معیارهاست.
مفهوم شناسی دیدار و کلمات مشابه
پیش از ورود به بیان معیارهای درستی داستان های دیدار با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، بررسی مفهوم دیدار و واژگانی که در این موضوع مورد استفاده قرار می گیرد ضروری است، این اهمیت از آن روست که علت عمده اختلاف نظرهای علما و اندیشه ورزان درباره رؤیت یا عدم امکان رؤیت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در عصر غیبت کبرا، به طی نکردن مرحله اول تحقیق، یعنی مفهوم شناسی موضوع برمی گردد؛ حال اگر مفهوم دیدار مورد بازکاوی قرار گیرد، هم مراد معتقدان به دیدار با امام دوازدهم در عصر غیبت واضح خواهد شد و هم منظور قائلان به ممکن نبودن دیدار مشخص خواهد گردید.
دیدار، از ماده دیدن در فارسی گرفته شده و معادل آن در عربی از ماده رأی است. دیدن(رأی)به معنای مطلق مشاهده است و اگرچه معمولاً به مشاهده با چشم(بصر)اطلاق می گردد، اما در زبان عربی افزون بر آن، مشاهده روحی و قلبی(بصیرت)را نیز دربرمی گیرد(12). بنابراین ممکن است ظرف دیدن یک شخص، در بیداری، خواب و یا مکاشفه روحی باشد. حال باید دید منظور از وقوع یا عدم امکان رؤیت با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در عصر غیبت توسط برخی اندیشه ورزان کدام نوع از دیدارهاست و آیا هرگونه دیدنی، حتی در خواب یا مکاشفه روحی را دربرمی گیرد و یا منظور روایات، قسمی خاص از دیدن است؟ این مطلبی است که به زودی به آن خواهیم پرداخت.
در موارد بسیاری از داستان ها، واژه ملاقات به عنوان معادل دیدار استفاده می شود که گرچه از نظر مفهوم با معنای دیدار نزدیک است، اما زمانی که عنوان ملاقات، برای به هم رسیدن دو نفر به کار می رود، نوعی شناخت در مفهوم آن لحاظ می شود؛(13)در حالی که دیدن یک شخص یا یک شیء لزوماً به همراه شناخت آن همراه نیست و معنایی اعم دارد، چنان که در مسئله رؤیت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در زمان غیبت، امام صادق علیه السلام می فرماید:
یرَونهُ و لا یَعْرِفونه(14)؛
مردم او را می بینند ولی نمی شناسند.
هم چنین دیدار و ملاقات از لحاظ گسترده، محدودتر از واژه ارتباط- که گاهی در ادبیات داستان های دیدار با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به کار می رود- هستند؛ زیرا شدت پیوند و استمرار و رابطه دوسویه ای که در ارتباط است در آن دو، مدنظر نیست.(15)توجه به دو وجه تمایز کننده واژه دیدار از دو عنوان ملاقات و ارتباط، نقش بسیار مهمی در تشخیص درستی یک داستان دیدار دارد؛ چنان که این مطلب پس از بررسی روایات مربوط به رؤیت امام دوازدهم که در ذیل می آید، بهتر رخ نمایی خواهد نمود.
نتیجه این که با توجه با اطلاق معنایی دیدار که پیش تر بیان شد، مراد از دیدار با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در این نوشتار- صرف نظر از اثبات یا نفی آن- نیز همین معنای عام، یعنی دیدار جسمانی در بیداری، ملاقات روحی در عالم خواب، یا مکاشفه و با قلب است و از در نظر گرفتن معنای محدود برای این واژه، برخلاف بعضی نویسندگان محترم که تنها دیدن با چشم و حالت بیداری را محور بحث ملاقات قرار داده اند(16)، چشم پوشی می شود.
دیدار با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از منظر روایات
درباره عدم رؤیت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در زمان غیبت کبرا روایات بسیاری به ما رسیده است که توجه دقیق به مدلول های آن ها می تواند گره گشای بسیاری از ابهامات در این زمینه باشد. معروف ترین این روایات، فرمایش و توقیع شریفی است که از حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف خطاب به آخرین نایب خاص ایشان علی بن محمد سمری رحمه الله صادر شده است. متن این توقیع چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم. یا علیَّ بنَ محمدٍ السَّمُری! اعظمَ الله اجرَ أخوانکَ فیکَ فإنّک میّتٌ ما بیْنَکَ و بینَ سِتّه ایّام فاجمَعْ امْرَک و لا توُصِ إلی احدٍ یقومُ مقامَک بعدَ وَفاتِک فقدْ وَقعَتِ الغیبهُ الثانیهُ فلا ظُهور إلا بعدَ إذنِ الله عزّوجلّ و ذلکَ بعدَ طول الامد و قسوهِ القُلوب و امتلاء الارضِ جوراً و سیأتی شیعتی من یدّعی المُشاهده الا فمنِ ادّعی المُشاهده قبلَ خُروج السفیانی و الصّیحه فهُوَ کاذبٌ مفترٍ و لا حولَ و لا قوّه الا بالله العلیّ العظیم(17)؛
به نام خداوند بخشنده مهربان. ای علی بن محمد سمری، خدا اجر برادرانت را درباره تو بزرگ گرداند! تو تا شش روز دیگر از دنیا خواهی رفت؛ پس کارهای خود را جمع کن و برای بعد از خودت به هیچ کس وصیت مکن؛ زیرا غیبت دوم(کبرا)واقع شده و ظهوری نیست، مگر پس از اجازه خدای عزوجل و این ظهور، پس از مدتی طولانی و سختی و قساوت دل ها و پر شدن زمین از جور و ستم خواهد بود. به زودی کسانی از شیعیان خواهند آمد که مدعی مشاهده هستند؛ اما آگاه باشید که هر کس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی مشاهده مرا ادعا کند، دروغ گو و افترازننده به من است. و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.
اگر فضایی که توقیع شریف در آن صادر شده، مورد بررسی و دقت قرار گیرد، درمی یابیم که از همان زمان غیبت صغرا، ادعای ملاقات و ارتباط خاص و پیام آوردن از سوی حضرت، توسط برخی افراد فرصت طلب و شیاد مطرح شده؛ به طوری که در زمان غیبت صغرا یکی از وظایف نواب خاص، روشن گری و مبارزه با مدعیان ارتباط و نیابت بوده است، چنان که دفع ادعای شلمغانی(یکی از مدعیان دروغین)نمونه بارزی از این ماجراست. از این رو، پس از اتمام غیبت صغرا و تعلق اراده خدا بر غیبت کبرا، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف با این فرمایش، خواستند که جلوی سوءاستفاده افراد فریب کار را از منصب نیابت، سفارت و هر آن چه که به گونه ای ارتباط مستمر و اختیاری و دوسویه از آن به مشام رسد را بگیرند. لفظ «مفتر» که به معنای نسبت دروغ دادن حکم و دستوری به حضرت ولیّ عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است نیز مؤید این سخن است، چنان که بعضی محققان نیز شدت لحن توقیع شریف را گویای حساسیت موضوع نیابت و احساس خطر امام نسبت به زمینه های بالقوه بروز چنین آفتی در میان شیعیان دانسته اند.(18)
به این ترتیب با شروع غیبت کبرا، راه نیابت خاص و سفارت و هرچه که نشانه ارتباط اختیاری مردم با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد، بسته شده است و هر کس که ادعای دیدار این چنینی را بنماید، طبق این توقیع و فرمان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دروغ گو و افترازننده به ایشان است.
گفتنی است که بر اساس این توقیع شریف، هرگونه دیدار با امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در عصر غیبت ناممکن است و طرح داستان های دیدار با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف طرحی نامشروع و بیانی دروغ و غیرواقعی است. حال با این پیش فرض، سؤالی در ذهن تداعی می شود که با این همه داستان چه باید کرد؟
در پاسخ به این شبهه چند نکته قابل توجه است:
اولاً نکته بسیار مهمی که در این توقیع مورد غفلت واقع شده، توجه به نفی دیدار با واژه «مشاهده» است که در فارسی به معنای دیدن است. این واژه در عربی به معنای«المعاینه: نگاه کردن و دیدن»(19)است. لغت شناسان در تبیین ریشه این لغت، آن را به ماده«شهد» برگردانده اند که بر حضور و علم و اعلام دلالت دارد.(20) گرچه برخی گفته اند علمی که در مشاهده حاصل می شود هم در امور محسوس و هم در امور نامحسوس است، ولی با دقت در به کارگیری اولیه آن درمی یابیم که در صورت عدم قرینه، کاربرد این واژه در رؤیت امور محسوس است و از این روست که صاحب فروق اللغویه در تبیین تفاوت شهادت با علم گفته است:« الفرق بین العلم و الشهاده أنّ الشهاده اخصّ من العلم ذلک انّها علم بوجود الاشیاء لا من قبل غیرها. و الشاهد نقیض الغائب فی المعنی، و لهذا سمّی ما یدرک بالحواسّو یعلم ضروره شاهداً»(21). چنان که کسی می تواند درباره واقعه ای به عنوان شاهد در دادگاه حاضر شود که آن را با چشم دیده باشد.
مؤید دیگری که کاربرد اولیه واژه مشاهده را در امور محسوس ثابت می سازد، تقابل این کلمه با واژه «غیب»است، مانند آیه « عالمُ الغیبِ و الشّهادهَ»(22)؛ چنان که در معنای غیب آمده:«ما یغیب عن حواسّ الناس و بصائرهم و ما یشهدونه بهما»(23).
در حقیقت منظور امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف از مشاهده، عبارت دیگری از غیبت و بیان گر این نکته است که گرچه مراد ایشان، دفع یاوه پردازی های مدعیان نیابت و پیام رسانی از جانب حضرت بوده اما حساسیت این بحث باعث شد تا امام به کم ترین حد از ملاقات، یعنی مشاهده حسی اشاره نماید و روشن است که وقتی اصل مشاهده حضرت، توسط ایشان نفی شده است، مراتب بالاتر آن یعنی ارتباط دوسویه و نیابت و ادعای رساندن اوامر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف منتفی است. این امر مانند موضوعی است که در آیه «و قَضی ربُّک الا تعْبدوُا إلا ایّاهُ و بالوالدَیْنِ إحساناً إمّا یَبلُغنَّ عندکَ الکبرَ احدُهما أو کلاهُما فلا تقُل لهُما أُفٍّ و لا تنهرْهُما و قُل لهما قولاً کریماً»(24)آمده است. در آیه مذکور، برای مشخص نمودن حد احترام به پدر و مادر، گفتن اُف به ایشان، ممنوع شده است. روشن است که درباره حکم فحاشی یا زدن و برخوردهای خشن دیگر در این آیه مطلبی به صراحت بیان نشده است، اما وقتی کم ترین حد بی احترامی، یعنی اظهار ناراحتی با گفتن اُف ممنوع شده است، موارد شدیدتر نیز جایز نخواهد بود. در بحث ما نیز وقتی راه مشاهده امام در عصر غیبت کبرا مسدود اعلام شده نیابت مخصوص و ارتباط با حضرت در غیبت کبرا نیز ممکن نخواهد بود و هرگونه ادعای ارتباط و نیابت دروغ بوده و هرگونه سخنی که از جانب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مطرح شود افترا به ایشان به شمار می رود. هم چنین روایات بسیاری موجود است که به صراحت از رؤیت امام عصر در عصر غیبت خبر داده اند؛ برای مثال امام صادق علیه السلام ضمن تشریح شباهت های حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف با برخی انبیا می فرماید:
امّا سُنتُّهُ منْ یوسُف فالسّترُ یجعلُ الله بینَهُ و بین الخلقِ حجاباً یروْنهُ و لا یعرفوُنَه(25)؛
اما[شباهت امام زمان و] سنت او از حضرت یوسف؛ پس خدای متعال بین او و مردم حجاب و مانعی قرار می دهد که وی را می بینند اما نمی شناسند.
ایشان در سخن دیگری فرمود:
صاحب این امر، میان آنان آمد و شد می نماید، در بازارهایشان گام برمی دارد و قدم بر فرش هایشان می گذارد و آنان او را نمی شناسند، تا این که خداوند به او اجازه می فرماید که خودش را معرفی کند، همان گونه که به یوسف اجازه فرمود(26).
البته در همین احادیث این نکته هم گوشزد شده است که عموم مردم با وجود دیدن حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف او را نمی شناسند. بنابراین از مقایسه مجموع این روایات با توقیع شریف درمی یابیم چنین نیست که حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در زمان غیبت کبرا، به طور مطلق دیده نشوند، بلکه مراد آن است که دیدن ایشان در حالت عادی و در بیداری به هم راه شناخت، طبق حکمت الهی، در عصر غیبت ممکن نیست، افزون بر آن که دلیلی بر عدم امکان وقوع دیدار همراه با شناخت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در اقسام دیگر دیدار، یعنی خواب و مکاشفه وجود ندارد.
اگر کسی بگوید چرا نشناختن ایشان در لحظه ملاقات را تنها به دیدار در بیداری محدود و مقید کرده و دو قسم دیگر، یعنی دیدار در حالت مکاشفه یا رؤیا را با وجود اطلاق دلیل، خارج نموده اید، خواهیم گفت: افزون بر توضیحات پیشین و به ویژه دقت در واژه «مشاهده» که رؤیت حسی را دربرمی گیرد، به دو دلیل دیدار با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حتی در صورت شناخت ایشان در عصر غیبت ممکن است:
نخست آن که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
اللهُم بَلی لا تخلوا الارضُ من قائمٍ لِلّه بحُجهٍ إمّا ظاهراً مشهوراً و إما خائفاً مغموراً لئلا تبْطُلَ حُجَجُ اللهِ و بیّناتُه(27)؛
خداوندا! تو هرگز زمین را از قائم به حجت که یا ظاهر است و مشهود و یا پنهان است و مستور خالی نمی گذاری تا دلایل واضح و آشکار خداوندی باطل نگردد.
این سخن به روشنی گویای آن است که اگر در مواردی حکمت الهی اقتضا کند، حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف به اذن الهی خود را به برخی افراد می شناساند و با توجه به این که روایات معصومان، دیدار با شناخت امام را در حالت بیداری و عادی در عصر غیبت خلاف مشیت الهی و ناممکن می داند، ناگزیر این اتفاق فقط در حالت مکاشفه یا رؤیا ممکن خواهد بود.
دوم آن که نه تنها دیدار هم راه با شناخت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در حالت مکاشفه یا خواب ممکن است، بلکه واقع نیز شده و با مروری بر داستان های دیدار که در کتاب های مختلف از افراد مورد اطمینان نقل شده است، با تواتر اجمالی این مطلب ثابت می شود. یکی از نویسندگان در این باره می گوید:
… منافاتی ندارد با امکان رؤیت از جهت اقتضای مصلحت احیاناً و اتفاقاً. به علاوه در مقابل او نیز دلیل قطعی است بر امکان رؤیت و آن تواتر اجمالی است که موجب قطعی و یقینی است از کثرت ادعای اشخاص صالح. به علاوه ادعای ایشان نیز به منزله حدیثی است و صلاح بسیاری از ایشان از حیث تقوا و ورع و وثوق و اطمینان کم تر از راویان احادیث نیست.(28)
نکته ای که ذکر آن در این جا مفید است آن است که تصور عموم مردم از دیدار با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف که در داستان های دیدار ایشان نقل می شود، ملاقات ایشان در حالت عادی و بیداری است، اما با توضیحات اخیر و تأمل در قراین موجود در حکایات دیدار، مانند تشرف مرحوم سید بحرالعلوم،درمی یابیم که مراد از مشاهده هم راه با شناخت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، رؤیت ایشان در عالم مکاشفه یا خواب بوده است، نه حالت عادی و با چشم سر. بی توجهی به این نکته موجب شده است گمان رود هرگونه دیدار هم راه با شناخت امام در لحظه رؤیت حتی با چشم سر، ممکن و بلکه واقع شده است، در حالی که این ادعا خلاف روایاتی است که نمونه هایی از آن ذکر شد.
معیارهای درستی داستان های دیدار با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
نخست لازم است بدانیم معیارها و نشانه های درستی اخبار دیدار، گاه به محتوای داستان دیدار و زمانی مربوط به شخص نقل کننده حکایت تعلق دارد. بنابراین، این ملاک ها در دو دسته کلی: 1. معیارهای درستی دیدار به اعتبار محتوای داستان؛ 2. معیارهای درستی دیدار به اعتبار گوینده داستان، تقسیم می شود.
1. معیارهای درستی داستان های دیدار به اعتبار محتوای داستان
برای تشخیص درستی حکایات و داستان هایی که درباره دیدار با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نقل می شود، می توان معیارهایی را با توجه به محتوا و مدلول خود داستان، ارائه داد. آن چه در ذیل می آید حاصل کاوشی در همین راستاست که حاصل آن، مجموعه معیارهایی است که به اعتبار محتوای داستان های دیدار ارائه شده، به گونه ای که با در دست داشتن و لحاظ آن ها می توان قضایای تشرفات نقل شده را مورد ارزیابی قرار داده و از درستی آن ها اطمینان یافت. علایم راستی یک داستان دیدار از حیث محتوا عبارتند از:
الف)عدم دلالت نیابت خاص برای دیدارکننده
از آن چه تاکنون به ویژه در باب مفهوم شناسی دیدار و نیز مقوله دیدار با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از منظر روایات بیان نمودیم، دریافتیم عصر غیبت کبرا به استناد دلایل روایی، دوره ای است که سنت الهی و قانون کلی خداوند حکیم، بر عدم امکان فیض ملاقات و دیدار با امام دوازدهم قرار گرفته و این قانون تا زمان ظهور مبارک ایشان هم چنان در جامعه بشری جاری است؛ اما به مقتضای الطاف کریمانه حضرت و مصالح و حکمت بالغه ایشان، ممکن است در مواردی خاص توفیق دیدار آن وجود نورانی- البته به معنای عام دیدار- نصیب عده ای محدود شود تا مردم گرمای مهربانی ایشان را بهتر احساس کنند و در باور خویش به ایشان مصمم تر گردند. اما نباید مضمون و محتوای داستان به گونه ای باشد که نیابت خاصی را برای ملاقات کننده با حضرت، تثبیت نماید؛ زیرا بر اساس مستندات روایی، اگر فردی ادعای ارتباط دوسویه و اختیاری با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و نیابت مخصوص وی را بنماید، بی شک انسانی دروغ گو و دغل کار است و دلیل روایی آن نیز پیش تر بیان شد.
ب) عدم طرح دیدار همراه با شناخت امام در بیداری و حال عادی
از جمله معیارهایی که می توان برای شناخت درستی حکایات از آن بهره برد، عدم ادعای دیدار با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آن هم به همراه شناخت ایشان به عنوان امام، در حال بیداری و عادی است؛ زیرا چنان که در جمع بندی روایات مربوط به دیدار بیان شد، یک قسم از دیدارهایی که ممکن است در زمان غیبت کبرا اتفاق بیفتد، غیرممکن قلمداد شد و آن دیدار در بیداری با حضرت آن هم همراه با شناخت ایشان در لحظه دیدار است.
بسیاری از روایات رؤیت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در عصر غیبت کبرا، بیان گر این نکته هستند که کسی در حالت عادی و بیداری نمی تواند حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را با این وصف که بداند او امام دوازدهم است مشاهده کند و اگر کسی چنین ادعایی کند، یا دروغ می گوید، یا این که اشتباه کرده است. برای مثال امام صادق علیه السلام فرمود:
صاحِبَ هذا الامرِ یتردَّدُ بیْنَهم و یَمشی فی اسواقِهم و یَطَاُ فُرُشهم و لا یعرِفوُنهُ حتی یأذنَ اللهُ لهُ أنْ یُعَرفّهمْ نفسهُ کما أذِنَ لِیوسفَ حینَقالَ لهُ إخوتهُ:(إنّک لانتَ یوسُفُ قالَ انا یوسُف»(29)؛
صاحب این امر عجل الله تعالی فرجه الشریف در میانشان رفت و آمد می کند و در بازارشان می رود و روی فرش ها[ و جای پایشان] پا می گذارد و این در حالی است که آن ها او را نمی شناسند، تا این که خداوند به او اجازه می فرماید که خودش را معرفی کند، همان گونه که به یوسف اجازه فرمود، در آن هنگام که برادرانش به او گفتند:« آیا تو خود، یوسف هستی؟ پاسخ داد: آری، من یوسفم».
هم چنین حضرتش فرمود:
در صاحب الامر سنت هایی از پیغمبران است… اما سنت یوسف، در پرده بودن است. خدا میان او و خلق پرده ای می نهد که او را ببینند و نشناسند.(30)
ممکن است پرسشی در ذهن پیدا شود که اگر چنین است، پس با این همه نقل از دیدار بزرگان که در لحظه دیدار، امام را شناخته اند چه می کنید؟ در جواب باید گفت، نکته این است که بر اساس روایات موجود، شخص دیدارکننده در حالت عادی و با شناخت عنوان امامت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در لحظه دیدار، در ادعایش راست نمی گوید. از این رو، اولاً دیدارهایی که از بزرگان نقل شده، در حالت خواب یا مکاشفه بوده است، نه در بیداری و با چشم سر. گفتنی است اندیشه ورزانی به این نکته گواهی داده اند.(31) برای مثال یکی از آنان این مطلب را چنین تبیین می نماید:
آیا حضرت، در مقام روح شما ظهور می کند یا در مقام جسم شما؟ اگر در مقام جسم شما ظهور می کند، پس چرا باید عبادت کنید تا حضرت را ببینید؟ مگر نه این است که عبادت کردن یعنی متعالی کردن وجود خود؟ پس جهت وجود شما باید غیبی شود تا با غیب هستی رو به رو گردد. چرا آن هایی که حضرت را می بینند بعد از این که یک مرتبه متوجه می شوند که نکند این آقا، حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشند، در همان حال دیگر حضرت را نمی بینند؟ اگر بنا بود که حضرت ظهور مادی کرده باشد باید وقتی از جلوی چشم شما غایب شدند، بالاخره در گوشه ای در این دنیای مادی پنهان شده باشند. در موقعی که شما مفتخر به رؤیت حضرت شده اید، امام، مادّی شده است یا شما با عبادت و ایجاد صلاحیت، غیبی و غیب بین شده اید؟ به نظر می رسد آن هایی که حضرت را می بینند، حضرت را از بُعد غیب می بینند و ارزش موضوع هم در همین جهت است.(32)
ثانیاً اگر در بیداری و حالت عادی بوده، شخص دیدارکننده در زمان دیدار، ایشان را نشناخته است، بلکه این شناخت بعد از مفارقت از وجود مبارک حضرت ولیّ عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بوده است، چنان که این مطلب با دقت در محتوای این دیدارها کاملاً مشهود است. البته در این جا باید اذعان نمود که بیش تر افرادی که حکایات دیدارهای بزرگان را برای مردم بازگو می کنند، اشخاصی هستند که در مسئله دیدار به خاطر ندانستن معیار گفته شده به اشتباه افتاده و به تفاوت دیدار بین حالت عادی و مکاشفه، توجه ننموده اند، نه این که دروغ گو و فریب کار بوده اند.
ج)تضاد نداشتن مفاد داستان با احکام الهی
بدون تردید یکی از معیارهای صدق حکایات دیدار با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف عدم مخالفت محتوایی آن با احکام و دستورهای خداست. اهمیت این موضوع آن قدر فراوان است که در مجامع روایی ما، احادیث بسیاری از ناحیه معصومان علیهم السلام رسیده که بیان گر آن است که حتی درستی سخنان منتسب به ایشان را باید با کتاب الله سنجید. امام صادق علیه السلام فرمود:
فاتّقوا اللهَ و لا تَقْبَلوا علیْنا ما خالَفَ قولَ ربّنا تعالی و سُنهَ نبیّنا محمدٍ صلی الله علیه و آله و سلم(33)؛
تقوای الهی پیشه کنید و سخنانی که از جانب ما گفته شده و مخالف با کلام خدا و سنت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است را نپذیرید.
ایشان در کلامی دیگر فرمود:
یُترَکُ ما خالَفَ حُکمهُ حُکم الکتابِ و السُنه(34)؛
حکمی مخالف با قرآن و سنت را ترک و طرد نمایید.
در بعضی از داستان های دیدار با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دستورهایی بیان می شود که به روشنی با احکام الهی در تضاد است، اما متأسفانه نا آشنایی با احکام الهی از یک طرف و ساده لوحی از طرف دیگر، باعث شده است عده ای با استناد به حکایاتی دروغین، اعمالی را مرتکب شوند که در تعارض با احکام خدا و فرمایش های اهل بیت علیهم السلام بوده و بدون تردید نقل این داستان ها ترویج اباحی گری خواهد بود. به همین جهت سزاوار است همه شیفتگان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف با فراگیری احکام اسلام از رساله های عملیه و مشورت با علمای دین از یک سو، و مطابقت داستان های ملاقات با این احکام، پیش از تأثیرپذیری عاطفی از این حکایات، از درستی داستان مطمئن شوند.
د)داشتن مؤید از قرآن کریم و سیره معصومان علیهم السلام
از جمله علایمی که می توان با آن، درستی یک حکایت تشرف را شناخت، تأیید محتوای آن توسط قرآن و احادیث ائمه علیهم السلام و به عبارت دیگر، موافقت مضمون آن با این دو منبع اسلام است. امام صادق علیه السلام از قول رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:
إنّ عَلی کُلّ حقِّ حقیقهً و عَلی کُلّ صوابٍ نوراً فَما وافَقَ کتابَ الله فخُذوهُ و ما خالَفَ کتابَ اللهِ فَدَعوه(35)؛
هر حقی واقعیتی و هر درستی نوری دارد. آن چه با قرآن موافق است را بگیرید و هرچه با آن مخالف است را واگذارید.
ممکن است کسی چنین تصور کند که عدم مخالفت با کتاب خدا که پیش تر به عنوان یک معیار بیان شد کافی است و نیازی به ذکر این مورد نیست، در حالی که عدم مخالفت مضمون داستان دیدار با حلال و حرام های شناخته شده خدا، هنوز نمی تواند به معنای درستی یک داستان محسوب شود؛ زیرا چه بسا مطلبی در خلال حکایات ملاقات آمده که مخالفت صریح با احکام الهی ندارد، اما هیچ گونه سخنی نیز در کتاب و سنت که دلالت بر تأیید و موافقت با آن باشد، یافت نشده است. در این صورت، باز نمی توان به مفاد این داستان عمل نمود؛ زیرا راه کاری که امامان معصوم در این گونه موارد سفارش فرموده اند، توقف و احتیاط است، چنان که امام صادق علیه السلام فرمود:
لا یَسَعُکم فیما ینْزِلُ بکمْ ممّا لا تعلَمونَ إلا الکفُّ عنهُ و التّثُّبتُ و الردُّ الی ائمه الهُدی حتّی یَحملوکُم فیه علی القَصدِ و یجلوا عنکمْ فیهِ العَمی و یُعرّفوکم فیه الحق(36)؛
در اخذ آن چه به دست شما می رسد که نمی دانید درست است یا نه، آزاد نیستید؛ بلکه وظیفه شما توقف، بررسی و رجوع به ائمه هدی است تا شما را به حقیقت رساند و گمراهی شما را برطرف سازند و حق مطلب را به شما بفهمانند.
افزون بر آن، عمل به مضمون داستان های دیدار با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در واقع به رسمیت شناختن این داستان ها به عنوان یکی از منابع مستقل برای برداشت احکام اسلام است، در حالی که کسی از فقهای اسلام قائل به چنین امری نیست و در کتاب هایی که بیان گر روش صحیح استنباط معارف دینی هستند، تنها چهار منبع قرآن کریم سنت معصومان، اجماع و عقل دارای حجیت هستند.
بنابراین، احتیاط و اطمینان نداشتن به داستان هایی که مؤید قرآنی و روایی ندارند، کاری شایسته و وظیفه ای شرعی است و یکی از بهترین راه های جلوگیری از نشر خرافات در میان مردم، التزام جمعی به این امر است.
هـ(عدم دلالت داستان بر تعیین وقت ظهور)
از جمله ملاک های درستی دیدارها از جنبه محتوا آن است که مدلول داستان، تعیین کننده وقت خاصی برای ظهور حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف نباشد؛ زیرا از امور مسلم در مباحث مهدویت، نفی هرگونه تعیین زمان مشخصی برای ظهور به شمار می رود. امام صادق علیه السلام فرمود:« ما اهل بیت[ برای ظهور قائم] وقت مشخص نمی کنیم»(37). هم چنین امام باقر علیه السلام در پاسخ سؤالی که از ایشان درباره زمان ظهور پرسیده شد، سه مرتبه فرمود:
کذَبَ الوَقّاتون، کذب الوقّاتون، کذب الوقاتونَ(38).
اصرار شدید ائمه علیهم السلام بر دروغ گویی کسانی که برای ظهور حضرت قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف وقتی خاص را مشخص می کنند، به خوبی می تواند محکی دقیق برای صحت و درستی داستان ها و حکایات ملاقات قرار گرفته و از اعتماد جاهلانه به این گونه داستان ها پیش گیری کند.
گفتنی است موضوع تعیین زمان ظهور در غیبت صغرای امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز مطرح بوده و ایشان در یکی از توقیعاتی که به جناب محمد بن عثمان نایب دوم خویش برای شیعیان نوشت، به همان معیاری که سایر امامان معصوم علیهم السلام سفارش فرموده بودند تأکید نموده و فرمود:
امّا ظُهورُ الفرجِ فإنّهُ إلی الله و کذبَ الوقّاتون(39)؛
اما[ زمان] ظهور فرج با خداست و تعیین کنندگان زمان ظهور دروغ گویند.
بنابراین، با وجود روایات مکرر معصومان علیهم السلام حجت بر همه شیعیان و دوست داران ایشان تمام شده و حتی با وجود اعتماد به گوینده حکایت، در صورتی که هرگونه، تحدید و تعیین زمان ظهور از محتوای آن استنباط شود، نباید به آن کم ترین توجهی کرد و در محافل دیگر نقل نمود.
2. معیارهای درستی دیدار به اعتبار گوینده داستان
اطمینان به راست گویی نقل کننده داستان ملاقات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف چه خود امام را دیده باشد و چه داستان دیدار شخص دیگری را به صورت شفاهی یا در کتاب و نوشته نقل کند، معیاری بسیار مهم در تشخیص درستی داستان است. اهمیت راست گویی چیزی نیست که از ذهن مردم مخفی بوده و نیاز به بحث و استدلال داشته باشد. هم چنین از حیث مفهوم نیز این واژه با ذهن ها آشناست، چنان که انعکاس آن در فرهنگ لغت نیز آمده است که صدق، نقیض دروغ(40) و برحق بودن(41)است. به این ترتیب کسی که سخنش با رخدادی که از آن خبر می دهد مطابق باشد، راست گوست.
در این میان آن چه مهم است تشخیص صداقت در شخص است. آیا می شود به صرف ظاهر مذهبی یک شخص، به او اطمینان نموده و او را در خبرش نیز راست گو دانست؟ البته منظور از طرح این سؤال، ایجاد جو بدبینی و سوءظن به مؤمنان نیست، بلکه مراد این است که انسان، همان گونه که در توجه و تأیید و اطمینان به خبرهایی که به امور دنیای او مربوط است، دقت و اهمیت زیادی به خرج می دهد، باید در مسائل مهمی مانند دیدار با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف که از مباحث مهم مهدویّت و امامت است، احتیاط نموده و طبق ضوابطی که عقل و شرع می گوید پیش برود؛ چرا که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:« دین تو، هم چون برادر توست، پس درباره اش محتاط باش!»(42)و نیز حضرت فرمود:« مؤمن، زیرک و خردمند است.»(43)
آن چه پیش از بیان نشانه های راست گویی یک فرد مسلمان لازم است بیان شود، تأکید این مطلب است که به هیچ روی، عبادات و اعمال ظاهری و به اصطلاح ظاهرالصلاح بودن، نمی تواند برای ما در اثبات راست گویی وی حجت شرعی و الهی باشد؛ زیرا رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
لا تنظروا الی کثره صلواتهم و صومهم و کثره الحج و المعروفِ و طنطنتهم باللیل و لکن انظروا إلی صدق الحدیثِ و أداء الأمانه(44)؛
به زیادی نماز و روزه و حج و نیکی و نماز شب آنها نگاه نکنید، بلکه به راست گویی و امانت داری شان بنگرید.
معلوم می شود که انسان می تواند نماز و روزه و حج و امثال این عبادات ظاهری را انجام دهد، ولی راست گو و امانت دار نباشد. به راستی اگر تنها عبادات ظاهری، ملاک دین داری و صداقت است، پس فرق مؤمن با منافق در چیست و وجه تمایز انسان مخلص و شخص ریاکار کدام است؟
اگر به فهرست افرادی که اهل بدعت در دین بودند و مردمان زیادی را به دور خود جمع و گمراه کردند توجه کنیم، درمی یابیم بسیاری از آن ها ظاهرالصلاح بوده اند و تنها به همین دلیل، مردمی را فریب داده و جذب خویش نموده اند و این به دلیل بی توجهی به آموزه ها و ملاک های ائمه علیهم السلام برای نجات از فریب خوردگی و گمراهی بوده است. بنابراین لازم است به معیارهای صداقت، معرفت داشته باشیم.
گفتنی است این ملاک ها، گاه ایجابی و گاه سلبی است؛ به این معنا که برای تشخیص صداقت، بعضی از ویژگی ها باید در شخص صادق باشد(صفت ایجابی) مانند شجاعت؛ اما برخی ویژگی ها مانند حرص به دنیا نیز نباید در وی وجود داشته باشد(صفت سلبی). از این رو برای شناخت این معیارها می توان از قاعده معروف«الاشیاء إنما تعرف بأضدادها»(45)نیز کمک جست و البته بهترین راه، محک زدن شخص حکایت کننده و آزمون وی است. در این نوشتار تلاش شده است تا به مهم ترین این صفات اشاره گردد.
الف) مروّت و مردانگی
یکی از نشانه های صداقت، وجود صفت مروت در شخص است، چنان که حضرت علی علیه السلام به این نکته تصریح می کند که«راست گویی مرد، بسته به مروت و مردانگی اوست»(46)و امام صادق علیه السلام فرمود:
لیسَ لکذّاب مُرُوهٌ(47)؛
شخص دروغ گو، مروت ندارد.
به عبارت دیگر، انسان با مروت دروغ گو نبوده و در حرف هایش راست گوست.
مروت در لغت به معنای مردانگی، فتوت و جوان مردی(48)است. یکی از کتب لغت در تعریف این واژه می گوید:
المروه آداب نفسانیه، تحمل مراعاتها الانسان علی الوقوف عند محاسن الاخلاق و جمیل العادات(49)؛
مروت و جوان مردی ادب و خصلتی روحی است که انسان را به انجام اخلاق نیک و عادات پسندیده وادار می کند.
راز این که داشتن مروت از علایم راست گویی است، این است که صفت ضد آن یعنی دروغ گویی، از امور پستی است که تنها افراد با مروت از انجام آن شرم دارند، چنان که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
المُروُءهُ تمنَعُ من کُلّ دنیّهٍ(50)؛
حاصل این که با یافتن صفت مردانگی و مروت در ناقل داستان ملاقات است که می توان به سخن او اطمینان نمود. البته در روایات معصومان علیهم السلام برای شناخت مروت و مردانگی افراد، نشانه هایی چون اصرار بر حفظ دین(51)، انصاف وجود(52)، عمل به وعده(53)، نیکی بدون منت(54)، قناعت(55)، حیا و دوری از مردم آزاری(56)را برشمرده اند که برای دوری از طولانی شدن نوشته از آن ها چشم پوشی می کنیم. ویژگی های ذکر شده از جمله علایمی هستند که می توانند مردانگی شخص را ثابت نمایند و تنها در این صورت است که می توان با اطمینان بیش تری گفتار او را تصدیق نمود. به راستی چگونه می توان به کسی که هر امر پستی از او سر می زند، اطمینان نمود و شاید همین ادعای دیدار با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز دروغی باشد که او برای رسیدن به آرزوهای دنیوی خویش ترتیب داده است.
ب) شجاعت و عدم ترس
شجاعت، نشانه دیگری برای تشخیص راست گویی انسان است. آدم ترسویی که در برابر تهدید افراد طمع کار و زورگو، حاضر است هر سخنی را به زبان آورد، هرگز قابل اعتماد نیست. در ترسیم این نکته، امیرالمؤمنین علی علیه السلام چه زیبا می فرماید:
لوْ تَمّیَزتِ الاشیاءُ لکانَالصّدقُ مع الشّجاعهِ و کانَ الجُبن معَ الکذب(57)؛
اگر اشیای مختلف از هم تمییز و جدایی یابند، راست گویی با شجاعت، و ترس با دروغ گویی خواهد بود.
در طول تاریخ کم نبودند کسانی که به سبب ضعف درونی و ترس از تهدید، ننگ دروغ گویی را به جان خریده اند و چه بسا با طرح سخنانی دروغین، به اسلام و مسلمانان ضربات جبران ناپذیری را وارد نموده اند.
آری، کسی که در فراز و نشیب های زندگی، با حق و در کنار حق مانده و از آن دفاع می کند، این شجاعت و دلیری او، نشانه دیگری از صدق گفتار اوست و الا ممکن است با تهدید جانی و مالی و آبرویی، تن به هر کاری از جمله ادعای ارتباط با امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بدهد تا حرف ها و یاوه گویی های عده ای فریب کار و فرصت طلب را به عنوان کلام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به اذهان وارد نماید و بر سر باورها و عقاید مردم بیاورد، آن چه را ترسویان و بزدلان آوردند.
ج) وارستگی از حرص به دنیا
گفتیم که صدق و راستی از اشخاص با مروت سر می زند و اگر مروت و مردانگی انسان آسیب ببیند، دیگر نمی توان به سخنانش اعتماد نمود. با این توضیح می گوییم از جمله آفات مروت، حرص است. از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که فرمود:
الحِرصُ یُزری بالمُروهِ(58)؛
حرص و طمع انسان به مظاهر دنیوی، آن قدر او را بنده دنیا می کند که برای رسیدن به آن می کوشد از هر راهی حتی به دروغ و سوءاستفاده از موضوعات دینی و به ویژه با طرح دیدار و ارتباط با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به خواسته خویش برسد. تنها کافی است اندکی به پرونده دغل کارانی که با طرح ادعای دروغین ارتباط با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف سوءاستفاده های کلانی از مردم نموده اند، بیندازید تا دریابید حرص به مال و دنیا، انگیزه بسیاری از اینان بوده است.
با توجه به فرمایش رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که فرمود:« طمع، کلید همه گناهان و آغاز هر خطایی است»(59)، باید برای تشخیص صدق سخنان حکایت کنندگان دیدار، نسبت به نبودن این صفت در شخص، اطمینان پیدا نمود؛ زیرا ریشه ارتکاب دروغ، طمع است و صدور گناه ادعای دیدار دروغین از انسان طمع کار دور نیست. البته معلوم است که کشف چنین رذیله ای بسیار دشوار است و چه بسا با آزمودن های دقیق فهمیده شود، اما طولانی شدن زمان آزمایش شخص، نباید باعث سستی در این امر گردد؛ زیرا موضوعی که مطرح شده، با دین و عقاید انسان گره خورده و همه باید به آن چه که عاقبت و سرنوشت ما به آن وابسته است، کوشا باشیم و از ساده لوحی بپرهیزیم.
د) وارستگی از شهرت طلبی
انگیزه روی آوردن برخی افراد به ظواهر دینی و مذهبی و از جمله نقل حکایات دیدار، کسب شهرت و محبوبیت در میان مردم است و چه وسیله ای بهتر از ادعای دیدار و تقرب به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف؟
گاه این افراد چنان برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف سینه چاک کرده و از عشق او دم می زنند که مردم گمان می کنند کسی عاشق تر از آن ها نسبت به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف وجود ندارد و بعضی در این کار واقعاً استاد هستند. در طول تاریخ اسلام، بسیاری از حکم رانان ستم گر ملت اسلام، برای تثبیت موقعیت خود از حربه انتساب دروغین به شخصیت های بزرگ اسلام استفاده کرده اند. لذا از آن جا که این امر، برای جامعه اسلامی خطرناک بوده و آن را دچار سطحی گرایی و قشری گرایی می کند، در سیره و سخن معصومان علیهم السلام از توجه به افرادی که تنها به ظواهر دین بسنده نموده و نزد مردم تظاهر به نمادهای دینی می کنند، به شدت نهی شده است.
امام رضا علیه السلام فرمود:
منْ شهرَ نفسَهُ بالعِبادهِ فاتّهموهُ علی دینِه فإنّ اللهَ عزّ و جلّ یکرَهُ شُهرهَ العبادهِ(60)؛
کسی را که با اعمال عبادی، خود را نزد مردم مشهور می کند، در دین داری[صادقانه] متهم کنید[ و او را در دینش پاک و بی غل و غش ندانید]؛ زیرا خداوند عزوجل، شهرت به عبادت را مبغوض می دارد.
از همین رو در متون فقه اسلامی، بخشی به نام استحباب العباده فی السرّ(مستحب بودن عبادت در پنهان) آمده است و حتی خود ائمه علیهم السلام به رعایت این امر مقیّد بودند. امامان معصوم علیهم السلام همواره می کوشیدند اعمالی که از شعایر و ظواهر اسلامی هست را به گونه ای به جا آورند که باعث شهرت و خودنمایی در بین مردم نشود. برای مثال یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام به نام حلبی درباره تعداد زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام از ایشان پرسید و ایشان فرمود:« یک بار در سال؛ زیرا من از شهرت اکراه دارم.»(61) بنگرید امام صادق علیه السلام چگونه حتی درباره زیارت قبر امام حسین علیه السلام فرمایشی حکیمانه می فرماید که برای همه ما جای تأمل و تبعیت است.
صرف نظر از این که ریا و خودنمایی به وسیله ادعای دیدار با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باعث شرک به خدا و نابودی اعمال شخص مدعی می شود، فضای فکری جامعه اسلامی را نیز مشوش و زمینه تضعیف بنیادهای اعتقادی و ضررهای مادی و معنوی آن ها را فراهم می کند. از این رو اطمینان به عدم شهرت طلبی ناقل دیدار، بسیار مهم است و اگر چه تشخیص این ویژگی مذموم، کار دشواری است، اما اهمیت حفظ باورهای دینی، لزوم تحقیق در این باره را اجتناب ناپذیر می نماید.
هـ (یقین محوری، نه ظن گرایی)
از دیگر نشانه های درستی خبر گوینده حکایت، یقین محوری او و پرهیز از گمانه زنی و تبعیت از ظن در زندگی است. ناقل خبر نباید کسی باشد که در زندگی خویش دائماً بر پایه ظن و گمان عمل می کند؛ زیرا صریح قرآن کریم است که:
« و لا تَقْفُ ما لیسَ لکَ بهِ علمٌ»(62)
چیزی را که بدان علم نداری دنبال مکن!
و دلیل این دستور نیز آن است که:
«و إنّ الظّنّ لا یُغنی منَ الحقّ شیئاً»(63)
گمان در [وصول به] حقیقت هیچ سودی نمی رساند.
بزرگ ترین مشکل انسان ها در رسیده به سعادت آن است که در امور مهم زندگی خود به گمان خویش اعتماد نموده و برای رسیدن به علم درباره چیزی تلاش نمی کنند و از همین ناحیه نیز آسیب های بسیاری می بینند. بدون تردید اگر ریشه بسیاری از گرفتاری ها مورد بررسی قرار گیرد، معلوم خواهد شد علت اصلی آن ها پیروی بی جهت از ظن و گمان بوده است. در بسیاری از باورهای غلط انسان ها که پایه اعمال و جهت گیری های رفتاری آن هاست، ظن و حدس، عامل بسیار مؤثری است و زمینه بسیاری از خرافات را نیز باید در همین آفت جست و جو نمود. قرآن کریم نیز همین عامل را یکی از علل اصلی کفر و نپذیرفتن عقاید دینی و سخنان الهی توسط کفار می داند و تنها پشتوانه و دلیل کفرشان را چنین معرفی می کند:«ذلک ظنُّ الذین کَفَروا»(64)
با مطالعه برخی از داستان های دیدار، با کمی دقت می توان ردپای توهم و خیال پردازی ناقل حکایت را به برخی مشاهده نمود. البته علت اصلی این مشکل در دست نداشتن معیارهایی است که بتوان با استناد به آن ها حقیقتی بودن یک دیدار را محک زد. از همین روست که حکایت کننده قضایای ملاقات باید به مسائل و معارف دین آگاهی داشته باشد تا بتواند رخدادهای واقعی را از خیالی تشخیص بدهد؛ وگرنه اگر کسی به معیارهای دینی ناآگاه باشد، نه تنها به تقویت باور به امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف کمکی نخواهد کرد، بلکه جاهلی خواهد بود که به فرمایش پیامبراسلام صلی الله علیه و آله و سلم، از آفات دین و ضربه زنندگان به آن خواهد بود.(65)
به راستی کسی که ملاک های تشخیص را ندارد، چطور می تواند بفهمد که شخص رؤیت شده، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است یا- نعوذ بالله- شیطانی که خود را به نام او معرفی می کند. ممکن است کسی بگوید شیطان که – نعوذ بالله- نمی تواند به چهره امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف درآید! پاسخ این است که آیا مگر شخص دیدارکننده قبلاً امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را دیده است تا بتواند ایشان را شناسایی کند؟
نکته دیگر آن است که در بعضی تشرفات، ممکن است شخص دیدارکننده، یکی از موالیان حضرت و پیک ایشان که از شأن و منزلت والا و چهره با معنویتی برخوردار بوده را دیده باشد و گمان کند که ایشان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. از این رو، در بین افرادی که مطمئن هستیم مشرف به دیدار با حضرت شده اند، کسانی را می بینیم که یا خود از علمای متقی بوده اند یا این که اگر عالم دینی نبوده اند، لااقل دستشان در دست عالم دینی بوده است. بنابراین ادعای کسی که نه خود عالم دینی است و نه مقلد و مرتبط با ایشان، پذیرفتنی نیست و اگر نگوییم او دروغ گو است، باید بگوییم حتماً در حکایت خویش اشتباه نموده است.
و) رازداری و مدیریت زبان
یکی از آسیب هایی که در میان برخی شیعیان مشاهده می شود آن است که برخی از روی سادگی و غفلت، هر قضیه ای را می شنوند، برای دیگران بازگو می کنند، در حالی که مجاز به این امر نیستند. این سفارش پیامبراسلام صلی الله علیه و آله و سلم است که فرمود:
کَفی بالمَرء کذِباً أنْ یُحدّث بکُلّ ما سَمعه(66)؛
برای دروغ گویی مرد، همین بس که هر چه بشنود بگوید.
اگر کسی توفیق تشرف به خدمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را یافت، نباید هم چون وقایع روزمره دیگری که برایش رخ می دهد به راحتی آن را برای دیگران بازگو کند. انسان مؤمن و مسلمان، اهل اندیشه است؛ او دروغ نمی گوید، اما هر کلام راستی را بر زبان نمی آورد، مگر این که در بیانش حکمت و مصلحتی نهفته باشد. بعضی امور هستند که گرچه حقیقت دارند، اما مخفی نمودن آن ها در برخی شرایط لازم است. درنگ و تأمل در حکایات شنیده شده و کتمان آن چه گفتنش شایسته نیست، از علایم صادقان است، به گونه ای که امیرالمؤمنین علیه السلام در اهمیت آن فرمود:
لا تک صادقاً حتی تکتم بعض ما تعلم(67)؛
راست گو نخواهی بود، مگر این که برخی از دانسته هایت را پنهان نمایی.
مسئله غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف یکی از همان حقایق و اسراری است که امام صادق علیه السلام درباره آن فرمود:
إنّ هذا الامرَ امرٌ منْ امرِ اللهِ و سرُّ من سرّ اللهِ و غیبٌ من غیبِ الله(68)؛
و رؤیت ایشان حتی در زمان غیبت صغرا نیز به صورت رازی بوده که افراد موظف بودند همانند امانتی گران بها از آن مراقبت کنند و این امانت داری، خود نشانه دیگری بر صداقت فرد است. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
زمانی که امانت داری قوی گردد، صداقت افزون شود.(69)
از این رو تقریباً همه قضایایی که از ناحیه بزرگوارانی در تشرف به خدمت آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نقل شده است، در زمان زنده بودن آن ها مطرح نشده است و این بدان جهت بوده که شخص دیدارکننده، به سبب در نظر گرفتن این نکته مهم، واقعه تشرف خویش را به صورت راز، مستور نگه داشته و تنها در موارد بسیار اندک، جریان تشرف برخی افراد، در زمان حیاتشان فاش شده است. بنابراین، نقل بی حد و مرز داستان های دیدار با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بدون اندک تأمل و درنگ در درستی آن ها و بدون تطبیق آن ها با معیارها، بهترین دلیل برای شک در صداقت گوینده آن است.
ز)ارائه برهان و کرامت
ارائه دلیل و برهان یکی دیگر از راه هایی است که ناقل دیدار می تواند به وسیله آن صداقت خویش را ثابت کند. این روش، روشی قرآنی است و در این کتاب آسمانی از کسانی که ادعایی دارند بارها خواسته شده که:
«قُلْ هاتوا بُرهانَکم إنْ کنتمْ صادقینَ»(70)
بگو: اگر صادق هستید برهان بیاورید.
حتی انبیای معظم نیز برای اثبات نبوت خود از معجزه به عنوان دلیل حقانیت خویش استفاده نموده اند.
در مسئله تشرف به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وقوع کرامت، یکی از بارزترین مصادیق ارائه برهان است و جست و جو از آن می تواند در فهم صدق ملاقات به ما کمک کند. کرامت به امر خارق العاده و تعجب آوری گفته می شود که مقرون به ادعای نبوت نبوده و خداوند متعال آن برای اولیای الهی آشکار می سازد.(71)بندگان مخلص خدا در اثر عبودیت و اطاعت او به درجه ای از ایمان و عشق الهی می رسند که گاهی اعمال و سخنانی غیبی از ایشان صادر می شود. به قول استاد شهید مطهری رحمه الله:
عشق، نفس را تکمیل و استعدادات حیرت انگیز باطنی را ظاهر می سازد. از نظر قوای ادراکی الهام بخش و از نظر قوای احساسی، اراده و عصمت را تقویت می کند و آن گاه که در جهت علوی متضاد می شود، کرامت و خرق عادت به وجود می آید.(72)
نکته بسیار مهم در این جا آن است که هر کار عجیب و غریبی که از افراد مختلف صادر می شود کرامت به حساب نمی آید؛ زیرا چه بسا انجام دهنده آن مرتاضی باشد که یا اصلاً ایمان به خدا و رسول او و روز واپسین ندارد، یا این که از راه های حرام و غیرشرعی هم چون سِحر، به این قدرت رسیده باشد. بنابراین به صرف خارق العاده بودن یک عمل نمی توان به پاکی و صداقت شخص، رأی داد.
در بحث مدعیان دیدار با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز همین مطلب مطرح است و چه بسا فردی شیّاد با استفاده از امور نامشروع، دست به کارهای خارق العاده بزند تا بدین وسیله اعتمادها را به خود جلب نماید. در این صورت باید برای تمییز کرامت از غیر آن، خصوصیات فعل کرامت گونه و معیارهای تمییز آن از سحر و جادو را به درستی شناخت که این موضوع در کتاب های مربوطه به تفصیل بیان شده است.
دانستن این مطلب ضروری است که بسیاری از فرق هایی که برای تشخیص کرامت از سحر و جادو در این کتب ذکر شده، برای عامه مردم به سادگی قابل تشخیص نیست و اگر انجام دهنده عملی خارق العاده، خود را به دروغ و دغل، متشرع و اهل تقوا نشان دهد، ممکن است اعتماد بسیاری از مردم را به خود جلب نماید؛ به خصوص این که محبت به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برای تأثیرپذیری سریع تر مردم زمینه مناسبی فراهم می کند. بنابراین به نظر می رسد در این موارد بهترین راه، مراجعه و مشاوره با علمای دین و پرهیز از خودسری و زودباوری است، چنان که یکی از علما در این باره می فرماید:
یشکل علی العوام الاهتداء الیه فعلیهم بمتابعه العلماء کی یشرق نورالحقیقه فی قلوبهم(73)؛
[شناخت معجزه و کرامت] برای توده مردم مشکل است. از این رو لازم است از عالمان دین تبعیت کنند تا نور معرفت در دل هایشان بتابد.
تقدیم معیارهای درستی از حیث محتوا، بر ملاک های درستی از حیث گوینده داستان
آن چه باید در پایان بیان معیارهای درستی داستان های دیدار با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بدان اشاره نمود، این است که چه بسا در موردی ممکن است صداقت گوینده داستان با معیارهای داده شده محرز شود، اما محتوای حکایتی که بیان کرده است با معیارهای عرضه شده از حیث محتوا، سازگاری نداشته باشد و برای مثال توقیت و تعیین زمان ظهور از آن استنباط شود. حال تکلیف چیست و چه باید کرد؟
اطلاق دلایلی که برای اثبات معیارهای درستی از جهت محتوا بیان شد، این قدرت را دارد که حاکم بر دلایل و معیارهای صداقت افراد باشد و در صورت تعارض، معیارهای صدق محتوا بر صدق ناقل مقدم شود؛ زیرا مقصود اصلی، پی بردن به درستی حکایت دیدار بوده و تلاش برای دست یابی به صداقت گوینده حکایت، تنها راهی برای اطمینان به درستی محتوای حکایت بوده وگرنه خود آن غرض اصلی نبوده است. خلاصه کلام این که در این گونه موارد، معیارهای درستی محتوا اصالت داشته و هر حکایتی که این ملاک ها را نداشته باشد، مطرود است، حتی اگر ناقل آن در میان مردم به صدق و راستی شهره باشد. البته این امر بدان معنا نیست که لزوماً ناقل این داستان انسان دروغ گو و فریب کار قلمداد شود؛ بلکه در صورت اثبات صداقت او در زندگی، باید گفت این گوینده، در فهم داستان و آن چه که برایش رخ داده، دچار اشتباه شده است و کم نیستند راست گویانی که در مواردی اشتباه کنند.
نتیجه
از مجموع آن چه بیان شد، درمی یابیم با توجه به سوءاستفاده هایی که در قالب داستان های دیدار با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صورت گرفته است، لازم است این داستان ها با معیارهایی صداقت گوینده و محتوای داستان محک زده شده و معیارهای دوازده گانه ای چون عدم اثبات نیابت خاص، تضاد نداشتن با احکام الهی، داشتن مؤید از قرآن و سنت، عدم تعیین وقت دقیق ظهور و نیز ویژگی های شخصی ناقل داستان چون شجاعت، وارستگی از دنیا و شهرت طلبی، یقین محوری، رازداری و موارد ذکر شده دیگر مورد توجه قرار گرفته و در موارد تعارض معیارها نیز معیارهای درستی محتوا مقدم گردند تا آثار تربیتی که از طرح دیدارها با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مدنظر قرار گرفته، تحت تأثیر آفات و آسیب های آن قرار نگیرد.
منابع تحقیق:
1. الامالی، محمد بن حسن طوسی، قم، دارالثقافه، چاپ اول، 1414ق.
2. الامالی، محمد بن علی بن بابویه صدوق، بی جا، انتشارات کتاب خانه اسلامی، 1362ش.
3. الامالی، محمد بن محمد بن نعمان مفید، قم، کنگره شیخ مفید، 1413ق.
4.انیس الموحدین، مهدی نراقی، تبریز، بی جا، 1394ق.
5.بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404ق.
6.تحف العقول، حسن بن شعبه حرّانی، قم، مؤسسه انتشارات اسلامی، 1404ق.
7. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، حسن مصطفوی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1368ش.
8.جاذبه و دافعه علی علیه السلام، مرتضی مطهری، تهران، صدرا، بی تا.
9.الخصال، محمد بن علی بن بابویه صدوق، قم، جامعه مدرسین، 1403ق.
10.در انتظار خورشید، قنبرعلی صمدی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1385ش.
11.رجال الکشّی، محمد بن عمر کشّی، مشهد، دانشگاه مشهد، 1348ش.
12. علل الشرایع، محمد بن علی بن بابویه صدوق، قم، مکتبه داوری، بی تا.
13. العین، خلیل بن احمد فراهیدی، قم، انتشارات هجرت، 1411ق.
14.غررالحکم و دررالحکم، عبدالواحد تمیمی آمدی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1366ش.
15.الغیبه، محمد بن ابراهیم نعمانی، تهران، مکتبه الصدوق، 1397ق.
16.الغیبه، محمد بن حسن طوسی، قم، مؤسسه معارف اسلامی، 1411ق.
17.الفروق اللغویه، ابوهلال عسکری، قم، مکتبه بصیرتی،1410ق.
18.فرهنگ جامع نوین، احمد سیاح، تهران، انتشارات اسلام، 1374ش.
19.الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1365ش.
20.کامل الزیارات، جعفر بن محمد ابن قولویه، نجف، انتشارات مرتضویه، 1356ق.
21.کشف الغمه، علی بن عیسی اربلی، تبریز، مکتبه بنی هاشمی، 1381ق.
22. کمال الدین و تمام النعمه، محمد بن علی بن بابویه صدوق، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، 1395ق.
23.لسان العرب، جمال الدین محمد ابن منظور، بیروت، دارالصادر، چاپ اول، 2000م.
24.لغت نامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، تهران، روزنه، چاپ دوم، 1377ش.
25.مبانی معرفتی مهدویت، اصغر طاهرزاده، اصفهان، گروه فرهنگی المیزان، 1386ش.
26.المصباح المنیر، احمد بن محمد قیومی، قم، دارالهجره، چاپ اول، 1405ق.
27.معجم مقاییس اللغه، زکریا ابن فارس، بی جا، الاعلام الاسلامی، 1404ق.
28.المعجم الوسیط، ابراهیم انیس، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1412ق.
29.المفردات فی غریب القرآن، حسین بن محمد راغب اصفهانی، بی جا، مکتبه الرضویه، بی تا.
30. مهدی منتظر، محمدجواد خراسانی، قم، نورالاصفیاء، چاپ نهم، 1378ش.
31.میزان الحکمه، محمد ری شهری، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1416ق.
32.نورالثقلین، عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، قم، اسماعیلیان، 1415ق.
33.نهج البلاغه، محمد بن حسین سیدرضی، قم، دارالهجره، بی تا.
34.الوافی، ملامحسن فیض کاشانی، اصفهان، کتاب خانه امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام، 1406ق.
35.وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، قم، مؤسسه آل البیت، 1409ق.
نویسنده: حسن ملایی(1)
—————————————————————————————
پینوشتها:
1. پژوهش گر گروه علوم تربیتی مؤسسه آینده روشن(پژوهشکده مهدویت).
2. «عن ابی جعفر علیه السلام فی قول الله عزوجل:«یا ایُها الذین آمنوا اطیعوا اللهَ و أطیعوا الرسّولَ و اولی الامْر منکم»قال: الائمه من ولد علی و فاطمه علیهما السلام الی ان یقوم الساعه»(تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 499).
3. «فسئلوا اهلَ الذّکر إنْ کنتمْ لا تعْلمون»(سوره نحل، آیه 43):قال امیرالمؤمنین علیه السلام:« و الله انا لنحن اهل الذکر، نحن أهل العلم، نحنُ معدن التأویل و التنزیل»(تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 109).
4. رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:« و الذی بعثنی بالحق بشیراً، لیغیبن القائم من ولدی».(کمال الدین و تمام النعمه،ج1، ص 51).
5.«یا علی بن محمد السمری… فاجمع امرک… فقد وقعت الغیبه التامه، فلا ظهور الا بعد اذن الله تعالی ذکره…»(الغیبه للطوسی، ص 396).
6.«اما الحوادث الواقعه فارجعوا الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم»(وسائل الشیعه، ج27، ص 140).
7.چنان که رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم پیش بینی فرموده بودند:« مهدی امتم پس از غیبتی طولانی و حیرتی که باعث گمراهی[ عده ای خواهد گردید] ظاهر خواهد شد.»(کشف الغمه، ج2، ص 510).
8. امام صادق علیه السلام در ضمن حدیثی فرمود:« هو المنتظر و هو الذی یشک الناس فی ولادته منهم من یقول إذا مات ابوه فلا خلف له و منهم من یقول هو حمل و منهم من یقول هو غائب و منهم من یقول ما ولد و منهم من یقول قد ولد قبل وفاه ابیه بسنتین»(الغیبه الطوسی، ص 333).
9.رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:« و الذی بعثنی بالحق بشیراً لیغیبن القائم من ولدی بعهد معهود الیه من حتی یقول اکثرالناس ما لله فی آل محمد حاجه»(کمال الدین و تمام النعمه، ج1، ص 51).
10.الکافی، ج1، ص 43.
11.غررالحکم و دررالکلم، ص 64.
12.مقاییس اللغه؛ المفردات فی غریب القرآن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ذیل ماده رأی.
13.لغت نامه دهخدا، ذیل ملاقات.
14.کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص 351.
15.لغت نامه دهخدا، کلمه ربط و ملاقات. و نیز نک: به فرهنگ لغات، ذیل ماده ربط.
16.نک: در انتظار خورشید.
17.کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص 516.
18.در انتظار خورشید، ص 236.
19.لسان العرب، ذیل ماده شهد.
20. مقاییس اللغه، ذیل ماده شهد.
21. الفروق اللغویه.
22. سوره سجده، آیه 6.
23.المفردات، ذیل ماده عیب.
24.«و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر[ خود] احسان کنید. اگر یکی از آن دو یا هر دو، در کنار تو به سال خوردگی رسیدند به آن ها[ حتی ] اف مگو و به آنان پرخاش مکن و با آن ها سخنی شایسته بگوی.»(سوره اسراء، آیه 23).
25.کمال الدین، ج2، ص 350.
26.الغیبه للنعمانی، ص 163.
27.نهج البلاغه، حکمت 147.
28.مهدی منتظر، ص 94.
29.الغیبه للنعمانی، ص 163.
30.کمال الدین و تمام النعمه،ج2، ص 350.
31.برای مطالعه بیش تر، نک: بقیه الله، تألیف استاد محمد شجاعی و نیز مبانی معرفتی مهدویت نوشته استاد اصغر طاهرزاده.
32. مبانی معرفتی مهدویت، ص 69.
33.رجال الکشی، ص 224.
34.الکافی، ج1، ص 67.
35.همان، ص 69.
36.همان، ص 50.
37.«إنا اهلُ بیتٍ لا نُوقّت»(الغیبه للنعمانی، ص 289).
38.الکافی، ج1، ص 368.
39.الغیبه للطوسی، ص 290.
40.العین؛ لسان العرب، ذیل ماده صدق.
41.التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ذیل ماده صدق.
42.الامالی، ص 283.
43.غررالحکم، ص 89.
44.الامالی، ص 303.
45.الوافی، ص 78.
46.نهج البلاغه، حکمت 44.
47.الخصال، ج1، ص 271.
48.فرهنگ جامع نوین، ذیل کلمه مروه.
49.مصباح المنیر، ذیل کلمه المروه.
50.غررالحکم، ص 258.
51.تحف العقول، ص 235.
52.میزان الحکمه، ج9، ص 111.
53.غررالحکم، ص 258.
54. همان، ص 384.
55.همان، ص 391.
56.همان، ص 384.
57.همان، ص 219.
58.همان، ص 295.
59.میزان الحکمه، ج5، ص 552.
60.الامالی، ص 649.
61.کامل الزیارات، ص 294.
62.سوره اسراء، آیه 36.
63.سوره نجم، آیه 28.
64.سوره ص، آیه 27.
65.«آفه الدین ثلاثه: فقیه فاجر و امام جائر و مجتهد جاهل»(میزان الحکمه، ج3، ص 377).
66.الغیبه للطوسی، ص 535.
67.بحارالانوار، ج75، ص 8.
68.علل الشرائع، ج1، ص 246.
69. غررالحکم، ص 251.
70.سوره بقره، آیه 111.
71. المعجم الوسیط، ذیل ماده کرم.
72.جاذبه و دافعه علی علیه السلام، ص50.
73.انیس الموحدین، ص 77.